موضوع : احکام واجبات 3
فراگيرى تكاليف شرعى و احكام اسلامى در زواياى مختلف زندگى به ويژه امورى كه همه روزه با آن سر و كار داريم يك ضرورت و وظيفه دينى است كه ضامن سعادت و كاميابى دنيوى و اخروى است.
روزه هاى واجب
1. روزه ماه مبارك رمضان.
2. روزه قضا
3. روزه كفاره
4. روزه هاى قضا شده پدر كه بر پسر بزرگتر واجب مى شود.
5. روزه آخرين روز ايام اعتكاف.
6. روزه بدل از قربانى در حج تمتع.[1]
7. روزه نذر.
روزى را كه انسان شك دارد آخر شعبان است يا اول رمضان واجب نيست روزه بگيرد و اگر بخواهد روزه بگيرد نمى تواند نيت روزه رمضان كند، ولى اگر نيت روزه قضا و مانند آن بنمايد، چنانچه بعد معلوم شود ماه رمضان بوده از رمضان حساب مى شود.[2]
پرسش: آياكسىكه روزه واجب بر عهده اوست مى تواند روزه مستحبى به جا آورد؟
پاسخ: كسىكه روزه قضا، يا روزه واجب ديگرى دارد، نمى تواند روزه مستحبى بگيرد و چنانچه فراموش كرده باشد و قبل از ظهر يادش بيايد، مى تواند نيت خود را به واجب برگرداند و اگر بعد از ظهر يادش بيايد روزه اش باطل است.[3]
مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلى بماند بايد روزه واجب را بگيرد.[4]
موارد وجوب كفاره روزه
اگر موقعى كه مشغول غذا خوردن است بفهمد صبح شده، بايد لقمه را از دهان بيرون آورد و چنانچه عمداً فرو برد، روزه اش باطل است و كفاره هم بر او واجب مى شود.[5]
چشيدن غذا اگر چه اتفاقاً به حلق برسد، روزه را باطل نمى كند. ولى اگر انسان از اول بداند كه به حلق مى رسد، چنانچه فرو رود، روزهاش باطل مى شود و بايد قضاى آن را بگيرد و كفاره هم بر او واجب است.[6]
كسى كه در شب ماه رمضان براى هيچ كدام از غسل و تيمم وقت ندارد، اگر خود را جنب كند روزه اش باطل است و قضا و كفّاره بر او واجب مى شود.[7]
كسى كه در شب ماه رمضان جنب است و مى داند كه اگر بخوابد تا صبح بيدار نمى شود، نبايد بخوابد، و چنانچه بخوابد و تا صبح بيدار نشود، روزه اش باطل است و قضا و كفاره بر او واجب مى شود.[8]
اگر به چيز حرامى روزه خود را باطل كند، كفاره جمع بر او واجب مى شود.[9]
اگر روزه دار دروغى را به خدا و پيغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نسبت دهد، كفاره جمع بنابر احتياط بر او واجب مى شود.[10]
اگر روزه دار در يك روز ماه رمضان چند مرتبه جماع كند، يك كفاره براو واجب است، ولى اگر جماع او حرام باشد يك كفاره جمع واجب مى شود.[11]
اگر روزه دار آروغ بزند و چيزى در دهانش بيايد، چنانچه عمداً آن را فرو ببرد، روزه اش باطل است و بايد قضاى آن را بگيرد و كفاره هم بر او واجب مى شود، و اگر خوردن آن چيز حرام باشد، مثلاً موقع آروغ زدن خون يا غذايى كه از صورت غذا بودن خارج شده به دهان او بيايد و عمداً آن را فرو برد، بايد قضاى آن روزه را بگيرد، و بنابر احتياط كفاره جمع هم بر او واجب مى شود.[12]
اگر به گفته كسى كه مى گويد مغرب شده افطار كند، و بعد بفهمد مغرب نبوده است، قضا و كفاره بر او واجب مى شود. ولى اگر خبر دهنده عادل بوده، فقط قضاى آن روزه واجب است.[13]
كسى كه عمداً روزه خود را باطل كرده، اگر بعد از ظهر مسافرت كند، يا پيش از ظهر براى فرار از كفاره سفر نمايد، كفاره از او ساقط نمى شود.[14]
موارد عدم وجوب قضاى روزه
1. نگرفتن روزه ماه رمضان به سبب مرض يا حيض و نفاس و مردن شخص پيش از تمام شدن رمضان.[15]
2. نگرفتن روزه تمام يا قسمتى از ماه رمضان به سبب بيمارى و ادامه آن تا رمضان آينده. (ولى براى هر روز بايد يك مد طعام كفاره بدهد).[16]
3. در ماه رمضان بعد از تحقيق از صبح شدن، يقين يا گمان پيدا كند كه صبح نشده و چيزى بخورد، سپس معلوم شود كه صبح بوده.[17]
4. افطاركردن در هواى ابرى به گمان مغرب شدن، سپس معلوم شود كه مغرب نبوده است.[18]
5. كودك نابالغ اگر در روز ماه رمضان بالغ شود و افطار كند، نسبت به همان روز.[19]
