چهارشنبه 5 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

جبران كمبودها
۱ - جبران كمبودها
۲ - ويژگيهاى ديگر نمازها
بحث ما در اين جا پيرامون كيفيت جبران كمبودها و اختلالات، از رهگذر بيان درمان و دارويى كه براى رفع اين كمبودها و دفع اين اختلالها سودمند است:
اگر اختلالات نماز از اين جهت است كه افكار خارجى بر دل هجوم آورده و توجه قلبى را از بين برده است، راه معالجه آن اين است كه وظيفه سنگين خود را در برابر خالق متعال به ياد آورد و عظمت پروردگار قادر متعال را به ياد آورد كه مشغول مناجات اوست و خطرات كمرشكنى را كه از غفلت در اين موقعيت ممكن است دامنگير او شود به ياد آورد و متذكر شود كه اگر اقبال قلبى نداشته باشد شايد هرگز عملى از او پذيرفته نشود، در حالى كه شديدا به آن نياز دارد، و توفيق جز از پروردگار متعال نيست، كه فيوضاتش ‍ در هر دو جهان سرازير است و انسان نياز مطلق است و همواره به الطاف او نيازمند است، بخصوص در روز رستاخيز كه عقل بشرى از درك وضع آن روز ناتوان است و كوهها با آن همه صلابتى كه دارند ياراى تحمل سختيهاى آن روز را ندارند. در آن روز با آن رحمت واسع پروردگار يار و ياورى جز اعمال صالحه و عبادتهاى مقبوله نيست. تنها اعمال خالصه است كه وسيله روشنايى در آن روز ظلمانى، و وسيله رهايى از خطرات آن روز پر مخاطره است، براى كسب اعمال صالحه فرصتى جز روزهاى كوتاه و زودگذر اين جهان فانى نيست كه همواره بيشتر آن نيز با غفلت سپرى مى شود و اگر انسان بيدار نشود بقيه آن نيز چون گذشت به غفلت خواهد گذشت. و اگر گذشته را جبران نكند سرنوشت شومى در انتظار اوست كه در آن جا جز بهشت و جهنم سراى ديگرى نيست. بهشت از آن پرهيزكاران و جهنم مخصوص تبهكاران است.
كوتاه سخن اين كه خطر بسيار بزرگ، موقعيت بسيار حساس و غفلت همه را فرا گرفته است. عمر مى گذرد و انسان در غفلت است. چنان كه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:
يمضى على الرجل ستون سنة او سبعون سنة، ما قبل الله منه صلاة واحدة :
«۶۰ سال، ۷۰ سال مى گذرد و خداوند حتى يك نماز انسان را قبول نمى كند(۳۱۸) ».
حماد بن عيسى يكى از اصحاب امام صادقعليه‌السلام بود و مورد توجه آن حضرت، كتاب احكام نماز «حريز» را حفظ مى كرد و امام صادقعليه‌السلام در حق او دعا فرمود كه خداوند پنجاه حج براى او نصيب كند و به او اموال و اولاد بسيار عنايت فرمايد و همه اش مستجاب شد. روزى حماد بن عيسى در خدمت امام صادقعليه‌السلام دو ركعت نماز خواند، امام فرمود:
ما اقبح بالرجل منكم يمضى عليه ستون سنة او سبعون سنة، لا يحسن ان يقيم صلاة واحدة بجدودها:
«چقدر زشت است كه ۶۰ سال، ۷۰ سال از عمر يكى از شما بگذرد ولى هنوز نتواند يك نماز با آداب و شرايطش بخواند(۳۱۹) ».
رسول گرامى اسلام فرمود: كم من قار للقران و القران يلعنه :
«چه بسا قرآن خوان كه قرآن لعنتش مى كند(۳۲۰) ».
و فرمود:
كم من صائم ليس له من صيامه الا الجوع و العطش :
«چه بسا روزه دار، كه از روزه نصيبى جز تشنگى و گرسنگى ندارد(۳۲۱) ».
و جز اينها از اخبار و احاديثى كه از سختى امر و دقت نظر و جدى بودن خطر حكايت مى كند.
به ياد آوردن اين مسائل و ديگر مسائلى كه در بخشهاى قبلى گذشت، بر ايجاد حضور قلب كمك مى كند و بر توجه قلبى انسان مى افزايد.
