گروه عقائد شيعه
سؤال كننده : تاري وردي
توضيح سؤال :
1- بحث خمس بعنوان20% از درآمد ؛ اعم از هر نوع درآمد تجارت ، زراعت ،... از چه تاريخي در شيعه جاري شد؟
2- چرا اهل تسنن خمس را فقط موكول به زمان جنگ و غنائم آن ميدانند ؟
3- چرا روحايت محترم مردم ايران را به اداي نماز در وقت پنج گانه كه در توصيه هاي شخصي مراجع نيز موجود است, تشويق نمي نمايند ؟ مطمئنا روحانيت نقش بسيار مهمي در احياي اين سنت پسنديده و فرهنگ سازي آن خواهند داشت .
پاسخ :
همه فقهاى اسلام معتقدند كه خمس و پرداخت يك پنجم از اموال در غنيمت هاى جنگى ، گنج و معادن طلا و نقره واجب است . ابن زهره حلبى مى گويد :
واعلم ان مما يجب فى الاموال الخمس و الذى يجب فيه الغنائم الحربيّة و الكنوز و معادن الذهب و الفضة بلاخلاف .
سلسلة الينابيع الفقهيه (غنية النزوع) ، ج 5 ، ص 224 .
ولى در دو مورد ميان شيعه و سنى اختلاف نظر وجود دارد : يكى در وجوب خمس در سود كسب و تجارت و ديگرى در مصرف آن . البته بايد توجه داشت كه شيعه وجوب خمس در ارباح مكاسب را مشروط بر مازاد بودن بر هزينه و مؤنه يك سال مى داند و معيار در فهم مؤنه عرف است .
وجوب خمس در سود كسب و تجارت
ديدگاه شيعه
فقهاى شيعه معتقدند يكى از موارد وجوب خمس، مالى است كه از مخارج و هزينه هاى زندگى انسان در يك سال اضافه مانده است، خواه اين مال از راه تجارت يا زراعت و كشاورزى و يا حقوق ماهيانه كه دريافت مى شود ، در ذيل به بعضي از كلمات فقهاي شيعه اشاره مى شود :
شيخ مفيد رضوان الله عليه ميفرمايد :
والخمس واجب فى كل مغنم قال الله عزوجل ( واعلموا انما غنمتم من شى فان لله خمسه وللرسول )والغنائم كل ما استفيد بالحرب من الاموال والسلاح و الثياب و الرقيق وما استفيد من المعادن والغوص والكنوز وكل ما فضل من ارباح التجارات و الزراعات والصناعات من المؤنة والكفاية فى طول السنة على الاقتصاد .
المقنعة ، ص 276.
خمس واجب است در هر سودي . خداوند در قرآن مي فرمايد (بدانيد هر چه غنيمت برديد از هر چيزي پس يک پنجم آن براي خدا و رسول است ) وغنيمت هرچيزي است که در حرب مورد استفاده قرار گيرد مثل مال وسلاح و لباس و آنچه که بدست مي آيد از معدن وغواصي و گنج و هرچه که از سود تجارت و زراعت وصناعت زياد تر از هزينه متوسط سال باشد .
دلايل قول شيعه
فقهاى شيعه براى اثبات وجوب خمس در سود كسب و تجارت به كتاب و سنّت استناد كرده اند كه در ذيل به توضيح و شرح بعضي از آن ها مى پردازيم .
الف . قرآن
خداوند متعال مى فرمايد :
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آَمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ .
انفال / 41 .
و بدانيد هر گونه غنيمتى كه به شما رسد ، خمس آن براى خدا و براى پيامبر و براى نزديكان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه است ، اگر شما به خدا و آن چه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل ، روز درگيرى دو گروه (با ايمان و بى ايمان يعنى روز جنگ بدر) نازل كرديم ، ايمان آورده ايد و خداوند بر هر چيزى قادر است .
نحوه استدلال: درآيه شريفه برموضوع «غنيمت» حكم وجوب خمس را مترتب ساخته است، در اين جا بايد ديد كه مقصود از غنيمت چيست؟ آيا مقصود غنيمت جنگى است يا هر فائده اى است كه انسان به دست مى آورد؟ ترديدى نيست كه براى فهم اين واژه مى بايست به لغت شناسان مراجعه كرد تا از آن راه علم به معناى لغات قرآن و سنّت حاصل گردد.
