گروه نبوت
آيا رسول خدا (ص) آياتى از قرآن كريم را فراموش مىكرد؟
سؤال كننده: محمد صادق عسگرنژاد
توضيح سؤال:
در كتاب بخارى روايتى را ديديم كه رسول خدا صلى الله عليه وآله روزى وارد مسجد شدند و شنيدند كه شخصى آياتى از قرآن را مىخواند، آن حضرت فرمود: خدا او را رحمت كند، آياتى را خواند كه من آنها را فراموش كرده بودم؟
آيا اين قضيه واقعيت دارد؟
آيا با عصمت آن حضرت در تضاد نيست؟
پاسخ:
اصل روايت در بخاري و مسلم:
يكى از اشكالهايى كه اعتبار كتاب بخارى و مسلم را زير سؤال مىبرد، اهانتهايى است كه در اين كتاب به پيامبران خدا شده است كه ما نمونههايى از آن را در آدرس ذيل آوردهايم:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=9629
يكى از اين اهانتها، تهمت فراموش كردن آيات قرآن است. بخارى و مسلم در صحيحشان نقل كردهاند كه:
حدثنا رَبِيعُ بن يحيى حدثنا زَائِدَةُ حدثنا هِشَامٌ عن عُرْوَةَ عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت سمع النبي صلى الله عليه وسلم رَجُلًا يَقْرَأُ في الْمَسْجِدِ فقال يَرْحَمُهُ الله لقد أَذْكَرَنِي كَذَا وَكَذَا آيَةً من سُورَةِ كَذَا حدثنا محمد بن عُبَيْدِ بن مَيْمُونٍ
حدثنا عِيسَى عن هِشَامٍ وقال أَسْقَطْتُهُنَّ من سُورَةِ
كَذَا تَابَعَهُ عَلِيُّ بن مُسْهِرٍ وَعَبْدَةُ عن هِشَامٍ
حدثنا أَحْمَدُ بن أبي رَجَاءٍ هو أبو الوليد الهروي حدثنا أبو أُسَامَةَ عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبيه عن عَائِشَةَ قالت سمع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم رَجُلًا يَقْرَأُ في سُورَةٍ بِاللَّيْلِ فقال يَرْحَمُهُ الله لقد أَذْكَرَنِي كَذَا وَكَذَا آيَةً كنت أُنْسِيتُهَا من سُورَةِ كَذَا وَكَذَا
رسول خدا صلى الله عليه وآله روزى وارد مسجد شد و شنيد كه مردى آياتى از قرآن كريم را مىخواند؛ پس گفت: خداوند او را رحمت كند، به درستى كه او فلان و فلان آيه را از فلان سوره به يادم آورد.
عيسى از هشام نقل كرده است كه رسول خدا فرمود: (او آياتى را به ياد من آورد كه) من آنها را از (فلان) سوره حذف كرده بودم.
على بن مسهر و عبده نيز روايت را به همين صورت از هشام نقل كردهاند.
عائشه نقل كرده است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله شبى شنيد كه مردى آياتى از يك سوره را مىخواند، پس فرمود: خدا او را رحمت كند، به درستى كه فلان آيات از فلان سوره را به ياد من آورد كه من از ذن برده شده بود.
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج4، ص1922، ح4750 ـ 4751، كِتَاب فَضَائِلِ الْقُرْآنِ، بَاب نِسْيَانِ الْقُرْآنِ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
همين مطالب در «صحيح مسلم ج1، ص543، باب فضائل القرآن وما يتعلق به» نيز نقل شده است.
ترديدى نيست كه اين مسأله تهمتى است ناروا به خاتم پيامبران؛ زيرا فراموش كار بودن پيامبر، اعتماد مردم را نسبت به او سلب خواهد كرد و اين مسأله با غرض و هدفى كه خداوند از ارسال پيامبران داشته، در تضاد است؛ چرا كه اگر آن مرد آيات فراموش شده را نمىخواند، شايد هيچ وقت به ياد پيامبر نمىآمد و از قرآن حذف مىشد. از كجا معلوم كه آيات ديگرى را فراموش نكرده باشد و ما از وجود آيات بىبهره نشده باشيم؟
هدف و انگيزه از طرح اين مطالب:
ترديدى نيست كه هدف از انتشار اين مطالب، زير سؤال بردن حافظه خاتم پيامبران و اثبات اين مطلب است كه آن حضرت حتى در امور مربوط به تبليغ دين و حفظ قرآن كريم نيز دچار خطا و لغزش مىشده و حتى از معجزه جاويدان خود نيز نمىتوانسته حفاظت نمايد.
اين هدف از سوى دشمنان اسلام و به ويژه يهوديان تازه مسلمان به منظور زير سؤال بردن مشروعيت دين مبين اسلام و حجيت قرآن، دنبال مىشده و انتشار يافته است؛ اما متأسفانه همين مطالب در صحيحترين كتابهاى اهل سنت به صورت گسترده نقل شده است.
هدف ديگر طراحان و ناشران اين مطالب، پايين آوردن مقام و منزلت رسول خدا صلى الله عليه وآله است؛ چرا كه پيروان سقيفه بايد از رسول خدا شخصيتى بسازند كه عمر و ابوبكر بتواند جانشينى او را به عهده بگيرد. و از طرف ديگر ديدهاند كه نمىتوانند مقام ابوبكر و عمر را به مقام پيامبر برسانند، تلاش كردهاند كه مقام آن حضرت را پايين بياورند تا بين پيامبر و جانشينان او تناسب اندكى حاصل شود و آنها بتوانند جانشين رسول خدا لقب بگيرند.
بسياري از بزرگان اهل سنت از پسر عمر نقل کردهاند که دوازده سال طول کشيد تا عمر بن الخطاب سوره بقره را ياد بگيرد:
عن بن عمر قال: تعلم عمر بن الخطاب رضي الله عنه البقرة في إثني عشرة سنة فلما أتمها نحر جزورا.
عبد الله عمر گفته: (پدرم) عمر بن الخطاب سوره بقره را در مدت دوازه سال ياد گرفت، وقتي موفق شد، چندين شتر به شکرانه آن ذبح کرد!
البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسي ابوبكر (متوفاي458هـ) شعب الإيمان، ج2، ص1954، تحقيق: محمد السعيد بسيوني زغلول، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ؛
الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج1، ص40، ناشر: دار الشعب – القاهرة؛
ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج44، ص286، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1995؛
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج3، ص267، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، تنوير الحوالك شرح موطأ مالك، ج1، ص162، ناشر: المكتبة التجارية الكبرى ـ مصر، 1389هـ ـ 1969م؛
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الدر المنثور، ج1، ص54، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1993؛
الزرقاني، محمد بن عبد الباقي بن يوسف (متوفاي1122هـ) شرح الزرقاني علي موطأ الإمام مالك، ج2، ص27، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ؛
الكتاني، عبد الحي بن عبد الكبير (متوفاي1383هـ)، نظام الحكومة النبوية المسمي التراتيب الإدراية، ج2، ص280، ناشر: دار الكتاب العربي – بيروت.
طبيعى است كه چنين شخصى با چنين استعداد و حافظهاى نمىتواند جانشين كسى باشد كه قبل از آوردن جبرئيل آيات قرآن را مىخوانده و دانش اولين و آخرين را خداوند به او داده است. طرفداران خليفه رواياتى را ساختهاند كه اين مسأله مشكلى به وجود نمىآورد؛ چرا كه خود پيامبر نيز از حافظه و استعداد چندانى برخوردار نبوده و حتى آيات قرآن را نيز فراموش مىكرده است.
همچنين طرفداران خلفا وقتى ديدهاند كه عمر بن الخطاب آياتى از قرآن را فراموش و بر خلاف آن نظر مىداد، براى توجيه اين مسائل، تلاش كردهاند كه ثابت كنند رسول خدا صلى الله عليه وآله نيز آياتى از قرآن را فراموش و حتى از قرآن حذف مىكرد تا كسى نتواند به خليفه ايراد بگيرد.
از جمله، فتواى اشتباه عمر در باره مهريه زنان بسيار مشهور است.
598ـ حَدَّثَنَا هُشَيْم قال حَدَّثَنَا مجالد عَنِ الشَّعْبِيِّ قال خطب عُمَر بن الخطاب رضي الله عنه الناس فحمد الله وأثني عليه وقال ألاَ لاَ تغالوا فِي صدق النساء فانه لاَ يبلغني عَن أحد ساق أكثر من شيء ساقه رسول الله صلى الله عليه وسلم أو سيق إليه إلاَّ جعلت فضل ذلك فِي بيت المال ثم نزل فعرضت له امرأة من قريش فقالت يا أمير المؤمنين كتاب الله عز وجل أحق أن يتبع أو قولك قال بل كتاب الله عز وجل فما ذلك قالت نهيت الناس آنفا أن يغالوا فِي صدق النساء والله عز وجل يقول فِي كتابه «وَآتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئا» فقال عُمَر كل أحد افقه من عُمَر مرتين أو ثَلاََثًا....
