شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

موضوع : احکام واجبات 5
 
فراگيرى تكاليف شرعى و احكام اسلامى در زواياى مختلف زندگى به ويژه امورى كه همه روزه با آن سر و كار داريم يك ضرورت و وظيفه دينى است كه ضامن سعادت و كاميابى دنيوى و اخروى است.
 
وجوب وفاى به نذر
 
نذر آن است كه انسان ملتزم شود كه كار خيرى را براى خدا به جا آورد، يا كارى را كه نكردن آن بهتر است براى خدا ترك نمايد.[1]
 
عمل به نذر واجب است.
 
اگر نذر كند روز معينى را روزه بگيرد، بايد همان روز را روزه بگيرد، و چنانچه در آن روز مسافرت كند، قضاى آن روز بر او واجب است.[2]
 
كسى كه نذر كرده عملى را ترك كند و وقتى براى آن معين نكرده است ‏اگر از روى فراموشى يا ناچارى يا ندانستن، آن عمل را انجام دهد كفاره بر او واجب نيست، ولى چنانچه از روى اختيار آن را به جا آورد براى دفعه اول بايد كفاره بدهد.[3]
 
اگر نذر كند كه مقدار معينى صدقه بدهد چنانچه پيش از دادن صدقه بميرد، بايد آن مقدار را از مال او صدقه بدهند.[4]
 
با شرايطى، عمل به نذر واجب مى ‏شود. اين شرايط عبارتند از: الف) صيغه خوانده شود و لازم نيست انسان آن را به عربى بخواند، پس اگر بگويد چنانچه مريض من خوب شود براى خدا بر من است كه هزار تومان به فقير بدهم، نذر او صحيح است.[5] ب) كارى را كه نذر مى ‏كند، انجام آن برايش مقدور باشد.[6] ج) نذر كننده بايد مكلف، عاقل بوده و با اختيار و قصد نذر كند.[7] د) متعلق نذر او رجحان داشته باشد، يعنى انجام دادنش بهتر باشد.[8]
 
1. اگر انسان نذر كند كارى انجام دهد، بايد همان طورى كه نذر كرده عمل كند و اگر به گونه ‏اى ديگر انجام دهد، صحيح نمى ‏باشد.
 
2. اگر نذر كننده صيغه نذر را بر زبان نياورده باشد، مى ‏تواند نذر خود را عوض كند.[9]
 
3. اگر نذر كننده، مقدار نذر را معين نكرده يا فراموش نموده، مى ‏تواند به حداقل آن اكتفا كند.[10]
 
4. اگر انسان نذر كرده و نتواند به نذر خود عمل كند، كفاره ندارد ولى اگر بدون عذر به نذر خود عمل نكند، كفّاره واجب مى ‏شود يعنى بايد به شصت فقير طعام دهد يا دو ماه پى در پى روزه بگيرد.[11]
 
5. مناسب است كه نذر مطلق باشد و مقيد به زمان و مكان خاصى نباشد تا شخص بتواند به راحتى در انجام آن تصميم بگيرد.
 
6. كسى كه نذر كند عملى را ترك كند، اگر از روى فراموشى يا ناچارى آن عمل را انجام دهد، كفّاره بر او واجب نيست.[12]
 
7. منافع نذر بايد به مصرف نذر برسد، مانند پشم گوسفند نذرى اگر زياد شود.[13]
 
8. كسى كه نذر صحيح انجام دهد، نمى ‏تواند آن را تغيير دهد و نمى ‏تواند به هم بزند.[14]
 
پرسش: آيا مادام كه حاجتم برآورده نشده، مى ‏توانم مقدار و نوع و محل اداى نذرم را تغيير دهم؟
 
پاسخ: اگر صيغه نذر خوانده ‏ايد جايز نيست.[15]
 
9. نذر كننده اگر شرايط لازم را داشته باشد مى ‏تواند از نذر خود استفاده كند، مثلاً اگر گوسفندى براى عزادارن امام حسين علیه السلام يا براى امامزاده ‏اى نذر كرده، خود نيز مى ‏تواند از آن استفاده كند.[16]
 
10. نذرى كه هميشگى است، مثلاً نذر كننده، نذر كرده هر روز، كارى را انجام دهد، اگر مخالفت كرد، يك بار كفاره دارد.[17]
 
11. اگر نذر كننده، امكان عمل به نذر خود را نداشت، در صورتى كه صيغه نذر را خوانده باشد، صبر كند تا در فرصتى ديگر آن را انجام دهد.[18]
 
12. شخصى كه نذر كرده و از دنيا رفته بايد از اصل مال او نذرش ادا شود.[19]
 
پرسش: در صيغه نذر اگر بگويد: «خدايا اگر حاجتم برآورده شد فلان كار را مى ‏كنم» يا «نذر كرده‏ ام كه چنين ‏كنم» آيا در انعقاد نذر كافى است يا اينكه حتماً بايد «لله عَلىَّ ان كان كذا فعلىّ كذا» و الفاظ مرادف آن باشد؟
 
پاسخ: كافى نيست و بايد صيغه مخصوص خوانده شود.[20]
 
پرسش: شخصى نذر سفره حضرت ابوالفضل علیه السلام دارد ولى به علت كمى جا در محل سكونت نمى ‏تواند نذر خويش را اداء نمايد بنابراين آيا مى‏ تواند وجه آن را به مصرف ديگر برساند؟
 
پاسخ: اگر صيغه مخصوص نذر را نخوانده باشد وفاء به نذر واجب نيست و اگر صيغه نذر را خوانده بايد بر طبق آن عمل كند مگر آنكه قدرت بر وفاء نداشته باشد.[21]
 