اينها در مواردى است كه اختلالات نماز در اثر تراكم افكار پراكنده و تهاجم انديشه هاى پريشان پديد آيد. ولى اگر اختلالات نماز در اثر پديد آمدن ريا و عجب باشد، آن جا لازم است كه در پيرامون خطرات ريا و عجب، و از بين رفتن توجه و اقبال و اخلاص در اثر آن، و محروميت انسان در اثر آن از كمالات روحى و مقامات معنوى بينديشد و آتش دوزخ را به ياد آورد كه در انتظار رياكاران و خودخواهان است و از رسوايى روز رستاخيز انديشه كند كه پروردگار سبحان او را در برابر ديدگان همگان با خطابهاى : اى كافر، اى فاسق و اى رياكار صدا خواهد نمود و خواهد گفت : اى تبهكار! آيا حيا نكردى كه اطاعت خدا را به اين دنياى پست و بى اعتبار فروختى، خشنودى مردم را به بهاى خشم خدا به دست آوردى، دلهاى بندگان را رعايت كردى و عبادت خداى را به مسخره گرفتى، براى مردم خود را آراستى و در پيشگاه خداوندى خود را آلوده ساختى، از خدا گسستى و به مردم پيوستى، آيا كسى را كمتر از خداى سبحان نيافتى؟!
اگر انسان خوب بينديشد كه در آن روز چه رسوايى بزرگ ممكن است دامنگير او شود و آن را مقايسه كند با منافع احتمالى ريا در دنيا و خوب دقت و محاسبه كند كه با رياكارى چه منافعى را به دست مى آورد و چه مقاماتى را از دست مى دهد؟! آنگاه نقش يك عمل را در نظر بگيرد كه ممكن است با قبول شدن يك عمل كفه حسناتش بر كفه سيئات برترى پيدا كند و به سعادت ابدى برسد، ولى اگر آن عمل را با ريا فاسد كند، كفه حسناتش سبك شود و براى هميشه زيانكار گردد. اگر رياكارى هيچ خطرى جز همين يكى را نداشته باشد كافى است كه انسان براى هميشه از آن بپرهيزد.
اما در مورد كسى كه اعمالش در حد نصاب هست و شايسته بهشت برين است، هر يك عمل اضافى اگر پذيرفته شود ممكن است او را به درجات عالى بهشت برساند و پا پيامبران و صديقان همسايه اش كند ولى اگر آن يك عمل به وسيله ريا تباه شود ممكن است به پايين ترين حد كسانى كه مستحق آتش نيستند و مقامى هم در بهشت ندارند، تنزل پيدا كند. تازه ممكن است همين يك فقره ريا تبعات سخت و نابود كننده اى داشته باشد و انسان را مستحق آتش گرداند و از مقام قرب الهى مطرود و محروم سازد.
گذشته از آثار ياد شده، شخص رياكار در اثر اين كه همواره در فكر مردم است كه مبادا مردم او را چنين و چنان بدانند، همواره دچار تشويش و اضطراب خواهد بود. زيرا رضايت مردم چيزى است كه هرگز به دست نمى آيد، زيرا هر چيزى كه مورد رضاى گروهى باشد موجب خشم و نفرت گروهى ديگر خواهد بود. هر كس رضاى مردم را با غضب خدا مطالبه كند خداوند بر او خشمگين خواهد شد و خشم مردم را نيز بر عليه او خواهد برانگيخت. چنان كه در احاديث وارد شده و به تجربه نيز رسيده است. وانگهى چه ارزش و اهميتى براى ستايش مردم در مقابل نكوهش خداى سبحان هست؟! آيا ستايش مردم روزى را افزايش مى دهد، يا اجل را به تاءخير مى اندازد و يا در روز سخت و دشوار قيامت سودى به انسان مى رساند؟! اما آنچه در دست مردم است، پس دلهاى آنها در دست خداست، و اگر همه مردم بخواهند به كسى سودى برسانند در صورتى كه خدا نخواهد، نخواهند توانست. رازقى جز او نيست. هر كس دل به عطاى مردم ببندد، بالاخره نوميد مى شود و اهانت مى بيند، و اگر به مقصود خود برسد باز خالى از منت و ذلت نيست.
كسى كه به خدا اعتماد كند و هدفش خدا باشد، خداوند نيازهاى دنيا و آخرت او را تأمین مى كند. پس چگونه است كه انسان خدا را ناديده مى گيرد و دل به اين و آن مى بندد و براى يك آرزوى خشك و خالى از او مى برد و به ديگرى مى پيوندد، در صورتى كه بسيار اتفاق افتاده كه دل بسته و نوميد برگشته، و اگر به آرزويش برسد، لذتش به منتش نمى ارزد.
اما نكوهش مردم، از آن راه فرارى نيست، به هر حال انسان مورد نكوهش ‍ گروهى قرار خواهد گرفت. نكوهش مردم نه اجل را جلو مى اندازد، نه روزى را به تاءخير مى اندازد، نه آدمى را وارد دوزخ مى كند و نه از بهشت باز مى دارد. اگر آدمى مورد توجه خدا باشد نكوهش مردم موقعيت او را در پيشگاه خدا پايين نياورد و اگر مورد غضب خدا باشد، نكوهش مردم بر غضب او نيفزايد. همه مردمان بندگان ضعيف او هستند و قدرت جلب منفعت و يا دفع ضررى از خود ندارند. مرگ و زندگى و رستاخيزشان در دست آنها نيست.
