عوامل مؤثر در راهيابي به ديدار امام عصر ارواحنافداه-قسمت دوم
كسي در شمار ياران خاص امام زمان ارواحنا فداه وارد ميگردد كه با ورع و پارسايي، تمام اراده و خواست خود را تحت تدبير و مشيت الهي قرار داده و محبت و رضايت خويش را در رضايت و محبت حضرت دوست محو و فاني گردانيده باشد.
تحصيل ورع، محاسن اخلاق و رضايت الهي
كسب ورع و پارسايي و تحصيل فضايل اخلاقي ميتواند چنان معنويت و نورانيتي را به ارمغان بياورد كه انسان را در شمار ياران ويژة امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف وارد گرداند؛ چنان كه امام صادق عليهالسلام در اين باره ميفرمايند: هر كس شاد ميشود كه از اصحاب قائم سلام الله عليه باشد، ميبايست كه منتظر باشد و بر اساس ورع و محاسن اخلاق عمل نمايد.1
ورع، بسي والاتر و بالاتر از تقوا است، چرا كه تقوا در حقيقت انجام تمام واجبات و پرهيز از تمام محرّمات است، اما ورع علاوه بر انجام واجبات و ترك محرمات، انجام مستحبات و پرهيز از شبهات و مكروهات را نيز در بر دارد. اگر در تقوا تمام فرايض انجام ميشود، در ورع نسبت به تمام مستحبات نيز علاقه و نشاط نشان داده ميشود. اگر در تقوي از تمام محرمات دوري ميشود، در ورع از هرگونه شبهه و عمل مكروهي نيز پرهيز ميشود. اگر در تقوي از گناه پرهيز ميشود، در ورع از محيط و زمينه گناه نيز اجتناب ميشود.
عارف نامي، مولا محمد بيدآبادي 2 قدسسره (متوفاي 1198 ق) درباره انواع مراتب تقوا و ورع چنين ميفرمايد: اي عزيز، تقواي عوام از كفر و شرك است و تقواي خواص از معصيت و خطا و تقواي خاص الخاص از ماسواي خدا. و ورع بر چهار قسم است:
اول: ورعتائبان، و آن عبارت از ترك كباير و عدم اصرار بر صغاير بُوَد با ملازمت انصاف و مروت.
دوم: ورع صالحان، و آن اشاره است به گذشت از چيزهايي كه شبههدار باشد از بيم آنكه مبادا در حرام محض افتد؛ زيرا كه هر كه در مرز زمين زراعت و در كنار مزرع مركب چراند، دغدغة آن ميشود كه به غفلتي و خوابي غلّة مردم بخوراند.
سوم: ورع متقيان، و مقصود از آن ترك اكثر مباحات و محلّلات است از ترس آنكه مبادا در شبهه و در مكروهات رغبت كند.
چهارم: ورع صدّيقان، و آن ايماء است به اِعراض از جميع ماسوي الله و اِدبار بر تمام اَغيار و احتياط كردن در آنكه مبادا لحظهاي و لمحهاي از عمر در چيزي صرف شود كه علت ريا و سبب قرب و نزديكي به حضرت الهيه نبود هرچند كه منجر به حرامي يا شبههاي نشود.3
بنا بر احاديث، از مهمترين ويژگيهاي ياران و ياوران اهل بيت عليهم السلام «شدت ورع و پارسايي»4 ميباشد. در اينباره از امام صادق سلام الله عليه چنين وارد شده: إنَّما أصحابُ جَعفَرٍ مَنِ اشْتَدَّ وَرَعُهُ وَ عَمِلَ لَخالِقِهِ.5 ياران جعفر (بن محمد الصادق عليه السلام) كسانياند كه ورع و پارساييشان [از ديگران] شديدتر است و تنها براي آفريدگارشان عمل ميكنند.
