گروه مهدويت
سؤال كننده : علي ميرزايي
توضيح سؤال :
آيا حديثي يا روايتي وجود دارد مبني بر اين که مردم آخر الزمان از مردم زمان پيامبر يا معصومين ديگر برتري دارند؟ يعني: با وجود نديدن امام و پيامبر و معجزات آنان و فتنه هاي آخر الزمان که هيچ يک از دوران را فرا نگرفته بود خداوند به مومنين آخر الزمان وعدهي خاصي داده باشد؟ آيا چنين اميدواري هست كه مردم آخر الزمان با وجود عبادت نسبت به آنان برتري داشته باشند؟
پاسخ :
در مورد سئوال شما دوست گرامي به عنوان نمونه چند روايت زير را تقديم ميكنيم:
رواياتي در مدح مردم آخرالزمان:
عجيب ترين و بزرگ ترين مردم:
قَالَ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله و سلّم يَا عَلِيُّ أَعْجَبُ النَّاسِ إِيمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ ثَوَاباً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَّبِيَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَيَاض
يا علىّ ! عجيبترين مردم از جهت ايمان، و عظيم ترين ايشان از جهت يقين گروهى هستند كه در آخر الزمان زيست ميكنند، زيرا ايشان به ديدار پيامبر نپيوستهاند، و حجّت از ايشان غائب است، ولى ايشان به نوشتهاى(كتابهاي روايات معصومين) ايمان آوردهاند.
من لا يحضره الفقيه ، شيخ صدوق(381 هق ) ، ج 4 ، ص 366 .
برادران پيامبر صلي الله عليه و آله و سلّم در آخرالزمان:
ِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلّم ذَاتَ يَوْمٍ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ اللَّهُمَّ لَقِّنِي إِخْوَانِي مَرَّتَيْنِ فَقَالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ أمَا نَحْنُ إِخْوَانُكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَا إِنَّكُمْ أَصْحَابِي وَ إِخْوَانِي قَوْمٌ فِي آخِرِ الزَّمَانِ آمَنُوا وَ لَمْ يَرَوْنِي لَقَدْ عَرَّفَنِيهِمُ اللَّهُ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُخْرِجَهُمْ مِنْ أَصْلَابِ آبَائِهِمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِهِمْ لَأَحَدُهُمْ أَشَدُّ بَقِيَّةً عَلَى دِينِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ أَوْ كَالْقَابِضِ عَلَى جَمْرِ الْغَضَا أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى يُنْجِيهِمُ اللَّهُ مِنْ كُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَة
ابو بصير و او از امام محمد باقر عليه السّلام روايت نموده كه پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله روزى در جمعى از اصحاب خود دو بار فرمود: خداوندا! برادران مرا به من بنمايان. اصحاب عرض كردند: يا رسول اللَّه! مگر ما برادران شما نيستيم؟ فرمود: نه! شما اصحاب من ميباشيد، برادران من مردمى در آخر الزمان هستند كه به من ايمان مىآورند، با اين كه مرا نديدهاند. خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان، پيش از آن كه از صلب پدران و رحم مادرانشان بيرون بيايند، به من شناسانده است. ثابت ماندن يكى از آنها بر دين خود، از صاف كردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب ظلمانى، دشوارتر است. و يا مانند كسى است كه پارهاى از آتش چوب درخت «غضا» را در دست نگاه دارد. آنها چراغهاى شب تار ميباشند، پروردگار آنان را از هر فتنه تيره و تارى نجات ميدهد.
بحار الأنوار ، علامه مجلسي ، ج 52 ، ص 124.
مردم آخرالزمان دقيق و متعمّق:
و يا به اين روايتي كه به دقّت و تعمّق مردم آخر الزمان اشاره دارد توجّه نمائيد:
سُئِلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليه السلام عَنِ التَّوْحِيدِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَك
از امام چهارم عليه السلام راجع به توحيد پرسش شد، فرمود: خداى عزّوجلّ دانست كه در آخر الزمان مردمى محقِّق و موشكاف آيند.از اين رو سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و آيات سوره حديد را كه آخرش «وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» است نازل فرمود، پس هر كه براى خداشناسى غير از اين جويد هلاك است.
