96-10-26-حجت الاسلام والمسلمين نظری منفرد– نامههای حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)- نامه پنجم نهجالبلاغه
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نامههای حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)- نامه پنجم نهجالبلاغه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظری منفرد
تاريخ پخش: 26- 10-96
بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد.
شریعتی: سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، بینندههای خوب و شنوندههای نازنینمان، خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز. «اللهم وفقنا لما تحب و ترضی و اجعل عاقبة امرنا خیرا» حاج آقای نظری منفرد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای نظری منفرد: سلام علیکم و رحمة الله. سلام بر شما و همه بینندگان محترم.
شریعتی: روزهای سهشنبه مزین به حضور حاج آقای نظری منفرد و نکات بسیار ناب و لطیفی که در ذیل بحث نامههای پیامبر و اهلبیت(ع) داریم میشنویم. خدمت شما هستیم و بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای نظری منفرد: بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین.
نامهای که من امروز برای بینندگان محترم، برادران و خواهران و شنوندگانی که صدای ما را میشنوند آماده کردم، نامه پنجم نهجالبلاغه است. این نامه خطاب است به استاندار آذربایجان در آن عصر، عنایت دارید که حکومت امیرالمؤمنین در آن عصر خیلی از نظر جغرافیایی گسترده بوده است. ایران و قسمت شرق و خراسان بزرگ آن روز و قسمت جنوب کرمان، جدای از عراق و حجاز و شامات، مصر، همه در تحت حکومت امیرالمؤمنین(ع) بوده است. حضرت توجه داشتند که استاندارهایشان چه کار میکنند و نصیحت میکردند آنها را پند میدادند که مبادا از آن محدودهای که وظیفه آنهاست تخطی کنند. قبل از اینکه نامه را خدمت عزیزان و شنوندگان قرائت کنیم، یک نامهای را من عرض کنم یک مقدمهی خوبی در رابطه با این نامه است.
اساساً پذیرش مسئولیت با یک سلسله اهدافی همراه هست. یعنی یک اهدافی که محرک در انسان هست، انسان بیاید یک مسئولیتی را قبول کند و یک مسئولیت را بپذیرد. گاهی هدف انسان اهداف مثبت است. به صورت جمع این را ذکر میکنم چون موارد مختلفی دارد. گاهی هدف یک هدف الهی است و براساس یک وظیفه شرعی، مسئولیت را به عنوان یک وظیفه الهی، شخص عامل و کارگزار تلقی میکند و آن مسئولیت را انجام میدهد. این سقف مسئولیت است. مسئولیت یک سطحی هم دارد، شاید یک خطوط قرمزی هم داشته باشد. گاهی شخص مسئولیت پذیر با هدف وطن دوستی مسئولیت را میپذیرد. از او سؤال میکنی چرا این مسئولیت را پذیرفتی، میگوید: میخواهم به وطنم خدمت کنم. وطنم را دوست دارم. این هم خوب است. عشق به میهن، ما این را خوب میدانیم. انسان با هدف خدمت به وطن، خدمت به خاک، وطن دوستی، مسئولیت را بپذیرد. البته سبقهی الهی هم داشته باشد، وطن هم دوست داشته باشد، «حب الوطن من الایمان» گاهی هم اینطور است. گاهی پذیرش مسئولیت با هدف نوع دوستی است و خدمت به دیگران است. این هم بسیار خوب است. پس گاهی پذیرش مسئولیت به عنوان یک وظیفه دینی، وظیفه الهی است. گاهی به عنوان حب وطن و علاقه به وطن هست. گاهی هم خدمت به هم نوع است. همه اینها خوب است، همه اینها مثبت است. منتهی اگر سبقه و رنگ دینی به خود بگیرد، نورٌ علی نور است.