پرسش: شخصى براى امام حسين علیه السلام نذرى نموده و اكنون امكان عمل به نذر را ندارد تكليف چيست؟
 
پاسخ: چنانچه نذر با صيغه مخصوص بوده صبر كند تا امكان وفا حاصل شود.[22]
 
پرسش: فروختن نذورات جنسى همچون قند و شكر و چاى و صرف در مايحتاج مسجد و حسينيه چه حكمى دارد؟
 
پاسخ: اگر نذر دهندگان مطلق نذر كرده‏اند مانعى ندارد.[23]
 
پرسش: آيا نذورات مردم از قبيل برنج و گوشت و روغن كه زائد بر مصرف است مى ‏توان فروخت و پول آن‏را صرف كار خير ديگرى نمود؟
 
پاسخ: اگر براى خرج روز عاشورا باشد نمى ‏توان آن را صرف چيز ديگرى نمود مگر در مسير عزادارى.[24]
 
پرسش: باقى مانده اموالى كه به عنوان هزينه‏ هاى مراسم عاشوراى امام حسين علیه السلام جمع آورى مى ‏شود، در چه مواردى بايد خرج شود؟
 
پاسخ: مى ‏توان اموال باقيمانده را با كسب اجازه اهداء كنندگان در امور خيريه مصرف كرد و يا آنها را براى مصرف در مجالس عزادارى آينده نگه داشت.[25]
 
اقسام نذر
 
نذر بر دو قسم است: مطلق و مشروط
 
1. نذر مطلق آن است كه هيچ قيد و شرطى ندارد، مثل اين كه كسى بگويد: «من براى خدا نذر مى ‏كنم كه نماز شب بخوانم».
 
2. نذر مشروط آن است كه در برابر نذر خود از خداوند چيزى بخواهد، مثلاً بگويد: «اگر از اين بيمارى رهايى يابم، فلان كار خير را براى خدا انجام مى‏دهم» و يا نذر كند: «اگر مرتكب فلان كار زشت شدم فلان كار خير را براى خدا انجام دهم».
 
نذرهاى باطل‏
 
1. نذر بدون صيغه.
 
2. نذر زن بدون اذن شوهر باطل است‏[26] و لو اينكه از اموال خودش باشد.[27]
 
3. نذرهاى رقابتى و چشم و هم چشمى.
 
4. نذر ديگران براى انسان.
 
5. نذر در خواب.
 
6. نذر براى انجام كار حرام و مكروه و يا ترك واجب و مستحب.[28]
 
7. نذر اجبارى يا از روى خشم و ناراحتى به طورى كه اختيارى نباشد.
 
8. نذر كارى كه غير ممكن است.
 
پرسش: آيا اگر زن، كارمند و حقوق ‏بگير باشد مى ‏تواند از مال خودش در صورتى كه با حق شوهرش منافات نداشته باشد نذر نمايد يا باز هم بايد نذرش با رضايت شوهر باشد؟
 
پاسخ: در اين صورت هم نذر بدون اذن شوهر باطل است.[29]
 
پرسش: بدون اذن شوهرم نذر كرده ‏ام ولى بعد ايشان راضى شدند. آيا نذر من صحيح است؟
 
پاسخ: نذر بدون اذن شوهر باطل است و اجازه بعدى آن را تصحيح نمى‏ كند.[30]
 
وجوب وفاى به عهد
 
هر گاه با خدا عهد كند كه اگر به حاجت شرعى خود برسد كار خيرى را انجام دهد، بعد از آن كه حاجتش برآورده شد، بايد آن كار را انجام دهد و نيز اگر بدون آن كه حاجتى داشته باشد عهد كند كه عمل خيرى را انجام دهد، آن عمل بر او واجب مى ‏شود.[31]
 
در عهد هم مثل نذر بايد صيغه خوانده شود، و نيز كارى را كه عهد مى‏ كند انجام دهد، بايد نكردنش بهتر از انجام آن نباشد.[32]
 
مثلاً بايد بگويد: «عاهَدتُ اللّه» يا «عَلَى عَهدُ اللّه» يا به فارسى بگويد: «با خداى خود عهد مى ‏بندم كه فلان كار را انجام دهم».[33]
 
بر هر مكلف واجب است وفا كردن به پيمان‏ ها و تعهدات خود.
 
اگر به عهد خود عمل نكند، بايد كفاره بدهد يعنى شصت فقير را سير كند، يا دو ماه روزه بگيرد يا يك بنده آزاد كند.[34]
 
وجوب عمل به قسم‏
 
اگر قسم بخورد كارى را انجام دهد يا ترك كند مثلاً قسم بخورد كه روزه بگيرد، يا دود استعمال نكند، چنانچه عمداً مخالفت كند، بايد كفاره بدهد، يعنى ده فقير را سير كند يا آنان را بپوشاند و اگر اين ‏ها را نتواند بايد سه روز روزه بگيرد.[35]
 
اگر انسان از روى فراموشى يا ناچارى به قسم خود عمل نكند، كفاره براو واجب نيست و همچنين است اگر مجبورش كنند كه به قسم عمل ننمايد.[36]
 
كسى كه قسم مى‏خورد اگر حرف او راست باشد قسم خوردن او مكروه است، و اگر دروغ باشد، حرام و از گناهان بزرگ مى ‏باشد، ولى اگر براى اين كه خودش يا مسلمان ديگرى را از شر ظالمى نجات دهد، قسم دروغ بخورد اشكال ندارد بلكه گاهى واجب مى ‏شود.[37]
 
وجوب وصيت‏
 
وصيت آن است كه انسان سفارش كند بعد از مرگش براى او كارهايى انجام دهند، يا بگويد بعد از مرگش چيزى از مال او ملك كسى باشد، يا براى اولاد خود و كسانى كه اختيار آنان با اوست قيم و سرپرست معين كند.[38]
 
پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
 
«مَا يَنْبَغِى لِامْرِئٍ مُسْلِمٍ أَنْ يَبِيتَ لَيْلَة إِلَّا وَ وَصِيَّتُهُ تَحْتَ رَأْسِه‏»[39]
 
براى شخص مسلمان سزاوار نيست حتى يك شب سر به بالين بگذارد مگر اين كه وصيتش زير سرش باشد.
 