عقل و نقل و تجربه به ما مى گويد كسى كه اعمالش را براى خدا خالص ‍ گرداند، محبت او را به دل مؤمنان و بندگان صالح خود مى افكند، حتى گروهى از فاسقان و كافران نيز او را براى خلوص و بى آلايشى اش دوست مى دارند و او را احترام مى كنند و از او انتظار بركت و خير دارند، حتى اگر خودش در فقر و تهيدستى باشد و از دانش وسيع هم محروم باشد. ولى برعكس آدم رياكار بالاخره براى مردم شناخته مى شود و خبث باطنش ‍ آشكار مى گردد و سوء نيتش برملا مى شود و هرگز به مقصد نمى رسد و اعمالش تباه مى شود.
در روايت آمده است كه در ميان بنى اسرائيل مردى بود كه تصميم گرفت خدا را آن چنان پرستش كند كه همواره در تاريخ نامش ذكر شود، پيش از همه وارد مسجد مى شد، بعد از همه از مسجد بيرون مى رفت : هر كس وارد مسجد مى شد او را مشغول عبادت مى يافت، همواره روزه دار و شب زنده دار بود. مدتى به اين وضع گذشت. هر كجا بر گروهى مى گذشت مى گفتند: خداوند اين مرد رياكار را چنين و چنان كند. روزى به خود آمد و گفت : سزاى ريا و تزوير را ديدم، بعد از اين همه كارهايم را براى خدا انجام خواهم داد. هيچ تغييرى در اعمال خود انجام نداد فقط نيتش را اصلاح كرد، بعد از آن هرگاه بر گروهى گذر مى كرد مى گفتند: خداوند اين مرد را بيامرزد به سوى خير بازگشته است.(۳۲۲) خداوند اين معنى را در قرآن كريم گوشزد كرده مى فرمايد:
ان الذين امنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا :
«آنان كه ايمان آورده كار شايسته انجام دهند، خداوند براى آنها در دل مردم محبت و مودتى قرار مى دهد(۳۲۳) ».
روى اين بيان سرانجام خبث باطن فاش مى شود، خوب، تصور كنيد كه تا آخر پليدى درون پوشيده بماند و مردم تو را ستايش كنند ولى خداوند بر اعماق دلت آگاهست، پس ستايش مردم تو را چه سودى دارد اگر جايگاه تو دوزخ باشد؟ و برعكس اگر تو پيش خدا ارج داشته باشى و شايستگى بهشت را خداوند به تو كرامت كند، نكوهش مردم تو را چه ضررى خواهد داشت؟
كسى كه آخرت و نعمتهاى جاويدان و مقامات والاى آن را در دلش مجسم كند همه دنيا و لذتهاى آن را كه همواره با تيرگيها و كدورتهاست حقير و ناچيز خواهد شمرد، دلش به سوى او متوجه مى شود و از همه مردم و قضاوتهاى مردم چشم مى پوشد و انوار درخشان اخلاص، درونش را منور مى سازد و به او شرح صدر مى دهد و وحشتش را تبديل به انس و الفت مى سازد.
اگر با همه اينها دلت آرام نشد سه مطلب را دقيقا توجه كن :
۱ - اگر گفته شود كه مردى گوهر گرانبهايى دارد كه به صدهزار دينار مى ارزد و صاحبش به قيمت آن نياز مبرم دارد، از طرفى هم مشترى جدى آمده و آماده است كه آن را به چندين برابر قيمتش خريدارى كند. اگر صاحب گوهر از فروختن آن به چنين مشترى جدى خوددارى كند و آن را به يك فلس ‍ (پول سياه) بفروشد، آيا چنين كارى ضرر آشكار و زيان فاحش نيست؟! آيا چنين شخصى به خير سرى و تيره رايى و پس همتى منسوب نمى شود؟! حتى به سفاهت و جنون متهم نمى شود؟!
اين مثال دقيقا نمودار وضع نمازگزار رياكار است كه عبادت پر ارج خود را كه مى تواند او را به بهشت برين برساند به يك پول سياه بفروشد، زيرا انسان آنچه از ستايش مردم و منافع دنيوى به دست مى آورد، در برابر بهشت و نعمتهاى جاويدان آن، و بالاتر از همه خشنودى خداى قادر منان بسيار ناچيز است و از يك پول سياه در مقايسه با هزاران هزار دينار هم بى ارزش تر است. اين واقعا ضرر بزرگى است كه انسان براى چنين منافع بى ارزشى از همه آن كرامتها و نعمتها خود را محروم سازد. اگر واقعا به نعمتهاى زودگذر دنيا علاقه دارى، پس نعمتهاى جاويدان آخرت را منظور كن تا دنيا خود به دنبال تو بيايد، تو خدا را منظور كن تا دنيا خود به سراغت بيايد. چنان كه خداى تبارك و تعالى مى فرمايد:
من كان يريد ثواب الدنيا فعند الله ثواب الدنيا و الاخرة :
«هر كس پاداش دنيا را بخواهد، پاداشهاى دنيا و آخرت در نزد خداست(۳۲۴) ». رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله در اين رابطه مى فرمايد: ان الله يعطى الدنيا بعمل الاخرة و لا يعطى الاخرة بعمل الدنيا: «خداى تبارك و تعالى براى عمل آخرت، دنيا را عطا مى فرمايد، ولى براى عمل دنيا هرگز آخرت را عطا نمى كند(۳۲۵) ».