اما گاهی مسئولیت، شخص وقتی مسئولیت را میپذیرد، مسئولیت برای او یک ابزاری است که بتواند زندگی دنیایی او را تأمین کند. خیلیها اگر کاری را انتخاب میکنند، کاری را انتخاب میکنند برای اینکه زندگی دنیاییشان اداره شود. این هم بد نیست. نمیتوانیم بگوییم این بد است. به هر حال انسان تلاشی که میکند باید زندگی او هم اداره شود. گاهی با این انگیزه شخص مسئولیت را میپذیرد. گاهی شخص مسئولیتی را میپذیرد به عنوان اینکه مسئولیت یک ابزاری باشد پشت این ابزار یک خواستههایی جدای از این مسئولیت دارد. یعنی این مسئولیت برای او تنها یک هدف نیست که زندگیاش و هزینههای زندگی او را اداره کند. میخواهد از این مسئولیت یک بهره برداری بکند. حالا یا بهرهبرداری نسبت به مقام است، یا نسبت به مال است، تا جایی که اسلام اجازه نداده و دین اجازه نداده اینطور پذیرش مسئولیت درست نیست. همان خط قرمزهاست. بنابراین مسئولیت یک سقفی دارد اینکه انسان برای خدا کار کند. یک سطحی هم دارد سطحش این است که انسان مسئولیتی را قبول بکند برای گذراندن زندگیاش، منتهی سعی کند مسئولیتی که به او واگذار شده «کما هو حقه» این مسئولیت را انجام بدهد تا در برابر آن حقوقی که میگیرد شخص مسئول نباشد. به هر حال وقتی یک کسی را مسئولیتی به او واگذار کردی، در برابر آن مسئولیت ارزیابی میکنند. این کاری که شما انجام میدهید بهایش این مقدار است. اگر از کار کم بگذارد و از آن مسئولیت بکاهد واقعاً مسئول است. چون در حقیقت یک نوع اجارهای است بین شخص که اجیر میشود و آن موجری که شخص را اجاره میکند. حالا یا به صورت کلی یا به صورت شخصی هستند.
شریعتی: یعنی اگر کارش را درست انجام ندهد، حق الزحمهاش اشکال دارد؟
حاج آقای نظری منفرد: بله اشکال دارد. چون آن مقدار کاری که با او تعهد شده، حالا یا با صراحت یا از امور ارتکازی است، که این آقا وقتی این مسئولیت را میپذیرد، مثلاً باید هشت ساعت کار کند، یک کارهایی که به او واگذار شده باید انجام بدهد تا مستحق این اجر باشد. این مقدمهای بود بر نامهی امیرالمؤمنین(ع). حضرت به عامل آذربایجان که حالا امروز آذربایجان به شرقی و غربی تقسیم شده است و محدودتر شده است. حضرت یک نامهای نوشتند، ظاهراً شخصی که در آنجا استاندار بوده و از طرف حضرت مأمور بوده، درست درک نکرده بوده که این مسئولیت یک وظیفهای است در اسلام که در ابتدا انسان باید به آن سقف توجه کند و مسئولیت را برای خدا انجام بدهد. تصور من این است که امام (ع) یا میخواهند به او هشدار بدهند که متذکر باشد، متوجه کارهایش باشد که کاری که میکند و مسئولیتی که پذیرفته درست انجام بدهد.
نامه پنجم نهج البلاغه، حضرت خطاب میکند به عامل آن روز آذربایجان، میفرماید: «وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ» عمل تو و مسئولیت تو برای تو یک وسیلهی ارتزاق نیست. یعنی با این دید نباید به این مسئولیت نگاه کرد. ولو حاکم اسلامی و ولی امر، کسی که این مسئولیت را به او واگذار کرده بایستی از نظر هزینههای زندگی او را تأمین کند اما شما که مسئول هستید با این نگاه به مسئولیت نگاه نکن. پس با چه نگاهی به مسئولیت نگاه کنیم؟ «وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ» (نهج البلاغه، نامه5) این مسئولیت در عهدهی توست. یک امانتی است که به تو واگذار شده است. پستها و مسئولیتها برای انسان دائمی نیست. عاریتی است. یک مدتی در اختیار انسان میگذارند و بعد از مدتی از او گرفته میشود و به دیگری سپرده میشود. پس امانت است. چون اگر مال انسان بود برای همیشه بود. اما اینکه گاهی در اختیار انسان است و ممکن است فردا نباشد.
