96-10-19-حجت الاسلام والمسلمين نظری منفرد– نامههای حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)- نامه 22 نهجالبلاغه
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نامههای حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)- نامه 22 نهجالبلاغه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظری منفرد
تاريخ پخش: 19- 10-96
بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد.
شریعتی: سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، بینندههای خوب و شنوندههای نازنینمان، همه مخاطبین خوبی که در هرجای این کرهی پهناور بیننده و شنوندهی برنامه سمت خدا هستند. انشاءالله حال شما خوب باشد. حاج آقای نظری منفرد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای نظری منفرد: سلام علیکم و رحمة الله. سلام بر شما و همه بینندگان محترم. از خدای متعال موفقیت همه عزیزان را خواستارم.
شریعتی: به رسم شنبهها با حاج آقای نظری نامههای اهلبیت را مرور میکنیم. نکات خوبی را میشنویم. هفته گذشته نامهای از امیرالمؤمنین(ع) شنیدیم با نکات بسیار بلندی که در نامه نهفته بود. خدمت شما هستیم و بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای نظری منفرد: بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین. نامهای که امروز برای بینندگان انتخاب کردم، نامه 22 نهجالبلاغه است. نهجالبلاغه تشکیل شده از سه بخش، بخش خطبهها و بخش نامهها و حکمتها. امروز نامه 22 نهجالبلاغه را میگویم. این نامه را امیرالمؤمنین(ع) خطاب به عبدالله بن عباس میفرمایند. عبدالله بن عباس وقتی پیغمبر خدا از دنیا رفت شاید دوازده سال بیشتر نداشته است. به اعتبار اینکه خاله ایشان همسر رسول خدا بوده، زیاد رفت و آمد به منزل پیامبر داشته است و یک نوجوان خوش استعداد و تیزی بوده و خیلی نکات زیادی را از پیامبر و از امیرالمؤمنین گرفته است. الآن مسند ابن عباس چاپ شده و شاید حدود ده جلد باشد، روایاتی که فقط ابن عباس نقل کرده است. شاگرد به نام امیرالمؤمنین است و لحظات آخر که میخواست از دنیا برود، گفت: من بر محبت شیخ و استادم امیرالمؤمنین از این دنیا میروم. ایشان شخصیت بزرگی بود. به ایشان حِبر امت یعنی عالم امت میگفتند. در محضر امیرالمؤمنین تلمذ کرده است. میگوید: یک شب تا صبح نشسته بودم و امیرالمؤمنین تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم را میفرمودند. محضر حضرت را درک کرده و جالب است این سخن را یعنی نامه 22 نهجالبلاغه «ما انتفعت بکلام بعد رسول الله ص کانتفاعی بهذا الکلام» من بعد از سخنان پیامبر از سخنی و گفتاری بهره نبردم، همانند این گفتار امیرالمؤمنین. لذا تقاضا میکنم بینندگان محترم عنایت بفرمایند این گفتارها، فرازهایی که در این گفتار هست همه قابل توجه و دقت است و برای انسان در زندگی آرامبخش است.
یکوقت یک شخص عامی میگوید: من سود نبردم از کلامی مثل این کلام، یکوقت شخصی مثل ابن عباس که رسول خدا را درک کرده و فرمایشات پیامبر را دیده و مکتوب کرده، ایشان میگوید: «ما انتفعت بکلام بعد رسول الله ص کانتفاعی بهذا الکلام» من سود و بهره نبردم از سخنی بعد از کلام رسول خدا مثل این سخن امیرالمؤمنین. حالا سخن چیست؟ حضرت به ابن عباس میفرماید: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اَلْمَرْءَ قَدْ یَسُرُّهُ دَرْکُ مَا لَمْ یَکُنْ لِیَفُوتَهُ» انسان را گاهی شاد میکند یک چیزی که قرار بوده به او برسد. قرار نبود این چیز از او فوت شود. به هر حال چیزهایی که در زندگی به انسان میرسد یا مال است یا خبر خوشی است، چیزهای مختلفی انسان را شاد میکند. در گذشته در مقدرات مقرر بوده که به این شخص بایستی برسد.
