پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

برنامه: حبل المتين
 
استاد: حضرت آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني
 
تاريخ: 12 / 11 / 1391
 
 
 
مجري:
 
آيا حديث منزلت از نظر اهل سنت مورد اعتماد است؟
 
استاد قزويني:
 
بحث ما در باره حديث منزلت بود که يکي از قوي‌ترين دليل بر امامت اميرالمؤمنين سلام الله عليه است.
 
ما اين حديث را از جهاتي بررسي کرديم و در مناسبت‌هاي مختلف اين روايت از زبان نبي مکرم صادر شده است.
 
در جنگ تبوک و در حديث سد ابواب و در خوابيدن صحابه در مسجد و در قضيه مؤاخاة و در ولادت امام حسن و امام حسين سلام الله عليهما، سال‌ها قبل از قضيه تبوک و در منزل ام سلمة و با روايت‌هاي متعدد و مختلف، شايد بالاي 50 سند دارد که ابن عساکر و ديگران نقل کردند که نبي گرامي فرمود يا علي جايگاه و رتبه تو نسبت به من، همان جايگاه و رتبه حضرت هارون نسبت به موسي است.
 
بعدا عرض خواهم کرد که چرا در ميان اين همه اوصياي انبياء گذشته، نبي گرامي حضرت هارون را مثال مي‌زند؛ چون قضيه خلافت و وزارت هارون در قرآن به صراحت بيان شده است.
 
اين به هيچ وجه قابل انکار و خدشه نيست.
 
در صحت حديث منزلت همين کفايت مي‌کند که حديث منزلت در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است.
 
آقايان مي‌گويند: صحيح مسلم و صحيح بخاري، بعد از قرآن صحيح‌ترين کتاب‌ها است.
 
من به صورت خيلي مختصر براي بينندگاني که شايد جلسه اول ما را نديدند، يک روايت از صحيح بخاري و يک روايت از صحيح مسلم مطرح مي‌کنم.
 
در روايت اول از مصعب بن سعد از پدرش سعد بن ابي وقاص نقل مي‌کند که نبي مکرم که به طرف تبوک مي‌رفتند، اميرالمؤمنين را به عنوان خليفه خودشان در مدينه معين فرمودند.
 
اميرالمؤمنين فرمود: يا رسول الله من را در ميان کودکان و زنان به عنوان خليفه معين مي‌کني؟
 
حضرت فرمود:
 
ألا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى إلا أَنَّهُ ليس نَبِيٌّ بَعْدِي
 
صحيح البخاري، ج 4، ص 1602
 
آيا راضي نيستي که جايگاه تو نسبت به من همانند جايگاه حضرت هارون نسبت به موسي باشد. تمام رتبه‌اي که هارون نسبت به موسي داشت، تو نسبت به من داري فقط يک استثناء وجود دارد و آن اين است که نبوتي در کار نيست.
 
در صحيح مسلم هم آمده است که پيغمبر اکرم فرمود:
 
أَمَا تَرْضَى ان تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى الا انه لَا نُبُوَّةَ بَعْدِي
 
صحيح مسلم، ج 4، ص 1871
 
آن ماجراجوها و آن کساني که اشکالات بني اسرائيلي مي‌کنند، پيغمبر اکرم ابن ام مکتوم را 13 بار به عنوان خليفه معرفي کرده است، در کدام يک از صحابه‌اي که پيغمبر به عنوان خليفه خودش در مدينه معين کرده است و فرموده است: أنت مني بمنزلة هارون من موسي؟ اين را براي ما پيدا کنيد.
 
پيغمبر اکرم شايد بيش از 40 مورد افرادي را به عنوان نائب و خليفه خودش در مدينه گذاشته است؛ مثل ابن ام مکتوم که 13 بار بوده است.
 