و نيز فرمود:
 
«مَن ماتَ عَلى وَصِية حَسَنَة ماتَ شَهيداً»
 
هر كس بر وصيت نيكويى بميرد شهيد محسوب مى‏ شود.
 
وصيت بايد داراى شرايط ذيل باشد:
 
1. مال يا حق قابل انتقال باشد.
 
2. منفعت حلال و عقلايى داشته باشد.
 
3. مال شخص ديگرى نباشد.
 
4. زايد بر ثلث نباشد.[40]
 
وقتى انسان نشانه‏ هاى مرگ را در خود ديد:
 
الف) بايد فوراً امانت ‏هاى مردم را به صاحبانش برگرداند و اگر به مردم بدهكار است و موقع دادن آن بدهى‏ رسيده بايد بدهد، و اگر خودش نمى ‏تواند بدهد، يا موقع دادن بدهى او نرسيده، بايد وصيت كند و بر وصيت شاهد بگيرد ولى اگر بدهى او معلوم باشد و اطمينان دارد كه ورثه مى ‏پردازند وصيت كردن لازم نيست.[41]
 
ب) اگر خمس و زكات و حق الناس بدهكار است بايد فوراً بدهد و اگر نمى‏ تواند بدهد چنانچه از خودش مال دارد، يا احتمال مى ‏دهد كسى آنها را ادا نمايد، بايد وصيت كند و همچنين است اگر حج بر او واجب باشد.[42] و ورثه بايد قبل از تقسيم ارث، مخارج حج را از اصل مالش بردارند مگر آن كه خودش وصيت كرده باشد از ثلث مالش برداشته شود.[43]
 
ج) اگر نماز و روزه قضا دارد، بايد وصيت كند كه از مال خودش براى آنها اجير بگيرند، بلكه اگر مال نداشته باشد ولى احتمال بدهد كسى بدون آن كه چيزى بگيرد آنها را انجام مى ‏دهد، باز هم واجب است وصيت نمايد.[44]
 
حج واجب، بدهى‏ها و حقوق واجب مثل خمس، زكات و حق مظالم از اصل مال ميت پرداخت مى ‏شود. اگر چه ميت براى آنها وصيت نكرده باشد.[45]
 
مخارج كفن و دفن و تجهيزات واجب ميت به مقدار متعارف و شأن متوفى از تركه ميت پرداخت مى ‏شود و لو وصيت نكرده باشد.[46]
 
اگر ميت به انجام واجبات بدنى مثل نماز و روزه قضا شده خود وصيت نمايد كه براى آنها اجير بگيرند، از ثلث مال او پرداخت مى ‏شود.[47]
 
وصيت ميت در غير بدهى ‏ها، حج واجب و حقوق مالى واجب، در ثلث اموال او نافذ است و اگر بيش از ثلث را وصيت كند، زيادى آن‏ محتاج به اذن ورثه است. پس اگر ميت وصيت كند براى نماز و روزه قضا شده او اجير بگيرند يا به فقرا احسان نمايند، يا مقدارى از اموال او را به مصرفى برسانند، همه اينها از ثلث مال او برداشته مى ‏شود. و اگر ثلث به مقدار وصيت كافى نباشد، در صورتى كه ورثه اجازه دهند زيادى از اصل مال برداشته مى‏ شود.[48]
 
مقدار ثلث بعد از پرداخت بدهى‏ ها و حقوق واجب مالى و حج، حساب مى‏ شود.[49]
 
اگر كسى از وصيت خود برگردد يا كارى كند كه معلوم شود از وصيت خود برگشته است، مثلاً خانه ‏اى را وصيت كرده كه به كسى بدهند، بعد بگويد ندهند يا اين كه آن خانه را بفروشد وصيت باطل مى‏ شود و اگر وصيت خود را تغيير دهد وصيت اولش باطل مى ‏شود و بايد به وصيت دوم عمل كنند.[50]
 
اگر كسى در مرضى كه به آن مرض مى ‏ميرد مقدارى از مالش را به كسى ببخشد از اصل مال او پرداخت مى‏ شود و احتياج به اذن ورثه ندارد. ولى اگر وصيت كند بعد از مرگش مالى را به كسى بدهد، اگر زيادتر از ثلث باشد، زيادى آن محتاج به اذن ورثه است.[51]
 
اگر مقدارى از مال ميت در دست وصى تلف شود، چنانچه در نگهدارى آن كوتاهى كرده و يا تعدى نموده، ضامن است و اگر كوتاهى نكرده و تعدى هم ننموده، ضامن نيست.[52]
 
واجب است بر كسى كه نماز و روزه يا زكات و خمس و ... بدهكار است وصيت كند برايش انجام دهند.[53]
 
وصيت در حال حيات قابل تغيير است و مادامى كه شخص زنده است مى ‏تواند در كميت و كيفيت وصيت خود تجديد نظر كند.
 
