شماره درس: 1
تاريخ درس: ۱۳۸۹/۱۲/۱۲
متن درس:
الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام علی خیر خلقه اشرف بریة ابوالقاسم محمّد
صلّی الله علیه و علی آله الطیبین الطاهرین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین سیّما بقیة الله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود یعنی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
چند چیز است که قرآن وعده داده است یعنی تذکر داده است که اینها موجب سقوط انسان است. سقوط انسان به اندازهای که برسد العیاذ بالله به طبقۀ هفتم جهنم. و ما همه باید مواظب باشیم که این ده چیزی که در قرآن آمده است و موجب سقوط ماست، چیره بر ما نشوند و بر ما غلبه نکنند. اول چیزی که قرآن خیلی روی آن پافشاری دارد نفس امّاره است. نفسی که همیشه امر به بدی میکند ان النفس لأمارة بالسوء الا ما رحم ربی. خدا باید انسان را نگاه بدارد و الاّ نفس أمّاره انسان را به سقوط میکشاند. دائماً هم امر به بدی میکند. مراد از این نفس أمّاره آن بعد مادّی انسان است. انسان دو بعدی است. از همین جهت هم امتیاز دارد بر سایر موجودات. حیوانها یک بعدی هستند و آن بعدی مادی یا بعد جسمی است. ملائکه یک بعدی هستند، بعد روحانی یا بعد ملکوتی و چون یک بعدی هستند قابلیت برای استکمال ندارند. این انسان است که دو بُعدی است یکی بعد جسمی و مادیات و یکی بُعد ملکوتی و روحانیت. که به میگویند روح. ترکیبش هم یک ترکیب عجیبی است. عرفا روی این ترکیب خیلی حرف زدند اما به جایی نرسیدند. ترکیب اتحادی و انضمامی است. همین مقدار میدانیم که آن جنبۀ مادی امر به بدی میکند. اگر رهایش کنیم ما را به سقوط میکشاند. آن امر ملکوتی و آن روح که خیلی شرافت هم دارد، در قرآن به روح الله نامیده شده است و مسجود ملائکه است. از آن بعد هم انسان میتواند برسد به جایی که به جز خدا نداند. ماییم که باید این بُعد مادی را مرکب کنیم برای روح یعنی بُراق و این روح ما به واسطۀ این بُراق یا این مرکب عروج کند. به قول روایات ما از ملائکه پرّانتر شود. مقامش از جبرئیل خیلی بالاتر شود. ماییم که این کار را نکنیم، نفس اماره این بعد مادی را رها کنیم. به عکس میشود یعنی همین بعد مادی روح ما را استخدام میکند و سقوط در سقوط میرسد به آنجا که آنهم به جز خدانداند. لذا این انسان در این دنیا در حرکت است. اگر بتواند آن بعد مادی را مرکب قرار دهد، حرکت رو به خدا، به آن میگویند حرکت استقبالی یا حرکت استکمالی و امّا اگر نشد و آن بُعد مادی ما حرفش پذیرفته شد کم کم همان روح ما را استخدام میکند. از همان روح استفاده میکند. و میشود یک معاویه. امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) میفرماید که عقل دارد، اما شیطان است و عقلش را داده است به دست بُعد مادی و شده معاویه و یزید. لذا باید به این مطلب توجه داشته باشیم، همۀ انبیا برای همین آمدهاند من جمله پیغمبر اکرم (ص) و قرآنش و یک دنیا معجزه و یک دنیا تنبه. برای اینکه ما با اختیار خودمان این بُعد مادی را مرکب کنیم برای بُعد ملکوتی. اگر هر عبادتی به جا میآوریم در اثر همین است ما اگر آن بعد مادی را نداشته باشیم، نمیتوانیم نماز بخوانیم و روزه بگیریم و نمیتوانیم کار عبادی و فرهنگی و یا کار معمولی بکنیم. آن بُعد مادی است که ما میتوانیم حرکت کنیم. آنوقت این حرکت گاهی حرکت سقوطی است و گاهی حرکت عروجی است و آنهم ماییم که میتوانیم این بعد مادی را مرکب قرار دهیم برای روح که بپیماید و برسد به آنجا که بهشت برای