پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

 

 

گروه  وهابيت    
    
سؤال كننده : زهير بهزاد پور

وهابي هاي الجزاير مي گويند كه ما شيعيان مي گوييم كه جبرييل وحي را اشتباهي به جاي امام علي به حضرت محمد ( ص )  داد ، آيا اين مطلب صحت دارد ؟

توضيح شبهه :

از زمان هاى گذشته شيعه را متهم نموده اند كه معتقد است جبرئيل در جريان وحي خيانت كرده و به جاى آن كه رسالت را به على بن ابى طالب ابلاغ كند آن را بر رسول خدا صلى الله عليه وآله  ابلاغ نموده  است. از اين رو بعد از سلام نمازشان سه بار دست خود را بالا مي برند و مي گويند: (خان الامين) .

پاسخ :

ريشه اتهام

از آيات شريف قرآن و احاديثى كه پيرامون آنها رسيده است روشن مى شود كه يهوديان معتقدند جبرئيل در ابلاغ رسالت خيانت نموده است زيرا خداوند به وى دستور داده بود نبوت را در دودمان اسرائيل قرار دهد لكن او بر خلاف فرمان خدا آن را در سلسله اسماعيل قرار داد. بنابراين گروه يهود جبرئيل را دشمن دانسته و جمله خان الأمين (جبرئيل خيانت نمود) را شعار خود قرار دادند و به همين خاطر قرآن در مقام انتقاد از آنان و اثبات بى پايگى سخنانشان جبرئيل را در آيه ذيل به عنوان فرشته امين و درست كار معرفى كرد:

َنزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ  شعراء آيه  194،193 .

روح امين جبرئيل قرآن را بر قلب تو نازل كرد تا از بيم دهندگان باشى.

و در آيه ديگر مى فرمايد:

قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ بقره آيه 97

بگو: هر كس با جبرئيل دشمنى ورزد آن فرشته گرامى به اذن خدا قرآن را بر قلب تو نازل نمود.

از آيات ياد شده و تفسير آنها به روشنى استفاده مى شود كه گروه يهود جبرئيل را به علت هايى دشمن داشته او را فرشته عذاب مى ناميدند و به خيانت در ابلاغ رسالت متهم مى نمودند.

حدثنا القاسم ، قال : ثنا الحسين ، قال : حدثني حجاج ، عن ابن جريح ، قال : حدثني القاسم بن أبي بزة : أن يهود سألوا النبي ( ص) من صاحبه الذي ينزل عليه بالوحي ، فقال : جبريل . قالوا : فإنه عدو لا يأتي إلا بالحرب والشدة والقتال . فنزل : ( من كان عدوا لجبريل) الآية .

يهود از پيامبر سؤال كردند فرشته اي كه بر تو وحي نازل مي كند كيست ؟ پيامبر فرمود : جبرئيل يهود گفتند : او دشمن است جز با جنگ و شدت نازل نمي شود . پس آيه من كان عدوا لجبريل نازل شد .

جامع البيان طبري ج 1 ص 608، تفسير ابن كثير ج 1 ص 134 ، العجاب في بيان الاسباب ابن حجر عسقلاني ج 1 ص 289 ، به اين مضمون تفسير اللميزان علامه طباطبائي ج 1 ص 231

بنابراين ريشه شعار  خان الأمين از خرافات قوم يهود سرچشمه گرفته است و برخى از نويسندگان جاهل كه با شيعه خصومت ديرينه دارند به طرح اين سخن برضد شيعه پرداخته و ناجوانمردانه اين اتهام را به شيعه نسبت مى دهند.

ابن تيميه مي گويد : يهود در صدد وارد كردن نقص و عيب بر جبرئيل برآمده و او را از بين ملائكه دشمن خود مى دانند همانگونه كه رافضه مى گويند: جبرئيل به اشتباه وحى را بر محمد نازل كرده است...

منهاج السنة النبويه ج1 ص6 8.

پاسخ :

1 . شيعه بعد از نماز سه بار تكبير مي گويد:

اين اتهام وهابيت ،  ناشي از جهل آنان به معتقدات شيعه‏ است ؛ زيرا اين موضوع  اگر جزو  اعمال عبادي باشد بايد  در كتابهاي فقهي و يا رساله هاي عمليه ذكر شده باشد و حال آن كه هيچ اثري از اين قضيه در كتب روايي،  فقهي ،  تفسيري و تاريخي شيعه يافت نمي شود؛ بلكه آن چه در كتب فقهي شيعه آمده اين است كه نماز گزار بعد از پايان نماز سه بار دست خود را بالا مي برد و در هر دفعه تكبير مي گويد.  براي هر چه روشن تر شدن قضيه، نظريه چند تن از فقهاي نامدار شيعه ذكر مي كنيم تا دروغگويي وهابيون براي همگان روشن شود.

نظريه فقهاي شيعه در تكبير بعد از نماز

الف : شيخ مفيد (رحمه الله) مي‌گويد :

فاذا سلم بما وصفناه فليرفع يديه حيال وجهه مستقبلا بظاهرهما وجهه و بباطنهما القبلة بالتكبير و يقول: الله اكبر ثم يخفض يديه الى نحو فخذيه و يرفعهما ثانية بالتكبير ثم يخفضهما و يرفعهما ثالثة بالتكبير ثم يخفضهما.

المقنعه ص 114 باب 9 كيفية الصلاة و صفته.

زماني كه سلام دهد به آن گونه اي كه توصيف كرديم بايد دستش را تا مقابل صورت به گونه اي كه روي دست به طرف صورت و كف دست به طرف قبله باشد بالا مي آورد و مي گويد الله اكبر سپس دستش را تا روي رانهايش پايين مي آورد و براي بار دوم بالا مي آورد و تكبير مي گويد سپس پايين مي آورد و دوباره بال مي آورد و تكتبير مي گويد سپس دستهايش را پايين مي آورد .

در اين كلام مى بينيم شيخ مفيد ره كه از قدماى علماى اماميه است هيچ سخنى از آن نيت و اعتقاد به ميان نياورده است و اگر واجب يا مستحب يا از آداب نماز نزد شيعه بود بايد تذكر مى داد.