اگر نيت خود را خالص گردانى و همت خود را براى آخرت مقصور نمايى، دنيا و آخرت براى تو حاصل مى شود ولى اگر فقط دنيا را هدف قرار دهى آخرت از دست تو بيرون مى رود و شايد دنيا نيز از دستت برود و اگر دنيا را به دست آورى، براى تو نخواهد ماند و سرانجام از دستت خواهد رفت و اين ضرر آشكار است.
مثل چنين شخصى اين است كه آدمى قسمتى از عمر خود را كه مى توانست به وسيله آن جواهرات گرانبهاى عالم را به دست آورد براى يك پول سياه يا يك دانه گندم تباه سازد و آن گنجهاى جاويدان را به كالاى بى ارزش ‍ زودگذرى بفروشد. اين واقعا زيانكارى است، اين واقعا خيره سرى و پست همتى و تيره رايى است.
۲ - آن مردمى كه تو اعمال خود را براى آنها و به منظور جلب نظر آنها انجام مى دهى اگر از نيت و باطن تو آگاه شوند و بفهمند كه تو عبادتهاى خود را براى آنها انجام مى دهى، شديدا از تو متنفر خواهند شد و بر تو خشم خواهند آورد و تو را خيره سر و تيره راءى خواهند شمرد، از اين بالاتر خشم و غضب پروردگار قادر متعال است. ولى اگر همين اعمال را براى رضاى خدا انجام دهى، هم خدا از تو خشنود مى شود هم مردم. پس چگونه ممكن است شخص عاقل رضاى خدا و خلق را از دست بدهد و خشم خدا و خلق را برگزيند؟ اينك خوب بينديش كه كدام يكى را انتخاب مى كنى؟
چگونه شخص عاقل براى رضاى كسى كار مى كند كه اگر بفهمد كه هدفش ‍ رضايت اوست بر او خشم خواهد كرد؟.
۳ - كسى كه كار شايسته و مهمى انجام داده كه مى تواند به وسيله آن محبت و رضايت بزرگترين پادشاه روى زمين را به دست آورد، ولى او به جاى آن رضايت يك مقنى و رفته گر را به دست مى آورد كه در نزد مردم هيچ ارزش و اعتبارى ندارد، و اين عمل موجب خشم و غضب آن پادشاه مى گردد، آيا چنين كارى سفاهت و جنون نيست؟ آيا اين كار علامت سبكسرى و تيره رايى نيست؟. آيا همگان او را نكوهش نمى كنند كه اى خيره سر، تو را از رضاى اين رفته گر چه حاصل؟ چرا خشم پادشاه مقتدرى را به قيمت رضاى يك رفته گر به دست آوردى؟! البته اين مثال بسيار ناقص و ناچيز است، پادشاه ظاهرى كجا و خداى قادر متعال كجا؟ چگونه شخص عاقل رضاى يك بنده ناتوان و بيچاره را به دست مى آورد و از تحصيل رضاى خداى قادر متعال كه پروردگار دو جهان است، چشم مى پوشد؟! از خدا مى خواهيم كه به توفيق اخلاص عنايت فرمايد.
اين درمان علمى ريا مى باشد و اما درمان عملى آن، عادت دادن خويش به پوشيده نگاه داشتن عبادت است، يعنى به طورى كه به هنگام ارتكاب گناه تلاش مى كند كه هرگز كسى از آن مطلع نشود، به هنگام انجام عبادت نيز خود را عادت دهد كه آن را طورى انجام بدهد كه كسى از آن مطلع نشود تا دلش به اين حقيقت انس بگيرد كه خداوند از اعمال و اقوال او آگاه است و نيازى نباشد كه براى رضايت غير او تلاش كند. اين كارى است كه در آغاز امر سخت مى آيد ولى به تدريج آسان مى شود، زيرا يك مقدار در اثر عادت سنگينى آن از بين مى رود و مقدار زيادى در اثر الطاف بيكران حق تعالى آسان مى شود، زيرا هنگامى كه خداى تبارك و تعالى از بنده اى تغيير روش ‍ ببيند او را بر آن كار توانايى مى بخشد. چنان كه فرمود است :
ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم :
«خداى تبارك و تعالى درباره قومى (رحمت و يا غضب خود را) تغيير نمى دهد، تا آنها در وضع خود تغييرى بدهند(۳۲۶) ».
