برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نامههای حضرت امام محمد باقر(علیهالسلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظری منفرد
تاريخ پخش: 07-06-96
بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
حاج آقای نظری منفرد: با یک فرمایش زیبا و یک حکمتی از آن حکیم بزرگوار و آن معلم و مدرس بزرگوار که جزء بنیانگذاران مکتب اهلبیت(ع) به شما میرود، شروع میکنم. امام محمد باقر(ع) فرمودند: شیعه در زمان حضرت باقر(ع) احکام دین و مناسک دین را نمیدانست. به برکت این مؤسس و بنیانگذاری که ظرف زمانی به او اجازه داد شاگردانی را تربیت کند و انسانهایی را تحویل جامعه بدهد که هرکدام استاد و شخصیت برجستهای بودند. حضرت میفرماید: «القلوب ثلاثه» قلبها سه دسته هستند. «قَلبٌ مَنكوسٌ» بعضی از قلوب واژگون هستند. «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ» (یس/68) بعضی از قلوب واژگون هستند. قرآن مجید از این قلوب اینطور تعبیر میکند. میفرماید: «قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ» (اعراف/179) دین دارند اما تفقه نمیکنند. مثل سخنی که انسان بر دیوار بخواند. چشم دارند اما بصیرت ندارند. گوش دارند اما شنوایی ندارند. اما چرا اضل از حیوان هستند؟ حیوان میبیند، حیوان گاهی با دستور صاحبش میایستد و با دستور صاحبش حرکت میکند. اما اینها نه به هیچ سخنی گوش میکنند و نه به هیچ فرمانی، فرمان برداری میکنند. بعضی از قلوب واژگون هستند. ظرف واژگون را شما نمیتوانید داخلش چیزی بریزید.
«و قلبٌ فيهِ نُكتَةٌ سَوداءُ فالخَيرُ و الشَّرُّ فيهِ يَعتَلِجانِ» خوب است ما به خودمان مراجعه کنیم و ببینیم کدام یک از این سه دسته دل و روح را داریم. کلمه قلب در روایات به همان روح انسان اطلاق شده است. «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» (بقره/10) در مورد منافقین نه اینکه واقعاً دل آنها مریض است، نه! روحشان مریض است. بعضی از دلها هست که حضرت میفرماید: هم خوبی داخلش میآید و هم بدی داخلش میآید. خیلی از افراد اینطور هستند. مثل قلب اول نیستند که واژگون باشند و هیچی در آن نباشد. خیر و شر در آن میآید، منتهی این بستگی دارد به اینکه انسان کدامیک از این خیر و شری که در دلش افتاده را جذب کند و به سوی خودش بکشاند. بعضی از افرادی که خیر داخل دلشان است جذب خیر میشوند، همان فردی که خیر داخل دلش آمده، شر هم داخل دلش میآید. جذب شر میشود. اینجاست که انسان باید عقل را حاکم کند. حاکمیت عقل میتواند راهنمای خوبی باشد که اگر من به خیر عمل کنم چه برکاتی دارد و چه آثار خوبی دارد. اگر به شر عمل کنم چه تبعاتی دارد و چه آثار بدی دارد؟ در روایت هست که امام کاظم(ع) میفرماید: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ» (كافي، ج 2، ص 453) از ما نیست کسی که هر روز خودش را حسابگری نکند. این چگونه است؟ ما یک کار اقتصادی که میکنیم بلافاصله محاسبه میکنیم که سود بردیم یا زیان کردیم؟ چطور انسان خودش را در ترازوی خوب و بد نگذارد و خودش را وزن نکند؟ امیرالمؤمنین میفرماید: «وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الاكْبَرِ» (وسائلالشيعة، ج16، ص 99) خودتان را وزن کنید قبل از آنکه شما را وزن کنند. بنابراین یک دلی هم هست که خوب و بد با هم هست.
