96-09-07-حجت الاسلام والمسلمين نظری منفرد– نامههای حضرت امام حسن عسکری(علیهالسلام)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نامههای حضرت امام حسن عسکری(علیهالسلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظری منفرد
تاريخ پخش: 07- 09-96
بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد.
به یاد تو غزل عاشقانه کم داریم *** دل شکسته و آه شبانه کم داریم
نسیم عطر تو پیچیده است در همه جا*** برای دیدنت آیا نشانه کم داریم
سزای ما قفس زندگی نبود *** بیا پرندههای تواییم، آب و دانه کم داریم
اگر چه از غم دنیا همیشه دم زدهایم *** برای از تو سرودن ترانه کم داریم
هزار مرتبه از او جدا شدیم، هنوز *** برای با تو نبودن بهانه کم داریم
شریعتی: سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، خانمها و آقایان، بینندههای عزیز و شنوندههای بسیار دوست داشتنی و نازنینمان. حاج آقای نظری منفرد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای نظری منفرد: سلام علیکم و رحمة الله. من هم به همه بینندگان عزیز سلام میکنم.
شریعتی: ایام را به شما تبریک میگویم. آغاز ولایت حضرت ولیعصر(عج) را تبریک میگویم. انشاءالله همه ما جزء یاران آن حضرت باشیم. بحث امروز شما را میشنویم.
حاج آقای نظری منفرد: امروز روز آغاز امامت حجت دوازدهم حضرت حجت بن الحسن مهدی(ع) هست. این بزرگواری که پیغمبر خدا فرمودند: اگر یک روز از عمر عالم باقی مانده باشد فرزند من خواهد آمد. «لَوْ لَمْ یَبْقِ مِنَ الدُّنْیا اِلاّ یَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّه ُ تَعالی ذلِکَ الْیَوْمَ حَتّی یَبْعَثَ رَجُلاً مِنّی» (ابوجعفر طوسی/کتاب الغیبة/ص46) خدا آن روز را طولانی میکند تا اینکه فرزندم مهدی تشریف بیاورد. این کنایه از این هست که آمدن حضرت مهدی حتمی است. ذرهای تردید و شک در این نیست. اما چون روز گذشته مصادف با روز شهادت یازدهمین امام پدر حضرت ولیعصر(عج) بود مناسب میبینم مطالبی را در مورد حضرت عسکری (ع) عرض کنم.
گرچه این نامههایی که میخوانیم را یک شخص نوشته و پاسخی دریافت کرده است اما نکاتی درون این نامهها هست که میتواند برای امروز ما راهگشا باشد. میتوانیم پیام این نامهها را بگیریم و در زندگی خودمان پیاده کنیم. یک نامه از یک آقایی هست به نام محمد بن حسن بن میمون، که میمون اینجا به معنی مبارک است. از میمنت است. این نامه را ایشان خدمت امام حسن عسکری نوشته است. ایشان میفرماید: من در زندگی دچار یک تنگنای اقتصادی شدم و تصمیم گرفتم به خاطر این فشاری که به من وارد میشود یک نامه خدمت حضرت بنویسم و حضرت مرا راهنمایی کنند. معمولاً کسانی که دستشان تهی است اینطور هستند. خصوصاً کسانی که آبرومند هستند و دنبال یک چارهای میگردند که از آن چاره رها شوند. فقر یک مشکل زیادی هست برای انسان که امیدواریم خداوند متعال برای همه کسانی که دستشان تنگ است وسیله گشایش در زندگی فراهم کند. من همینجا عرض کنم که یکی از چیزهایی که باعث گشایش در رزق میشود این است که انسان بعد از نماز صبح بلافاصله برنخیزد. بنشیند یک مقدار تعقیب بخواند. روایت دارد تعقیبات بعد از نماز صبح ولو یک کسی هم بلد نیست تعقیبات بخواند، ذکر بگوید. ذکر هم نمیگوید همینطور در سجاده بنشیند و روبروی قبله باشد. این باعث گشایش رزق میشود. روایت دارد از حرکت کردن و صبح زود رفتن برای کار، نشستن بعد از نماز صبح و تعقیب خواندن و نشستن و ذکر گفتن، تأثیرش در گشایش بیش از آن حرکت است.