يک مورد با يک سند ضعيف، براي ما بگوييد: که پيغمبر فرموده باشد: ابن ام مکتوم تو در مدينه بمان، أنت مني بمنزلة هارون من موسي
 
اين جمله که مي‌فرمايد: الا أنه لا نبوة بعدي پيش کش آقايان باشد.
 
سعيد بن مسيب وقتي اين روايت را مي‌شنود، برايش خيلي مهم و جالب است.
 
دنبال اين است که ببيند که اين روايت به حق صادر شده است يا خير.
 
پسر سعد بن ابي وقاص از پدرش نقل مي‌کند: نبي مکرم به اميرالمؤمنين فرمود:
 
أنت مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى إلا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي
 
صحيح مسلم، ج 4، ص 1870
 
رتبه تو نسبت به من همانند رتبه حضرت هارون نسبت به موسي است؛ جز نبوت.
 
بعد سعيد بن مسيب مي‌گويد:
 
فَأَحْبَبْتُ ان أُشَافِهَ بها سَعْدًا
 
صحيح مسلم، ج 4، ص 1870
 
ديدم خيلي جايگاه مهمي است و مقام و فضيلت بزرگي است و برايم قابل باور نبود.
 
گفتم: شايد افرادي که از سعد بن ابي وقاص نقل مي‌کنند، درچار اشتباه و لغزش شده باشند.
 
دوست داشتم از دو لب سعد بن ابي وقاص بشنوم.
 
فَلَقِيتُ سَعْدًا فَحَدَّثْتُهُ بِمَا حدثني عَامِرٌ
 
صحيح مسلم، ج 4، ص 1870
 
رفتم با سعد بن ابي وقاص ديدار کردم و آنچه را که فرزند ايشان عامر گفته بود، گفتم.
 
فقال انا سَمِعْتُهُ فقلت آنْتَ سَمِعْتَهُ فَوَضَعَ أصبعيه على أُذُنَيْهِ فقال نعم وَإِلَّا فَاسْتَكَّتَا
 
صحيح مسلم، ج 4، ص 1870
 
من از پيغمبر شنيدم، باز هم برايم قابل باور نبود و گفت:‌ واقعا تو از پيغمبر همچنين سخني را شنيده‌اي؟ دو انگشت خود در گوش خود گذاشت و گفت: با اين دو گوش شنيده‌ام و اگر دروغ بگويم: خدا هر دو گوشم را کر کند.
 
ببينيد که کار اميرالمؤمنين سلام الله عليه به کجا رسيده است.
 
سعيد بن مسيب مي‌‌شنود و مي‌گويد: من بايد بروم از خود سعد بشنوم و از سعد هم مي‌شنود و باز هم برايش قابل باور نيست که پيغمبر اين چنين گفته باشد؛ ولي علي را کنار بزنند و ديگران در منصب خلافت بيايند، اين خيلي عجيب است.
 
دقت کنيد که جايگاه حديث منزلت در چه حدي است که يک فردي مثل سعيد بن مسيب که از تابعين و از فقهاي اهل سنت است، برايش جاي تعجب و شگفتي است که همچنين چيزي را پيغمبر فرموده است؛‌ ولي صحابه به گفته پيغمبر عمل نکردند.
 
مي‌گويد: اگر دروغ بگويم خدا گوش‌هاي من را کر کند.
 
اين نشان مي‌دهد که جايگاه حديث منزلت در يک حد بالايي است وگرنه اگر يک فضيلت عادي بود؛ مثلا أنا مدينة العلم و علي بابها يا ديگر احاديثي که در فضيلت اميرالمؤمنين سلام الله عليه است؛ حتي در رابطه با حديث رايت هم همچنين تعبيري نداريم که اين قدر جستجو کنند؛ چون سعيد بن مسيب مي‌داند که جايگاه هارون در قرآن چه جايگاهي است.
 
منازل و رتبه هارون در قرآن تصريح در خلافت و وزارت و جانشيني است.
 