عمل به وصيت در صورتى كه شرايط لازم را داشته باشد، واجب است.[54]
 
تأخير در عمل به وصيت جايز نيست.[55]
 
پرسش: شخصى وصيت كرده ماشين خود را به عنوان ثلث مال، به مصرف خاصى برسانند، آيا جايز است در عمل به اين وصيت تأخير شود و آيا قبل از عمل به اين وصيت، ورثه حق دارند از آن استفاده كنند؟
 
پاسخ: بعد از فوت، فوراً بايد به وصيت عمل شود و تأخير بدون عذر شرعى جايز نيست و چنانچه از ماشين استفاده شود، اجرت آن بايد به مصرف مورد وصيت برسد.[56]
 
تغيير و تبديل وصيت بعد از فوت جايز نيست.[57]
 
پرسش: آيا وصيت كردن واجب است به طورى كه انسان با ترك آن مرتكب معصيت شود؟
 
پاسخ: اگر وديعه ‏ها و امانت ‏هاى ديگران نزد او باشد و حق الناس يا حق الله بر عهده او باشد و در دوران حيات توانايى اداى آن را نداشته باشد، واجب است درمورد آنها وصيت كند و در غير اين صورت وصيت واجب نيست.[58]
 
پرسش: آيا جايز است مالى به عنوان ثلث تركه كنار گذاشته شود و يا نزد شخصى به وديعه گذاشته شود تا بعد از وفات او به مصرف خودش برسد؟
 
پاسخ: اين كار اشكال ندارد به شرط اين كه بعد از وفات او دو برابر آن مال براى ورثه باقى بماند.[59]
 
وصيت كردن به محروم كردن يكى از ورثه از ارث باطل است.[60]
 
وصيت به گريه نكردن بعد از وفات، نافذ نيست.[61]
 
وجوب اداى بدهى‏
 
شخصى به نام ابوثمامه مى ‏گويد به امام جواد علیه السلام عرض كردم من مى ‏خواهم به مكه بروم و بدهكارم، چه مى ‏فرماييد؟
 
حضرت فرمود: برگرد، ابتدا بدهى ات را بده و به گونه ‏اى خانه خدا برو كه بدهكار نباشى.[62]
 
اگر طلبكار طلب خود را مطالبه كند، چنانچه بدهكار بتواند بدهى خود را بدهد، بايد فوراً آن را بپردازد و اگر تأخير بيندازد گناهكار است.[63]
 
اگر بدهكار غير از خانه ‏اى ‏كه در آن نشسته و اثاثيه منزل و چيزهاى ديگرى كه به آنها احتياج دارد، چيزى نداشته باشد، طلبكار نمى‏ تواند طلب خود را از او مطالبه نمايد، بلكه بايد صبر كند تا بتواند بدهى خود را بدهد.[64]
 
كسى كه دسترسى به طلبكار خود ندارد، چنانچه اميد نداشته باشد كه او را پيدا كند، بايد با اجازه حاكم شرع طلب او را به فقير بدهد، و شرط نيست در فقير كه سيد نباشد.[65]
 
قرض نمودن در صورت عدم نياز، مكروه است و هر قدر نياز بيشتر باشد كراهت كمتر است، تا جايى كه گاهى قرض نمودن واجب‏ مى ‏شود و آن وقتى است كه حفظ جان يا آبروى انسان متوقف بر قرض نمودن باشد.[66]
 
هزينه حج واجب ميت و بدهكارى ‏هاى ميت همچون خمس و زكات و مظالم، بايد از اصل مال ميت بدهند.[67]
 
هنگام ديدن نشانه ‏هاى مرگ، دادن بدهى ‏ها واجب فورى است.[68]
 
بدهكار در زمان مقرر، واجب است بدهى خود را ادا نمايد و لو با فروختن زمين، متاع، باغ و ...[69]
 
پرسش: هرگاه موعد پرداخت بدهى رسيده و طلبكار مطالبه مى ‏كند و مديون متاعى يا چيز ديگرى كه از مستثنيات نيست دارد، ولى به فروش نمى ‏رود مگر به كمتر از قيمت، آيا واجب است به همان قيمت كم بفروشد؟
 
پاسخ: بلى و تأخير آن به جهت انتظار مشترى ديگرى كه قيمت بهترى مى ‏خرد جايز نيست.[70]
 
با آن همه تأكيدى كه براى خواندن نماز اول وقت شده است، ولى براى پرداخت طلب ديگران، تأخيرش واجب است.[71]
 
اگر مديون نمى ‏تواند اداى دين كند، واجب است به او مهلت داده شود تا بتواند اداى دين كند.[72]
 
اگر مديون قدرت بر اداى دين دارد، به تعويق انداختن آن معصيت است و اگر قدرت ندارد بر او واجب است قصد اداى دين را در آينده داشته باشد.[73]
 
آنچه در مغازه از مشترى جا مى ‏ماند يا پولى كه اشتباهاً اضافى به انسان داده مى ‏شود بدهى است اگر صاحب آن را مى‏ شناسيم واجب است به هر نحوى به او پس بدهيم و او را راضى كنيم و اگر او را نمى ‏شناسيم و اميدى به شناسايى او نداريم بايد از طرف صاحبش به عنوان رد مظالم به فقير صدقه بدهيم.
 