6. ديوانه اگر عاقل شود، نسبت به روزهايى كه ديوانه بوده است.[20]
7. كافر اگر مسلمان شود، نسبت به دوران كفر.[21]
موارد وجوب قضاى روزه
1. قى كردن عمدى در روزه ماه رمضان.[22]
2. بيدار نشدن جنب در شب ماه رمضان از خواب سوم تا اذان صبح.[23]
3. كسى كه نيت روزه نكند يا بعد از نيت، قصد كند كه روزه نباشد، ولى از مبطلات روزه چيزى را انجام ندهد.[24]
4. انجام مفطر به گفته كسى كه بگويد صبح نشده سپس معلوم شود كه صبح بوده است.[25]
5. اگر كسى بگويد صبح شده و روزه دار به گفته او يقين نكند يا خيال كند شوخى مى كند و مفطرى انجام دهد، سپس معلوم شود صبح بوده است.[26]
6. در شب ماه رمضان بدون تحقيق از صبح شدن، مفطرى انجام دهد، يا بعد از تحقيق با اين كه گمان به صبح شدن دارد مفطرى انجام دهد، آن گاه معلوم شود صبح بوده است. (ولى اگر بعد از تحقيق گمان يا يقين كند كه صبح نشده و چيزى بخورد و بعد معلوم شود صبح بوده قضا واجب نيست).[27]
7. به گفته فردِ عادلى افطار كند، سپس معلوم شود كه مغرب نبوده است.[28]
8. آب را براى خنك شدن يا با انگيزه هاى ديگر در دهان بگرداند و بى اختيار فرو رود، ولى اگر براى وضو باشد قضا ندارد.[29]
9. انجام مفطر در هواى صاف كه به واسطه تاريكى، يقين به مغرب پيدا كند و بعد معلوم شود كه مغرب نبوده.[30]
10. نگرفتن روزه رمضان به سبب عذرى كه بعد از رمضان برطرف گردد، لكن عذر ديگرى مانند مسافرت يا مرضى پديد آيد كه مانع انجام قضاى آن تا رمضان سال بعد شود.[31]
11. نگرفتن روزه به سبب سفر.
12. باطل كردن عمدى روزه كه در پى آن در همان روز عذر قهرى مانند حيض يا نفاس يا مرض پديد آيد.[32]
13. مسلمانى كه مرتد شود، سپس اسلام آورد، نسبت به روزهاى ارتداد، قضا دارد.[33]
14. كسى كه معتقد است روزه براى او ضرر ندارد و روزه بگيرد و بعد از مغرب بفهمد كه روزه براى وى ضرر داشته بايد قضا كند.[34]
15. فراموش كردن غسل جنابت در يك روز يا چند روز از ماه رمضان.[35]
16. زنى كه زاييدن او نزديك است و روزه براى حملش ضرر دارد، روزه بر او واجب نيست و بايد براى هر روز يك مد طعام، يعنى گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد و نيز اگر روزه براى خودش ضرر دارد، روزه بر او واجب نيست و بنابر احتياط واجب بايد براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهد و در هر دو صورت روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا نمايد.[36]
17. زنى كه بچه شير مى دهد و شير او كم است، چه مادر بچه يا دايه او باشد، يا بى اجرت شير دهد، اگر روزه براى بچه اى كه شير مى دهد ضرر دارد، روزه بر او واجب نيست و بايد براى هر روز يك مد طعام، يعنى گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد و نيز اگر براى خودش ضرر دارد، روزه بر او واجب نيست، و بنابر احتياط واجب بايد براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهد و در هر دو صورت روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا نمايد.[37]
پرسش: در چه مواردى قضاى روزه فردى، بر شخص ديگرى واجب مى شود؟
پاسخ: پس از مرگ پدر، پسر بزرگ او بايد نمازها و روزه هاى قضا شده او را به جا آورد و نيز اگر اجير شده يا نذر نموده قضاى نماز و روزه ميتى را به جا آورد واجب است بگيرد.[38]
واجبات اعتكاف
اعتكاف بايد كمتر از سه روز و شبهاى مابين آن نباشد. اما بيشتر از آن مانعى ندارد و محدود به حد معيّنى نيست. اگر چه بعد از دو روز اعتكاف، سومين روز آن واجب است. پس اگر پنج روز اعتكاف كند، روز ششم واجب است و اگر هشت روز اعتكاف كند روز نهم بنا بر احتياط واجب، واجب است.[39]
وجوب جواب سلام
پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
«السَّلَامُ تَطَوُّعٌ وَ الرَّدُّ فَرِيضَة»[40]
سلام كردن مستحب و جواب آن واجب است.