توحيد صدوق، ص 283، باب40، باب أدنى ما يجزئ من معرفة التوحيد
رافضه در آخرالزمان:
حدّثنا الحسن بن عليّ بن محمّد بن عليّ بن موسى عن عليّ بن موسى بن جعفر عن أبيه عن جعفر بن محمّد قال: حدّثني أبي محمّد بن عليّ قال: حدّثني أبي عليّ بن الحسين قال: حدّثني أبي الحسين بن عليّ؟ قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: قال لي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: رأيت ليلة أسري بي إلى السّماء قصورا من ياقوت أحمر و زبرجد أخضر و درّ و مرجان و عقيقا، بلاطها المسك الأذفر و ترابها الزّعفران، و فاكهة و نخل و رمّان، و حور و خيرات حسان، و أنهار من لبن و أنهار من عسل تجري على الدّرّ و الجوهر،و قباب على حافّتي تلك، و غرف و خيام و خدم و ولدان، و فرشها الإستبرق و السّندس و الحرير و فيها أطناب، قلت: يا حبيبي جبرئيل لمن هذا القصور و ما شأنها؟ فقال لي جبرئيل: فهذه القصور و ما فيها خلقها اللّه و حملها أضعافا مضاعفة لشيعة أخيك عليّ و خليفتك بعدك على أمّتك، و هم يدعون في آخر الزّمان باسم يوذيه غيرهم، يسمّون الرّافضة، و إنّما هو زين لهم، لأنّهم رفضوا الباطل و تمسّكوا بالحقّ، و هم السّواد الأعظم، و لشيعة ابنه الحسن من بعده، و لشيعة أخيه الحسين من بعده، و لشيعة ابنه عليّ بن الحسين من بعده، و لشيعة ابنه محمّد بن عليّ من بعده، و لشيعة ابنه جعفر بن محمّد من بعده، و لشيعة ابنه موسى ابن جعفر من بعده، و لشيعة عليّ بن موسى من بعده، و لشيعة ابنه محمّد بن عليّ من بعده، و لشيعة ابنه عليّ بن محمّد من بعده و لشيعة ابنه الحسن بن عليّ من بعده، و لشيعة ابنه محمّد المهديّ من بعده، يا محمّد فهؤلاء الأئمّة من بعدك أعلام الهدى و مصابيح الدّجى، شيعتهم جميع ولدك و محبّيهم شيعة الحقّ و موالي اللّه و موالي رسوله، رفضوا الباطل و اجتنبوه، و قصدوا الحقّ و اتّبعوه، يتولّونهم في حياتهم و يزورونهم من بعد وفاتهم، متناصرين لهم قاصدين على محبّتهم، رحمة اللّه عليه إنّه غفور رحيم .
از حسن بن على از حضرت على بن موسى الرضا عليه السّلام از پدرش از حضرت صادق عليه السّلام از پدرش محمد بن على از پدرش على بن الحسين از پدرش حسين بن على از امير المؤمنين عليهم السّلام حديث كند كه فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله به من فرمود: شبى كه مرا به آسمانها بردند قصرهايى ديدم كه از ياقوت سرخ و زبر جد سبز و درّ و مرجان و طلاى خالص بود، كاه گل آنها از مشك خوشبو و خاكش از زعفران، و داراى ميوه و نخل خرما و انار بود، و حوريه و زنهاى زيبا و نهرهاى شير و عسل كه بر روى درّ و جواهر مىگذشت و در كنار آن دو نهر خيمهها و غرفههايى بنا شده بود و در آنها خدمتكارها و پسرانى بودند، و فرشهايش از استبرق و سندس و حرير بود و طنابهايى در آنها بود؛ گفتم: اى حبيب من جبرئيل اين قصرها از آن كيست؟ و قصه آنها چيست؟ جبرئيل گفت: اين قصرها و آنچه در آن است و چندين برابر آن مخصوص شيعيان برادرت و جانشين تو پس از تو بر امّت على است، و ايشان را در آخر الزمان به نامى كه ديگران را آزار دهد بخوانند، آنها را رافضه (واگذارندگان) خوانند، در صورتى كه اين نام براى آنان زينت است، زيرا ايشان باطل را واگذارده و به حق چنگ زدهاند، و سواد اعظم اينانند، و اينها مخصوص شيعيان فرزندت حسن پس از اوست، و براى شيعيان برادرش حسين پس از اوست، و براى شيعيان فرزندش على بن الحسين بعد از اوست، و براى شيعيان فرزندش محمد بن على پس از اوست، و مخصوص شيعيان فرزندش جعفر بن محمد پس از اوست، و براى شيعيان فرزندش على بن الحسين بعد از اوست، و براى شيعيان فرزندش محمد بن على بعد از او؛ و براى شيعيان فرزندش حسن بن على پس از او، و براى شيعيان فرزندش محمد المهدى پس از اوست. اى محمد اينان امامان پس از تو نشانههاى هدايت و چراغهاى روشن در تاريكىها هستند، شيعيانشان تمامى فرزندان تو هستند، و دوستداران آنها پيروان حق و دوستان خدا و رسولند، كه باطل را واگذارده و از آن دورى كردهاند، و آهنگ حق نموده و از آن پيروى كردهاند، آنها را در زمان زندگىشان دوست داشته و پس از مرگشان زيارت كنند، در صدد يارى آنهايند و به دوستى آنها اعتماد كنند، رحمت خدا بر ايشان باد زيرا او آمرزنده و مهربان است.
دلائل الامامة ، محمد بن جرير الطبري ( الشيعي) ، ص 476.
البته بايد توجه داشت كه بايد اين گونه روايات مشوّقي براي شيعياني باشد كه در زمان غيبت امام زمانشان اعمال و كردارشان كاملاً مطابق و منطبق با دستورات اهل بيت عليهم السلام بوده و مطيع اوامر آن بزرگواران هستند و خداي ناكرده مبادا اين گونه روايات موجب عجب و غرور آنها گردد.
