برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نامههای حضرت امام حسین (علیهالسلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظری منفرد
تاريخ پخش: 04-07-96
بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد.
حاج آقای نظری منفرد: در این ایام که امام حسین(ع) نهضتشان را آغاز کردند، نامههای فراوانی هست و من دو نامه را در این فرصت عرض کنم. یک نامه، نامهای است که امام حسین(ع) بعد از نامههای فراوانی که مردم کوفه به امام حسین نوشتند، حضرت در پاسخ نامههای آنها از مکه به همراه مسلم بن عقیل(س) است. حدود دوازده هزار نامه برای حضرت در این مدتی که حضرت در مکه بودند، یعنی از سوم شعبان یا پنجم شعبان تا هشتم ذی الحجه نامههای فراوانی را نوشتند. آخرین نامههایی که برای حضرت فرستادند توسط هانی بن هانی و سعید بن عبدالله حنفی نامهها را خدمت حضرت در ماه مبارک رمضان فرستادند. سعید بن عبدالله حنفی خدمت حضرت ماند و به کربلا آمد و به شهادت رسید. جالب است بینندگان عزیز بدانند که سعید بن عبدالله حنفی پیرمردی بود. روز عاشورا ایشان برابر امام حسین(ع) با زهیر بن قین ایستاد و حضرت نماز خواندند. نماز حضرت که تمام شد سعید بن عبدالله بدن خودش را سپر قرار داده بود. دوازده یا سیزده تیر به بدن ایشان اصابت کرد. آخرین لحظات عمر سعید بن عبدالله بود که به امام حسین(ع) روی کرد و از هیچ کدام از تیرهایی که خورده بود اظهار ناراحتی نمیکرد. جالب است اینها آنقدر عاشق ابی عبدالله و عاشق شهادت بودند محو در حضرت بودند. واقعاً درد را احساس نمیکرد. این در روایات هست که درد را احساس نمیکرد. «لا یجدوا ألَم مس الحدید» «ألم» یعنی درد. اینها درد خوردن تیرها را احساس نمیکردند. به امام حسین(ع) روی کرد و به حضرت عرض کرد: «أ وَفَیتُ» آقا من وفا کردم؟ حضرت فرمودند: «نعم و انت امانی فی الجنه» همینطور که در دنیا برادر من بودی در رفتن به بهشت هم برادر من خواهی بود. سعید بنعبدالله آخرین کسی است که نامههای مردم کوفه را آورد.
مضمون نامهها مختلف بود، برخی از نامهها که برای حضرت فرستاده بودند مضمونش این بود که «لیس لنا امام و لا رأی لنا فی غیرک» کس دیگری غیر از شما را نمیخواهیم. برخی از نامهها اینطور است. برخی از نامهها مضمونش این بود که میوهها رسیده است. چون امام حسین را تقریباً اواخر تابستان بود که به شهادت رساندند یا اول پاییز بود. هوا به شدت گرم بود. به شهر ما تشریف بیاورید.