اين آيه قرآن است و جاي شک و شبهه ندارد.
 
آقاي ابن عبد البر يک تعبير قشنگي دارد ايشان مي‌گويد: سخن پيغمبر که فرموده است: أنت مني بمنزلة هارون من موسي، اين را جماعتي از صحابه نقل کردند:
 
وهو من اثبت الآثار وأصحها رواه عن النبى صلى الله عليه وسلم سعد بن أبى وقاص وطرق حديث سعد فيه كثيرة جدا قد ذكرها ابن أبى خيثمة وغيره ورواه ابن عباس وأبو سعيد الخدرى وأم سلمة وأسماء بنت عميس وجابر بن عبد الله وجماعة يطول ذكرهم.
 
الاستيعاب، ج 3، ص 1097 و تهذيب الكمال، ج 20، ص 483 و 484
 
از متقن‌ترين روايات و صحيح‌ترين رواياتي است که از پيغمبر وارد شده است و اين را سعد بن ابي وقاص از پيغمبر نقل کرده‌ است و طرقي که از سعد بن ابي وقاص نقل کرده‌اند، طرق زيادي است و همچنين ابن ابي خيثمه و ابن عباس و ابو سعيد خدري و ام سلمة و اسماء‌ بنت عميس و جابر بن عبد الله و جماعتي از صحابه نقل کرده‌اند که اگر بخواهم اسم‌شان را بياورم طولاني مي‌شود.
 
آيا مي‌شود از کنار همچنين روايتي به همين سادگي گذشت؟
 
پيغمبر فرموده است: أنت مني بمنزلة هارون من موسي، چه شد؟ ثم ماذا؟
 
بنابراين از نظر صحت روايت، هيچ شبهه‌اي نيست، نه تنها حديث منزلت کاملا صحيح است؛ بلکه از صحيح‌ترين روايات است، نه تنها روايت متقني است؛‌ بلکه از متقن‌ترين روايات است.
 
مجري:
 
آيا با اين همه توصيفات شما پيرامون اين حديث، مي شود ادعاي تواتر کنيم؟
 
استاد قزويني:
 
تواتر از ديدگاه اهل سنت غير از تواتري است که آقاي عقيل با عقل مي‌گويد.
 
ايشان مي‌گويد: متواتر ضعيف هم داريم.
 
بعضي وقت‌ها اين آقايان چيزهايي مي‌بافند که در قوطي هيچ عطاري نيست.
 
کار به جايي رسيده است که آقاي ملا زاده اين را مسخره کرده است که اين چه حرفي است و ما در عمرمان نشنيده‌ايم که کسي بگويد: حديث متواتر ضعيف هم داريم؛‌ مثل اين که بگوييم: حديث صحيح ضعيف هم داريم.
 
يک جا شب است و در حالي که شب است روز است، حق است؛ ولي در کنار حق باطل است.
 
چون قافيه به تنگ آيد، شاعر به جفنگ آيد.
 
آقاي ملا زاده مي‌گويد: اين آقا که سواد ندارد، آن آقاي خدمتي که آنجا ايستاده و سواد دارد چرا اعتراض نکرد. اين حرف جالبي است.
 
آقايان معتقد هستند که تواتر در حد آيه‌اي از آيات قرآن است. انکار تواتر انکار آيه‌اي از آيات قرآن است. انکار حديث متواتر را مي‌گويند: ارتداد آور و کفر آفرين است.
 
اين آقايان افاضه مي‌کنند که بعضي از متواترها ضعيف هستند اين از ديدگاه اين آقايان، متواتر هم که باشد، باز هم ضعيف است.
 
اين آقايان مي‌گويند: قرآن شيعه‌ها سند ندارد؛ ولي قرآن ما سند دارد، يک سندي ارائه دادند و دوستان ما پنبه‌اش را زدند و اين‌ها معطل ماندند و سند ديگري نداشتند.
 
