اسراف و تبذير از گناهاني است كه بر كبيره بودنش تصريح شده است. چنانچه در صحيحه فضل بن شاذان از حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ و همچنين در روايت اعمش از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ ضمن شمارهي كبائر، اسراف و تبذير را ذكر فرمودهاند و براي دانستن بزرگي اين گناه مقداري از آيات و اخبار رسيده يادآوري ميشود و بعد معنا و اقسام آن ذكر ميگردد.
در سوره اعراف ميفرمايد: «بخوريد و بياشاميد (از آنچه بر شما حلال شده) ولي از حد نگذرانيد به درستي كه خداوند دوست نميدارد تجاوز كنندگان را»[1] يعني خدا مسرفين را دشمن ميدارد. و بعضي از مفسرين فرمودهاند: هر كه را خدا دوست ندارد اهل عذاب است زيرا محبت خدا به معني رساندن ثواب است.
و در سوره انعام ميفرمايد: «از ميوه هر يك از اين ميوهها وقتي كه ميوه كرد بخوريد و حق آن را (كه خدا معين فرموده از زكات و غيره) بدهيد روز بريدن و درويدن آن، و از حد نگذرانيد. زيرا خداوند دوست نميدارد (و نميپسندد اعمال) اسراف كنندگان را.»[2]
و در سوره مؤمن ميفرمايد: «اين چنين هدايت نميفرمايد و عقوبت ميكند هر اسراف كننده و شك آورندهاي را.»[3] و نيز در همين سوره ميفرمايد: «به درستي كه اسراف كنندگان اصحاب آتشند.»[4]
در سوره طه ميفرمايد: «همچنين جزا ميدهيم كسي را كه اسراف كند و به آيات پروردگارش ايمان نياورد و عذاب آخرت سختتر و باقيتر است.»[5]
و در سوره بني اسرائيل ميفرمايد: «اسراف مكن و مال خودت را پراكنده مساز، به درستي كه اسراف كنندگان برادران شياطينند (و در دوزخ با ايشان قريناند) و شيطان به پروردگارش (و نعمتهاي بيپايان او) سخت (منكر و) كفران كننده است.»[6]
در تفسير منهج مينويسد: «كفار عرب معظم اموال خود را به ريا و سمعه خرج ميكردند و جهت يك ميهمان شتران متعدد ذبح مينمودند تا مردم ايشان را به سخاوت ستايش كنند. حق تعالي ايشان را نكوهش فرموده كه در تضييع اموال مانند ديوانند.»
حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «جز اين نيست كه خداوند اقتصاد (ميانه روي) را دوست و اسراف را دشمن ميدارد حتي دور انداختن تو هستهي خرما را. زيرا آن هم به كار ميآيد (چنانچه در عربستان بذر نخل و خوراك شتر است). و همچنين ريختن تتمهي آبي كه خوردهاي (زيرا آن هم در پارهاي از مواقع به كار ميآيد).[7]
و نيز ميفرمايد: از خدا بترس و زياده روي مكن و سختگيري هم منما و هميشه در حد وسط باش. به درستي كه اسراف از تبذير است و خداوند فرموده است: تبذير مكن جز اين نيست كه هيچگاه خداوند كسي را بر ميانه روي عذاب نخواهد فرمود.[8] يعني عذاب خدا راجع به اسراف و تقتير (زياده روي و سخت گيري) است.
حضرت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «هرگاه خداوند ارادهي خيري به بندهاي بفرمايد، او را ملهم ميفرمايد به ميانه روي و حسن ادارهي زندگي و او را از اسراف و بدي تدبير دور ميفرمايد.»[9]
حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «آيا گمان ميكني خدا به كسي كه مال داده به سبب احترام او است، يا به كسي كه نداده به واسطهي پستي او است. نه چنين است بلكه مال، مال خدا است آن را به عنوان امانت نزد شخص قرار ميدهد و اذن داده كه به طور ميانه روي از آن بخورد و بياشامد و لباس بپوشد و ازدواج كند و بر مركب سوار شود و زيادتي آن مال را به فقرا برساند و رفع احتياجشان كند. پس هر كس به اين دستور رفتار كند، آنچه را خورده و آشاميده و پوشيده و سوار شده و نكاح نموده تمام بر او حلال است و اگر چنين نكرده تمام بر او حرام است پس آيه شريفه را خواند كه «اسراف نكنيد زيرا خداوند اسراف كنندگان را دوست نميدارد» سپس (براي زيادتي توضيح) فرمود: آيا گمان ميكني خدا مالي به عنوان امانت به كسي داد پس او اسبي بخرد براي سواري به مبلغ ده هزار درهم در حالي كه ميتوانست اسبي به مبلغ بيست درهم بخرد و كاملاً كفايتش را ميكرد. و كنيزي را به هزار دينار بخرد در حالي كه ميتوانست كنيزي به بيست دينار بگيرد و او را كافي بود در حالي كه خداوند فرموده اسراف نكنيد (پس چنين شخصي به امانت خدا كه مال است خيانت كرده است.)»[10]
عباسي ميگويد از حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ در مخارج عائلهام طلب اذن نمودم. فرمود: حد وسط بين دو چيزي كه ناپسند است. گفتم فدايت شوم به خدا سوگند كه دو چيز مبغوض را نميشناسم. فرمود «خدا تو را رحمت كند آيا نميداني كه خدا دشمن ميدارد زياده روي و سخت گيري را.» سپس آيهي شريفه را تلاوت فرمود كه «بندگان رحمان آنهايند كه هر گاه مال خود را خرج ميكنند اسراف نميكنند و تنگ هم نميگيرند (بخل نميورزند) و انفاقشان هميشه بين اسراف و بخل است.»[11]
از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ مروي است كه: «كسي كه مالش را به سبب اسراف تلف كرد و فقير شد دعايش مستجاب نميشود و چون بگويد خدايا به من مال ده حق تعالي ميفرمايد آيا تو را به اقتصاد (ميانه روي) امر نكردم.»