او کوچک باشد و ماییم که العیاذ بالله عکس کنیم و این بُعد ملکوتی را بدهیم به دست بُعد مادی و به دست جسم. و معلوم است که کارش جسمانی و حیوانی است و کارش درّندگی است. لذا قرآن به این آدمها میگوید: اولئک کالأنعام یأکلوا و یتمتعوا سوف یعلمون فذرهم فی خوضهم یلعبون یا رسول الله! اینها حیوانند بگذار تا بچرند و در جای دیگر میفرماید: و اولئک کالأنعام بل هُم ازل از حیوان هم پست تر میشود یعنی حرکت می کند یک حرکت سقوطی و میرسد به آنجا که ضررش برای جامعه و برای خودش از هر میکروب سرطانی بیشتر است. ان شرّالدوابٍ عندالله ان صمٌ بکمٌ الذین یایعقلون پستتر از هر درندّهای و پستتر از هر حیوانی و پستتر از هر میکروبی. آن انسانی است که عقل دارد اما تعقّل ندارد، فکر دارد و تفکر ندارد و روحش را داده به دست جسم. آن جسم هم میبرد آنجا که خاطرخواه اوست. و آن به آن رو به سقوط. ما در این دنیا آمدیم برای خاطر همین استکمال روحی. خدا ما را خلق کرده است و اراده و اختیار جدی هم به ما داده است که ما یک انسان ملکوتی شویم. و این بُعد مادی بُراق باشد برای ما که عروج کنیم و برسیم به آنجا که به جز خدا نداند.
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نداند
این یک چیز است که روایات ما به ما میگوید بُتتوا اگر حرفش را بشنوید. پیغمبر اکرم (ص) میفرماید که دشمن سرسخت تو و قرآن میفرماید شبانه روز و جدی امر به بدی میکند. از پیغمبر اکرم (ص) بپرسند که بالاترین دشمن برای انسان چه کسی است. میفرماید: اعدا عدوک نفسک بین جلوک از امیرالمؤمنین در نهج البلاغه بپرسند که بت انسان چه چیز است میفرماید بالاتر از آن صنمها آن نفسی که در درون انسان است. بالاترین بتهاست. نه قرآن هم میفرماید که بالاترین بتها. أفرایت من اتخذ الاهه هواه وعضله الله علی علم. یا رسول الله میخواهی نشانت دهم به کسی که نفس پرست و هوا و هوس پرست است و این دانسته خود را گمراه میکند. لذا متابعت از هوا و هوس و متابعت از نفس أماره، متابعت از تمایلات و تخیلات و وسوسههای مربوط به نفس، متابعت از صفات رذیله که در کُمون این ذات این نفس است. این متابعتها وعضله الله علی علم و بالاخره قرآن میفرماید که انسان تو را آوردم در این دنیا برای اینکه راه را پیدا کنی و به مقام لقاء برسی پس مواظب باش که سقوط نکنی و مواظب باش که درجا نزنی. یا ایّها الانسان انک کادحٌ الی ربک کدحً فملاقیه. ای انسان در حرکتی و البته در حرکت باید آن نفس اماره بعد مادی را بُراق قرار دهد و حرکت بدون بُراق نمیشود. گفتم مثل ملائکه که خیلی تقرب دارند مخصوصاً مثل جبرائیل و میکائیل و حمله عرش، اینها خیلی مقام دارند و خیلی سعی وجودی دارند اما تکامل ندارند. چون بُراق ندارند، چون آن بعد مادی را ندارند. حیوانها هم تکامل ندارند. بعضی از حیوانها که دربارۀ آنها کتابها نوشته شده و از نظر علمی خیلی بالا هستند. مثل موریانه و مورچه که خیلی از سطح علمی بالا هستند. و هنوز علم یک در صد علم آنها را نتوانسته به دست آورد اما این یک غریزه است و استکمال ندارد. پس چه کسی استکمال دارد که اشرف از همۀ موجودات است، این انسان است که هم بعد مادی دارد و هم بعد ملکوتی. همان موقع که به دنیا بیاید زمینۀ شرافت دارد. اما چه وقت این زمینه بالفعل میشود و چه وقت این انسان حرکت میکند، در آن وقتی که این نفس بعد مادی را به دست روح دهیم و براقش کنیم برای روح. آنوقت موقع حرکت بالفعلش است. حرکت در حرکت و حرکت جوهری ملاصدرا که او را برساند به آنجا که اشرف از جبرئیل.