گفت:‌ اين طريقي که ما آورده بوديم، ضعيف است؛ ولي طريق ديگري هم داريم.
 
اين قرآني که شما مي‌گوييد: بايد سند داشته باشد، يک سند براي قرآن‌تان بياوريد.
 
من از اهل سنت پوزش مي‌طلبم و عذر مي‌خواهم.
 
اهل سنت به اين‌ها زنگ بزنند و بگويند:‌ شما نماينده ما نيستيد و دشمن و مخالف ما هستيد.
 
جناب ماموستا دکتر حسيني که اينجا بود، گفت: من چند شب قبل داشتم شبکه کلمه را نگاه مي‌کردم، ديدم که مي‌گويند: جشن ميلاد کفر و بدعت است، من به قدري بدم آمد، سريع بستم و گفتم: خفه کنيد صداي تلويزيون را که اين طور مزخرف مي‌گويد.
 
خانم من تحصيل کرده و دانشگاه ديده است، مي‌گفت: اين روح انسان را کدر مي‌کند.
 
کار شما به يک جايي رسيده که يک عالم سني مي‌گويد: من از اين حرف‌هاي مزخرفي که شما مي‌بافيد، بدم مي‌آيد.
 
همه جا به مناسبت ميلاد نبي مکرم جشن مي‌گيرند و شادي مي‌کنند؛ ولي اين آقايان عزا گرفته‌اند.
 
چند شب است که برنامه گذاشته‌اند در رابطه با اين که چرا مردم جشن مي‌گيرند.
 
نمي‌دانم که اين‌ها چه مشکلي با نبي مکرم دارند و نبي گرامي چه چوب تري به اين‌ها فروخته است و چه عداوتي با نبي مکرم و با اهل بيت پيغمبر دارند.
 
خيلي‌ها مي‌گويند: ما که وهابي نداريم.
 
آقايان اهل سنت، ما شاهد بوديم که شما جشن و سرور به مناسبت ميلاد نبي مکرم گرفتيد و اين‌ آقا مي‌گويد: بدعت و حرام و باطل است.
 
کل اهل سنت؛ حتي علماء و عوام اهل سنت معتقد هستند بر توسل و انبياء‌ قائل به توسل بودند و سلف صالح توسل مي‌کردند، آقايان مي‌گويند: توسل باطل است.
 
اين آقايان خودشان را اهل سنت مي‌نامند، مي‌گويند:‌ حقوق ما اهل سنت در ايران ضايع مي‌شود.
 
جناب‌ آقاي هاشمي شما که وطن فروش هستيد، حداقل از ايران حرف نزنيد. شما که حاضر مي‌شويد در يک شبکه‌اي که مال صهيونيست است و با يک وطن فروش ديگر مثل آقاي کديور کنار هم مي‌نشينيد و با هم گفتگو مي‌کنيد، نبايد در مورد ايران حرف بزنيد.
 
دو تا وطن فروش داشتند در رابطه با بحث اهل سنت و خلافت و يک سري مسخره بازي‌هايي که من نمي‌دانم اين‌ها چه کار مي‌کنم. زن و بچه‌تان به شما نمي‌خندند.
 
الحمد لله الذي جعل أعدائنا من الحمقاء
 
در رابطه با تواتر حديث، حاکم حسکاني که متوفاي 470 است و از علماي بزرگ اهل سنت است مي‌گويد: حديث منزلت، حديثي است که استاد ما حافظ ابو حازم مي‌گفت:
 
خرجته بخمسة آلاف إسناد
 
شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، الحاكم الحسكاني، ج 1، ص 195
 
من با 5 هزار سند حديث منزلت را نقل کرده‌ام.
 
حاکم حسکاني والله شيعه و رافضي نبوده است و يک عالم سني است.
 
مي‌گويد: استاد ما ابو حازم مي‌گويد: با 5 هزار سند آمده است.
 