روزى عمر بن الخطاب خطبه مىخواند، پس از حمد و ستايش خداوند گفت: كسى حق ندارد در مهريه زنان، زيادهروى كند، اگر به من خبر برسد كه كسى بيشتر از آن چه كه رسول خدا پرداخت كرده، پرداخت كند و يا به او پرداخته شود، من اضافه آن را به بيت المال مىريزم. وقتى از منبر پايين مىآمد، زنى از قريش به او اعتراض كرد كه اى امير المؤمنين ! كتاب خدا شايستهتر است كه پيروى شود يا گفتار تو ؟ عمر گفت: بلكه كتاب خدا شايستهتر است، چرا اين سخن را گفتي؟ آن زن گفت: تو الآن مردم را از زيادهروى در مهريه زنان نهى كردى؛ در حالى كه خداوند در كتابش مىفرمايد: « و اگر مال فراوانى (به عنوان مهر) به او پرداختهايد، چيزى از آن را پس نگيريد!». پس عمر گفت: همه مردم از عمر آگاهتر هستند. اين جمله را دو بار يا سه بار گفت.
الخراساني، سعيد بن منصور (متوفاى 227هـ)، سنن سعيد بن منصور، ج1، ص195، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر:الدار السلفية - الهند، الطبعة: الأولى، 1403هـ ـ 1982م.
همين روايت را بسيارى از بزرگان اهل سنت نقل كردهاند كه ما به ذكر چند آدرس اكتفا مىكنيم.
الطحاوي الحنفي، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفاى321هـ)، شرح مشكل الآثار، ج13، ص57، تحقيق شعيب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1408هـ - 1987م.
الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج10، ص12، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاى671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج5، ص99، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج1، ص468، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1401هـ.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية، ج8، ص94، تحقيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري، ناشر: دار العاصمة/ دار الغيث، الطبعة: الأولى، السعودية - 1419هـ.
و نيز فتواى مشهور او در باره تيمم كه بر خلاف نص صريح قرآن كريم فتوا داد كه اگر كسى جنب شود و آب نداشته باشد، لازم نيست نماز بخواند.
مسلم نيشابورى در صحيح خود مىنويسد:
أَنَّ رَجُلًا أتى عُمَرَ فقال إني أَجْنَبْتُ فلم أَجِدْ مَاءً فقال لَا تُصَلِّ فقال عَمَّارٌ أَمَا تَذْكُرُ يا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ أنا وَأَنْتَ في سَرِيَّةٍ فَأَجْنَبْنَا فلم نَجِدْ مَاءً فَأَمَّا أنت فلم تُصَلِّ وَأَمَّا أنا فَتَمَعَّكْتُ في التُّرَابِ وَصَلَّيْتُ فقال النبي صلى الله عليه وسلم إنما كان يَكْفِيكَ أَنْ تَضْرِبَ بِيَدَيْكَ الْأَرْضَ ثُمَّ تَنْفُخَ ثُمَّ تَمْسَحَ بِهِمَا وَجْهَكَ وَكَفَّيْكَ فقال عُمَرُ اتَّقِ اللَّهَ يا عَمَّارُ قال إن شِئْتَ لم أُحَدِّثْ بِهِ.
مردى پيش عمر آمد و گفت: من جنب شدهام؛ اما آبى نيافتم (كه غسل كنم، چه كار كنم؟) عمر گفت: نماز نخوان! عمار كه در مجلس حاضر بود به عمر گفت: يادت نيست كه من و تو در جنگى حاضر بوديم و هر دوى ما جنب شده و آبى پيدا نكرديم، تو نماز نخواندى؛ اما من خودم را در خاك غلطاندم و نماز خواندم. پس رسول خدا (ص) فرمود: «كافى بود كه دستانت به زمين مىزدى و سپس مىتكاندى و بعد با هر دوى آنها، صورت و مچ دستانت را مسح مىكردي». پس عمر گفت: از خدا بترس اى عمار. عمار گفت: اگر تو مىخواهى ديگر در باره آن سخنى نخواهم گفت.
صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، ج1، ص280، ح368، باب التيمم، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي.
طبيعى است كه اگر عمر بن الخطاب آيه «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّبا....» يادش بود، چنين فتواى را نمىداد.
حال اگر رسول خدا صلي الله عليه وآله نيز آيات قرآن را فراموش و يا حتى آن را از قرآن پاك كرده باشد، مشكلى براى خليفه پيش نخواهد آمد و عذر او بسيار موجهتر از عذر پيامآور خدا خواهد بود!!!.
آيات قرآن و فراموشي رسول خدا ص:
روشن است كه فراموش كردن آيات قرآن كريم توسط رسول خدا از دروغهاى آشكارى است كه نه با عقل مىسازد و نه با قرآن و نه با سنت؛ چرا كه اگر پيامبر نتواند آيات قرآن را كه معجزه جاودانه او است، حفظ نمايد، نمىتوان به چنين شخصى در امر تبليغ دين و انجام رسالت الهى اعتماد و اطمينان كرد و در نتيجه چنين شخصى صلاحيت دريافت وحى و رسالت را نمىتواند دارا باشد.
خداود صراحتا در سوره أعلى مىفرمايد:
سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسىَ. إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الجَْهْرَ وَمَا يخَْفَى. الأعلى/6 و 7.
ما بزودى (قرآن را) بر تو مىخوانيم و هرگز فراموش نخواهى كرد، مگر آنچه را خدا بخواهد، كه او آشكار و نهان را مىداند!
خداوند در اين آيه به پيامبرش به صورت مطلق وعده داده است كه هرگز آيات قرآن را فراموش نخواهد كرد؛ به ويژه كه از كلمه «سين» استفاده كرده است كه در اين جا استمرار اقراء را ثابت مىكند. سپس خداوند اين اطلاق را با جمله «إلا ما شاء الله» به منظور دوام و استمرار قدرت خودش استنثاء مىزند و در حقيقت به پيامبرش گوشزد مىكند كه خداوند قادر است كه اين لطف را هر وقت كه اراده كند از تو بگيرد و تو را دچار نسيان و فراموشى كند.
و اين استثناء تأكيد بيشترى است بر اين كه او هرگز آيات قرآن را فراموش نخواهد كرد؛ چون اين عدم فراموشى لطفى است از جانب خداوند و خداوند هيچگاه پيامبرش را از اين لطف بزرگ محروم نخواهد كرد؛ چرا كه نسيان و فراموشى با اصل رسالت و غرض نبوت او در تضاد است.
نظير اين استثناء در آيات ديگر هم ديده مىشود؛ از جمله در آيه:
وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذ. هود/108.
امّا آنها كه خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد! بخششى است قطع نشدنى!
ترديدى نيست كه اگر كسى وارد بهشت شود، هرگز آن خارج نخواهد شد؛ اما خداوند در اين جاء با جمله «إلا ما شاء ربك» اين قاعده را استثنا مىزند تا به همگان بفماند: با اين كه بهشت محلى است كه براى هميشه در آن خواهيد ماند؛ اما با اين حال سبب سلب قدرت از خداوند نخواهد شد و به اين معنا نيست كه خداوند نمىتواند شما را از بهشت بيرون كند.
بنابراين استثناء در آيه «سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسىَ. إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ...» نيز به همين معنا است نه اين كه رسول خدا صلى الله عليه وآله چيزى را فراموش كرده باشد و خداوند دوباره آن را به يادش آورده باشد.
متأسفانه برخى از دانشمندان سنى به منظور توجيه و دفاع كور كورانه از رواياتى كه در بخارى و مسلم، تلاش كردهاند كه از اين جمله به نفع خود استفاده و ثابت كنند كه رسول خدا آيات فراموش مىكرده؛ اما خداوند به وسيلهاى؛ مثل خواندن همان آيات توسط يك نفر از اصحاب و... دوباره آن را به ياد پيامبرش مىآورده است.
عبد العظيم زرقانى، يكى از دانشمندان معاصر سنى مذهب در جواب اين عده مىنويسد:
وأما احتجاجهم الثاني وهو الاسثناء الذي في قوله سبحانه «سنقرئك فلا تنسى إلا ما شاء الله» فلا يدل على ما زعموا لأنه استثناء صوري لا حقيقي.
والحكمة فيه أن يعلن الله عباده أن عدم نسيانه صلى الله عليه وسلم الذي وعده الله إياه في قوله «فلا تنسى» إنما هو محض فضل من الله وإحسان ولو شاء سبحانه أن ينسيه لأنساه.
...والدليل على أن هذا الاستثناء صوري لا حقيقي أمران أحدهما ما جاء في سبب النزول وهو أن النبي (ص) كان يتعب نفسه بكثرة قراءة القرآن حتى وقت نزول الوحي مخافة أن ينساه ويفلت منه فاقتضت رحمة الله بحبيبه أن يطمئنه من هذه الناحية وأن يريحه من هذا العناء فنزلت هذه الآية
كما نزلت آية « لَا تحَُرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ. إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْءَانَه» (القيامة 16/ 17) وآية «وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْما» (طه 114)
ثانيهما أن قوله «إلا ما شاء الله» (الأنعام 128) يعلق وقوع النسيان على مشيئة الله إياه والمشيئة لم تقع بدليل ما مر بك من نحو قوله «إن علينا جمعه وقرآنه» (القيامة 17) وإذا فالنسيان لم يقع للعلم بأن عدم حصول المعلق عليه يستلزم عدم حصول المعلق فالذي عنده ذوق لأساليب اللغة ونظر في وجوه الأدلة يتردد في أن الآية وعد من الله أكيد بأن الرسول يقرئه الله فلا ينسى وعدا منه على وجه التأييد من غير استثناء حقيقي لوقت من الأوقات وإلا لما كانت الآية مطمئنة له عليه الصلاة والسلام ولكان نزولها أشبه بالعبث ولغو الكلام.