غنميت در لغت
با مراجعه به لغت معلوم مى شود كه غنيمت به معناى مطلق فائده اى است كه انسان به دست مى آورد و اختصاصى به غنيمت جنگى ندارد و در ذيل به ذكر كلمات برخى از لغت شناسان مى پردازيم :
خليل فراهيدى ميگويد :
الغنم الفوز بالشى فى غير مشقة و الاغتنام انتهاز الغنم.
العين: ماده غنم.
غنيمت بدست آوردن چيزي است بدون سختي واغتنام به معني استفاده از غنيمت است .
ازهرى ميگويد :
قال الليث : الغنم ، الفوز بالشى و الاغتنام انتهاز الغنم .
تهذيب اللغة: ماده غنم .
ليث گفته است که : غنم يعني بدست آوردن چيزي واغتنام استفاده از غنيمت است .
ابن فارس ميگويد:
غنم اصل صحيح واحد يدل على افادة شى لم يملك من قبل ثم يختص بما اخذ من المشركين.
مقاييس اللغة ، ماده غنم.
غنم مصدري است که حروف اصلي آن صحيح است ( اصطلاح علم صرف) معناي آن فايده بردن از چيزي است که قبل از آن مالکش نبوده است .سپس مخصوص شد به آنچه از مشرکين گرفته مي شود .
ابن منظور مينويسد :
الغنم الفوز بالشىء من غير مشقة.
لسان العرب ، ماده غنم.
بدست آوردن چيزي است بدون مشقت
و...
همان گونه كه از گفتار و تصريح لغت شناسان به دست آمد اين كه غنم در لغت معناى وسيع ترى از غنيمت جنگى دارد و به معناى مطلق فائده اى است كه انسان بدون مشقت و سختى به دست آورده باشد ولى بعدها پس از نزول قرآن به خاطر جنگ هايى كه پيش آمد غنيمت بيشتر در معناى اموالى استعمال شد كه از مشركان گرفته مى شد. بنابراين لفظ غنيمت در آيه بر همان معناى لغوى آن حمل مى شود مگر اين كه قرينه قطعى وجود داشته باشد كه مقصود از آن غنيمت جنگى باشد.
غنيمت در تفاسير اهل سنت
رشيدرضا در تفسير المنار غنيمت به كار رفته در آيه را به معناى وسيع ذكر كرده و آن را به غنائم جنگى اختصاص نداده است ولى معتقد است بايد معناى وسيع آيه فوق را به خاطر قيد شرعى مقيّد به غنائم جنگى كرد .
تفسيرالمنار ، ج 10 ، ص 3.
آلوسى نيز در تفسير روح المعانى غنم را در اصل لغت به معناى هر گونه سود و منفعت دانسته است .
وغنم في الأصل من الغنم بمعنى الربح
روح المعانى ، ج 10 ، ص 2.
غنم در اصل به معناي سود به کار برده مي شده است .
همان گونه كه از اظهارات اين مفسران معلوم شد غنيمت به كار رفته در آيه عموميت داشته و شامل مطلق فائده و منفعتى كه انسان در زندگى از هر راهى به دست آورده باشد، مى شود و غنيمت در آيه اختصاصى به غنيمت جنگى ندارد؛ اما برخى از آن ها معتقد بودند كه چون طبق روايات اهل سنّت غنيمت در عرف شرع در غنيمت جنگى انحصار پيدا كرده است، لازم است آن غنيمت را بر غنيمت جنگى منحصر نماييم ؛ ولى ما معتقديم مى بايست دلالت آيه بر مطلب را مستقلاً فهميد و در نهايت اگر با روايات ديگر تعارضى داشت، تعارض را علاج كرد و بر فرض اين كه روايات ديگرى از اهل سنّت بر انحصار خمس در غنيمت جنگى وجود داشته باشد به حد تواتر نمى رسند و طبق مبناى مشهور اهل سنّت در اصول فقه، خبر واحد نمى تواند عموم آيه را تخصيص بزند .
خمس غنيمت در روايات اهل سنّت
روايات بسيارى از پيامبر اكرم نقل شده كه به اصحاب خويش دستور به گرفتن خمس داده اند و يا هنگامى كه افرادى به ايشان مراجعه مى كردند در ضمن دستورات دينى، وجوب پرداخت خمس را يادآور مى شدند در حالى كه هيچ جنگ و نبردى هم در كار نبود . تا غنيمت جنگى از آن برداشت شود، در ذيل به برخى از آن روايات اشاره مى شود :
1. لما و قد عبدالقيس لرسول الله فقالوا: ان بيننا و بينك المشركين و انا لا نصل اليك الاّ فى اشهر الحرم خمرنا بجمل الامره ان عملنا به دخلنا الجنة و ندعو اليه من ورائنا. قال: آمركم باربع و انهاكم عن اربع، آمركم بالايمان بالله و هل تدرون ما الايمان؟ شهادة ان لااله الاّالله و اقام الصلاة و ايتاء الزكاة و تعطوا الخمس من المغنم .