جناب سيوطي که متوفاي 911 است، کتابي دارد به نام الازهار المتناصره في الاخبار المتواتره، تمام احاديث متواتر را در آنجا آورده است.
 
در صفحه 76 حديث شماره 103، ايشان مي‌گويد: يکي از احاديث متواتر حديث منزلت است.
 
جناب صالحي شامي که از علماي بزرگ اهل سنت است و متوفاي 942 است، مي‌گويد:
 
هو حديث متواتر عن نيف وعشرين صحابيا واستوعبها الحافظ ابن عساكر عن نحو عشرين ورقة.
 
سبل الهدى والرشاد، ج 11، ص 292
 
از بيش از 20 نفر از صحابه اين روايت را نقل کرده‌اند و حديث هم حديث متواتر است و حافظ ابن عساکر نزديک 20 صفحه در رابطه با حديث منزلت با سندهاي مختلف از 20 نفر از صحابه نقل کرده است که بخشي از اين‌ها را ما در جلسات قبل اشاره کرديم.
 
مطالب ديگري هم داريم؛‌ ولي به همين اندازه نسبت به تواتر بسنده مي‌کنيم.
 
مجري:
 
آيا حديث منزلت بر امامت اميرمؤمنان دلالت دارد؟
 
آيا دلالت حديث منزلت نسبت به امامت حضرت امير عليه السلام که عمده اساس بحث هم همين است، آيا مي‌توانيم اين دلالت را براي حديث منزلت قرار دهيم؟
 
استاد قزويني:
 
تا الان بحث ما مقدمه بوده است و تازه به ذي المقدمه مي‌رسيم.
 
من در اينجا 8 مورد نکاتي است که مي‌خواهم با بينندگان عزيز مخصوصا عزيزان اهل سنت در ميان بگذارم؛‌ گرچه براي آقايان شبکه‌هاي وهابي و کارشناس‌هايشان، اين حرف‌هاي ما جز قرائت سوره ياسين چيز ديگري نيست.
 
ما انتظارمان اين بود که وقتي ما بيش از 4 ماه است که ادله شيعه را مبني بر امامت و خلافت اميرالمؤمنين مطرح مي‌کنيم، اين آقايان بيايند و جواب دهند.
 
اين آقايان که مي‌گويند: چرا شما در طول اين 14 قرن دليل نداشتيد؟
 
مرحوم علامه در الفين هزار دليل بر امامت و خلافت حضرت امير مطرح مي‌کند.
 
ما که اين همه دليل آورديم.
 
شما هم دليل از آيات قرآن و سنت در رابطه با خلافت جناب ابوبکر ارائه دهيد، ما جلوي بحث را که نمي‌گيريم. ما بقدري که گفتيم، زبان‌مان مو درآورد.
 
اين همه ادله، اين افتخار شيعه است که اضافه بر خودش از کتب اهل سنت هم استفاده مي‌کند و خلافت اميرالمؤمنين سلام الله عليه را اثبات مي‌‌کند.
 
آقايان از کتب شيعه خواستند که ما 40 روايت ارائه داديم که آقايان در همان روايت اول چند گاف بزرگ دادند که آبرو ريزي بود و هر کس که به جاي اين آقا بود، خجالت مي‌کشيد روي آنتن بيايد و صحبت کند؛ ولي آقايان به سنگ پاي قزوين هم زکي گفته‌اند.
 
از نعمت‌هاي بزرگ خداي عالم به شيعه اين است که امروز مخالفين ما، هم از سواد بي‌بهره هستند و هم از ادب بي‌بهره هستند.
 
فحاشي و اهانت و جسارت مي‌کنند و نام راوي‌ها را با وقيح‌ترين تعابير مي‌آورند.
 
اين مکتبي که اين‌ها در آن تربيت يافته‌اند، چه مکتبي است؟
 
آن وقت مي‌گويند: ما اهانت نکرديم.
 
