چهارشنبه 14 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شرح نامه حضرت امام موسی بن جعفر (علیه‌السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظری منفرد
تاريخ پخش: 21-06-96
بسم الله الرحمن الرحیم
حاج آقای نظری منفرد: خدمت بینندگان محترم سلام عرض می‌کنم. این ایام مبارک را تبریک می‌گویم. ایامی که در دهه‌ی آخر ماه ذی الحجه هستیم، ما از هجدهم ماه ذی الحجه که روز نصب امیرالمؤمنین(ع) در غدیر خم توسط رسول خدا بوده است تا روز 25 ذی الحجه که هفته ولایت هست، خدمت همه عزیزان بیننده تبریک می‌گوییم. روز گذشته روز بیستم ذی الحجه مصادف با روز ولادت با سعادت هفتمین امام و حجت خدا موسی بن جعفر(ع) بود. براساس روایت ابی بصیر امام صادق(ع) در مراجعت از حج در منطقه‌ای به نام «ابواء» بود که در سال 128 هجری آقا موسی بن جعفر چشم به جهان گشودند و متولد شدند. به همین مناسبت در این برنامه دو نامه از آقا موسی بن جعفر(ع) را خدمت شما تقدیم خواهم کرد. امیدوارم از این دو نامه استفاده لازم و کافی را ببرید. نامه اول نامه‌ای است که در پاسخ خلیفه وقت یعنی هارون الرشید، امام(ع) مرقوم فرمودند.
اسماعیل بن بشیر نقل می‌کند که هارون الرشید نامه‌ای را خدمت آقا موسی بن جعفر(ع) فرستادند. در آن نامه از حضرت درخواست پند و موعظه کردند. «کتب الرشید الی ابن الحسن موسی بن جعفر(ع) عظنی و اَوجز» مرا موعظه کنید و کوتاه موعظه کنید. موعظه یکی از چیزهایی است که انسان به آن نیازمند است و در یک حدیثی وارد شده که پیامبر خدا اول شخصیت خلقت که رحمة للعالمین است، یکوقتی به جبرائیل فرمودند: من را موعظه کن. خوب است انسان بشنود از دیگران سخن را. تأثیری که سخن دیگران در انسان می‌گذارد اگر شرایط فراهم باشد، این تأثیر را علم و دانستن انسان در انسان نمی‌گذارد. پیامبر اسلام گاهی به برخی از اصحاب می‌فرمودند: برای من قرآن را تلاوت کنید. به رسول خدا عرض شد: قرآن بر قلب مبارک شما نازل شده است. ما قرآن را از زبان شما شنیده‌ایم. فرمودند: آری، اما دوست دارم قرآن را از دیگری بشنوم. لذا گاهی دیگران قرآن را تلاوت می‌کردند و رسول خدا گوش می‌کرد. جبرائیل به رسول خدا سه موعظه کردند. این سه موعظه این است که به پیامبر عرض کردند: «أتانِي جَبرِيلُ فَقالَ يا مُحَمَّدُ عِش ما شِئتَ فَإنّكَ مَيِّتٌ» در آیه غدیر مواعظ برای همه انسانهاست. فرمودند: پایان این زندگی و پایان عمر انسان مرگ هست. هر مقدار انسان در دنیا زنده بماند و زندگی کند، پایان زندگی مرگ هست. «وَ أحبِب ما شِئتَ فَإنّكَ مُفارَقَهٌ» هرچه می‌خواهی دوست داشته باشی، دوست داشته باش از آن جدا خواهی شد. «وَ اعمَل ما شِئتَ فَإنّكَ مَجزِيٌّ بِه» هرکاری هم دوست داری انجام بدهی، انجام بده و بدان آن کار تو با تو خواهد بود و تو این کار را ملاقات خواهی کرد.