گفت جبریلا بیا اندر پیم گفت رو رو من حریف تو نیم
در دنیا برای این آمدهایم، اگر این حرکت نباشد خیلی رنج است و خیلی بدبدختی است و خیلی حسرت و ندامت است. یک انسان بتواندبه جایی برسد به جایی که بهشت برای او کوچک باشد. انسان بتواند به جایی برسد که دم مرگ حتی به او خطاب شود که جای تو پیش من است.
یا ایّتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربّک، جای تو پیش من و جای تو بهشت من. بهشت معمولی برای تو کم است و انسان بتواند به اینجاها برسد. مثل کرم ابریشم بتند در خود تا خفه شود و همه میدانید که این دنیا همیشه حسرت و ندامت و همیشه غم و غصه از گذشته و نگرانی از آینده است. این دنیا تکرار مکررّات است. لذّت در این دنیا نیست و هرچه هست دفع الم است لذت واقعی جای دیگری است. به راستی انسانیت و لذّاتش در جای دیگر است. حال انسان در این دنیا بیاید، هفتاد سال یا هشتاد سال، تکرار مکررّات، یک خورد و یک خواب و یک کاری برای اینکه بتواند این جسم را سیر کند و این غرایز را ارضا کند، معلوم است که یک آهو در بیابان خیلی از این بالاتر است برای ارضای غریزهاش است. اگر یک انسان بخواهد ارضای غریزه کند باید شبانه روز زحمت بکشد و به جایی هم نمیرسد و معمولاً در فقر و غم و غصه میمیرم و حالا این انسان بتواند خود را به آنجا برساند که ملائکه افتخار نوکریش را بکنند. اما برسد به آنجا که حیوان شود برای شیاطین و بالاخره شیاطین او را استخدام کنند. انّ الذّین قالوا ربناالله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه. انسان اگر در حرکت باشد، حرکت صعودی، در همین دنیا میرسد به آنجا که ملائکه میآیند و با او حرف میزنند و به او دلداری میدهند که غم و غصه نخور، دوست تو ماییم و ما تو را حفظ میکنیم از شر شیاطین و تو را حفظ میکنیم از بلاهای ناگهانی و اصلاً ما خلق شدهایم برای اینکه تو را حفظ کنیم. این انسان، یک دسته از ملائکه خلق شدند که حافظ این باشند. له معقبات من بین یدیه و من خلفه یحفظون من امرالله. خدا آنها را خلق کرده و امر کرده که حافظ این باشید و این را از شیاطین حفظ کنید و از بلاها حفظش کنید و از بلاهای جنّی و انسی او را حفظ کنید و مهمترین از اینها از انحرافها حفظش کنید و جرقههای انحرافی در روح این دمیده نشود. لذا بعضی اوقات این ملائکه را میبیند و این ملائکه به او وعده و دلداری میدهند، الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا آنهایی که میگویند الله و پابرجا هستند روی این الله و روی گفتۀ خودشان یعنی حرکت، حرکت استکمالی. ملائکه بر اینها نازل میشود و میگوید: الله تخافوا و لا تحزنوا، از گذشته باکی نداشته باشید و غم و غصه نداشته باشید و از آینده ترسی نداشته باشید. نحن اولیائکم فی الحیاة الدنیا و فی الاخرة. ما هم در دنیا حافظ تو هستیم و هم در آخرت. در آخرت این انسان میرسد به آنجا که اگر به راستی در راه باشد میرسد به آنجا که دم مرگ خدا دو بال به این میدهد که پرواز میکند به بهشت. بعد باید ببینیم که چه بهشتی برای خودش تهیه کرده است. آنوقت ملائکه سؤال میکنند از او که حساب و کتاب و پل و صراط و جهنم و اینها چه شد؟ جواب میدهد که ما هیچکدام از اینها را ندیدیم. ما با آن دو بالی که خدا به ما داده و آن دوبالی که در دنیا برای حرکت تهیه کردیم، رسیدیم در بهشت و متنّعمیم به هرچه که بخواهیم. بعد ملائکه از آنها سؤال میکنند که کار حسابی که توانستید به خدا بگویید، که پروردگار عالم در شب اول قبر از ما یک سؤال میکند و آن سؤال اینست که برای من چه چیز آوردی و ما باید بتوانیم جواب دهیم که برای خدا چه چیز آوردهایم. این سؤال مخصوصاً از خواص زیاد میشود که پروردگار عالم شب اول قبر از ما سؤال میکند که برای من چه چیز آوردی؟ این انسانها که بهشت رفتند به ملائکه میگویند که ما دو چیز برای خدا آوردیم و وقتی خدا از ما پرسید که چه چیز آوردید، توانستیم جواب بدهیم. 1. گناه در زندگی ما نبود چه در خلوت و چه در جلوت. گناه علنی که نداشتیم و گناه مخفیانه هم نداشتیم، به عبارت دیگر همه جا را محضر خدا میدانستیم و ادب حضور را در مقابل خدا مراعات میکردیم. یکی هم مقام تسلیم و رضا را پیدا کرده بودیم. اگر دنیا بود و رو به ما از الطاف جلیلۀ خدا میدانستیم و اگر هم مسائلی بود که از طرف خدا بود از الطاف خفیضۀ خدا میدانستیم. ملائکه به اینها میگویند که حق شما هم همین است که نه حسابی و نه کتابی و نه پل صراطی و وارد بهشت شوید. این انسان عجیب است. اگر حرکت او حرکت استکمالی باشد. چنانچه اگر حرکت یک حرکت سقوطی باشد، یک بدجنس حسابی در این دنیا میشود و مثل عقرب میگزد و مثل مار به دیگران ضرر میزند تا اینکه بمیرد به صورت مار و عقرب و وارد صف محشر شود و بالاخره آن بدجنس او را به جهنم میکشاند. آنهم حرکت است اما به آن میگوییم حرکت سقوطی. به قول قرآن مثل کسی که از آسمان بیفتد روی زمین و له میشود. فمن یشرک بالله فاکنما خر من السواء آنهم حرکت است اما یک حرکت اینطوری و انسان در این دنیا آمده برای حرکت استکمالی. طی کند از آسمان اول و دوم و سوم و چهارم، از عرش و لوح و کرسی بگذرد و به کجا برسد؟ یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه. برسد به جایی که هیچ چیز و هیچ کس نبیند جز خدا. هیچ هیچ و هیچ کس را لذت ندارد جز رابطه با خدا. و به آن میگویند مقام شهود. که امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند کور باد آن کسی که این مقام شهود را ندارد. یعنی مرگ باد بر آن کسی که به مقام شهود نرسیده. لذا امیرالمؤمنین (ع) میفرماید که من هرچه ببینم اولش خدا، با او خدا، و آخرش خدا. ما رأیت شیئا الا فقد رأیت الله قبله و معه و بعده. اینها یک مقامهایی است برای این انسان. کاری هم ندارد، اصلاً خلق شده برای همین. بین ما و خدا، چند قدم است، یک قدم. آن یک قدم پا گذاشتن روی نفس اماره است. و قدمش دومش خدا و ملاقات خدا و قدمش دومش لذت بردن از ملاقات با خداست. در روایات میخوانیم، روایت را مرحوم