در تاریخ هست یک امیری جایی امیر بود و نشسته بودند. مشغول غذا خوردن بودند. مأمور دم در آمد گفت:یک پیکی آمده و با خودش یک پیامی را آورده است. از طرف حاکم و والی اصلی. گفت: بگویید داخل شود. والی مشغول غذا خوردن بود. پیک آمد و یک نامهای دست ایشان داد. نامه را باز کرد و نگاهی کرد، چهرهاش در هم شد. کسانی که نشسته بودند تماشا میکردند سر سفره غذا، گفتند: چه شد؟ گفت: آنچه در این مکتوب آمده این هست: قدرت اینطور هست که سر سفره صبحانهاش برخی مینشینند، و سر سفره شامش هم برخی دیگر. یعنی ماندگار نیست! حکم عزل او را دستش داده بودند.
قدرتی که هیچ اعتبار ندارد، کرسی و صندلی که هیچ اعتبار ندارد، من شاید فردا نباشم. بنابراین من درست این امانت را نگهداری کنم. خداوند متعال میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها» (نساء/58) من امانت را هم درست نگهداری میکنم و هم آن امانت درست را به اهلش واگذار کنم. این تعبیر ببینید چقدر زیباست. «وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَة وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ» این در عهده تو امانتی است و شما امانت دار هستید. انسان امانتدار بایستی امین باشد. حالا یک کسی پذیرفت این امانت است. چه عیبی دارد که در آن دخل و تصرف کنیم، زیر و رو کنیم و کم و زیاد کنیم. حضرت میفرماید: «وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًي لِمَنْ فَوْقَكَ» مواظب باش یک کسی دارد تو را رصد می کند. اینطور نیست که تو فعال ما یشاء باشی، هرکاری دلت میخواهد انجام بدهی. تحت نظر هستی. اگر واقعاً کارگذاران و کسانی که مسئولیت پذیرفتند به این جهاتی که عرض شد توجه کنند. اولاً منصب حالا هرچه هست، گاهی شخص رئیس است، یک ادارهای هست، اداره هم یک ادارهی کوچکی هست. گاهی رئیس و مدیر عامل یک اداره بزرگی هست. گاهی رئیس اداراتی یا مجموعهای از ادارات هست. گاهی فرماندار یک شهری است. گاهی استاندار یک استانی است تا به منصب وزارت و ریاست برسیم. تمام اینها مسئولیتی است که واگذار شده به ما و این مسئولیت امانتی است در اختیار آن کسی که مسئولیت به او واگذار شده است. هم از طرف خدا واگذار شده و هم از طرف مردم واگذار شده است. انسان باید دقت لازم را در انجام این مسئولیت بکند. «وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًي لِمَنْ فَوْقَكَ» تو مورد توجه هستی، مورد رعایت و رصد هستی از کسی که بالای سرت هست. «لِمَن فَوقَک» ممکن است آقا امیرالمؤمنین باشد که حضرت داشتند کسانی را که این افراد، کسانی که در رأس قدرت بودند اینها را چک میکردند. ببینند اینها با مردم چطور برخورد میکنند. بازرس داشتند یا به تعبیر عربی عیونی داشتند. چشمهایی داشتند که این چشمها بازرسهای آنها بودند.
یک شخصی از کارگزاران امیرالمؤمنین به نام ابوالاسود دوئلی است. از اصحاب حضرت است و علم نحو را جلال الدین سیوطی در این کتاب نحو تصریح میکند که امیرالمؤمنین (ع) مبتکر علم نحو بوده است. «المبتکر لهذا الفن» ابوالاسود دوئلی از حضرت همین علم نحو را نقل میکند. حضرت ایشان را گذاشته بودند به عنوان یک حاکم و قاضی در یک خطهای از کشور اسلامی، یک روز ایشان نشسته بود بر مسندش و مشغول حکمرانی بود. نامهای به دستش رسید. نامه را نگاه کرد، آقا امیرالمؤمنین او را عزل کرده بود. آدم خوبی بود. خیلی تعجب کرد. چون انسانی که از یک مسئولیتی عزل میکنند یا خلافکار است و از مقام سوء استفاده کرده است یا کاری که به او واگذار شده در انجام آن کار ناتوان است. نمیتواند آن کار را اداره کند. مدیری که کارآمد است و امین است. حضرت یوسف(ع) به عزیز مصر فرمود: «اجْعَلْنِي عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ» (یوسف/55) من هم مدیر خوبی هستم، آگاه هستم و امین هستم. حفیظ هستم. یک مدیر ایدهآل شایسته، مدیری است که هم امانتدار باشد و هم آگاه باشد به مسئولیتی که به او واگذار شده است، ناتوان نباشد در انجام مسئولیت. یک مدیر کارآمد کار بلد. ایشان وقتی حکم عزلش را امیرالمؤمنین برایش فرستاد، بلند شد آمد ببیند مشکل چه بوده است. هرچه خودش فکر کرد دید نه سوء استفادهای از پست کرده است و نه در اجرای آن مسئولیت ناتوان بوده است. پس چرا امیرالمؤمنین او را عزل کرد. آمد خدمت امیرالمؤمنین عرض کرد: آقا من نه ظلمی به کسی کردم، نه حکمی بر خلاف کردم. نه رشوهای گرفتم و نه در کاری که انجام میدادم ناتوان بودم، چرا من عزل شدم؟ من بدانم علت عزل من چه بوده است؟ حضرت فرمود: درست است. نه تو در انجام وظیفه ناتوان بودی. نه سوء استفاده کردی، اما عیون من و مأمورین من خبر آوردند «سمعتُ ان صوتکَ یعلوا صوت الخَصمین» به من خبر رسیده وقتی تو بر کرسی داوری و حکومت و قضاوت مینشینی صدای تو بلندتر از صدای آن دو نفری است که برای حل مشکلشان پیش تو آمدند. امیرالمؤمنین یک چنین شخصیتی است. چه مسائل ظریف و دقیقی را امیرالمؤمنین توجه کرده است. چقدر خیرخواه مردم است، خیرخواه رعیت است. یعنی اگر یک پستی به ما داده شد، صاحب میز شدیم نباید مردم را فراموش کنیم. من به فکر این باشم که سر ماه میشود حقوق بگیرم. صبح که میآیم انگشت بزنم معلوم شود ورودم و خروجم کی بوده است. نه باید به فکر این باشم به مردم خدمت کنم. این مسئولیتی که به من واگذار شده است، این مسئولیت را درست انجام بدهم.
بعد حضرت میفرماید: «لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتَاتَ فِي رَعِيَّةٍ» (نهجالبلاغه، نامه 5) کاری که بر عهده یک استاندار هست، گاهی کارهای مربوط به اجتماع هست، مسائلی که در اجتماع اتفاق می افتد. بالاخره بایستی جلسه بگیرند و ببینند مسائلی که در اجتماع اتفاق میافتد باید چه عکس العملی در برابرش داشته باشند. مشکلات مردم چیست به مشکلات مردم برسند. نقایص چیست. نقایص را برطرف کنند. یکی هم مسائل مالی است. مسائل مالی هم در اختیار حاکم است. حضرت میفرماید: اما در امور رعیت حق نداری بدون اذن و مشورت و هماهنگی یک کاری را دربارهی رعیت انجام بدهی. یعنی نباید خود رأی باشی. من به این نتیجه رسیدم که این کار را باید انجام بدهی.
حدیثی از امیرالمؤمنین یادم آمد، حدیث جالبی است. حضرت میفرماید: «َمنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ» (نهج البلاغه، حكمت 161) کسی که مستبد الرأی شد، گفت: آنچه من میگویم همان است. این هلاک میشود. چون به هر حال من که به همه مسائل احاطه ندارم. گاهی یک مطلبی را من از یک زاویهای میبینم و شما از یک زاویهی دیگری این مطلب را جهت دیگرش را میبینید. اینکه خداوند متعال به پیامبر بزرگوار اسلام میفرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» (آل عمران/159) مشورت بگیر. پیغمبر نیاز به مشورت نداشته اصلاً، پیامبر مرتبط با وحی بوده است. پیامبر براساس آیات کریمه قرآن مجید علم غیب میدانسته است. در سوره مبارکه جن هست «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَدا إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ» (جن/26) خداوند بر غیبش احدی را آگاه نمیکند مگر پیامبر، اساساً پیامبر درست است بشر است. اما بشری است که در او خطا راه ندارد. چرا؟ چون با غیب در ارتباط هست. قرآن میفرماید: «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى» (نجم/3و4) من دیشب نگاه میکردم مستدرک حاکم از کتب حدیثی عامه است. یک شخصی از اصحاب رسول خدا آمد خدمت پیامبر عرض کرد: یا رسول الله! قریش به من گفتند: پیامبر «بَشَرٌ مِثْلُنا» گاهی غضب میکند. گاهی غضب این سخن را میگوید. معلوم نیست حرفهایی که ایشان میزند تمام حرفها درست باشد. من آمدم خدمت شما سؤال کنم و ببینم واقعاً همینطور است؟ پیامبر فرمود: آنچه از این دو لب من خارج میشود حق است بنویس! این حدیث را بخاری هم نقل کرده است. فرمود: آنچه از این دو لب من خارج میشود حق است و بنویس! خدای متعال میفرماید: «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى» بنابراین با وجود اینکه پیامبر با علم غیب در ارتباط هست باز هم برای اینکه در زندگی مشورت کنیم و مستبد الرأی نباشیم، خداوند متعال به پیامبر میفرماید: مشورت کن. «شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ» دنباله فرمایش امیرالمؤمنین این هست.
حضرت میفرماید: «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا» (نهجالبلاغه، حكمت 161) اگر انسان با رجال، با افراد صاحب نظر و با افراد دقیق و فرهیخته و خردمند مشورت کرد، با عقل آنها شریک میشود. چرا انسان با عقل دیگران شریک نشود؟ من عقل خودم را روی یافتههای دیگران بگذارم، قطعاً مطلب، یک مطلب بهتری میشود. لذا حضرت میفرماید: «لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتَاتَ فِي رَعِيَّةٍ» تو حق نداری شخصاً اظهار نظر بکنی در مسائلی که مربوط به عموم میشود. یکوقت مسأله شخصی است و مربوط به من است و بنده خودم نسبت به کارهای خودم تصمیم میگیرم. اما یکوقت کار عمومی است و مربوط به همه است. چون مربوط به همه میشود باید خردمندانی جمع شوند، چرا دنیا پارلمان دارد؟ برای اینکه افراد برگزیده و افرادی که مردم انتخاب میکنند اینها جمع بشوند، افکارشان را روی هم بگذارند و به یک نتیجه برسند که مصلحت کشور و مصلحت ملی هست و به او رأی بدهند. «وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا» کسی که با رجال مشورت کرد، با عقول آنها شریک میشود.