برخی از نامهها این بود که «عجل القدوم الینا» شتاب کن در آمدن به کوفه. برخی از نامهها مضمونش این بود که آقا اگر به کوفه نیایی و دعوت ما را اجابت نکنی، ما شکایت شما را به پیامبر خواهیم کرد! امضاهای زیادی این نامهها داشت و این نامهها جالب است که امام حسین(ع) همراه خودشان آوردند. من حیفم میآید این نکات را عرض نکنم. چون شما سؤال کردید و من باید خوب توضیح بدهم. امام حسین(ع) این نامهها را همراه خودشان آوردند. وقتی ملاقات با حر کردند و به سپاهیان حر فرمودند: شما نامه فرستادید و من دعوت شما را اجابت کردم، حر به حضرت عرض کرد: من از نامهها اطلاعی ندارم، من مأمور هستم شما را تحت الحفظ به کوفه ببرم و تحویل بدهم. عقبة بن سمعان که حیات داشته بعد از امام حسین و غلام بوده است، ایشان را نکشتند و طبری نقل میکند روز عاشورا ایشان را گرفتند آوردند نزد عمر بن سعد و گفتند: تو چه کسی هستی؟ گفت: غلام هستم. رهایش کردند. بعضی از قضایای کربلا را طبری از ایشان نقل میکند. به ایشان فرمودند: ظرفی که نامهها درونش هست بیاور. نامهها را آوردند، دوازده هزار نامه بود. حر نامهها را مشاهده کرد و نگاه کرد و گفت: درست است اما من جزء نویسندگان نامه نیستم. این نامهها را امام حسین(ع) شب عاشورا همه را دستور دادند معدوم کردند. شما سؤال میکنی چرا؟ چون برخی از کسانی که برای امام حسین نامه فرستاده بودند در سپاه عمر بن سعد بودند و به طور طبیعی فردا اگر حمله شد به خیمهها و این نامهها دست سپاهیان میافتد، این نامهها را نزد ابن زیاد میفرستادند و صاحبان نامه را ابن زیاد مطلع میشد چه کسانی بودند، اینها را میگرفت و ممکن بود آسیب برساند. لذا امام حسین راضی به این نشدند. چون اینها بعداً متنبه شدند و خیلیهایشان از این حرکتی که کرده بودند، پشیمان شدند.
حضرت این نامهها را شب عاشورا معدوم کردند و همراه خودشان برای اتمام حجت آورده بودند. پس هانی بن هانی و سعید بن عبدالله حنفی روز دوازدهم ماه رمضان سال 60 به مکه آمدند و خدمت امام حسین(ع) رسیدند، نامهها را آوردند. آخرین کسانی بود از نظر تاریخ که نامهها را آوردند. امام حسین(ع) روز نیمه ماه مبارک رمضان سال 60 حضرت مسلم(س) را به کوفه فرستادند. امام حسین(ع) در نامه نوشتند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام إِلَى الْمَلَإِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ هَانِئاً وَ سَعِیداً» هانی و سعید عبدالله حنفی «قَدَّمَا عَلَیَّ بِکُتُبِکُمْ وَ کَانَا آخِرَ مَنْ قَدِمَ عَلَیَّ مِنْ رُسُلِکُمْ» این آخرین کسانی است که از فرستادگان شما نزد من آمده است. «وَ قَدْ فَهِمْتُ کُلَّ الَّذِی اقْتَصَصْتُمْ» من مطالب شما را خواندم و بر آن آگاه شدم. «وَ ذَکَرْتُمْ وَ مَقَالَهُ جُلِّکُمْ» مقاله اکثر شما را خواندم. شما نوشته بودید: «أَنَّهُ لَیْسَ عَلَیْنَا إِمَامٌ فَأَقْبِلْ» ما امام نداریم، «لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یَجْمَعَنَا بِکَ عَلَى الْحَقِّ وَ الْهُدَى» یکی از این نامهها بود. اکثر نامهها مضمونش این بود که شما بیایید شاید خدای متعال به وسیله شما ما را بر حق و هدایت جمع کند. «وَ أَنَا بَاعِثٌ إِلَیْکُمْ أَخِی» حضرت نوشتند: من به سوی شما برادرم را فرستادم. این شخصیت حضرت مسلم را میرساند که مسلم تنها پسرعموی امام حسین نیست. تعبیر به برادر میکند. «وَ ابْنَ عَمِّی وَ ثِقَتِی» کسی که مورد وثوق من است. «مِنْ أَهْلِ بَیْتِی مُسْلِمَ بْنَ عَقِیلٍ» بعد میفرماید پسرعمویم! «فَإِنْ کَتَبَ إِلَیَّ بِأَنَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ رَأْیُ مَلَئِکُمْ وَ ذَوِی