رواياتي در مذمّت مردم آخرالزمان:
از سوي ديگر روايات فراواني در نكوهش «گروهي» از مردم آخر الزمان وارد شده كه طبعاً آنها كساني هستند كه تابع و عامل به روايات اهل بيت معصومين عليهم السلام نيستند مانند اين روايات:
مسجد نشينان دنيا دوست:
وَ قَالَ صلي الله عليه و آله و سلّم يَأْتِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ نَاسٌ مِنْ أُمَّتِي يَأْتُونَ الْمَسَاجِدَ يَقْعُدُونَ فِيهَا حَلَقاً ذِكْرُهُمُ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الدُّنْيَا لَا تُجَالِسُوهُمْ فَلَيْسَ لِلَّهِ بِهِمْ حَاجَة
در آخرالزمان مردمي ميآيند كه در مساجد حلقه وار مينشينند و از دنيا و علايق آن سخن ميگويند با اينان همنشين مشو كه خداوند را به اينان حاجتي نيست.
بحار الأنوار ، علامه مجلسي ، ج 22 ، ص 454 به بعد.
سه ابتلاء براي مردم آخرالزمان:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلّم سَيَأْتِي زَمَانٌ عَلَى أُمَّتِي يَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَمَاءِ كَمَا يَفِرُّ الْغَنَمُ عَنِ الذِّئْبِ فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِثَلَاثَةِ أَشْيَاءَ الْأَوَّلُ يَرْفَعُ الْبَرَكَةَ مِنْ أَمْوَالِهِمْ وَ الثَّانِي سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ سُلْطَاناً جَائِراً وَ الثَّالِثُ يَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْيَا بِلَا إِيمَانٍ
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: به زودى زمانى براى مردم فرا رسد كه از دانشمندان فرار مىكنند چنانچه گوسفند از گرگ مىگريزد. در آن صورت خداوند آنان را به سه چيزمبتلا مىكند: اول: بركت را از اموالشان بر مىدارد. دوم: سلطانى ستمگر بر آنان مسلط مىگرداند. سوم: بدون ايمان از دنيا مىروند.
دينداري در آخرالزمان:
عَنْ أَنَسٍ عَنِ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله و سلّم أَنَّهُ قَالَ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ الصَّابِرُ مِنْهُمْ عَلَى دِينِهِ كَالْقَابِضِ عَلَى الْجَمْرَةِ
اى پسر مسعود زمانى بر مردم بيايد كه صبركنندهى بر دينش مانند كسى است كه آتش در دست خود بگيرد
بحار الأنوار ، علامه مجلسي ، ج 22 ، ص 454 به بعد.
فرار از اين گروه مردم:
وَ قَالَ صلي الله عليه و آله و سلّم يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ أُمَرَاؤُهُمْ يَكُونُونَ عَلَى الْجَوْرِ وَ عُلَمَاؤُهُمْ عَلَى الطَّمَعِ وَ عُبَّادُهُمْ عَلَى الرِّيَاءِ وَ تُجَّارُهُمْ عَلَى أَكْلِ الرِّبَا وَ نِسَاؤُهُمْ عَلَى زِينَةِ الدُّنْيَا وَ غِلْمَانُهُمْ فِي التَّزْوِيجِ فَعِنْدَ ذَلِكَ كَسَادُ أُمَّتِي كَكَسَادِ الْأَسْوَاقِ وَ لَيْسَ فِيهَا مُسْتَقِيمٌ الْأَمْوَاتُ آيِسُونَ فِي قُبُورِهِمْ مِنْ خَيْرِهِمْ- وَ لَا يَعِيشُونَ الْأَخْيَارُ فِيهِمْ فَعِنْدَ ذَلِكَ الزَّمَانِ الْهَرَبُ خَيْرٌ مِنَ الْقِيَامِ.
فرمود: زمانى بر امّت من فرا رسد كه اميرانشان ستمگرند و دانشمندانشان حريصند و عبادتكنندگانشان، رياكارند و تاجرانشان رباخوارند و زنانشان به فكر زينت و آرايشند و پسرانشان به فكر ازدواجند. در اين هنگام كساد امّت من همچون كساد بازارهاست و رواجى ندارد. مردگان داخل قبرها از خير آنان نااميدند و نيكان بين آنان زندگى نمىكنند، در اين زمان فرار بهتر از اقامت است.
بحار الأنوار ، علامه مجلسي ، ج 22 ، ص 454 به بعد.
به صورت آدمي و قلوب شياطين:
يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ وُجُوهُهُمْ وُجُوهُ الْآدَمِيِّينَ وَ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ كَأَمْثَالِ الذُّبَابِ الضِّرَارِ- سَفَّاكُونَ لِلدِّمَاءِ لا يَتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ إِنْ تَابَعْتَهُمُ ارْتَابُوكَ وَ إِنْ حَدَّثْتَهُمْ كَذَّبُوكَ وَ إِنْ تَوَارَيْتَ عَنْهُمُ اغْتَابُوكَ السُّنَّةُ فِيهِمْ بِدْعَةٌ وَ الْبِدْعَةُ فِيهِمْ سُنَّةٌ- وَ الْحَلِيمُ بَيْنَهُمْ غَادِرٌ وَ الْغَادِرُ بَيْنَهُمْ حَلِيمٌ وَ الْمُؤْمِنُ فِيمَا بَيْنَهُمْ مُسْتَضْعَفٌ وَ الْفَاسِقُ فِيمَا بَيْنَهُمْ مُشَرَّفٌ صِبْيَانُهُمْ عَارِمٌ وَ نِسَاؤُهُمْ شَاطِرٌ وَ شَيْخُهُمْ لَا يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ الِالْتِجَاءُ إِلَيْهِمْ خِزْيٌ وَ الِاعْتِدَادُ بِهِمْ ذُلٌّ وَ طَلَبُ مَا فِي أَيْدِيهِمْ فَقْرٌ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَحْرِمُهُمُ اللَّهُ قَطْرَ السَّمَاءِ فِي أَوَانِهِ وَ يُنْزِلُهُ فِي غَيْرِ أَوَانِهِ- يُسَلِّطُ عَلَيْهِمْ شِرَارَهُمْ فَيَسُومُونَهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِسَاءَهُمْ فَيَدْعُو خِيَارُهُمْ فَلَا يُسْتَجَابُ لَهُم .