محمد بن حسن میگوید: من قلم دست گرفتم که خدمت حضرت نامه بنویسم. وقتی قلم دست گرفتم نامه بنویسم، یک حدیثی یادم آمد از اجداد طاهرین حضرت عسکری. این حدیث باعث شد من قلم را زمین بگذارم و از نامه نوشتن منصرف شوم. آن حدیث که به ذهنم آمد این بود که از اجداد حضرت عسکری و از امام صادق(ع) بود. «الفقر معنا خیر من الغنی مع عَدُوِنا» انسان فقیر باشد اما ولایت اهل بیت را داشته باشد، بهتر از بینیازی و غنای با دشمنان اهلبیت است. «و القتل معنا خیر من الحیاة مع عَدُوِّنا» با ما باشد و شهید شود بهتر از زندگی با دشمنان ماست در راه اهلبیت انسان به شهادت برسد. منصرف شد و قلم را زمین گذاشت. میگوید: چند روزی گذشت و دیدم نمیتوانم تحمل کنم. فشار سنگین بود و گشایشی نشد. خدمت حضرت نامه نوشتم که تهیدست هستم و مشکل دارم و تنگدستی مرا دچار مشکل کرده است. از شما تقاضا میکنم که یک چارهای برای من بفرمایید. حضرت در پاسخ من فرمودند: «ان الله یخص اولیائنا اذا تکاثرت ذنوبهم بالفقر» (بحارالانوار/ج50/ص299) نمیخواهم بگویم: منشأ فقر فقط گناه است که بعضی فکر میکنند علت تامه فقر گناه است. ولی برای مؤمن گاهی گناه زمینه فقر را فراهم میکند.
شریعتی: از علمای بزرگ بودند کسانی که اصلاً گناه نمیکردند ولی در فقر به سر میبردند.
حاج آقای نظری منفرد: بله درست است. لذا عرض کنم که علت تامه نیست. مقتضی است. یعنی ممکن است کسی یک کاری کند و خدا به خاطر آن کار شخص یکطور تنبه بکند. یعنی کلیت ندارد. کسی بگوید: این زلزلهای که آمده بخاطر گناه بوده است. نه اینطور نیست! اینها یک بلاهای طبیعی است که ممکن است برای مؤمنین و غیر مؤمنین بیاید. الآن میبینید گاهی طوفانهایی در بعضی نقاط دنیا میآید و برای ما زلزله میآید. نمیشود یک قاعده کلی مطرح کرد. اینها یک بلاهایی است که هست و شاید نظام هستی این را اقتضا کند و ما دقیقاً همه مسائل را نمیدانیم. اختصاص به ما هم ندارد. در منطقه ما زلزله میآید و در جای دیگر طوفان میآید. سیل میآید، در یک جای دیگر ممکن است آتشفشان فوران کند و بلای عظیم شود.
«اذا تکاثرت ذنوبهم بالفقر» یعنی وقتی گناهان زیاد میشود. در قرآن داریم که خدای متعال میفرماید: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا» (روم/41) گاهی نتیجه عمل انسان به خود انسان برمیگردد. یادم آمد از یک شعری برای حاج شیخ کاظم اُزری در الفیه است. این شعر مربوط به جنگ احد میشود که مسلمانها سنگر را رها کردند و آمدند غنیمت جمع کنند و باعث شد دشمن از فرصت استفاده کرد، چون صلاحها را زمین گذاشته بودند و داشتند غنیمت جمع میکردند. دشمن آمد محاصره کرد و تعدادی از مسلمانها کشته شدند. ایشان در الفیه شعر جالبی دارد که ترجمهاش این است. میگوید: «مسلمانها غنیمتها را دیدند و سنگرها را رها کردند، سلاحها را روی زمین گذاشتند و رفتند غنیمت جمع کنند. افعال آنها و عمل آنها، آنها را گزید. گاهی عمل انسان افعی میشود و مار میشود و خود انسان را میگزد» فعل انسان افعی میشود و انسان را میگزد. این اثر خود فعل انسان است. اینکه خدای متعال میفرماید: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» (اسراء/7) اگر نیکی کنید به خودتان کردید و اگر بدی کنید به خود کردهاید. کسی که نسبت به پدر و مادر احسان نکند و اذیت کند، در این دنیا اثر وضعی دارد کما اینکه احسان به پدر و مادر باعث عاقبت بخیری و طول عمر میشود. گناهها لبریز شده و به جایی رسیده که دیگر باید در این دنیا کیفر شوی. ظالم هم همینطور است.