بدهكار اگر در عسرت است و نمى ‏تواند بدهى خود را بپردازد بر طلبكار حرام است طلب خود را مطالبه نمايد و بايد مهلت دهد.[74]
 
با مرگ بدهكار، بدهى مدت دار وى، نقدى مى ‏شود و پرداخت آن بر ورثه واجب است. لكن در صورت مرگ طلبكار، بنا بر مشهور ورثه او بايد تا سر موعد صبر كنند.[75]
 
وجوب رد مظالم‏
 
يكى از واجبات رد مظالم است. واژه مظالم جمع مظلمه عبارت است از چيزى كه به ستم يا جهل از كسى گرفته شده يا تلف شده است و يا اموال حرامى كه انسان صاحبان آن را نمى ‏شناسد. در اين صورت بايد با اجازه مجتهد جامع‏الشرايط به فقير بدهد.[76] امام صادق علیه السلام فرمود:
 
«المِرصَادُ قَنطرة عَلى الصّراطِ لايَجُوزها عبدٌ بمظلمة»[77]
 
مرصاد پلى است كه از آن بندگانى كه گرفتار مظالم هستند نمى ‏توانند بگذرند.
 
پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
 
«مَن كانَت لِاخيهِ عندَهُ مَظلمة فى عِرضٍ او مالٍ فَليَتَحَلَّلها مِنه مِن قَبل أَن يَأتى يَومٌ ليسَ هناك دينارٌ و لادِرهم‏...»[78]
 
هر كس درباره آبرو يا مال برادر دينى خود مظلمه ‏اى در گردن داشته باشد بايد از صاحب حق حلاليت بطلبد قبل از آن كه روزى بيايد كه در آن روز دينار و درهمى نباشد.
 
يعنى اگر عمل شايسته‏اى دارد به اندازه همان مظلمه از او گيرند و به صاحب حق دهند و اگر عمل شايسته ‏اى ندارد از بدي هاى صاحب حق گيرند و بر ظالم بار كنند.[79]
 
رد اموال ديگران كه به صورت غصبى تصاحب شده، واجب است.
 
رد مظالم واجب فورى است.[80]
 
اموال و بدهى ‏هايى كه انسان از روى ظلم و بى ‏عدالتى از بندگان خدا گرفته و نپرداخته بايد به صاحبان آنها بدهد. و اگر عين مال تلف يا مصرف شده، بايد مثل يا قيمت آن را بپردازد و اگر صاحب آنها را نمى ‏شناسد اين اموال و بدهي ها از مصاديق مجهول ‏المالك مى ‏شود.[81]
 
آنچه در ماشين هاى عمومى و مسافربرى از مسافران جا مى ‏ماند يا در مغازه‏ ها از مشترى ‏ها جا مى ‏ماند يا در مسافرخانه و امثال آن‏ جا مى ‏ماند و پولى كه اشتباهاً و اضافى به انسان داده مى ‏شود و بعد متوجه مى ‏شود، يا خسارتى كه شخصى به ديگرى وارد كرده و يا ضرر مالى يا بدنى كه موجب ديه شده و جبران نكرده و آنچه از اين قبيل امور است، همه دين است كه اگر طرف را مى ‏شناسد واجب است به هر نحو او را راضى كند و اگر او را نمى ‏شناسد بايد پس از يأس از شناسايى صاحب آن، به عنوان مجهول المالك و مظالم عباد به فقير غير سيد صدقه داده شود.
 
پرسش: در دوران كودكى با بسيارى از كودكان و همبازى ‏ها دعوا و شوخى مى ‏كرديم كه گاهى منجر به شكستن بينى، سر يا در رفتن انگشت دست گرديده است، آيا اكنون نسبت به آن افراد ضامن هستيم؟ و در صورتى كه آنان را نمى‏ شناسيم چه بايد بكنيم؟
 
پاسخ: بله ضامن هستيد و تا امكان دارد، بايد آنها را پيدا كنيد و اگر امكان دسترسى نبود، به مقدار ديه آنها با اجازه حاكم شرع ردّ مظالم بدهيد.[82]
 
پرسش: گاهى نزد كارمند بانك پول اضافى مى ‏آيد و مى ‏داند كه مراجعين اشتباهاً اضافه داده اند، وظيفه چيست؟
 
پاسخ: در فرض سؤال كه از شناسايى صاحب آن مأيوس هستند بايد به فقير غير سيد صدقه بدهند.
 
پرسش: شخصى از دنيا رفته و مقدارى مظالم عباد به ذمّه اوست و مقدارى هم اموال موجود هست كه ورثه او مى‏ دانند مال مردم است ولى صاحب آن را نمى‏ شناسند وظيفه چيست؟
 
پاسخ: در فرض سؤال آنچه كه يقين دارند به مردم بدهكار و به ذمه او بوده است و طلبكارها معلوم نيستند بايد از اصل مال او به غير سيد صدقه دهند و اموالى كه موجود است بعد از فحص و يأس از پيدا شدن صاحبان آنها به عنوان مظالم عباد به فقرا بدهند و احتياطاً از حاكم شرع يا نماينده او اجازه بگيرند.[83]
 
پرسش: چگونه خود را از زير دين شخصى كه او را مضروب نموده و الآن به او دسترسى ندارم بيرون بياورم؟
 
پاسخ: اگر به هيچ وجه به او دسترسى نداريد، بايد به مقدار ديه وارده با اجازه از حاكم شرع از طرف او ردّ مظالم دهيد.[84]
 
پرسش: اگر صاحب حق زنده نباشد آيا مى‏ شود آن مال را صدقه داد؟
 
پاسخ: بايد به ورثه او داد و اگر ورثه او شناخته ‏نشود از طرف صاحب مال مى ‏توان صدقه داد.[85]
 
پرسش: مقدارى از اموال پدر و مادرم را بيهوده مصرف كرده‏ ام و حال پشيمانم. آيا بايد از اموال خودم به پدر و مادرم بدهم؟
 