در این حدیث آمده است هارون الرشید که از خلفاء عصر آقا موسی بن جعفر(ع) بوده است، نامه‌ای را برای حضرت نوشت و از حضرت درخواست موعظه کرد. در این نامه دو نکته هست، یکی درخواست موعظه و دیگری کوتاه بودن و موجز بودن معجزه! چون اگر سخن فراوان شد، شنونده شاید همه مطالب را ضبط نکند. در خاطرش نسپارد اما اگر کوتاه شد سخن را حفظ می‌کند. هارون الرشید نوشت «عظنی و اوجز» مرا موعظه کن و کوتاه موعظه کن. همینطور که گفته شد گاهی معجزه را شخص می‌کند و گاهی موعظه کننده برای انسان یک رویداد خارجی است. یک حادثه است. یک منظره است. قرآن مجید اینکه انسان پند بگیرد از امور مختلفی در زندگی، به این اشاره می‌کند و می‌فرماید: «قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْل‏» (روم/42) سیر در زمین کنید. آثار گذشتگان را ببینید، در آثار گذشتگان دقت کنید. اینها کسانی بودند که یک روز مثل ما حیات داشتند، زنده بودند و زندگی کردند. از میان رفتند و آثار آنها باقی است. پیام آثار آنها آن است که انسان ماندگار در دنیا نیست. خواهی نخواهی یک روزی باید از این سرا رخت ببندد و از این جهان چشم بپوشد و از این مرز دنیا و رهگذر دنیا عبور کند و بگذرد. بنابراین گاهی موعظه را شخص می‌کند. گاهی یک منظره انسان را پند می‌دهد. گاهی فکر و اندیشه انسان و دانستنی‌های انسان، انسان را پند می‌دهد.
در اینجا از حضرت خواستند که ایشان را موعظه کند. امام(ع) در پاسخ هارون الرشید یک سطر را مرقوم فرمودند. موعظه در یک عبارت کوتاه یک سطری اما در بردارنده و متضمن یک دنیا معناست. «فکتب علیه السلام الیه ما من شی تراه عینک الاّ و فیه موعظة» (سفینة البحار/ج3/ص368) تمام این موعظه در یک سطر خلاصه می‌شود و آن این است که امام(ع) فرمودند: چیزی نیست که چشم تو ببیند مگر اینکه در آن چیز موعظه و پند برای توست. انسان‌ها برای انسان پند هستند. رویدادها برای انسان پند هستند. شب و روز برای انسان پند است. عمر و گذشت عمر برای انسان پند است. همین عبارت را انسان به خاطر بسپارد و سعی کند در زندگی از آنچه مشاهده می‌کند پند بگیرد. از زندگی دیگران و حوادثی که در زندگی اتفاق می‌افتد پند بگیرد. همینطور که ارزش شد همه چیزهایی که در برابر چشم انسان هست و می‌بیند در حقیقت انسان را پند می‌دهد و موعظه می‌کند. حالا این نامه از داخل زندان بوده یا قبل از اینکه حضرت را زندان ببرند، مشخص نیست. اصل نامه را مرحوم شیخ صدوق(ره) در امالی نقل کرده است.