معني اسراف و انواع آن: اسراف به معناي تجاوز از حد و زياده روي كردن است و آن يا از جهت كميّت است كه صرف كردن مال است در موردي كه سزاوار نيست «شرعاً يا عقلاً» هر چند به مقدار درهمي باشد. و يا از جهت كيفيت است و آن صرف كردن مال است در موردي كه سزاوار است ليكن بيشتر از آنچه شايسته است. مانند اينكه لباسي به قيمت پانصد تومان بخرد و آن را بپوشد در حالي كه لباسي كه لايق به حال و شأن او است بايد معادل صد تومان باشد.
و بعضي صرف مال را در موردي كه سزاوار نيست تبذير گفتهاند و صرف مال را در زيادتر از آنچه سزاوار است اسراف دانستهاند.
حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «لباسي را كه براي حفظ آبرو پوشيدن در انظار خلق تهيه كردهاي، آنرا در موقع كار كردن يا جائيكه مناسب پوشيدن آن نيست به پوشي اسرافست.»[12]
اسراف به حسب اشخاص مختلف است: بايد دانست كه اسراف، به اعتبار اشخاص از جهت شأن و شرف و صحت و مرض و جواني و پيري و از جهت غنا و فقر و زيادي در آمد و كمي آن فرق ميكند. زيرا ممكن است صرف فلان مقدار از مال براي لباس مثلاً نسبت به شخصي كه داراي فلان مقام و شخصيت در اجتماع است يا داراي فلان در آمد است، اسراف نباشد در حالي كه نسبت به كسي كه چنين نيست اسراف خواهد بود.
بنابراين بيشتر تكلفات وسائل زندگي و معيشت كه اكثر مردم به آن مبتلا هستند و هيچ ملاحظه شأن و مداخل خود را نميكنند و غالباً مبتلا به قرض و پريشاني هستند اسراف است و سببش اين است كه هر كس هميشه به بالاتر از خودش مينگرد و ميخواهد از او كمتر و پائينتر نباشد و لذا گرفتار اسراف شده و هميشه در سختي و رنج و ناراحتي و نارضايتي و پريشاني بسر ميبرد. در صورتي كه اگر مطابق دستور شرع به زير دست نگاه ميكردند كه از آنها در امور دنيا پائينترند، هيچگاه مبتلا به اسراف و ناراحتيهاي فراوان نميشدند. پس بيشتر اين ورشكستگيها، از اسراف سر چشمه ميگيرد كه اگر به دستور شرع و به حكم فطرت و عقل سليم خود اين گناه كبيره را ترك ميكردند و در جميع حالات رعايت اقتصاد و ميانه روي نموده، قناعت را پيشه خود ميكردند خوشبختي دنيا و آخرت را در مييافتند.
و حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «كسي كه در معيشت خود ميانه روي كند، من ضمانت ميكنم كه هرگز تهيدست نشود.»[13]
و در تفسير آيه شريفه «فلنحيينه حيوة طيبه» يعني عطا ميكنيم به او زندگاني خوش را، امام ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «حيات طيبه (زندگي خوش) قناعت است.»[14]
در كتاب اسلام و مشكلات اقتصادي تأليف سيد ابوالاعلي مودودي، پس از اينكه مفاسد كنوني جهاني را تماماً از اسراف و تبذير سرمايهداران ميداند، مينويسد: اين ثروتمندان زنا را يكي از لوازم زندگي خود قرار داده و گروهي از زنان را رقاصههاي زناكار و عدهاي از مردان را دلالهاي بيهمه چيز نمودند. آواز و خوانندگي هم يك نوع سرگرمي اينان است و براي همين كار عدهاي را به عنوان خواننده و رقاص و هنر پيشه و موسيقيدان و آهنگساز، باي خود خريده و به كار وا داشتند. ايشان شوق شديد و ديوانه واري به بازيها و سرگرميهاي ضد انساني پيدا كردند و براي همين جهت عدهاي از ديوانهها، رقاصها، رقاصهها، هنرمندان، هنر پيشگان و نقاشان را ميدان دادند.