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: زمانى براى مردم فرا رسد كه صورتهاشان به شكل آدمى است و قلبهاشان قلبهاى شيطانى است همچون گرگهاى گرسنه خونريزند، از كارهاى منكر كه انجام دادهاند دست برنمىدارند اگر از آنان پيروى كنى تو را متّهم سازند و اگر با آنان سخن گويى تو را تكذيب كنند و اگر از آنان غائب شوى تو را غيبت كنند.
سنّت در ميان آنان بدعت است و بدعت، سنّت. صبور و حليم نزد ايشان حيلهگر و خائن است و خائن نزد ايشان حليم و صبور، مؤمن در ميان آنان مستضعف است و بدكار، بلند مرتبه، كودكانشان شرورند و زنانشان خبيث و بدجنس و پيرشان امر به معروف و نهى از منكر نمىكند.
پناه بردن به آنان خوارى است و تكيه كردن به آنان ذلت و زارى است. و طلب كردن از آنچه در دستانشان است فقر و نادارى است. به همين جهت، خداوند بارش آسمان را در زمان مناسب بر ايشان حرام كرده و در زمان غير مناسب باران مىبارد و بدترينشان را بر ايشان مسلّط گرداند تا عذابى سخت بر آنان وارد سازند، پسرانشان را مىكشند و زنانشان را زنده نگه مىدارند، خوبانشان دعا مىكنند اما مستجاب نمىشود .
بحار الأنوار ، علامة مجلسي ،ج 22 ، ص 454 به بعد.
ابتلاء به چهار خصلت:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وسلّم يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ بُطُونُهُمْ آلِهَتُهُمْ وَ نِسَاؤُهُمْ قِبْلَتُهُمْ وَ دَنَانِيرُهُمْ دِينُهُمْ وَ شَرَفُهُمْ مَتَاعُهُمْ لَا يَبْقَى مِنَ الْإِيمَانِ إِلَّا اسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ لَا مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا دَرْسُهُ- مَسَاجِدُهُمْ مَعْمُورَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ خَرَابٌ عَنِ الْهُدَى عُلَمَاؤُهُمْ أَشَرُّ خَلْقِ اللَّهِ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ حِينَئِذٍ ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ بِأَرْبَعِ خِصَالٍ جَوْرٍ مِنَ السُّلْطَانِ وَ قَحْطٍ مِنَ الزَّمَانِ وَ ظُلْمٍ مِنَ الْوُلَاةِ وَ الْحُكَّامِ. فَتَعَجَّبَ الصَّحَابَةُ وَ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ يَعْبُدُونَ الْأَصْنَامَ قَالَ نَعَمْ كُلُّ دِرْهَمٍ عِنْدَهُمْ صَنَم .
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: زمانى براى مردم فرا رسد كه شكمهاشان خدايانشان است و زنانشان، قبله آنان و دينارهايشان، دينشان و شرف و افتخارشان، كالاهايشان است از ايمان فقط نامى و از اسلام تنها نشانى و از قرآن فقط درسى باقى مىماند.
ساختمان مساجدشان آباد و قلبهايشان از هدايت خراب و ويران است. دانشمندانشان بدترين مردمان روى زمينند. در اين هنگام خداوند آنان را به چهار خصلت آزمايش و مبتلا مىكند، ستم سلطان و قحطى دوران و ظلم واليان و حكمرانان و قاضيان.
پس صحابه تعجّب كردند و گفتند: اى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله! آيا آنان بتها را مىپرستند فرمود: آرى، هر درهمى نزد آنان بتى است.
بحار الأنوار ، علامه مجلسي ، ج 22 ، ص 454 به بعد.
زنان آخرالزمان:
و در رابطه با (برخي) زنان آخر الزمان داريم كه :
َ رَوَى الْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ يَظْهَرُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ وَ اقْتِرَابِ السَّاعَةِ وَ هُوَ شَرُّ الْأَزْمِنَةِ نِسْوَةٌ كَاشِفَاتٌ عَارِيَاتٌ مُتَبَرِّجَاتٌ مِنَ الدِّينِ دَاخِلَاتٌ فِي الْفِتَنِ مَائِلَاتٌ إِلَى الشَّهَوَاتِ مُسْرِعَاتٌ إِلَى اللَّذَّاتِ مُسْتَحِلَّاتٌ لِلْمُحَرَّمَاتِ فِي جَهَنَّمَ خَالِدَاتٌ
اصبغ بن نباته گويد: از امير مؤمنان عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود: در آخر الزّمان (نزديك به قيامت) زنانى ظاهر شوند: بىحجابان برهنگان، خود آراستگان براى غير شوهران، رها كردگان آئين، داخلشدگان در آشوبها قائلان به شهوات و مسائل جنسى، شتابكنندگان به سوى لذّات و خوشگذرانىها، حلال شمارندگان محرّمات الهى، و واردشوندگان در دوزخ.