این فرمایش حضرت کاظم(ع) یادآور یک پیامی از آقا امیرالمؤمنین(ع) است. امیرالمؤمنین می‌فرمایند: «أَبْلَغُ نَاصِحٍ لَکَ الدُّنْیَا لَوِ انْتَصَحْتَ» بلیغ‌ترین پند دهنده برای تو، دنیاست. تطوراتی که انسان در زندگی می‌بیند، دگرگونی‌ها و رویدادهایی که می‌بیند، همه اینها انسان را پند می‌دهد. منتهی یک شرطی دارد. حضرت می‌فرماید اگر تو پند پذیر باشی. اگر با نگاهی که نگاه پذیرش پند است به امور انسان نگاه کنی. در یک سخن دیگری آقا امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: دو دسته مردم به دنیا نگاه می‌کنند. یک عده‌ای پند می‌گیرند. یک عده‌ای رغبتشان به دنیا زیاد می‌شود. «وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهَ‏» (نهج‏البلاغه، خطبه 82) یک عده‌ای به خود دنیا نگاه می‌کنند، دنیا اینها را نابینا می‌کند. یعنی در دنیا غرق می‌شوند. یک عده‌ای دنیا را ابزار می‌بینند. مثل عینکی که در چشم انسان هست و ابزار است برای دیدن چیزهای دیگر. اینها بصیرت پیدا می‌کند. هر دو هم به دنیا نگاه می‌کنند و نظر به دنیا می‌کنند اما برای برخی بصیرت است و برای برخی عدم بصیرت است. در حقیقت نابینایی است. این نامه کوتاه حضرت کاظم(ع) بود. یکبار دیگر من متن نامه را بخوانم. «فکتب علیه السلام الیه ما من شی تراه عینک الاّ و فیه موعظة و السلام و صلی الله علی محمدٍ و آله حسبنا الله نعم الوکیل» هیچ چیزی چشم تو نمی‌بیند مگر اینکه آن چیز تو را موعظه می‌کند.
یک فرازی از تاریخ را عرض کنم. امیرالمؤمنین(ع) در راه رفتن به صفین، در مسیر راه با مدائن برخورد کردند. امروز از مدائن یک ایوانی به جا مانده است. کاخ‌های زیادی در اینجا بوده است و این کاخ‌های سلاطین ایرانی بوده است. امروز این ایوان بر جای مانده که واقعاً دیدنی و عجیب است. یکی از اصحاب امیرالمؤمنین وقتی رسیدند و این ساختمان‌های بلند را مشاهده کردند، این شخص که از اصحاب امیرالمؤمنین است دو بیت شعر گفته است که مضمون این اشعار این است. می‌گوید: این ساختمان‌ها را بلند ساختند، زیبا هم ساختند. مدتی در این ساختمان‌ها سکونت کردند. اما امروز خبری از آن ساکنین نیست و این ساختمان‌ها سوت و کور است. می‌گوید: کسانی که بنا کردند و بناها را بلند و طولانی کردند، در این ساختمان‌ها از خانواده و فرزند زندگی کردند و لذت بردند. «جَرَتِ الرِّيَاحُ عَلَى رُسُومِ دِيَارِهِمْ» امروز بادها در محل سکونت اینها تردد می‌کند. «فَكَأَنَّهُمْ كَانُوا عَلَى مِيعَادِ» گویا اینها لحظه‌ای سر سفره‌ای مهمان بودند. این شعر آموزنده و زیبایی است.
مستحضر هستید که شعر تأثیرگذار است. از کلام معمولی بیشتر تأثیر دارد. همین است که شعر با اینکه سالها گذشته است، هنوز طراوت خودش را دارد. اشعاری که زیبا هستند و از نظر قافیه و سجع زیبا هستند، طراوت خودش را دارد. امیرالمؤمنین شنیدند و شاعر را تخطئه نکردند که چرا شعر گفتی؟ اما فرمودند: حالا شعر گفتی، این مناظر را دیدی در قالب نظم ریختی. خوب است قرآن هم بخوانی. عرض کرد: کجای قرآن این مسأله را بیان کرده است؟ فرمود: سوره دخان! کدام آیات مبارکه سوره دخان؟ فرمودند: «كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقَامٍ كَرِيمٍ وَ نَعْمَةٍ كَانُوا فِيهَا فَاكِهِينَ كَذَلِكَ وَ أَوْرَثْنَاهَا قَوْما آخَرِينَ فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ وَ مَا كَانُوا مُنْظَرِينَ» (دخان/28) چقدر باغ‌ها و چقدر پست‌ها و مقام‌ها را به جای گذاشتند و رفتند. بعد فرمود: اینها وارث بودند و بعد موروث شدند. یک روز خودشان وارث گذشتگان بودند و الآن رفتند و دیگران وارث هستند. دقیقاً این فرمایش حضرت کاظم(ع) بیان همین است که انسان چشمش هرچه که می‌بیند دنبال آیه و نشان و موعظه بگردد.