و از همين جا بود كه فنون جديد هنرهاي نويني پيدا شد كه هيچ لزومي براي زندگي شرافتمندانهي انساني نداشت بلكه پيدايش و توسعهي آن بر ضرر انسانيت و اخلاق تمام شد ـ صيد و شكار هم يكي ديگر از سرگرميهاي مهم و در عين حال منبع ثروت اندوزي سرمايهداران شد ه و روي همين اصل، عده زيادي از تودهي مردم را به عنوان اطرافي و اسكورت به خدمت آوردند كه براي آنان و سرگرميشان به شكار و صيد بپردازند و اگر اين شهوت سرمايهداري گل نكرده بود، آنان نيز صاحب شغل جدي انساني بودند.
اين ثروتمندان از خدا بيخبر،گروه قابل توجهي را در راه فراهم ساختن انواع مسكرات از مشروبات الكلي و افيون و حشيش مشغول نمودند. سرمايهداران در به كار بردن ثروتهاي مادي، حداكثر سوء استفاده را نموده و آن را در ساختن قصرها و آپارتمانها و كاخهاي چند طبقهاي و ايجاد باغها و تفريحگاهها و كابارهها و تئاترها و عياشخانهها از بين بردند.
[1] . كلوا و اشربوا ولا تسرفوا انه لايحب المسرفين (سوره اعراف، آيه 29).
[2] . كلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقه يوم حصاده ولا تسرفوا انه لايحب المسرفين (سوره انعام، آيه 141).
[3] . كذلك يضل الله من هو مسرف مرتاب (سوره غافر، آيه 34).
[4] . و ان المسرفين هم اصحاب النار (سوره غافر، آيه 43).
[5] . و كذلك نجزي من اسرف و لم يؤمن بآيات ربه و لعذاب الاخرة اشد و ابقي (سوره طه، آيه 126).
[6] . ولا تبذر تبذيراً ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين و كان الشيطان لربه كفوراً (سوره بني اسرائيل، آيه 27).
[7] . ان القصد امر يحبه الله عزّوجلّ و ان السرف يبغضه الله عزّوجلّ حتي طرحك النواة فانها تصلح لشيء و حتي صبك فضل شرابك (مستدرك الوسائل، باب النكاح، ابواب النفقات ، باب 25، ص 257، ج15).
[8] . اتق الله ولا تسرف ولا تقتر و كن بين ذلك قواماً ان الاسراف من التبذير قال الله تعالي ولا تبذر، ان الله لايعذب علي القصد (مستدرك الوسائل، باب النكاح).
[9] . ان الله اذا اراد بعبد خيراً الهمه الاقتصاد و حسن التدبير و جنبه سوء التدبير و الاسراف (دررالكلم - مستدرك الوسائل، باب النكاح).
[10] . مستدرك الوسائل، باب النكاح، ابواب النفقات، باب 22.
[11] . مستدرك الوسائل، باب النكاح ،ابواب النفقات، باب 27.
[12] . انما السرف ان تجعل ثوب صونك و ثوب بذلتك (مستدرك الوسائل، باب النكاح، ابواب النفقات، باب 22).
[13] . ضمنت لمن اقتصدان لايفتقر (مستدرك الوسائل، باب النكاح ، ابواب النفقات، باب 25، ص259).
[14] . و سئل عن قوله ـ صلّي الله عليه و آله ـ فلنحيينه حيوة طيبة فقال هي القناعه (سفينة البحار، ج2، ص452).
@#@ آنان در اين اسراف كاري ضد اسلامي و انساني به جايي رسيدند كه ساختمانهاي بزرگ و مجللي درست كردند كه پس از مرگ در آن دفن شوند و مقبرههاي وسيعي ساختند كه بسيار لازم و ضروري بود كه به جاي آن كه مقبره شود خانه كساني گردد كه خانه و كاشانهاي براي استراحت و زندگي ندارند ـ اسراف آنها به جايي رسيده كه براي سگهاي خود اطاقهاي عالي ساخته و بر آن قلادههاي طلا بسته و مربياني استخدام نمودهاند و در اين راه ثروت هنگفتي را بيهوده به هدر دادهاند (در مجله نيواستيتسمن در 9 ژوئن 1962 مينويسد: آمريكاييها در هر سال در حدود سه ميليارد دلار كه 24 ميليارد تومان است براي سگها و تولههايشان خرج ميكنند.) در حالي كه لازم بود اين مال را در راه برطرف ساختن نيازمنديهاي هم نوعان بيچارهي خود خرج كنند. و ثروتمندان ميل شديدي به زيورهاي گرانبها و لباسهاي فاخر و ظروف طلا و نقره دارند. ديوارهاي منازل را با نقاشيهاي گرانبها و عكسهاي پر قيمت و پردههاي زرباف زينت دادهاند... «پايان نقل از كتاب اسلام و مشكلات اقتصادي».
