ادعای ملاقات امام زمان(عج)
طبق توقيع شريف امام مهدى(عج) مىفرمايد: «هر كس بگويد كه مرا ديده است، دروغ گفته است»، در حالى كه در طرف ديگر مىبينيم بسيارى از شخصيتهاى بزرگ معتقدند امام زمان(عج) را ديدهاند؟ اين تناقض را چگونه توجيه مىكنيد؟
پيش از بيان پاسخ ابتدا متن توقيع شريف را ذكر مىكنيم، آن گاه به بررسى سندى و دلالى آن مىپردازيم. در توقيع منسوب به آن حضرت خطاب به علىمحمد سمرى آمده است:
«يا عَلىّ بن محمّد السَّمرى أعظَمَ اللّه أَجرَ اخوانِكَ فيكَ: فَاِنّك مَيّت ما بَينك و بين سِتّة أيّام، فَاجمَع أمرَكَ، و لا تُوصِ الى أحد فَيَقوم مَقامَكَ بَعدَ وفاتِكَ، فَقَد وَقَعَتِ الغيبةُ التّامَّة، فلا ظُهُورَ الاّ بَعدَ اذنِ اللّه تَعالى ذِكرُه، و ذلك بَعدَ طوُل الأمَدِ و قَسوَة القلوب وامتَلاء الارضِ جَوراً و سَيأتى شيعَتى مَن يَدّعى المشاهَدَة، ألا فَمَن ادَّعى المُشاهَدَة قَبلَ خُروجِ السُّفيانىّ و الصَّيحة فَهُو كَذّاب مُفتر»؛ بحارالانوار، ج 51، ص 260، ح 7؛ احتجاج طبرسى، ج 2، ص 297.؛ «اى على بن محمد سمرى! خداوند اجر برادران دينى تو را در سوگ تو افزون كند. تو زندگى را شش روز ديگر بدرود خواهى گفت. كار خويش را سامان بخش و به كسى در مورد جانشينى خود (در نيابت خاصه) وصيّت نكن كه غيبت كامل كبرى آغاز گرديده و ظهور جز به اذن الهى تحقّق نيابد و آن، پس از مدّتى دراز و قساوت دلها و آكنده شدن زمين از جور و ستم خواهد بود. آگاه باشيد هر كس پيش از خروج سفيانى و صيحه آسمانى ادعاى مشاهده ما را داشته باشند، سخت دروغگو و افترا زننده است». از اين توقيع استفاده مىشود كسانى كه پيش از خروج سفيانى و شنيده شدن صيحه آسمانى، ادعاى رؤيت و مشاهده كنند، «كذّاب و مفترى» خواهند بود و تكذيب آنان لازم است.
بخشى از اين توقيع، نهى از وصيت و سفارش خاص (بعد از على بن محمد سمرى) است و مدعيان خاص را پس از وى ردّ مىكند و كسانى كه تا هنگام ظهور حضرت، چنين ادعايى بكنند، بايد تكذيب شوند.
همچنين از اين توقيع استفاده مىشود كه ظهور حضرت در بين مردم، به اجازه خدا و پس از مدّت طولانى است؛ آن گاه كه قلبها سخت گردد و زمين پر از ستم شود. با توجه به اينكه خواص ياران حضرت در غيبت صغرى ايشان را مشاهده كردهاند، توقيع نفى ظهور و رؤيت كلّى مىكند و جمله «فلا ظهور...» اين معنا را مىرساند؛ زيرا ظهور به معناى بروز پس از خفا است. و «لاى نفس جنس»، همراه استثنا بدين معنا است كه هيچ ظهورى ندارد و افراد، وى را مشاهده نمىكنند؛ مگر پس از اذن الهى ر.ك: چشم به راه مهدى، ص 48..
پس برابر اين توقيع، مدعى مشاهده دروغگو است و ادعاى وى قابل پذيرش نيست. پاسخهاى چندى به اشكالات و مباحث مطرح در اين توقيع ارائه شده كه به بعضى از آنها اشاره مىشود:
بررسى سندى
به نظر برخى، اين روايت مرسل و سند آن ضعيف است. حسن بن احمد مكتّب (راوى توقيع)، شناخته شده نيست و صدور توقيع مذكور ثابت نمىشود.