شریعتی: انشاءالله خداوند به همه ما توفیق بدهد در آنچه می‌بینیم موعظه و پند را پیدا کنیم. انشاءالله از آن طریق وارد مسیر و راهمان شویم. در این هفته در برنامه از علامه بزرگوار امینی صاحب کتاب الغدیر تجلیل می‌کنیم که خدمات بسیار ارزنده‌ای را در ساحت قدسی امیرالمؤمنین و ولایت حضرت داشتند. انشاءالله روحشان شاد باشد و همنشین امیرالمؤمنین باشند. اگر نکته‌ای در مورد علامه امینی هست بفرمایید.
حاج آقای نظری منفرد: علامه امینی (ره) معروف و مشهور نزد اکثر مردم هستند به خاطر تألیف گرانبهایی که از ایشان به جای مانده و آن کتاب الغدیر هست. البته علامه امینی تألیفات دیگری هم دارند. درباره شهدایی از علمای اسلام کتابی دارند به نام «شهداء الفضیله» و یک کتاب دیگری دارند که به نام « سیرتنا و سنتنا» هست. در سفری که داشتند این کتاب را تألیف کردند. منتهی کتاب الغدیر ایشان معروف است. مطلب در مورد ایشان زیاد است. اما نکته‌ای که در مورد ایشان عرض می‌کنم از مرحوم آیت الله ملکوتی(ره) امام جمعه تبریز شنیدم که مرد عالم و بزرگواری بود. ایشان فرمودند: من این را مشاهده کردم. علامه بزرگوار امینی(ره) که این کتاب تراوش فکری و زحمات چندین ساله اوست که قلم زده است، آن روح ولایتمدار ایشان و علاقه‌ای که به ساحت قدسی امیرالمؤمنین(ع) داشتند، وقتی می‌آمدند به حرم امیرالمؤمنین مشرف شوند، وارد نمی‌شدند. جلوی رواق و ایوان می‌ایستادند و همین که نگاهشان به ضریح مقدس امیرالمؤمنین می‌افتاد، آنقدر گریه می‌کردند که از حال می‌رفتند. یعنی یک شخصیتی که امیرالمؤمنین را شناخته بود، مظلومیت امیرالمؤمنین را لمس کرده بود. یک شخصیتی که عمرش را در راه امیرالمؤمنین صرف کرده بود اینطور فناء در امیرالمؤمنین بود. مرحوم آیت الله ملکوتی برای من نقل کردند، ایشان می‌ایستادند، گریه می‌کردند و از حال می‌رفتند و برمی‌گشتند.