انسان بايد جواب سلام را چه در نماز يا در غير نماز فوراً بگويد و اگر عمداً يا از روى فراموشى جواب سلام را به قدرى طول دهد كه اگر جواب بگويد، جواب آن سلام حساب نشود چنانچه در نماز باشد نبايد جواب بدهد و اگر در نماز نباشد، جواب دادن واجب نيست.[41]
بايد جواب سلام را طورى بگويد كه سلام كننده بشنود، ولى اگر سلام كننده ناشنوا باشد، چنانچه انسان به طور معمول جواب او را بدهد كافى است.[42]
اگر زن يا مرد نامحرم يا بچه مميز، يعنى بچه اى كه خوب و بد را مى فهمد به نمازگزار سلام كند، نمازگزار بايد جواب او را بدهد.[43]
اگر كسى به نمازگزار غلط سلام كند به طورى كه سلام حساب نشود جواب او واجب نيست.[44]
جواب سلام كسى كه از روى مسخره يا شوخى سلام مى كند واجب نيست.[45]
اگر كسى به عده اى سلام كند، جواب سلام او بر همه آنان واجب است ولى اگر يكى از آنان جواب دهد كافى است.[46]
اگر دو نفر با هم به يكديگر سلام كنند بر هر يك واجب است جواب سلام ديگرى را بدهد.[47]
در پاسخ سلام در نماز بايد سلام مقدم باشد.[48]
جواب سلام در رسانه ها، پيامك، نامه و ... واجب نيست.
وجوب خمس
يكى از واجبات مالى اسلام، خمس مى باشد كه عبارت است از پرداخت يك پنجم از مال. قرآن كريم مى فرمايد:
«وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَىءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيل»[49]
بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است.
اگر كسى خمس را حلال بداند و وجوب آن را انكار كند، در رديف كافران قرار مى گيرد.[50]
امام رضا علیه السلام فرمود:
«إِنَّ الْخُمُسَ عَوْنُنَا عَلَى دِينِنَا»[51]
خمس كمك ما است بر دين ما.