پاسخ: بايد حق آنها را بدهيد يا حلاليت بطلبيد.[86]
 
پرسش: اگر شخصى پسربچه ‏اى را در سنين 12-14 سالگى كتك زده باشد و آن بچه هنوز بالغ نشده آيا بايد از آن كودك حلاليت بطلبد يا از پدر و مادر او؟
 
پاسخ: بايد از پدر و مادر او حلاليت بطلبد و احتياطاً هنگامى كه كودك بالغ شد از خود او نيز حلاليت بخواهد.[87]
 
وجوب دفاع از سرزمين اسلامى‏
 
دفاع از اسلام و سرزمين ‏هاى اسلامى در برابر دشمن كه موجوديت اسلام را تهديد مى‏ كند و يا قصد استيلا بر بلاد اسلام و ناموس و اموال مسلمين را دارد بر هر مكلف واجب است.[88]
 
اگر دشمن بر بلاد مسلمانان و سرحدات آن هجوم نمايد، واجب است بر جميع مسلمانان دفاع از آن به هر وسيله‏ اى كه امكان داشته باشد، از بذل جان و مال. و در اين امر احتياج به اذن حاكم شرع نيست.[89]
 
اگر مسلمانان بترسند كه اجانب نقشه استيلا بر بلاد مسلمين را كشيده ‏اند، چه بدون واسطه يا به واسطه عمّال خود از خارج يا داخل، واجب است دفاع از ممالك اسلامى كنند، به هر وسيله‏ اى كه امكان داشته باشد.[90]
 
اگر در داخل ممالك اسلامى نقشه‏ هايى از طرف اجانب كشيده شده باشد كه خوف آن باشد كه تسلط بر ممالك اسلامى پيدا كنند، واجب است بر مسلمانان با هر وسيله‏ اى كه ممكن است، نقشه آنها را به هم بزنند، و جلوگيرى از توسعه نفوذ آنها كنند.[91]
 
اگر به واسطه توسعه نفوذ سياسى يا اقتصادى و تجارى اجانب، خوف آن باشد كه تسلط بر بلاد مسلمين پيدا كنند، واجب است بر مسلمانان، دفاع به هر نحو كه ممكن است، و قطع ايادى اجانب. چه عمال داخلى باشند، يا خارجى.[92]
 
اگر در روابط تجارى با اجانب خوف آن است كه به بازار مسلمين صدمه اقتصادى وارد شود و موجب اسارت تجارى و اقتصادى شود، واجب است قطع اين گونه روابط، و حرام است اين نحو تجارت.[93]
 
دفاع بر همه واجب است، اگر دفاع بر همه واجب شد مقدمات دفاع هم بايد فراهم شود. اين طور نيست كه دفاع واجب باشد و ندانيم چه طور دفاع كنيم.[94]
 
وجوب توبه‏
 
توبه بازگشت گنهكار به سوى خداوند غفور است كه با ندامت از گناه و تصميم بر عدم ارتكاب مجدد تحقق مى‏ يابد.[95]
 
توبه از اهم واجبات الهى است كه در قرآن و روايات با تأكيد فراوان به آن سفارش شده است، به ويژه براى مريض.[96]
 
توبه گاهى به صرف ندامت و تصميم بر ترك گناه محقق مى‏ شود و گاه علاوه بر دو امر فوق، نياز به جبران دارد، چه در حق الله (مثل نماز، زكات و خمس) و چه در حق الناس (مانند خوردن مال مردم و ...).
 
توبه و پشيمانى از غيبت واجب است و احتياط مستحب آن است كه از غيبت شده، اگر فسادى بر آن مترتب نگردد، حلاليت بطلبد و يا براى او استغفار كند.[97]
 
وجوب پوشش‏
 
پرسش: از چه زمانى رعايت حجاب بر دختر واجب مى ‏شود؟
 
پاسخ: زمانى كه يكى از نشانه ‏هاى بلوغ در دختر آشكار شود، رعايت حجاب واجب مى‏ شود.[98]
 
پوشاندن عورت از پسربچه ‏ها و دختربچه‏ هاى مميز، به ويژه آنهايى كه در آستانه بلوغند، بر مردان و زنان واجب است.[99]
 
واجب است انسان وقت تخلى و مواقع ديگر عورت خود را از كسانى‏كه مكلفند، اگر چه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند، و همچنين از ديوانه مميز و بچه ‏هاى مميز كه خوب و بد را مى‏ فهمند بپوشاند، ولى زن و شوهر لازم نيست عورت خود را از يكديگر بپوشانند.[100]
 
خانم‏ ها بايد عورت خود را از زن‏ هاى ديگر بپوشانند ولى پوشاندن بقيه بدن واجب نيست، مگر آن كه در معرض نگاه با ريبه باشد.[101]
 
اگر خانمى بداند كه خانم ديگرى به قصد لذت به بدن او نگاه مى‏ كند، واجب است بدن خود را از آن خانم بپوشاند.[102]
 
پوشاندن عورت زن از زنان ديگر واجب است اگر چه بدون قصد لذت نگاه كنند مگر در حال اضطرار. بنابراين راه‏ هاى جلوگيرى از حاملگى كه مستلزم نگاه كردن به عورت زن باشد و بعضى عكس ‏هاى راديولوژى از رحم يا قرار دادن دستگاه داخل رحم كه مستلزم كشف عورت است غير از حالت اضطرار جايز نيست و بايد اجتناب شود.[103]
 
زن بايد چهره آرايش كرده خود را از نامحرم بپوشاند.[104]
 
قرآن از زنان مسلمان خواسته است تا زينت خود را از نامحرمان بپوشانند.[105]
 
آنچه عرفاً زينت محسوب مى ‏شود بايد از نگاه نامحرم پوشيده شود.
 
