آیا اینکه زن و شوهر در زندگی مشترکشان با هم دوست باشند، درست است؟ممکن است این سؤال برای بعضیها در زندگی پیش آمده باشد که زوجهایی موفقترند که همان مدل کلاسیک زن و شوهری هستند یا آنها که سعی میکنند بیشتر حالت رفاقتی داشتهباشند و به جای یک زن و شوهرسنتی همچون دو دوست با هم برخورد کنند؟
شاید مدل دوم خیلی مدرن و ایدهآل باشد اما همه ما دیدهایم که اینطور دوستی در رابطه زناشویی در بعضی موارد باعث ایجاد توقعهای بیجا یا حتی گفتن مسائلی میشود که در قالب دوستی میگنجند ولی در روابط زن و شوهری ممکن است تحمل شنیدن و کنار آمدن با آنها چندان ساده نباشد و به مرور باعث خراب شدن رابطه شود، اما به راستی راه درست کدام است؟ برای روشنتر شدن این سؤال از یکی از کسانی که به ادعای خودش رابطهای به شدت دوستانه با همسرش داشت، خواستیم کمی از زندگی و دغدغههایش بگوید و بعد سراغ دو روانشناس رفتیم تا از آنها بپرسیم واقعا رابطه زناشویی میتواند مساوی با رابطه دوستی باشد؟
من و همسرم تنها دوست هم هستیم اما . . .
از همان روزهای اول که ازدواج کردیم به مرور اطرافمان خلوتتر شد و رابطههایمان با دوستانمان کمرنگتر. دوستان ما خیلی متفاوت بودند و از آنجا که دو نفرمان دوست داشتیم همه جا با هم باشیم، هیچ کدام در جمعهای دوستانه دیگری راحت نبود و همین موجب شد به مرور تمام تفریحات و اوقات فراغتمان دو نفری طی شود تا جایی که هرکدام کمکم همان دوستان قبلی را هم از دست دادیم و تنها دوست و رفیق یکدیگر شدیم، دیگر تنوع خاصی در زندگیمان وجود نداشت، برنامههای مشترکمان همه یک رنگ و بو گرفته بود و تنها سرزدنهای گهگاهی به خانوادهها کمی زندگی را از یکنواختی بیرون میآورد.
البته از زندگی عاشقانهمان حسابی راضی بودیم، اما هرکدام در وجودمان خلأهایی وجود داشت که برای پرکردن این خلأها راهی نداشتیم جز متوسل شدن به دیگری. اگر دلمان میگرفت تنها راه، درددل با طرف مقابل بود، اگر مشکلی در محیط کار پیش میآمد تنها جایی که میتوانستیم عصبانیتمان را خالی کنیم روی یکدیگر بود و. . . . .
نمیدانم ولی انگار به مرور دیگر هیچ کدام جذابیتهای قبل را برای هم نداریم، من میدانم او چقدر ضعیف است و او هم از ضعفهای من آگاهی دارد، دیگر نمیتوانیم هیچ کدام به طرف دیگر به عنوان یک آدم قوی تکیه کنیم و در مشکلات زندگی بگوییم، اشکال ندارد او همه چیز را حل میکند! این روزها همچنان همدیگر را دوست داریم ولی دیگر شیرینی روزهای اول را در زندگی پیدا نمیکنیم، با هم هستیم ولی تنهاییم. اگر روزی دیگری نباشد، مرگ آن یکی است چون بلد نیست با کسی حرف بزند یا کاری کند و به طور حتم یک نفر نمیتواند آنقدر بزرگ باشد که جای همه نداشتهها را پر کند، آن هم کسی که ضعفهای فراوانش هویدا شدهاست.
شباهت بین رابطه دوستی و زناشویی در کجاست؟
به طور حتم فضای دوستانهای که از همان ابتدای رابطه شکل میگیرد بسیار دوستداشتنی و حتی جذاب است و طرفین تمایل دارند همیشه آن را حفظ کنند و رابطه از جایی گرم میشود که اشتراکاتی هم پیدا شود و دو طرف در مورد آن اشتراکات با هم صحبت، فکر و تبادل نظر کنند و در واقع همین اشتراکات است که دو نفر را به عنوان یک زوج به هم وصل میکند تا با هم ازدواج کنند. در رابطه دوستانه هم اشتراکاتی وجود دارد که موجب تمایل به ادامه دوستی میشود. پس در واقع بحث مشترک بین رابطه زوجی و دوستی وجود همین اشتراکات بین دو طرف است و زوجها باید تلاش کنند تا هم برای این اشتراکات وقت بگذارند و تا جایی که میتوانند میزان آنها را توسعه و افزایش دهند.
روی کمک دوستان حساب کنید
زمانهایی پیش میآید که فرد نمیتواند بخشی از علایق یا افکارش را به هر دلیلی با همسرش تجربه یا مطرح کند و در این حالت هیچ ایرادی ندارد که با توجه به تعهدهای زناشویی فرد این افکار را با همکار یا دوستی در میان بگذارد، بالاخره هر آدمی در زندگی باید دوستها و همکاران و اقوامی داشتهباشد که بخشهایی از وجودش را با آنها تقسیم کند. مشکلی که گاهی در رابطه بین زوجها به وجود میآید این است که میخواهند تمام احساس رضایتمندی آنها را همسرشان تامین کندو همین گمان انتظارات را بالا میبرد و در پی همین انتظارات بالا احساس ناکامی هم ممکن است پیش بیاید. به همین دلیل توصیه میکنیم ضمن اینکه زن و شوهر باید با هم اشتراکی داشتهباشند تا از بودن با هم لذت ببرند و فضای شادتری در زندگی داشتهباشند اما به یاد داشتهباشند همسر مسئول تمام مشکلات نیست.