ب : ابن ادريس حلى (رحمه الله) مى نويسد:

و يستحب بعد التسليم و الخروج من الصلاة أن يكبر و هو جالس ثلاث تكبيرات يرفع بكل واحدة يديه الى شحمتى اذنيه ثم يرسلهما الى فخذيه.

السرائر ج 1 ص 232  باب في المستحبات بعد التسليم.

و مستحب است بعد از سلام دادن و خارج شدن از نماز،  در حالي كه نشسته است سه بار تكبير بگويد در هر بار دو دستش را تا لاله گوشهايش بالا ببرد سپس تا رانهايش پايين بياورد.

ج : شهيد اول نيز درباره مستحبات تعقيب نماز مى نويسد:

و يستحب التعقيب مؤكدا وليبدأ بالتكبير ثلاثا رافعا بكل واحدة يديه الى أذنيه ثم التهليل و الدعاء بالمأثور و تسبيح الزهراء عليها السلام من أفضله...

الدروس لشرعية ج 1 ص 184 درس 45.

و تعقيبات بعد از نماز مستحب مؤكد است و بهتر است با سه بار تكبير (الله اكبر ) شروع كند كه در هر بار دو دستش را تا گوشش بالا بياورد سپس لااله الا الله بگويد و دعاهاي وارده را بخواند كه تسبيحات حضرت زهرا عليها سلام از افضل آن است ...

2 . اعتقاد شيعة به نبوت محمد بن عبدالله (ص)

شيعه معتقد به نبوت حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه وآله بوده و آن را ركنى از اركان دين اسلام مى داند .

شيخ طوسى رحمه الله مى گويد:

محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم نبى هذه الأمة رسول الله صلى الله عليه وآله بدليل انه ادعى النبوة و ظهر المعجز على يده كالقرآن فيكون نبيا حقا.

الرسائل العشر ص 96 مسائل كلامية باب النبوة و الامامة و المعاد.

محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم صلي الله عليه وآله پيامبر اين امت و رسول خدا است به اين دليل كه او ادعاي نبوت كرده است و معجزه هايي به دست او انجام شده است مثل قرآن ( كه معجزه جاويد است ) پس او حقا پيامبر است .

علامه حلي رحمة الله عليه مي گويد :

و ظهور معجزة القرآن و غيره مع اقتران دعوة نبينا محمد صلي الله عليه و آله وسلم يدل علي نبوته.

و ظهور معجزه قرآن و معجزه هاي ديگر غير از قرآن همراه با دعوت به دين پيامبر ما حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم دلالت بر نبوت آن حضرت دارد.

كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد (تحقيق سبحاني) ص 169

3 . وجوب شهادتين در نماز

شيعه در تشهد نماز ، شهادتين را از واجبات نماز مى داند كه تعمد در ترك آن موجب بطلان نماز است. چگونه ممكن است كه در يك قسمت از نماز شهادت به نبوت رسول الله بدهد و در قسمتي ديگر ادعاي خيانت جبرئيل در رساندن وحي به پيامبر را داشته باشد در حاليكه اين دو در تضاد با يكديگر هستند.

فتاواي فقهاي شيعه در طول تاريخ و عمل شيعيان در سراسر جهان بهترين گواه اين سخن و روشن ترين دليل بر ياوه سرايي ياوه گويان وهابي است.

شيخ مفيد رحمة الله عليه مي فرمايد :

وأدنى ما يجزي في التشهد أن يقول المصلي : " أشهد أن لا إله إلا الله ، وأشهد أن محمدا صلى الله عليه وآله عبده ورسوله " .

المقنعه شيخ مفيد ص 143 .

كمترين چيزي كه در تشهد كفايت مي كند اين است كه نمازگزار بگويد : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا صلي الله عليه و آله عبده و رسوله.

شيخ طوسي رحمة الله عليه مي فرمايد :

وأقل ما يجزيه من التشهد أن يقول أربعة ألفاظ : الشهادتان والصلاة على النبي محمد والصلاة على آله وصفته أن يقول ( أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأشهد أن محمد عبده ورسوله اللهم صل على محمد وآل محمد )

الرسائل العشر شيخ طوسي ص 148

و كمترين چيزي كه در تشهد لازم است بگويد اين است كه چهار چيز را بگويد : دو شهادت (گواهي دادن) و درود فرستادن بر پيامبر محمد و آل پيامبر و دقيق آن اين است كه بگويد :‌ شهادت مي دهم كه خدايي جز الله وجود ندارد او يكتا است و شريكي ندارد و شهادت مي دهم كه محمد بنده او و فرستاده اوست خدايا بر حضرت محمد و آل او صلوات بفرست.

صحاب جواهر مي فرمايد :

الواجب ( السابع التشهد ) وهو لغة تفعل من الشهادة ، وهي الخبر القاطع ، وشرعا كما في جامع المقاصد الشهادة بالتوحيد والرسالة والصلاة على النبي  صلى الله عليه وآله

واجب هفتم تشهد است و آن از نظر لغت بر وزن تفعل است و از گواهي دادن (شهادة )‌ گرفته شده است و آن خبر قطعي است و شرعا همانگونه كه در جامع المقاصد آمده است شهادت به يگانگي خدا و رسالت پيامبر و درود فرستادن بر پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم است .

جواهر الاحكام شيخ جواهري ج 10 ص 246

همه مراجع عظام تقليد در عصر حاضر نيز در رساله توضيح المسائل خود تشهد را ذكر كرده اند :

مساله 1100 – در ركعت دوم تمام نمازهاي واجب و ركعت سوم نماز مغرب و ركعت چهارم نماز ظهور و عصر وعشا بايد انسان بعد از سجده دوم بنشيند و در حال آرام بودن بدن تشهد بخواند يعني بگويد :

اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله الله صل علي محمد و آل محمد.

شهادت مي دهم كه خدائي سزاوار پرستش نيست مگر خدائي كه يگانه است و شريك ندارد و شهادت مي دهم كه محمد صلي الله عليه و آله بنده خدا و فرستاده او است خدايا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد .

رساله توضيح المسائل مراجع عظام تقليد حضرات آيات عظام خوئي ،‌ خميني ،‌ گلپايگاني سيستاني ،‌ فاضل لنكراني ،‌ بهجت ، تبريزي ،‌ صافي گلپايگاني احكام نماز واجبات نماز.

و به همين مضمون در كتاب هاى ديگر فقهى باب تشهد وارد شده است و معلوم است كه شيعه اعتقاد خود به رسالت و نبوت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) را در تشهد نماز اقرار مى كند و اين مسئله نزد علماي شيعه اجماعي است .

4 . اعتقاد شيعه به عصمت ملائكه

شيعه معتقد به عصمت جبرئيل امين و ديگر ملائكه است و اگر به اعتقاد شيعه جبرئيل در نزول وحى خيانت كرده است هيچ گاه تصريح به عصمت او نمى كند.

شيخ مفيد رحمة الله عليه مي فرمايد :

فجميع المؤمنين من الملائكة والنبيين والأئمة معصومون لأنهم متمسكون بطاعة الله تعالى

اوائل المقالات  شيخ مفيد ص 135

پس همه مومنين از ملائكه و پيامبران و ائمه معصوم هستند به خاطر اينكه اينها متمسك به طاعت خداي متعال هستند.

شيخ صدوق (رحمه الله) مى فرمايد:

اعتقادنا فى الانبياء و الرسل و الأئمة و الملائكة صلوات الله عليهم انهم معصومون مطهرون من كل دنس و انهم لا يذنبون ذنبا لا صغيرا و لا كبيرا ولايعصون الله ما امرهم و يفعلون مايؤمرون.

الاعتقادات في دين الامامية باب الاعتقاد في العصمة ص 96.

اعتقاد ما اين است كه انبياء و مرسلين و ائمه و ملائكه كه درود خدا بر آنها باد، معصوم هستند و از هر گونه آلودگي پاك هستند و آنها گناه  مرتكب نمي شوند نه گناه صغيره  و نه گناه كبيره  و آنچه خدا به آنها امر كند نافرماني نمي كنند و هر ‌آنچه امر كند انجام مي دهند .

5 . احترام ويژه شيعه به جبرئيل

علماي شيعه در طول تاريخ  نسبت  به تعظيم جبرئيل به عنوان امين وحي الهي وفرشته اي مقرب  تاكيد فراوان داشتند .

علامه طبرسى(رحمه الله) مفسر بزرگ قرآن در تفسير آيه مي فرمايد:

َنزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ  شعراء آيه 193.

يقول : يعنى جبرئيل(عليه السلام) و هو امين وحى الله لا يغيره و لا يبدله.

مجمع البيان ج 7 ص 353.

مي گويد يعني روح الامين يعني جبرئيل و او امانتدار وحي الهي است كه نه در آن تغييري ايجاد مي كند و نه آن را تبديل مي كند.

علامه طباطبايى(رحمه الله) نيز در تفسير آيه مى فرمايد:

المراد بالروح الامين هو جبريل ملك الوحى... و قد وصف الروح بالامين للدلالة على انه مأمون فى رسالته منه تعالى الى نبيه (صلى الله عليه وآله) لا يغير شيئا من كلامه تعالى بتبديل او تحريف بعمد او سهو او نسيان كما ان توصيفه فى آية اخرى بالقدس يشير الى ذلك.

الميزان ج 15 ص 316.

مراد از روح الامين همان جبرئيل فرشته وحي است ... و با كلمه (روح الامين) وصف شده است به خاطر دلالت بر مصونيت او  از خطا در انجام وظيفه اش از جانب خداي متعال بر پيامبرش صلي الله عليه وآله وسلم مي باشد، او  چيزي از كلام خد را به صورت عمد يا سهو يا فراموشي تغيير نمي دهد همانگونه كه توصيف او در آيه ديگري به قدس اشاره به همين مطلب دارد.

با توجه به اين  گفتار بزرگان علماي شيعه ، آيا انصاف است شيعه را دشمن جبرئيل امين قلمداد كرد و چنين تهمتي را بر آنان روا دشت ؟!!

6 . وهابيت و افتراي به پيامبر در آيات شيطاني

آنان كه شيعه را متهم به دشمني با  جبرئيل مي كنند ، آيا مي دانند كه خود بدترين و وقيح ترين تهمت را در حق پيامبراكرم صلي الله عليه وآله روا مي دارند و مي گويند:  پيامبرگرامي  القائات شيطاني را با وحي آيات قرآني اشتباه گرفته !!

توهين وافترايي بالاتر از اين كه  شيطان،  كفرياتي را به نام آيات قرآني بر پيامبر اكرم قرائت كند و حضرت به تصور اين كه آن ها كلمات خداوند متعال است به عنوان قرآن به مردم ابلاغ نمايد.

پيامبري كه نداي وحياني جبرئيل را با القائات باطله شيطان  نتواند تشخيص دهد، آيا اعتبار ديگر آيات  قرآن  زير سوال نمي رود ؟!  اينك اصل ماجرا از كتب معتبر وهابيون:

آيات شيطاني در تفاسير اهل سنت

ابن تيميه و آيات شيطاني:

توجه خوانندگان گرامي به سخن ابن تيميه بزرگ تئوريسين وهابيون در رابطه با آيه شريفه جلب مي كنيم تا روشن شود كه آيا شيعه در رابطه با موضوع وحي دچار توهم و اشتباه شده و يا وهابيت در گودال ضلالت گرفتار آمده اند:

وَمَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِىٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّى‏ أَلْقَى الشَّيْطَنُ فِى أُمْنِيَّتِهِ. فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِى الشَّيْطَنُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ ءَايَتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ. الحجّ : 52 .

و ما پيش از تو هيچ رسول و پيغمبري را نفرستاديم جز آنكه چون آياتي براي هدايت خلق تلاوت كرد شيطان در آن آيات الهي القاء دسيسه كرد آنگاه خدا آنچه القاء كرده محو و نابود مي سازد و آيات خود را تحكيم و استوار مي گرداند و خدا دانا و حكيم است .

وتنازعوا هل يجوز أن يسبق على لسانه ما يستدركه الله تعالى ويبينه له بحيث لا يقره على الخطأ كما نقل أنه ألقى على لسانه صلى الله عليه وسلم تلك الغرانيق العلى وإن شفاعتهن لترتجى ثم إن الله تعالى نسخ ما ألقاه الشيطان وأحكم آياته فمنهم من لم يجوز ذلك ومنهم من جوزه إذ لا محذور فيه فإن الله تعالى «يَنْسَخُ  مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ *  لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ » .

منهاج السنة ، ج1 ، ص471

و علما اختلاف كردند آيا جايز است كه بر زبان پيامبر چيزي جاري شود كه خدا آن را بر او نازل نكرده باشد و به گونه اي بيان شود كه او احتمال خطا ندهد همانگونه كه نقل شده است كه شيطان بر او القا كرده است و خداي متعال آيه خود را مستقر ساخته است پس عده اي از علما كساني هستند كه اجازه نمي دهند و عده اي اجازه مي دهند زيرا از اجازه آن مشكلي پيش نمي آيد چون خداي متعال مي فرمايد : «يَنْسَخُ  مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ *  لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ »

طبري و آيات شيطاني:

ابن تيميه طبري را از اكابر تفسير مي داند و كتاب تفسير او را خالي از روايات مجعول مي داند :

قال ابن تيمية بعد رد ما نقله العلّامة عن تفسير الثعلبي: و أما أهل العلم الكبار أهل التفسير مثل تفسير محمد بن جرير الطبري و بقي بن مخلد و ابن أبي حاتم و ابن المنذر و عبد الرحمن بن إبراهيم دحيم و أمثالهم فلم يذكروا فيها مثل هذه الموضوعات.

منهاج السنّة، جلد 7، ص 13.

ابن تيميه بعد از رد مطلبي كه علامه حلي از تفسير ثعلبي نقل كرده است مي گويد: اما بزرگان علم تفسير مثل محمد بن جرير طبري و بقي بن مخلد و ابن ابي حاتم و ابن منذر و عبدالرحمن بن ابراهيم بن دحيم و امثال اينها مثل اين روايات موضوع (جعلي) درآنها نيامده است .

قال أيضاً:  كتفسير ابن جريج و سعيد بن أبي عروبة و عبد الرزاق و عبد بن حميد و أحمد و إسحاق و تفسير بقي بن مخلد و ابن جرير الطبري و محمد بن أسلم الطوسي و ابن أبي حاتم و أبي بكر بن المنذر و غيرهم من العلماء الأكابر الذين لهم في الإسلام لسان صدق و تفاسيرهم متضمنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير.

منهاج السنّة، جلد 7، ص 178 - 179.

همچنين مي گويد : مثل تفسير ابن جريج و سعيد بن ابي عروبه و عبدالرزاق و عبد بن حميد و احمد و اسحاق  و تفسير بقي بن مخلد و ابن جرير طبري و محمد بن اسلم طوسي و ابن ابي حاتم و ابي بكر بن منذر وغير اينها از علماي بزرگ كه در اسلام زبان راست دارند و تفسيرهاي آنها در بردارنده رواياتي است كه در تفسير قابل اعتماد هستند.

طبري در تفسير خود نقل مي كند:

عن محمد بن كعب القرظي قال : لما رأى رسول الله ( ص ) تولي قومه عنه ، وشق عليه ما يرى من مباعدتهم ما جاءهم به من عند الله ، تمنى في نفسه أن يأتيه من الله ما يقارب به بينه وبين قومه . وكان يسره ، مع حبه وحرصه عليهم ، أن يلين له بعض ما غلظ عليه من أمرهم ، حين حدث بذلك نفسه وتمنى وأحبه ، فأنزل الله : والنجم إذا هوى ما ضل صاحبكم وما غوى فلما انتهى إلى قول الله : أفرأيتم اللات والعزى ومناة الثالثة الأخرى ألقى الشيطان على لسانه ، لما كان يحدث به نفسه ويتمنى أن يأتي به قومه : تلك الغرانقة العلى ، وإن شفاعتهن لترتجي . فلما سمعت ذلك قريش فرحوا وسرهم ، وأعجبهم ما ذكر به آلهتهم ، فأصاخوا له ، والمؤمنون مصدقون نبيهم فيما جاءهم به عن ربهم ، ولا يتهمونه على خلط ولا وهم ولا زلل . فلما انتهى إلى السجدة منها وختم السورة ، سجد فيها ، فسجد المسلمون بسجود نبيهم ، تصديقا لما جاء به واتباعا لامره ، وسجد من في المسجد من المشركين من قريش وغير هم لما سمعوا من ذكر آلهتهم ، فلم يبق في المسجد مؤمن ولا كافر إلا سجد إلا الوليد بن المغيرة ، فإنه كان شيخا كبيرا فلم يستطع ، فأخذ بيده حفنة من البطحاء فسجد عليها . ثم تفرق الناس من المسجد ، وخرجت قريش وقد سرهم ما سمعوا من ذكر آلهتهم ، يقولون : قد ذكر محمد آلهتنا بأحسن الذكر ، وقد زعم فيما يتلو أنها الغرانيق العلي وأن شفاعتهن ترتضي وبلغت السجدة من بأرض الحبشة من أصحاب رسول الله ( ص ) ، وقيل : أسلمت قريش . فنهضت منهم رجال ، وتخلف آخرون . وأتى جبرائيل النبي ( ص ) ، فقال : يا محمد ماذا صنعت ؟ لقد تلوت على الناس ما لم آتك به عن الله ، وقلت ما لم يقل لك فحزن رسول الله ( ص ) عند ذلك ، وخاف من الله خوفا كبيرا ، فأنزل الله تبارك وتعالى عليه وكان به رحيما يعزيه ويخفض عليه الامر ويخبره أنه لم يكن قبله رسول ولا نبي تمنى كما تمنى ولا أحب كما أحب إلا والشيطان قد ألقى في أمنيته كما ألقى على لسانه ( ص ) ، فنسخ الله ما ألقى الشيطان وأحكم آياته ، أي فأنت كبعض الأنبياء والرسل فأنزل الله : وما أرسلنا من قبلك من رسول ولا نبي إلا إذا تمنى ألقى الشيطان في أمنيته . . . الآية . فأذهب الله عن نبيه الحزن ، وأمنه من الذي كان يخاف ، ونسخ ما ألقى الشيطان على لسانه من ذكر آلهتهم أنها الغرانيق العلى وأن شفاعتهن ترتضي.