الْحِجَى وَ الْفَضْلِ مِنْکُمْ عَلَى مِثْلِ مَا قَدَّمَتْ بِهِ رُسُلُکُمْ وَ قَرَأْتُ فِی کُتُبِکُمْ فَإِنِّی أَقْدَمُ إِلَیْکُمْ وَشِیکاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ» اگر ایشان برای من بعد از اینکه به کوفه آمد، نوشت آنچه که مضمون نامههای شماست، گفتههای شما با عمل شما هماهنگ هست، من به زودی خدمت شما خواهم آمد. در ذیل این نامه که ارشاد شیخ مفید نقل کرده و کشف الغمه نقل کرده است. تاریخ یعقوبی که از تاریخهای قدیمی است نقل کرده و سید بن طاووس در ملهوف نقل کرده است. ابن شهرآشوب در مناقب این نامه را نقل کرده است. این جالب است که حضرت بعد از آنکه معرفی میکنند مسلم را فرستادم میفرمایند: «فَلَعَمْرِی» این در حقیقت سوگند است. «مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاکِمُ بِالْکِتَابِ» امام باید چهار ویژگی داشته باشد. رهبر امت اسلامی باید چهار ویژگی داشته باشد. حضرت این ویژگیها را میشمارند. امام کسی است که به کتاب الهی حکم کند، حاکم به کتاب باشد. یعنی قرآن را بفهمد و براساس قرآن حکم کند. «الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ» امام کسی است که عدالت گستر باشد و به عدالت عمل کند. این عبارت از قرآن گرفته شده است. خدای متعال میفرماید: انسانهای شایسته کسانی هستند که «قوامون بالقسط» آنجا قسط و عدل را اقامه میکنند. نه تنها خودشان عمل میکنند بلکه قائم به قسط هستند. مثل اینکه میگوییم: قائم به نماز است. خدای متعال میفرماید: «أَقِيمُوا الصَّلاةَ» (بقره/43) کسی که نماز را به پا بدارد، نه تنها یکبار نماز بخواند. همیشه با نماز انس داشته باشد. قائم به قسط کسی است که در تمام شئون زندگی سیرهاش این باشد و عدالت را پیدا کند. «الدَّائِنُ بِدِینِ الْحَقِّ» خودش دائن به دین حق باشد، یعنی متدین به دین باشد. گاهی ممکن است کسی به عدل عمل کند اما باور و اعتقاد نداشته باشد. امام کسی است که خودش به این باور رسیده باشد و دین حق را پذیرفته باشد و دین حق را باور کرده باشد. این سه ویژگی است. «الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَلِکَ لِلَّهِ» امام کسی است که خودش را به خدا داده باشد. خودش را وقف خدا کرده باشد. «وَ السَّلَامُ» این چهار ویژگی بود که امام(ع) در این نامه همراه مسلم بن عقیل فرستادند.
شریعتی: این بخش آخر را برای چه فرستادند؟ چرا حضرت احساس کردند که باید ویژگیهای امام را بنویسند؟
حاج آقای نظری منفرد: چون کسی که در آن عصر حاکم بر امت اسلامی بود هیچیک از این ویژگیهای چهارگانه را نداشت. در نامههای دیگر یا در برخوردهای دیگر امام حسین(ع) تذکر دادند که کسی که امروز بر اریکهی قدرت تکیه زده است و حاکم بر جان و مال مردم هست، هیچ صلاحیتی ندارد. روز بعد از خبر رسیدن مرگ معاویه به مدینه، مروان بن حکم در راه با امام حسین برخورد کرد. به حضرت عرض کرد: من شما را نصیحت میکنم. بیایید با یزید بیعت کنید. اگر بیعت نکنید کار بر شما مشکل خواهد شد. حضرت فرمودند: من با یزید بیعت کنم؟ «انی لا یبایع مثله» نفرمودند: من بیعت نمیکنم! فرمود: کسی که مثل من باشد با یزید بیعت نمیکند. چرا بیعت نمیکند؟ به جهت اینکه یزید کسی است که اولاً شارب الخمر است. ثانیاً آدمی است که افراد بی گناه را کشته است. «وَ يَزِيدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَهِ» بی گناه را کشته است. «مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ» رسمی و علنی گناه میکند و ابایی از گناه کردن ندارد. آدم سگ بازی است. «وَ مِثْلِى لَا يُبَايِعُ مِثْلَه» (بحارالانوار/ج44/ص327) من با چنین کسی بیعت نمیکنم.