آرى تا بنده اى گام برندارد، خداوند توفيقاتش را بر او نازل نمى كند، حركت از مردم و بركت از خداست، تلاش از مخلوق و هدايت از خالق منان است. چنان كه قرآن كريم مى فرمايد:
و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا :
«كسانى كه در راه ما تلاش كنند، ما آنها را به راههاى خود هدايت مى كنيم(۳۲۷) ». در مورد درمان رياى بعد از عمل نيز سخن گفتيم، و اما درمان عجب :
كسى كه به عجب و خودپسندى مبتلا شده، اسباب و ابزارى را كه به وسيله آنها به انجام عبادتها و خيرات توفيق پيدا كرده مورد مطالعه قرار دهد و خوب در پيرامون آنها بينديشد، خواهد ديد كه همه آنها از آن خداست، او قدرت داده، او دانش عطا فرمود، او توفيق خود را رفيق ساخته، با روزى هاى او اعضا و جوارحش نيرو گرفته است، بالاخره هر چيزى كه در انجام عبادت و اطاعت نقشى دارد، از آن خداى تبارك و تعالى مى باشد. از همه اينها بالاتر نعمت ارسال رسل و انزال كتب است كه از هر نعمتى والاتر است. آنگاه در مورد عبادتهاى خويش بينديشد و با اين نعمتها مقايسه كند. خواهد ديد كه اعمال او ارزش آن را ندارد كه حتى با يكى از ميليونها نعمت پروردگار مقابله كند و مقايسه شود.
اگر عمل او ارزشى پيدا كرده، از اين جهت است كه مورد رضا و پذيرش ‍ خداى تبارك و تعالى قرار گرفته است وگرنه يك نفر كارگر از صبح تا شام براى چند درهم كار مى كند و يك نفر نگهبان همه شب را براى چند درهم تا صبح بيدار مى ماند و بى خوابى مى كشد. همچنين ديگر ارباب صنايع هر يكى در حرفه خود براى چند درهم شب و روز تلاش مى كنند و ارزش كار هر كدام چند درهم بيش نيست.
ولى اگر عملى براى خدا انجام پذيرد ديگر ارزش آن از مقياسهاى ما بيرون است، چنان كه در قرآن كريم آمده است :
انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب :
«شكيبايان پاداشهاى خود را بدون حساب و به طور كامل دريافت مى كنند(۳۲۸) ».
و در روايت آمده است :
اعددت لعبادى الصالحين ما لا عين راءت و لا اذن سمعت و لا خطر على قلب بشر:
«براى بندگان شايسته ام چيزى را مهيا كرده ام كه چشمى نديده، گوشى نشنيده و به دل كسى خطور نكرده است(۳۲۹) ».
در برابر ساعتهايى از روز تو كه بيش از چند درهم ارزش ندارد، خداى سبحان چنين پاداشى را مهيا فرموده است. و اگر شبى را با عبادت خدا سپرى كنى، خداى سبحان در پيرامون آن مى فرمايد:
فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قرة اعين :
«هيچ كس نمى داند كه چه وسايل روشنى چشم، براى آنها ذخيره شده است(۳۳۰) ».
چيزى كه از نظر ارزش مادى به چند درهم مى ارزد، يك چنين ارزشى پيدا كرده است. اگر ساعتى را براى خدا اختصاص بدهى و در آن دو ركعت نماز بى پيرايه براى خدا انجام دهى، و يا لحظه اى را براى خدا اختصاص بدهى و در آن كلمه طيبه «لا اله الا الله» را با شرايطش به زبان رانى، مشمول اين آيه شريفه خواهى بود كه مى فرمايد:
من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤمن، فاولئك يدخلون الجنة، يرزقون فيها بغير حساب :
«هر كس از مرد و زن در حال ايمان عمل شايسته انجام دهد، داخل بهشت مى شود و بدون حساب در آن، روزى داده مى شود(۳۳۱) ».
براى شخص خردمند شايسته است كه بى ارزشى عمل خود را دريابد و همه اين پاداشها را از فضل و كرم حضرت احديت بداند و تلاش كند كه اعمال خود را طورى انجام دهد كه مورد رضاى پروردگار قرار گيرد. و با عجب و خودپسندى ارزش آن را از بين نبرد.