یک نکته دیگر هم از ایشان عرض کنم. یکی از دوستان خوب من که ساکن تهران است، نقل می‌کردند ایامی که ایشان در بیمارستان در تهران بستری بودند، مرحوم علامه امینی در تهران از دنیا رفتند و جسد ایشان را به نجف منتقل کردند در کنار کتابخانه‌ی ایشان دفن کردند. می‌فرمودند: من به عیادت ایشان در بیمارستان رفتم. حال ایشان به شدت وخیم بود. ساعت آخر عمر ایشان بود. خدمت ایشان رفتم و سلام کردم. معمولاً وقتی به عیادت می‌روند، سؤال می‌کنند: حال شما چطور است؟ پاسخ بیمار هم این است که بهتر هستم، همانطور هستم یا بدتر شدم! من به ایشان عرض کردم: حال شما چطور است؟ ایشان هیچکدام از این سه پاسخ را ندادند. اینکه انسان باید بندگی را از این شخصیت‌های برجسته یاد بگیرد. به من فرمودند: بهتر از بدتر هستم. گفتند: این جمله یعنی چه؟ فرمود: معنای این جمله شکر خدا کردن است. من اگر بدتر از این بودم چه می‌کردم؟ یعنی مرحومه علامه امینی(ره) در آن لحظات آخر یک کسی که به عیادت ایشان می‌آید، سعی می‌کند در همان حال هم یک جمله‌ای را بگوید که آن عیادت کننده استفاده کند و ضمناً این عبارت نشانگر ظرفیت و روحیه بزرگ این شخصیت است. اما مع ذلک به این حالت راضی است. می‌گوید: خدایا راضی هستم اگر بدتر از این بودم چه می‌شد؟ این مضمون روایاتی است که از معصومین رسیده است که همیشه به زیردست خودتان نگاه کنید نه بالادست. یک کسی که بیماری‌اش از تو شدیدتر است، بگو: خدایا شکرت! من اگر مثل او بودم چه می‌کردم؟
شریعتی: انشاءالله همه این بزرگان سر سفره اهل‌بیت(ع) متنعم باشند. دوستانی که نجف مشرف می‌شوند حتماً سر مزار شریف ایشان بروند و فاتحه‌ای را تلاوت کنند. ما هم برای علو درجات ایشان بر محمد و آل محمد صلوات می‌فرستیم. امروز صفحه 75 قرآن کریم، آیات 187 تا 194 سوره مبارکه آل عمران در برنامه سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ‏ «187» لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ‏ «188» وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ «189» إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ‏ «190» الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ «191» رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ «192» رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ «193» رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى‏ رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ «194»
ترجمه: و (به ياد آور) زمانى كه خدا از كسانى كه به آنان كتاب (آسمانى) داده شد، پيمان گرفت كه حتماً بايد آن را براى مردم بيان كنيد و كتمانش نكنيد، پس آنها آن (عهد) را پشت‏سرشان انداختند وبه بهاى كمى مبادله كردند، پس چه بد معامله‏اى كردند. گمان مبر كسانى كه به آنچه كرده‏اند، شادمانى مى‏كنند و دوست دارند براى آنچه نكرده‏اند ستايش شوند، مپندار كه آنها از عذاب الهى رسته‏اند، (زيرا) براى آنها عذابى دردناك است. وحكومت آسمان‏ها و زمين براى خداست و خداوند بر هر كارى تواناست. همانا در آفرينش آسمان‏ها و زمين و در پىِ يكديگر آمدن شب و روز، نشانه‏هايى (از علم، رحمت، قدرت، مالكيّت، حاكميّت و تدبير خداوند) براى خردمندان است. (خردمندان) كسانى هستند كه ايستاده و نشسته و (خوابيده) بر پهلو ياد خدا مى‏كنند و در آفرينش آسمان‏ها و زمين انديشه مى‏كنند (و از عمق جان مى‏گويند:) پروردگارا! اين هستى را باطل و بى هدف نيافريده‏اى، تو (از كار عبث) پاك و منزّهى، پس ما را از عذاب آتش نگهدار. پروردگارا! هر كه را تو (بخاطر اعمال بدش) به دوزخ افكنى، پس بى شك او را خوار و رسوا ساخته‏اى و براى ستمگران هيچ ياورى نيست. پروردگارا! همانا ما دعوت منادى ايمان را شنيديم كه (مى‏گفت:) به پروردگارتان ايمان بياوريد، پس ايمان آورديم. پروردگارا! پس گناهان ما را بيامرز و زشتى‏هاى ما را بپوشان و ما را با نيكان بميران. (خردمندان مى‏گويند:) پروردگارا! آنچه را به واسطه‏ى پيامبرانت به ما وعده داده‏اى، به ما مرحمت فرما و ما را در روز قيامت خوار مساز كه البتّه تو خلاف وعده انجام نمى‏دهى.
شریعتی: این «ربّنا» های پایانی سوره آل عمران عجیب به دل می‌نشیند. حاج آقای نظری منفرد از این «ربنا»‌ها برای ما خواهند گفت.