اما دليل دوم آنها (موافقان نسيان) استثنائى است كه در اين گفتار خداوند «سنقرئك...» آمده است؛ اما اين آيه بر آن چيزى كه آنها خيال مىكنند، دلالت ندارد؛ چرا كه اين استثناء صورى است نه حقيقى.
حكمت آوردن اين استثناء اين است كه خداوند به بندگانش اعلام كند، عدم فراموشى رسول خدا صلى الله عليه وآله، وعدهاى است كه خداوند در جمله «فلا تنسي» داده و اين عدم فراموشى فضل و مرحمتى است از جانب خداوند و اگر خداوند بخواهد، مىتواند او را به فراموشى بيندازد.
دليل بر اين كه اين استثناء صورى است و نه حقيقى، دو چيز است:
دليل اول: مطالبى كه در سبب نزول اين آيه نقل شده و آن اين كه: رسول خدا صلى الله عليه وآله خودش را با زياد خواندن آيات قرآن در زمان نزول به سختى مىانداخت، تا مبادا آنها را فراموش كند و از دستش بپرد. پس رحمت خداوند نسبت به حبيبش اقتضاء مىكرد كه او را از اين ناحيه مطمئن سازد و از اين سختى راحت نمايد؛ پس اين آيه نازل شد.
همان طورى كه اين آيه نازل شد:
«زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن [قرآن] حركت مده، چرا كه جمع كردن و خواندن آن بر عهده ماست!»
همان گونه كه اين آيه نازل شد:
«پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مكن، پيش از آنكه وحى آن بر تو تمام شود و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون كن!»
دليل دوم اين كه: وقوع نسيان در آيه «الا ماشاء الله» به مشيت و خواست خداوند معلق شده است و اين مشيت الهى به دليل آياتى كه گذشت؛ مثل: «إن علينا جمعه وقرآنه»، در خارج تحقق نيافته است. بنابراين، فراموشى محقق نشده است؛ به دليل اين كه علم به عدم تحقق معلق عليه (مشيت الهي)، مستلزم عدم حصول معلق (نسيان) است.
از اين رو، كسى كه از ذوق و سليقه در لغت برخوردار باشد (با روشهاى فصاحت و بلاغت آشنا باشد)، و به دلايل متعدد بنگرد، ترديد نخواهد كرد كه آيه وعده مىدهد كه خداوند آيات را بر رسولش خواهد خواند؛ و او با اين وعده الهى هرگز آنها را فراموش نخواهد كرد؛ براى هميشه و بدون استثناء حقيقى، در هيچ زمانى از زمانها و گر نه اين آيه اطمينانى را براى آن حضرت به ارمغان نمىآورد و نزول آن شبيه به عبث و كلام لغو خواهد بود.
الزرقاني، محمد عبد العظيم (متوفاى1367هـ)، مناهل العرفان في علوم القرآن، ج1، ص186 ـ 187، ناشر: دار الفكر - لبنان، الطبعة: الأولى، 1416هـ ـ 1996م
مذمت فراموش كردن آيات قرآن، در روايات اهل سنت:
جالب است كه رواياتى فراوانى در منابع اهل سنت در مذمت فراموش كردن قرآن وارد شده است؛ تا جائى كه برخى از روايات آن را بزرگترين گناه و بزرگترين مصيبت عنوان كرده و وعده عذاب سختى را براى فراموش كننده آن نقل نمودهاند.
محمد بن اسماعيل بخارى و مسلم نيشابورى در صحيح شان از رسول خدا صلى الله عليه وآله نقل كردهاند كه آن حضرت به همه مسلمانانها دستور مىدادند، هميشه قرآن را تكرار كنند تا فراموش نكنند:
عن أبي وَائِلٍ عن عبد اللَّهِ قال قال النبي صلى الله عليه وسلم بِئْسَ ما لِأَحَدِهِمْ أَنْ يَقُولَ نَسِيتُ آيَةَ كَيْتَ وَكَيْتَ بَلْ نُسِّيَ وَاسْتَذْكِرُوا الْقُرْآنَ فإنه أَشَدُّ تَفَصِّيًا من صُدُورِ الرِّجَالِ من النَّعَمِ.
از أبو وائل از عبد الله نقل شده است كه رسول خدا (ص) فرمود: بد چيزى است كه يكى از شما بگويد: من فلان و فلان آيه را فراموش كردهام، بلكه (بايد بگويد:) فراموش داده شدهام. قرآن را زياد يادآورى كنيد، چرا كه سختتر از فرار حيوانات (از بند)، از سينه انسان فرار مىكند.
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج4، ص1921، ح4744، كِتَاب فَضَائِلِ الْقُرْآنِ، بَاب اسْتِذْكَارِ الْقُرْآنِ وَتَعَاهُدِهِ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج1، ص544، ح790، كِتَاب صَلَاةِ الْمُسَافِرِينَ وَقَصْرِهَا، باب فضائل القرآن وما يتعلق به، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
و يا در روايت ديگر نقل كردهاند كه رسول خدا فرمود:
تَعَاهَدُوا الْقُرْآنَ فَوَالَّذِي نَفْسِي بيده لَهُوَ أَشَدُّ تَفَصِّيًا من الْإِبِلِ من عُقُلِهَا.
به قرآن زياد توجه كنيد؛ زيرا قسم به كسى كه جانم در اختيار او است، قرآن، دور شدن قرآن (از قلب) سختتر از درو شدن شتر از بند است.
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج4، ص1921، ح4746، كِتَاب فَضَائِلِ الْقُرْآنِ، بَاب اسْتِذْكَارِ الْقُرْآنِ وَتَعَاهُدِهِ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
با اين حال، آيا رسول خدا صلى الله عليه وآله مىتواند همين دستورى را كه خودش به ديگران داده است، انجام ندهد؟
آيا در اين صورت (نعوذ بالله) مصداق اين آيه شريفه نخواهد شد:
يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ.كَبرَُ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُون. الصف/2 و3.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چرا سخنى مىگوييد كه عمل نمىكنيد؟! نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخنى بگوييد كه عمل نمىكنيد!
ابو داود سجستانى در سنن خود در باره مجازات كسى كه آيات قرآن را بعد از حفظ كردن آن فراموش كند، نوشته است:
حدثنا محمد بن الْعَلَاءِ أخبرنا بن إِدْرِيسَ عن يَزِيدَ بن أبي زِيَادٍ عن عِيسَى بن فَائِدٍ عن سَعْدِ بن عُبَادَةَ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ما من امْرِئٍ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ ثُمَّ يَنْسَاهُ إلا لَقِيَ اللَّهَ عز وجل يوم الْقِيَامَةِ أَجْذَمَ.
سعد بن عباده از رسول خدا (ص) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: هيچ شخصى نيست كه قرآن را بخواند و سپس آن را فراموش كند؛ مگر اين كه در روز قيامت خداوند را در حالى ملاقات مىكند كه گرفتار مرض جذام است.
السجستاني الأزدي، ابوداود سليمان بن الأشعث (متوفاى 275هـ)، سنن أبي داود، ج2، ص75، ح1474، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر.
ابن أثير الجزري، المبارك بن محمد ابن الأثير (متوفاى544هـ)، معجم جامع الأصول في أحاديث الرسول، ج8، ص509، طبق برنامه الجامع الكبير.
عبد الرؤوف مناوى در شرح اين روايت مىگويد:
( ما من امرئ يقرا القرآن ) أي يحفظه عن ظهر قلب ( ثم ينساه الا لقى الله يوم القيامة وهو ( أجذم ) بذال معجمة أي مقطوع اليد أو به داء الجذام أو هو خال من الخير صفرا من الثواب وفيه أن نسيان القرآن كبيرة لهذا الوعيد ( دعن سعد بن عبادة ) واسناده حسن.
اگر شخصى قرآن را در دلش حفظ و سپس آن را فراموش كند، خداوند را در قيامت در حالى ملاقات مىكند كه گرفتار بيمارى جذام است. اجذم؛ يعنى كسى كه دستانش قطع باشد و يا گرفتار بيمارى جذام است، يا اين كه دستان اين شخص از خير و ثواب خالى است. طبق اين روايت و وعده غذابى كه در آن داده شده، فراموش كردن قرآن از گناهان كبيره است. اين روايت ابوداود از سعد بن عباده نقل كرده و سند آن نيز «حسن» است.
المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاى 1031هـ)، التيسير بشرح الجامع الصغير، ج2، ص358، ناشر: مكتبة الإمام الشافعي - الرياض، الطبعة: الثالثة، 1408هـ ـ 1988م.