معیارهای امام را حضرت در این نامه با قسم بیان کردند. «فَلَعَمْرِی مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاکِمُ بِالْکِتَابِ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِینِ الْحَقِّ الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَلِکَ لِلَّهِ» این چهار معیار را بیان کردند. یعنی کسی که میخواهد رهبر امت اسلامی باشد باید این ویژگیها را داشته باشد. براساس کتاب الهی باید حکم کند و معرفت به کتاب داشته باشد. به عدل عمل کند و به این باور رسیده باشد و متدین و متعهد باشد و خودش را در راه خدا صرف کند. هیچکدام از این معیارها در او نیست. این را همراه مسلم فرستادند هم مردم آگاه شوند که امام بایستی چه ویژگیهایی داشته باشد و هم با این نامه اعلام کند، کسی که امروز قدرت را در اختیار گرفته است و حاکم بر امت اسلامی هست، نه تنها این ویژگیها را ندارد، بلکه ویژگیهای منفی در او هست که هیچ صلاحیتی برای اداره امور مسلمین را ندارد. این یکی از نامههای حضرت بود.
نامه دوم امام حسین(ع) براساس نقل طبری و برخی دیگران از کربلا فرستادند. برخی هم نوشتند که این نامه را از بین راه فرستادند. کسانی که گفتند: نامه را حضرت از کربلا فرستادند، برای عموم مردم کوفه فرستادند. لکن حضرت چند نفر را نام میبرند. آن چند نفری که نام میبرند یکی سلیمان بن صُرد خزاعی است. یکی مصیب بن نجبه هست. یکی عبدالله بن وال هست، اینها را نام میبرند. چرا؟ اولاً اینها از اصحاب خوب امیرالمؤمنین هستند. برخی از اصحاب رسول خدا هستند. سلیمان بن صرد خزاعی از اصحاب رسول خداست. برخی سؤال میکنند که اینها برای چه به کربلا نیامدند؟ چرا امام حسین را یاری نکردند؟ میدانید اینها رهبر توابین هستند که بعد از شهادت امام حسین و قبل از مختار به خونخواهی حضرت قیام کردند و در عین الورده بین کوفه و شام در منطقهای به شهادت رسیدند. علت نیامدن اینها این بود که ابن زیاد در کوفه حکومت نظامی کرده بود. یک سپاه را به طور کلی محاصره کرده بود. به طوری که در راه وقتی حضرت از برخی سؤال میکردند: در کوفه چه خبر است؟ به حضرت عرض میکردند: همین قدر بگوییم که کسی نمیتواند وارد شود و کسی نمیتواند خارج شود. هرکس بخواهد وارد کوفه شود یا از کوفه خارج شود، مأمورین کاملاً ایشان را مورد سؤال قرار میدهند. خیلی از اینها در منازلشان محبوس شده بودند. بعضی نقلها میفرماید: شصت هزار نفر را توسط رؤسای قبایل در قبایلشان زندانی کرده بودند و مأمورینی گذاشته بودند که نتوانند بیرون بیایند. اگر حبیب بن مظاهر و مسلم با عوسجه و برخی از اصحاب حضرت مسلم توانستند خودشان را به کربلا برسانند، با ترفند خاصی خودشان را به کربلا رساندند.