بر اساس اين حديث شريف، كسي در شمار ياران خاص امام زمان ارواحنا فداه وارد ميگردد كه با ورع و پارسايي شديد، تمام اراده و خواست خود را تحت تدبير و مشيت الهي قرار داده و محبت و رضايت خويش را در رضايت و محبت حضرت دوست محو و فاني گردانيده باشد. همين باريابي به مقام رضايت و محبت خاص الهي است كه انسان را محرم اسرار و همنشين اولياي خاص الهي ميگرداند؛ چنان كه در حديث قدسي6 آمده است كه خداوند متعال در شب معراج خطاب به پيامبر محبوب خويش چنين فرمود:
اي احمد، پس كسي كه به رضاي من عمل كند، او را سه خصلت را ملازم او ميكنم: معرفت به شكري را به او عنايت ميكنم كه ناداني با آن مخلوط نگردد، و او را چنان به ياد خود ميدارم كه هيچ فراموشي با آن مخلوط نشود، و چنان محبتي به او عطا ميكنم كه با محبت هيچ كدام از مخلوقات سودايش نكند. پس هنگامي كه مرا دوست داشت، او را دوست ميدارم و چشم قلبش را به جلالم باز ميكنم و بنده خاص خودم را از او مخفي نميدارم.7
بيشك، برترين بنده خاص خداوند در زمانه ما، حضرت بقية الله الاعظم روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء ميباشد كه توفيق ملاقات ايشان، بر اساس اين حديث قدسي، در گروي جلب رضايت خداوند تبارك و تعالي است:
وصال او طلبيدن نه كار هر خامي است بسوز اي دل اگر با منت سر ياري است
عبادت و ورع و زهد و علم ميبايد به وصل او نرسد هر كه زين هنر عاري است8
باري، اگر انسان در زندگي تقوا و پرواي از خداوند را سرلوحة امور خويش قرار دهد و رفتار و گفتار خويش را بر محور ورع و فضايل اخلاقي سامان بخشد و قلب خويش را به طور مطلق در برابر خواست و رضايت خداوند تسليم نمايد، لحظهاي از مشاهده وجه خدا و وصال وليّ مطلق او كه در اوج رضايت و محبت الهي است، محروم و مهجور نخواهد ماند؛ چنان كه مرحوم شيخ رجبعلي خياط (نكوگويان) در اين باره ميگويد:
كوشش كن قلب تو براي خدا باشد! وقتي قلب تو براي خدا شد، خدا آنجا است. وقتي خدا آنجا بود، همة آنچه مربوط به خداست، در آنجا حاضر و ظاهر خواهد شد. هر وقت اراده كني، همه نزد تو خواهند آمد؛ چون خدا آنجا است. ارواح همة انبيا و اوليا آنجا هستند. اراده كني، مكه و مدينه همه نزد تو هستند... پس كوشش كن قلبت فقط براي خدا باشد، تا همة آنچه مخلوق خداست، نزد تو حاضر باشند9... اگر غير خدا را بخواهي، قيمت تو همان است كه خواستهاي، و اگر خداخواه شدي قيمت نداري: مَن كانَ لِلّهِ كانَ اللهُ لَهُ، اگر در تمام لحظات مستغرق در خدا باشي، انوار الهي در تو تابش ميكند و آنچه بخواهي، به نور الهي ميبيني.10
اي خدا خواهم خداييام كني مهدوي ديني سمائيام كني
گر مرا با خود بداني يك زمان ارزشش به از زمين و آسمان11
---------------------------
1. عن الصادق عليه السلام: مَن سَرَّهُ اَن يَكُونَ مِن اَصحابِ القائِمِ فَليَنتَظِرهُ وَليَعمَل بِالوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الاَخلاقِ وَ هُوَ مُنتَظَر. شيخ محمد بن نعماني، الغيبه، ص 200، ح 16.
2. آيت الله بيدآبادي اعلي الله مقامه الشريف، فرزند محمد رفيع گيلاني و ساكن بيدآباد اصفهان بوده است. اوايل عمرشان مقارن سقوط صفويه (سال 1135) و دوران حكومت افاغنه بوده و اواخر عمرشان همزمان با حكومت كريمخان زند (سال 1163) بوده است. صاحب رياض الجنه در شرح احوال آن جناب مينويسد: «مولانا محمد بن محمد رفيع بيدآبادي در همة فنون حكمت سيّما فن الهي كمال وقوف و استادي داشت و در طريقة ... و اشراق، طاق و بينظير آفاق بود. وي در تهذيب اخلاق و تزكيه و تطهير باطن كوشش بياندازه نمود و خود را از تپه ظلماني ناسوتي به عالم نوراني لاهوتي اختصاص داده بود». آن عارف بزرگوار و كم نظير، در سال 1197 به جوار حق پركشيد و در تخت پولاد اصفهان دفن گرديد. بيدآبادي، مولا سيد محمد، حسن دل در سلوك الي الله، تحقيق و تصحيح نورمحمدي و خوئي، مقدمه، ص 16 ـ 17.
3. همان، ص 48 ـ 49.
4. قال الصادق عليهالسلام: مَن سَرَّهُ أن يَكونَ مِن أَصحابِ القائِمِ فَليَنْتَظِر وَليَعمَل بِالوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الأخلاقِ وَ هوَ مُنتَظِر. نعماني، الغيبه، ص 200، ح 16.
5. بحارالانوار، ج 68، باب 19، ص 166، ح 18.
6. حديث قدسي، گفتاري است كه پيامبر و يا امام معناي آن را از خداي تعالي دريافت كرده، اما به زبان و لفظ خود، آن را بيان فرمودهاند.
7. يا اَحمَد، فَمَن عَمِلَ بِرِضايَ، أُلزِمُهُ ثَلاثَ خِصالٍ: أُعَرِّفُهُ شُكراً لا يُخالِطُهُ الجَهلُ، وَ ذِكراً لايُخالِطُهُ النِّسيانُ، وَ مَحَبَّةٌ لايُؤْثِرُ عَلي مَحَبَّتي مَحَبَّةَ المَخلوقينَ. فَإذا أَحَبَّني أَحْبَبتُهُ وَأَفتَحُ عَينَ قَلبِهِ إلي جَلالي وَلا أُخفي عَلَيهِ خاصَّةَ خَلقي؛ بحارالانوار، ج 6، ص 307 – 308.
8. فيض كاشاني، ملا محسن، شوق مهدي، تصحيح علي دواني، ص 114.
9. محمدي ريشهري، محمد، كيمياي محبت، ص 183.
10. محمدي ريشهري، محمد، كيمياي محبت، ص183.
11. اين دو بيت شعر از حضرت آيتاللهالعظمي بهجت رحمهالله نقل شده است