چهارشنبه 14 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع برنامه: نامه‌‌ی چهاردهم نهج‌البلاغه- نحوه تعامل با دشمنان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظری منفرد
تاريخ پخش: 03- 11-96

بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد.

حاج آقای نظری منفرد: نامه‌ای که من امروز برای بینندگان محترم، آماده کردم نامه چهارده نهج‌البلاغه است. «و من وصیه له علیه السلام لعسکره قبل لقاء العدو بصفین‏» خلاصه این نامه، تعامل اسلام با دشمنان چگونه است؟ کسانی که با ما در عقیده مخالف هستند، اسلام هیچ کاری به کار آنها ندارد. هرکسی عقیده‌اش برای خودش محترم است. کسانی که یک کیش و آئینی دارند، در بلاد اسلامی زندگی می‌کنند از تمام امکاناتی که مسلمان‌ها برخوردار هستند، آنها از همه این امکانات برخوردار هستند. یک شهروندی هستند، یک هموطنی هستند مثل مسلمان‌ها، اما یکوقت گروهی هستند که به اعتقادی که مخالف با اعتقاد مسلمان‌هاست بسنده نمی‌کنند. بلکه وارد عمل می‌شوند برای ضربه زدن. اینجا عقل حکم می‌کند و دین حکم می‌کند انسان مقابله کند و الا اسلام درست است جهاد یکی از فرائض اسلام هست اما خداوند متعال می‌فرماید: «وَ قاتِلُوهُمْ‏ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَة» (بقره/193) قتال بکنید تا اینکه فتنه نباشد. فتنه را هیچکسی دوست ندارد. الآن در دنیا هم همینطور است. اگر یک جنگی اتفاق بیافتد، آن کسانی که با آنها جنگ شده وظیفه خودشان می‌دانند از خودشان دفاع کنند. خداوند متعال در سوره مبارکه حج می‌فرماید: «أُذِنَ‏ لِلَّذِينَ‏ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ» (حج/39) خداوند اذن داده و اذن داده شده به کسانی که با آنها جنگ شده مقاتله کنند. تکلیف معلوم است. چرا؟ چون «ظُلِمُوا» به آنها ظلم شده است. انسان نمی‌تواند تماشاگر باشد، دشمن متجاوزی بیاید حمله کند به وطن و ما دست روی دست بگذاریم و تماشاگر باشیم. «وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ‏ النَّارُ» (هود/113) انسان رکون در برابر ظالم نبایستی بکند. این نکته را عرض کردم برای اینکه بدانید اگر اسلام جهاد را قرار داده برای این نیست که ما برویم مردم را بکشیم. نه برای آدمکشی عمدتاً برای دفاع، برای اینکه از حقوق خودمان دفاع کنیم و این وظیفه الهی و وظیفه عقلانی است. عقل انسان حکم می‌کند که انسان یک جایی که احساس می‌کند به حریم او تجاوز شد، از حریم خودش دفاع می‌کند. حتی می‌خواهم عرض کنم حیوانی هم اگر ببیند به حریم خودش تجاوز می‌شود، یک پرنده وقتی دشمن را می‌بیند به سمت لانه‌اش می‌خواهد بیاید، فریاد می‌زند و دفاع می‌کند. این یک امر طبیعی است. بنابراین این انتقاد را به اسلام نکنند که اسلام چرا جهاد دارد؟ اسلام جهاد دارد اما آیاتی که می‌فرماید: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها» (انفال/61) اگر دیدی دشمن حربی، کافر آمده تجاوز کرده اما حالا حاضر شده صلح کند. حاضر شده کنار بیاید. حاضر شده دست از تجاوزش بردارد، پیامبر بپذیر. یعنی اسلام دین صلح و دین سازش است، دین آرامش است. اما یک جایی نیاز هست که انسان مقابله کند. آنجایی که دشمن می‌آید و تجاوز می‌کند و ظلم می‌کند و به سخن گوش نمی‌کند، پیامبر خدا در جنگ‌ها اول دستور می‌دادند با دشمن حرف بزنند. خود امیرالمؤمنین(ع) در سه جنگی که در زمان خودشان اتفاق افتاد، ابتدا افرادی را به میدان می‌فرستادند و قرآنی به دست آنها می‌دادند، می‌فرمودند: مردم را دعوت به قرآن بکنید که حجت بر آنها تمام شود. بعد آنها فرستاده‌ی امیرالمؤمنین را می‌زدند و می‌کشتند و می‌فرمودند: دیگر حجت را تمام کردیم.
امام حسین(ع) شب عاشورا شمر نزدیک خیمه‌های امام حسین آمد. یکی از اصحاب عرض کرد: اجازه می‌دهید با تیر او را بزنم. فرمود: من نمی‌خواهم آغازگر جنگ باشم. در عاشورای امام حسین باید این چیزها را ببینیم. امام حسین است که آمده مردم را به خیر و خوبی دعوت کند، اجازه نمی‌دهد سپاهیانش شروع کنند و آغازگر جنگ باشند. روز عاشورا وقتی سپاه دشمن تیر انداخت، چهار هزار تیرانداز شروع کردند به تیر انداختن، حضرت فرمود: اینها فرستاده‌های دشمن است. ببینید آنها شروع کردند. الآن دیگر مبارزه کردن حلال شد و جنگیدن مباح شد. هم اسلام می‌خواهد در جهاد فتنه نباشد، هم سیره عملی معصومین(ع) این بود که آنها آغازگر نبودند. فقط برای دفاع بوده است. این را برای این عرض کردم که یک دورنمایی از اسلام داشته باشیم که اساساً اسلام دین رحمت و دین صلح و آرامش است. دین امنیت است، برای این آمده است. برخی چهره اسلام را به گونه‌ی دیگری معرفی نکنند. جالب است که امیرالمؤمنین(ع) در نامه چهاردهم فرضاً جنگ اتفاق افتاد و کافر هم کافر حربی است. کافر حربی آمده سلاح برداشته و با مسلمان‌ها می‌جنگد. آنجا نمی‌توانند کوتاه بیایند. بایستی انسان دست به کار شود و مقابله کند و خودش را مسلح کنند «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ‏ قُوَّة» (انفال/60) باید خودش را مسلح کند و برای مقابله آماده شود تا آنها نتوانند به حریم اسلام و مسلمان‌ها تجاوز کنند و ستم کنند. فرضاً انسان می‌خواهد شروع کند. امیرالمؤمنین ابتدا در این نامه به سپاهشان می‌فرمایند: «لَا تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى‏ یَبْدَءُوکُمْ» شما آغازگر جنگ نباشید. صبر کنید تا آنها آغازگر باشند. اینها باید تابلو شود که اسلام نمی‌خواهد شروع کننده باشد. امیرالمؤمنین الگوی تمام عیار یک مسلمان و یک مؤمن کامل است. آنها شروع کنند. «فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى‏ حُجَّهٍ» شما حجت دارید. حتی در روایتی یادم هست این را نصر بن مزاحم در تاریخ صفین نقل کردند. تاریخ صفین از منابع دست اول است. آنجا نقل می‌کند یک روزی امیرالمؤمنین(ع) از برابر سپاه عبور می‌کردند. دیدند بعضی از فرمانده‌های سپاه با برخی از فرمانده‌های سپاه دشمن با هم نزاع لفظی می‌کنند و به یکدیگر دشنام می‌دهند. اصحاب امیرالمؤمنین به آنها دشنام می‌دهند، حضرت ایستادند و به فرمانده‌های سپاه رو کردند. فرمودند: «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِين»‏ (نهج‏البلاغه، خطبه 206) فحش ندهید. نمی‌خواهم شما فحش بدهید. شما منطق دارید. منطق خودتان را ارائه بدهید. می‌فرمایند: شما حجت دارید. حرفتان را بر آنها بزنید «وَ تَرْکُکُمْ إِیَّاهُمْ حَتَّى‏ یَبْدَؤُوکُمْ حُجَّهٌ أُخْرَى‏ لَکُمْ عَلَیْهِمْ» اگر شما صبر کردید و آنها آغازگر حمله شدند این یک حجت دیگر برایشان می‌شود. این حجت برای شما تمام می‌شود، ما که شروع نکردیم. الآن هم در دنیا یک کشوری که متجاوز است، حمله می‌کند. می‌آیند کار کارشناسی می‌کنند و مشخص می‌شود کدام کشور متجاوز بوده او را مقصر می‌دانند. او باید غرامت پرداخت کند. این روح اسلام است. اسلام می‌گوید: شروع نکن. چرا شما شروع کنی؟ اگر اسلام دین آدم کشتن و خونریزی بود که فرمایشات امیرالمؤمنین معنا نداشت. فرمایشات امیرالمؤمنین یعنی شما شروع نکنید. بگذاریم آنها شروع کنند بکشند. همین‌ها را ما تابلو کنیم و بگوییم: اسلام این است. تبلیغات ناروایی که از اسلام می‌شود و چهره اسلام را کریه نشان می‌دهند، می‌گویند: اسلام دین آدم کشی است. این غلط است. این اسلام است و ما باید حقیقت اسلام را از امیرالمؤمنین بگیریم. یکوقت ما اینها را از خودمان درست می‌کنیم و می‌گوییم: شما حق ندارید اظهار نظر کنید. اسلام را باید از منبع اصلی خودش گرفت. منبع اصلی اسلام یا قرآن است یا نهج‌البلاغه است یا احادیث پیامبر است یا احادیث معصومین است. قرآن مجید می‌فرماید: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ» (انفال/61) اگر می‌بینید دشمن حاضر به صلح است سازش کنید. قرآن می‌فرماید: «وَ قاتِلُوهُمْ‏ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَة» (بقره/193) شما شروع کننده نباشید، «حَتَّى يُقاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قاتَلُوكُمْ‏ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِين‏» (بقره/191) اینها یک مسائلی هست همه مستند و با بهره گرفتن از کتاب الهی است. از نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین است.
رأفت اسلامی را ببینید تا چه حد است. من این نامه را در این روز مبارک انتخاب کردم بخوانم تا رأفت اسلامی را ببینیم. می‌فرماید: «فَإِذَا کَانَتِ الْهَزِیمَهُ بِإِذْنِ اللَّهِ» اگر شما بر دشمن غالب شدید، دشمن را شکست دادید، دشمن رو به فرار گذاشت، در جنگ وقتی دشمن مغلوب شد فرار می‌کند. «فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً» کسی که در حال فرار است را نکشید. چه کسی دارد فرار می‌کند؟ دشمن و کافر حربی. این رأفت اسلامی نیست؟ ما اگر خودمان بودیم و دستورات اسلام نبود، چه می‌گفتیم؟ می‌گفتیم: بزن، دشمن است و باید دشمن را از پا درآورد. اما امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «فَإِذَا کَانَتِ الْهَزِیمَهُ بِإِذْنِ اللَّهِ» اگر خداوند نصرت داد شما مسلمان‌ها را پیروز کرد، شما سپاه من و لشگر من بر دشمن غالب شدید، «فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً» کسی که در حال ادبار است یعنی پشت کرده است، پشت به جنگ کرده است. یکوقت شمشیر را روبرو گرفته و دارد می‌جنگد، نه. اما پشت کرده به جنگ و در حال بازگشت است. باز رأفت اسلامی را ملاحظه کنید. «وَ لَا تُصِیبُوا مُعْوِراً» یک کسی در جنگ عاجز شده است. دست و پایش شکسته است. مصدوم شده است. این را آزار ندهید. این را باید پشت جبهه منتقل کرد و درمان کرد. «وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى‏ جَرِیحٍ» این رأفت اسلامی است.
اگر دیدید کسی مجروح است، بگوید: من بروم او را بکشم. نه! حق ندارید او را بکشید. جریح یعنی کسی که مجروح شده است. آسیب برداشته و جراحت دارد. من او را بکشم؟ نه. اینها را امیرالمؤمنین سفارش می‌کند به سپاه خودشان، آمدند در میدان جنگ، این رأفت اسلامی است. «وَ لَا تَهِیجُوا النِّسَاءَ بِأَذًى» متعرض زن‌ها نشوید. آنها در حال جنگ نیستند. «وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَکُمْ» ولی به شما فحش دادند، یا شما را سب کردند، به شما دشنام دادند، یا به بزرگان شما دشنام دادند. حتی به امرای شما دشنام دادند. امیرالمؤمنین(ع) همه جزئیات را بیان کرده تا رأفت اسلامی معلوم شود تا چه حدی هست. این رأفت اسلامی است و این اسلام است.
در یکی از جنگ‌ها زید بن حارثه که به اصطلاح پسر خوانده پیامبر بود. خیلی مورد علاقه رسول خدا بود. یا خود ایشان یا پسر ایشان اسامه بن زید، یکی از این دو نفر بود. پیامبر اینها را فرستاده بود به یک جنگی، برای پیامبر خبر آوردند زید بن حارثه در جنگ یکی از کفار را که داشته به او حمله می‌کرده، کافر شهادتین را به زبان جاری کرده و مسلمان شده است. زید بن حارثه هم او را کشته است. پیامبر خیلی ناراحت شد. وقتی از جنگ بازگشتند، زید بن حارثه خدمت پیامبر آمد. رسول خدا فرمود: چرا آن مرد را در جبهه کشتی؟ مگر شهادتین را به زبان جاری نکرد و مسلمان نشد؟ عرض کرد چرا اما شهادتینی که او به زبان جاری کرد هنگامی بود که دید من دارم بر او غلبه می‌کنم و می‌خواهم او را به قتل برسانم. اجراء شهادتین بر زبان از درون او نبود. از روی ناچاری بود که جانش را نجات بدهد. فرمود: مگر غیر از این است که مأمور به ظاهر هستی. مگر تو از قلب او خبر داشتی؟ چه می‌دانی در قلب او چه گذشت؟ چرا یک نفر را کشتی؟ این رأفت اسلامی است. بنابراین ما از این نامه چهاردهم نهج‌البلاغه که نامه امیرالمؤمنین است و خطاب به سپاهشان هست، استفاده می‌کنیم. واقعاً اسلام دین رحمت و رأفت است. دین عطوفت و مهربانی است. حتی با کافر حربی! با کافری که بایستی با او جنگ کرد و مبارزه کرد.
شریعتی: این بشارت را بدهم همانطور که دیروز وعده داده بودیم به مناسبت میلاد با سعادت زینب کبری(س) قرعه کشی زائرین کربلای معلی اعلام شده و شما می‌توانید به سایت ما مراجعه کنید. به مناسبت میلاد زینب کبری(س) یک اتفاق مثبت هم افتاده است. اینکه قرار هست انشاءالله حدود هشتاد نفر از پرستاران عزیز را عازم کربلای معلی کنیم. جزئیات این طرح و اسامی را انشاءالله خدمت شما اعلام خواهیم کرد. روز میلاد حضرت زینب(س) هست. شنیدن از نام بلند زینب کبری از زبان شما قطعاً لطف و حلاوت و شیرینی دیگری دارد. قبل از تلاوت قرآن نکات شما را در مورد این شخصیت بزرگ بشنویم.