این نامه را امام حسین بعد از آنکه با حُر برخورد کرد و حُر دنبال حضرت بود تا حضرت در زمین کربلا فرود آمدند، برخی مثل طبری نوشتند که این نامه را حضرت از کربلا فرستادند و برخی هم گفتند: از بین راه فرستادند. مضمون نامه این هست که حضرت برای مردم کوفه نوشتند: «أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص» پیغمبر خدا «قَدْ قَالَ فِي حَيَاتِهِ» در زمان حیاتشان فرمودند. معلوم میشود مردم میدانستند این فرمایش حضرت سید الشهداء است. «مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ» فرمودند: پیغمبر خدا فرمود: کسی که بداند حاکم ستمگری که حرام الهی را حلال میشمرد، یعنی دقیقاً به منکرات عمل میکند و پیمانهای الهی را میشکند. با سنت و روش پیامبر مخالف است. میان بندگان خدا با گناه و ظلم عمل میکند. شخصی ببیند یک حاکمی این خصوصیات و ویژگیهای را دارد، بنشیند دست روی دست بگذارد تغییری ندهد. نه با گفتارش و نه با عملش! مثل برخی از افراد که میگویند: عیسی به دین خود و موسی به دین خود، ما که کاری به کسی نداریم. بی تفاوت هستند. مشهور است که میگویند: انسان باید یا حسینی باشد یا زینبی باشد. یا در میدان بیاید، بجنگد و ایثار و جهاد کند. یا مثل حضرت زینب(س) حرف بزند. خطبه بخواند. به هر حال انسان در برابر منکر و باطل یک واکنشی باید از خودش نشان بدهد.
فقها در کتابهای فقهی میفرمایند: مراتب نهی از منکر سه تا است. یک مرتبه قلب است. انسان باید قلباً از منکر بدش بیاید. یک مرتبه زبان است و با گفتار قوم است و یک مرتبه از عمل است. باید یک مرتبه از مراتب نهی از منکر را انسان داشته باشد. با دل از منکر بدش بیاید و با قول منکر را نهی میکند و با عمل منکر را نهی کند. حضرت میفرماید: اگر کسی سکوت کند و هیچ واکنشی نشان ندهد سزاوار است خدای متعال هرکجا این سلطان جوار را میبرد، این شخص ثابت را هم ببرد.
شریعتی: امروز صفحه 89 قرآن کریم، آیات 66 تا 74 سوره مبارکه نساء در سمت خدای امروز تلاوت می شود. چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را هدیه به روح بلند و آسمانی حضرت سیدالشهداء و اصحاب با وفای حضرت هدیه کنیم.
«وَ لَوْ أَنَّا كَتَبْنا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِيارِكُمْ ما فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٌ مِنْهُمْ وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما يُوعَظُونَ بِهِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبِيتاً «66» وَ إِذاً لَآتَيْناهُمْ مِنْ لَدُنَّا أَجْراً عَظِيماً «67» وَ لَهَدَيْناهُمْ صِراطاً مُسْتَقِيماً «68» وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً «69» ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ عَلِيماً «70» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعاً «71» وَ إِنَّ مِنْكُمْ لَمَنْ لَيُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيَّ إِذْ لَمْ أَكُنْ مَعَهُمْ شَهِيداً «72» وَ لَئِنْ أَصابَكُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ لَيَقُولَنَّ كَأَنْ لَمْ تَكُنْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً «73» فَلْيُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ وَ مَنْ يُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً «74»
ترجمه: و اگر به آنان حكم مىكرديم كه تن به كشتن دهيد (ويكديگر را به فرمان ما بكشيد) يا از خانه و سرزمين خود بيرون رويد، جز افرادى اندك، اين دستور را انجام نمىدادند و اگر آنان به آنچه پند داده مىشوند عمل مىكردند، برايشان بهتر و در پايدارى مؤثرتر بود. و در اين صورت يقيناً ما از جانب خود پاداشى بزرگ به آنان مىداديم. و قطعاً آنان را به راهى راست هدايت مىكرديم. و هر كس كه از خدا و پيامبر اطاعت كند، پس آنان (در قيامت) با كسانى همدم خواهند بود كه خداوند بر آنان نعمت داده است، مانند پيامبران، صدّيقان، شهيدان و صالحان و اينان چه همدمهاى خوبى هستند. اين همه تفضّل از سوى خداست و خداوند براى آگاه بودن بس است. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! (در برابر دشمن هوشيار باشيد و به علامت آمادگى) سلاح خود را برداريد، پس به صورت دستههاى پراكنده و نامنظّم يا همه با هم بسوى دشمن حركت كنيد. وهمانا از شما كسانىاند كه (هم خودشان سست مىباشند وهم) عامل كُندى و دلسردى رزمندگان مىشوند، چون به شما مشكلى برسد، مىگويد: خدا بر من منّت نهاده كه همراه آنان (در جبهه) حضور نيافتم (يا همراه آنان شهيد نشدم) واگر فضل وغنيمتى از سوى خداوند به شما برسد، آنچنان كه گويا ميان شما و او هرگز دوستى نبوده (تا نفع شما را نفع خود داند) خواهد گفت: اى كاش (در جهاد) با آنان بودم تا به رستگارى بزرگ (پيروزى و غنائم) مىرسيدم. پس بايد در راه خدا كسانى بجنگند كه زندگى دنيا را به آخرت مىفروشند و كسى كه در راه خدا مىجنگد، كشته شود يا پيروز گردد، بزودى پاداشى بزرگ به او خواهيم داد.