پرسش: زيور آلات زنان، اگر در معرض ديد نامحرم باشد، چه حكمى دارد؟
 
پاسخ: بايد از ديد نامحرم پوشانده شود.[106]
 
آيات عظام تبريزى، مكارم و نورى: پوشاندن زيورآلات پنهانى (مانند دستبند و النگو و گردن ‏بند) از ديد نامحرم واجب است، ولى پوشاندن حلقه ازدواج و انگشتر واجب نيست.[107]
 
پوشاندن پشت و روى پا در مقابل نامحرم واجب است.[108]
 
بر زن واجب است تمام بدن خود را از نامحرم بپوشاند، ولى پوشاندن صورت به مقدارى كه در وضو شسته مى ‏شود و دست‏ها تا مچ واجب نيست.[109]
 
پرسش: آيا زير چانه نيز بايد از نامحرم پوشانده شود؟
 
پاسخ: همه مراجع به جز سيستانى: آرى، زير چانه جزء گردى چهره نيست و بايد در برابر نامحرم پوشانده شود.[110]
 
آيت الله سيستانى: آن قسمت از چانه و زير چانه كه در هنگام پوشيدن مقنعه به طور معمول پوشانده نمى ‏شود، حكم گردى صورت را دارد.[111]
 
پوشاندن مو از نامحرم واجب است.[112]
 
اگر زن بفهمد زنى يا مرد مَحرمى (به جز همسر) با قصد لذّت به او نگاه مى ‏كند، بايد تمام بدن را از او بپوشاند.[113]
 
پرسش: اگر موى زنى به طور غيرعمد بيرون باشد و يا به طور سهوى چادر كنار برود، آيا گناه كرده است؟
 
پاسخ: اگر بدون توجه و به طور غير عمد باشد، گناه نكرده است و از زمانى كه متوجه شد، بايد خود را در برابر نامحرم بپوشاند.[114]
 


--------------------------------------------------------------------------------


[1] همان، م 2640.
 

[2] همان، م 2653.
 

[3] همان، م 2656.
 

[4] توضيح المسائل مراجع، م 2658.
 

[5] همان، م 2641.
 

[6] همان، م 2647.
 

[7] همان، م 2642.
 

[8] همان، م 2648 و 2649؛ جامع المسائل فاضل، ج 2، س 1319.
 

[9] استفتائات امام خمينى قدس سره، ج 2، ص 464، س 20.
 

[10] توضيح المسائل مراجع، م 2652؛ جامع المسائل فاضل، ج 1، س 1327.
 

[11] توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 2654؛ استفتائات جديد مكارم، ج 3، س 809.
 

[12] همان، م 2656.
 

[13] همان، م 2664؛ استفتائات امام خمينى قدس سره، ج 2، ص 480، س 62.
 

[14] استفتائات تبريزى، ص 390، س 1733؛
 

[15] استفتائات جديد مكارم، ج 1، س 1013 و ج 3، ص 307، س 811.
 

[16] استفتائات جديد مكارم، ج 1، س 1012.
 

[17] استفتائات امام خمينى قدس سره، ج 2، ص 479، س 59 و 61.
 

[18] همان، ص 472، س 42.
 

[19] تحريرالوسيله، ج 2، ص 107، نذر.
 

[20] استفتائات امام خمينى قدس سره، ج 2، ص 460، س 8.
 

[21] استفتائات امام خمينى قدس سره، ج 2، س 54، ص 477.
 

[22] همان، ص 472، س 42.
 

[23] جامع المسائل فاضل، ج 1، ص 372.
 

[24] هزار و يك مسأله، نورى همدانى، س 754، ص 25.
 

[25] اجوبة الاستفتائات، س 367، ص 131، و س 1452، ص 325.
 

[26] آيات عظام فاضل، مكارم، صافى، سيستانى و تبريزى: نذر زن اگر مزاحم حقوق شوهر باشد، بى اجازه او باطل است. جامع المسائل فاضل، ج1، س1332.
 

[27] توضيح المسائل مراجع، م 2644؛ استفتائات امام خمينى قدس سره، ج 2، ص 461، س10 ..
 

[28] توضيح المسائل مراجع، م 2648.
 

[29] استفتائات امام خمينى قدس سره، ج 2، ص 461، س 10.
 

[30] همان، ص 461.
 

[31] توضيح المسائل مراجع، م 2667.
 

[32] همان، م 2668.
 

[33] همان، م 553.
 

[34] همان، م 2669.
 

[35] همان، م 2670.
 

[36] توضيح المسائل مراجع، م 2674.
 

[37] همان، م 2675.
 

[38] همان، م 2694.
 

[39] بحارالانوار، ج 103، ص 194؛ مكارم الاخلاق، ص 362؛ مشكاة الانوار، ص 335.
 

[40] تحريرالوسيله، ج 2، ص 97- 96، م 22- 17.
 

[41] توضيح المسائل مراجع، م 2700؛ مجمع المسائل گلپايگانى، ج 2، ص 265.
 

[42] توضيح المسائل مراجع، م 2701؛ عروة الوثقى، فى احكام الزكاة، الثامنه.
 

[43] عروة الوثقى، ج 1، فى الوصيه بالحج، م 1، فى احكام الاموات، م 2.
 

[44] توضيح المسائل مراجع، م 2702.
 

[45] همان، م 2719؛ تحريرالوسيله، ج 3، ص 171، م 23.
 

[46] مجمع المسائل گلپايگانى، ج 4، ص 129، س 255.
 