جلسات گذشته عرض کردیم تقدیرات اینطور نیست که از قدرت انسان خارج شود. افعال ما تقدیر الهی است. یعنی در اختیار ماست. مقصود از مقدرات چیزهایی است که در اختیار ما نیست. من در این پیامهایی که نگاه میکردم دیدم کسی نوشته بود: در مورد مقدرات بیشتر توضیح بدهید. مقدرات یعنی چیزهایی که اندازهگیری شده و اتفاق میافتد. اما این اندازهگیریها یک بخشی مربوط به فعل خداست مستقیماً و هیچ ربطی به ما ندارد. مثل اینکه این جهان الآن نظمی درونش حاکم است و براساس آن نظم دارد اداره میشود که اگر آن نظم نباشد، ما هم نمیتوانیم زندگی کنیم. مثلاً زمین در این مدار خاص حرکت میکند. نزدیک تر به خورشید شود یا دورتر از خورشید شود، ما نمیتوانیم زندگی کنیم. این تقدیر الهی است. ما هیچ نقشی در این نداریم. این جبر است و ما هیچ اختیاری نداریم که برای این امر تصمیم بگیریم. نه نفیاً و نه اثباتاً در اختیار ما نیست. ما آنچه در اختیارمان هست افعال ماست، اعمال و عملکرد ماست. تقدیر بر این حاکم است منتهی اینطور نیست از ما سلب اختیار شود. خداوند متعال تقدیر کرده و به من اراده داده که من با ارادهی خودم تصمیم بگیرم، اختیار هم تقدیر خداست. مگر تقدیر خدا نیست؟ «و كلّ شَى عنده بِمقدار» همه چیز روی تقدیر است. خداوند متعال همه چیز را تقدیر کرده است منتهی این را تقدیر کرده است که من مختارانه در زندگی حرکت کنم، آزادانه در زندگی حرکت کنم. این چیزهایی که فعل ماست، به خدا نسبت ندهیم و گردن خدا نگذاریم. خداوند متعال مرا مختار آفریده و مختار قرار داده است. گاهی نتیجه خوبی یا بدی که به من باز میگردد برای فعل من است. من این مثال را یکبار دیگر میزنم.
فرض کنید تقدیر شده اگر یک کسی در یک جادهای که با اتومبیلش حرکت میکند، از سرعت غیر مجاز بگذرد احتمال خطر و تصادف هست. احتمال اینکه کنترل اتومبیل از دستش بیرون برود، هست. این تقدیر است. اما این تقدیر را خدای متعال به من اختیار داده که این تقدیر را ایجاد کنم یا ایجاد نکنم. من مختار هستم پایم را روی پدال گاز فشار بیاورم و اتومبیل را در یک سرعت غیر مجاز برانم، این هم تقدیر است یا کمتر از این پدال گاز را فشار بیاورم. این هم تقدیر است. اما این تقدیری است که دست من است. بنابراین افعال ما هم تقدیر شده است. قضا و قدر است اما با اختیار ما هیچ منافاتی ندارد. ما خودمان اختیار کردیم. یک اموری است که جبر است و در اختیار من نیست. اینها جبر است اما یک چیزهایی است قضا و قدر الهی است اما در اختیار من است. اگر کسی خودش را از بالای بام پرت کرد و خودش را کشت، قضا و قدر است. سلب اختیار بکند از این شخص و همه را گردن خدا بگذاریم. اینطور نیست. قدر الهی است اگر کسی از جای مرتفعی خودش را انداخت جاذبه زمین او را میکشد و در اثر فرود آمدن آسیب میبیند. این قدر الهی است. اما اختیار به دست خود طرف داد، اینکه ما مجبور هستیم خودمان را پایین بیاندازیم، نه اینطور نیست. این قدر الهی است که کارد تیز ببرد، اما اختیار به من داده که این کارد را جایی بگذارم و ببرم یا نبرم. بنابراین قضا و قدر هیچ منافاتی با اختیار و آزادی انسان ندارد. جایی که قضا و قدر است و فعل ما نیست و مستقیماً فعل خدای متعال هست، بله، آنجا در اختیار ما نیست. فعل ما نیست که در اختیار ما باشد.