«و قَلبٌ مَفتوحٌ فيهِ مِصباحٌ يَزهَرُ و لا يُطفَأُ نُورُهُ إلى يَومِ القِيامَةِ و هُو قَلبُ المؤمِنِ» روح سوم روحی است که چراغ همیشه در آن روشن است و مصباح همیشه در آن روشن است و خاموش نمیشود تا روز قیامت! آن انسانهایی که از همان لحظهی اولی که از صبح بیدار میشوند، در صدد این هستند که یک کاری کنند، گرهای را بگشایند، دست مستمندی را بگیرند، گمراهی را هدایت کنند و غمی را از دلی بردارند. دلی را شاد کنند و دلی را آرام کنند. دائماً در این فکر و اندیشه هستند. این قلب مفتوح است. این تقسیمی که امام(ع) فرمودند، انسان باید یک مراجعه به خودش داشته باشد و ببیند واقعاً کدام یک از این اقسام سه گانه هست. انشاءالله هیچکدام از ما قلب منکوس نداریم. انشاءالله از دسته سوم باشیم که قلبی باز و چراغ عقل و اندیشه و تفکر در این قلب همیشه روشن باشد و نورانیت دل باعث شود انسان را همیشه در مسیر هدایت قرار بدهد و به هدایت منتهی شود.
امیرالمؤمنین(ع) نظیر این تعبیر را دارد. حضرت میفرماید: «قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ» (نهجالبلاغه/ص337) بعضی از افراد عقل را در وجود خودشان زنده کردند. «وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ» نفس را میراندهاند. «وَ بَرَقَ لَهُ لامِعٌ كَثِيرُ الْبَرْقِ» برقی در دل آنها جهیده است که خیلی نورانی بوده است. «فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِيقَ» راه را برای او روشن ساخته است. تشخیص داده که چه راهی را باید برود. «وَ سَلَكَ بِهِ السَّبِيلَ وَ تَدَافَعَتْهُ الابْوَابُ إِلَي بَابِ السَّلامَةِ» هر روزی که پشت سر گذاشته است، روز دری را به سوی انسان میگشاید و با شب بسته میشود. وارد آن روز شده و سلامت بوده است. بسته شده به سلامتی بسته شده است، تا به باب اصلی میرسد که آن مرگ است. این انسانی که در وجودش همیشه نور تلألو و تابش دارد، آن را میبرد تا به دار سلامت برسد و خدای متعال هم دست انسان را میگیرد. بنابراین انشاءالله خداوند متعال به همه ما توفیق بدهد که از دسته سوم باشیم. کسانی که در دلشان نور عقل همیشه روشن است و با مشعل عقل حرکت میکنند. عقلانیت را ملاک قرار دادند، اینها هرگز نه در زندگی پشیمان میشوند و نه نادم میشوند و نه از مسیر منحرف میشوند.
شریعتی: فرمودند: «أَلْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللّهُ فِى قَلْبِ مَنْ يَشآءُ» علم یک نوری است که خداوند در دل انسانها قرار میدهد، امیدواریم که ظرف دل ما مستحق اینطور علم شود که منشأ برکاتش نصیب همه ما شود و سرچشمهی این علم حضرت باقرالعلوم هست که انشاءالله خداوند سنگریزهای از سلسله جبال علوم باقری را به همه ما عنایت و مرحمت کند. روزهای سه شنبه ما در مورد نامههای نبی مکرم اسلام و اهل بیت گرانقدرشان صحبت میکنیم. امروز در سالروز شهادت امام باقر(ع) نامههای آن حضرت را به اتفاق مرور میکنیم. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای نظری منفرد: نامهای که امروز خدمت عزیزان تقدیم میکنم، نامهای است که امام(ع) به شخصی به نام سعد الخیر نوشتند. سعد الخیر یکی از اصحاب حضرت هست و این لقب الخیر را حتماً بخاطر اینکه این شخص یک انسانی بوده که نیت خیر داشته و کارهای خیر میکرده است. چون میدانید در اسلام نیت خیر هم خیر است. بر خلاف نیت شر! انسان نیت خیر بکند برایش ثواب مینویسند اما نیت بد بکند تا عمل نکرده و اجرایی نکرده برای او بد نوشته نمیشود. شاید این لقبی که به ایشان داده شده به این جهت باشد که انسان خیری بوده است. لذا ملقب به سعد الخیر شده است.