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق(381 هق )، ج 3، ص 391.
معصيت و نسبت دادن آن به خداوند:
رُوِيَ عَنْ جَابِرْ عَنْ النَّبي صلَّى اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ أنَّه قَالَ : يَكُونُ في آخِرِ الزَّمانِ قَومٌ يَعمَلوُنَ بِالمَعَاصي ثُمَّ يَقُولُونَ : اللهُ قدَّرَهَا عَلَينَا ، اَلرَّادُّ عَلَيهِمْ يَوْمَئِذٍ كَالشَّاهِرِ سَيْفَهُ فِي سَبيلِ الله .
جابر از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم روايت نموده: در آخرالزمان مردماني خواهند آمند كه مرتكب معصيت خواهند شد و بعد از آن خواهند گفت: اين خواست و تقدير خداوند بوده كه ما مرتكب گناه گرديم. در آن روزگار كسي كه بر عليه اين گروه شمشير كشيده و به قيام برخيزد در حقيقت در راه خداوند به قيام بر خواسته است.
رسائل المرتضى ، سيّد مرتضى(436 هق ) ، ج 2، ص 242 .
فرزندان آخر الزمان:
رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله و سلّم أَنَّهُ نَظَرَ إِلَى بَعْضِ الْأَطْفَالِ فَقَالَ وَيْلٌ لِأَوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مِنْ آبَائِهِمُ الْمُشْرِكِينَ فَقَالَ لَا مِنْ آبَائِهِمُ الْمُؤْمِنِينَ لَا يُعَلِّمُونَهُمْ شَيْئاً مِنَ الْفَرَائِضِ وَ إِذَا تَعَلَّمُوا أَوْلَادُهُمْ مَنَعُوهُمْ- وَ رَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَضٍ يَسِيرٍ مِنَ الدُّنْيَا فَأَنَا مِنْهُمْ بَرِيءٌ وَ هُمْ مِنِّي بِرَاءٌ
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلّم به بعضى از كودكان نظر كرد و فرمود: واى بر فرزندان آخر زمان از روش پدرانشان. عرض شد يا رسول اللَّه از پدران مشرك آنها؟ فرمود نه، از پدران مسلمانشان كه چيزى از فرائض دينى را به آنها ياد نميدهند، و اگر فرزندان، خود از پى فراگيرى بروند منعشان ميكنند و تنها از اين خشنودند كه آنها در آمد مالى داشته باشند هر چند ناچيز باشد. سپس فرمود: من از اين پدران برى و بيزارم و آنان نيز از من بيزارند.
جامع أحاديث الشيعة - السيد البروجردي - ج 21 ص 408
اوضاع و احوال مردم در آخر الزمان:
عن عبد الله بن عباس قال : حججنا مع رسول الله صلى الله عليه وآله حجة الوداع فأخذ باب الكعبة ثم أقبل علينا بوجهه فقال : ألا أخبركم بأشراط الساعة ؟ - وكان أدنى الناس منه يومئذ سلمان رضي الله عنه - فقال : بلى يا رسول الله ، فقال : إن من أشراط القيامة إضاعة الصلاة ، واتباع الشهوات ، والميل مع الأهواء وتعظيم المال ، وبيع الدين بالدنيا ، فعندها يذاب قلب المؤمن وجوفه كما يذوب الملح في الماء مما يرى من المنكر فلا يستطيع أن يغيره . قال سلمان : وإن هذا لكائن يا رسول الله ؟ قال : إي والذي نفسي بيده . يا سلمان إن عندها امراء جورة ، ووزراء فسقة ، وعرفاء ظلمة ، وامناء خونة ، فقال سلمان : وإن هذا لكائن يا رسول الله ؟ قال : إي والذي نفسي بيده . يا سلمان إن عندها يكون المنكر معروفا ، والمعروف منكرا ، وائتمن الخائن ويخون الأمين ، ويصدق الكاذب ، ويكذب الصادق ، قال سلمان : وإن هذا لكائن يا رسول الله ؟ قال : إي والذي نفسي بيده . يا سلمان فعندها إمارة النساء ، ومشاورة الإماء ، وقعود الصبيان على المنابر ، ويكون الكذب طرفا ، والزكاة مغرما ، والفيئ مغنما ، ويجفو الرجل والديه ، و يبر صديقه ، ويطلع الكوكب المذنب ، قال ، قال سلمان : وإن هذا لكائن يا رسول الله ؟ قال : أي والذي نفسي بيده . يا سلمان وعندها تشارك المرأة زوجها في التجارة ، ويكون المطر قيظا ، و يغيظ الكرام غيظا ، ويحتقر الرجل المعسر ، فعندها يقارب الأسواق إذا قال هذا : لم أبع شيئا وقال هذا : لم أربح شيئا فلا ترى إلا ذاما لله ، قال سلمان : وإن هذا لكائن يا رسول الله ؟ قال : إي والذي نفسي بيده . يا سلمان فعندها يليهم أقوام إن تكلموا قتلوهم ، وإن سكتوا استباحوهم ليستأثروا بفيئهم ، وليطؤون حرمتهم ، وليسفكن دماءهم ، ولتملأن قلوبهم رعبا ، فلا تراهم إلا وجلين خائفين مرعوبين مرهوبين ، قال سلمان : وإن هذا لكائن يا رسول الله ؟ قال إي والذي نفسي بيده . يا سلمان : إن عندها يؤتى بشئ من المشرق وشئ من المغرب يلون أمتي فالويل لضعفاء أمتي منهم ، والويل لهم من الله ، لا يرحمون صغيرا ، ولا يوقرون كبيرا ولا يتجاوزون عن مسئ ، أخبارهم خناء ، جثتهم جثة الآدميين وقلوبهم قلوب الشياطين ، قال سلمان : وإن هذا لكائن يا رسول الله ؟ قال : إي والذي نفسي بيده . يا سلمان ، وعندها تكتفي الرجال بالرجال ، والنساء بالنساء ، ويغار على الغلمان كما يغار على الجارية في بيت أهلها ، ويشبه الرجال بالنساء ، والنساء بالرجال ، ويركبن ذوات الفروج السروج فعليهن من أمتي لعنة الله ، قال سلمان : وإن هذا لكائن يا رسول الله ؟ فقال صلى الله عليه وآله : إي والذي نفسي بيده . يا سلمان إن عندها تزخرف المساجد كما تزخرف البيع والكنائس ، و يحلى المصاحف ، وتطول المنارات ، وتكثر الصفوف بقلوب متباغضة وألسن مختلفة ، قال سلمان : وإن هذا لكائن يا رسول الله ؟ قال صلى الله عليه وآله : إي والذي نفسي بيده . وعندها تحلى ذكور أمتي بالذهب ، ويلبسون الحرير والديباج ، ويتخذون جلود النمور صفافا ، قال سلمان : وإن هذا لكائن يا رسول الله ؟ قال صلى الله عليه وآله : إي والذي نفسي بيده . يا سلمان وعندها يظهر الربا ، ويتعاملون بالغيبة والرشاء ،ويوضع الدين ، و ترفع الدنيا ، قال سلمان : وإن هذا لكائن يا رسول الله ؟ فقال صلى الله عليه وآله : إي والذي نفسي بيده . يا سلمان وعندها يكثر الطلاق ، فلا يقام لله حد ، ولن يضر الله شيئا ، قال سلمان : وإن هذا لكائن يا رسول الله ؟ قال صلى الله عليه وآله : إي والذي نفسي بيده . يا سلمان وعندها تظهر القينات والمعازف ، ويليهم أشرار أمتي ، قال سلمان : وإن هذا لكائن يا رسول الله ؟ قال صلى الله عليه وآله : إي والذي نفسي بيده . يا سلمان وعندها تحج أغنياء أمتي للنزهة ، وتحج أوساطها للتجارة ، وتحج فقراؤهم للرياء والسمعة ، فعندها يكون أقوام يتعلمون القرآن لغير الله ، ويتخذونه مزامير ، ويكون أقوام يتفقهون لغير الله ، ويكثر أولاد الزنا ، ويتغنون بالقرآن ، ويتهافتون بالدنيا ، قال سلمان : وإن هذا لكائن يا رسول الله ؟ قال صلى الله عليه وآله : إي والذي نفسي بيده . يا سلمان ذاك إذا انتهكت المحارم ، واكتسبت المآثم ، وسلط الأشرار على الأخيار ، ويفشو الكذب ، وتظهر اللجاجة ، ويفشو الحاجة ، ويتباهون في اللباس ويمطرون في غير أوان المطر ، ويستحسنون الكوبة والمعازف ، وينكرون الامر بالمعروف والنهي عن المنكر ، حتى يكون المؤمن في ذلك الزمان أذل من الأمة ، ويظهر قراؤهم وعبادهم فيما بينهم التلاوم ، فأولئك يدعون في ملكوت السماوات : الأرجاس والأنجاس ، قال سلمان : وإن هذا لكائن يا رسول الله ؟ فقال صلى الله عليه وآله : إي والذي نفسي بيده . يا سلمان فعندها لا يخشى الغني إلا الفقر حتى أن السائل ليسأل فيما بين الجمعتين لا يصيب أحدا يضع في يده شيئا ، قال سلمان : وإن هذا لكائن يا رسول الله ؟ قال صلى الله عليه وآله ، إي والذي نفسي بيده . يا سلمان عندها يتكلم الرويبضة ، فقال : وما الرويبضة يا رسول الله فداك أبي وأمي ؟ قال صلى الله عليه وآله : يتكلم في أمر العامة من لم يكن يتكلم ، فلم يلبثوا إلا قليلا حتى تخور الأرض خورة ، فلا يظن كل قوم إلا أنها خارت في ناحيتهم فيمكثون ما شاء الله ثم ينكتون في مكثهم فتلقي لهم الأرض أفلاذ كبدها - قال : ذهب وفضة - ثم أومأ بيده إلى الأساطين فقال : مثل هذا ، فيومئذ لا ينفع ذهب ولا فضة.