بنابراین قضا و قدر را باید بپذیریم. قضا و قدر در همه شئون زندگی ما، در سراسر نظام هستی جاری است. آتش میسوزاند، این قضای الهی است و خدای متعال تقدیر کرده است. اما به من اختیار داده این آتش را در این نقطه روشن کنم یا روشن نکنم. قضا و قدر الهی با اختیار ما هیچ منافاتی ندارد. با این توضیحاتی که داده شد، امیرالمؤمنین میفرماید: انسان را گاهی خوشحال میکند چیزی که قرار بوده به آن برسد. یا خودش در این نقش داشته و یا گاهی در آن نقش نداشته است. «وَ یَسُوؤُهُ فَوْتُ مَا لَمْ یَکُنْ لِیُدْرِکَهُ» گاهی انسان را ناراحت میکند فوت چیزی که قرار نبوده به آن برسد. گاهی در زندگی تلاش میکنیم و دنبال کاری میرویم منتهی هرچه تلاش میکنیم، نمیشود و ناراحت میشویم. اینجا انسان نباید ناراحت شود و نباید از چیزهایی که به او رسیده خوشحال شود. چون قرار بوده به آن برسد. این هم قرار بوده به آن نرسد. بعد حضرت میفرماید: «فَلْیَکُنْ سُرُورُکَ» خوشحالی و اندوه برای این امور نگذار. چون این امور گذرا است و تمام میشود و انسان زود از آن فاصله میگیرد. یا سرور و حزن و اندوهت را برای یک چیزی بگذار که ماندگار است و ثانیاً خداوند اختیارش را به دست خود شما قرار داده است. میفرماید: «فَلْیَکُنْ سُرُورُکَ بِمَا نِلْتَ مِنْ آخِرَتِکَ» اگر در دنیا کاری کردی که با اختیار خودت انجام دادی و این برای تو ذخیره شده که روز قیامت پاسخش را میشنوی، آنجا میبینی برای این شاد باش. شاد باش به چیزی که رسیدی و آخرت تو را آباد کرده است. «وَ لْیَکُنْ أَسَفُکَ عَلَى مَا فَاتَکَ مِنْهَا» اندوهت را برای چیزی که نسبت به آخرت از دست دادی. چرا حضرت اینطور میفرماید؟ چون خوبی و بدی دنیا ماندگار نیست و گذرا است.
یک جملهای از آقا موسی بن جعفر یادم آمد. هارون الرشید در صدد این بود که یک نوشتهای را از حضرت موسی بن جعفر بگیرد و به مردم اعلام کند ایشان اعتراف کرد من جرم داشتم. من مجرم هستم. بعد هم با همان اعتراف حضرت را به قتل برسانند. امام(ع) این معنا را میدانست. یحیی بن خالد را در زندان حضرت فرستاد که شما یک چیزی را بنویسید و اظهار ندامت کنید از جرمی که انجام دادید، شما را آزاد میکنم. یحیی بن خالد در زندان آمد، حضرت مشغول نماز بودند. نمازشان که تمام شد، یحیی بن خالد به حضرت عرض کرد: من بشارت برای شما آوردم. فرمودند: چیست؟ عرض کرد: بشارت آوردم شما را از زندان آزاد کنم. ولی یک شرط دارد. شرطش این است که شما یک مکتوبی بنویسید و اظهار ندامت کنید. حضرت فرمودند: من یک پیغامی دارم شما پیغام مرا به هارون الرشید برسانید. پیغام حضرت همین جمله آقا امیرالمؤمنین است. فرمودند: به هارون الرشید بگو: «لم ینقضی عنی یوم من البلاء الا القضاء منک یوم من الرخاء» هیچ روزی از سختیهای من پایان نمیگیرد، مگر اینکه از خوشیهای تو هم پایان بگیرد. نه سختیها برای من دوام دارد، نه خوشیها برای تو دوام دارد. تا من و تو برسیم به روزی که آن روز پایان ندارد. آنجا معلوم میشود چه کسی سود کرده و چه کسی زیان کرده است. بنابراین انسان برای خوشیهای زود گذر دنیا و سختیهای زودگذر دنیا نباید ناراحت و خوشحال شود.