موارد وجوب خمس
به هفت چيز خمس تعلق مى گيرد: اول: منفعت كسب. دوم: معدن. سوم: گنج. چهارم: مال حلال مخلوط به حرام. پنجم: جواهرى كه به واسطه غواصى، يعنى فرو رفتن در دريا به دست مى آيد. ششم: غنيمت جنگى. هفتم: زمينى كه كافر ذمى از مسلمان بخرد.[52]
درآمد حاصل از تجارت، صنعت و كسب هاى ديگر چنانچه از مخارج سال خود و خانواده اش زياد بيايد، خمس دارد.[53]
اگر به واسطه قناعت كردن، چيزى از مخارج سال انسان زياد بيايد، بايد خمس آن را بدهد.[54]
پرسش: زن و شوهرى هر دو كار مى كنند و درآمد دارند. آيا به پول زن هم خمس تعلق مى گيرد؟
پاسخ: در زايد بر آنچه در بين سال خرج زندگى كرده، خمس واجب است.[55]
مؤونه عبارت است از آنچه كه در بين سال به مصرف خوراك، پوشاك، اثاثيه، خريد منزل، زيارت، نذر و كفاره مى رسد و نيز مالى را كه به كسى مى بخشد يا جايزه مى دهد و ... در صورتى كه از شأن او زياد نباشد و زياده روى هم نكرده باشد.[56]
سرمايه اگر از درآمد كسب و حقوق تهيه شده باشد، جزء مؤونه نيست و خمس دارد.[57]
اگر سرمايه اىكه تهيه كرده به گونه اى باشد كه در صورت پرداخت خمس آن نتواند با بقيه آن مؤونه خود را تحصيل كند و يا مجبور است به كارى دست بزند كه در شأن او نيست، خمس ندارد.[58]
كسى كه از اول تكليف خمس نداده، اگر از منافع كسب، وسائل غير مورد نياز خريده و يك سال از خريد آن گذشته، بايد خمس آن را بدهد و اگر وسايل مورد نياز و مطابق شأن خود خريده، اگر بداند آنها را در بين سالى كه فايده برده خريده، لازم نيست خمس آنها را بدهد ولى اگر نداند كه در بين سال خريده يا بعد از تمام شدن سال، بنا بر احتياط واجب بايد با حاكم شرع مصالحه كند.[59]
اگر مال حلال با مال حرام طورى مخلوط شود كه انسان نتواند آنها را از يكديگر تشخيص دهد و صاحب مال حرام و مقدار آن، هيچ كدام معلوم نباشد، بايد خمس تمام مال را بدهد و بعد از دادن خمس، بقيه مال حلال مى شود.[60]
پيامدهاى نپرداختن خمس
1. عدم جواز تصرف
تا انسان خمس مال را ندهد نمى تواند در آن تصرف كند، يعنى غذايى را كه در آن خمس باشد، نمى تواند بخورد و با پولى كه خمس آن را نداده، نمى تواند چيزى بخرد.[61]
اگر با پولى كه خمس آن را نداده است، خانه بخرد، تصرف او در آن خانه حرام و نماز خواندن در آن نيز باطل است.[62]
2. بطلان معامله
اگر با پول خمس نداده خريد و فروش كند، آن معامله باطل است.[63]
3. بطلان عبادت
نماز خواندن روى فرشى كه متعلق خمس يا زكات باشد، باطل است.[64]
اگر با عين پولى كه خمس و زكات آن را نداده لباس بخرد، نماز خواندن در آن لباس باطل است.[65]
4. عدم حصول ملكيت
اگر غير از كسب، مالى به دست آورد، مثلاً چيزى به او ببخشند، طبق نظر برخى از مراجع همچون امام خمينى قدس سره و آيت الله خامنه اى واجب نيست خمس آن را بدهد، اگر چه احتياط مستحب آن است كه اگر از مخارج سالش زياد بيايد، خمس آن را هم بدهد.[66]
اگر چيزى را كه خمس آن داده نشده، به كسى ببخشد، آن چيز مال او نمى شود.[67]
اگر از كافر يا كسى كه به دادن خمس عقيده ندارد، مالى به دست انسان برسد، واجب نيست خمس آن را بدهد.[68]
انسان مى تواند در بين سال هر وقت منفعتى به دستش آيد خمس آن را بدهد و جايز است دادن خمس را تا آخر سال تأخير بيندازد و اگر براى دادن خمس، سال شمسى قرار دهد مانعى ندارد.[69]
اگر از منفعت كسب آذوقه اى كه براى مصرف سالش خريده، در آخر سال زياد بيايد، بايد خمس آن را بدهد و چنانچه بخواهد قيمت آن را بدهد در صورتى كه قيمتش از وقتى كه خريده زياد شده باشد بايد قيمت آخر سال را حساب كند.[70]
اگر از منفعت كسب پيش از دادن خمس اثاثيه اى براى منزل بخرد، چنانچه در بين سال احتياجش از آن برطرف شود، واجب است كه خمس آن را بدهد.[71]
تا خمس مال را ندهد نمى تواند در آن مال تصرف كند اگرچه قصد دادن خمس را داشته باشد.[72]
انسان نمى تواند در مالى كه يقين دارد خمسش را نداده اند تصرف كند، ولى در مالىكه شك دارد خمس آن را داده اند يا نه مى تواند تصرف نمايد.[73]
پرسش: به چه اموالى خمس تعلق نمى گيرد؟
پاسخ: مالى كه از راه هاى زير به دست بيايد، خمس ندارد:
1. مالى كه از ميت به انسان ارث برسد.