محدّث نورى در نجم الثاقب مىگويد: «اين خبر ضعيف و غير آن، خبر واحد است كه جز ظنى از آن حاصل نشود و مورث جزم و يقين نباشد. پس قابليت ندارد كه معارضه كند با وجدان قطعى كه از مجموع آن قصص و حكايات پيدا مىشود. هر چند از هر يك از آنها پيدا نشود؛ بلكه از جملهاى از آنها دارا بودن كرامات و خارق عاداتى را كه ممكن نباشد صدور آنها از غير آن جناب استفاده مىشود. پس چگونه رواست اعراض از آنها به جهت وجود خبر ضعيفى كه ناقل آن (شيخ طوسى)، عمل نكرده به آن در همان كتاب» نجم الثاقب، ص 484..
بررسى دلالى
از نظر دلالت، با عنايت به اينكه على بن محمد سمرى، نيابت خاصّ از آن حضرت داشت (و در اين زمينه نيز بارز و شناخته شده بود)، مقصود از «ادعاى مشاهده»، در اين روايت مطلق مشاهده (و ديدار) آن حضرت نيست؛ بلكه همان طور كه علامه مجلسى نيز احتمال داده است، مراد ادعاى ديدار همراه با نيابت از آن حضرت و آوردن اخبار و دستورات از جانب ايشان، مانند ساير نمايندگان آن حضرت در عصر غيبت صغرى است ر.ك: بحارالانوار، ج 53، ص 318 و 325.. اين توقيع، اعلام پايان يافتن «غيبت صغرى» و شروع «غيبت كبرى» است كه در آن به جناب على بن محمد سمرى(ره)، امر شده است كه به احدى وصيت نكند كه بعد از او قائم مقام او و نايب خاصّ باشد. و نيز اعلام صريح بطلان ادعاى افرادى است كه در غيبت كبرى، ادعاى نيابت و سفارت خاصه و وساطت بين امام«ع» و مردم مىنمايند. پس مراد از اينكه «مدّعى مشاهده» كذّاب و مفترى است، ممكن است كسانى باشند كه ادعاى نيابت كنند و بخواهند با دعوى مشاهده و شرفيابى، خود را واسطه بين امام و مردم معرّفى كنند امامت و مهدويت، ج 2، ص 475.. امام خواست اين باب را مسدود كند و به مردم خبر دهد كه هر كس ادعاى ديدار مرا بكند و بگويد من وكيل يا نايب خاص آن حضرت هستم و اين طور آن حضرت را مىبينم، دروغ گو است و او را تكذيب كنند.
اعراض از توقيع
توقيع - به فرض صحّت سند - معرضُ عنه است؛ چرا كه اصحاب حكايات زيادى نقل كردهاند كه اشخاص معتمدى با امام زمان(عج) ديدار داشتهاند و حتّى خود شيخ طوسى كه توقيع را نقل كرده، به آن عمل نكرده است.
صاحب منتخب الاثر مىگويد: «اين توقيع منافى است با آنچه كلّ افراد بر آن ظاهراً اتفاق نظر دارند. حتّى شيخ طوسى كه اين توقيع را نقل كرده، شمار زيادى را نام برده كه حضرت را مشاهده كردهاند... (خود وى) به آن عمل نكرده و اصحاب از آن اعراض كردهاند. پس توان معارضه با اين وقايع و حكاياتى كه از مجموع آنها قطع حاصل مىشود، ندارد» منتخب الاثر، ص 400.. در واقع، عمل كنندگان به اين توقيع بسيار اندك هستند.
تعارض با ادعيه و روايات
اين روايت ضعيف السند با رواياتى كه مشتمل بر ادعيه و اعمال خاصّ براى رؤيت صاحب الزمان مىباشند، متعارض است و آنها از نظر سند قوىتر و از نظر دلالت روشنتر هستند؛ بلكه بعضى از اين روايات، داراى سند صحيح هم هستند. همان طور كه محدّث نورى در باب دوازدهم كتاب نجم الثاقب، دعاهايى براى ديدار صاحب الزمان ذكر كرده است.