من از قرآن هم استفاده کنم. چون فرمایشات معصومین همه سند قرآنی دارد. در سوره مبارکه حدید خدای متعال میفرماید: هیچ اتفاقی نمیافتد، «إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» (حدید/22 و23) همه مقدرات در کتاب نوشته شده برای اینکه شما نه خوشحال شوید برای این امور و نه ناراحت شوید برای چیزهایی که قرار نبوده به شما برسد. بعد حضرت میفرمایند: «وَ مَا نِلْتَ مِنْ دُنْیَاکَ فَلاَ تُکْثِرْ بِهِ فَرَحاً» (نامه 22 نهجالبلاغه) اگر به دنیا رسیدی خیلی زیاد شادی نکن، وقتی انسان به دنیا میرسد خوشحال میشود. یا مال دنیا هست، یا کار و حرفهای نصیبش میشود. انشاءالله خداوند متعال برای جوانهای ما کار و پیشهای فراهم کند که به دنبال آن ازدواج رایج شود و جوانهای ما به خانه بخت بروند، انشاءالله! به طور طبیعی انسان شاد میشود اما ذوق زده نشو. منصور دوانقی وقتی به قدرت رسید، خیلی ذوق زده شد و به یکی از اطرافیانش گفت: این خلافت و حکومت و پادشاهی چقدر شیرین است و لذت دارد. اگر میماند و پایدار ماند! شخصی که نشسته بود یک آدم پخته و دنیا دیده بود. گفت: اگر قرار بود دوام داشته باشد به تو نمیرسید. اینکه به تو رسیده معلوم است دوام ندارد. امروز نوبت توست و فردا کس دیگری بر تخت مینشیند. «وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها» (آلعمران/140) اگر دوام داشت برای غیرتو هرگز به تو نمیرسید.
حضرت فرمود: «وَ مَا نِلْتَ مِنْ دُنْیَاکَ فَلاَ تُکْثِرْ بِهِ فَرَحاً» اگر چیزی از دنیا به تو رسید، زیاد برای آن شادی نکن. «وَ مَا فَاتَکَ مِنْهَا فَلاَ تَأْسَ عَلَیْهِ جَزَعاً» اگر چیزی از دنیا از دست تو گرفته شد، خیلی جزع و فزع نکن. ناراحتی هست اما جزع و فزع این است که انسان صدایش را بلند کند و داد بکشد و اظهار ناراحتی کند. انسان نباید بر چیزی، خصوصاً خسارتهای مالی که به انسان میخورد یا خسارتهای جانی که به انسان میخورد. شخصی از اصحاب رسول خدا یک نوجوانی داشت. شاید حدود شش هفت ساله بود. این کودک بیمار شد. مرتب سر میزد و مداوا میکرد. یک روز منزل آمد دید همسر او خودش را مرتب کرده و آراسته است. گفت: بچه کجاست؟ گفت: خوابیده است. استراحت کرد و خیلی خوشش آمد همسرش خودش را آراسته کرده است. رفتند استراحت کنند، همسرش گفت: اگر همسایهای چیزی را به شما امانت داده باشد و بعد از مدتی که نزد شما امانت بوده و بیاید امانت را پس بگیرد، شما ناراحت میشوی؟ گفت: نه! ناراحت نمیشوم. گفت: خدای متعال این فرزند را به ما امانت داده و امروز این فرزند را از ما گرفته است. مبادا ناراحت شوی. پدر وقتی این صبر و ظرفیت را از خانمش دید که معمولاً خانمها در اینطور مسائل طاقت ندارند و شکیبایی ندارند، تعجب کرد. گفت: حالا من گریه کنم؟ حالا که او جزع و فزع نمیکند، من بیتابی کنم؟! خدمت پیامبر آمد و جریان را برای رسول خدا منتقل کرد. پیغمبر این خانم را خواست. به قدری این خانم را تشویق کرد و ترغیب کرد و ستایش کرد، به خاطر این روحیه بزرگ، این به آن معرفت برمیگردد. به ایمان به خدا برمیگردد. گفت: خداوند متعال این را امانت به ما داده و امروز این امانت را خواسته و از ما گرفته است. ما نباید ناراحت شویم. ما میتوانیم این ظرفیت را پیدا کنیم البته نیاز به ممارست دارد. نیاز به ریاضت دارد. همه انسانها یکسان نیستند. من میخواهم عرض کنم ضریب معرفتی را اگر بالا بردیم،یعنی به این نتیجه رسیدیم که «انا لله» ما برای خدا هستیم «و انا الیه راجعون». یکی از اساتید ما که خدا رحمتش کند، وقتی این آیه شریفه را میخواند «انا لله و انا الیه راجعون» بغض گلویش را میگرفت و اشک میریخت. «العبد و ما فی یده کان لمولاه» ما خودمان و آنچه در اختیار داریم همه برای خداست. اگر انسان واقعاً به اینجا رسید و خدا را ناظر دانست، خدا را رئوف دانست، حتماً یک مصلحتی بوده در اینکه این اتفاق بیافتد، این شخص این ضرر مالی را ببیند. چون نمیخواسته به خودش ضرر بزند. انسان باید در این مسائل ظرفیت پیدا کند و راه این ظرفیت پیدا کردن این است که ضریب معرفتی را نسبت به خدای متعال بالا ببرد. خدا باور شود، معاد باور شود و بداند «إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» (توبه/120) بداند خداوند متعال کسانی که در برابر مشکلات صبر میکنند و صبر پیشه میکنند، «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون» (بقره/157) خداوند متعال بر اینها درود میفرستد. گاهی میفرماید: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِين» (بقره/155) بنابراین فرمودند: «مَا فَاتَکَ مِنْهَا فَلاَ تَأْسَ عَلَیْهِ جَزَعاً» اگر چیزی از دنیای تو فوت شد، نه اینکه ناراحت نباش. ناراحت شدن طبیعی است. فرض کنید کسی فرزند خردسالش را از دست بدهد، میتواند ناراحت نشود؟
اواخر عمر به پیغمبر خدا بچهای را به نام ابراهیم دادند. اسم ایشان را ابراهیم گذاشت. اسم جدشان را روی این فرزند گذاشتند. هجده ماهه بود این بچه از دنیا رفت. پسرهای پیغمبر قبلاً همه از دنیا رفته بودند. فاصله وفات ایشان تا رسول خدا خیلی زمان نبرد. یعنی ابراهیم سال هشتم هجرت به پیامبر داده شد و سال دهم هجرت ابراهیم از دنیا رفت. سال یازده هجرت پیغمبر از دنیا رفت. ایشان دستور دادند ابراهیم را غسل کنند و کفن کنند، بچه کوچک را از نظر فقه اسلامی لازم نیست نماز بخوانی. غسل و کفن دادند و اختلاف هست در اینکه بعضی میگویند: پیغمبر خدا نماز هم خواندند. حال آنکه نقل هست امام حسین(ع) روز عاشورا به بدن حضرت علی اصغر نماز خواندند. تا شش سالگی مستحب است نماز بخوانی ولی واجب نیست. پیغمبر خدا گریه میکردند. وقتی ابراهیم از دنیا رفت. یک کسی به رسول خدا عرض کرد: یا رسول الله! برای بچه گریه میکنید؟ فرمودند: «یحزن القلب و تدمع العین» دلم اندوهناک است و اشکم جاری است. «و ما أقول ما یسخط الرب» اما حرفی نمیزنم که خدا را به سخط دربیاورد. خدا خواسته و راضی هستم. اما فرزندم هست و دلم میسوزد. اینکه در این روایت هست حضرت میفرماید: «مَا فَاتَکَ مِنْهَا فَلاَ تَأْسَ عَلَیْهِ جَزَعاً» جزع آن اندوهی است که به اوج خودش میرسد و انسان ناله و فریاد میکند. این مطلوب نیست. بعد حضرت میفرمایند: تمام توانت را برای بعد از مرگت بگذار! یعنی به فکر باش! «وَ لْیَکُنْ هَمُّکَ فِیمَا بَعْدَ اَلْمَوْتِ» (نامه 22 نهجالبلاغه) هَمّ تو آخرتت باشد. چرا؟ چون انسان آنجا میخواهد زندگی کند. اینجا زندگی عاریتی و موقت است. مگر انسان چقدر در این دنیا میماند؟ فرض کنید صد سال هم در این دنیا بماند. بالاخره رهگذر هستیم. انسان ماندگار نیست. ابوالحسن تهامی شاعر میگوید: «انما اعمارکم سفرٍ من الاسفار» سعی کن حوائج خودت را برآورده کنی و کارهایت را انجام بدهی. عمر یک سفری از سفرهاست. مثل سایر سفرهایی که انسان انجام میدهد.
این «وَ لْیَکُنْ هَمُّکَ فِیمَا بَعْدَ اَلْمَوْتِ» آثار و برکاتی دارد. انسان وقتی به فکر بعد از مرگش باشد، همیشه زندگیاش با نشاط است. به دوران پیری هم میرسد آن نشاط را دارد. چون میبیند پرونده زندگیاش یک پرونده خوبی است. کارهایی که در زندگی کرده کارهای خوبی است. از همین کارها به آینده که میرسد شاد است. وقتی مراجعه میکند و میبیند کارهای خیری در زندگی کرده یا کارهای عام المنفعه داشته است یا وظایف شخصی خودش را در زندگی نسبت به خدای متعال انجام داده شاد میشود و خوشحال میشود. لذا حضرت میفرماید: «وَ لْیَکُنْ هَمُّکَ فِیمَا بَعْدَ اَلْمَوْتِ» تمام اهتمام خودت را برای بعد از مردن بگذار.