2. چيزى كه به انسان بخشيده اند. (از نظر برخى از مراجع)
3. جايزه هايى كه دريافت كرده است. (از نظر برخى از مراجع)
4. آنچه به عنوان عيدى به انسان داده اند. (از نظر برخى از مراجع)
5. مالى كه به عنوان خمس يا زكات يا صدقه دريافت كرده است.
6. مهريه اى كه زن مى گيرد.[74]
وجوب زكات
زكات در اصطلاح شرعى صدقه اى است كه پرداخت آن با وجود شرايطى بر انسان واجب مى شود. قرآن كريم مى فرمايد:
«وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعين»[75]
و نماز را به پا داريد، و زكات را بپردازيد، و همراه ركوع كنندگان ركوع كنيد.
زكات دو قسمت است، زكات مال و زكات فطره.
زكات به نُه چيز تعلق مى گيرد: اول: گندم. دوم: جو. سوم: خرما. چهارم: كشمش. پنجم: طلا. ششم: نقره. هفتم: شتر. هشتم: گاو. نهم: گوسفند.[76]
زكات در صورتى واجب مى شود كه مال به مقدار نصاب برسد و مالك آن، بالغ و عاقل باشد و بتواند در آن مال تصرف كند.[77]
اگر با عين پولى كه زكات آن را نداده، لباس بخرد، نماز خواندن با آن باطل است و همچنين است اگر نسيه بخرد و قصدش اين باشد كه از پولى كه زكات آن را نداده بدهد.[78]
اگر مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در بين سال بالغ شود، زكات بر او واجب نيست.[79]
زكات گندم و جو وقتى واجب مى شود كه به آنها گندم و جو گفته شود، و زكات كشمش بنا بر احتياط وقتى واجب مى شود كه غوره است، و موقعى هم كه خرما قدرى خشك شد كه به او تمر مى گويند زكات آن واجب مى شود. ولى وقت دادن زكات در گندم و جو موقع خرمن و جدا كردن كاه آنها و در خرما و كشمش موقعى است كه خشك شده باشند.[80]
زكاتگندم، جو، خرما و كشمش وقتى واجب مى شود كه به مقدار نصاب برسند و نصاب آنها 288 من تبريز، 45 مثقال كمتر كه 207/ 847 كيلوگرم مى شود.[81]
اگر انسان گندم يا جو يا خرما يا انگور را بخرد و بداند كه فروشنده زكات آن را داده يا شك كند كه داده يا نه، چيزى بر او واجب نيست.[82]
اگر وزن گندم، جو، خرما و كشمش موقعى كه تر است به 288 من، 45 مثقال كمتر برسد و بعد از خشك شدن كمتر از اين مقدار شود، زكات آن واجب نيست.[83]
خرمايى كه تازه آن را مى خورند و اگر بماند خيلى كم مى شود چنانچه مقدارى باشد كه خشك آن به 288 من، 45 مثقال كمتر برسد، زكات آن واجب است.[84]
اگر درخت خرما يا انگور در يك سال دو مرتبه ميوه دهد چنانچه روى هم به مقدار نصاب باشد بنابر احتياط زكات آن واجب است.[85]
زكات طلا و نقره در صورتى واجب مىشود كه انسان يازده ماه مالك مقدار نصاب باشد، و اگر در بين يازده ماه طلا و نقره او از حد نصاب كمتر شود، زكات بر او واجب نيست.[86]
زكات طلا و نقره در صورتى واجب مى شود كه آن را سكه زده باشند و معامله با آنها رواج داشته باشد، يعنى مثل پول با آن معامله شود.[87]
طلا و نقره سكه دارى كه زنها براى زينت به كار مى برند زكات ندارد اگر چه رواج داشته باشد.[88]
پرسش: آيا به سكه هاى بهار آزادى، زكات تعلق مى گيرد؟
پاسخ: تعلق نمى گيرد.[89] زكات طلا در صورتى واجب است كه علاوه بر ساير شرايط، سكه دار بوده و معامله با آن رايج باشد و رايج بودن به اين است كه با آن مانند اسكناس معامله شود، در حالى كه در ايران با آن معامله رايج نيست و زكات به آن تعلق نمى گيرد.
ضمناً نقره هم همين حكم را دارد.[90]
زكات شتر، گاو و گوسفندى كه به مقدار نصاب برسد واجب است، چه همه آنها نر باشند يا ماده، يا بعضى نر باشند و بعضى ماده.[91]
انسان نمى تواند مخارج كسانى را كه مثل اولاد، خرجشان بر او واجب است از زكات بدهد، ولى ديگران مى توانند به آنان زكات بدهند.[92]
اگر پسر به كتابهاى علمى دينى احتياج داشته باشد پدر مى تواند براى خريدن آنها به او زكات بدهد.[93]
پدر مى تواند به پسرش زكات بدهد كه براى خود زن بگيرد، پسر هم مى تواند براى آنكه پدرش زن بگيرد زكات خود را به او بدهد.[94]
انسان بايد زكات را به قصد قربت (براى انجام فرمانخداوند عالم) بدهد و در نيت معين كند كه آنچه را مى دهد زكات مال است يا زكات فطره، ولى اگر مثلاً زكات گندم و جو بر او واجب باشد، لازم نيست معين كند كه چيزى را كه مى دهد زكات گندم است يا زكات جو.[95]
اگر زكات را از خود مال كنار بگذارد، مى تواند در بقيه آن تصرف كند و اگر از مال ديگرش كنار بگذارد، مى تواند در تمام مال تصرف نمايد.[96]
بهتر است زكات را آشكارا و صدقه مستحبى را مخفى بدهند.[97]
پرسش: مصرف زكات چيست و آيا مصرف زكات مال با زكات فطره تفاوت دارد؟
پاسخ: مصرف زكات در هشت جاست كه مى توان آن را در تمام يا برخى از اين موارد مصرف كرد:
1. فقيران.
2. مسكينان، آنان كه به كلى درمانده و بى نوايند.
3. كسى كه از طرف امام علیه السلام يا نايب او مأمور جمع آورى و نگهدارى و توزيع زكات است (عاملين).
4. براى الفت دادن دل ها به اسلام و مسلمانان، مانند غير مسلمانان كه اگر به آنها كمكى شود، به دين اسلام مى گروند يا در جنگ به مسلمانان كمك مى كنند (مؤلفة قلوبهم).
5. خريدارى بنده ها و آزاد كردن آنان (فى الرقاب).
6. بدهكارانى كه نمى توانند قرض خود را بدهند (غارمين).
7. در راه خدا، يعنى در كارهايى كه نفع آن به عموم مى رسد و مورد رضايت خداست، مانند ساختن جاده، پل، مسجد (فى سبيل الله).
8. مسافرى كه در سفر درمانده است و خرج برگشت به وطن را ندارد، هر چند در وطن خود فقير نباشد (ابن السبيل).[98]
مصرف زكات فطره همان مصرف زكات مال است، گر چه مستحب آن است كه فقط به فقراى مؤمن و اطفال آنها و به مساكين بدهد.[99]
وجوب زكات فطره
كسى كه مخارج سال خود و عيالاتش را ندارد و كسبى هم ندارد كه بتواند مخارج سال خود و عيالاتش را بگذراند، فقير است و دادن زكات فطره بر او واجب نيست.[100]
فطره مهمانىكه پيش از غروب شب عيد فطر با رضايت صاحبخانه وارد شده و نان خور او حساب مى شود، بر او واجب است.[101]
فطره مهمانى كه پيش از غروب شب عيد فطر بدون رضايت صاحبخانه وارد مى شود و مدتى نزد او مى ماند واجب است.[102]
فطره مهمانى كه بعد از غروب شب عيد فطر وارد مى شود بر صاحبخانه واجب نيست، اگر چه پيش از غروب او را دعوت كرده باشد و در خانه او هم افطار كند.[103]
كسى كه ديگرى بايد فطره او را بدهد، واجب نيست فطره خود را بدهد.[104]
اگر فطره انسان بر كسى واجب باشد و او فطره را ندهد بر خود انسان واجب نمى شود.[105]
اگر كسى كه فطره او بر ديگرى واجب است خودش فطره را بدهد از كسى كه فطره بر او واجب شده ساقط نمى شود.[106]
زنى كه شوهرش مخارج او را نمى دهد، چنانچه نان خور كس ديگر باشد، فطره اش بر آن كس واجب است و اگر نان خور كس ديگر نيست، در صورتى كه فقير نباشد بايد فطره خود را بدهد.[107]