مفهوم توقيع
ممكن است مراد از توقيع مذكور، نفى ادعاى اختيارى بودن مشاهده و ارتباط باشد؛ يعنى، اگر كسى مشاهده و ارتباط را به اختيار خود ادعا كند - به اينصورت كه هر وقت بخواهد خدمت امام عصر(عج) شرفياب مىشود يا ارتباط پيدا مىكند - كذّاب و افترا زننده است و اين ادعا از احدى در غيبت كبرى پذيرفته نيست؛ يا اينكه چنين كسى كه اين سمت را به راستى داشته باشد، پيدا نخواهد شد و اگر هم كسى آن را دارا باشد، از ديگران مكتوم مىدارد و به كسى اظهار و افشا نمىكند. اجمالاً با اين توقيع، در آن همه حكايات و وقايع مشهود و متواتر نمىتوان خدشه كرد و بر حسب سند نيز، ترجيح با اين حكايات معتبر است. اگر به كتابهايى چون نجم الثاقب رجوع كنيم، مىبينيم كه در اين حكايات، وقايعى است كه هرگز شخص عاقل در صحّت آنها نمىتواند شك كند. بنابراين هم شرفيابى اشخاص به حضور آن امام عزيز ثابت است و هم كذب و بطلان ادعاى كسانى كه در غيبت كبرى، ادعاى سفارت و نيابت خاصّه و وساطت بين آن حضرت و مردم را مىنمايند، معلوم است ر.ك: امامت و مهدويت، ج 2، ص 475؛ آخرين اميد جهان، ص 238.. پس صرف ديدار، در روايت منتفى نشده است و علما نيز نفى اصل ديدار را استفاده نكردهاند؛ اما از آنجايى كه قطعاً نمىتوان توقيع را ردّ كرد، بايد تا حدّ امكان به مفاد آن عمل نمود و مدعيان ديدار و مشاهده را - به خصوص در جاهايى كه هيچ قرينه و شاهدى بر اثبات ادعاى آنها وجود ندارد - تكذيب كرد.
به علاوه روايت، مدعى مشاهده را «كذّاب» مىداند؛ حال اگر كسى امام را ببيند و به ديگران نگويد، مشمول اين روايت نمىباشد و بر اين اساس اصل ديدار، امر ممكنى خواهد بود.
نكته ديگر آنكه بيشتر بزرگان و علمايى كه موفّق به ديدار حضرت شده بودند، آن را براى مردم بازگو نمىكردند؛ بلكه اطرافيان و خواص آنان - از روى شواهد و قراينى و يا در زمانهاى بعد - متوجّه ديدار آن عالم با امام مىشدند. لذا علما، تحت عنوان مدعى مشاهده، قرار نمىگيرند و اين توقيع، با داستان ملاقات برخى از بزرگان منافات ندارد.
بديهى است پذيرفتن امكان ديدار امام عصر(عج)، بدين معنا نيست كه هر كس مدعى ديدار شد، مىتوان او را تصديق كرد. بىترديد، تصديق مطلق، مانند تكذيب مطلق ناروا است. مدعيان دروغ گو و شيّاد بسيارند و سادهانديشى در اين باب، بسيار خطرناك است! نمونههاى فراوانى از اين موارد، در عصرحاضر ديده و شنيده شده كه در اينجا مجالى براى ذكر آنها نيست و تنها يك نمونه كافى است كه مشخص شود، خطر تا چه اندازه جدّى است و شيادان در اين باره تا كجا پيش مىروند. يكى از مدعيان ارتباط با امام عصر(عج) در زمان حيات امام خمينى(ره) با يكى از مسئولان بلند پايه جمهورى اسلامى تماس گرفته، مىگويد: پيغامى از حضرت بقيةاللَّه (عج) براى امام دارم كه بايد حضورى به ايشان عرض كنم. گويا آن مسئول بلند پايه باور كرده بود كه مدّعى راست مىگويد. لذا جريان را به اطلاع امام خمينى(ره) مىرساند.
امام در پاسخ مىفرمايند: به او بگوييد «من كور باطن هستم - اشاره به اينكه بىدليل چيزى را نمىپذيرم - سه سؤال از وى بكنيد و بگوييد: اگر با ولىعصر(عج) ارتباط دارد، ابتدا پاسخ اين سؤالها را بياورد، بعد پيغام آن حضرت را بگويد:
1. من يك چيزى را دوست دارم، آن چيست عكسى منسوب به پيامبر اسلام«ص» كه در اتاق امام(ره) است.؟
2. چيزى را گم كردهام، كجا است امام راحل ديوان شعرى داشتند كه مفقود شده بود.؟
3. ربط حادث به قديم چگونه است؟
امّا مدّعى - يا مدعيان - به جاى پاسخ به پرسشهاى امام، نامهاى سراسر اهانت به ايشان مىنويسند كه چرا از واسطه ولىعصر(عج) براى اثبات ادعايش دليل و برهان مىخواهد! امام نامه را مىفرستند كه در جلسه سران قوا خوانده شود تا...».