شریعتی: در روضهها و مجالس و هیأتها همه کسانی که التماس دعا گفتند را دعا کنید، انشاءالله قدر این روزها را بدانیم و همه ما بتوانیم خودمان را به امام حسین و یارانشان برسانیم. اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای نظری منفرد: در آیاتی که تلاوت شد خداوند متعال کسی که از خدا و پیامبر اطاعت کند با چهار دسته خواهد بود. «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» اینکه در سوره مبارکه حمد میخوانیم «صراط الذین انعمت علیهم» آیه مبارکهای که در سوره نساء هست، بیان میکند «صراط الذین انعمت علیهم» را که اینها انبیاء و شهداء و صدیقین و صالحین هستند. امیدوارم که خدای متعال همه ما را با این چهار دسته محشور بفرمایند.
شریعتی: نکتهای از نامه دوم باقی مانده است؟
حاج آقای نظری منفرد: بخش دیگری از نامه دوم هست که حضرت میفرماید: اینهایی که الآن قدرت را در اختیار دارند در همین نامه هست. اینها کسانی هستند که «أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّيْطَانِ» اینها دنباله شیطان هستند. «وَ تَوَلَّوْا عَنْ طَاعَةِ الرَّحْمَنِ» اینها پشت به اطاعت خدا کردند. «وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ» اینها فساد را نمایان کردند. «وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ» حدود الهی را معطل گذاشتند. «وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَيْءِ» اموال بیت المال را به خودشان اختصاص دادند. بیت المالی که برای مسلمین هست، اینها را خودشان به یغما بردند. «وَ أَحَلُّوا حَرَامَ اللَّهِ وَ حَرَّمُوا حَلَالَهُ» حرام خدا را حلال کردند و حلال خدا را حرام کردند. بعد حضرت میفرمایند: «وَ إِنِّي أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ» من بایستی بر این جایگاه بنشینم. چون پیامبر خدا فرمود: «الحسن و الحسين امامان قاما أو قعدا» اشاره به آن میکند. «لِقَرَابَتِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص» ما بستگان نزدیک پیامبر هستیم. «وَ قَدْ أَتَتْنِي كُتُبُكُمْ» نامههای شما به ما رسید. «وَ قَدِمَتْ عَلَيَّ رُسُلُكُمْ» فرستادگان شما نزد من آمدند. «بِبَيْعَتِكُمْ» که شما با نماینده من بیعت کردید که شما با نماینده من بیعت کردید. «أَنَّكُمْ لَا تُسَلِّمُونِّي وَ لَا تَخْذُلُونِّي» شما مرا تنها نگذارید. «فَإِنْ وَفَيْتُمْ لِي بِبَيْعَتِكُمْ» اگر شما به بیعتتان عمل کردید، «فَقَدْ أُصِبْتُمْ حَظَّكُمْ وَ رُشْدَكُمْ» این به نفع شماست. شما به بهره خودتان میرسید. «وَ نَفْسِي مَعَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَهْلِي وَ وُلْدِي مَعَ أَهَالِيكُمْ وَ أَوْلَادِكُمْ فَلَكُمْ بِي أُسْوَةٌ» من هم در کنار شما خواهم بود و اسوه و الگوی شما میشوم. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلُوا» اگر نکردید «وَ نَقَضْتُمْ عُهُودَكُمْ» عهد شکنی کردید «وَ خَلَعْتُمْ بَيْعَتَكُمْ» بیعتتان را زیر پا گذاشتید، «فَلَعَمْرِي مَا هِيَ مِنْكُمْ بِنُكْرٍ» این چیز منکری نیست، چیز جدیدی نیست. چون شما با پدر و برادر من همین کار را کردید. «لَقَدْ فَعَلْتُمُوهَا بِأَبِي وَ أَخِي وَ ابْنِ عَمِّي» با پسر عم من مسلم همین کار را کردید. «وَ الْمَغْرُورُ مَنِ اغْتَرَّ بِكُمْ» کسی که فریب شما را بخورد، فریب خورنده است. مغرور، فریب خورنده کسی نیست مگر کسی که به شما مغرور شود. «فَحَظَّكُمْ أَخْطَأْتُمْ وَ نَصِيبَكُمْ ضَيَّعْتُمْ» شما حق خودتان را از بین بردید. حظ و بهره خودتان را ضایع کردید. ضرر به خود شما برمیگردد. «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ» قرآن میفرماید: هرکسی پیمان شکست، شکستن پیمان و ضرر و آسیبش به او برمیگردد. «وَ سَيُغْنِي اللَّهُ عَنْكُمْ وَ السَّلَامُ» خدا مرا از شما بی نیاز میکند و این پایان نامه بود.
شریعتی: «من الغریب الی الحبیب» چه اتفاقی افتاده است؟ چرا این یک خط نامه همه روضه هست برای ما؟
حاج آقای نظری منفرد: در حقیقت نامهای از امام حسین به حبیب بن مظاهر است. حبیب شخصیت برجستهای بوده است. در برخی از روایات هست که «كان (ع) يختم القرآن في اللیله» در یک شب یک ختم قرآن میکرد. یعنی شب زنده داری به تمام معنا داشت. وقتی حبیب به شهادت رسید، در کتابهای مقتل آمده است امام حسین چهرهاش حالت انکسار پیدا کرد. امام حسین(ع) بالای سر یک تعدادی رفت. یکی از کسانی که بالای سرش رفت، حبیب بن مظاهر است. حبیب کسی است که خودش را در برابر نیزهها و تیرهای دشمن قرار داد. در مورد اصحاب امام حسین با آغوش باز از نیزهها استقبال میکرد و حبیب یک چنین شخصیتی بود.
ایام سوگواری و ایام مصیبت امام حسین(ع) است. وقتی اصحابش همه شهید شدند و تنها شد و فریاد «هَلْ مِنْ ذَابٍ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُول الله» بلند شد. «هل من ناصرٍ ینصرنی، هل من معین یعیننی، هل من ذابٍ یذُبُّ عن حرم رسول الله» کسی جواب نداد. بعد به کشتهها و شهدا رو کردند. «فنادی یا مسلم بن عوسجه یا حبیب بن مظاهر» حبیب را صدا کردند. این نشان دهنده شدت علاقه امام حسین(ع) را با این عزیزان. بعد فرمودند: این شیران بیشه شجاعت و دلاوران صحنه جنگ، چرا من شما را صدا میزنم جواب نمیدهید؟
من مقید هستم یک مطلبی که میخوانم باشد و این را بخوانم و حتماً مستند باشد. کتابی هست به نام «المفید فی ذکر سبط الشهید» نویسنده از کسانی است که ساکن لبنان است. ایشان در این کتاب نقل میکند که وقتی امام حسین شهدا را صدا زد، حبیب و مسلم بن عوسجه و بریر و زهیر، این بدنهای قطعه قطعه شروع به تکان خوردن کردند. چون شب عاشورا به امام حسین عرض کردند: اگر ما بارها کشته شویم و زنده شویم، دوست داریم با شما کشته شویم. حضرت فرمودند: «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» (احزاب/23) صلی الله علیک یا أباعبدالله...