از عبد اللَّه بن عباس نقل شده كه گفت: با رسول خدا به زيارت حج رفتيم، همان حجى كه بعد از آن رسول خدا (ص) از دنيا رفت، و يا به عبارت ديگر حجة الوداع- رسول خدا (ص) در كعبه را گرفت و سپس روى نازنين خود را به طرف ما كرد و فرمود: مىخواهيد شما را خبر دهم از علامات قيامت؟
و در آن روز سلمان رضى اللَّه عنه از هر كس ديگر به آن جناب نزديكتر بود، لذا او در پاسخ رسول خدا (ص) عرضه داشت: بله يا رسول اللَّه، حضرت فرمود: يكى از علامتهاى برپائي قيامت اين است كه نماز ضايع مىشود- يعنى از ميان مسلمين مىرود و از شهوات پيروى مىشود و مردم به سوى هواها ميل مىكنند، مال مقامى عظيم پيدا مىكند و مردم آن را تعظيم مىكنند، دين به دنيا فروخته مىشود، در آن زمان است كه دل افراد با ايمان در جوفشان، براى منكرات بسيارى كه مىبينند و نمىتوانند آن را تغيير دهند آب مىشود آن چنان كه نمك در آب حل مىگردد. سلمان با تعجب عرضه داشت: يا رسول اللَّه: به راستى چنين روزى خواهد رسيد؟
فرمود: آرى، به آن خدايى كه جانم به دست او است، اى سلمان در آن هنگام سرپرستى و ولايت مسلمانان را امراى جور به دست مىگيرند امرايى كه وزرايى فاسق و سرشناسانى ستمگر و امنايى خائن دارند.
سلمان پرسيد: براستى چنين وضعى پيش خواهد آمد يا رسول اللَّه؟ فرمود: آرى به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان در اين موقع منكر، معروف، و معروف، منكر مىشود، خائن امين قلمداد مىگردد و امين خيانت مىكند، دروغگو تصديق مىشود و راستگو تكذيب مىگردد.
سلمان با حالت تعجب پرسيد: يا رسول اللَّه به راستى چنين چيزى خواهد شد؟ فرمود: آرى به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان در آن روزگار زنان به امارت مىرسند و كنيزان طرف مشورت قرار مىگيرند و كودكان بر فراز منبر مىروند و دروغ نوعى زرنگى و زكات خسارت، و خوردن بيت المال نوعى غنيمت شمرده شود، مرد به پدر و مادرش جفا ولى به دوستش نيكى مىنمايد و ستاره دنباله دار طلوع مىكند.
سلمان باز پرسيد: يا رسول اللَّه آيا چنين چيزى خواهد شد؟ فرمود: آرى به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان! در اين موقع زن با شوهرش در تجارت شركت كند و باران در فصلش نيامده بلكه در گرماى تابستان مىبارد و افراد كريم سخت خشمگين مىگردند، مرد فقير تحقير مىشود، در اين هنگام بازارها به هم نزديك مىشوند وقتى يكى مىگويد:" من چيزى نفروختم" و آن ديگرى مىگويد:" من سودى نبردهام" طورى مىگويند كه هر شنونده مىفهمد دارد به خدا بد و بيراه مىگويد.
سلمان پرسيد: آيا حتما چنين وضعى خواهد شد يا رسول اللَّه؟ فرمود: آرى به آن خدايى كه جانم به دست او است، اى سلمان در اين هنگام اقوامى بر آنان مسلط مىشوند كه اگر لب بجنبانند كشته مىشوند و اگر چيزى نگويند دشمنان همه چيزشان را مباح و براى خود حلال مىكنند تا با بيت المالشان كيسههاى خود را پر كنند و به ناموسشان تجاوز نموده، خونشان را بريزند و دلهاشان را پر از وحشت و رعب كنند و در آن روز مؤمنين را جز در حال ترس و وحشت و رعب و رهبت نمىبينى.
سلمان عرضه داشت: يا رسول اللَّه آيا چنين روزگارى بر مؤمنين خواهد گذشت؟ فرمود: آرى به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان در اين هنگام چيزى از مشرق مىآورند و چيزى از مغرب تا امت اسلام را سرپرستى كنند، در آن روز واى به حال ناتوانان امت من، از شر شرقى و غربىها و واى به حال آن شرقيان و غربيان از عذاب خدا، آرى نه صغيرى را رحم مىكنند و نه پاس حرمت كبيرى را دارند و نه از هيچ مقصرى عفو مىكنند، اخبارشان همه فحش و ناسزا است، جثه آنان جثه و بدن آدميان است ولى دلهاشان دلهاى شياطين.
سلمان عرضه داشت: يا رسول اللَّه آيا چنين روزى خواهد رسيد؟ فرمود: آرى به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان، در اين هنگام مردان به مردان اكتفاء مىكنند و زنان به زنان و همانطورى كه پدر و اهل خانواده نسبت به دختر غيرت به خرج مىدهند نسبت به پسر نيز غيرت به خرج مىدهند، مردان به زنان شبيه مىشوند و زنان به مردان و زنان بر مركبها سوار مىشوند كه از طرف امت من لعنت خدا بر آنان باد.