اقبال ظلم هرچه فزونتر شود نکوست *** فواره چون بلند شود سر نگون شود
قرآن هم میفرماید: ظالمین که ستم میکنند به نتیجه ستمشان میرسند. «فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا» (نمل/52) ببین خانههایشان در اثر ظلم چطور خراب شده است؟ ایشان میگوید: من وقتی نامه نوشتم، حضرت اینطور جواب دادند. خداوند متعال وقتی برخی از افراد، مؤمنین، اینها گناه زیادی میکنند خداوند آنها را به فقر مبتلا میکند. فقر علت تامه نیست. مقتضی است. گاهی برای بعضی اینطور میشود. بعد میگوید: حضرت از دل من خبر داد. فرمود: همانطور که در دلت آمد و خطور کرد و ابتدا نامه ننوشتی درست است. «الفقر معنا خیر من الغنی مع عدونا و القتل معنا خیر من الحیاة مع عدونا» تو در دلت خطور کرده بود و من در پاسخ به تو میگویم. بعد حضرت یک مطالبی را فرمودند که امروز برای بینندگان خوب است. فرمودند: «نَحنُ کَهفٌ لِمَنِ التَجَأَ إلَینا» ما پناهگاه هستیم و هرکس به ما پناه بیاورد، پناه او هستیم. «و نورٌ لِمَنِ استَضاءَ بِنا» هرکس در ظلمت و تاریکی طلب نور کند ما برای او نور خواهیم بود. «و عِصمَةٌ لِمَنِ اعتَصَمَ بِنا» هرکسی به ما اعتصام جست، اعتصام یعنی پناه برد، «مَن أحَبَّنا کانَ مَعَنا فِی السَّنامِ الأَعلى، و مَنِ انحَرَفَ عَنّا فَإِلَى النّارِ» این را رجال الکشی نقل کرده است. هرکسی به ما علاقهمند شود با ما خواهد بود، هم در این دنیا و هم در آن دنیا. هرکسی از ما منحرف شد بداند، معالش سقوط است و معالش آتش خواهد بود. چرا؟ چون پیغمبر خدا فرمود: اهلبیت هستند که با قرآن در حوض بر من وارد میشوند. اگر کسی از اهلبیت جدا شد دیگر راه حوض را نمیپیماید. این یک فایده دارد و اینکه انسان باید توسل به اهلبیت پیدا کند. اهلبیت حی و میت ندارند. توسل به اهلبیت در هر شرایطی جواب میدهد و انسان نبایستی توسل را فراموش کند.
شریعتی: یعنی وقتی کسی فشار اقتصادی زیادی را تحمل میکند بداند که اهلبیت ملجأ و پناه هستند. فقط از باب امیدواری و دلگرمی یا نه یک کاری قرار هست صورت گیرد؟
حاج آقای نظری منفرد: اولاً ما ناامید نشویم و خیال نکنیم همه درها به روی ما بسته است. خداوند متعال کسانی را گذاشته که اینها نزد خدای متعال وساطت کنند، مقام عالی دارند و معصوم هستند و حجج الهی هستند و برای حل مشکل وساطت میکنند. بعد هم انسان در ناامیدی نماند. بگوید: دیگر تمام راهها برای من بسته است و حالا که راهها بسته است بمیرم بهتر از این است که زنده باشم. نه! اینطور نیست. خداوند راهگشا است. بعد هم حضرت توسل را در این ذیل به ما میآموزد. به ما متوسل شوید. «نَحنُ کَهفٌ لِمَنِ التَجَأَ إلَینا» همانطور که مردم خوب ما میروند مشرف میشوند و قبور ائمه را زیارت میکنند و دست خالی برنمیگردند. این یک نامه از نامههای حضرت بود.
شریعتی: نامه اول از امام حسن عسکری را شنیدیم. نامه دوم را هم بشنویم.