امام(ع) برای ایشان در این نامه نوشتند: «أُوصِيكَ بِتَقْوَي اللَّه» من تو را به تقوای الهی وصیت میکنم. «فإنّ فيها السَّلامَةَ مِن التَّلَفِ، والغَنيمَةَ في المُنقَلَبِ» میفرماید: تقوا دو فایده دارد، یک فایده دنیوی دارد. انسان را از تلف شدن حفظ میکند. انسان متقی کمتر دچار هلاکتهای دنیوی میشود. تقوا یعنی پروا، اگر کسی در زندگی احتیاط را برای خودش یک اصل قرار داد که در حدیث هست که امام صادق(ع) به عمران بصری فرمود: «و خُذْ بِالاحْتِيَاطِ فِي جَمِيعِ أُمُورِكَ مَا تَجِدُ إِلَيْهِ سَبِيلا» (وسائلالشيعة، ج 27، ص 172) در جمیع امورت احتیاط کن. نمیدانی این غذا مضر است یا نه، نخور! یک مسیری را که طی طریق میکنی، فرض کن راننده هستی، اگر احتیاط نکنی ممکن است از جاده منحرف شوی یا سرعت غیر مجاز داشته باشی، تصادف کنی. آهسته رانندگی کن. احتیاط این است که انسان دست به آن نگذارد. یا تلف بدنی است یا تلف روحی است. تقوا انسان را از تلف حفظ میکند و به سلامت میدارد.
یادم هست در کتابهای تفسیری آمده است، اول سوره مبارکه بقره خداوند میفرماید: «الم،ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِين» (بقره/1و2) مفسرین وارد این واژه شدند که این متقین چه کسانی هستند؟ برخی از مفسرین نظرشان این هست که انسان اگر در یک بیابانی که در آن بیابان تیغزار است، انسان از پا برهنه است. میخواهد راه برود، همینطور بدون محاسبه و حساب و کتاب پایش را زمین نمیگذارد. نگاه میکند ببیند یک نقطهای که تیغ نباشد، آنجا پایش را زمین میگذارد. این تقواست. این تقوا در همه شئون زندگی لازم است. امیرالمؤمنین میفرماید: «التقوي مفتاح الصلاح» (غررالحكم، ص 271) تقوا کلید خوبیهاست. من یک جریان شنیدنی را عرض کنم که جالب است.
یادم هست حدود سی سال قبل در ماه رجب مشهد مشرف بودم. روز ولادت آقا امیرالمؤمنین(ع) بود. یکی از دوستان مشهدی ما صبح اول وقت در حرم به هم رسیدیم. به من فرمود: میخواهی امروز منزل یکی از مراجع مشهد برویم؟ من گفتم: برویم. به اتفاق ایشان منزل حاج میرزا جواد آقای تهرانی آمدیم. ایشان منزل محقری داشت. دق الباب کرد. شاید ساعت هشت صبح بود. ایشان آمدند در را باز کردند، بنده آن بزرگوار را تا آن روز ندیده بودم. اما آن آقا چون مشهدی بود ایشان را میشناخت و مراوده داشتند. داخل منزل رفتیم، یک اتاق کوچکی در منزل کوچک ایشان بود. یک میزی بود، ایشان آمد پشت میز نشست و ما هم محضر ایشان نشستیم و یک معارفهای صورت گرفت و ایشان بنده را معرفی کرد. گفتند: ایشان از روحانیون قم هستند که به مشهد مشرف شدند. ایشان اظهار لطف کردند. در این میان که مشغول صحبت بودیم، در خانه زده