آنگاه ارزش عمل خود را در برابر نعمتهاى پروردگار محاسبه كن و ببين : آيا اين عبادتهاى تو با يك صدم و يك هزارم نعمتهاى او برابرى مى كند؟ هرگز. مگر نه اين است كه توفيق انجام وظيفه را خداى منان عنايت فرموده است و اين خود يكى از نعمتهاى پروردگار است، كه لازم است شكر آن را انجام دهى. چنان كه در حديث قدسى آمده است : «خداوند به حضرت داوودعليه‌السلام فرمود:
مرا آن چنان كه شايسته من است شكر كن. حضرت داوود گفت : من چگونه حق شكر تو را به جاى آورم؟ در حالى كه توفيق به شكر خود يكى از نعمتهاى تست و براى آن شكرى ديگر لازم است! فرمود:
چون دانستى كه آن نيز از من است، من آن را به جاى شكر از تو قبول كردم(۳۳۲) » آورده اند كه يكى از واعظان به يكى از پادشاهان گفت : اگر تو شديدا دچار عطش باشى و آبى در دسترس كسى باشد به چه قيمتى آن را خريدارى مى كنى؟ گفت : به نصف ملك و سلطنت خود. گفت : اگر بعد از نوشيدن آن به حبس بول مبتلا شدى و دكترى مهيا شد كه آن را معالجه كند و تو را نجات دهد، چقدر به او مى دهى؟گفت : نصف ديگر تاج و تخت خود را. گفت : پس تو را مغرور نسازد آن تاج و تختى كه ارزش آن يك ظرف آب است و تو هر روز دهها بار آب گوارا مى خورى و از نعمتهاى پروردگار متعال برخوردار مى شوى،(۳۳۳) در عافيت و تندرستى زندگى مى كنى، به سلامتى ديدنيها را مى بينى، به سلامتى شنيديها را مى شنوى، به سلامتى بوييدنيها را مى بويى، هر كجا بخواهى مى روى، آنچه را كه بخواهى در دست مى گيرى و ديگر مواردى كه اعضاء و جوارح خود را به كار مى برى و به مقصود خود نايل مى شوى. آنگاه خوب بينديش در مورد ديگر حواس ‍ باطنى و اندامهاى داخلى، چون اندامهاى گوارشى و تنفسى و غيره، كه اگر در اعمال فيزيكى آنها خوب مطالعه كنى، وقت بسيارى صرف مى كند و به شدت دچار شگفت مى شود. و اگر يكى از آنها دچار نقص فنى شود و پزشك معالج تو بگويد كه من آن را معالجه مى كنم و تو بايد در برابر آن يكسال يا بيشتر براى من خدمت كنى : تو با آغوش باز آن را مى پذيرى و آن را براى خود نعمتى بزرگ به شمار مى آورى. روى اين بيان در برابر اين همه نعمت كه خداى تبارك و تعالى به تو ارزانى داشته، چند صد سال بايد كمر خدمت به دامن بسته او را عبادت كنى؟ در صورتى كه تو او را چند دقيقه بيشتر در روز عبادت نمى كنى، و اگر در پيرامون آن عبادت خود نيك بينديشى و آفتهاى آن را مورد دقت قرار دهى، معلوم خواهد شد كه هيچ كدام از آنها شايسته تقديم به پيشگاه حضرت احديت نيست و اگر چيزى از آن را بپذيرد با فضل و كرم خود پذيرفته است. از يك سو عبادتهاى ما اينقدر بى محتوا، از آن طرف نعمتهاى او اين قدر فراوان و بى شمار. آن چنان كه در قرآن كريم آمده است :
و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها :
«اگر نعمتهاى او را بشماريد هرگز نخواهيد توانست كه آن را بشماريد(۳۳۴) ». نعمتهاى پروردگار بى شمار، و عبادتهاى ما اگر از آفتها سالم بماند بسيار ناچيز و انگشت شمار است، اين عبادتها اگر از آفتها نيز سالم بماند هرگز با آن نعمتها برابرى نمى كند. نهايت آنچه از دست ما بر مى آيد اقرار به عجز و اعتراف به ناتوانى از سپاس و ستايش ‍ اوست.
آخرين شرف و والاترين افتخار براى انسان، عذر تقصير، اعتراف به نعمت، اقرار به عجز، نكوهش نفس و مراقبت براى خداست. چنان كه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:
من مقت نفسه دون مقت الناس امنه الله من فزع يوم القيامة :
«هر كس نفس خويش را نكوهش كند نه ديگران را، خداوند او را از فزع روز قيامت در امان نگهدارد(۳۳۵) ».
آورده اند كه پارسايى هفتاد سال تمام خدا را پرستش كرد، در اين مدت همه روزها را به روزه دارى و همه شبها را به شب زنده دارى سپرى كرد. بعد از هفتاد سال حاجتى براى او پيش آمد و آن را از خداى تبارك و تعالى خواست. حاجتش برآورده نشد. آنگاه به محاسبه و نكوهش خويش ‍ پرداخت كه اى نفس تو مانع برآورده شدن حاجت من شدى، اگر خداى تبارك و تعالى در تو خيرى مى ديد حاجتت را روا مى كرد. خداوند فرشته اى فرستاد كه به او بگويد:
يابن آدم ساعتك التى ازريت فيها على نفسك خير من عبادتك التى مضت :
«اى پسر آدم، يك ساعت از عمر تو كه به نكوهش نفس خويش ‍ مى پردازى بهتر است از همه عمرى كه به عبادت سپرى كرده اى(۳۳۶) ».