حاج آقای نظری منفرد: نامه دوم که از حضرت امام حسن عسکری تقدیم میکنم، نامه شخصی است منتهی باز در این درسی برای امروز ما هست که اگر مشکلات ما را احاطه کرد، راهها را به روی خودمان بسته دیدیم نا امید نباشیم. ما خدا و اهلبیت را داریم. اینها بزرگوار هستند و خدای متعال به مشکلات ما آگاه است و اگر مصلحت باشد خداوند متعال قطعاً مشکل را حل میکند خصوصاً به برکت اهلبیت(ع). نامه دوم توسط سیف بن لیث برای حضرت نوشته شد. ایشان از یاران حضرت نبودند. امام حسن عسکری کوچک بودند که به سامرا به همراه پدرشان تشریف آوردند و حضرت در سامرا بودند و دوران امامت ایشان شش سال بیشتر نبود و حضرت در اکثر ایام تحت نظر بودند و گاهی هم در زندان بودند. یک مردی به نام سیف بن لیث که اهل مصر بود، یک زراعت و مزرعهای داشت که این مزرعه را یکی از نزدیکان خلیفه وقت که مهتدی بوده، دستور به غصب این مزرعه میدهد. این شخص هم از مصر حرکت میکند، مصر در قاره آفریقا است، این مسافت زیاد را طی میکند و به سامرا میآید که بیاید وقت بگیرد و بیاید نزد خلیفه مهتدی برود و حقش را بگیرد. حقش را یکی از نزدیکان ایشان به نام شفیع خادم غصب کرده بود. میآید وارد سامرا میشود و هرچه تلاش میکند نمیتواند ملاقات کند با خلیفه. همینطور مستأصل میشود. یک کسی به او میگوید: اگر میخواهی مشکلت حل شود خدمت امام حسن عسکری برو. ایشان برایش امکان آمدن خدمت امام حسن عسکری هم نبوده است. یعنی چون حضرت عسکری در یک منطقه ارتشی منزل داشتند و به همین دلیل عسکری میگویند. حضرت تحت محاصره بود و نمیتوانست کسی بیاید و ایشان را از نزدیک ملاقات کنند و ایشان را ببینند. یک نامه خدمت حضرت عسکری مینویسد و شاید در آن نامه درخواستش این بوده که شما یک کاری بکنید و یک وقت ملاقاتی برای من گرفته شود و من نزد خلیفه مهتدی بروم و ایشان را ببینم و ماجرا را بگویم. بگویم: مزرعه مرا یکی از نزدیکان شما غصب کردند. یک نامه خدمت حضرت مینویسد. وقتی نامه را خدمت حضرت مینویسد، حضرت در پاسخ اینطور مرقوم میفرمایند. میفرمایند: «لا باس علیک ضیعتک ترد علیک» مشکلی نیست. مزرعه تو به تو برمیگردد. اصلاً امید نداشته که مزرعه برگردد. «فلا تتقدم الی السلطان» اصلاً نمیخواهد نزد سلطان بروی. مهتدی کسی است که تصمیم قتل حضرت عسکری(ع) را گرفت. میخواست حضرت را به قتل برساند. آنوقت این شخص نزد مهتدی برود و از مهتدی بخواهد ملکش را آزاد کند. «و ات الوکیل الذی فی یده الضیعة» نزد وکیل شفیع خادم برو، «و خوفه بالسلطان الاعظم الله رب العالمین» به او بگو: از خدا بترس.خدایی که رب العالمین است. چرا ملک مرا غصب کردی؟ ایشان نزد وکیل رفت. تا نزد وکیل رسید بدون اینکه اظهاری کند «فلقیه فقال له الوکیل الذی فی یده الضیعة» وکیل گفت: «قد کتب الی عند خروجک ان اطلبک و ان ارد الضیعة علیک» از روزی که تو حرکت کردی دنبال تو میگشتم که این ملک را به تو برگردانم. حالا برگرداندن ملک باید نزد قاضی باشد. قاضی وقت شخصی به نام ابن ابی شوارب بود. نزد او رفتند و شاهدین هم شهادت دادند و ملک این آقا را برمیگردانند.
یک نکته آموزنده در این فرمایش حضرت هست که اولاً حضرت نهی میکند که انسان نزد ظالمی برود. قرآن مجید میفرماید: «وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ» (هود/113) نزد ستمگر نروید. رکون در برابر ظالم، خضوع در برابر ظالم نکنید. و الا شما هم مثل همان ظالم جایگاهتان آتش خواهد بود. حضرت هم نهی کردند نزد ظالم بروند. نکته دیگر اینکه حضرت ایشان را راهنمایی کردند به خدای متعال امیدوار باش. «و خوفه بالسلطان الاعظم الله رب العالمین» کسی که خدا را دارد نباید غمی داشته باشد. چرا دستش را جلوی ظالم دراز کند؟ اوست که مقلب القلوب است و گاهی دلها را دگرگون و متوجه میکند که یک امری را انجام بدهد. اوست که کارها را درست میکند و گرهها را باز میکند. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا» (طلاق/2) این هم یک نامه دیگر از حضرت عسکری (ع) بود.