احمد بن حنبل در مسندش مىنويسد:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عبد الصَّمَدِ ثنا عبد الْعَزِيزِ يعني بن مُسْلِمٍ حدثني يَزِيدُ يعني بن أبي زِيَادٍ عن عِيسَى بن فَائِدٍ عن عُبَادَةَ بن الصَّامِتِ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ما من أَمِيرِ عَشَرَةٍ إِلاَّ يُؤْتَى بِهِ يوم الْقِيَامَةِ مَغْلُولاً لاَ يَفُكُّهُ منها إِلاَّ عَدْلُهُ وما من رَجُلٍ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ ثُمَّ نَسِيَهُ إِلاَّ لقي اللَّهَ يوم الْقِيَامَةِ أَجْذَمَ.
عبادة بن صامت از رسول خدا (ص) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: هيچ امير قومى نيست؛ مگر اين كه در روز قيامت دست بسته او را مىآورند، هيچ چيز نمىتواند او را آزاد كند؛ مگر عدالتش. و هيچ مردى نيست كه قرآن را ياد بگيرد و سپس فراموش كند؛ مگر اين كه در روز قيامت خدا را در حالى ملاقات مىكند كه گرفتار بيمارى جذام است.
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج5، ص323، ح22810، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
طبق اين روايات كه به گفته مناوى سند آن نيز «حسن» است، نعوذ بالله بايد رسول خدا در قيامت در حالى خداوند را ملاقات خواهد كرد كه دچار بيمارى جذام است و يا دستانش قطع شده است!!!
اگر اين طور نيست، چرا در بخارى و مسلم به پيامبر خدا تهمت زده شده است كه او آيات قرآن را فراموش مىكرد؟
ترمذى و ابوداود در سنن شان نقل كردهاند:
حدثنا عبد الْوَهَّابِ بن الْحَكَمِ الْوَرَّاقُ الْبَغْدَادِيُّ حدثنا عبد الْمَجِيدِ بن عبد الْعَزِيزِ عن بن جُرَيْجٍ عن الْمُطَّلِبِ بْن حَنْطَبٍ عن أَنَسِ بن مَالِكٍ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عُرِضَتْ عَلَيَّ أُجُورُ أُمَّتِي حتى الْقَذَاةُ يُخْرِجُهَا الرَّجُلُ من الْمَسْجِدِ وَعُرِضَتْ عَلَيَّ ذُنُوبُ أُمَّتِي فلم أَرَ ذَنْبًا أَعْظَمَ من سُورَةٍ من الْقُرْآنِ أو آيَةٍ أُوتِيهَا رَجُلٌ ثُمَّ نَسِيَهَا.
أنس بن مالك از رسول خدا (ص) نقل كرده است كه فرمود: (زمانى كه در معراج بودم) پاداشهاى امتم بر من عرضه شد؛ حتى پاداش شخصى كه كثيفى را از مسجد خارج مىكند و همچنين گناهان امتم بر من عرضه شد، پس گناهى بزرگتر از اين كه سوره و يا آيهاى را به شخصى (ياد) بدهند و او آن را فراموش كند، نديدم.
الترمذي السلمي، ابوعيسي محمد بن عيسي (متوفاى 279هـ)، سنن الترمذي، ج5، ص2915، ح2916، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
السجستاني الأزدي، ابوداود سليمان بن الأشعث (متوفاى 275هـ)، سنن أبي داود، ج1، ص116، ح461، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر.
و طبق اين روايت، بايد اهل سنت قائل باشند كه نعوذ بالله رسول خدا گناهى را مرتكب شده است كه خودش در معراج گناهى بزرگتر از آن را نديده است!!!.
ابو نصر مروزى در مختصر قيام الليل نوشته است:
حدثنا محمد بن يحيى، حدثني محمد بن عبيد الله الصنعاني، ثنا ابن جريج، قال: قال أنس رضي الله عنه إن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «إِنَّ مِنْ أَكْبَرِ ذَنْبٍ تَوَافى بِهِ أُمَّتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَسُورَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ مَعَ أَحَدِهِمْ فَنَسِيَهَا»
از بزرگترين گناهانى كه امت من در قيامت با آن روبرو مىشوند، سورهاى از كتاب خدا است كه با يكى از آنها بوده (حفظ كرده بوده) و سپس فراموش كرده است.
المَرْوَزِي، أبو عبد الله محمد بن نصر بن الحجاج (متوفاى294هـ) مختصر قيام الليل ج1، ص276، طبق برنامه الجامع الكبير.
همين روايت را قاسم بن سلام از ابن جريج از سلمان فارسى نقل كرده است:
قال ابن جريج: وحدثت عن سلمان الفارسي، أنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: « من أكبر ذنب توافي به أمتي يوم القيامة سورة من كتاب الله كانت مع أحدهم فنسيها »
البغدادي، ابوعُبيد القاسم بن سلاّم (متوفاى224هـ)، فضائل القرآن، ج1، ص311، طبق برنامه الجامع الكبير.
ابن حجز عسقلانى در فتح البارى مىنويسد:
ومن طريق أبي العالية موقوفا كنا نعد من أعظم الذنوب أن يتعلم الرجل القرآن ثم ينام عنه حتى ينساه وإسناده جيد ومن طريق بن سيرين بإسناد صحيح في الذي ينسى القرآن كانوا يكرهونه ويقولون فيه قولا شديدا.
از طريق ابو العاليه به صورت موقوف نقل شده است كه: بزرگترين گناه در نزد ما اين بود كه مردى قرآن را ياد بگيرد، سپس بخواند و آن را فراموش كند. سند اين روايت خوب است. و از طريق ابن سيرين با سند صحيح در باره كسى كه قرآن را فراموش مىكند نقل شده است كه آنها از اين كار بدشان مىآمد و در باره آن سختگيرى مىكردند.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج9، ص86، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.
ابن عربى مالكى در مذمت فراموش كردن قرآن مىنويسد:
وورد في الخبر فيمن حفظ آية ثم نسيها عذبه الله يوم القيامة عذاباً لا يعذبه أحداً من العلمين.
روايت وارد شده است كه اگر كسى آيهاى از قرآن را حفظ و سپس آن را فراموش كند، خداوند او را در قيامت عذابى خواهد كرد كه هيچ يك از جهانيان را آن چنان عذاب نكرده است.
ابن العربي الطائي الخاتمي، محيي الدين بن علي بن محمد (متوفاى638هـ)، الفتوحات المكية في معرفة الاسرار الملكية، ج4، ص208، ناشر: دار إحياء التراث العربي - لبنان، الطبعة: الأولى 1418هـ ـ 1998م.
بايد از ابن عربى سؤال كرد كه نظر شما در باره فراموش كردن قرآن توسط رسول خدا صلي الله عليه وآله چيست؟ آيا او هم در قيامت اين چنين عذابى خواهد شد يا روايتى كه بخارى و مسلم نقل كرده دروغ و تهمت محض است ؟
ابن أبى شيبه مىنويسد:
حدثنا وكيع عن إبراهيم بن يزيد عن الوليد بن عبد الله بن أبي مغيث قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم عرضت علي الذنوب فلم أر فيها شيئا أعظم من حامل القرآن وتاركه.
گناهان بر من عرضه شد، پس نديدم گناهى بزرگتر از اين كه شخصى حامل قرآن باشد و سپس آن را ترك كند ( حافظ باشد و دو باره فراموش كند).
إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبد الله بن محمد (متوفاى235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج6، ص124، ح29998، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.
و در روايت ديگر نقل مىكند:
حدثنا وكيع عن سفيان عن عبد الكريم بن أبي أمية عن طلق بن حبيب قال من تعلم القرآن ثم نسيه من غير عذر حط عنه بكل آية درجة وجاء يوم القيامة مخصوما.
طلق بن حبيب گفته: هر كس قرآن را ياد بگيرد و سپس آن را فراموش كند، در حالى كه عذرى ندارد، به خاطر هر آيهاى كه فراموش كرده، يك درجه از مقامش كم مىشود و در حالى وارد قيامت مىشود كه محكوم است.
مصنف ابن أبي شيبة ج6، ص124، ح29997
و بزرگان اهل سنت به نقل از ضحاك بن مزاحم نقل كردهاند كه او فراموش كردن قرآن را بزرگترين مصيبت و نتيجه گناهان قارى قرآن دانسته است:
حدثنا عبد الله بن المبارك، عن عبد العزيز بن أبي رواد، قال: سمعت الضحاك بن مزاحم، يقول: «ما من أحد تعلم القرآن ثم نسيه إلا بذنب يحدثه؛ لأن الله يقول: وما أصابكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم وإن نسيان القرآن من أعظم المصائب».
عبد العزيز بن أبى رواد گويد كه از ضحاك بن مزاحم شنيدم كه مىگفت: كسى نيست كه قرآن را ياد بگيرد و سپس فراموش كند؛ مگر به خاطر گناهى است كه از او سر زده است؛ چرا كه خداوند مىفرمايد: «هر مصيبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است كه انجام دادهايد» و فراموش كردن قرآن از بزرگترين مصيبتها است.