شد. ایشان دم در رفتند و در را باز کردند، یک جوانی وارد منزل شد که غیر روحانی بود. زانو زد پشت میز ایشان، گفت: من از دانشجویان دانشگاه رضوی هستم. روز ولادت امیرالمؤمنین(ع) روز سیزده رجب بود. به ایشان عرض کرد من آمدم از شما عیدی بگیرم. اما پول نمیخواهم. من آمدم کسب معنویتی بکنم از آن روح لطیف شما استفادهای بکنم و عیدی من باشد و تحفهای باشد که از دست مبارک شما میگیرم. این عیدیهای معنوی است که ماندگار است و گره گشا است. ایشان فرمودند: من شما را به تقوا توصیه میکنم. این چیز مرسوم و متداولی است. پیغمبر خدا در جنگ احد وقتی سپاهیان در برابر هم صف کشیدند، برابر سپاه در میدان جنگ ایستاد و فرمود: تقوا داشته باشید. به امام حسن و امام حسین و به امیرالمؤمنین(ع) میفرمودند: «اوصِيكُما بِتَقوَى اللّه» بهترین وصیت من به شما دو فرزندم تقوای الهی است. بعد یک جمله فرمودند: خداوند متعال در قرآن مجید به چیزهای مختلفی امر کرده است. به نماز امر کرده است. به زکات امر کرده است. به حج امر کرده است. به روزه امر کرده است. خیلی از چیزها را امر کرده است. بعضی از اوامر مثل اینهایی که ذکر شد، اوامر فرضی وجودی است. بعضی از چیزها اوامر فرضی نیست. اوامر استحبابی است. مستحب است که انسان انجام بدهد. بعضی از چیزها را خداوند مکرر امر کرده است. مثلاً «اقم الصلاة» در قرآن مکرر امر شده است. «آتوا الزکاة» مکرر امر شده است. «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا» (آلعمران/97) بعضی از چیزها مکرر امر شده است. ایشان فرمودند: هیچ چیزی در قرآن مجید به اندازه تقوا و به تعداد تقوا به آن امر نشده است. فرمودند: 83 مورد امر به تقوا شده است. گاهی در یک آیه شریفه دو مرتبه، مثلاً در آیه شریفه آخر سوره مبارکه حشر خداوند میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» (حشر/18) در یک آیه دو بار امر به تقوا شده است. چرا اینقدر تقوا اهمیت دارد؟ که برخی از مفسرین مثل فخر رازی اینکه دو بار امر به تقوا شده، آیا تأکید به «اتقوا» اول است یا تأسیس است. بعضی میگویند: تأکید است و بعضی میگویند: تأسیس است. معنای تأسیس این است که معنای «اتقوا» دوم غیر از «اتقوا» اول است. نه تأکید باشد، تأسیس است. ایشان فرمودند: این تکرار امر به تقوا، اهمیت تقوا را نشان میدهد. اینکه خدای متعال به متقین وعده داده است. «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (اعراف/128)، «وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيد» (ق/31)، «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» (مائده/27) حضرت در این نامه به سعد الخیر همان نکته را اشاره میکند.