شریعتی: انشاءالله چشم ما به جمال حضرت ولی عصر فرزند نازنین امام عسکری روشن شود. همینجا دعا میکنم که انشاءالله زیارت سامرا به زودی زود نصیب دوستان عزیز شود. زیارت امام هادی(ع)، زیارت امام عسکری(ع)، زیارت سرداب مقدس، انشاءالله به زودی زود مشرف شویم و همانجا برای ظهور حضرت دعا کنیم. نکات خوبی را در ذیل بحث نامهها و مکاتیب ائمه شنیدیم. امروز صفحه 152 قرآن کریم آیات 12 تا 22 سوره مبارکه اعراف در سمت خدای امروز تلاوت خواهد شد.
«قالَ ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ «12» قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ «13» قالَ أَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ «14» قالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ «15» قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ «16» ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ «17» قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ «18» وَ يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ «19» فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ «20» وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ «21» فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبِينٌ «22»
ترجمه: (خداوند به ابليس) فرمود: وقتى كه من (به سجده) فرمانت دادم، چه چيز تورا از سجده كردن باز داشت؟ (شيطان) گفت: من از او بهترم، مرا از آتش و او را از گِل آفريدى. (خداوند به شيطان) فرمود: از اين (جايگاه) فرودآى! تو را نرسد كه در آن جايگاه تكبّر كنى، پس بيرون شو! قطعاً تو از خوار شدگانى. (ابليس، به جاى توبه و عذرخواهى) گفت: تا روزى كه مردم برانگيخته مىشوند، مرا مهلت بده! (شيطان) گفت: پس به خاطر آنكه مرا گمراه كردى! من هم براى (فريب دادن) آنان حتماً بر سر راه راست تو (به كمين) خواهم نشست. سپس از روبرو و از پشت سر و از راست و چپشان بر آنان مىتازم و بيشتر آنان را سپاسگزار نخواهى يافت. (خدا) فرمود: از اين جايگاه، با ذلّت و سرشكستگى بيرون رو! سوگند ياد مىكنم كه هر كس از آنها پيرو تو شود، به يقين دوزخ را از همهى شما پر خواهم كرد. و اى آدم! تو و همسرت در آن باغ (بهشت گونه) ساكن شو و از (هرگونه و هرچه و) هرجا خواستيد بخوريد، و (لى) نزديك اين درخت نشويد كه از ستمكاران (بر خويش) خواهيد شد. پس شيطان، آن دو (آدم و همسرش) را وسوسه كرد تا آنچه را از زشتى (عورت) شان از آن دو مخفى بود، برايشان آشكار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از (خوردن) اين درخت نهى نكرده مگر براى اين كه مبادا دو فرشته شويد يا از جاودانان شويد (و حيات ابدى بيابيد). و (شيطان براى آن كه وسوسهاش تأثير كند،) براى آن دو سوگند ياد كرد كه به راستى من از خيرخواهان شمايم. پس شيطان آن دو را با فريب و حيله به سقوط (و پرتگاه گناه) كشاند، پس چون از آن درخت (نهى شده) چشيدند، زشتى برهنگىشان براى آنان آشكار شد و به (پوشاندن خويش با) چسباندن برگ درختان بهشت بر خود پرداختند و خداوند ندايشان داد: آيا شما را از آن درخت نهى نكردم و به شما نگفتم كه شيطان براى شما دشمنى آشكار است؟!
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید و انشاءالله قرار هست در این هفته از شیخ مفید علیه الرحمه بشنویم.
حاج آقای نظری منفرد: آیاتی که تلاوت شد مربوط به داستان حضرت آدم و شیطان که چند جای قرآن این آیات با اختلافی آمده است. در این سوره مبارکه خداوند متعال اینکه شیطان چگونه حضرت آدم(س) را وادار کرد از بهشت خارج شود، میفرماید: «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ» یعنی شیطان قسم خورد. در سوره مبارکه طه هم هست که «هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى» (طه/120) شیطان نمیآید بگوید: این کار بدی است و شما انجام بدهید. نه! میآید کار بد را به گونهای میآراید که طرف را مجذوب کند. اینجا حضرت آدم قسم خورد که من دارم شما را پند میدهم. شما نمیخواهید اینجا بمانید، از این شجره بخورید بمانید. این یک پیامی دارد. انسان مؤمن باید خیلی دقت کند و فراست داشته باشد و تیز باشد. «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُومِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل» (كافي، ج 1، ص 218) به قسم و تأکید کسی و ظاهر کسی نباید توجه کند و باید خردمندانه در زندگی حرکت کند. دوست را از دشمن تشخیص بدهد.