جامع البيان، ج 17، ص 245 – 246 -247 تفسير آية 53 سورة النجم.

وقتي که قوم رسول خدا (ص) از ايشان روي گردان شدند ، و دوري کردن ايشان از رسول خدا بر ايشان سنگين آمد از خداوند خواست تا ماجرايي پيش آيد که فاصله بين او و قومش کمتر شود . و با اينکه حضرت ايشان را دوست داشتند (و سختي هاي قوم براي ايشان شيرين بود) اما اگر کمي از سخت گيري قومش کم مي شد ، اين مطلب حضرت را خوشنود مي کرد ؛ پس خداوند آيه نازل کرد که : " والنجم اذا هوي ما ضل صاحبکم وما غوي" و وقتي به کلام خدا رسيد که " آيا لات و عزي را ديده ايد ؛ و منات سومين (بت) ديگر را " در اين هنگام شيطان به خاطر آنچه باخود گفته بودند و خواسته بودند که براي قومش نازل شود ، بر زبان حضرت انداخت که " ايشان پردندگان والا مقامي هستند ؛ و بدرستيکه شفاعت ايشان مورد اميد است " .

وقتي که قريش اين سخنان را شنيدند اين مطلب ايشان را شاد کرده و خشنود ساخت ؛ و اين سخنان که در مورد خدايان ايشان بود مورد پسند ايشان افتاد و به سخنان حضرت گوش فرا دادند ؛ مومنين نيز پيغمبر خويش را تصديق مي کرده و او را به  ديوانگي و اشتباه و خطا متهم نمي کردند . وقتي که رسول خدا به محل سچده رسيد و خواندن سوره را تمام کرد به سجده افتاد ، مسلمانان نيز به سبب سجده رسول خدا سجده کردند ؛ زيرا آنچه را آورده بود قبول داشتند و دستورات او را تبعيت مي کردند ؛ کساني که از مشرکان قريش و غير ايشان نيز در مسجد بودند وقتي ياد کردن خدايان خود را ديدند به سجده افتادند ؛ پس کسي در مسجد نماند – چه مومن و چه کافر- مگر آنکه سجده کرد ؛ غير از وليد بن مغيره که کهنسال بود و نتوانست سجده کند ؛ پس مقداري از خاک را با دست خود گرفته بر آن سجده کرد ؛ سپس مردم از مسجد بيرون رفتند و قريش نيز بيرون رفته از آنچه که در مورد خدايان خود شنيده بودند خشنود بوده و مي گفتند : محمد خدايان ما را به بهترين وجه ياد کرد ؛ و گمان مي شد که از آيات قرآن بوده است که " ايشان پردندگان والا مقامي هستند ؛ و بدرستيکه شفاعت ايشان مورد اميد است" و حتي خبر اين سجده به ياران رسول خدا در حبشه نيز رسيد ؛ و حتي عده اي گفتند : که قريش مسلمان شده اند . پس عده اي از ايشان براي بازگشت آماده شده اما عده اي باقي ماندند ؛ و جبريل به نزد رسول خدا آمد و گفت : اي محمد چه کردي!!! براي مردم چيزي را خواندي که من آن را از جانب خدا براي تو نياورده بودم ؛ و چيزي را گفتي که براي تو نگفته بودم ؛ پس رسول خدا در اين هنگام اندوهگين گرديدند ؛ و ترس شديدي از خدا پيدا کردند ؛ پس خداوند تبارک و تعالي بر او نازل کرد – در حاليکه بر او رحمت فرستاده و او را آرامش مي داد و مساله را براي او کوچک جلوه مي داد ؛ و به او خبر داد که هيچ پيغمبر و نبي قبل از ايشان نبوده است مگر اينکه چنين آرزويي کرده است و همين را که حضرت دوست داشتند ، دوست داشته است ؛ و شيطان نيز خود را در ميان آرزوي او انداخته است ... پس خداوند اندوه را از رسولش بر طرف نموده و او را از آنچه مي ترسيد ايمن نمود ؛ و آنچه را شيطان بر زبان پيغمبرش -در مورد ياد خدايان ايشان که ايشان پردنگان والا مقامي هستند که شفاعت ايشان مورد اميد است - فرستاده بود نسخ نمود .

سيوطى و نقل آيات شيطاني با اسانيد صحيح :

قال السيوطي: وأخرج البزار والطبراني وابن مردويه والضياء في المختارة بسند رجاله ثقات من طريق سعيد بن جبير عن ابن عباس قال إن رسول الله صلى الله عليه وسلم قرأ أفرأيتم اللات والعزى ومنات الثالثة الأخرى تلك الغرانيق العلى وان شفاعتهن لترتجي ففرح المشركون بذلك وقالوا قد ذكر آلهتنا فجاء جبريل فقال اقرأ على ما جئتك به فقرأ أفرأيتم اللات والعزى ومنات الثالثة الأخرى تلك الغرانيق العلى وان شفاعتهن لترتجي فقال ما أتيتك بهذا هذا من الشيطان فأنزل الله وما أرسلنا من قبلك من رسول ولا نبي الا إذا تمنى إلى آخر الآية.

الدر المنثور، ج 4، ص 366.

سيوطي مي گويد : بزار و طبراني و ابن مردويه و ضياء در المختاره با سندي كه راويان آن ثقه هستند  روايت كرده اند به طريق خود از سعيد بن جبير از ابن عباس گفت : هما نا رسول خدا قرائت كردند آيات مي بينيد افرايتم اللات والعزي ومنات الثالثة الاخري تلك الغرانيق  العلي وان شفاعتهن لترتجي پس مشركين خوشحال شدند و گفتند خدايان ما را به نيكي ياد كرد پس جبرئيل نازل شد و گفت : بخوان آنگونه كه بر تو نازل كردم دو مرتبه همانگونه قرائت كرد جبرئيل گفت من اينها را به تو نازل نكردم اينها از شيطان است سپس خدا اين آيه را نازل كرد كه و ما هيچ رسول و نبي را قبل از تو نفرستاديم مگر اينكه شيطان دوست دارد ...

وقال أيضاً: وأخرج ابن جرير وابن المنذر وابن أبي حاتم وابن مردويه بسند صحيح عن سعيد بن جبير قال قرأ رسول الله صلى الله عليه وسلم بمكة النجم فلما بلغ هذا الموضع أفرأيتم اللات والعزى ومنات الثالثة الأخرى ألقى الشيطان على لسانه تلك الغرانيق العلى وان شفاعتهن لترتجي قالوا ما ذكر آلهتنا بخير قبل اليوم فسجد وسجدوا ثم جاءه جبريل بعد ذلك قال أعرض على ما جئتك به فلما بلغ تلك الغرانيق العلى وان شفاعتهن لترتجي قال له جبريل لم آتك بهذا هذا من الشيطان فأنزل الله وما أرسلنا من قبلك من رسول ولا نبي الآية.

الدر المنثور، ج 4، ص 366.

و همچنين مي گويد : روايت كرده است ابن جرير و ابن منذر و ابن ابي حاتم و ابن مردويه به سند صحيح از سعيد بن جبير گفت : رسول خدا در مكه سوره نجم مي خواند زماني كه به اين آيه رسيد افرايتم اللات و العزي و منات الثالثة الاخري شيطان بر زبانش جاري كرد تلك الغرانيق العلي و ان شفاعتهن لترتجي ،‌ مشركين گفتند :‌ قبل از اين خدايان ما را به نيكي ياد نكرده بود پس پيامبر سجده كرد و مشركين سجده كردند سپس جبرئيل نزد حضرت آمد و گفت : آن آياتي كه بر تو نازل كردم عرضه كن پس زماني كه به تلك الغرانيق العلي و ان شفاعتهن لترتجي رسيد جبرئيل به او گفت : من اين را براي تو نياوردم اين از شيطان است سپس خدا آيه نازل كرد و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لانبي ادامه آيه .

آيات شيطاني درصحيح بخاري :

روى البخاري بإسناده عن ابن عباس أَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم سَجَدَ بِالنَّجْمِ وَسَجَدَ مَعَهُ الْمُسْلِمُونَ وَالْمُشْرِكُونَ وَالْجِنُّ وَالإِنْسُ. وَرَوَاهُ ابْنُ طَهْمَانَ عَنْ أَيُّوبَ.

صحيح البخاري، ج 2، ص 32، ح 1071، كتاب سجود القرآن، ب 5 - باب سُجُودِ الْمُسْلِمِينَ مَعَ الْمُشْرِكِينَ. وج 6، ص 52، ح 4862، كتاب التفسير، ب 4 -باب فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَاعْبُدُوا.

بخاري به سند خود از ابن عباس نقل مي كند كه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم به ستاره سجده كرد و همراه با پيامبر مسلمانان و مشركان و جن و انس سجده كردند . و اين روايت را ابن طهمان از ايوب آورده است.

ابن بطال از شراح بخاري بر اين مطلب اعتراض كرده و مي گويد :

فقال: إن أراد البخاري الاحتجاج لابن عمر بسجود المشركين فلاحجّة فيه؛ لأنّ سجودهم لم يكن على وجه العبادة وإنّما كان لما ألقى الشيطان.

فتح الباري، ج 2، ص 457.

پس مي گويد : اگر بخاري مي خواهد احتجاج كند بر ابن عمر به سجده مشركين كه دليل او اعتبار ندارد براي اينكه سجده مشركين از روي عبادت نبوده است بلكه بخاطر القاء شيطان بوده است .

نظر ابن حجر عسقلاني درباره آيات شيطاني:

ابن حجر بعد از نقل روايات آيات شيطاني مي گويد :

لكن كثرة الطرق تدل على أن للقصة أصلاً مع أنّ لها طريقين آخرين مرسلين رجالهما على شرط الصحيحين.

اما روايات متعدد ثابت مي كند كه اين قضه واقعيت دارد با اين كه دو روايت مرسل در رابطه با اين ماجرا وجود دارد اما راويان آن دو روايت شرائط صحت روايات صحيحين  را دارا هستند .

... وجميع ذلك لا يتمشى على القواعد فإن الطرق إذا كثرت وتباينت مخارجها دل ذلك على أن لها أصلا وقد ذكرت أن ثلاثة أسانيد منها على شرط الصحيح .

فتح الباري، ج 8، ص 333 -  334 سورة الحج.

... و همه اين روايات شايد موافق با قواعد علم رجال نباشد ولي اگر اسانيد يك روايت زياد شد و با هم متفاوت بود، نشانگر اين است كه اين روايت حقيقت دارد  و ياد آور شديم كه  سه سند از اسانيد آن مطابق شروط صحيح است .

راي علماء شيعة درباره حديث غرانيق‏

نظر علامه طباطبائي

قال السيد الطباطبائي:  الرواية مروية بطرق عديدة عن ابن عباس وجمع من التابعين وقد صحّحها جماعة منهم الحافظ ابن حجر . لكن الأدلة القطعية على عصمته صلى الله عليه وآله وسلم تكذب متنها وإن فرضت صحّة سندها فمن الواجب تنزيه ساحته المقدسة عن مثل هذه الخطيئة مضافا إلى أن الرواية تنسب إليه صلى الله عليه وآله وسلم أشنع الجهل وأقبحه فقد تلى (تلك الغرانيق العلى وإن شفاعتهن لترتجي) وجهل أنه ليس من كلام الله ولا نزل به جبريل ، وجهل أنه كفر صريح يوجب الارتداد ودام على جهة حتى سجد وسجدوا في آخر السورة ولم يتنبه ثم دام على جهله حتى نزل عليه جبريل وأمره أن يعرض عليه السورة فقرأها عليه وأعاد الجملتين وهو مصر على جهله حتى أنكره عليه جبريل ثم أنزل عليه آية تثبت نظير هذا الجهل الشنيع والخطيئة الفضيحة لجميع الأنبياء والمرسلين وهي قوله : (وما أرسلنا من قبلك من رسول ولا نبي إلا إذا تمنى ألقى الشيطان في أمنيته) .

وبذلك يظهر بطلان ما ربما يعتذر دفاعا عن الحديث بأن ذلك كان سبقا من لسان دفعة بتصرف من الشيطان سهوا منه عليه السلام وغلطا من غير تفطن . فلا متن الحديث على ما فيه من تفصيل الواقعة ينطبق على هذه المعذرة ، ولا دليل العصمة يجوز مثل هذا السهو والغلط . على أنه لو جاز مثل هذا التصرف من الشيطان في لسانه صلى الله عليه وآله وسلم بإلقاء آية أو آيتين في القرآن الكريم لارتفع الامن عن الكلام الإلهي فكان من الجائز حينئذ أن يكون بعض الآيات القرآنية من إلقاء الشيطان ثم يلقي نفس هذه الآية (وما أرسلنا من ن رسول ولا نبي) الآية فيضعه في لسان النبي وذكره فيحسبها من كلام الله الذي نزل به جبريل كما حسب حديث الغرانيق كذلك فيكشف بهذا عن بعض ما ألقاه وهو حديث الغرانيق سترا على سائر ما ألقاه .

أو يكون حديث الغرانيق من الكلام الله وآية  (وما أرسلنا من قبلك من رسول ولا نبي) الخ ، وجميع ما ينافي الوثنية من كلام الشيطان ويستر بما ألقاه من الآية وأبطل من حديث الغرانيق على كثير من إلقاءاته في خلال الآيات القرآنية ، وبذلك يرتفع الاعتماد والوثوق بكتاب الله من كل جهة وتلغو الرسالة والدعوة النبوية بالكلية جلت ساحة الحق من ذلك .

تفسير الميزان، ج 14، ص 396 - 397.

اين روايت به چند طريق از ابن عباس و جمعى از تابعين روايت شده، و جماعتى از تابعين از جمله حافظ ابن حجر آن را صحيح دانسته‏اند.

و ليكن ادله قطعيى كه دلالت بر عصمت آن جناب دارد متن اين روايت را تكذيب مى‏كند هر چند كه سندش صحيح باشد، پس ما به حكم آن ادله لازم است ساحت آن جناب را منزه از چنين خطايى بدانيم. علاوه بر اين كه اين روايت شنيع‏ترين مراحل جهل را به آن جناب نسبت مى‏دهد براى اينكه به او نسبت مى‏دهد كه نمى‏دانسته جمله" تلك الغرانيق العلى ..." كلام خدا نيست و جبرئيل آن را نياورده و نمى‏دانسته كه اين كلام كفر صريح و موجب ارتداد از دين است. تازه اين نادانى‏اش آن قدر ادامه يافته تا سوره تمام شده، و سجده آخر آن را به جا آورده باز هم متوجه خطاى خود نشده تا جبرئيل نازل شده، دوباره سوره را بر او عرضه كرده و اين دو جمله كفرآميز را هم جزو سوره خوانده است. آن وقت جبرئيل گفته من آن را نازل نكرده‏ام. از همه بدتر اينكه جبرئيل آيه" وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ ..." را نازل كرده، و نظاير اين كفر را براى همه انبياء و مرسلين اثبات نموده است.

از همين جا روشن مى‏شود كه توجيه و عذرى كه بعضى به منظور دفاع از حديث درست كرده‏اند باطل و عذرى بدتر از گناه است و آن اين است كه" اين جمله از آن حضرت سبق لسانى بوده و شيطان در او تصرفى كرده كه در نتيجه دچار اين اشتباه و غلط شده" براى اينكه نه متن حديث را مى‏گويد و نه دليل عصمت چنين خطايى را براى انبياء جايز مى‏داند.

علاوه بر اينكه اگر مثل چنين تصرفى براى شيطان باشد كه در زبان رسول خدا (ص) تصرف نموده، يك آيه و يا دو آيه غير قرآنى به عنوان قرآن به زبان او جارى سازد، ديگر اعتمادى در كلام الهى باقى نمى‏ماند، چون ممكن است كسى احتمال دهد بعضى از آيات قرآن از همان تصرفات بوده باشد، و رسول خدا (ص) آن طور كه داستان غرانيق مى‏گويد آن آيات را قرآن پنداشته، آيه" وَ ما أَرْسَلْنا ..." كاشف دروغ بودن يكى از آنها- يعنى همان قصه غرانيق- و سرپوش بقيه آنها باشد.

و يا احتمال دهد كه اصلا داستان غرانيق كلام خدا باشد و آيه" وَ ما أَرْسَلْنا ..." و هرآيه ديگرى كه منافى با بت‏پرستى است از القائات شيطان باشد و بخواهد با آيه مذكور كه داستان غرانيق را ابطال مى‏كند بر روى بسيارى از آيات كه در حقيقت القائات شيطانى فرض شده سرپوش بگذارد كه با اين احتمال از هر جهت اعتماد و وثوق به كتاب خدا از بين رفته رسالت و دعوت نبوت به كلى لغو مى‏گردد. و ساحت مقدس حق تعالى منزه از آن است.

نظر آيت الله العظمي  مكارم الشيرازي درآيات شيطاني

در بعضى از كتب اهل سنت روايات عجيبى در اينجا از ابن عباس نقل شده كه: پيامبر خدا ص در مكه مشغول خواندن سوره" النجم" بود، چون به آياتى كه نام بتهاى مشركان در آن بود رسيد (أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى‏)  در اين هنگام شيطان اين دو جمله را بر زبان او جارى ساخت:

(تلك الغرانيق العلى، و ان شفاعتهن لترتجى!).

(اينها پرندگان زيباى بلند مقامى هستند و از آنها اميد شفاعت است!) «1».