[47] تحريرالوسيله، ج 2، ص 97، م 23.
 

[48] تحريرالوسيله 2، ص 97، م 23.
 

[49] همان، ص 99، م 33.
 

[50] توضيح المسائل مراجع، م 2706 و 2707.
 

[51] همان، م 2709.
 

[52] توضيح المسائل مراجع، م 2717.
 

[53] حاشيه عروة الوثقى، سيد صادق شيرازى، ج 2، ص 44، فى صلاة الاستيجار، م 3.
 

[54] مجمع المسائل گلپايگانى، ج 2، ص 269 و ج 4، ص 66، س 128.
 

[55] مجمع المسائل گلپايگانى، ج 4، ص 70.
 

[56] همان، ص 71، س 137 و 138.
 

[57] مجمع المسائل گلپايگانى، ج 4، ص 107، س 21.
 

[58] اجوبة الاستفتائات، س 1832.
 

[59] همان، س 1838.
 

[60] مجمع المسائل آية الله گلپايگانى، ج 4، ص 91، س 176.
 

[61] همان.
 

[62] موسوعه كلمات امام جواد علیه السلام، ص 206؛ من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 183، ح 3686.
 

[63] توضيح المسائل مراجع، م 2276.
 

[64] همان، م 2277.
 

[65] همان، م 2279.
 

[66] مجمع المسائل گلپايگانى، ج 2، ص 85، س 201.
 

[67] توضيح المسائل مراجع، م 2719.
 

[68] همان، م 2701.
 

[69] تحريرالوسيله، ج 1، ص 650، م 10.
 

[70] جامع المسائل فاضل، ج 1، ص 316، س 1158.
 

[71] عروه‏الوثقى، ج 1، فى اوقات الواجب، م 15.
 

[72] بقره/ 280؛ مهذب الاحكام، ج 21، ص 29.
 

[73] كتاب الدين، ج 2، ص 149، م 17.
 

[74] جامع المسائل فاضل، ج 1، ص 317، س 1159.
 

[75] مهذب الاحكام، ج 21، ص 17؛ فرهنگ فقه، ج 3، ص 681.
 

[76] رساله دانشجويى، نهاد رهبرى، ص 355؛ فرهنگ فقه، ج 4، ص 89.
 

[77] نورالثقلين، ج 5، ص 573.
 

[78] آثار الصادقين، ج 12، ص 224؛ مرآت العقول، ج 10، ص 433؛ جامع السعادت، ج 2، ص 310.
 

[79] بحارالانوار، ج 72، ص 243 «يؤخذ من حسناته فان لم تكن له حسنات اخذ من سيئات صاحبه».
 

[80] فرهنگ فقه، ج 4، ص 91.
 

[81] جامع المسائل فاضل، ج 2، ص 396.
 

[82] استفتائات بهجت، ج 4، س 5848.
 

[83] جامع المسائل فاضل، ج 2، ص 398، س 1186.
 

[84] استفتائات بهجت، ج 4، س 5827.
 

[85] استفتائات جديد مكارم، ج 2، ص 522.
 

[86] همان.
 

[87] همان، ج 1، ص 522، س 1715.
 

[88] فرهنگ فقه، ج 3، ص 636.
 

[89] توضيح المسائل مراجع، م 2826.
 

[90] همان، م 2827.
 

[91] همان، م 2828.
 

[92] همان، م 2829.
 

[93] توضيح المسائل مراجع، م 2831.
 

[94] صحيفه نور، ج 19، ص 280.
 

[95] فرهنگ فقه، ج 2، ص 653؛ شرح باب حادي عشر، وظيفتان، الاول فى وجوب التوبۀ و هو ندم على القبيح فى ‏الماضى و الترك له فى الحال و العزم على عدم المعاوده اليه فى الاستقبال.
 

[96] همان.
 

[97] منهاج الصالحين، ج 1، فى التقليد، م 29.
 

[98] توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 2252.
 

[99] عروة الوثقى، ج 1، ص 164، م 1 تا 3؛ تحريرالوسيله، ج 1، ص 17.
 

[100] توضيح ‏المسائل مراجع، م 57؛ مستدرك عروة الوثقى، ج 1، ص 185؛ فرهنگ فقه، ج 2، ص 282.
 

[101] عروة الوثقى، ج 1، فى الستر و الساتر، قبل از م 1؛ احكام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعى آنان، ص 129.
 

[102] توضيح المسائل مراجع، م 2436؛ عروة الوثقى، ج 1، فى الستر و الساتر، قبل از م 1؛ احكام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعى آنان، ص 129.
 

[103] همان.
 

[104] اجوبة الاستفتائات، س 1220؛ استفتائات امام خمينى قدس سره، ج 2، س 21.
 

[105] نور/ 31.
 

[106] تعليقات على العروه، الستر، م 1؛ توضيح المسائل فاضل، م 796.
 

[107] استفتائات مكارم، ج 1، س 801؛ صراط النجاة، ج 1، س 822، 823 و 824.
 

[108] استفتائات صافى، ج 1، س 1706؛ اجوبة الاستفتائات، س 438.
 

[109] تحريرالوسيله، ج 2، كتاب النكاح، ص 244، م 23؛ توضيح المسائل مراجع، م 2435.
 

[110] توضيح المسائل مراجع، م 789؛ اجوبة الاستفتائات، س 439.
 

[111] استفتاء از دفتر آية الله سيستانى.
 

[112] فرهنگ فقه، ج 2، ص 284.
 

[113] تحريرالوسيله، ج 2، كتاب النكاح، ص 244، م 23.
 

[114] توضيح المسائل مراجع، م 2435.

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group