شریعتی: انشاءالله ما هم همین نگاه را داشته باشیم و یاد معاد و آخرت زندگی ما را آباد کند علاوه بر اینکه آخرت آبادی هم خواهیم داشت، انشاءالله. مشکلی که داریم این است که دنیا را خیلی جدی گرفتیم. این یک مقدار ما را زمین گیر میکند و کار را سخت میکند.
حاج آقای نظری منفرد: دنیا را باید جدی گرفت. حدیثی در این رابطه هست که میفرماید: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ تَرَكَ دُنْيَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْيَاهُ» (الفقيه/ ج 3/ ص 156) از ما نیست کسی که آخرتش را برای دنیا رها کند. از ما نیست کسی که دنیایش را برای آخرت رها کند. انسان باید هردو را داشته باشد. منتهی انسان باید به این دنیا توجه کند که دنیا برای انسان ماندگار نیست. این از یقینیات ما هست که ما اینجا ماندگار نیستیم. باید به اندازهای که هستیم برای اینجا برنامهریزی کنیم. این یک امر عقلایی و مسلم است. اگر معاد را باور کردیم باید به اندازهای که آنجا هستیم برنامهریزی کنیم. برای دنیا هم به اندازهای که میدانیم اینجا هستیم برنامهریزی کنیم.
شریعتی: در تاریخ نقل شده که حضرت امیر هر روز بعد از نماز عشاء میفرمودند: «تجهزوا رحمکم الله فقد نودی فیکم بالرحیل و اقلوا العرجة علی الدنیا» انشاءالله تجهیز شویم و خودمان را آماده سفر آخرت بکنیم. امروز صفحه 194 قرآن کریم آیات 41 تا 47 سوره مبارکه توبه در سمت خدا تلاوت خواهد شد. چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را هدیه کنیم به روح بلند قرآن ناطق امیرالمؤمنین(ع) که انشاءالله همه از ثواب و برکاتش بهرهمند شویم.
«انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «41» لَوْ كانَ عَرَضاً قَرِيباً وَ سَفَراً قاصِداً لَاتَّبَعُوكَ وَ لكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَ سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ «42» عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ «43» لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ «44» إِنَّما يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ «45» وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَ لكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَ قِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدِينَ «46» لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلَّا خَبالًا وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ «47»
ترجمه: (به سوى جبهه وجهاد) كوچ كنيد، سبكبار و سنگين بار، (خواه بر شما آسان باشد، خواه دشوار.) ودر راه خدا با اموال وجانهاى خود جهاد كنيد، اگر مىدانستيد، اين براى شما بهتر است. اگر غنيمتى نزديك و سفرى كوتاه (براى جهاد) بود، قطعاً (متخلفان از جهاد) در پى تو مىآمدند، ولى آن راه بر آنان دور و دشوار آمد (و به اين بهانه نمىآيند) و به خدا سوگند خواهند خورد كه اگر مىتوانستيم، با شما (به جنگ) بيرون مىشديم! آنان (با اين روش،) خود را هلاك مىكنند و خداوند مىداند كه آنان دروغگويانند. خدايت ببخشايد! چرا پيش از آنكه (حال) راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بشناسى، به آنان اجازه (مرخّصى) دادى؟ آنان كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند، هرگز براى جهاد كردن با مال و جانشان، از تو مرخصّى نمىطلبند و خداوند به (حال) پرهيزكاران آگاه است. تنها كسانى از تو اجازه مىگيرند (به جبهه نروند،) كه به خدا و روز قيامت ايمان ندارند و دلهايشان مرددّ گشته است، پس آنان در شك و ترديدشان سرگردانند. (منافقان) اگر تصميم جدّى بر رفتن به جبهه داشتند، ساز و برگ جهاد آماده مىكردند. ولى خداوند، انگيزه و بسيج آنان را (به خاطر كوردلى و نالايقى،) خوش نداشت و آنان را (از رفتن به جبهه) بازداشت و به آنان گفته شد: همنشين خانهنشينان (كودكان وسالمندان و بيماران) باشيد. اگر (منافقان) همراه شما به جنگ بيرون آمده بودند، جز فساد، (ترديد و اضطراب، چيزى) بر شما نمىافزودند و به سرعت در ميان شما رخنه مىكردند تا فتنه پديد آورند ودر ميان شما كسانى (تأثيرپذيرند كه) به سخنان آنان گوش و دل مىسپارند و خداوند به حال ستمگران آگاه است.