دیلمی در آخر ارشاد میآورد. بعضی از بندهها ان شاء الله مثل شما، در روز قیامت، مُنقمر در عالم ملکوت است. هیچ توجهی ندارد، جز خدا. به این میگوییم که مدهوش است. لذا مثلاً مثل پیغمبر و اهل بیت که اینها هیچگاه بیهوش نمیشدند بلکه مدهوش میشدند. و معنای مدهوش اینست که توجه به خدا آنها را انصراف میداد از همه چیز. این بهشتیان در بهشت اینطور هستند. به اندازهای که آن بهشت و آنچه در بهشت است از این شکایت میکنند که خدایا این بهشت و ما را خلق کردی برای این اما این به ما اعتنا ندارد و این مدهوش است و این منقمر در عالم ملکوت است. خطاب میشود بگذارید بندهام را به این حالت. بعد خطاب میشود که خیال نکنید که حرکتش تمام شد، بلکه حرکتش ادامه دارد تا خدا، خدایی میکند و خطاب شد این دائماً در حرکت است. حرکت به سوی خدا، اسمش را میگذارند حرکت من الحق الی الحق. قدم نست اما به عنوان مثال هر قدمی که بردارد لذتش از دنیا و آنچه در دنیاست بالاتر است. لذتش برای خودش از آخرت و آنچه در آخرت است بالاتر است. و این حرکت هم فیها خالدون هم هست یعنی هیچگاه تمام شدنی نیست. بعد خطاب میشود بهشت و نعمتهای بهشتی! من نظرها به این دارم. در روایت دارد یک شبانه روز و آنجا که روز نیست از باب مثال است، سیصد و شصت مرتبه به این نظر دارد و در هر نظری سعی وجودی به او میدهم، انسان خلق شده برای این که خدا یک نظر به او بکند و یک سعی وجودی مقام قرب پیدا کند. و اگر شماها که ان شاء الله در میانتان فراوان است، نماز شب بخوانید اما نماز شب حضوری و نماز شب با حضور قلب. بعضی اوقات به راستی در قنوت وتر و در سجدۀ آخرتان به این حالت میرسید. یعنی پشت پا میزنید به دنیا و آنچه در دنیاست برای این حالت. امام صادق (سلام الله علیه) میفرماید: الرکعان فی جوب اللیل احب الیه من الدنیا و مافیها. دو رکعت نماز شب از دنیا و آنچه در دنیاست پیش من ارزشش بیشتر است. این دنیایش است و حالا ببینید آن حرکتی که خدا سعی وجودی میدهد، چقدر لذت دارد. ما خلق نشدیم مثل کرم ابریشم که در خود بتنیم تا خفه شویم بلکه ما خلق شدیم تا حرکت کنیم و حرکت استکمالی و تا خدا، خدایی میکند ما در سعی وجودی باشیم و در حرکت باشیم و در لذت بردن باشیم و اصلاً دلهره و اضطراب و غم و غصه و مشقت و اینها اصلاً در قاموس ما راه نداشته باشد.
الا ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون. آنهایی که به راستی از اولیاءالله هستند، اصلاً از گذشته غم و غصه ندارند و از آینده دلهره و اضطراب ندارد، یک عالم نشاط، مخصوصاً اگر یک بی نشاطی و خستگی برایش پیدا شود روایت دارد که نماز. با نماز اول وقت همۀ بینشاطیها حل میشود. با نماز شب همۀ بینشاطیها مبدّل به نشاط تبدیل میشود. این از دنیا و حالا ببینید که آخرت چه خبرهاست.
نسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الاعز الاجل الاکرم بحق الحسین و عیاله بحق الحسین و اخته زینب یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک