خدای وهابیت، خدای محتاج
معبود وهابیت کیست؟ آنها چه توصیفی از خدای خویش در ذهن دارند؟ آیا به لوازم اعتقاد خود در مورد خدا اندیشیده اند؟ آیا خدای محتاج لایق پرستش است؟ آیا وهابیت و گروهی از اهل تسنن که قائل به جسمانیت خدا می باشند و برای او اعضاء و جوارحی مانند دست و چشم و غیره می پندارند و همچنین مکان و محل برای او قائل می شوند، آیا به لازمه حرف خود التفات دارند؟ یا خیر؟
گاهی اوقات انسان مرتکب فعلی میشود و یا کلامی را بر زبان جاری میسازد و حال آن که لازمه آن را در نظر نمی گیرد. به عنوان مثال اگر مردم یک جامعه از بالاترین فرد مملکت خود مرتبا ایراد بگیرند و کارهای او را نقد کنند، صرف نظر از صحت و سقم آن، دیگر نمیتوانند در میان دول دیگر او را به عنوان یک فرد لایق و با درایت معرفی کنند؛ چرا که لازمه گفتار و عملشان مغایر هم خواهد بود و این یعنی تضعیف و عدم صلاحیت آن شخص برای آن مقام.
بنابراین انسان در هر زمینه ای که باب سخن را باز میکند، باید به لازمه کلام خود نیز توجه داشته باشد. حال باید ببینیم آیا وهابیت و گروهی از اهل تسنن که قائل به جسمانیت خدا میباشند و برای او اعضاء و جوارحی مانند دست و چشم و غیره میپندارند و همچنین مکان و محل برای او قائل میشوند، آیا به لازمه حرف خود التفات دارند؟ یا خیر؟
اگر خداوند را آن گونه که ایشان توصیف میکنند در نظر بگیریم یعنی قائل به جسمانیت خدا شده و برای او اعضاء، جوارح و جا و مکان فرض کنیم، در واقع تمام خصوصیات ماده بودن را نیز برای او لحاظ کردهایم. اولین چیز در مادیات ممکن الوجود بودن آن است یعنی اینکه آن شیء قبلا نبوده. پس باید قائل شویم که خداوند نیز قبلا نبوده و سپس بود شده است!
دوم زوال پذیری آن است.پس بر این اساس باید بپذیریم که خداوند زوال پذیر بوده زمانی میآید که او نیست شود !
وقتی برای او جا و مکان فرض کردیم باید بپذیریم که او در یک مکان هست و در جای دیگر نیست! و هکذا سایر خصوصیات جسمانیت. بنابراین اگر آقایون وهابی لوازم حرف خود را نیز باور دارند، باید بپذیرند که خدایی محتاج را معبود خویش قرار داده اند!!! چون لازمه این عقاید، محتاج بودن چنین خداوندی را میرساند. در این صورت، این سوال مطرح است که : آیا خدای محتاج لایق پرستش است؟
نظر شیعه خلاف آن است. مسلما ما (شیعیان)، چنین خدایی را با این توصیفات نمیپرستیم؛ بلکه خدایی را میپرستیم که ازلی و ابدی باشد؛ ماده مخلوق اوست؛ در انحصار زمان و مکان نیست؛ همه جا هست و جایی نیست که او نباشد. و ...