شریعتی: انشاءالله لحظات زندگی همه ما منور به نور قرآن کریم و مزین به نام نبی مکرم اسلام و اهلبیت بزرگوارشان باشد. به سایت ما مراجعه کنید. فایلهای صوتی و متنی برنامه در سایت ما موجود هست. نکته قرآنی و اشاره قرآنی امروز را حاج آقای نظری بفرمایند و از مرحوم دوانی بشنویم.
حاج آقای نظری منفرد: آیاتی که تلاوت شد «لَوْ كانَ عَرَضاً قَرِيباً وَ سَفَراً قاصِداً لَاتَّبَعُوكَ وَ لكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ» این آیه یک پیامی دارد. میفرماید: اگر این مسافتی که میخواستیم برای جنگ برویم، مربوط به جنگ تبوک است، اگر راه نزدیکی بود همه استقبال میکردند اما چون راه دوری است برایشان سخت است. پیام آیه این است اگر انسان فهمید یک مسئولیتی است که باید انجام بدهد، و این مسئولیت که انجام بدهد، کم باشد یا زیاد، به او جزا داده خواهد شد. ثواب داده خواهد شد. چون خداوند متعال در همین سوره توبه آخرش میفرماید: شما در این سفرها تشنه شوید، گرسنه و خسته شوید، راه بروید و پول خرج کنید، همه اینها برای شما عمل صالح نوشته میشود. اگر انسان احساس کرد این وظیفه الهی است و به آن رسید که وظیفه است و باید عمل کند، نباید اظهار ناراحتی کند که چون دور است نمیروم. نزدیک است استقبال میکنیم. انسان باید از کارهای سخت بیشتر استقبال کند. چون «أفضل الاعمال أحمزها» (مفتاح الفلاح، ص 45) بهترین اعمال کاری است که سختیاش بیشتر باشد. خداوند متعال اجر بیشتری میدهد. این پیام آیه است که انسان اینطور نبایستی باشد که کارهای آسان را بگیرد و کارهای سخت را رها کند ولو اسلام دین آسانی است. «فان الله عزّ و جل یحب أن یؤخذ برخصه کما یحب أن یؤدوا فرائضه» خداوند متعال همانطور که دوست دارد انسان واجبات و محرمات را عمل کند و جدی بگیرد، مواردی که رخصت داده شده و اجازه داده شده خدای متعال دوست دارد انسان انجام بدهد. یعنی انسان مباهات را انجام بدهد. یعنی ما برای خودمان سخت نگیریم. اما گاهی در زندگی اتفاق میافتد یک کاری سخت است. کار الهی است و بایستی این کار انجام شود. انسان نباید شانه تهی کند و باید انسان به استقبال آن کار برود. خداوند «لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِين» اجر محسنین را ضایع نمیکند.
شریعتی: در این دوره از برنامه سمت خدا اتفاق خوبی افتاده که خیلی از علمایی که کمتر میشناسیم یا نمیشناسیم، علمایی که با مجاهدت و تلاششان و کتابهایشان آمدند از مکتب اهل بیت(ع) دفاع کردند و تاریخ را نقل کردند، این هفته از مرحوم حجت الاسلام علی دوانی که ایشان از چهرههای مهجور و غریب است در برنامه یاد میکنیم. نکتهای از ایشان هست برای ما بفرمایید.