در اين هنگام مشركان خوشحال شدند و گفتند محمد ص تا كنون نام خدايان ما را به نيكى نبرده بود، در اين هنگام پيامبر ص سجده كرد و آنها هم سجده كردند، جبرئيل نازل شد و به پيامبر ص اخطار كرد كه اين دو جمله را براى تو نياورده بودم، اين از القائات شيطان بود در اين موقع آيات مورد بحث (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ ...) نازل گرديد و به پيامبر ص و مؤمنان هشدار داد! گر چه جمعى از مخالفان اسلام براى تضعيف برنامه‏هاى پيامبر ص به گمان اينكه دستاويز خوبى پيدا كرده‏اند اين قضيه را با آب و تاب فراوان نقل كرده و شاخ و برگهاى زيادى به آن داده‏اند ولى قرائن فراوان نشان مى‏دهد كه اين يك حديث مجعول و ساختگى است كه براى بى اعتبار جلوه دادن قرآن و كلمات پيامبر اسلام ص وسيله شيطان‏صفتان جعل شده است زيرا: اولا- به گفته محققان، راويان اين حديث افراد ضعيف و غير موثقند، و صدور آن از ابن عباس نيز به هيچوجه معلوم نيست، و به گفته" محمد بن اسحاق" اين حديث از مجعولات زنادقه مى‏باشد و او كتابى در اين باره نگاشته است. ثانيا- احاديث متعددى در مورد نزول سوره نجم و سپس سجده كردن پيامبر و مسلمانان در كتب مختلف نقل شده، و در هيچيك از اين احاديث سخنى از افسانه غرانيق نيست، و اين نشان مى‏دهد كه اين جمله بعدا به آن افزوده شده است. ثالثا- آيات آغاز سوره نجم صريحا اين خرافات را ابطال مى‏كند آنجا كه مى‏گويد وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى‏:" پيامبر از روى هواى نفس سخن نمى‏گويد آنچه مى‏گويد تنها وحى الهى است" اين آيه با افسانه فوق چگونه سازگار است؟ رابعا- آياتى كه بعد از ذكر نام بتها در اين سوره آمده، همه بيان مذمت بتها و زشتى و پستى آنها است و با صراحت مى‏گويد: اينها اوهامى است كه شما با پندارهاى بى اساس خود ساخته‏ايد و هيچگونه كارى از آنها ساخته نيست (إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏. با اين مذمتهاى شديد چگونه ممكن است چند جمله قبل از آن، مدح بتها شده باشد بعلاوه قرآن صريحا يادآور شده كه خدا تمامى آن را از هر گونه تحريف و انحراف و تضييع حفظ مى‏كند چنان كه در آيه 9 سوره حجر مى‏خوانيم:" إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ". خامسا- مبارزه پيامبر ص با بت و بت پرستى يك مبارزه آشتى ناپذير و پى‏گير و بى وقفه از آغاز تا پايان عمر او است، پيغمبر ص در عمل نشان داد كه هيچگونه مصالحه و سازش و انعطافى در مقابل بت و بت پرستى- حتى در سخت ترين حالات- نشان نمى‏دهد، چگونه ممكن است چنين الفاظى بر زبان مباركش جارى شود. و سادسا- حتى آنها كه پيامبر اسلام ص را از سوى خدا نمى‏دانند و مسلمان نيستند او را انسانى متفكر و آگاه و مدبر مى‏دانند كه در سايه تدبيرش به بزرگترين پيروزيها رسيد، آيا چنين كسى كه شعار اصليش لا اله الا اللَّه و مبارزه آشتى ناپذير با هر گونه شرك و بت پرستى بوده، و عملا نشان داده است كه در ارتباط با مساله بتها حاضر به هيچگونه سازشى نيست، چگونه ممكن است برنامه اصلى خود را رها كرده و از بتها اين چنين تجليل به عمل آورد؟! از مجموع اين بحث بخوبى روشن مى‏شود كه افسانه غرانيق ساخته و پرداخته دشمنان ناشى و مخالفان بيخبر است كه براى تضعيف موقعيت قرآن و پيامبر ص چنين حديث بى اساس را جعل كرده‏اند. لذا تمام محققان اسلامى اعم از شيعه و اهل تسنن اين حديث را قويا نفى تفسير نمونه، ج‏14، ص: 144و تضعيف كرده‏اند و به جعل جاعلين نسبت داده‏اند . البته بعضى از مفسران توجيهى براى اين حديث ذكر كرده‏اند كه بر فرض ثبوت اصل حديث، قابل مطالعه بود و آن اينكه:" پيامبر اسلام ص آيات قرآن را آهسته و با تانى مى‏خواند، و گاه در ميان آن لحظاتى سكوت مى‏كرد، تا دلهاى مردم آن را بخوبى جذب كند، هنگامى كه مشغول تلاوت آيات سوره نجم بود و به آيه" أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى‏" رسيد بعضى از شيطان صفتان (مشركان لجوج) از فرصت استفاده كرده و جمله تلك الغرانيق العلى و ان شفاعتهن لترتجى را در اين وسط با لحن مخصوصى سر دادند تا هم دهن كجى به سخنان پيامبر ص كنند و هم كار را بر مردم مشتبه سازند، ولى آيات بعد به خوبى از آنها پاسخ گفت و بت پرستى را شديدا محكوم كرد" و از اينجا روشن مى‏شود اينكه بعضى خواسته‏اند داستان غرانيق را نوعى انعطاف از ناحيه پيامبر ص نسبت به بت پرستان به خاطر سرسختى آنها و علاقه پيامبر ص به جذب آنان به سوى اسلام بدانند و از اين راه تفسير كنند، مرتكب اشتباه بزرگى شده‏اند، و نشان مى‏دهد كه اين توجيه‏گران موضع اسلام و پيامبر ص را در برابر بت و بت پرستى درك نكرده‏اند و مدارك تاريخى كه مى‏گويد دشمنان هر بهايى را حاضر شدند به پيامبر ص در اين زمينه بپردازند و او قبول نكرد و ذره‏اى از برنامه خود عدول ننمود نديده‏اند، و يا عمدا تجاهل مى‏كنند.

تفسير نمونه، ج‏14، ص: 142

از آقايان خواهشمنديم اين جسارت خدمت پيامبر عظيم الشان صلي الله عليه و آله و سلم را پاسخ بگويند ودست از بستن اتهامات واهي به شيعه بردارند. جاي تعجب است كه آقايان اهل سنت چگونه تصريحات علماي خود را رها كرده و پيگير اكاذيبي كه در هيچ يك از كتب شيعه يافت نمي شود هستند.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
 

 

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group