حاج آقای نظری منفرد: حضرت زینب(س) دختر بزرگ امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا(س) است. یک خانم بسیار بزرگواری است که نیاز به تعریف ندارد. ماجرای کربلا شایستگی حضرت زینب را می‌رساند. یک کسی که نیمی از مسئولیت عظیم نهضت عاشورا به عهده ایشان بود. امام حسین سالار شهیدان است. حضرت زینب سالار اسیران است. خیلی مسئولیت بزرگی است. ایشان لحظات پایانی عمر امیرالمؤمنین کنار بستر پدر آمد، عرض کرد: پدر، ام ایمن یک حدیثی برای من گفته است. می‌خواهم از شما صحت این حدیث را بشنوم. فرمودند: لازم نیست بازگو کنی. حدیث همان است که ام ایمن برای شما گفته است. یک روز پیامبر در خانه فاطمه زهرا بود و هنوز حضرت زینب متولد نشده بودند. ام ایمن هم بوده است. پیغمبر خدا یک نگاهی به صورت امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین کرد و فرمودند: شما را می‌کشند و قبرهای شما پراکنده است. این خبر را ام ایمن شنیده بود. حضرت زینب این خبر را از ام ایمن شنیده بود. عرض شد یک چنین خبری را ام ایمن به من داده است. فرمود: «الحدیث کما حدثتک ام ایمن» درست است و حدیث همانطور است که ام ایمن به شما گزارش کرده است. اما من یک خبر را اضافه کنم. این شهر کوفه که امروز شما دختر امیرالمؤمنین این شهر و دیار هستی، یک روز شما را اسیر می‌کنند و وارد این شهر می‌کنند. این را حضرت علی به حضرت زینب خبر دادند.
دختر برای پدر و مادر یک جایگاه خاصی دارد. پیامبر خدا یک دختر داشت و او را به پاره تن تعبیر می‌کرد. گاهی می‌فرمودند: «فداها أبوها» پدر فدای فاطمه شود. این خیلی جمله سنگینی است. حضرت زینب به اصطلاح فاطمه صغری مادر هست. دقیقاً جایگزین مادر است. این دختر خانم وقتی متولد شد روایت دارد پیغمبر خدا در مدینه حضور نداشتند و به سفری رفته بودند. از سفر که مراجعت کردند این نوزاد را در یک پارچه‌ای پیچیدند و محضر مقدس پیامبر آوردند. رسول خدا فرمودند: علی جان چه نامی برای او گذاشتی؟ عرض کردند: یا رسول الله من بر اسم بر شما سبقت نمی‌گیرم. هرچه شما می‌فرمایید. فرمودند: من هم صبر می‌کنم تا اسم این دختر خانم و نوزاد از طرف خدا معین شود. جبرئیل محضر مقدس پیامبر آمد عرض کرد یا رسول الله! خداوند متعال می‌فرماید: نام این دختر بزرگ فاطمه و امیرالمؤمنین را زینب قرار داد. زینب چه اسم زیبایی است. اگر زینب مرکب از دو کلمه باشد، «زین» و «أب» یعنی زینت پدر! واقعاً حضرت زینب زینت پدر است. این مبالغه نیست. یک دختر خانم کوچک است پنج ساله‌ای که خطبه مادرش حضرت زهرا را ایشان نقل کرده است. در همان سن کودکی در مسجد آمده و وقتی مادر خطبه می‌خوانده، این دختر خانم خطبه را ضبط کرد و از ایشان نقل شده است. دختری که وقتی کنار دروازه کوفه ایراد خطبه کرد آن شخص می‌گوید: کانه این کلمات از دو لب امیرالمؤمنین بعد از بیست سال خارج می‌شد و این بار سنگین نهضت امام حسین را به منزل رساند و درست به منزل رساند. نام این نوزادی که خدای متعال سال پنجم یا سال ششم هجرت به امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا مرحمت کرد از آسمان رسید.
یک نکته را عرض کنم، یکی از دوستان من به من می‌گفت: فلانی من هروقت مشکلی در زندگی برایم پیدا می‌شود متوسل به حضرت زینب می‌شود. چرا توسل به حضرت زینب مؤثر است؟ چون دلسوخته است. هم داغ فرزند دیده است. فرزند شهید در کربلا داشته است. هم داغ برادر و برادر زاده دیده است. هم داغ عمو زاده دیده است. در یک روز داغ دیده است و خداوند به دل سوخته و قلب منکسر خیلی توجه می‌کند. در حدیث قدسی آمده است «أنا فی قلوب منکسره» من در دلهای شکسته هستم. شاید جهتش این باشد ایشان می‌گفت: من هروقت به حضرت زینب متوسل می‌شوم، من برای ایشان نذر صلوات می‌کنم. یک مقدار صلوات نذر می‌کنم به روح حضرت زینب ثوابش را اهدا کنم و گاهی مشکل مرا گاهی بعضی از مشکلاتی که احتمال حلش را نمی‌دادم، به برکت این بانوی معظمه مشکلات من حل شده است.
شریعتی: انشاءالله به برکت نام زینب کبری(س) همه حاجت روا شویم انشاءالله. دعا می‌کنم انشاءالله خداوند به همه آنهایی که در انتظار فرزند صالح هستند، مخصوصاً کسانی که دختر می‌خواهند، انشاءالله خداوند فرزندانی صالح و دختر خانم‌های دسته گلی به همه عنایت کند. امروز صفحه 208 قرآن کریم، آیات ابتدایی سوره مبارکه یونس در سمت خدا تلاوت خواهد شد. چقدر خوب است ثواب تلاوت آیات امروز را به زینب کبری(س) هدیه کنیم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْحَكِيمِ «1» أَ كانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَيْنا إِلى‏ رَجُلٍ‏ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قالَ الْكافِرُونَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبِينٌ «2» إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ «3» إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ «4» هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ «5» إِنَّ فِي اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ «6»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان. الف، لام، را، اين است آيات كتاب استوار و حكمت‏آميز. آيا براى مردم شگفت‏آور است كه به مردى از خود آنان وحى كرديم كه مردم را بيم و هشدار بده و به مؤمنان بشارت بده كه براى آنان نزد پروردگارشان جايگاه نيكويى است؟ كافران گفتند: همانا اين مرد جادوگرى آشكار است! همانا پروردگارتان، خدايى است كه آسمان‏ها و زمين را در شش روز و دوران آفريد، سپس بر عرش استيلاء يافت (زمام امور را به دست گرفت). كار جهان را تدبير و سامان دهى مى‏كند. هيچ شفاعت‏كننده‏اى جز با اذن او نيست. آن خداوند است كه پروردگار شماست، پس او را بپرستيد. آيا پند نمى‏گيريد؟ بازگشت همه‏ى شما به سوى اوست. اين وعده‏ى حقّ الهى است. اوست كه آفرينش را آغاز مى‏كند، سپس آن را باز مى‏گرداند، تا كسانى را كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند، به عدالت پاداش دهد و براى آنان كه كافر شده‏اند به سزاى كفرشان، نوشيدنى‏اى از مايع سوزان و عذابى دردناك خواهد بود. اوست كه خورشيد را درخشنده و ماه را تابان قرار داد و براى حركتِ ماه منزلگاه‏هايى قرار داد تا شماره‏ى سالها و حساب را بدانيد. خداوند اينها را جز بر اساس حقّ نيافريده است. خداوند آيات را براى آنان كه (مى‏خواهند) بدانند، به تفصيل بيان مى‏كند. همانا در رفت و آمد (واختلاف) شب و روز و در آنچه خداوند در آسمان‏ها و زمين آفريده است، براى مردم پرهيزكار نشانه‏هايى (بزرگ) است.
شریعتی: میلاد با سعادت حضرت زینب کبری بر همه مردم ایران مبارک باشد مخصوصاً پرستارهای عزیز که قدردان زحماتشان هستیم. به خانواده‌های معظم شهدای مدافع حرم هم این روز را به صورت ویژه تبریک می‌گوییم. به مناسبت امروز دور اول اعزام زائرین عزیز به کربلای معلی، اسامی نفرات برگزیده در سایت ما قرار گرفته است. دوستان ما تصمیم گرفتند هشتاد نفر از پرستاران عزیز را عازم کربلای معلی کنند. برای خانواده بزرگ سمت خدا هم دعا کنند و سلام ما را به حضرت سید الشهداء برسانند. اشاره قرآنی را بفرمایید و از شیخ اعظم، شیخ انصاری(ره) بشنویم.
حاج آقای نظری منفرد: آیاتی که از ابتدای سوره مبارکه یونس تلاوت شد، در مورد این بود که خداوند متعال نشانه‌هایی در این عالم گذاشته که ما را به آن منتقل کند. یکی اختلاف شب و روز است. یکی خلق زمین و آسمان است که در جاهای مختلف قرآن، «أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها» (نازعات/27) یک مقدار انسان در این مورد تفکر کند. آخر سوره آل عمران هست که «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ‏ اللَّهَ‏ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (آل‌عمران/191) تفکر در آیات الهی انسان را به خدا می‌رساند. خداوند دو جور آیت برای ما گذاشته است. آیت به معنی نشانه است. یک نشانه‌های آفاقی هست و یک نشانه‌های انفسی هست. نشانه‌های آفاقی همین چیزهایی است که خارج خودمان مشاهده می‌کنیم. آسمان و زمین و موجودات فراوانی که هست. آیات انفسی هم خود ما هستیم. قرآن می‌فرماید: «سَنُرِيهِمْ‏ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» (فصلت/53) امیدواریم نور قرآن در دل همه ما بتابد و ما از قرآن جدا نشویم و قرآن انیس ما باشد.
شیخ بزرگوار، شیخ انصاری(ره) یک شخصیتی است که تا امروز حوزه‌های علمیه مدیون روح بلند او و نوع آوری‌هایی که ایشان هم در فقه و هم در اصول داشته است، هستند. کتاب «فرائد الاصول» ایشان کتاب درسی حوزه است. بیش از یک قرن و نیم نزدیک به 150 سال از رحلت شیخ می‌گذرد. شیخ(ره) متوفای 1281 قمری است. الآن 1439 هستیم. بیش از 150 سال از رحلت ایشان می‌گذرد. آقایانی که بعد از ایشان آمدند حاشیه دارند بر حرف‌های ایشان. یعنی گاهی فرمایشات ایشان را نقد می‌کنند و گاهی ابرام می‌کنند. نظراتی که 150 سال پیش شیخ داده است نظرات صائبی است. در بحث معاملات چون فقه ما از دو بخش تشکیل شده است، عبادات و معاملات، در بخش معاملات کتاب مکاسب ایشان که از سه بخش تشکیل شده است. مکاسب محرمه، بیع و خیارات، واقعاً کتاب عجیبی است. گاهی خداوند متعال به بعضی افراد عنایات ویژه‌ای می‌کند، شیخ از آنهاست. یک مطلبی را از ایشان نقل کنم که برای بیننده‌ها تازگی داشته باشد. مرحوم شیخ انصاری در یک برهه‌ای از زمانشان دوره ناصرالدین شاه قاجار بوده است. دختر ناصرالدین شاه یک سفری به عتبات می‌کند و به نجف می‌آید. زمان مرجعیت شیخ بوده است. بعد از صاحب جواهر (ره) که یک شخصیت برجسته است. کتاب جواهر ایشان نزدیک 50 جلد است. شیخ را کسی نمی‌شناخت و شیخ هم احترام صاحب جواهر را در نجف داشت. خودش یک جایی نماز می‌خواند، یک روز آمد نگاه کرد دید که عدد معمومینی که پشت سرش هستند، بیشتر از عدد معمومینی هست که پشت سر صاحب جواهر هستند. سجاده‌اش را برداشت و آورد معموم صاحب جواهر شد. گفت: دیگر من نماز جماعت نمی‌خوانم. خدا وقتی انسان تواضع داشته باشد، انسان متواضع را بزرگ می‌کند. تا انسان پستی پیدا نکند بزرگ نمی‌شود.
علت اینکه مرحوم شیخ مطرح شد، صاحب جواهر وصیت کرد ایشان بر او نماز بخواند. دختر ناصرالدین شاه به نجف آمد و درخواست ملاقات با شیخ کرد. آمد و شیخ را ملاقات کرد و برخی آمدند و گفتند: این دختر شاه است. برای او تجملاتی را بیاورید. وقتی دختر ناصرالدین شاه وارد شد، شیخ از جایش بلند نشد. یک پذیرایی که از همه مردم می‌شد از ایشان هم به عمل آورد. ملاقات صورت گرفت و سؤالات را مطرح کرد. پاسخ شنید و رفت. دختر ایشان یا همسر ایشان می‌گوید: یک زن سیده‌ای در نجف بود. پیرزنی بود گاهی به منزل ما می‌آمد و شیخ را ملاقات می‌کرد و مسأله‌ای داشت. دختر ناصرالدین شاه وقتی رفت، بر حسب تصادف زن سیده منزل ما آمد. به شیخ خبر دادند این زن سیده می‌خواهد شما را ببیند. گفت: بگویید بیاید. تا این زن سیده از در وارد شد، شیخ به تمام قامت قیام کرد و ایستاد. به احترام سیادت او ایستاد. مسائل ایشان را گوش کرد و همه را پاسخ داد. احترام کرد و پیرزن را بدرقه کرد. مرحوم شیخ پسر نداشت. اولاد شیخ را اسباط شیخ می‌گویند. نوه‌های دختری ایشان هستند. وقتی ایشان رفت، خانواده‌اش به ایشان گفتند: دختر ناصرالدین شاه آمد اینجا نشست شما هیچ واکنشی نشان ندادی. یک پیرزن ناشناخته آمد شما اینطور قیام کردی؟ فرمود: درست است و خودم می‌دانم چه کردم. او دختر ناصرالدین شاه بود و برای خودش ملکی بود. اما این دختر پیغمبر خدا بود. به خاطر پیامبر و دختر فاطمه زهرا من وظیفه خودم دانستم در برابر ایشان قیام کنم. یک کسی که بر کرسی مرجعیت نشسته و یک چنین شخصیتی ببینید چقدر نسبت به مقدسات دین اهمیت می‌دهد که خانمی که با سی واسطه به رسول خدا می‌رسد اینقدر مورد احترام شیخ است.
شریعتی: رحمت و رضوان خدا بر شیخ اعظم، شیخ انصاری و همه علمایی که همه ما همیشه زیر دینشان هستیم و به نوعی سر سفره‌شان داریم ارتزاق می‌کنیم. دعا بفرمایید همه آمین بگوییم.
حاج آقای نظری منفرد: از خدای متعال می‌خواهیم این شخصیت‌های بزرگی که واقعاً جمع کردند بین علم و دیانت و اخلاق، به ما توفیق بده ما هم در مسیر اینها حرکت کنیم و از اینها تا آخر پیروی کنیم. برای جوان‌های کشورمان، دختران و پسران کشورمان از خدای متعال آرزو می‌کنم و طلب می‌کنم وسیله کار و ازدواج را برای آنها فراهم بفرماید. خداوند متعال باران رحمتش را از ما دریغ ندارد. فرج حضرت بقیة الله را نزدیک بفرما.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group