حرفهایی که بهتر است به دوست گفته شود تا همسر
وقتی زن و شوهر بخواهند بیش از اندازه به هم نزدیک شوند و رابطهای شبیه دوستی برقرار کنند، ممکن است حرفهایی بین آنها زدهشود که چندان به صلاح نباشد، مثلا اگر خانم تنها برای درددل مدام از ضعفهای همسرش بگوید که میتواند آنها را تغییر دهد آزاردهنده میشود و دلخوریهایی را به وجود میآورد، درحالی که بهتر است همین درددلها را برای دوستش بگوید تا به جای اینکه همسرش مدام حرفهای ثابت بشنود، سعی کند که خود را اصلاح کند.
یا در مورد بیان برخی مسائل درونی خود فرد که تنها ممکن است طرف مقابل را نگران و مشوش کند در حالی که همین احساسها در گفتوگو با یک دوست دیگر ممکن است به راحتی حل شوند و دیگر نیازی به مشغول کردن ذهن همسر وجود نداشتهباشد تا خدشهای به رابطه وارد نشود. البته منظور این نیست که زوجین حرفهای خود را بیرون بزنند و هیچ حرفی را در خانه مطرح نکنندچرا که مهمترین رکن یک رابطه زوجی فضای مثبت گفتوگو و بیان است که در مورد اشتراکات باشد و موجب افزایش آنها شود.
حریمهایی که باید در رابطه زوجین حفظ شود
به طور حتم در هر رابطهای حریمهایی وجود دارد و بقای آن رابطه وابسته به حفظ آن حریمهاست اما در رابطه دوستی چنین حریمهایی به آن معنا وجود ندارد و همین حریمهاست که رابطه دوستی را از رابطه زناشویی جدا میکند. اگر بخواهیم به طور فهرستوار به این حریمهای رابطه زناشویی اشاره کنیم، عبارتند از:
- به طور کامل احترام هم را حفظ کنیم.
- گذشتهها و اشتباهات را مرتب مطرح نکنیم. صحبت در این زمینهها باید با حساسیت خاصی باشد و مراقب تک تک کلماتمان باشیم که آسیبزننده نباشند.
- طرف مقابل را به عنوان یک انسان مستقل بپذیریم و انتخابها و علایق او را قبول کنیم.
- توقعاتمان را وارد گفتوگو نکنیم چون از هرجا که توقعها وارد میشود دیگر عشقی وجود ندارد و تنها اجبار است که طرف مقابل را به انجام کاری وادار میکند.
- درست است که صحبت در مورد مسائل جنسی بسیار مهم است اما بسیار هم حساس است و باید با چنان درایتی صحبت شود که طرف مقابل احساس بیکفایتی نکند.
- نظرات دیگران را در رابطه، زندگی و تصمیمات مشترک وارد نکنیم.
منظور از دوستی چیست؟
مشکلی که این روزها میان دختران و پسران جوان خیلی باب شده، این است که میگویند ما یک دوست برای زندگی میخواهیم، در صورتی که نمیدانند دوست یعنی چه؟اگر منظور درک متقابل و فهمیدن یکدیگر در یک رابطه صمیمانه است، خب همسر هم میتواند دوست باشد،اما اگر منظور از دوستی این است که هیچ تعهدی وجود نداشتهباشد، هرکس به کار خود باشد و دیدن و ندیدن یکدیگر تفاوتی ایجاد نکند چرا که مسئولیتی در قبال هم وجود ندارد و... این تعریف نمیتواند با زندگی زناشویی جمع شود. بنابراین باید اول تعریف دوست مشخص شود و بعد آن را به زندگی زناشویی نسبت داد.
بهترین حالت داشتن رابطه صمیمانه است نه دوستانه
ناگفته نماند به طور کلی تعریف دوست متفاوت از تعریف زن و شوهر بودن است. ما در رابطه با دوست یکسری چیزها را پنهان کرده و چیزهای دیگر را به راحتی باز و مطرح میکنیم در واقع دوست محدوده خاص خود را دارد. همسر میتواند یک دوست باشد ولی مهم است که ببینیم دوستی را چگونه معنا میکنیم.
یادتان نرود دوستی تعهد ندارد، ممکن است با یکی از همکلاسیهای قدیمتان دوستی نزدیکی داشته باشید ولی برایتان مهم نباشد چند وقت یکبار او را ببینید یا اینکه او چکار میکند یا با چه کسانی رابطه دارد و. . . حتی اگر نسبت به دوستتان تعهد هم داشته باشید، تعهد محدودتری است اما در زندگی زناشویی ارتباط زن و شوهر در راستای تعهدی عمیقتر و گستردهتر است، پس درستتر است برای زن شوهر بگوییم بهترین حالت برای آنها داشتن یک رابطه صمیمانه است نه دوستانه.
رابطه زناشویی پر از چارچوب اما دوستی. . .
از طرف دیگر از آنجا که خیلی از چارچوبهای سفت و سختی که در رابطه زناشویی وجود دارد در رابطههای دوستی وجود ندارد، داشتن یک رابطه دوستانه صرف میان زن و شوهر ممکن است موجب شود بسیاری از حرمتها شکسته شود. مثلا در رابطه دوستی میان دو همسال و همجنس ممکن است حرفها و شوخیهایی مطرح شود که اصلا در زندگی زناشویی جایی نداشتهباشد و بتواند به راحتی احترامها را از بین ببرد در واقع احتمال دارد رفتاری که در دوستی نابجا نیست در ازدواج نابجا باشد. ناگفته نماند که حرمت رابطه بین زن و شوهر خیلی بالاتر است اما دو دوست ممکن است ماهها با هم قهر باشند واین قهر هیچ خدشهای به زندگی هیچکدام وارد نکند.