حضرت میفرمایند: «أُوصِيكَ بِتَقْوَي اللَّه فإنّ فيها السَّلامَةَ مِن التَّلَفِ، والغَنيمَةَ في المُنقَلَبِ» منقلب قیامت است. «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» (شعرا/227) اینجا منقلب است. اینجا انسان میبیند تقوا چه غنیمتی است و چه سود بزرگی است. بعد میفرماید: «إنّ اللّه عَزَّوجلَّ يَقِي بِالتَّقوى عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ» گاهی بعضی از امور را انسان از عقلش پنهان میشود. یعنی عقل توجه نمیکند. بالاخره انسان یک جایی خطا میکند. یا اصلاً توجه ندارد و فراموش میکند. خدا بخاطر این تقوایی که این بنده دارد، حفظش میکند آن چیزی که عقلش به آن نرسیده و توجه نکرده و آنجا نگهش میدارد. یعنی اینقدر ارزش دارد. در اینجا یک اشاره به آیهی شریفهای که در سوره طلاق است میکند. . «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ،ُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً» (طلاق/2 و3) این خیلی مهم است. ما گاهی سوراخ دعا را گم میکنیم. گاهی نمیدانیم چطور باید از گرفتاریها برهیم. خدای متعال میفرماید: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ» کسی که تقوای خدا را پیشه کرد، «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» من راه را برایش باز میکنم. این وعده الهی وعده حقی است و تخلف ناپذیر است. مخرج یعنی خروج، بیرون آمدن از گرفتاریها، بیاییم این کار را امتحان کنیم. واقعاً این وعدهای که خدای متعال داده که کسانی که گرفتاری روحی و جسمی دارند، با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکنند، یا خودشان یا کسانی که مربوط به آنها هستند، بیاییم این راه را پیشه کنیم. خوب است انسان یک آزمایشی بکند. تقوایی که خدای متعال فرموده واقعاً جواب میدهد؟ قطعاً جواب میدهد. «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثاً» (نساء/87)، «إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعاد» (آلعمران/9) خدا وعدهای که داده، خلاف نمیکند. اگر فرمود: تقوا باعث میشود خدا راه برون رفته از مشکلات را برای انسان باز میکند. حالا یا مشکل مادی یا مشکل معنوی، هرچه هست.
حضرت باقر(ع) یک سفری به شام داشتند، از تاریخ مدینه به ابن عساکر این استفاده میشود. عمر بن عبدالعزیز، دو سال و نیم، سه سال سر کار بوده است. حضرت باقر(ع) را خواستند، حضرت به دمشق رفتند. حضرت یک دیداری با عمربن عبدالعزیز داشتند. عمر بن عبدالعزیز به حضرت عرض کرد: این مطلب را بفرمایید. حضرت همان جمله که به سعد الخیر نوشتند را فرمودند. فرمودند: «اوصیکَ بتقوی الله» من شما را سفارش به تقوای الهی میکنم. بعد یک جمله لطیفی را به عمر بن عبدالعزیز فرمودند. عمر بن عبدالعزیز خلیفه مسلمین بود. صاحب قدرت بود و حاکم بود. حضرت فرمودند: «یتخذ الکبیر اباً و صغیرا ولداً و الرجل أخا» با سه دسته از مردم باید سه گونه رفتار کرد. یا افرادی که در جامعه هستند و شما بر آنها خلیفه هستید، بزرگتر از شما هستند. آن را پدر خودت به حساب بیاور. یا کوچکتر از تو هستند، خود را پدر آنها قرار بده. یا مساوی تو هستند، آنها را برادر خودت قرار بده. این جمله را حضرت فرمود، عمر بن عبدالعزیز منقلب شد. یعنی با همه بایستی معامله پدری و فرزندی و برادری داشته باشی. ابتدا وصیت به تقوا کردند. یعنی آن وصیتی که به یک نفر سوقه یعنی شهروند میکند، همان وصیت را به حاکم هم میکند. منتهی با این تفاوت که برای ایشان آثار تقوا را میشمارد، به مناسبت منصبی که او دارد، برای اینکه نسبت به مردم آن مهربانی و مدارا را داشته باشد، میفرماید: نسبت به بزرگترها فرزند باش، نسبت به کوچکترها پدر باش. نسبت به کسانی که هم سن شما هستند، برادر باش. این یک بخشی از این نامه است.
شریعتی: برخی از این احادیث که توصیههای اخلاقی حضرات معصومین است، انگار برای همین امروز ما گفته شده است. برای من جوان، برای من نوجوان، برای من پدر، برای من صاحب منصب، برای من که در اجتماع نفس میکشم و قدم میزنم و ما چقدر غافل هستیم. احساس میکنیم برای آن زمان بوده و تمام شده اما امروز میبینیم که نیازمند هستیم و مثل یک هوای تازه در وجود ما باید جریان داشته باشد. امروز صفحه 61 قرآن کریم، آیات 84 تا 91 سوره آل عمران در برنامه سمت خدا تلاوت خواهد شد. چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را به روح بلند و آسمانی حضرت باقرالعلوم (ع) هدیه کنیم و از ثواب و برکاتش بهرهمند شویم.
«قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عِيسى وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ «84» وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ «85» كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِين «86» أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ «87» خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ «88» إِلَّا الَّذِينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «89» إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ«90» إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ «91»
ترجمه: بگو: به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط (پيامبران از نسل يعقوب) نازل گرديده وآنچه به موسى و عيسى و پيامبران ديگر، از طرف پروردگارشان داده شده (به همهى آنها) ايمان آوردهايم و ميان هيچيك از آنها فرقى نمىگذاريم وما تنها تسليم (فرمان) او هستيم. و هر كس غير از اسلام به سراغ دينى ديگر برود، پس هرگز از او قبول نمىشود و او در قيامت از زيانكاران خواهد بود. چگونه خداوند هدايت كند گروهى را كه بعد از ايمان و گواهى بر حقّانيت رسول و آمدن معجزات و دلايل روشن بر ايشان، باز هم كافر شدند، و خداوند گروه ستمكاران را هدايت نمىكند. آنان (كه با آن همه دلايل روشن وسابقهى ايمان، مرتدّ شدند،) كيفرشان آن است كه لعنت خدا و فرشتگان و عموم مردم بر آنان باشد. آنها همواره مورد لعن (خدا وفرشتگان ومردم) هستند، نه عذاب از آنان كاسته شود و نه به آنها مهلت داده شود. مگر كسانى كه پس از آن، (از كفر و ارتداد) توبه كنند و (كردار و افكار خود را) اصلاح نمايند، كه همانا خداوند آمرزنده و مهربان است. البتّه كسانى كه پس از ايمان آوردن، كافر شدند وسپس بر كفر خود افزودند، هرگز توبهى آنها پذيرفته نخواهد شد و آنها همان گمراهانند. همانا كسانى كه كفر ورزيدند و در حال كفر (بدون توبه) مردند، اگر چه زمين را پر از طلا كرده و به عنوان فديه و باز خريد (از عذاب) بدهند، هرگز از هيچ يك از آنان پذيرفته نمىشود. آنان را عذابى دردناك است و برايشان هيچ ياورى نيست.
شریعتی: تسلیت من و همه همکارانم را در برنامه سمت خدا به مناسبت سالروز شهادت امام باقر(ع) پذیرا باشید. این هفته یاد میکنیم از عالم جلیل القدر مرحوم محمد حسین غروی اصفهانی که از علمای بسیار وارسته و بی نظیر دوره ما هستند. رحمت و رضوان خدا بر ایشان باد. اکثر آنها سر سفره امام باقر و امام صادق قلم زدند و نفس کشیدند و پیش آمدند. از مرحوم غروی اصفهانی بفرمایید و بعد هم اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای نظری منفرد: مرحوم آیت الله غروی اصفهانی استاد علامه طباطبایی بودند. استاد آیت الله العظمی میلانی بودند. همینطور آیات عظام دیگر و شاگرد پرور بودند. از نظر زهد و تقوا در اوج بودند. یک عالم جامعی بودند هم فقیه، هم اصولی، شرحی در کفایه دارند. شرحی مفصل بر مکاسب دارند. حکیم هستند وشاعری توانا به زبان عربی و صاحب کتاب «انوار قدسیه» هستند و به زبان فارسی اشعار ناب و زیبا دارند. یکوقتی یکی از علمای نجف که خدا رحمتش کند از دنیا رفت. ایشان هم مشهور به آیت الله غروی بود. میگفتند: من در زمان حیات مردم آیت الله محمد حسین غروی به منزل ایشان برای زیارتشان رفتم. آنوقت یک جوان شانزده سالهای بودم. وارد منزل ایشان شدم. ایشان را در حالت خاصی دیدم. به ایشان سلام کردم، جواب مرا ندادند. تعجب کردم! سلام مستحب و جواب سلام واجب است. بعد از مدتی ایشان سر برداشتند و من را مشاهده کردند و من را جلو طلبیدند و پیشانی مرا بوسیدند و معذرت خواهی کردند که اصلاً متوجه سلام ایشان نشدند. جالب این است که به من فرمودند: این حالت مرا دیدی که من در خودم نبودم؟ لذا سلام شما را هم نشنیدم. عرض کردم: بله! فرمودند: من تمام اشعاری که درمدح اهلبیت گفتم، در این حالت گفتم. تمام اشعار زیبای عربی را که در مدح رسول خدا، در مدح امیرالمؤمنین، در مدح صدیقه طاهره و مدح ائمه طاهرین(علیهم السلام) است در این حالت است. یک حالت روحانی و انقطاعی ایشان پیدا کرده و در حال انقطاع این اشعار را سرودند.
این آیاتی که تلاوت شد، برخی از این آیات پیامش این است که باب توبه برای انسانها تا چه زمانی باز است؟ این را برای این میگویم که عزیزان هیچوقت از رحمت خدا مأیوس نشوند. داریم «وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُون» (یوسف/87) مأیوس شدن یکی از گناهان کبیره است. تا انسان جان دارد باب توبه باز است. میتواند گذشته خودش را هرچند زیاد خطا کرده است، جبران کند. لذا خدای متعال میفرماید: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً» (زمر/53) عزیزان امیدوار شوند اگر احیاناً خطا کردند، از خطای خودشان استغفار کنند، باب توبه باز است. تا انسان حیات دارد میتواند توبه کند و در پیشگاه خدای متعال که همه چیز ما از اوست و به سوی او باز میگردیم، به سوی او توبه کند.
در مورد این نامه که امام باقر به سعد الخیر نوشتند، یک تعبیر دیگری هم از آثار و برکات تقوا هست. امام باقر فرمودند: تقوا باعث سلامتی از تلف میشود. غنیمت بر منقلب و در قیامت هست. تقوا انسان را حفظ میکند از چیزهایی که خودش به آن توجه ندارد اما به وسیله تقوا خدا او را حفظ میکند. امام باقر فرمود: خداوند متعال به برکت تقوا یک نوری به او میدهد که نادانیها و نابیناییهای او را تبدیل به بینایی میکند و تبدیل به بینایی میکند. خدای متعال میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» (انفال/29) اگر تقوای خدا را پیشه کردیم همان نور است. ما فرقان را به شما عطا میکنیم. فرقان یعنی چیزی که انسان را بین خیر و شر و فقر بگذارد. همان نورانیت روح است که بتواند خوب را از بد و خیر را از شر تشخیص بدهد. تقوا یک نورانیتی در انسان ایجاد میکند که خیر و شر را میشناسد. انشاءالله همه ما از متقین باشیم.
شریعتی: امروز به حق امام باقر(ع) همه دعاها مستجاب است. دعا بفرمایید و همه آمین بگوییم.
حاج آقای نظری منفرد: خدایا تو را به حق آقا امام محمد باقر قسم میدهیم که فهم ما را نسبت به دینت زیاد گردان. ما را انیس قرآن و انیس خودت قرار بده. خدایا محبت ما را به خودت و اولیای خودت زیاد گردان. نورانیت دل، صفای باطن، توفیق عمل خالص به ما مرحمت بفرما. کشور و نظام جمهوری اسلامی، مقام معظم رهبری را حفظ کن. ارواح طیبه شهدا و والدین ما، امام، حق داران بر ما، همه را از ما خشنود و بر علو درجاتشان بیفزا. در فرج وجود مقدس حضرت ولی عصر تعجیل بفرما. قلب این بزرگوار را از ما خشنود بدار.