البغدادي، ابوعُبيد القاسم بن سلاّم (متوفاى224هـ)، فضائل القرآن، ج1، ص314، طبق برنامه الجامع الكبير.
المرزوي، أبو عبد الله عبد الله بن المبارك بن واضح (متوفاى181هـ)، الزهد، ج1، ص28، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.
البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسي ابوبكر (متوفاى458هـ)، شعب الإيمان، ج2، ص334، تحقيق: محمد السعيد بسيوني زغلول، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ.
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، فضائل القرآن، ج1، ص138، ناشر: دار المعرفة - بيروت،، الطبعة: الثانية، 1407هـ - 1987م.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج9، ص86، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.
و أبو عبيد قاسم بن سلام مىنويسد:
حدثنا أبو معاوية، عن الأعمش، عن إبراهيم، قال: قال عبد الله: « إني لأمقت القارئ أن أراه سمينا نسيا للقرآن »
عبد الله بن مسعود گفت: من بدم مىآيد از قارى قرآنى كه ببينم او را در حالى كه چاق شده و قرآن را فراموش كرده است.
البغدادي، ابوعُبيد القاسم بن سلاّم (متوفاى224هـ)، فضائل القرآن، ج1، ص313، طبق برنامه الجامع الكبير.
الأصبهاني، ابونعيم أحمد بن عبد الله (متوفاى430هـ)، حلية الأولياء وطبقات الأصفياء، ج4، ص227، ناشر: دار الكتاب العربي - بيروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ.
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، فضائل القرآن، ج1، ص138، ناشر: دار المعرفة - بيروت،، الطبعة: الثانية، 1407هـ - 1987م.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية، ج14، ص413، تحقيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري، ناشر: دار العاصمة/ دار الغيث، الطبعة: الأولى، السعودية - 1419هـ.
از اينها مهمتر رواياتى است كه ثابت مىكند برخى از اصحاب با معجزه رسول خدا صلى الله عليه وآله هرگز قرآن را فراموش نكردند.
طبرانى در معجم الكبير مىنويسد:
حدثنا أَحْمَدُ بن زُهَيْرٍ التُّسْتَرِيُّ ثنا أبو حَفْصٍ عَمْرُو بن عَلِيٍّ ثنا عبد الأَعْلَى ثنا عبد اللَّهِ بن عبد الرحمن الطَّائِفِيُّ عن عبد اللَّهِ بن الْحَكَمِ عن عُثْمَانَ بن بِشْرٍ قال سمعت عُثْمَانَ بن أبي الْعَاصِ يقول شَكَوْتُ إلى رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم نِسْيَانَ الْقُرْآَنِ فَضَرَبَ صَدْرِي بيده فقال يا شَيْطَانُ اخْرُجْ من صَدْرِ عُثْمَانَ قال عُثْمَانُ فما نَسِيتُ منه شيئا بَعْدُ أَحْبَبْتُ أَنْ أَذْكُرَهُ
عثمان بن أبى العاص مىگفت: پيش رسول خدا (ص) از فراموش كردن قرآن شكايت كردم، پس آن حضرت با دست به سينه من زد و گفت: اى شيطان از سينه عثمان خارج شود. عثمان گفت: پس آن هرگز چيزى را فراموش نكردم.
الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاى360هـ)، المعجم الكبير، ج9، ص47، ح8347، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م.
هيثمى بعد از نقل اين روايت مىگويد:
رواه الطبراني وفيه عثمان بن بشر ولم أعرفه وبقية رجاله ثقات
اين روايت را طبرانى نقل كرده، در سند آن عثمان بشر است كه من او را نمىشناسم؛ ولى ساير راويان همگى مورد اعتماد هستند.
الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج9، ص3، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.
عثمان بن بشر كه هيثمى او را نشناخته، توسط ابن أبى حاتم رازى توثيق شده است:
عثمان بن بشر الطائفي الثقفى روى عن بشر بن عاصم وعبد الله بن أبى شديد سمع منه سليم سمعت أبى يقول ذلك نا عبد الرحمن قال ذكره أبى عن إسحاق بن منصور عن يحيى بن معين انه قال عثمان بن بشر الثقفى ثقة.
عثمان بن بشر، از بشر بن عاصم و عبد الله بن أبى، زياد روايت شنيده است... از يحيى بن معين نقل شده است كه عثمان بن بشر سقفى ثقه است.
الجرح والتعديل، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبي حاتم محمد بن إدريس أبو محمد الرازي التميمي، ج6، ص145، رفم: 789، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1271 - 1952، الطبعة: الأولى
ابو عثمان جاحظ در كتاب البرصان و العرجان نوشته است:
ومن الأشراف أيضاً عثمان بن أبي العاص وإليه يضاف شط عثمان، شكا إلى النبي صلى الله عليه وسلم نسيان القرآن فتفل في فيه فكان بعد ذلك لا ينسى ما حفظ منه.
عثمان بن أبى العاص به رسول خدا (ص) از فراموش كردن قرآن شكايت كرد؛ پس رسول خدا آب دهانش را به دهان او انداخت، پس از آن، چيزى از آن چه را حفظ كرد، فراموش ننمود.
الجاحظ، أبي عثمان عمرو بن بحر (متوفاى255هـ)، البرصان والعرجان، ج1، ص48، طبق برنامه الجامع الكبير.
بزار در مسند خود نقل كرده است:
وأخبرناه محمد بن معمر والحسن بن عثمان قالا أخبرنا يعلى بن عبيد عن سفيان الثوري قال حدثني يزيد أبو خالد عن إبراهيم يعني السكسكي عن ابن أبي أوفى رضي الله عنه قال جاء رجل إلى النبي فشكى إليه نسيان القرآن فقال علمني شيئا يجزئني فقال: ( قل بسم الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أكبر ولا حول ولا قوة إلا بالله....
از ابن أبى اوفا نقل شده است كه مردى پش رسول خدا (ص) آمد و از فراموش كردن قرآن شكايت كرد و گفت: به من چيزى ياد بده كه مرا كفايت كند (از اين پس فراموش نكنم)، رسول خدا (ص) فرمود: بگو: بسم الله و...
البزار، ابوبكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفاى292 هـ)، البحر الزخار (مسند البزار)، ج8، ص280، ح3347، تحقيق: د. محفوظ الرحمن زين الله، ناشر: مؤسسة علوم القرآن، مكتبة العلوم والحكم - بيروت، المدينة الطبعة: الأولى، 1409 هـ.
و عجيب است كه صاحب معجزه و درمان كننده ديگران، خود، قرآن را فراموش مىكرده است!
آيا اين مسأله شما را به ياد اين ضرب المثل مشهور نمىاندازد كه:
كل اگر طبيب بودى، سر خود دوا نمودي
فراموش كردن از گناهان كبيره است:
بسيارى علماى اهل سنت صراحتا فتوا دادهاند كه فراموش كردن آيات قرآن از گناهان كبيره است. ما به صورت مختصر به نام و گفتار 22 نفر از بزرگان تاريخ فقه اهل سنت بر اساس تاريخ وفاتشان از مذاهب مختلف اشاره خواهيم كرد:
1. أبو المكارم الروياني الشافعي (متوفاى523هـ):
ابو المكارم رويانى، از بزرگان تاريخ شافعىها صراحتا فتوا داده است كه فراموش كردن قرآن از گناهان كبيره است. زين الدين عراقى در طرح التثريب مىنويسد:
وقد ذكر صاحب العدة وهو أبو المكارم الروياني من أصحابنا أن نسيان القرآن من الكبائر.
ابو المكارم رويانى، صاحب كتاب عده كه از اصحاب ما (شافعىها) است، گفته: فراموش كردن قرآن از گناهان كبيره است.
العراقي، أبو الفضل زين الدين عبد الرحيم بن الحسين (متوفاى806هـ)، طرح التثريب في شرح التقريب، ج3، ص93، تحقيق: عبد القادر محمد علي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى ، 2000م.
ابن حجر عسقلانى، گفتار ابوالمكارم رويانى و دليل او را اين گونه توضيح مىدهد:
وقد قال به من الشافعية أبو المكارم والروياني واحتج بان الأعراض عن التلاوة يتسبب عنه نسيان القرآن ونسيانه يدل على عدم الاعتناء به والتهاون بأمره.
از جمله قائلين به اين ديدگاه (كبيره بودن نسيان قرآن) ابوالمكارم رويانى از شافعىها است. ايشان استدلال كرده است كه: خوددارى از تلاوت قرآن منجر به فراموش كردن آن مىشود، فراموش كردن قرآن نشانه عدم اعتناء به قرآن و سستى در امر قرآن است.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج9، ص86، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.
2. ابوالفرج إبن الجوزي (متوفاى 597 هـ):
الباب التاسع والعشرون في التحذير من العقوبات
اعلم أن العقوبة تختلف فتارة تتعجل وتارة تتأخر وتارة يظهر أثرها وتارة يخفى
وأطرف العقوبات مالا يحس بها المعاقب وأشدها العقوبة بسلب الايمان والمعرفة ودون ذلك موت القلوب ومحو لذة المناجاة منه وقوة الحرص على الذنب ونسيان القرآن وإهمال الإستغفار ونحو ذلك مما ضرره في الدين.