صحيح البخارى ، ج 4 ، ص 250 و صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 35 .
در اين حديث پيامبر از اهالى عبدالقيس نخواسته است كه غنيمت هاى جنگى را پرداخت نمايند زيرا آنان از خوف مشركين نمى توانستند نزد پيامبر بيايند بنابر اين جنگى در كار نبوده تا مقصود از غنيمت در حديث غنيمت جنگى باشد.
2. بسم الله الرحمن الرحيم هذا عهد من النبى رسول الله لعمرو بن حزم حين بعثه الى اليمن، امره بتقوى الله فى أمره كله و ان يأخذ من المغانم خمس الله و ما كتب على المؤمنين من الصدقه من العقار عشر ما سقى البعل و سقت السماء و نصف العُشر مما سقى الغرب (اى الدلوا العظيمة) .
سيرة ابن هشام ، ج 4 ، ص 256 و فتوح البلدان ، ج 1 ، ص 81 .
3. من محمد النبىّ للفجيع و من تبعه و اسلم و اقام الصلاة و آتى الزكاة و اطاع الله و رسوله و اعطى من المغانم خمس الله .
الطبقات الكبرى ، ابن سعد ، ج 1 ، ص 270.
4. كتب لخبادة الازدى وقومه ومن تبعه: ما اقاموا الصلاة وآتوا الزكاة واطاعوا الله ورسوله واعطوا من المغانم الخمس الله و سهم النبى وفارقوا المشركين فانّ لهم ذمة الله وذمة محمدبن عبدالله .
همان، ص 305 و 304.
5 . كتب لملوك حمير : و آتيتم الزكاة و اعطيتم من الغنائم خمس الله و سهم النبى و صفيّه و ما كتب الله على الؤمنين من الصدقة .
سيره ابن هشام ، ج 4 ، ص 258.
6. كتب لنبى ثعلبة بن عامر : من اسلم منهم و اقام الصلوة و آتى الزكاة و اعطى خمس المغنم و سهم النبى و الصّفى .
اُسدالغابة، ج 3، ص 34.
7 . كتب الى بعض أفخاذ جهينه: من اسلم منهم و اقام الصلاة و آتى الزكاة و اطاع الله و رسوله و اعطى من الغنائم الخمس .
الطبقات الكبرى ، ج 1 ، ص 271 .
در اين نامه هايى كه پيامبر به قبائل مختلف عرب فرستاده است سه احتمال وجود دارد :
1. مقصود از غنيمت اموالى بوده كه آنان از طريق غارت و تاراج به دست آورده اند. اين احتمال درست نيست؛ زيرا حضرت به طور صريح از غارت گرى نهى فرموده است .
قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): «ان النهبة ليست باحلّ من الميتة» .
سنن ابو داود، ج 2، ص 12.
2. ممكن است مقصود غنائم جنگى باشد كه مسلمانان از طريق جنگ و جهاد به دست آورده اند اين احتمال نيز باطل است ؛ زيرا اولاً، جنگ و جهاد بدون اذن پيامبر جايز نبوده است و معلوم هم نيست كه از حضرت اذن گرفته باشند ، خصوصاً اهالى عبدالقيس كه امكان ارتباط با پيامبر را جز در ماه هاى حرام نداشتند ، علاوه بر اين كه پيامبر خودش غنائم جنگى را تقسيم مى كرد و معنا نداشته كه پيامبر از آنان بخواهد كه اين تقسيم را انجام دهند .
3. احتمال سوم اين كه مقصود از غنيمت ، كسب و تجارت باشد ؛ يعنى در همه موارد فوق پيامبر دستور داده كه مردم از مازاد بر كسب و تجارت خود خمس پرداخت نمايند .
الاعتصام بالكتاب و السنة ، ص 104.
جالب تر از همه اينها آنچه که در بخاري است که در آن آمده در عنبر و مرواريد خمس است !!! عنبر ماده ايست خوشبو که با غواصي يا شکار بعضي ماهي ها بدست مي آمد وموافق قول شيعه است . حال اهل تسنن که خمس را مربوط به غنائم جنگي مي دانند در کدام جنگ به مقابله با ماهي عنبر وبا قلاب ماهي گيري رفته اند خدا مي داند!!!