ضمناً اين نكته هم يادآوري شود: اينكه ميگوييم صرف فلان مقدار مال نسبت به فقير اسراف و نسبت به ثروتمند اسراف نيست، اشتباه نشود كه ثروتمند هر نوع مخارجي در هر راهي كه خواست بكند مانعي ندارد و صرف مال در عياشي و هوسراني براي او جايز است و چون دارايي دارد براي او اسراف نيست بلكه حكم او شديدتر و تكليفش بيشتر است.
زيرا زيادهروي و صرف مال در مسكن و لباس و فرش و معيشت روزانه و لوازم زندگي، زيادتر از آنچه لازم دارد و سزاوار شأن و لايق به حال او است حرام است.
و ثانياً آنچه از مخارج ضروري و لايق به شأنش زياد بياورد، حق ندارد آن را ذخيره كند بلكه بايد خمس (يك پنجم) آن را به موارد معين برساند و اگر مورد وجوب زكات بوده، زكاتش را خارج كند. اگر در ارحام و خويشانش فقير و گرفتاري است واجب است به مقداري كه ترك آن قطح رحم ميشود، به آنها كمك مالي كند. مثلاً اگر رحم فقيرش سرمايه لازم دارد بايد سرمايهاش بدهد. اگر بدهكار است بايد بدهيش را بپردازد. اگر مريض است دارو و وسائل سلامتيش را فراهم كند بلكه واجب است هر مسلمان مضطر و بيچارهاي را كه از حالش خبردار ميشود فرياد رسي كند. و اگر به اين تكليف عمل نكرده از كساني است كه خداوند دربارهي ايشان ميفرمايد: «آنان كه زر و سيم را اندوخته كرده و در راه خدا خرج نميكنند به عذابي دردناك نويدشان ده ـ روزي كه آن را (سيم و زر را) در آتش دوزخ سرخ كرده و پيشانيها و پهلوها و پشتهايشان را به آن داغ كند. اين همان است كه براي خود ذخيره نمودهايد اكنون رنج آن گنج را كه خود ذخيره كردهايد بچشيد.»[1]
از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ در تفسير اين آيه چنين رسيده كه فرمود: «هر كس درهم و دينار ذخيره كند و حق واجبش را نپردازد (در راه بدهكار و ضرر ديده و غير آنها و در راه خدا انفاق نكند) روز قيامت با آن داغ كرده ميشود.»[2]
آيات و اخبار وارده در لزوم انفاق در راه خدا و ثوابهاي بيشمار آن و تهديد و وعدهي عذاب براي بخل كردن از انفاق و جمع كردن مال، بسيار است كه ذكر آنها خارج از بحث ما است.[3]
وگرنه «براي نهادن چه سنگ و چه زر» از مال خدا داده كه ميتوانستند در اين عالم ذكر جميل و در آن عالم ثوابها و بهرههاي هميشگي تحصيل كنند. در عوض لعنت در اينجا و حسرت و ندامت و محروميت بلكه عذابي جاوداني در آنجا براي خود تحصيل ميكنند.
به اعتبار زمان هم مختلف است:
چنان كه نسبت به اشخاص، اسراف فرق ميكند همچنين به اعتبار زمان هم مختلف است. زيرا ممكن است صرف مقداري از مال براي معيشت نسبت به شخصي اسراف نباشد، در حالي كه اگر سال قحطي و فقر عمومي پيش آيد، صرف چنين مقدار براي همين شخص اسراف باشد و بر او واجب ميشود كه به كمتر از آن معيشت كند و مازاد را به ديگران كه گرفتارند بدهد.
اسرافي كه هميشه حرام است:
بايد دانست كه سه قسم اسراف است كه در همه و در جميع حالات حرام و اختصاص به شخص يا زمان يا جايي ندارد.
اول، ضايع كردن مال و بيفايده كردن آن هر چند آن مال كم باشد مانند هستهي خرما را دور انداختن، هنگامي كه قابل استفاده باشد. يا بقيهي ظرف آب را ريختن در جايي كه آب ناياب باشد و به مقدار رفع نيازمندي ميگردد. چنانچه در ضمن احاديث گذشته ذكر گرديد. يا لباسي كه قابل استفاده خود يا ديگري است پاره كردن و يا دور انداختن. يا خوراكي را نگه داشتن و به ديگري ندادن تا اينكه ضايع شود مانند روشن كردن چراغ در روشنايي آفتاب و مانند دادن مال به دست سفيه يا صغيري كه قدر آن را نميداند و آن را تلف ميكند و نظاير اينها.
حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ ميوه نيم خوردهاي را ديدند كه از منزل ايشان بيرون انداخته شده بود (مانند اناري كه تمام دانههايش را نخورند و دور اندازند يا خربزه و هنداونه را كه مقداري از مغزش باقيست دور اندازند). پس آن حضرت خشمناك شد و فرمود: اين چه كاري است كه كرديد اگر شما سير شديد، بسياري از مردم هستند كه سير نشدند پس به آنهايي كه نيازمندند بدهيد.[4]
و نسبت به دور ريختن تتمه طعام خصوصاً خوردهي نان (مگر در صحرا براي حيوانات)، روايات تهديد آميزي رسيده كه ذكر آنها موجب طول كلام است. و مروي است كه در زمان دانيال پغمبر به واسطهي بيحرمتي به نان و انداختن آن در زير دست و پا به نفرين آن حضرت به قحطي مبتلا شدند به قسمي كه به خوردن يكديگر ناچار شدند.
در وسائل مروي است كه حضرت باقر ـ عليه السّلام ـ خواستند به مستراح بروند، خورده ناني افتاده بود. حضرت آن را برداشتند و به غلام خود دادند و فرمودند: آن را نگهدار. پس از برگشتن آن خورده نان را مطالبه فرمود غلام گفت: آن را پاك كردم و خوردم. حضرت فرمود: تو در راه خدا آزادي. گفتند: اين غلام كاري نكرده كه مستحق آزادي شود. فرمود: چون از نعمت نان احترام كرد و آن را خورد، بهشت بر او واجب شد. پس دوست نداشتم غلام من باشد كسي كه خدا او را بهشتي فرموده. و مثل همين روايت ازحضرت سيد الشهداء ـ عليه السّلام ـ نقل شده است.[5]
از همين قبيل است پوشيدن لباس فاخري كه براي حفظ آبرو است در جايي كه در معرض كثيف شدن و ضايع گرديدن است. چنانچه در حديث گذشته از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ ذكر گرديد.
دوم، صرف كردن مال است در آنچه به بدن ضرر برساند،از خوردني و آشاميدني و غير آنها. مانند خوردن چيزي پس از سيري هرگاه مضر باشد. چنانچه صرف مال در آنچه كه براي بدن نافع و صلاح آن است اسراف نيست.
در كافي مروي است كه شخصي از اصحاب امام صادق ـ عليه السّلام ـ از آن حضرت پرسيد: كه در راه مكه گاه هست كه ميخواهيم احرام ببنديم و نوره بكشيم. و سبوس آرد همراه نداريم كه پس از نوره بر بدن بماليم. به عوض سبوس، بدن را با آرد پاكيزه ميكنيم و از اين كار اين قدر متأثر ميشوم كه خدا بهتر ميداند. حضرت فرمود: آيا از ترس اسراف ناراحت ميشوي؟ گفت: آري. فرمود: در چيزي كه سبب اصلاح بدن باشد اسراف نيست. بسيار شده كه ميگويم آرد بيخته را با روغن زيت ممزوج ميكنند و بر بردن ميمالم. جز اين نيست كه اسراف در چيزي است كه باعث تلف مال شود و به بدن ضرر رساند. گفتم: اقتار كه ضد اسراف است كدام است؟ فرمود: آن كه نان و نمك بخوري در حالي كه توانايي بر خوردن چيزي ديگري داشته باشي. گفتم: ميانه روي كدام است؟ فرمود: آنكه نان و گوشت وشير و سركه و روغن بخوري گاهي از اين و گاهي از آن.[6]
سوم، صرف كردن مال در مصرفهايي كه شرعاً حرام است مانند خريدن شراب و آلات قمار و اجرت فاحشه و خواننده و رشوه دادن به حكام و صرف نمودن مال در چيزي كه ظلمي در بر دارد، يا ستمي به مسلماني ميزند و نظير اينها. و در چنين مواردي از دو جهت مخالفت امر خدا و معصيت است: يكي گناه بودن اصل عمل و ديگر اسراف بودن صرف مال در آنها.
در تفسير عياشي از عبدالرحمن بن حجاج روايت كرده كه از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ معني آيه «لاتبذر تبذيرا» را پرسيد. فرمود: كسي كه در غير طاعت خدا خرج ميكند مبذر است و كسي كه در راه خدا صرف ميكند ميانهرو است.
آيا در خير اسراف ميآيد: ظاهر بعضي از آيات شريفه و رواياتي كه در مدح ايثار رسيده، آن است كه انفاق مال در راه خدا در هر حالي هر چند صاحب مال خودش سخت به آن نيازمند باشد و به هر مقداري كه باشد هر چند تمام دارايياش را بدهد، اسراف نيست بلكه مطلوب و مستحب است. مانند آيهي شريفه «ايثار ميكنند انصار، مهاجران را بر نفسهاي خويش (يعني اموال و منازل را از خود باز ميگيرند و به ايشان ميدهند) هر چند خودشان فقير و محتاج به آن اموالند. و هر كس نفس خود را از بخل نگاه دارد پس ايشان گروه رستگارانند.»[7]
ايثار آن است كه شخص به چيزي نيازمند است در عين حال، نيازمندي ديگري را به آن چيز ميبيند، از خود ميدهد.