باب 29 در باره ترساندن از عقوبات است:
بدان كه عقوبتها مختلف هستند، گاهى سريع اجرا مىشود و گاهى به تأخير مىافتد، گاهى اثرش آشكار مىشود و گاهى مخفى است. سريعترين عقوبت آن است كه شخص عقوبت شونده آن را احساس نكند، شديدترين آن عقوبتى است كه ايمان و معرفت را از او سلب كند، در مرتبه كمتر از آن مردن قلب، از بين رفتن لذت مناجات با خداوند، زياد شدن حرص بر گناه، فراموش كردن قرآن، سستى در استغفار و همانند آن از چيزى هاى است كه به دين ضرر مىزند.
ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاى 597 هـ)، ذم الهوى، ج1، ص210، تحقيق: مصطفى عبد الواحد، 1962.
3. أبو عبد الله القرطبي (متوفاى671هـ):
ابن حجر عسقلانى نقل از قرطبى تفسير پرداز شهير اهل سنت مىنويسد:
وقال القرطبي من حفظ القرآن أو بعضه فقد علت رتبته بالنسبة إلى من لم يحفظه فإذا أخل بهذه الرتبة الدينية حتى تزحزح عنها ناسب أن يعاقب على ذلك فان ترك معاهدة القرآن يفضي إلى الرجوع إلى الجهل والرجوع إلى الجهل بعد العلم شديد.
قرطبى گفته: هر كس (تمام) قرآن و يا بعضى از آن را حفظ كند، مقامش نسبت به كسانى كه آن حفظ نكرده بالاتر مىرود؛ پس زمانى كه در اين رتبه دينى خللى ايجاد كند؛ به طورى كه از اين رتبه دور شود، سزاوار است كه به خاطر آن عقاب شود؛ چرا كه ترك مواظبت قرآن به بازگشت به جهل منجر مىشود و بازگشت به جهل بعد از علم، كار بدى است.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج9، ص86، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.
همين مطلب را علامه مناوى از قرطبى نقل كرده است:
المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاى 1031هـ)، فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج4، ص313، ناشر: المكتبة التجارية الكبري - مصر، الطبعة: الأولى، 1356هـ.
ابن حجر هيثمى گفتار قرطبى را به اين صورت نقل كرده است:
ومنها قال القرطبي لا يقال حفظ جميع القرآن ليس واجبا على الأعيان فكيف يذم من تغافل عن حفظه لأنا نقول من جمعه فقد علت رتبته وشرف في نفسه وقومه وكيف لا ومن حفظه فقد أدرجت النبوة بين جنبيه وصار ممن يقال فيه هو من أهل الله وخاصته فإذا كان كذلك فمن المناسب تغليظ العقوبة على من أخل بمرتبته الدينية ومؤاخذته بما لا يؤاخذ به غيره وترك معاهدة القرآن يؤدي إلى الجهالة انتهى.
يكى از آنها (دلايل كبيره بودن نسيان قرآن) گفتار قرطبى است كه: گفته نشود كه حفظ تمام قرآن بر بزرگان واجب نيست، چگونه واجب نباشد در حالى كه هر كس از حفظ آن غفلت كند، مذمت شده است؛ چرا كه ما مىگوييم: هر كس قرآن را جمع كند (تمامش را حفظ كند) مقام و شرافت خود او وقوش بالا مىرود. چرا اين كه گونه نباشد؛ در حالى كه هر كس قرآن را حفظ كند، نبوت را در ميان سينهاش ذخيره كرده و از كسانى شده كه به آنها «اهل الله» و مقربان درگاه الهى گفته مىشود. وقتى اين گونه هست، پس اگر كسى به اين مقام دينى خللى وارد كند، شايسته است كه عقوبت او تشديد شود و طورى بازخواست شود كه كس ديگرى بازخواست نشده است.
الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى973هـ)، الزواجر عن اقتراف الكبائر، ج1، ص233، تحقيق: تم التحقيق والاعداد بمركز الدراسات والبحوث بمكتبة نزار مصطفى الباز، ناشر: المكتبة العصرية - لبنان / صيدا - بيروت، الطبعة: الثانية، 1420هـ - 1999م.
4. محيي الدين نووي (متوفاى676 هـ):
ومما عد من الكبائر الظهار وأكل لحم الخنزير والميتة بلا عذر... وترك الأمر بالمعروف على إطلاقهما ونسيان القرآن وإحراق مطلق الحيوان....
چيزهايى كه گناه كبيره شمرده شدهاند، عبارتند از: ظهار، خوردن گوشت خوك و مردار بدون عذر، ترك امر به معروف، فراموش كردن قرآن، آتش زدن مطلق حيوانات و....
النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، روضة الطالبين وعمدة المفتين، ج11، ص223، ناشر: المكتب الإسلامي ـ بيروت، الطبعة: الثانية 1405هـ.
5. ابن تيميه حراني (متوفاى 728 هـ):
مسألة 183: في رجل يتلو القرآن مخافة النسيان، ورجاء الثواب فهل يؤجر على قراءته للدراسة ومخافة النسيان أم لا وقد ذكر رجل ممن ينسب إلى العلم أن القاريء إذا قرأ للدراسة مخافة النسيان أنه لا يؤجر فهل قوله صحيح أم لا؟
الجواب بل إذا قرأ القرآن لله - تعالى - فإنه يثاب على ذلك بكل حال، ولو قصد بقراءته أنه يقرؤه لئلا ينساه فإن نسيان القرآن من الذنوب فإذا قصد بالقراءة أداء الواجب عليه من دوام حفظه للقرآن، واجتناب ما نهى عنه من إهماله حتى ينساه فقد قصد طاعة الله فكيف لا يثاب
وفي الصحيحين: عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال: استذكروا القرآن فلهو أشد تقصيا من صدور الرجال من النعم من عقلها، وقال صلى الله عليه وسلم: عرضت علي سيئات أمتي فرأيت من مساوئ أعمالها الرجل يؤتيه الله آية من القرآن فينام عنها حتى ينساها،
مسأله 183 در باره مردى كه به خاطر ترس از فراموش كردن و به اميد ثواب، قرآن مىخواند، آيا چنين شخصى براى اين قرآن خواندش كه به منظور تدريس و يا عدم فراموشى بوده، پاداش مىبرد يا خير؟ مردى كه او را از اهل علم مىدانند، گفته است اگر شخصى براى تدريس و يا ترس از فراموش كردن قرآن بخواند، پاداش ندارد، آيا اين گفته او صحيح است يا خير؟
پاسخ: در هر صورت اگر كسى به خاطر خداوند قرآن بخواند، پاداش مىبرد؛ اگر چه به خاطر ترس از فراموش كردن قرآن بخواند؛ چرا كه فراموش كردن قرآن از گناهان محسوب مىشود؛ پس اگر كسى به خاطر اداى يك امر واجب كه همان تداوم حفظ قرآن است، يا به خاطر دورى كردن از چيزى كه خداوند نهى كرده كه همان سستى در حفظ قرآن و فراموش كردن آن است، قرآن بخواند، هدف او اطاعت از خداوند است؛ پس چگونه پاداش نبرد؟
در صحيحين (بخارى و مسلم) از رسول خدا (ص) نقل شده است كه آن حضرت فرمود: «زياد قرآن بخواند؛ چرا كه شدت دور شدن قرآن از سينههاى مردم، از دور شدن چارپا از بند است». و همچنين فرمود: «گناهان امتم بر من ارائه شد، ديدم كه چيزى با تمام گناهان او برابرى مىكند و آن اين كه: خداوند آيهاى به بندهاش مىدهد، پس او مىخوابد و آن را فراموش مىكند».
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، الفتاوى الكبرى لشيخ الإسلام ابن تيمية، ج1، ص260، تحقيق: قدم له حسنين محمد مخلوف، ناشر: دار المعرفة - بيروت.
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج13، ص423، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.
6. علاء الدين البخاري (متوفاى 730هـ):
قال الشيخ رحمه الله إنما يصير النسيان عذرا في حق الشرع إذا لم يكن غفلة فأما إذا كان عن غفلة فلا يكون عذرا كما في حق آدم عليه السلام وكنسيان المرء ما حفظه مع قدرته على تذكاره بالتكرار فإنه إنما يقع فيه بتقصيره فيصلح سببا للعتاب ولهذا يستحق الوعيد من نسي القرآن بعدما حفظه مع قدرته على التذكار بالتكرار.
شيخ (بزدوي) گفته است: فراموشى در صورتى از نظر شرع عذر محسوب مىشود كه از روى غفلت نباشد؛ اما اگر از روى غفلت باشد، عذر محسوب نمىشود؛ چنانچه در باره آدم اين چنين بوده است و مثل فراموش كردن چيز حفظ شدهاى كه قدرت بر يادآورى و تكرار آن وجود دارد، كه اگر اين كار را نكند، مقصر است و شايسته سرزنش است. به همين خاطر كسى كه قرآن را حفظ و سپس فراموش كند، با اين كه قدرت بر يادآورى و تكرار دارد، وعده عذاب داده شده است.