جمله بعد میفرماید: «وَ لَا تُخَاطِرَ إِلَّا بِوَثِيقَهٍ» (نهجالبلاغه/ نامه 5) در کارهای مالی هم اگر میخواهی خودت را در خطر بیاندازی باید یک ضریب اطمینانی باشد در کار مالی وارد شود. اینکه عرض کردم حاکم یا کارهای مربوط به اجتماع را دارد یا امور مالی در اختیارش هست. در امور مالی ما یک کاری را انجام ندهیم که فردا ناقص باشد و نتوانیم آن کار را تمام کنیم. ابتر و ناتمام بماند یا برای جامعه مفید نباشد. این نیازمند این است که کار کارشناسی شود، یک کاری دقت لازم شود. از افراد کارشناس انسان کمک بگیرد. در این نامه هست که انسان بایستی از افراد صاحب نظر کمک بگیرد. در مورد طرحی که میخواهد اجرا شود. ابتدا یک طرح و پروژه هست، این پروژه باید تمام جوانب و حواشی آن و پیامدهای آن و هزینههای آن، گاهی ممکن است یک طرح بسیار خوبی باشد. دولت بودجه لازم را برای انجام این طرح ندارد. شروع کند طرح میماند و شاید ماندن این طرح ضررش بیشتر باشد. باید تمام جوانب و تمام حواشی یک امر در نظر گرفته شود و انسان باید اقدام کند.
حضرت جواد(ع) میفرماید: انسان هرکاری که میخواهد بکند باید ورود به آن کار و خروج به آن کار را بسنجد. «و من لم يعرف الموارد أعيته المصادر» (بحارالانوار، ج 75، ص364) اگر ورود کار را انسان نداند در خروج آن کار هم گرفتار میشود. یعنی مجموعه کار را انسان بایستی مورد ارزیابی قرار بدهد. وقتی به یک نتیجه مثبتی یا با همفکری دیگران، یا با افراد کارآزموده کار را شروع کند. اسلامی که ما مدعی هستیم اسلام یک دین جامعی است، چه نکات ظریف و زیبایی را چه در قرآن مجید، چه در احادیث، چه در نهجالبلاغه امیرالمؤمنین، چه در کلمات رسول خدا، همه این مطالب بیان شده تا جامعه یک جامعه ایدهآل باشد. کسانی که مسئولیت پذیرفتند، این مسئولیت را با توجه به راهنماییهای خوبی که شده درست انجام بدهد.
شریعتی: امروز صفحه 201 قرآن کریم، آیات 87 تا 93 سوره مبارکه توبه در سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ «87» لكِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْراتُ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «88» أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «89» وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «90» لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذِينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «91» وَ لا عَلَى الَّذِينَ إِذا ما أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلَّا يَجِدُوا ما يُنْفِقُونَ «92» إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «93»
ترجمه: آنان راضى شدند كه با متخلّفان و خانهنشينان باشند و بر دلهاى آنان مُهرزده شده است، از اين رو نمىفهمند. ولى (در مقابلِ منافقانِ رفاهطلب وگريزان از جنگ،) پيامبر و مؤمنانِ همراه او، با اموال و جانهايشان جهاد كردند واينانند كه همهى خيرات و نيكىها براى آنان است و همانانند رستگاران. خداوند براى آنان باغهايى (در بهشت) آماده ساخته كه نهرها از پاى (درختان) آنها جارى است، و در آنجا جاودانند. اين همان رستگارى بزرگ است. باديهنشينانى كه (از شركت در جنگ) معذور بودند، (نزد تو) آمدند تا به آنان اذن داده شود (كه در جنگ شركت نكنند)، ولى كسانىكه به خدا و پيامبرش دروغ گفتند (و عذرى نداشتند)، از جنگ باز نشستند. بزودى به كسانى از آنان كه كفر ورزيدند، عذابى دردناك خواهد رسيد. بر ناتوانان وبيماران (كه نمىتوانند در جهاد شركت كنند) و تهيدستانى كه چيزى براى خرج كردن (در راه جهاد) نمىيابند، ايرادى نيست، به شرط آن كه خيرخواه خدا و پيامبرش باشند، (و از آنچه در توان دارند مضايقه نكنند.) (زيرا) بر نيكوكاران راه سرزنش و مؤاخذهاى نيست و خداوند بخشندهى مهربان است. ونيز (اشكالى نيست) بر آنان كه چون نزد تو آمدند تا آنان را براى شركت در جبهه بر مركبى سوار كنى، گفتى: چيزى نمىيابم كه شما را بر آن سوار كنم و آنان (از نزد تو) برگشتند، در حالى كه چشمانشان از اندوه، اشكبار بود كه چرا چيزى ندارند كه خرج جهاد كنند. (آرى، بر اين گونه فقيرانِ عاشق جهاد، براى نرفتن به جبهه گناهى نيست) راه (ايراد ومؤاخذه،) تنها بر كسانى است كه در عينِ توانگرى و ثروتمندى، از تو اذن مىخواهند (كه به جبهه نروند) و راضى شدهاند كه با متخلّفان باشند. خداوند بر دلهايشان مُهر زده است، از اين رو نمىدانند.