در اين جا شايسته است سه نكته را خوب بينديشى :
۱ - اگر يكى از پادشاهان به يكى از رعايا خوراك و پوشاك و درهم و دينار بدهد، او را غلام زر خريد خود مى سازد، شب تا به سحر براى او نگهبانى مى دهد، صبح تا شام هر نوع خدمتى را براى او انجام مى دهد و به هر گونه ذلت و خوارى تن مى دهد تا عمرش در خدمت او سپرى شود، برخى از نزديكان شاه همه عمر شبها براى او بيدار مى مانند، برخى ديگر همه روزها تن به مشقتها و سختيها مى دهند، و برخى از آنها براى انجام فرامين شاه خود را با خطرهاى بسيارى مواجه مى كنند، و احيانا با دشمن او رو به رو مى شوند و نقد جانشان را در راه حمايت از شاه تقديم مى كنند. همه اين خدمتها و مشقتها و فداكاريها براى يك منفعت ناچيز و زودگذر است، اين همه جانبازى و فداكارى مى كنند و باز هم خود را رهين مراحم پادشاه تصور مى كنند، در صورتى كه اين نعمتها نيز از خداوند است كه به دست پادشاه به آنها مى رسد، و اگر آن پادشاه بخواهد فقط يك حبه گندم - بدون بهره ورى از قدرت خداوند - براى آنها به وجود آورد نخواهد توانست.
چگونه است كه ملازمان پادشاه، خدمت خود را در برابر الطاف ملوكانه ناچيز مى شمارند ولى تو عبادتهاى ناچيز خود را كه با انواع آفتها آميخته است، در برابر نعمتهاى بى شمار و بى پايان پروردگار بزرگ مى شمارى؟! در حالى كه او خداوندى است كه تو را آفريده، انواع نعمتهاى ظاهرى و باطنى را به تو ارزانى داشته، آنقدر به تو نعمت داده كه هرگز به شمار نمى آيد، چنان كه خود مى فرمايد:
و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها(۳۳۷)
در برابر اين اعمال تو پاداشهاى بسيار عظيم و جاويدان وعده فرموده است. اگر كسى با توجه به اين نكته، عبادتهاى خود را بزرگ بشمارد عاقل نيست.
۲ - اگر پادشاه بزرگى كه شايسته است همه پادشاهان روى زمين او را خدمت كنند، به همه اجازه ورود و تقديم هدايا بدهد و در برابر هر هديه اى پاداش بزرگى را وعده كند. و بگويد كه هرگز احدى از ناچيز بودن هديه اش ‍ شرم نكند، اگر چه يك شاخه گل باشد. پس همه پادشاهان و سياستمداران بر او وارد شوند و جواهرات گرانبهايى به محضر او هديه آورند، در آن ميان بقال و عطارى با شاخه گلى و يا برزگرى با خوشه انگورى بر او وارد شود، پادشاه با مهر و لطف خود اين هداياى ناچيز را نيز بپذيرد و فرمان دهد كه آنها را خلعتهاى گرانبها و عطيه هاى پرقيمتى عطا كنند. اگر اين بقال و برزگر هديه اش را بزرگ بشمارد و خود را مستحق آن همه عطاياى ملوكانه بداند هر كسى او را ديوانه، نادان كودن و زشتخوى مى خواند.
۳ - اگر پادشاه بزرگى كه همه پادشاهان از او فرمان مى برند و اعيان و اشراف در خدمتش كمر بندگى مى بندند، اگر به يك دهاتى و طبقه عادى اجازه ورود دهد و در نزد خود جاى دهد، آيا گفته نمى شود كه پادشاه در حق اين شخص بيش از حد و استحقاقش عنايت كرده است؟ اگر اين شخص بى مقدار الطاف او را ناچيز شمارد و خدمات ناچيز خود را بزرگ بدارد، آيا به جنون و سفاهت نسبت داده نمى شود.
اينها در برابر پادشاهان و صاحبان قدرت ظاهرى است، اما خداوند قادر متعالى كه آسمانها و زمين از آن اوست و همه جهانيان در برابر قدرت او خاضع و خاشعند و فرشتگان مقرب و پيامبران مرسل كه شماره آنها را جز پروردگار متعال نمى داند همگى دامن خدمت به كمر عبوديت بسته اند. فرشتگانى هست كه پاهايشان در اعماق زمين و سرشان به عرش الهى مى رسد و همواره به تعظيم و تقديس پروردگار مشغول اند و براى تعظيم او هرگز سرشان را بلند نمى كنند و لحظه اى از تسبيح او غفلت نمى كنند. چون خداى سبحان اراده كند كه يكى از آنها را قبض روح فرمايد سر خود را بلند كرده عرضه مى دارد: بار پروردگارا! عبادتى كه شايسته مقام رفيع تو باشد نتوانستم انجام دهم.