شخصي از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ پرسيد كدام صدقه افضل است؟ فرمود: «مردي كه تهي دست باشد و به مشقت تصدق كند. آيا نشنيدهاي آيه شريفه «و ايثار ميكنند بر خودشان هر چند به آن نيازمندند»؟[8]
پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ميفرمايد: «خيري در اسراف نيست و اسرافي در خير و راه خدا نيست.»[9]
[1] . والذين يكنزون الذهب و الفضة ولا ينفقونها في سبيل الله فبشرهم بعذاب اليم يوم يحمي عليها في نار جهنم فتكوي بها جباههم و جنوبهم و ظهور هم هذا ما كنزتم لانفسكم فذوقوا ما كنتم تكنزون (سوره برائت، آيه 33).
[2] . قال رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ ما من ذي كنز لايؤدي حقه الاجيء به يوم القيمة تكوي به جبينه و جبهته و قيل له هذا كنزك الذي بخلت به (تفسير الميزان، ج9، ص60).
[3] . قال رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ كل ما يؤذي زكوته فليس بكنزو ان كان تحت سبع ارضين و كل ما لايؤدي زكوته فهو كنزوان كان فوق الارض (تفسير برهان،ج2، ص121).
و قال ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ما من عبدله مال لايؤدي زكوته الا جمع يوم القيمة صفائح يحمي عليها في نار جهنم فتكوي به جبهته و جنباه و ظهره حتي يقضي الله بين عباده في يوم كان مقداره خمسين الف سنة مما تعدون ثم يري سبيله اما الي الجنة و اما الي النار (مجمع البيان، ج5، ص26).
[4] . عن الصادق ـ عليه السّلام ـ انه نظر الي فاكهة قدرمت من داره لم يستقص اكلها فغضب فقال ما هذا ان كنتم شبعتم فان كثيراً من الناس لم يشبعوا فاطعموه من يحتاج اليه. (مستدرك الوسائل، كتاب الاطعمه و الاشربه، باب 61، ص94).
[5] . عن الحسين بن علي ـ عليهما السّلام ـ انه دخل المستراح فوجد لقمة ملقاة فدفعها الي غلام له و قال يا غلام اذكرني بهذه اللقمة اذا خرجت فاكلها الغلام فلما خرج الحسين بن علي قال يا غلام اللقمه قال اكلتها يا مولاي قال انت حرلوجه الله فقال رجل اعتقته قال نعم سمعت رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ يقول من وجد لقمة ملقاة فمسح او غسل منهائم اكلها لم تستقر في جوفه الا اعتقه الله من النار و لم اكن لاستعبد رجلاً اعتقه الله من النار.(وسائل الشيعه، كتاب الطهاره، باب 39).
[6] . مستدرك الوسائل، باب النكاح، ابواب النفقات، باب 26.
[7] . و يؤثرون علي انفسهم و لو كان بهم خصاصة و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون (سوره حشر، آيه 9).
[8] . اي الصدقة افضل فقال ـ عليه السّلام ـ جهد المقل (كافي، ج4، ص18، باب الايثار).
[9] . لاخير في السرف ولا سرف في الخير (سفينة البحار، ج1، ص616).
@#@
بايد همه جا ميانهروي كرد:
در مقابل اين آيات و روايات، آيات و اخباري است كه امر به اقتصاد و ميانهروي در انفاق ميكند مانند اين آيهي شريفه «در عطا كردن امساك بسيار مكن مانند كسي كه دستش به گردنش بسته شده باشد. و هر چه داري به مردم مده مثل كسي كه دست خود را ميگشايد كه هيچ در دستش نماند (تا به سبب امساك زياد نزد عقلا سزاوار ملامت گردي و به سبب بخشش زياد مغموم و متحير بماني) پس بنشيني ملامت و حسرت زده.»[1]
و در سوره فرقان ميفرمايد: «بندگان خدا كساني هستند كه هرگاه انفاق كنند زياده روي نميكنند و امساك و بخل هم نميورزند بلكه به ميانهروي انفاق ميكنند.»[2]
حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «جز اين نيست كه شخص مالش را در راه حق انفاق ميكند در حالي كه اسراف كننده است.»[3]
جميع بين دو دسته آيات و اخبار:
براي جمع اين دو دسته از آيات و اخبار و رفع تعارض بين آنها، علما وجوهي ذكر كردهاند: از طبرسي در شرح كافي نقل شده كه ممكن است گفته شود: ادلهي حسن ايثار،راجع به زمان فقر عمومي است مانند صدر اسلام. و ادلهي اقتصاد راجع به زمان توسعه است. يا اينكه به اعتبار اختلاف حالات گيرنده است. يعني بعضي از افراد گيرنده به واسطه دارا بودن بعضي مقامات و حالات سزاوار ايثارند و بعضي ديگر سزاوار اقتصاد با آنها است و همچنين نسبت به انفاق كنندگان. يعني كساني كه داراي مقام يقين و درجهي كامل ايمان و صاحب نفس مطمئناند، سزاوار حال ايشان ايثار است و كساني كه اين طور نيستند و پس از ايثار ممكن است دچار اضطراب و پريشاني شوند، سزاوار حالشان اقتصاد كردن است. چنانچه حال عموم مؤمنين غير از صديقين چنين است و آيه «ولا تجعل يدك...» هر چند خطاب به پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ است ليكن مراد تعليم به مؤمنين است.[4]