موارد خمس در كتب اهل تسنن :
همانطور كه از مبسوط سرخسي ج 2ص211 باب المعادن بدست مي آيد اهل تسنن خمس را تنها مربوط به چيزي مي دانند که از جنگ بدست آيد و لذا خمس در معدن را منوط به معدني مي کند که در زمين گرفته شده از کفار بدست آيد مانند گنج و لذا در وجوب خمس در لؤلؤ و عنبر اشکال مي کند . چون آن دو هيچ ربطي به جنگ ندارند اما ما در صحيح بخاري مي بينيم که در لولو وعنبر خمس است واين نمي تواند باشد مگر طبق نظر شيعه :
وهذا لأن المعنى الذي لأجله وجب الخمس في الكنز موجود في المعدن فإن الذهب والفضة تحدث في المعدن من عروق كانت موجودة حين كانت هذه الأرض في يد أهل الحرب ثم وقعت في يد المسلمين بإيجاف الخيل فتعلق حق مصارف الخمس بتلك العروق فيثبت فيما يحدث منها فكان هذا والكنز سواء من هذا الوجه
المبسوط للسرخسي ج2/ص211
اين (وجوب خمس در معدن) از آن جهت است که علتي که سبب وجوب خمس در گنج شد سبب وجود آن در معدن هم مي شود پس به درستيکه طلا و نقره در زمين درست مي شود از رگه هايي که در زمين به هنگام تسلط کفار حربي بر آن موجود بوده است سپس با جنگ به دست مسلمانان افتاده است پس حق خمس به آن رگه ها تعلق گرفته است پس هرچه که از ان رگه ها هم بدست آيد همان حکم را داردپس گنج ومعدن از اين جهت يکي هستند
اين کلام وي صريح است در اينکه اگر معدن در زمين مسلمانان باشد وبا جنگ از کفار بدست نيايد خمس ندارد.
ثم وجوب الخمس فيما يوجد في الركاز لمعنى لا يوجد ذلك المعنى في الموجود في البحر وهو أنه كان في يد أهل الحرب وقع في يد المسلمين بإيجاف الخيل والركاب وما في البحر ليس في يد أحد قط لأن قهر الماء يمنع قهر غيره ولهذا قال مشايخنا لو وجد الذهب والفضة في قعر البحر لم يجب فيهما شيء
المبسوط للسرخسي ، ج2 ، ص213 .
وجوب خمس در آنچه که از گنج بدست مي آيد به خاطر علتي است که در آنچه در درياست يافت نمي شود . وآن علت بودن گنج است در دست کفار حربي وسپس به دست مسلمانان افتاده است با جنگ . اما آنچه که در درياست در دست هيچ کس نبوده است چون آب مانع تسلط هيچ کس بر آن نبوده است (يعني مورد سلطه کفار نبوده) وبه همين دليل بزرگان ما گفته اند اگر چيزي از طلا يا نقره را در کف دريا پيدا کرد چيزي در آن نيست
اين کلام نيز صريح است در اين که طبق موازين عادي اهل تسنن به عنبر ولولو که از دريا مي آيد خمس تعلق نمي گيرد اما در صحيح بخاري مي بينيم :
صحيح البخاري ج2/ص544 باب ما يستخرج من البحر
وَقَالَ الْحَسَنُ فِي الْعَنْبَرِ وَاللُّؤْلُؤِ الْخُمُسُ
تاريخ خمس در بين شيعه :
روايات خمس در نزد شيعيان از امير مومنان علي عليه السلام شروع مي شود :
عن علي (ع):
عن علي ( عليه السلام ) قال : وأما ما جاء في القرآن من ذكر معايش الخلق وأسبابها فقد أعلمنا سبحانه ذلك من خمسة أوجه : وجه الإمارة ، ووجه العمارة ، ووجه الإجارة ، ووجه التجارة ، ووجه الصدقات ، فأما وجه الإمارة ، فقوله : ( واعلموا أنما غنمتم من شئ فأن لله خمسه وللرسول ولذي القربى واليتامى والمساكين ) فجعل لله خمس الغنائم ، والخمس يخرج من أربعة وجوه : من الغنائم التي يصيبها المسلمون من المشركين ، ومن المعادن ، ومن الكنوز ، ومن الغوص. وسائل الشيعة (آل البيت)، ج 9، ص 490، المحكم والمتشابه، للسيّد المرتضى، ص 57.