شریعتی: دیروز بحث زیارت کربلای معلی شد، دوستانی که میخواهند مشارکت کنند و سهیم باشند در ثواب این طرح بزرگ حتماً به سایت ما مراجعه کنند، دوستانی هم که با توجه به شرایط دیروز عرض کردیم به هر طریقی نمیتوانند بروند و مشتاق هستند در طرح ما ثبت نام کنند که این زیارت نصیبشان شود، میتوانند به سایت ما مراجعه و اسمشان را ثبت کنند و انشاءالله شرایطی فراهم شود که توفیق زیارت کربلا را پیدا کنند. این هفته از شخصیت معلم اخلاق و استاد بزرگ مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی صحبت میکنیم. نکته شما قطعاً شنیدنی خواهد بود.
حاج آقای نظری منفرد: شخصیت آیت الله مجتهدی بر کسی پوشیده نیست. هم از صدا و سیما فرمایشات ایشان هنوز پخش میشود و مردم در جریان قرار میگیرند. ایشان واقعاً یک آدم متعهد و دلسوزی بود. گاهی من خدمت ایشان بودم. ایشان در تهران مدرسهای داشت. هنوز هم مدرسه ایشان دایر است و فعال است. شما خروجیهای مدرسه ایشان را ببینید چه روحانیون متعهدی هستند. خیلی از آنها دوستان من هستند چون خودش یک عالم عامل بود، حرف میزد عمل میکرد. خروجیهای مدرسه ایشان معمولاً دوستان ما هستند، آنهایی که از قدیم بودند و تا این اواخر آدمهای متدین، به درد بخور، دلسوز هستند ضمن اینکه آنهایی که در مدرسه ایشان تربیت شده بودند افرادی بودند که خوب درس خوانده بودند. چون ایشان تنها مقید اخلاق و دیانت قانون اهل علمی که ایشان آنجا درس میخواندند نبود. مقید درس خواندنشان هم بود. یعنی مواظب بود اینها درس بخوانند. بهترین استادها را من میدانم که انتخاب کرده بود. افراد شایستهای که هم سطح پایین، هم سطح متوسطه و هم سطح عالی را در مدرسه ایشان تدریس میکردند. نتیجهاش این بود که خروجیهای بسیار خوبی داشت. ایشان واقعاً باید الگو باشد برای دیگر مدیرانی که در مدرسه هستند و از ایشان الهام بگیرند و ببینند ایشان چطور عمل کرده پیاده کنند.
شریعتی: علم، تقوا، اخلاص، روضه و مجالس ذکر اهلبیت همیشه مورد تأکید ایشان بود. دوستانی که علاقه دارند مباحث ایشان را به صورت مکتوب دنبال کنند. دو کتاب از مجموعه آثار ایشان هست که منتشر شده است، اولین کتاب «احسن الحدیث» است. بسیار کتاب خوبی است. دوستان میتوانند مراجعه کنند، همراه با فهرست موضوعی، شرح و تفسیر 210 حدیث اخلاقی، مواعظ و کلام حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی که انشاءالله دوستان برای روزنامه و آگاهی از نحوهی تهیهی این کتاب به 20000303 پیامک بزنند. «بدیع الحکمة» یا «لطایف حکیمانه» بسیار کتاب خوبی است. 260 حکایت اخلاقی، عرفانی و پند آموز از مواعظ و کلام حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) که میتوانید از این کتاب هم بهرهمند شوید. حسن ختام فرمایشات حاج آقای نظری را بشنویم.