سلمان از در تعجب پرسيد: يا رسول اللَّه آيا چنين وضعى پيش مىآيد؟ فرمود: آرى به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان، در اين هنگام مساجد طلا كارى و زينت مىشود آن چنان كه كليساها و معبد يهوديان زينت مىشود، قرآنها به زيور آلات آرايش و مغازهها بلند وصفها طولانى مىشود اما با دلهايى كه نسبت به هم خشمگين است و زبانهايى كه هر يك براى خود منطقى دارد.
سلمان پرسيد: يا رسول اللَّه آيا اين وضع پيش مىآيد؟ فرمود: آرى به آن خدايى كه جانم به دست او است، در آن روز مردان و پسران امت من با طلا خود را مىآرايند و حرير و ديبا مىپوشند و پوست پلنگ كالاى خريد و فروش مىگردد.
سلمان پرسيد: يا رسول اللَّه آيا اين نيز واقع خواهد شد؟ فرمود: آرى به آن خدايى كه جانم به دست او است، اى سلمان در آن روز ربا همه جا را مىگيرد و يك عمل آشكار مىشود و معاملات با غيبت و رشوه انجام مىشود و دين خوار و دنيا بلند مرتبه مىشود.
سلمان گفت: يا رسول اللَّه آيا اين نيز واقع خواهد شد؟ فرمود: آرى به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان در اين هنگام طلاق زياد مىشود و هيچ حدى جارى نمىگردد و البته خداى تعالى از اين بابت هرگز متضرر نمىشود.
سلمان عرضه داشت: يا رسول اللَّه آيا اين نيز واقع خواهد شد؟ فرمود: آرى به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان در اين زمان كنيزان آوازهخوان و نوازنده پيدا مىشوند و اشرار امت من بر امت، ولايت و حكومت مىكند.
سلمان پرسيد: يا رسول اللَّه آيا چنين وضعى خواهد شد؟ فرمود: آرى به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان در اين موقع اغنياى امت من صرفا به منظور گردش و تفريح به حج مىروند و طبقه متوسط براى تجارت و فقرا به منظور خودنمايى و ريا حج مىروند، در اين هنگام است كه اقوامى قرآن را براى غير خدا مىآموزند و آن را نوعى مزمار و آلت موسيقى اتخاذ مىكنند، اقوامى ديگر به تعلم فقه اسلامى مىپردازند اما براى غير خدا در آن روزگار زنا زادگان زياد مىشوند با قرآن آوازهخوانى مىكنند و بر سر دنيا سر و دست مىشكنند.
سلمان عرضه داشت: يا رسول اللَّه آيا چنين وضعى خواهد شد؟ فرمود: آرى به خدايى سوگند كه جانم به دست او است اى سلمان اين وقتى است كه حرمتها و قرقها شكسته شود و مردم عالما و عامدا در پى ارتكاب گناه باشند و اشرار بر اخيار مسلط شوند، دروغ فاش و بى پرده و لجاجتها ظاهر گردد و فقرا فقر خود را علنى كنند، مردم در لباس به يكديگر مباهات كنند و باران در غير فصل ببارد و مردم شطرنج و نرد و موسيقى را كارى پسنديده بشمارند و در مقابل امر به معروف و نهى از منكر را عملى نكوهيده بدانند تا آنجا كه يك فرد با ايمان ذليلترين و منفورترين فرد امت شود و قاريان عابدان را ملامت كنند و عابدان قاريان را اين مردمند كه در ملكوت آسمانها رجس و نجس ناميده مىشوند.
سلمان از در تعجب پرسيد: يا رسول اللَّه آيا چنين وضعى پيش مىآيد؟ فرمود: آرى به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان در اين هنگام است كه توانگر هيچ دلواپسى جز فقير شدن ندارد، حتى يك سائل در طول يك هفته يعنى بين دو جمعه سؤال مىكند و احدى نيست كه چيزى در دست او بگذارد.
سلمان باز پرسيد: يا رسول اللَّه آيا چنين روزگارى خواهد رسيد؟ فرمود: آرى به آن خدايى كه جانم در دست او است اى سلمان در اين زمان رويبضة تكلم مىكنند، پرسيد: يا رسول اللَّه پدر و مادرم فداى تو، رويبضه چيست؟ فرمود: چيزى و كسى به سخن در مىآيد و در امور عامه سخن مىگويد كه هرگز سخن نمىگفت، در اين هنگام است كه مردم، ديگر زياد زنده نمىمانند ناگهان زمين نعرهاى مىكشد و هر قومى چنين مىپندارد كه زمين تنها در ناحيه او نعره كشيد بعد تا هر زمانى كه خدا بخواهد هم چنان مىمانند و سپس واژگونه مىشوند و زمين هر چه در دل دارد بيرون مىريزد- و خود آن جناب فرمود: يعنى طلا و نقره را- آن گاه با دست خود به ستونهايى كه در آنجا بود اشاره نموده و فرمود مثل اين، ولى در آن روز ديگر نه طلايى فائده دارد و نه نقرهاى.
بحار الأنوار ، علامه مجلسي ، ج 6 ، ص 309 .
موفق باشيد