و از شهيد اول چنين نقل شده كه، ادله حسن ايثار، راجع به ايثار بر خود است يعني چيزي كه شخصاً به آن نياز دارد به مستحق بدهد. و ادلهي اقتصاد راجع به كسي است كه عيالمند است و نبايد ديگري را بر عيالش ترجيح دهد. يعني چيزي كه مورد نياز عيال است، به مستحق ديگري ندهد. خلاصه ايثار بر نفس مستحب است نه بر عيال و نيز فرموده: مكروه است شخص تمام دارايياش را صدقه دهد مگر اينكه اطمينان ببرد باري خودش داشته باشد و نيز عيالمند نباشد.[5]
در خير اسراف نيست:
قول مشهور اين است که در خير اسراف نيست. يعني اگر كسي براي خدا نه هواي نفس در موردي كه دانسته شود رضاي خداوند در انفاق است هر چه بدهد اسراف نيست هر چند تمام دارايياش را بدهد و آيات و رواياتي كه دلالت بر حرمت اسراف و لزوم اقتصاد دارد به آن معارضه ندارد.
چون بسط كلام در جواب از اين ادله خارج از وضع اين نوشتار است. لذا به طول اجمال اشاره ميشود كه:
خلاصه اين روايات، ارشاد به مورد اهم است براي انفاق نه نهي از انفاق كلي و از آنچه در معناي آيه گفته شد جواب از روايت ابن ابي عمير ظاهر ميشود. اما جواب از صحيحه بزنطي محتمل است كه در آن موردي كه امام ـ عليه السّلام ـ نهي انفاق بيشتر را ميفرمايد، در آن مورد استحقاق بيش از اين انفاق نبوده است. و در روايت فقيه ممكن است اشاره به اشخاصي باشد كه انفاق مستحب ميكنند در حالي كه ترك انفاق واجب كردهاند. و جواب روايت مسعده ظاهرش اين است كه امام ـ عليه السّلام ـ در جواب ادعا و ايراد صوفيه به آن حضرت نسبت به وجوب ايثار، بياناتي براي عدم وجوب ايثار فرموده و اينكه انفاق به عيال و ارحام از موارد انفاق في سبيل الله است و جملهي «لو كان نهي الله منه رحمة منه للمؤمنين» كه در روايت مذكوره است شاهد است آياتي كه امر به اقتصاد و نهي از زياده روي در انفاق فرموده تماماً نهي ترحمي و اشفاقيست.
چگونه ميتوان گفت ايثار مذموم است در حالي كه عمل رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ و ائمه ـ عليهم السّلام ـ چنين بود و آياتي كه دربارهي ايثار اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ مانند سوره هل اتي و آيهي ايثار و آيهي نجوي و غيره[6] رسيده بزرگترين شاهد اين مطلب است و روايات وارده در حالات ائمه بسيار است. مانند اينكه حضرت مجتبي ـ عليه السّلام ـ سه مرتبه تمام دارايي خود را با فقرا بالمناصفه تقسيم فرمود و انفاقهاي حضرت سيد الشهداء ـ عليه السّلام ـ و ساير ائمه مشهور است. از آن جمله حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ روز عرفهاي در خراسان تمام دارايي خود را انفاق فرمود. فضل بن سهل گفت: آقا اين چه ضرر و غرامتي است كه متحمل شدهايد؟ فرمود: بلكه اين غنيمت بود كه بهرهي من شد.
و در روز نوروزي كه به خواهش مأمون، آن حضرت جلوس فرموده بود و اموال و هداياي بسياري نزد آن حضرت جمع شده بود، همه را به يك نفر مداح كه اشعاري در مدح اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ سروده بود مرحمت فرمود.
از حضرت امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ مروي است كه فرمود: «اگر دنيا و آنچه در آن است لقمه شده و آن را به عالم با ايماني دهم، ترسناكم از اينكه در اداي حق او كوتاهي كرده باشم و اگر ناداني فاسقي را از تمام دنيا چيزي به او ندهم جز جرعهي آبي كه در حال تشنگي به او دهم، ميترسم از اينكه اسراف كرده باشم.»[7]
و خلاصه دو حديث شريف آن است كه اگر تمام دنيا را به مؤمن داناي با اخلاصي دهند هيچ اسرافي نيست چون با مورد است و اگر به كافري بس جرعهاي آبي داده شده خوف اسراف است چون احساس به او بيمورد است.