البخاري، علاء الدين عبد العزيز بن أحمد (متوفاى 730هـ)،كشف الأسرار عن أصول فخر الإسلام البزدوي، ج4، ص389، تحقيق: عبد الله محمود محمد عمر، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م.
7. أبو حيان الأندلسي (متوفاى745هـ):
وَمِنْ الْمَنْصُوصِ عليه الْقَتْلُ وَالزِّنَا وَاللِّوَاطُ وَشُرْبُ الْخَمْرِ.... وَالرِّبَا وَتَرْكُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيِ عن الْمُنْكَرِ وَنِسْيَانُ الْقُرْآنِ بَعْدَ حِفْظِهِ وَإِحْرَاقُ الْحَيَوَانِ بِالنَّارِ....
از گناهان كبيره كه نص در باره آن وجود دارد: كشتن، زنا، لواط، شرب خمر و... ربا، ترك امر به معروف و نهى از منكر، فراموش كردن قرآن بعد از حفظ كردن آن، آتش زدن حيوان و... است.
أبي حيان الأندلسي، محمد بن يوسف (متوفاى745هـ)، تفسير البحر المحيط، ج3، ص336، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود - الشيخ علي محمد معوض، شارك في التحقيق 1) د.زكريا عبد المجيد النوقي 2) د.أحمد النجولي الجمل، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ -2001م.
8. ابن كثير دمشقي سلفي (متوفاى774هـ):
ابن كثير دمشقى سلفى بعد از نقل روايات متعددى در باره پاداش زياد خواندن قرآن مىگويد:
ومضمون هذه الأحاديث الترغيب فى كثرة تلاوة القرآن واستذكاره وتعاهده لئلا يعرضه حافظة للنسيان، فإن ذلك خطأ كبير نسأل الله العافية منه.
مضمون اين احاديث، تشويق به زياد خواندن و به خاطر سپردن قرآن و مواظبت از آن است تا آن چه را حفظ كرده، فراموش نكند؛ چرا كه اين كار گناه بزرگى است كه از خداوند مىخواهيم ما را از آن حفظ كند.
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، فضائل القرآن، ج1، ص135، ناشر: دار المعرفة - بيروت،، الطبعة: الثانية، 1407هـ - 1987م.
و در تفسير خود در شمارش گناهان كبيره مىگويد:
...ومنع الزكاة وترك الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر مع القدرة ونسيان القرآن بعد تعلمه وإحراق الحيوان بالنار....
ندادن زكات، ترك امر به معروف و نهى از منكر با وجود توان، فراموش كردن قرآن بعد از ياد گرفتن آن، آتش زدن حيوان و....
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج1، ص488، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1401هـ.
9. أبو بكر الزبيدي اليمني (متوفاى 800هـ):
وَالْكَبِيرَةُ مَا كَانَتْ حَرَامًا مَحْضًا شُرِعَ عَلَيْهَا عُقُوبَةٌ مَحْضَةٌ بِنَصٍّ قَاطِعٍ.... وَتَرْكُ الصَّلَاةِ مُتَعَمِّدًا وَمَنْعُ الزَّكَاةِ وَنِسْيَانُ الْقُرْآنِ وَسَبُّ الصَّحَابَةِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ.
كبيره، آن گناهى است كه به صورت مطلق حرام باشد و در شرع براى آن مجازات تعيين شده باشد و اين مسأله با نص قاطع ثابت شود:... ترك عمدى نماز، ندادن زكات، فراموش كردن قرآن و سب صحابه است.
الزبيدي اليمني أبو بكر بن علي بن محمد الحدادي، (متوفاى 800هـ) الجوهرة النيرة، ج5، ص456، طبق برنامه الجامع الكبير.
10. ابن حجر هيثمي (متوفاى973هـ):
ابن حجر هيثمى در كتاب الزواجر عن اقراف الكبائر، آن را يكى از گناهان كبيره و بزرگترين گناهى كه ممكن است برگردن مسلمانى باشد، دانسته است:
الكبيرة الثامنة والستون نسيان القرآن أو آية منه بل أو حرف.
وأخرج محمد بن نصر عن أنس أنه (ص) قال إن من أكبر ذنب توافى به أمتي يوم القيامة لسورة من كتاب الله كانت مع أحدهم فنسيها.
كبيره شصت و هشتم: فراموش كردن (كل) قرآن يا آيه و يا حتى يك حرف از آن است.
محمد بن نصر از أنس نقل كرده است كه رسول خدا (ص) فرمود: بزرگترين گناهى كه در روز قيامت با آن امتم را ملاقات مىكنم، اين است كه: سورهاى به همراه يكى از امتم بوده و سپس آن را فراموش كرده است.
الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى973هـ)، الزواجر عن اقتراف الكبائر، ج1، ص231، تحقيق: تم التحقيق والاعداد بمركز الدراسات والبحوث بمكتبة نزار مصطفى الباز، ناشر: المكتبة العصرية - لبنان / صيدا - بيروت، الطبعة: الثانية، 1420هـ - 1999م.
11. انصاري الشافعي (متوفاى926هـ):
وَنِسْيَانُهُ كَبِيرَةٌ وَكَذَا نِسْيَانُ شَيْءٍ منه لِخَبَرِ عُرِضَتْ عَلَيَّ ذُنُوبُ أُمَّتِي فلم أَرَ ذَنْبًا أَعْظَمَ من سُورَةٍ من الْقُرْآنِ أو آيَةٍ أُوتِيَهَا رَجُلٌ ثُمَّ نَسِيَهَا وَخَبَرُ من قَرَأَ الْقُرْآنَ ثُمَّ نَسِيَهُ لَقِيَ اللَّهَ عز وجل يوم الْقِيَامَةِ أَجْذَمَ رَوَاهُمَا أبو دَاوُد
فراموش كردن (كل) قرآن گناه كبيره است و اين چنين است فراموش كردن بعضى از آن به دليل روايت: گناهان امتم بر من عرضه شد؛ پس نديدم گناهى بزرگتر از اين كه...
الأنصاري الشافعي، أبويحيى زكريا (متوفاى926هـ)، أسنى المطالب في شرح روض الطالب، ج1، ص64، تحقيق: د. محمد محمد تامر ، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2000
12. خطيب الشربيني (متوفاى977هـ):
خطيب شربينى از كسانى است كه شديدا طرفدار كبيره بودن فراموشى قرآن است و اين مطلب را در كتابهاى متعدد خود آورده و تأكيد كرده است. وى در كتاب الإقناع مىگويد:
القول في حكم القرآن ونسيانه ويحرم تفسير القرآن بلا علم ونسيانه أو شيء منه كبيرة.
سخن در باره حكم قرآن و فراموش كردن و تفسير بدون دانش آن: فراموش كردن (كل) قرآن يا برخى از (آيات) آن، گناه كبيره است.
الشربيني الخطيب الشافعي، شمس الدين محمد (متوفاى977هـ)، الإقناع في حل ألفاظ أبي شجاع، ج1، ص105، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات - دار الفكر، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1415هـ.
و در جاى ديگر مىنويسد:
فمن الأول تقديم الصلاة أو تأخيرها عن وقتها بلا عذر ومنع الزكاة وترك الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر مع القدرة ونسيان القرآن واليأس من رحمة الله.
قسم اول از گناهان كبيره: زود خواندن يا دير خواندن بدون عذر، ندادن زكات، ترك امر به معروف و نهى از منكر با داشتن توان، فراموش كردن قرآن، نا اميدى از رحمت خداوند و...
الإقناع للشربيني ج2، ص633
و در مغنى المحتاج در هنگام شمردن گناهان كبيره مىگويد:
ونسيانه أو شيء منه كبيرة.
فرامو كردن (كل) قرآن يا چيزى از آن (برخى از آيات آن) از گناهان كبيره است
الشربيني الخطيب الشافعي، شمس الدين محمد (متوفاى977هـ)، مغني المحتاج إلي معرفة معاني ألفاظ المنهاج، ج1، ص39، ناشر: دار الفكر – بيروت.
و در جاى ديگر از همين كتاب و باز در هنگام شمارش گناهان كبيره مىنويسد:
وترك الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر مع القدرة ونسيان القرآن واليأس من رحمة الله
ترك امر به معروف و نهى از منكر با داشتن قدرت، فراموش كردن قرآن، نا اميدى از رحمت خداوند و...
مغني المحتاج ج4، ص427
13. رملي الشافعي (متوفاى1004هـ):
رملى شافعى نيز با شمارش گناهان كبيره مىگويد:
ونسيانه كبيرة موضعه إذا كان نسيانه تهاونا وتكاسلا.
يكى از گناهان كبيره فراموش كردن چيزى از قرآن است؛ در صورتى از به خاطر اهميت ندادن و سستى باشد.
الرملي الشوبري الشافعي، شمس الدين محمد بن أحمد بن حمزة (متوفاى1004هـ)، حاشية الرملي ج1، ص64، طبق برنامه الجامع الكبير.
14. جلال الدين سيوطي:
نسيانه كبيرة صرح به النووي في الروضة وغيرها لحديث أبي داود وغيره عرضت علي ذنوب أمتي فلم أر ذنبا أعظم من سورة من القرآن أو آية أوتيها رجل ثم نسيها.