شریعتی: از کجا میشود فهمید این وسوسه شیطانی است یا یک الهام رحمانی است؟
حاج آقای نظری منفرد: یک اصولی هست که انسان باید از قبل با آن آشنا باشد و براساس آن اصول گول نخورد. آن اصول انسان را حفظ میکند از اینکه گول بخورد و اشتباه کند.
شریعتی: این هفته از شیخ مفید صحبت میکنیم. شیخ مفید که با شخصیت ایشان تاحدودی آشنا هستیم. توقیعاتی امام زمان(ع) برای شیخ مفید نوشتند و ایشان هم نامههایی برای حضرت نوشتند. مکاتباتی با حضرت امام زمان داشتند که از زبان حاج آقای نظری میشنویم. توقیع به چه معناست؟
حاج آقای نظری منفرد: توقیع در حقیقت یک نامهای است که به امضای آن شخص میرسد و فرستاده میشود. نامهای که امضاء داشته باشد. توقیعاتی که از وجود مقدس حضرت ولیعصر رسیده است فراوان است. هم این توقیعات به نواب میرسیده و هم به وکلا میرسیده است. اختصاص به نواب هم نداشته است. برخی از توقیعات به قاسم بن علای همدانی، که یکی از وکلای حضرت است. وکلا کسانی بودند که از طرف امام در زمان غیبت اذن داشتند اموالی را بگیرند و به نواب برسانند. احمد بن اسحاق قمی همینطور بوده است. ایشان وکیل بوده است و در عصر همین غیبت صغری هم بوده است. یعنی با نواب در ارتباط بوده و وکیل هم بوده و در قم اموال را جمع میکرده و خدمت حضرت میبرده است. از طرف حضرت ولیعصر به شیخ مفید یکی دو توقیع رسیده است. ولو این توقیعات مربوط به زمان بعد از غیبت صغری است چون وکلا هنوز بودند و برای آنها توقیعات میآمده است. شیخ مفید هم متولد 6 سال یا 7 سال بعد از شروع غیبت کبری است. متوفای 413 است. شیخ مفید (ره) استاد سید مرتضی و سید رضی هستند. شیخ مفید یکی از شبها خواب میبیند که حضرت زهرا(س) دست حسنین را گرفتند و نزد شیخ مفید آوردند و فرمودند: این فرزندان مرا تعلیم بده! صبح ایشان از خواب بیدار میشود و متحیر است. صبح فاطمه مادر سید مرتضی و سید رضی دست دو فرزند را گرفته و نزد شیخ مفید میآورند. خواب ایشان فردا صبح تعبیر شد. سید مرتضی علم الهدی شخصیت برجستهای است و تربیت شده مکتب شیخ مفید است. سید رضی(ره) شخصیت برجستهای است. هم فقیه است و هم شاعر است و هم ادیب است. این لقب شیخ مفید در توقیع حضرت آمده است. «ایها اخ السّدید الشیخ المفید» و الا اسم ایشان محمد بن نعمان است. ملقب به شیخ مفید هست. در توقیعی که حضرت برای ایشان فرستاده، یک عبارتی آمده است که این عبارت تنها مخاطبش شیخ مفید نیست. همه مردم هستند. در آن عبارت حضرت میفرماید: «إِنَّا غَيْرُ مُهمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُم وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُم» ما مراعات شما را مهمل نمیگذاریم و ما شما را هرگز فراموش نمیکنیم. امام و حجت خداست. امام به منزله پدر مردم است و هیچ پدری فرزندانش را فراموش نمیکند. در این فراز از توقیع، در ابتدای توقیع خطاب به شخص شیخ مفید هست ولی به اینجا که میرسد حضرت به صورت جمع میفرماید: «إِنَّا غَيْرُ مُهمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُم وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُم» این نشان میدهد وجود مقدس حضرت ولیعصر هیچکس را فراموش نمیکند و همه به مرعی و منظر آن بزرگوار هستند.
شیخ مفید شاگرد مرحوم شیخ صدوق هست. اعتقاداتی شیخ صدوق دارد که آن اعتقادات را شیخ مفید شرح کرده تحت عنوان «اوائل المقالات». شیخ مفید ولو یک فقیه بزرگواری بوده که کتاب در مورد فقه دارد اما یک متکلم بزرگوار است. متکلم به کسی میگویند که در علم کلام، در علم اصول اعتقادات مهارت داشته باشد و صاحب کرسی بوده در بغداد به طوری که موافق و مخالف در درس ایشان شرکت میکردند. کتاب ارشاد هم کتاب تاریخی است که کلامی است. یک دوره تاریخ معصومین است ولی عمدهاش به امیرالمؤمنین(ع) اختصاص دارد و کتابی است که اثبات امامت امیرالمؤمنین را میکند. ولو سایر ائمه هم درونش هست. اما در حقیقت کتاب ارشاد یک کتاب کلامی برای اثبات امامت امیرالمؤمنین است. در ضمن تاریخ اعتقادات را نقل میکند. مثلاً نصوص به امامت ائمه را در این کتاب ذکر کرده است تا به حضرت حجت میرسد.
شریعتی: شیخ مفید هم مکاتباتی با امام زمان داشته است؟
حاج آقای نظری منفرد: همین مکاتباتی که داشتند این دو توقیع که از حضرت رسیده است، یکی همین بود که عرض کردم به عنوان «ایها اخ السدید الشیخ المفید» است.
شریعتی: هروقت به این فراز میرسم، نامه حضرت ولی عصر «إِنَّا غَيْرُ مُهمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُم وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُم» گاهی وقتها پر از شرم میشوم که حضرت مدام ما را یاد میکنند و ما روزها و هفتهها میگذرد و ما هیچ یاد حضرت نمیکنیم. بهترین کاری که میشود برای تعجیل در فرج حضرت کرد چیست؟
حاج آقای نظری منفرد: باز این دعا در یک توقیع هست که دوستان فراموش نکنند. «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ» میفرمایند: این را در عصر غیبت بخوانند. برای اینکه محفوظ بمانند و دینشان حفظ شود و به سلامت در دنیا زندگی کنند و به سلامت از رهگذر دنیا بگذرند این دعا را بخوانند.
شریعتی: دعایی هست که میگوید: «اللهم الرزقنا توفیق الطاعه و بعد المعصیه».
حاج آقای نظری منفرد: این دعا هم دعای خوبی است و از حضرت ولیعصر است. ادعیه زیادی از حضرت ولیعصر هست. کتابی که در مورد ادعیهی حضرت ولیعصر هست تحت عنوان کتاب مکیال المکارم که یکی از علمای گذشته این کتاب را تألیف کردند. دو جلد است و مکرر هم چاپ شده است. در این کتاب ادعیه حضرت ولیعصر هست. ضمن اینکه در این کتاب روایات زیادی مربوط به حضرت حجت و بعضی تشرفاتی که برخی داشتند و خدمت حضرت رسیدند در این کتاب آمده است.
توقیع دیگری هست که این توقیع را حسین بن محمد بزوفری نقل میکند. میگوید: «خرج عن الناحیه المقدسه» یک دعایی هم دارد که اگر کسی مشکلی داشته باشد با این شرایطی که میگویم این دعا را بخواند، انشاءالله مشکل او برطرف خواهد شد. «من کان له الی الله حاجه» کسی که حاجتی در پیشگاه خدا دارد، «فالیغسل لیلة الجمعه بعد النصف اللیل» شب جمعه بعد از نصف شب غسل کند و در محلی که نماز میخواند بیاید و دو رکعت نماز بخواند. این همان دو رکعت نماز امام زمان هست که صد بار «ایاک نعبد و ایک نستعین» دارد. سوره حمد را که تمام کرد «قل هو الله» را یک مرتبه، ذکر رکوع و سجده را در هر دو رکعت هفت مرتبه بخواند. وقتی که تمام شد یک دعایی هست که این دعا را که طلیعه دعا این است «اَللّهُمَّ اِنْ اَطْعَتُكَ فَالْمَحْمِدَةُ لَكَ وَ اِنْ عَصَيْتُكَ فَالْحُجَّةُ لَكَ» این دعا را بخواند انشاءالله حاجت روا میشود. این دعا را سید بن طاووس در کتاب دعای خود «محج الدعوات» نقل کرده است. هم کفعمی در مصباح نقل کرده است. در بحار هم این دعا هست. در مکارم الاخلاق طبرسی هم این دعا هست.