فطره طفلى كه از مادر يا دايه شير مى خورد بر كسى است كه مخارج مادر يا دايه را مى دهد، ولى اگر مادر يا دايه مخارج خود را از مال طفل برمى دارند فطره طفل بر كسى واجب نيست.[108]
ميزان در قيمت فطريه قيمت زمانى است كه مى خواهد بپردازد، نه زمانى كه واجب شده و همچنين ميزان قيمت مكانى است كه مى خواهد بپردازد نه مكانى كه زكات فطره بر او واجب شده است.[109]
روزه دار بودن از شرايط وجوب زكات فطر نيست، پس پرداخت فطريه بر كسانى هم كه روزه نيستند واجب است.[110]
فطريه كسانى كه در غروب شب عيد فطر، نان خور او حساب مى شوند، كوچك باشند يا بزرگ، مسلمان باشند يا كافر، خرج آنان بر انسان واجب باشد يا نه، در شهر خود باشند يا در شهر ديگر، حتى فطريه نوزادى كه قبل از رؤيت هلال ماه شوال به دنيا آمده باشد، بر انسان واجب است.[111]
فطريه سرباز و دانشجويى كه نان خور پدر و مادر است، بر پدر اوست.[112]
فطريه دخترى كه در حال عقد است اگر نان خور پدرش باشد بر عهده پدر اوست.[113]
معيار واجب شدن فطريه ديگران بر انسان نان خور بودن است. (نان خور پدر، شوهر، ميزبان)[114] چه در خانه و چه در بيرون خانه[115] و در احاديث تعبير «عيلوله» دارد كه ميهمان نان خور ميزبان محسوب شود.
اگر ميهمان، بعد از اذان مغرب شب عيد فطر به خانه انسان بيايد، فطريه او بر انسان واجب نيست.[116]
اگر ميهمان، با اجازه صاحب خانه و از طرف او فطريه خود را بدهد، بر ميزبان چيزى واجب نيست.[117]
اگر ميهمان، قبل از غروب آفتاب بيايد و يكى دو ساعت پس از صرف افطار برود، فطريه اش بر صاحبخانه واجب نيست.[118]
آيات عظام صافى و نورى: در اين صورت نيز واجب مى شود.[119]
پدرى كه زكات فطره نمى دهد بر بچه تكليفى نيست.[120]
وجوب فطريه در شب عيد فطر است و وقت پرداخت آن از شب عيد فطر است تا ظهر روز عيد فطر.[121]
مالى را كه براى فطريه كنار گذاشته نمى تواند آن را براى خود بردارد و مال ديگرى به جاى آن بگذارد.[122]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] عروة الوثقى، ج 2، فى اقسام الصوم، فصل 15؛ تحريرالوسيله، ج 1، ص 303.
[2] توضيح المسائل مراجع، م 1568.
[3] تحريرالوسيله، م 1568 و 1569.
[4] توضيح المسائل مراجع، م 1348.
[5] همان، م 1574.
[6] همان، م 1582.
[7] توضيح المسائل مراجع، م 1623.
[8] همان، م 1625.
[9] همان، م 1665.
[10] همان، م 1666.
[11] همان، م 1667.
[12] توضيح المسائل مراجع، م 1671.
[13] همان، م 1673.
[14] همان، م 1674.
[15] همان، م 1702.
[16] همان، م 1703.
[17] توضيح المسائل مراجع، م 1688.
[18] همان.
[19] تحريرالوسيله، صوم شهر رمضان، م 1.
[20] توضيح المسائل مراجع، م 1694.
[21] همان، م 1695.
[22] همان، م 1688.
[23] همان.
[24] همان.
[25] توضيح المسائل مراجع، م 1688.
[26] همان.
[27] همان.
[28] همان.
[29] همان.
[30] همان.
[31] توضيح المسائل مراجع، م 1704
[32] همان، م 1675 (البته برخى از علما بنا بر احتياط كفاره را لازم مى دانند).
[33] همان، م 1695.
[34] همان، م 1688.
[35] همان.
[36] توضيح المسائل مراجع، م 1728.
[37] همان، م 1729.
[38] تحريرالوسيله، ج 1، ص 227، م 16؛ توضيح المسائل، م 1712 و 1390.