اشرف كاينات و مفخر موجودات حضرت خاتم الانبياءصلى‌الله‌عليه‌وآله و فرزندان بزرگوارش ائمه هدىعليهم‌السلام با آن همه اطاعت و عبادت همواره به عجز و ناتوانى خود معترف بودند و عرض ‍ مى كردند:
ما عبدناك حق عبادتك :
«هرگز تو را آن چنان كه شايسته تو باشد عبادت نكرديم(۳۳۸) ».
ولى ما چقدر نادان هستيم كه اگر دو ركعت نماز پر از نقص و عيب بخوانيم به خود مى باليم و خيال مى كنيم كه شايسته همه وعده هاى حضرت احديت در مورد نمازگزاران حقيقى شده ايم!!
زهى جهالت و زهى شقاوت، كه انسان اين همه نعمتها را ناچيز بشمارد و عبادتهاى آفت زده خود را بزرگ ببيند.
اگر دقيق و هشيار باشيم خواهيم ديد آنچه ما اطاعت و حسنات تصور مى كنيم به ميزان خرد بايد در دفتر سيئات درج شود، زيرا همه اش به غفلت و نسيان آلوده است، اگر از ريا و عجب سالم باشد، لااقل با اضطراب دل و پريشانى خاطر انجام يافته است.
بار پروردگارا، ما را به اعمال خود وامگذار، و در برابر تقصيرها و نقصانهايمان مؤ اخذه مفرما، با فضل و كرم خود بر ما منت نهاده، دلهاى ما را به سوى خود جذب كن كه همواره عيبهاى ما را پوشيده داشتى و لغزشهاى ما را پوشاندى و نعمتهاى خود را بر ما فرو ريختى، كه تو از هر بخشنده اى بخشاينده ترى و از هر بزرگى بزرگوارترى، دستهاى ما جز به گناه نياميخته و دلهاى ما جز به عصيان نيالوده، ولى بخشش و آمرزش تو وسيع تر از آن است كه پناهنده اى از آستانت نوميد برگردد، تو خود ما را به بخشش و دهش خويش رهنمون شدى و ما را به سوى فضل و كرم خود هدايت فرمودى. به ما دستور دعا و نيايش دادى و اجابت آن را به عهده گرفتى و وعده دادى، كه به راستى بخشنده و بخشايشگرى.


۳۱۸- كافى شريف : ج ۳ ص ۲۶۹، بحار: ج ۸۴ ص ۲۶۱.
۳۱۹- من لا يحضره الفقيه ج ۱ ص ۱۹۶، فروع كافى : ج ۳ ص ۳۱۱، تهذيب : ج ۲ ص ۸۱، بحار: ج ۸۴ ص ۱۸۵.
۳۲۰- بحار: ج ۹۲ ص ۱۸۵، مستدرك وسائل : ج ۴ ص ۲۵۰.
۳۲۱- مسند احمد: ج ۲ ص ۴۴۱، سنن دارمى : ج ۲ ص ۳۰۱.
۳۲۲- عدة الداعى ص ۲۳۰، بحار: ج ۷۲ ص ۳۰۴.
۳۲۳- سوره مريم، آيه ۹۶.
۳۲۴- سوره نساء: آيه ۱۳۴.
۳۲۵- بحار: ج ۱۰۳ ص ۲۵ و قريب به اين مضمون : ارشاد القلوب ص ۱۸۶.
۳۲۶- سوره رعد، آيه ۱۱.
۳۲۷- سوره عنكبوت، آيه ۶۹.
۳۲۸- سوره زمر، آيه ۱۰.
۳۲۹- مسند احمد: ج ۲ ص ۴۳۸، در منثور: ج ۵ ص ۱۷۶، عدة الداعى ص ۱۰۹.
۳۳۰- سوره سجده، آيه ۱۷.
۳۳۱- سوره مؤمن، آيه ۴۰.
۳۳۲- عدة الداعى ص ۲۳۹.
۳۳۳- عدة الداعى ص ۲۴۰.
۳۳۴- سوره ابراهيم، آيه ۳۴.
۳۳۵- عدة الداعى ص ۲۴۲، خصال : ج ۱ ص ۱۵.
۳۳۶- عدة الداعى ص ۱۷۷، ۲۴۲.
۳۳۷- سوره نحل، آيه ۱۸.
۳۳۸- بحار: ج ۷۱ ص ۲۳، ۲۳۵.

منبع:کتاب اسرار نماز شهید ثانی

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group