حاج آقای نظری منفرد: مرحوم دوانی(ره) برای دوان هستند. دوان یکی از مناطق استان فارس هست نزدیک کازرون. ایشان عالم برجستهای بود و خیلی زحمت کشیده بود. خاطرم هست ایشان از همان اوایل قبل از پیروزی انقلاب که یک مجلهای را حوزه داشت به نام مجلهی مکتب اسلام، ایشان در آن مقاله مینوشت. یکی از چهرههای اهل تحقیق و فاضل و مطرح حوزه بود قبل از انقلاب. این مجله هم مجله منحصر به فرد مذهبی بود که خاطرم هست منتشر میشد. مقالههای علمی خوبی توسط فضلای حوزه علمیه در این مجله نوشته میشد. من جمله از این افراد مرحوم آیت الله دوانی بود. ایشان آثار گرانبهای خوبی از خود به جا گذاشته که یکی «قلم زدن در تراجم» اصطلاحاً تراجم غیر از رجال است. علم رجال علمی است که نویسنده میپردازد به کسانی که راویان حدیث هستند که آیا اینها افراد مورد وثوقی هستند یا اینها را ضعیف شمردند یا شخصیت راویان حدیث است از جهت مورد ثقه بودن و نبودن، اما تراجم به کتابهایی گفته میشود که راجع به بیوگرافی افراد، شرح حال و زندگی افراد است. این یک علمی بوده که از گذشته مطرح است. علم خوبی است و من خیلی به آن علاقهمند هستم. خصوصاً تراجم علما را، یکی از کارهای خوبی که مرحوم دوانی انجام داده همین تراجم است که چاپ شده و احوال علما را، خصوصاً علمای متأخر و نزدیک به ما را، یادم هست یکی از کتابهای ایشان را نگاه میکردم، در مورد مرحوم محدث قمی شاید تقریباً یک جلد از کتاب ایشان مربوط به مرحوم محدث قمی است. این هم نیازمند به یک تتبع تامی است که انسان بیاید زندگی علما را تتبع کند، گاهی یک عالمی در یک شهری بوده و انسان باید آنجا برود و احوالاتش را بپرسد و خیلی زحمت کشیدند. خداوند ایشان را غریق رحمت بفرماید. یک عالمی بوده جامع، هم در زمینه تاریخ، هم در زمینه تراجم و هم در زمینه علوم حوزوی! ایشان از قدیم جزء کسانی بوده که در مکتب اسلام مقاله مینوشته است.
شریعتی: شاید شیرینی و حلاوت حسن ختام بخث قبلی ما و همان روایت امیرالمؤمنین که هرشب بعد از نماز عشاء داد میزدند و با صدای بلند میفرمودند: «تجهزوا رحمکم الله» بفرماید و اگر نکتهای هست میشنویم.
حاج آقای نظری منفرد: مرحوم سید رضی در نهجالبلاغه قبل از اینکه خطبه را بیان کند میفرماید: «کثیراً ما ینادی بهذه الخطبه بعد صلاة العشاء» یعنی امیرالمؤمنین(ع) بعد از نماز عشاء بیشتر اوقات وقتی نماز عشاء تمام میشد بلند میشدند رو میکردند به مردم و میفرمودند: «تجهزوا رحمکم الله فقد نودی فیکم بالرحیل و اقلوا العرجة علی الدنیا» شاید معنی «تجهزوا» روشن باشد. یعنی همه چیز مهیا است، ما معمولاً یک اسباب و لوازمی که قبل از رفتن عروس خانم به خانه داماد برایش میفرستند، جهیزیه میگوییم. یعنی نیازهایی که برای آخرت دارید پیش بفرستید. از اینجا باید پیش فرستاد. قرآن میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» (حشر/18) هرکسی ببیند برای فردایش چه فرستاده است؟ اینها همان جهیزیه است که باید پیش فرستاد. حضرت میفرماید: «تجهزوا» خدا شما را رحمت کند. آنجا وقتی میروید آسایش و آرامش داشته باشید. اینجاست که هرچه انسان فراهم کرد، آنجا به دردش میخورد. «تجهزوا رحمکم الله فقد نودی فیکم بالرحیل» یعنی منادی مرگ ندا زده و شما را خوانده است. شعری از حافظ بخوانم.
بال بگشا و سفیر از شجر طوبی زن *** حیف باشد که تو مرغی و اسیر قفسی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش *** وه که بس بی خبر از غل غل چندین جرسی
این جرسها همان رحیل موت است و منادی است که ما کاروان را ندا میدهد. «تجهزوا رحمکم الله فقد نودی فیکم بالرحیل و اقلوا العرجة علی الدنیا» اینقدر با نردبان دنیا بالا نروید. دنیا زده نشوید. ذوق زده برای دنیا نشوید. نه اینکه دنیا نداشته باشید اما نه اینکه خودش را فدای دنیا بکند. انسان بالاتر از دنیاست که خودش را فدای دنیا کند. اینها را باید گذاشت و رفت. امیرالمؤمنین میفرماید: «لَيْسَ لانْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلا الْجَنَّةَ فَلا تَبِيعُوهَا إِلا بِهَا» (نهج البلاغه، خطبه456) ارزش شما بهشت است مواظب باشید خودتان را به غیر بهشت نفروشید. ارزش شما بهشت است، مواظب باشید این کالایی که دارید وجود شماست. این کالا را به غیر بهشت معامله نکنید که اگر اینطور باشد قطعاً ضرر کردید.