حاج آقای نظری منفرد: آیاتی که تلاوت شد، پنج «ربَّنا» دارد. این «رَبَّنا»ها به دنبال یک مطلبی است که خدای متعال بیان می‌کند و این است که انسان‌هایی «ربَّنا» می‌گویند که اول اندیشیده‌اند. به این باور رسیده‌اند خلقت آسمان و زمین بیهوده نیست و این نظام است که در آسمان حاکم است. «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ» این اولی است. پنج «ربَّنا» هست. من خدمت بینندگان محترم عرض کنم، با این تفکر و توجه این پنج ربَّنا را بخوانیم، خدای متعال وعده اجابت داده است. بعد از این پنج ربَّنا می‌فرماید: «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏» وقتی می‌خواهی با خدا صحبت کنی، تفکر و یاد خدا کردن و بعد این پنج ربَّنا را بخوانید، بعد هم خدای متعال اجابت می‌کند و وعده اجابت داده است. این نکته‌ای بود که خواستم در مورد این آیات بگویم.
نامه دوم نامه‌ای است که آقا حضرت موسی بن جعفر به عبدالله بن جُندب که یکی از اصحاب حضرت هست، نامه‌ای را خدمت حضرت نوشته و از حضرت سؤال کرده که این سؤال ایشان سؤال خیلی از افراد هست. کارهایی که ما می‌خواهیم برای دیگران انجام بدهیم، مثلاً می‌خواهیم یک زیارت برای خودمان بکنیم و یک زیارت برای پدر و مادرمان، دوستمان و فرزندمان، آیا این می‌شود یا نمی‌شود؟ «کتبت الی ابی الحسن موسی ع اساله عن الرجل یرید ان یجعل اعماله من الصلاة و البر و الخیر اثلاثا» نماز می‌خواند می‌خواهد این نماز را سه تقسیم کند. «ثلثا له» می‌خواهد یک ثلثش را برای خودش قرار بدهد. «و ثلثین لابویه» دو ثلث هم برای پدر و مادرش قرار بدهد. «او یفردهما من اعماله بشی‏ء مما یتطوع به بشی‏ء معلوم» (بحارالانوار/ جز71/ صفحه 68) یا اینکه برای هرکدام از اینها جداگانه یک عملی را انجام بدهد نه شریک کند. از حضرت سؤال دیگری پرسیدند: «و ان کان احدهما حیا و الاخر میتا» اگر یکی زنده است و یکی از دنیا رفته است، می‌توانم کارهای خیرم را برای اینها انجام بدهم یا نه؟ «قال فکتب الی اما للمیت فحسن جائز و اما للحی فلا الا البر و الصلة» (بحارالانوار/ جزء 71/ صفحه 68) اگر اینها از دنیا رفتند انسان می‌تواند انجام بدهد. اما اگر حیات دارند، به آنها نیکی کن و صله رحم کن. من این را توضیح بدهم.
ما برای کارهایی که برای دیگران انجام می‌دهیم اینها اگر حیات داشته باشند، انسان نمی‌تواند به جای آنها نماز بخواند. به جای آنها نمی‌تواند روزه بگیرد. ما در اعمال عبادی فقط یک واجب را داریم که اگر شخص زنده باشد، می‌تواند دیگری نیابت از او بکند و آن حج است. اگر یک کسی برایش حج واجب شده باشد و بر او حج مستقر شده باشد و حالا نمی‌تواند، از استطاعت خارج شده فرض کنید از نظر بدن استطاعت بدنی ندارد. این می‌تواند یک نایب بگیرد و او را اجیر کند که برایش حج به جا آورد. اما اگر کسی نمازهایش را نخوانده است، یا روزه نگرفته است، نمی‌تواند نایب بگیرد. در زیارت‌ها می‌شود. چون زیارت‌ها جزء واجبات نیست. در کارهای مستحبی می‌شود. مثلاً کسی حج مشرف شده می‌خواهد طواف مستحبی بکند.
