برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نامههای حضرت امام سجاد (علیهالسلام)- صحیفه زهد
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظری منفرد
تاريخ پخش: 25-07-96
بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد.
حاج آقای نظری منفرد: آنچه در هفتههای گذشته خدمت بینندههای محترم تقدیم کردیم نامههایی بود که از ائمه معصومین نوشته شده بود. همینطور که رفتار و خلق ائمه برای ما درس است، نامههایی که بزرگواران مکتوب کردند و برای افراد فرستادند، قطعاً میتواند پیام آن نامهها برای ما کارساز و راهگشا باشد. دیروز روز شهادت چهارمین اختر آسمان امامت و ولایت حضرت سید الساجدین، زین العابدین(ع) بوده است، من یک نامهای را از آن بزرگوار خدمت بینندهها تقدیم کنم. انشاءالله خوب دقت کنند و اگر فرصتی باقی ماند برخی نامههای دیگر حضرت را عرض خواهم کرد. ای نامه مشهور هست به صحیفه زهد حضرت سجاد(ع). این صحیفه زهد غیر از صحیفه سجادیه است که ادعیهی حضرت سجاد(ع) را در 54 فصل در آن آمده است. در صحیفه سجادیه دعاهای گوناگونی است که همه درخور توجه هست. این صحیفه زبور آل محمد است. اما صحیفه زهد یا نامه زهد را مرحوم کلینی(ره) در اوایل روضه کافی آورده است. بنابراین صحیفه زهد در کافی است. کافی از سه بخش تشکیل شده است. بخش اصول، فروع و روضه، مجموعه کافی هشت جلد است، دو جلد آن اصول است که مربوط به مسائل اعتقادی و معرفتی میشود و فصلهای مختلفی دارد و پنج جلد آن فروع است که مرحوم کلینی روایاتی را نقل کرده که متضمن احکام است. بایدها و نبایدهایی است که ما باید در زندگی رعایت کنیم. به تعبیر دیگر اوامر و نواهی است که از معصومین(ع) رسیده است. یا واجب است، یا حرام است یا مستحب است. به این پنج جلد فروع کافی گفته میشود یک جلد هم روضه کافی است. روضه در حقیقت باغ را گویند. روضه کافی مجموعهای از مسائل مختلف هست. هم داستانهایی درونش است و هم بعضی خطب امیرالمؤمنین را ذکر کرده است که در نهجالبلاغه نیست. سید رضی اینها را نیاورده است ولی کلینی در روضه کافی نقل کرده است. مسائل مختلفی که مربوط به اقوام و انبیای گذشته بوده را ذکر کرده است. من جمله رسالهای است که امام صادق(ع) خطاب به شیعیان نوشته که خیلی عجیب است. این رساله هم در روضه کافی است. قبل از آن رساله این صحیفه زهد را حضرت سجاد(ع) نقل کرده است.
در مورداین صحیفه زهد یک مقدمه عرض کنم. ابوحمزه ثمالی که از اصحاب حضرت سجاد(ع) است. «و کان سلمان زمانِهِ» سلمان زمان خودش بوده است. چهار امام را درک کرده است. حضرت سجاد، امام محمد باقر، امام جعفر صادق و موسی بنجعفر را درک کرده است. مرد بزرگواری است و همان کسی است که دعای سحر را از امام سجاد(ع) نقل کرده و راوی صحیفه زهد هم ابوحمزه ثمالی است و این بزرگوار میگوید: من در کوفه بودم. شنیدم که امام سجاد(ع) یک نامهای تحت عنوان صحیفه زهد دارند. خیلی مشتاق شدم این را از حضرت بشنوم. لذا از کوفه حرکت کردم و به مدینه آمدم و به بزرگواری رسیدم و سؤال کردم، گفتند: بله! خودم آنچه از دیگران شنیده بودم و مکتوب کرده بودم، از آقا حضرت سجاد(ع) شنیدم و مکتوب کردم.
میدانید این احادیث در زندگی انسان نور است و راهگشا است. اگر ما به نگاه علاقهمندانه به این احادیث نگاه کنیم و در مضامین این احادیث دقت کنیم قطعاً آن بزرگواران در زندگی خیرخواه ما بودند. میخواستند راه سعادت را به ما نشان بدهند که از مسیر سعادت جدا نشویم. قطعاً همینطور است. لذا فرمایش امیرالمؤمنین این است که بخشی را حکمتهای امیرالمؤمنین گویند. حکمت کلام محکمی است که خلل ناپذیر است. مثل قرآن مجید، قرآن حکمت است. مکرر خداوند متعال میفرماید: «ذلِكَ مِمَّا أَوْحى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ» (اسراء/39) قرآن حکمت است. یعنی کلام محکمی است که خلل ناپذیر است. با گذشت زمان کهنه نمیشود. تبصره برنمیدارد. در مسیر هدایت اگر انسان بخواهد حرکت کند باید از قرآن الهام بگیرد و بعد هم از احادیث.
در مورد ابوحمزه یک نکته دیگر عرض کنم و بعد صحیفه زهد را بخوانم. ابوحمزه ثِمالی یا ثُمالی یا ثَمالی هر سه درست است. ایشان میگوید: من امام سجاد را ندیده بودم و نمیشناختم. یک روز در مسجد کوفه، یک جوانی بودند برای عبادت در مسجد کوفه آمده بودند. مسجد کوفه یکی از جاهای مقدس است. مشهور است که میگویند: مسجد کوفه از چهار مسجدی است که مردم بار میبندند و سفر میکنند که به آن مسجد برسند و فضیلت آن مسجد را درک کنند. آن چهار مسجد را نام ببرم. یکی مسجد الحرام است. دوم مسجد الاقصی بیت المقدس است. سوم مسجد نبوی است. چهارم مسجد کوفه است. بسیار مسجد با عظمتی است. انبیایی در آنجا نماز خواندند و جای مقدسی است و اعمالی دارد. دیدند یک آقایی وارد مسجد شد. آن زمان مسجد کوفه خلوت بود. انسانی که وارد مسجد می شود مستحب است دو رکعت نماز تحیّت بخواند. این نماز تحیّت احترام مسجد هست. میگوید: دیدم این آقا تا وارد مسجد شد، قامت بست و تکبیر گفت و به نماز ایستاد. من متوجه شدم که ایشان وقتی سورهی فاتحه را قرائت میکند، مثل اینکه تمام در و دیوار با ایشان قرائت میکنند. یک مرتبه دگرگون شدم. یک انقلابی در من پیدا شد که ایشان کیست؟ از مسجد بیرون دویدم. دیدم یک خادمی ایستاده و مهار یک شتری را در دست گرفته است. فهمیدم این شتر و این خادم مربوط به همین آقا هست. از آن خادم سؤال کردم این آقایی که در مسجد هست کیست؟ به من گفت: این آقا علی بن الحسین سجاد هست. پسر حضرت سید الشهداء است. من در مسجد دویدم و روی پاهای حضرت افتادم! دستپاچه شدم و خواستم پای حضرت را ببوسم. حضرت دست مرا گرفت و بلند کرد. فرمود: «قم یا اباحمزه» پیشانیات را برای خدا روی زمین بگذار. دست حضرت را بوسیدم و این شروع آشنایی ابوحمزه ثمالی با حضرت سجاد(ع) است. بعد به اتفاق امام سجاد به نجف آمدیم. قبر جد بزرگوارش امیرالمؤمنین را به من نشان داد. ابوحمزه قبر امیرالمؤمنین را قبل از هشتاد سال که مأموم شود، میدانست. قبر امیرالمؤمنین سنه 170 زمان هارون الرشید مشهور و معلوم شد. این ماجرا برای سنهی 80 است. ابوحمزه جلسات درسش کنار قبر امیرالمؤمنین بود و میآمد آنجا مینشست.
مصاحبت با امام سجاد، همنشینی با امام سجاد، اینکه سعدی یک شعری دارد میگوید:
گلی خوش بوی در حمام روزی *** رسید از دست محبوبی به دستم
بگفتم که مشکی یا عبیری *** که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گلی ناچیز بودم *** ولکن مدتی با گل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد *** وگرنه من همان خاکم که هستم
مصاحبت خیلی تأثیر در زندگی میگذارد. لذا جوانهای عزیز سعی کنند در یک برههای از زمان شاید جدا از خانواده شود و تمام فکرش این باشد که دوست بگیرد. دوست گرفتن آئینی دارد. آئین دوست یابی، انسان چه کسانی را به عنوان دوست اتخاذ کند و بگیرد. گاهی یک دوست انسان را به اوج میرساند کما اینکه امام سجاد(ع) ابوحمزه را به اوج رساند. ممکن است یک دوستی انسان را تباه کند. انسان بایستی دشمن شناس باشد. خداوند متعال در حیوانات دشمن شناسی را به طور فطری در آنها قرار داده اما در ما انسانها فطری نیست و گاهی دشمن به صورت دوست جلو میآید و جلوه میکند و ما فریب میخوریم و تصور میکنیم دشمن، دوست است و دوست ناباب انسان را تباه میکند. چقدر مسائل تاریخی هست که نمونههای فراوانی دارند که انسانها در اثر معاشرت با برخی از افراد گمراه شدند. لذا بایستی در دوست گرفتن انسان دقت لازم را بکند و دوستی بگیرد که خیرخواه انسان باشد و بخواهد به انسان کمک کند.
به حضرت صادق عرض کردند: با چه کسی مصاحبت کنیم؟ ایشان یک روایتی را از حضرت عیسی مسیح نقل کردند. به حضرت مسیح عرض شد: «يَا رُوحَ اللَّهِ! مَنْ نُجَالِسُ؟» با چه کسانی نشست و برخاست کنیم؟ ایشان فرمود: کسی که سه شاخصه داشته باشد. شاخصه اول: «قَالَ:مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُويَتُهُ» (كافي، ج1، ص39) با کسی نشست و برخاست کنید که وقتی به چهرهاش نگاه میکنید، چهره او شما را به یاد خدا بیاندازد. چهره انسان نشان میدهد که خدایی است. «وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ» شاخصه دوم اینکه با کسی معاشرت داشته باشید ک به دانش شما بیفزاید. به علم شما اضافه کند. شاخصه سوم: «وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الاخِرَةِ عَمَلُهُ» (كافي، ج 1، ص 39) کارهای او کارهای پسندیده و نیکی باشد که شما به کارهای پسندیده تشویق شوید. این ابوحمزه ثمالی به جایی رسید که مستجاب الدعوه است.
در حالات ابوحمزه ثمالی هست که یکوقتی ایشان خارج منزل بود. به منزل آمد، دید دخترکی داشت. این از بالای بلندی به پایین افتاد و قلم دستش شکسته بود. فریاد دختر بلند بود تا اهل خانه چشمشان به ابوحمزه افتاد و گفتند: این دختر شما از بلندی افتاده و دستش شکسته است. کجا برویم؟ دنبال کسی که دست را اصلاح میکند. ایشان آمد دست دختر را گرفت، گریه کرد و دعا کرد و دستش را روی دست شکستهی دختر کشید و بلافاصله التیام پیدا کرد. این در اثر مصاحبت با حضرت سجاد(ع) بود. دوستی را اتخاذ کن و مصاحبی را در زندگی بگیر که تو را عروج بدهد و به کمالاتی برسی و خدای ناکرده تو را به زمین نزند. لذا جوانهای عزیز توجه کنند در یک فصلی از دوران جوانی شاید از ده سالگی به بعد انسان خیلی علاقه دارد که با دوست باشد و کمتر علاقه دارد کنار پدر و مادر باشد. باید خیلی در دوست یابی دقت کند.
در جلد هشتم کافی که روضه کافی هست، ابوحمزه کنیه ایشان است. ابوحمزه یعنی پدر حمزه، اسم ایشان ثابت بن دینار است. ایشان میگوید: «کان الامام علی بن الحسین (ع) إذا تکلم فی الزهد» امام سجاد(ع) وقتی در مورد زهد سخن میفرمود: «و وعظ» مردم را پند میداد، «أبکى من بحضرته» هرکسی خدمت حضرت بود گریه میکرد. آنچنان کلام امام سجاد تأثیرگذار بود، که وقتی حضرت در مورد زهد صحبت میکرد، گریه میکردند. کلام وقتی از دل برآید بر دل نشیند. ابوحمزه میگوید: «ما سمعت بأحد من الناس کان أزهد من علی بن الحسین (ع) إلا ما بلغنى من على بن أبی طالب (ع)» من زاهدی را ندیدم مثل آقا امام سجاد، مگر آنچه از امیرالمؤمنین به ما رسیده است. بعد ایشان میگوید: «و قرأت صحیفة» اینکه به این صحیفه زهد گفته میشود به همین دلیل است. «فیها کلام زهد من کلام علی بن الحسین (ع)» من یک صحیفه و یک نامهای را خواندم که کلام زهدی از کلمات آقا حضرت سجاد در آن بود «وکتبت ما فیها» همه را مکتوب کردم و نوشتم، «ثم أتیت علی بن الحسین صلوات الله علیه» خدمت حضرت سجاد(ع) آمدم. «فعرضت ما فیها علیه» آنچه در کوفه نوشته بودم، بر حضرت عرضه کردم. حضرت فرمودند: «فعرفه و صححه» درست است و تصحیح کردند. چون بعضی از عباراتش کم و زیاد بوده و دیگران از حضرت شنیده بودند، «و کان ما فیها» در آن صحیفه این بود. «بسم الله الرحمن الرحیم کفانا الله و إیاکم کید الظالمین» آغاز این صحیفه چند دعا است. تا انسان اسم امام سجاد(ع) را میبرد، صحیفه سجادیه به یاد میآید. چه دعاهایی مثل دعاهای صحیفه و مثل دعاهای سحر دارند. یا برخی دعاهای دیگری که حضرت سجاد(ع) به مناسبتهای مختلف نقل شده که جمع آوری شده غیر از صحیفه، الزاماً همه در صحیفه سجادیه نیست. علمای زیادی آمدند صحیفه دوم و سوم و چهارم نوشتند، یادی از بزرگواران هم بکنیم. مثل شیخ حر عاملی(ره) که صحیفهای دارد. مثل مرحوم حاجی نوری صاحب مستدرک صحیفهای دارد و بعضی از دیگران مثل آ سید محسن امین صاحب ایام شیعه هم یک صحیفه دارد.
در آغاز دعا «کفانا الله و إیاکم کید الظالمین» دعا برای دیگران و خودش میکند. خداوند ما و شما را از مکر و حیله و ظالمین حفظ کند «و بغی الحاسدین» ظلم حسودان، «و بطش الجبارین» حملهی جبارین و ستمگران، این آغاز دعای حضرت است.
بعد میفرمایند: «أیها المؤمنون لا یفتننکم الطواغیت و أتباعهم» مواظب باشید طاغوتها شما را نفریبند. «من أهل الرغبة فی هذه الدنیا» کسانی که تمام هم و غم و قصدشان به دنیا رسیده است. این فراز اول دقیقاً مربوط به امروز ماست. الآن طواغیتی هستند که تلاش میکنند که دنیا را تسخیر کنند. امروز نمونهاش آمریکا است که امام (ره) فرمودند: آمریکا شیطان بزرگ هست. امروز عملاً بر مردم ثابت شد که شیطان بزرگ است. بعد حضرت ویژگیها و خصوصیات این طواغیت را ذکر میکنند که ما دشمن شناسی کنیمو اینها را بشناسیم.
«المائلون إلیها» اینهایی که میل به دنیا دارند. «المفتتنون بها» اینهایی که فریب دنیا را خوردند، علاقهمند به دنیا هستند. فریفته دنیا شدند. «المقبلون علیها» اینهایی که تمام اقدامشان در دنیا است. «و على حطامها الهامد» در متاع و اجناس دنیا که تلف شدنی است «و هشیمها البائد» هشیم علفهای خشک شده را گویندکه در اثر بادهای پاییزی جا به جا میشود. بعد حضرت میفرماید: «غدا و احذروا ما حذرکم الله منها» سعی کنید تمام توجه شما این باشد که خدا شما را از چه بر حذر داشته است. قرآن مجید با صراحت انسانها را از متابعت و پیروی طواغیت منع کرده است. لذا حضرت بعد از آنکه طواغیت را ذکر میکند، میفرماید: پرهیز کنید و دوری کنید از چیزی که خدای متعال شما را از آن پرهیز داده است. «و ازهدوا فیما زهدکم الله فیه» هرچه که خدا فرموده است که به او میل نداشته باشید، به هر حال خداوند متعال خیرخواه شماست. «و لا ترکنوا إلى ما فی هذه الدنیا رکون من اتخذها دار قرار و منزل استیطان» در برابر دنیا رکون نکنید. یعنی آرام نگیرید. دلتان به دنیا آرام نگیرد. دلخوش به دنیا نباشید. چون دنیا برای کسی باقی نمیماند. رکون کسی که دنیا را دار قرار، قرار بدهد. قرآن مجید می فرماید: «إِنَّما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دارُ الْقَرارِ» (غافر/39) اینجا جای ماندن نیست. ما اینجا مسافر هستیم، یک نقطهای از زمان عمری به ما دادند، بیاییم در اینجا زندگی کنیم و بعد هم بساط را جمع کنیم و از این عالم برویم.
حضرت میفرماید: «و الله إن لکم مما فیها علیها دلیلا و تنبیها» خدای متعال در این دنیا یک نشانههایی گذاشته است و یک راهنماییهایی گذاشته که ما متنبه شویم و آگاه شویم دنیا را محل قرار، قرار ندهیم. جایگاه سکون و آرامش و ماندگاری قرار ندهیم. «من تصریف أیامها» میبینید روزهایش دارد میگذرد. بچهها جوان میشوند و جوانها پیر میشند و پیرها کهنسال میشوند و بعد هم از این دنیا عبور میکنند. یک عده متولد میشوند و یک عده از این دنیا میگذرند. این دنیا با شش میلیارد و اندی جمعیتی که روی این کره زمین زندگی میکنند، یک عده وارد هستند و یک عده خارج هستند. «و تغیر انقلابها و مثلاتها و تلاعبها بأهلها» انسان حوادثی را در دنیا میبیند و برخی از افراد ظلم و ستم کردند به چه عاقبت نکبت باری گرفتار شدند و بد عاقبت بودند. اینها باید برای انسان عبرت آموز باشد. باید عبرت بگیرد. «إنها لترفع الخمیل و تضع الشریف» گاهی برخی از بزرگان را دنیا از اوج به زیر میآورد. «لترفع الخمیل» یعنی آدمهای گمنام یک مرتبه مشهور شدند. الآن هم در دنیا امروز همینطور است. در دنیای ورزش یک بازیکن گل میزند، معروف میشود. خمیل یعنی گمنام، انسانهای گمنام را دنیا بالا میبرد. «تضع الشریف» انسانهایی که مشهور و مطرح هستند، اینها را پایین میآورند.
«وتورد أقواما إلى النار غدا» یک عدهای را فردای قیامت وارد آتش میکنند. اینجاست که انسان بایستی خودش را بسازد. یک شعری هست عربی است و من ترجمه میکنم. از ابوالحسن تهامی است. ابوالحسن تهامی از شعرای قرن پنجم هجری است. اهل تهامه است. تهامه به حجاز گفته میشود. یک بخشی از حجاز را تهامه و یک بخشی را حجاز گویند. تهامه غیر از حجاز است. شعری به عربی دارد و یک قصیده دارد که میخوانم: «حکم المنیه فی البریة جاری ما هذا الدنیا بدار قراری» حکم مرگ در میان انسانها جاری و ساری است. «ما هذا الدنیا بدار قراری» قصیده زیبایی است که ایشان به خاطر همین قصیده مشهور شده است. شاید پنجاه بیت باشد. اواخر این قصیده میگوید: «الناس مشتبهون فی ایرادهم و تفاوت الاشخاص فی الاصداری» میفرماید: مردم روزی که متولد میشوند کسی نمیگوید: این خوب است و این بد است. همه نوزاد و کودک هستند. تفاوتها موقع رفتن است. تفاوتها موقع خارج شدن از دنیاست. میشود کسی پیغمبر خدا شود، امیرالمؤمنین شود، حر بن یزید ریاحی شود، وقت ورود همه شبیه یکدیگر هستند. تفاوت انسانها موقع صادر شدن و بیرون رفتن از دنیا است.