فراموش كردن قرآن كبيره است. نووى در كتاب الروضه و ديگر كتابهاش به آن تصريح كرده است. به دليل روايت أبى داود و ديگران كه رسول خدا فرمود: گناهان امتم بر من عرضه شد...
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الإتقان في علوم القرآن، ج1، ص279، تحقيق: سعيد المندوب، ناشر: دار الفكر - لبنان، الطبعة: الأولى، 1416هـ- 1996م.
15. عبد الرؤوف مناوي (متوفاى 1031هـ):
عبد الرؤوف مناوى در دو كتاب تصريح كرده است كه فراموش كردن قرآن از گناهان كبيره است. در كتاب التيسير مىنويسد:
ونسيان القرآن بعد حفظه كبيرة.
فراموش كردن قرآن بعد از حفظ آن، از گناهان كبيره است.
المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاى 1031هـ)، التيسير بشرح الجامع الصغير، ج1، ص146، ناشر: مكتبة الإمام الشافعي - الرياض، الطبعة: الثالثة، 1408هـ ـ 1988م.
و در فيض القدير مىنويسد:
ونسيان القرآن كبيرة.
فراموش كردن قرآن گناه كبيره است.
المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاى 1031هـ)، فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج1، ص489، ناشر: المكتبة التجارية الكبري - مصر، الطبعة: الأولى، 1356هـ.
16. بهوتي الحنبلي (متوفاى 1051هـ):
(ويحرم) تأخير الختم فوق أربعين (إن خاف نسيانه قال) الإمام (أحمد ما أشد ما جاء فيمن حفظه ثم نسيه..).
تأخير انداختن ختم قران بيش از چهل روز حرام است، در صورتى كه از فراموش شدن آن بترسد. امام احمد گفته: چه مجازاتهاى سختى وارد شده در باره كسى كه قرآن را حفظ كند و سپس آن را فراموش نمايد.
البهوتي الحنبلي، منصور بن يونس بن إدريس (متوفاى 1051هـ)، كشاف القناع عن متن الإقناع وهي تعليقة على متن وهو كتاب الإقناع للحجاوي الصالحي، ج1، ص430، ناشر: تحقيق: هلال مصيلحي مصطفي هلال، دار الفكر - بيروت – 1402هـ.
17. أبو سعيد الخادمي (متوفاى 1156هـ):
( وَمِنْهَا نِسْيَانُ الْقُرْآنِ بَعْدَ تَعَلُّمِهِ )... لِأَنَّهُ إنَّمَا نَشَأَ عَنْ تَشَاغُلِهِ عَنْهَا بِلَهْوٍ أَوْ فُضُولٍ أَوْ لِاسْتِخْفَافِهِ بِهَا وَتَهَاوُنِهِ بِشَأْنِهَا وَعَدَمِ احْتِرَامِهِ لِأَمْرِهَا فَيَعْظُمُ ذَنْبُهُ عِنْدَ اللَّهِ لِاسْتِهَانَةِ الْعَبْدِ لَهُ بِإِعْرَاضِهِ عَنْ كَلَامِهِ، وَفِيهِ أَنَّ نِسْيَانَ الْقُرْآنِ كَبِيرَةٌ وَلَوْ بَعْضًا مِنْهُ وَهَذَا لَا يُنَاقِضُهُ خَبَرُ (رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي الْخَطَأُ وَالنِّسْيَانُ)؛ لِأَنَّ الْمَعْدُودَ هُنَا ذَنْبُ التَّفْرِيطِ فِي مَحْفُوظِهِ لِعَدَمِ تَعَاهُدِهِ وَدَرْسِهِ.
يكى از گناهان كبيره، فراموش كردن قرآن بعد از يادگيرى آن است؛ چرا كه سرمنشأ آن، مشغول بودن به كارهاى بيهوده و نامربوط، كم توجهى و كم اهميت دادن به آن، بىاحترامى به قرآن است؛ پس گناه اين شخص در نزد خداوند به خاطر كم توجهى قرآن و رويگرداندن از آن، بزرگ است. فراموش كردن قرآن گناه كبيره است؛ ولو برخى از آن باشد. اين قضيه با روايت « عقوبت اشتباه و فراموش كردن از امت برداشته شده» در تضاد نيسد؛ چرا كه در اين جا عدم توجه و تفريط به آن چه حفظ كرده به خاطر ممارست و تعهد به آن، گناه محسوب شده است.
الخادمي، أبو سعيد محمد بن محمد (متوفاى 1156هـ)، بريقة محمودية، ج6، ص205، طبق برنامه الجامع الكبير.
18. شهاب الدين القليوبي (متوفاى 1069هـ):
وى در شمارش گناهان كبيره مىگويد:
... وقطيعة الرحم وعقوق الوالدين وضرب المسلم بغير حق ونسيان القرآن...
... و قطع رحم، عقوق والدين، زدن مسلمان بدو حق، فراموش كردن قرآن و...
القليوبي، شهاب الدين أحمد بن أحمد بن سلامة (متوفاى 1069هـ)، حاشيتان. قليوبي: علي شرح جلال الدين، المحلي علي منهاج الطالبين، ج4، ص320، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر:دار الفكر - لبنان، الطبعة: الأولى، 1419هـ - 1998م.
19. سليمان البجيرمي (متوفاى 1221هـ):
قوله: (ونسيان القرآن) أي كلاً أو بعضاً إذا كان حافظاً له بعد البلوغ
اين گفته نويسنده كه: فراموش كردن قرآن (از گناهان كبيره است)؛ يعنى تمام قرآن يا برخى از آن، در صورتى كه آن را بعد از بلوغ حفظ كرده باشد.
البجيرمي الشافعي، سليمان بن محمد بن عمر (متوفاى 1221هـ)، تحفة الحبيب علي شرح الخطيب، ج5، ص379، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت/ لبنان - 1417هـ-1996م، الطبعة: الأولى.
20. محمد بن علي الشوكاني (متوفاى 1255هـ):
محمد بن على شوكانى با شمارش گناهان كبيره مىنويسد:
... ونسيان القرآن بعد تعلمه واحراق الحيوان بالنار وامتناع الزوجة من زوجها بلا سبب.
فراموش كردن قرآن بعد از ياد گرفتن آن، سوزان حيوان با آتش، خوددارى همسر از همبسترى در صورتى كه عذر نداشته باشد....
الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى 1255هـ)، إرشاد الفحول إلي تحقيق علم الأصول، ج1، ص99، تحقيق: محمد سعيد البدري ابومصعب، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ ـ 1992م
21. الجاوي الشافعي (متوفاى1316هـ):
ونسيان القرآن كلا أو بعضا إن كان حفظه بعد البلوغ
(يكى از گناهان كبيره) فراموش كردن كل يا برخى از آيات قرآن است؛ اگر آن را بعد از بلوغ حفظ كرده باشد.
الجاوي الشافعي، أبو عبد المعطي محمد بن عمر بن علي بن نووي (متوفاى1316هـ)، نهاية الزين في إرشاد المبتدئين، ج1، ص385، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى.
22. عبد الحميد الشرواني:
ومنع الزكاة وترك الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر مع القدرة ونسيان القرآن واليأس من رحمة الله.
(گناهان كبيره:) ندادن زكات، ترك امر به معروف و نهى از منكر با داشتن قدرت، فراموش كردن قرآن، نااميدى از رحمت خداوند و...
الشرواني الطالسي الشافعي، عبد الحميد بن موسي بن بايزيد بن موسي، حواشي الشرواني علي تحفة المحتاج بشرح المنهاج، ج10، ص214، ناشر: دار الفكر – بيروت.
حال بايد از اين بزرگان سؤال كرد كه آيا رسول خدا صلي الله عليه وآله نيز اين گناه را كه در كنار شرك به خداوند، نداد زكات و... از كبائر محسوب شده، مرتكب شده يا بخارى و مسلم به آن حضرت تهمت زدهاند؟
نتيجه:
روايات فراوانى در مذمت فراموش كردن قرآن و استحقاق عذابهاى سخت در منابع اهل سنت نقل شده؛ تا جائى كه برخى آن را بزرگترين گناهى كه ممكن انسان در قيامت با آن محشور و با خداوند روبرو شود، ذكر كردهاند.
همچنين تعداد زيادى از فقهاى مذاهب مختلف اهل سنت، آن را در كنار شرك به خداوند، سب صحابه، ندادن زكات و... از گناهان كبيره دانستهاند.
با توجه به اين مطالب، آيا مىتوان باور داشت كه پيامبر خدا؛ همان كسى كه قرآن معجزه جاودان آن حضرت محسوب مىشود، آياتى از قرآن را فراموش كرده باشد؟
آيا اهل سنت مىتوانند بپذيرند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله در قيامت در حالى گرفتار بيمارى جذام است، وارد محشر شود؟
بنابراين، به نظر مىرسد كه اتهام فراموش كردن قرآن توسط رسول خدا صلي الله عليه وآله تهمتى است ناروا و زشت كه بخارى و مسلم بدون توجه به عوارضش، آن به پيامبر خدا نسبت دادهاند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات