«مرجعیت» به معناى فتوا دادن، یک اصطلاح فقهى است که در مقابلِ آن، مفهوم »تقلید« قرار مى گیرد؛ یعنى هرگاه کسى »مرجع« است، دیگرانى »مقلّد« او هستند. از این رو، براى تحلیل مفهوم «مرجعیت» ناگزیر از توضیح معناى «تقلید» هستیم. «تقلید» در زبان فارسى بار معنایى دارد که حکایت از پیروى بدون دلیل از کسى مى کند. اقبال در شعر معروف خود: خلق را «تقلیدشان» بر باد داد اى دو صد لعنت بر این «تقلید» باد به همین مفهوم نظر دارد، ولى در مصطلح فقهى مراد از »تقلید«، مراجعهى غیر متخصّص، در یک امر تخصّصى، به متخصص آن مى باشد. به همین دلیل، بر خلاف مفهوم نخست که در نظر عقلا منفى و مطرود است، این معنا کاملاً مقبول و معقول مى باشد و مهمترین دلیل بر جواز تقلید در مسایل دینى، همین نکته عقلایى است که انسان غیر متخصّص باید در مسایل تخصّصى به متخصّص آن مراجعه نماید و تمام ادّلهى لفظى تقلید - از قبیل آیهى «فاسئلوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون»[1] ]اگر چیزى را نمى دانید از عالمان سؤال کنید.[ و یا روایات - به همین امر مقبول در نزد عقلا نظر دارد. با این وصف، نکتهى مرجعیت فقیه، تخصّص او در فقه و توانایى او بر استنباط احکام الهى از منابع شرعى است. منابع مطالعه بیشتر: 1. مهدى هادوى تهرانى، ولایت و دیانت، مؤسسه فرهنگى خانه خرد، قم، چاپ دوم، 1380. -------------------------------------------------------------------------------- [1] نحل، 43.