بعد حضرت میفرماید: «فالحذر الحذر» بترسید، بترسید! «من قبل الندامة و الحسرة و القدوم على الله والوقوف بین یدیه» بترسید از وقتی که حسرت بخورید و پشیمان شوید و لحظهای که از مرز دنیا بگذرید، در برابر خدای متعال قرار بگیرید و دستتان از عمل صالح خالی باشد. تا وقت و فرصت هست تلاش و کوشش بکنید.
شریعتی: به مناسبت شهادت حضرت سجاد(ع) بهانه شد برای شنیدن صحیفه زهد که شاید بسیاری از ما اسمش را نشنیده باشیم و با این کلام نورانی امام سجاد آشنا نشده باشیم. ضمن اینکه برای ما شخصیت ابوحمزه ثمالی را ترسیم کردند و نکات خوبی را شنیدیم. امروز صفحه 110 قرآن کریم، آیات 14 تا 17 سوره مبارکه مائده در سمت خدای امروز تلاوت می شود. چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را به روح بلند حضرت سجاد هدیه کنیم و ان شاءالله از ثواب و برکاتش بهرهمند شویم.
«وَ مِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ سَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ «14» يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ «15» يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْدِيهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «16» لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «17»
ترجمه: و از كسانى كه گفتند ما مسيحى هستيم پيمان گرفتيم، پس آنان (نيز همچون بنىاسرائيل) بخشى از آنچه را تذكّر داده شده بودند فراموش كردند، پس دشمنى و كينه را تا روز قيامت در ميانشان قرار داديم و خداوند به زودى آنان را به آنچه انجام مىدهند آگاه خواهد ساخت. اى اهل كتاب! همانا پيامبر ما به سويتان آمد، در حالى كه بسيارى از آنچه را شما از كتاب (آسمانى) پنهان مىكرديد براى شما بيان مىكند و از بسيارى (خلافها يا حقايقى كه شما پنهان كردهايد و فعلًا نيازى به آنها نيست) درمىگذرد. قطعاً از سوى خداوند، نور و كتاب آشكار برايتان آمده است. خداوند به وسيلهى آن (كتاب) كسانى را كه بدنبال رضاى الهىاند، به راههاى امن و عافيت هدايت مىكند، و آنان را با خواست خود از تاريكىها به روشنايى درمىآورد، و به راه راست هدايت مىكند. آنان كه گفتند: خدا، همان مسيح پسر مريم است، قطعاً كافر شدند. (اى پيامبر! به آنان) بگو: اگر خداوند اراده كند كه مسيح پسر مريم و مادرش و هركس كه در زمين است، همگى را هلاك كند، چه كسى در برابر (قهر) او از خود چيزى دارد؟ حكومت آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آن خداست، هر چه را بخواهد مىآفريند و خداوند بر هر چيز تواناست.
شریعتی: انشاءالله لحظات زندگی همه ما منور به نور قرآن و اهلبیت باشد. این هفته در مورد مرحوم فیض الاسلام صحبت میکنیم. کسی که همه ما به نوعی به ایشان مدیون هستیم. شنیدن از جاذبههای مرحوم فیض الاسلام از زبان حاج آقای نظری لطف دیگری دارد.