در اين داستان چند نكته بسيار آموزنده وجود دارد:
1. هشدار به جوانان، وقتى كه مدّعيان دروغين در صدد اغواى شخصى مانند حضرت امام(ره) باشند، فريب دادن جوانان ساده لوح براى آنان بسيار آسان است.
2. ادعاى ارتباط با امام عصر(عج) آسان است. هر كس مىتواند اين ادعا را داشته باشد، مهم اين است كه مدّعى مىتواند ادعاى خود را با دليل اثبات كند، يا نمىتواند؟ و بالاخره تصديق و تكذيب مدّعى، بايد متّكى بر دليل و برهان باشد.
3. دليلى مىتواند ارتباط مدّعى را اثبات كند كه حاكى از ارتباط با عالم غيب باشد؛ لذا امام(ره) سؤالهاى خود را به گونهاى طراحى كرد كه پاسخ دادن به آنها ممكن نبود (مگر از طريق علم غيب و ارتباط با معصوم) محمد رى شهرى، بركات سرزمين وحى، ص 84 و 85..
با اين حال براى خود امام راحل(ره) مواردى اتفاق افتاده بود كه از آن احتمال مشاهده و ديدار برداشت مىشد؛ ولى ايشان آنها را بروز نمىداد.
مرحوم حجةالاسلام سيد محمد كوثرى نقل مىكند: يك روز من در منزل آية اللَّه فاضل لنكرانى بودم و يكى از فضلاى مشهد نيز آنجا بود. وى به نقل از يكى از دوستانشان گفت: در نجف اشرف در خدمت امام بوديم؛ صحبت از ايران به ميان آمد. من گفتم: اين چه فرمايشهايى است كه در مورد بيرون كردن شاه از ايران مىفرماييد؟ يك مستأجر را نمىشود از خانه بيرون كرد؛ آن وقت شما مىخواهيد شاه را از مملكت بيرون كنيد؟ امام سكوت كرد؛ من فكر كردم شايد عرض مرا نشنيدهاند، سخنم را تكرار كردم!! امام برآشفت و فرمود: فلانى چه مىگويى؟ مگر حضرت بقية اللَّه(عج) به من (نستجير باللَّه) خلاف مىفرمايد؟! شاه بايد برود و شاه از مملكت بيرون رفت. ايشان چنين پيوندى با حضرت بقية اللَّه(عج) داشت پا به پاى آفتاب، ج 5، ص 171..
يكى از علما نقل مىكند: «روز 22 بهمن كه امام راحل دستور دادند كه مردم در خيابانها بريزند؛ چون ما حكومت نظامى نداريم. اين جريان را به مرحوم آيةاللَّه طالقانى اطلاع دادند. در آنجا من در خدمت ايشان بودم. آيةاللَّه طالقانى از منزلشان به امام در مدرسه علوى تلفن زد و مدت نيم تا يك ساعت با امام صحبت كرد. برادران بيرون از اتاق بودند، فقط مىديدند كه آيةاللَّه طالقانى، مرتب به امام عرض مىكند: آقا! شما ايران نبوديد، اين نظام پليد است! به صغير و كبير ما رحم نمىكند؛ شما حكمتان را پس بگيريد! برادران يك وقت متوجّه شدند كه آقاى طالقانى گوشى را زمين گذاشت و به حالت تأثّر در گوشه اتاق نشست. بعد از لحظاتى خدمت ايشان رفتند و با اين تصور كه احياناً امام به ايشان تندى كرده است، گفتند: آقا! شما چرا دخالت مىكنيد و از اين قبيل حرفها... و با اصرار از آيةاللَّه طالقانى جريان را سؤال كردند؛ ايشان گفت: هر چه به امام عرض كردم، حرف مرا رد كرد و وقتى ديد من قانع نمىشوم، فرمود: آقاى طالقانى شايد اين حكم از طرف امام زمان(عج) باشد. اين را كه از امام شنيدم، دست من لرزيد و با امام خداحافظى كردم؛ زيرا ديگر قادر نبودم سخنى بگويم» برداشتهايى از سيره امام خمينى، ج 3، ص 158؛ ميرمعمر، ص 27.. با حضور به موقع مردم در خيابانها و بىاعتنايى به حكومت نظامى، توطئه رژيم شكست خورد و انقلاب اسلامى به پيروزى رسيد. (مهدويت2، رحيم كارگر، كد: 19/500028)