حاج آقای نظری منفرد: آقا امیرالمؤمنین(ع) در ذیل این نامه یک مطلبی را بیان میکند. میفرمایند: «وَ فِى يَدَيْكَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ» (نهجالبلاغه/نامه 5) این اموالی که در دست شما هست، ابتدای نامه هم بود که پست امانت است. مال هم امانت است. این مال نه مال من است که من حاکم اصلی هستم و در رأس هستم. نه مال توست که تو منصوب از طرف من هستی. بلکه این مال برای خداست. ما به این بیت المال میگوییم. اگر نگاه و نگرش به بیت المال این نگرش باشد که این مال برای خداست، من هم امانتدار هستم. چه کار میکنم؟ اولاً سعی میکنم این مال را در جای خودش مصرف کنم. دیگر اینکه سعی میکنم در این مال اسراف نکنم و تبذیر نکنم. خدای متعال مسرف را دوست ندارد. ممکن است ما کاری که انجام میدهیم در جای خودش مصرف کنیم اما در جای خودش اسراف کنیم. اینجا میشود آن کار را انسان با یک مقدار کمتر هم این را به اصطلاح تمام کند. من یک مثالی بزنم.
آقایی که خدا رحمتشان کند، ایشان برای من نقل میکرد در بیت امام بود در نجف، میفرمودند: من مأمور بودم که مشکلاتی که بعضی از طلبهها در نجف داشتند، زندگی بسیجی داشتند، اینها را من اداره کنم. پنکه میخریدند و آخر ماه هم پنکههای دست دوم برای بعضی از طلبهها، یک ماه خدمت آقا رفتم وقتی صورت خریدها را دادم، آقا نگاه کردند و فرمودند: این پنکه را چرا به دو برابر قیمت شما خریدید؟ گران خریدی. به ایشان عرض کردم، مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی یک شخصی را معرفی کردند. من به منزل ایشان رفتم و از نزدیک دیدم که خدا تازه به ایشان فرزندی داده و خانمش نشسته و دارد با مقوا صورت این بچه را باد میزند. آمدم پنکه دست دوم بخرم پیدا نکردم و پنکه نو خریدم. فرمودند: عیبی ندارد اما بدان با این پول میتوانستی دو تا پنکه بخری و دو خانواده را اداره کنی. انسان پول را در جای خودش مصرف کرده است و درست هم مصرف کرده است، اما سعی کند در هزینهها حالا که مال الله هست، این مال الله را به گونهای مصرف کند که منتهی کارآمدی را نداشته باشد. میتواند دو تا کار انجام بدهد و میتواند یک کار انجام بدهد. چرا انسان دو تا کار انجام ندهد. هردو تا کار هم انجام شد. «وَ فِى يَدَيْكَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» در دست تو مالی از اموال خداست. «وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ» تو انباردار هستی، تو باید رعایت لازم را در حفظ این مال و صرف این مال در جای خودش داشته باشی. امیرالمؤمنین(ع) اینطور بودند و چقدر دقیق بودند در بیت المال. یک نمونه این است که عقیل آمده بود از حضرت اضافه میخواست، حضرت ندادند. برادرشان بودند و نزدیکترین فرد به امیرالمؤمنین بود. این همان نگاه است که انسان اموال خدا را مال خودش نداند. اموال خدا را مال مردم بداند. مال خدا بداند و در هزینه کردن اموال، جایی که اموال هزینه میشود، دقت لازم را داشته باشد. امیدوارم انشاءالله این نامه که خوانده شد سرلوحه زندگی ما قرار بگیرد. «كُلّكم راع و كُلّكم مسؤل عن رَعيّته» انشاءالله همه به این نامه توجه کنیم.