حاج آقای نظری منفرد: در مورد آیاتی که تلاوت شد یک نکتهای عرض کنم. «يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْدِيهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» این آیه خیلی آیه عجیبی است. ما همه دلمان میخواهد در زندگی راههای سلامت را پیدا کنیم. راههای سلامت اینکه انسان باید یک شیء را داشته باشد و همه راههای سلامت را قرآن میگوید: ما به شما نشان میدهیم. انسان در زندگی اشتباه نمیکند. بیراهه نمیرود، خسارت نمیبیند، انسان در زندگی پشیمان نمیشود. اینکه انسان در زندگی قصد بکند که رضایت خدا را تحصیل کند. اگر این برایش مهم باشد که رضایت خدا را بدست آورد، خدا راههای سلامت را به انسان نشان میدهد. «َیهْدِي بِهِ اللَّهُ» هدایت میکند به این قرآن، خدا انسانها را، «مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ» کسی که دنبال رضوان خدا باشد، «سُبُل» جمع سبیل است، خدای متعال راههای سلامت را به انسان نشان میدهد. چه چیزی از این بهتر! اگر از امروز همین آیه شریفه را حفظ کنیم که اگر دنبال راههای سلامت در زندگی هستیم، باید دنبال رضوان خدا باشیم. خدای متعال به وسیله این قرآن راههای سلامت را به ما میآموزد.
مرحوم فیض الاسلام شاید جزء اول کس یا اولین کسانی باشد که نهجالبلاغه را به شیوه زیبایی ترجمه کرده است. با وجود اینکه اول ترجمه شاید باشد که در بازار آمده است و من یادم هست از دوران طفولیت نهجالبلاغه فیض الاسلام را دیده بودم و با آن آشنا بودم، گاهی ایشان یک جایی نیاز دیده که عبارت ترجمه شده توضیح داده شود. داخل پرانتز توضیح داده و این از ویژگیهای ترجمه ایشان است. بعضی از قسمتهای کتاب نهجالبلاغه انصافاً مشکل است. لغات مشکلی دارد و نیاز دارد کسی احاطه به ادب عربی داشته باشد. لغات را بداند. ایشان این ویژگی را داشته و این کتاب نفیس را ترجمه کرده و به فارسی زبانان خدمت بزرگی کرده است. ترجمه این یک شرح مفصلی هم هست. صحیفه سجادیه را ایشان ترجمه کرده است. قبل از اینکه ایشان فوت کند کتاب دیگری هم از ایشان دیدم که بد نیست بگویم که ایشان آمده برای بحارالانوار که 110 جلد است یک فهرست کلی در یک جلد کتاب آورده است به نام «بنادر البحار» چاپ کرده است. خیلی زحمت کشیده است و کار بزرگی کرده است. رضوان خدا بر او باد و این تألیفات و کتابها باقیات الصالحاتی برای ایشان است.
شریعتی: چقدر خوب است که حسن ختام امروز ما یک عبارت از صحیفه زهد امام سجاد(ع) باشد.
حاج آقای نظری منفرد: من یک جمله را انتخاب میکنم. امام سجاد(ع) میفرماید: «فاتقوا عباد الله و استقبنوا فی اصلاح انفسکم» از خدا بترسید و روی آورید، استقبال کنید در اصلاح نفستان. این خیلی مهم است که انسان خودسازی کند. مهمترین تلاش این است که خودمان را بسازیم. و این فراز مهمی است. انشاءالله همه ما موفق باشیم در اصلاح نفس خودمان که نفعش به خودمان میرسد.
شریعتی: روزهای سهشنبه ما با پندها و نصایح پدرانه حاج آقای نظری رنگ و بوی دیگری پیدا کرده است. انشاءالله خدا به شما سلامتی و عافیت بدهد. دعا بفرمایید.
حاج آقای نظری منفرد: خدایا به حق محمد و آل محمد و به حق امام سجاد(ع) که یک انسانی بود که تقوای مجسم و زهد مجسم، خداوند به همه ما توفیق بدهد که ما نفسمان را اصلاح کنیم و صاحب نفس مطمئنه شویم. از خدای متعال میخواهم که برای جوانهای ما کار و وسیله ازدواج را فراهم بفرمایید. نورانیت دل و صفای باطن و توفیق عمل صالح به همه ما مرحمت بفرماید. حسن عاقبت را برای همگان آرزومند هستم. انشاءالله خدای متعال فرج آقا امام زمان را نزدیک بفرماید.