خمس از چهار وجه بدست مي آيد از غنايمي که از مشرکين گرفته مي شود . از معدن از گنج واز غواصي .
[ 12591 ] 1 - محمد بن الحسن بإسناده عن سعد ، عن يعقوب بن يزيد ، عن علي بن جعفر عن الحكم بن بهلول ، عن أبي همام ، عن الحسن بن زياد ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : إن رجلا أتي أمير المؤمنين عليه السلام فقال ، يا أمير المؤمنين إني أصبت مالا لا أعرف حلاله من حرامه ، فقال له : أخرج الخمس من ذلك المال ، فان الله عز وجل قد رضي من المال بالخمس ، واجتنب ما كان صاحبه يعلم .
شخصي نزد امير مومنان آمد وگفت من مالب بدست آورده ام که حلال آن را از حرامش نمي دانم .پس حضرت فرمودند خمس آن مال را بده پس بدرستيکه خداوند از اين مال به خمسش راضي است اما مقداري را که صاحب آن را مي داني از آن پرهيز کن ( وبه صاحبش برگردان)
[ 12593 ] 3 - محمد بن علي بن الحسين قال : جاء رجل إلى أمير المؤمنين عليه السلام فقال : يا أمير المؤمنين أصبت مالا أغمضت فيه ، أفلي توبة ؟ قال : ائتني بخمسه فأتاه بخمسه ، فقال : هو لك إن الرجل إذا تاب تاب ماله معه .
وسائل الشيعة (آل البيت) - الحر العاملي - ج 9 - ص 505 - 506
شخصي نزد امير مومنان آمد وگفت مالي بدست آورده ام که چشمم را بر روي آن بسته بودم (يعني توجه به حلال وحرام آن نداشتم) آيا راهي براي توبه دارم حضرت فرمودند خمس آن را به من بده پس شخص خمس را آورد . پس گفت آن براي تو باشد ( خمس را به خود وي بخشيدند) .پس بدرستيکه شخص وقتي توبه کند مالش هم پاک مي شود
پس مي بينيم که حتي امير مومنان هم خمس را مخالف با نظر اهل تسنن تفسير کرده اند .
خلاصه مطالب :
خمس حتي از زمان امير مومنان طبق نظر شيعه ترجمه مي شده است .
علت اختلاف اهل تسنن وجود رواياتي است که ادعا دارند خمس را فقط در جنگ واجب کرده است اما آن روايات دلالت بر مقصودشان نداشته وحتي در بعضي مخالف مقصودشان است .
جمع بين نماز ظهر و عصر وبين مغرب وعشاء
جواب سوال آخر : سه وقت نماز خواندن جزو مطالبي است که خود رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بدان عمل نموده اند . وآن را جزو راحتي هايي مي دانند که خداوند براي امت ايشان قرار داده است .
حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَحْيَى قَالَ قَرَأْتُ عَلَى مَالِكٍ عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جَمِيعًا وَالْمَغْرِبَ وَالْعِشَاءَ جَمِيعًا فِي غَيْرِ خَوْفٍ وَلَا سَفَرٍ
صحيح مسلم ، ج1 ، ص489 ، باب الجمع بين الصلاتين في الحضر
رسول خدا نماز ظهر وعصر را باهم خواندند ومغرب وعشاء را باهم ونه ترسي بود ( جنگي) ونه سفري
و حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يُونُسَ وَعَوْنُ بْنُ سَلَّامٍ جَمِيعًا عَنْ زُهَيْرٍ قَالَ ابْنُ يُونُسَ حَدَّثَنَا زُهَيْرٌ حَدَّثَنَا أَبُو الزُّبَيْرِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ
قَالَ صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جَمِيعًا بِالْمَدِينَةِ فِي غَيْرِ خَوْفٍ وَلَا سَفَرٍ
قَالَ أَبُو الزُّبَيْرِ فَسَأَلْتُ سَعِيدًا لِمَ فَعَلَ ذَلِكَ فَقَالَ سَأَلْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ كَمَا سَأَلْتَنِي فَقَالَ أَرَادَ أَنْ لَا يُحْرِجَ أَحَدًا مِنْ أُمَّتِهِ .
همان .
رسول خدا نماز ظهر و عصر را در مدينه باهم خواندند که نه ترسي بود و نه سفري پس ابو الزبير مي گويد پرسيدم از سعيد که چر ا اينطور فرمودند . او گفت از ابن عباس همين را سوال کردم پس او گفت : مي خواست که بر کسي از امتش سخت نگيرد . و...
موفق باشيد