[39] براى اطلاع بيشتر، مراجعه شود به كتاب احكام اعتكاف، از مؤلف.
[40] بحارالانوار، ج 75، ص 243.
[41] توضيح المسائل مراجع، م 1138.
[42] همان، م 1139.
[43] همان، م 1141.
[44] توضيح المسائل مراجع، م 1143.
[45] همان، م 1144؛ عروة الوثقى، ج 2، ص 26؛ فرهنگ فقه، ج 4، ص 735.
[46] همان، م 1145.
[47] همان، م 1149.
[48] فرهنگ فقه، ج 4، ص 516.
[49] انفال/ 41.
[50] عروة الوثقى، ص 451؛ جامع المسائل فاضل، ج 2، ص 175.
[51] كافى، ج 1، ص 548.
[52] توضيح المسائل مراجع، م 1751.
[53] همان، م 1752.
[54] همان، م 1756.
[55] استفتائات امام خمينى قدس سره، ج 1، ص 386، س 128.
[56] توضيح المسائل مراجع، م 1775 و 1776.
[57] تحريرالوسيله، ج 1، ص 358، م 13.
[58] همان.
[59] توضيح المسائل مراجع، م 1797.
[60] همان، م 1813.
[61] همان، م 1790.
[62] همان، م 873.
[63] همان، م 1760.
[64] تحريرالوسيله، ج 1، ص 143، م 9.
[65] توضيح المسائل مراجع، م 830.
[66] همان، م 1753.
[67] همان، م 1763.
[68] همان، م 1764.
[69] همان، م 1766.
[70] توضيح المسائل مراجع، م 1780.
[71] همان، م 1781.
[72] همان، م 1790.
[73] همان، م 1795.
[74] عروة الوثقى، ج 2، كتاب الخمس، ص 389، السابع، ص 390، م 51.
[75] بقره/ 43.
[76] توضيح المسائل مراجع، م 1853؛ تحريرالوسيله، ج 1، ص 315.
[77] همان، م 1855.
[78] توضيح المسائل مراجع، ج 1، ص 480، م 820.
[79] همان، م 1857.
[80] همان، م 1858.
[81] همان، م 1864.
[82] همان، م 1870.
[83] توضيح المسائل مراجع، م 1871.
[84] همان، م 1873.
[85] همان، م 1890.
[86] همان، م 1902.
[87] همان، ج 2، م 1899.
[88] همان، م 1900.
[89] جامع المسائل فاضل، ج 2، ص 165، س 625.
[90] همان، ص 166، س 626.
[91] توضيح المسائل مراجع، م 1915.
[92] همان، م 1948.
[93] همان، م 1950.
[94] همان، م 1951.
[95] توضيح المسائل مراجع، م 1957.
[96] همان، م 1965.
[97] همان، م 1974.
[98] توضيح المسائل مراجع، م 1925.
[99] همان، م 2014.
[100] همان، م 1992.
[101] همان، م 1995.
[102] توضيح المسائل مراجع، م 1996.
[103] همان، م 1997.
[104] همان، م 2005.
[105] همان، م 2006.
[106] همان، م 2007.
[107] همان، م 2008.
[108] توضيح المسائل مراجع، م 2010.
[109] عروة الوثقى، ج 2، فى زكاة الفطره، فصل 3، م 5.
[110] تحريرالوسيله، ج 2، ص 354، م 2.
[111] همان، ج 1، ص 316، م 3؛ توضيح المسائل مراجع، م 1993.
[112] عروة الوثقى، ج 2، ص 195، فصل فى من تجب عنه؛ استفتائات امامخمينى قدس سره، ج 1، زكات، س 17.
[113] توضيح المسائل مراجع، م 2008.
[114] همان، م 1998 و 2008.
[115] توضيح المسائل آية اللّه فاضل، م 2057.
[116] توضيح المسائل مراجع، م 1997.
[117] همان، م 2006.
[118] اجوبة الاستفتائات خامنه اى، س 888؛ وسيلة النجاة، بهجت، ج 1، م 1348.
[119] هداية العباد، صافى، ج 1، م 1580؛ تعليقات على العروة، نورى، زكاة الفطر، الفصل الثانى.
[120] توضيح المسائل مراجع، م 2006.
[121] توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 173.
[122] همان، م 2032.