و از بسياري از بزرگان علما ايثارها نقل گرديده و بعضي هم به آثار عظيمهي دنيوي آن نيز رسيدهاند كه مجال بيان آنه در اين مختصر نيست.
و بالجمله حسن انفاق در راه خدا هر چه و به هر اندازه باشد بديهي است و در آن اسراف نيست مگر در صورتي كه مستلزم ترك انفاق واجب باشد يا مورد اهمي در بين باشد يا اينكه مورد انفاق استحقاق آن مقدار را نداشته باشد. چنانچه مفصلاً در صفحات قبل ذكر شد.
اسراف در عقايد و اعمال:
آنچه ذكر شد راجع به اسراف در مال بود و چون اسراف در لغت به معني تجاوز از حد و زياده روي است، بنابراين در امور اعتقادي و همچنين در تمام افعال و اعمال انساني متصور است.
اسراف در عقيده آن است كه دربارهي خود يا ديگري چيزي را كه دروغ و سزاوار نيست، معتقد شود. مانند اعتقاد فرعون به ربوبيت خودش كه گفت: «براي شما غير از خودم خدايي نميشناسم.»[8] و پروردگار عالم او را از مسرفين خواند. چنانچه ميفرمايد: «فرعون در زمين علو كرد و به درستي كه از اسراف كنندگان است.»[9]
يا اينكه آنچه را كه سزاوار تصديق و اعتقاد آن است باور نكنند مانند اعتقاد به خدا و نبوت پيغمبران و امامت ائمه و معاد و غيره. چنانچه در قرآن مجيد ميفرمايد: «و اين چنين جزا ميدهيم كسي كه از حد بگذراند و به آيات پروردگارش ايمان نياورد. و عذاب آخرت سختتر و باقيتر است.»[10]
اسراف در افعال آن است كه آنچه را كه سزاوار نباشد به جاي آورد. يا آنچه سزاوار است بكند ترك نمايد. چنانچه قوم لوط را كه مرتكب عمل زشت و شنيع لواط ميشدند مسرف خوانده و ميفرمايد: «جز اين نيست كه شما از روي شهوت نزد مردان ميرويد و زنان را ترك ميكنيد بلكه شما گروه اسراف كنندگانيد»[11] زيرا بذر را در غير محل زرع قرار ميدهيد.
بلكه هر گناه فعلي يا قولي كه از انسان سر زند اسراف است و هر گناهكاري مسرف است. چنانچه در سوره زمر ميفرمايد: «بگو اي بندگان من كه اسراف كردهاند به انجام گناهان زياد بر ضرر نفسهاي خودشان (يعني افراط نمودند و از حد معصيت را گذراندهاند) از رحمت خدا نوميد نشويد»[12] يعني رو به خدا آورند تا خدا آنها را رحمت فرموده بيامرزد.
سزاوار است كه مؤمنين در امور مباح هم سعي كنند كه اسرافي از آنها سر نزند مانند اسراف در خواب و بيداري و حرف زدن و خوردن چنانچه در حديث است خدا دشمن ميدارد هر پرخور پرخوابي را.
و به طور كلي هر كاري كه به آن اشتغال دارند، سعي كنند از حد تجاوز نكند و براي دانستن شرح و تفصيل اين مطلب به كتاب معراج السعاده و حلية المتقين و سراج الشيعه و غيره ، از كتابهايي كه در باب آداب زندگي و معاشرت از نظر شرع مقدس رسيده مراجعه نمايند.
[1] . ولا تجعل يدك مقلولة الي عنقك ولا تبسطها كل البسط فتقعد ملوماً محسوراً (سوره اسراء ، آيه 31).
[2] . والذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا (سوره فرقان ، آيه 67).
[3] . ان الرجل لينفق ماله في حق و انه لمسرف ( من لا يحضره الفقيه،ج2، ص25).
[4] . دار السلام مرحوم نوري، ج2، ص149.
[5] . همان، ج2، ص149.
[6] . الذين ينفقون اموالهم في الليل و النهار سراً و علانية (سوره بقره، آيه 274).
[7] . لو جعلت الدنيا و ما فيها لقمة و اعطيتها عالماً مؤمناً لخفت ان اكنون مقصراً في حقه و لو منعت الدنيا و ما فيها كلها من جاهل فاسق الاجرعة ماء اعطيته في حال عطشه لخفت الاسراف (تفسير علي بن ابراهيم قمي).
[8] . ما علمت لكم من اله غيري (سوره قصص، آيه 38).
[9] . و ان فرعون لعال في الارض و انه لمن المسرفين (سوره يونس، آيه 83).
[10] . و كذلك نجزي من اسرف و لم يؤمن بآيات ربه و لعذاب الاخرة اشد و ابقي (سوره طه، آيه 127).
[11] . انكم لتأتون الرجال شهوة من دون النساء بل انتم قوم مسرفون (سوره اعراف، آيه 81).
[12] . قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم (سوره زمر، آيه 53).