از موسی بن جعفر روایتی هست، سؤال می‌کنند که خیلی‌ها گفتند: برای ما طواف کن. من نمی‌توانم برای افراد تک تک طواف کنم. آیا می‌توانم یک طواف بکنم به نیت تمام آن افراد و وقتی باز می‌گردم به آنها بگویم: برای شما طواف کردم. حضرت می‌فرماید: بله، مشکلی ندارد. برای امور مستحبی می‌شود. ولی در واجبات تا وقتی کسی زنده است نمی‌شود به جز حج. لذا حضرت در پاسخ فرمودند: اگر زنده است نمی‌شود. نسبت به زنده آدم می‌تواند احسان کند. کار خوب انجام بدهد و صله رحم بکند و زیارت مستحب انجام بدهد.
شریعتی: انشاءالله خداوند به همه پدرها و مادرها سلامتی بدهد و آنهایی هم که از بین ما رفتند، برایشان گامی برداریم و خیرات کنیم تا انشاءالله ثوابی به روح آنها برسد و انشاءالله جایگاهشان بهتر و بهتر شود. بعضی از دوستان در مورد اهمیت و ارزش استغفار سؤال پرسیدند: این استغفار یعنی چه؟ آیا همین «استغفرالله ربی و اتوب الیه» هست یا یک مقوله دیگری است که این همه ثواب و برکت دارد؟
حاج آقای نظری منفرد: خدای متعال در اول سوره مبارکه هود می‌فرماید: «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ» (هود/3) از نظر ادبی ما در ادبیات عرب سه تا حرف داریم که با این سه حرف یک جمله به جمله دیگری عطف می‌شود. یا یک کلمه به کلمه دیگری عطف می‌شود. یکی واو است. یکی «فا» و یکی «ثم» است. واو برای جمع است. «فا» برای ترتیب است. اما «ثم» برای تراخی است. یعنی این دو جمله که با «ثم» عطف شده است، تراخی یعنی فاصله، این یک چیز دیگری است. دو مقوله جدا از هم است. اگر گفتیم: فلان شخص آمد، «ثم» فلان شخص آمد. معلوم می‌شود نفر دوم با تأخیر آمده است. «فا» ترتیب بلا درنگ است. اما «ثم» ترتیب با درنگ است. در این آیه که تلاوت شد، از سوره مبارکه هود، خدای متعال می‌فرماید: «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً» معلوم می‌شود استغفار غیر از توبه است. خیلی‌ها تصور می‌کنند استغفار همان توبه است. خدای متعال یکی از اسامی‌اش غفار است. غفار الذنوب است. غفار یعنی گناه را می‌پوشاند. استغفار طلب بخشش از خداست. یعنی خدایا من به گناه آلوده هستم اول مرا ببخش و توبه ارتباط برقرار کردن با خداست. من پاک شوم و بعد بتوانم با تو ارتباط برقرار کنم. پس معنای استغفار طلب غفران و بخشش است و توبه رجوع الی الله است. انسان باید ابتدا پاک شود، بعد که پاک شد با پاک پیوند ببندد. اما صیغه استغفار که در جلسات قبل اشاره کردیم همان «استغفرالله ربی و أتوب الیه» است. این صیغه استغفار است. اگر کسی بخواهد خیلی استغفار کامل بکند، «استغفرالله الذی لا اله الا هو الحیّ القیوم، الرحمن الرحیم، بدیع السماوات و الارض» آن استغفار کامل است اما استغفار تحقق پیدا می‌کند با همین جمله «استغفر الله ربی و أتوب الیه» انسانی که از کار بدی که انجام داده پشیمان شده است، چون پشیمانی شرط استغفار است و تصمیم دارد آن کار را دیگر انجام ندهد، می‌گوید: «استغفرالله ربی و أتوب الیه».

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group