برادر عزيزمان جناب آقاي مولوي مراد زهي که اينجا بود، 40 مورد از فحاشي و اهانت‌هاي رکيک اين آقايان نسبت به مراجع عظام تقليد و نسبت به ائمه عليهم السلام و نسبت به اهل بيت و نسبت به شيعه را در يک سي دي کوچکي به ايشان داديم.
 
اين آقايان مي‌گويند:‌ ما توهين نکرديم، شما ببينيد که چه مي‌گويند.
 
اين آقايان يک جمله براي ما بياورند که به مقدسات اهل سنت در شبکه ولايت چه توسط بنده و چه ديگر کارشناسان‌مان اهانت شده باشد. يک مورد براي ما بياورند.
 
ما بيش از هزار مورد از اهانت‌هاي اين‌ها را ثبت کرديم؛ بعضي از توهين‌هاي اين‌ها قابل پخش نيست، به نواميس شيعه اهانت کردند، به مقدسات شيعه اهانت کرده‌اند.
 
به ائمه اهانت کرده‌اند و به روات جسارت کردند و به مراجع عظام تقليد ما وقيح‌ترين اهانت را کرده‌اند.
 
به حضرت ولي عصر ارواحنا وقيح‌ترين توهين‌ها را کردند، نسبت حضرت زهرا سلام الله عليها جسارت کردند. نسبت به حضرت امير اهانت و جسارت کردند؛ چه خودشان و چه بعضي از تماس گيرنده‌ها.
 
اين‌ها ناصبي هستند و مشکل نسبي دارد؛ کسي که نسبش سالم باشد، نمي‌آيد به حضرت امير جسارت و اهانت کند. يکي از دوستان ما که کوچک‌ترين تندي نسبت به خلفاء مي‌کند، بلافاصله قطع مي‌‌کنيم.
 
خدا را هم شاکر هستيم که هيچ دليلي بر حقانيت شيعه نباشد، کسي يک هفته بحث‌هاي ما و فحش‌ها و بحث‌هاي آقايان را ببيند، خودش به حقانيت شيعه پي مي‌برد.
 
دوستان ما مرتب از داخل و خارج زنگ مي‌زنند که ما شيعه بوديم؛ ولي شيعه شناسنامه‌اي بوديم و با اين برنامه‌هاي شما امروز داريم به هويت شيعه خودمان افتخار مي‌کنيم و به شيعه بودن خودمان مي‌باليم.
 
ما افزون بر ادله محکم و قاطع و مستدلي که در کتاب‌هاي خودمان است، از کتب عزيزان اهل سنت ما اين همه ادله بر حقانيت مذهب شيعه و امامت اميرالمؤمنين و امامت ائمه هدا سلام الله عليهم اجمعين، بيان مي‌کنيم.
 
در رابطه با حديث منزلت، همان روايتي که آقاي مسلم در صحيح خود از سعد بن ابي وقاص آورده است، چند تا نکته ظريف در اين روايت است که من مي‌خواهم يک مقداري در متن روايت موشکافي کنيم.
 
مسلم بن حجاج از سعد بن ابي وقاص نقل مي‌کند:
 
أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بن أبي سُفْيَانَ سَعْدًا
 
صحيح مسلم، ج 4، ص 1871
 
معاويه به سعد بن ابي وقاص دستور داد.
 
دستورش هم مشخص است، ابن تيميه به صراحت مي‌گويد:
 
أمر معاوية بن أبي سفيان سعدا بالسب
 
منهاج السنة النبوية، ج 5، ص 40
 
دستور داد که به علي ناسزا بگويد.
 
اين عزيزان اهل سنتي که از معاويه دفاع مي‌کنند، من نمي‌دانم فرداي قيامت جواب پيغمبر را چه مي‌خواهند بدهند. اين روايتي که در خود صحيح مسلم آمده که مي‌فرمايد:
 
لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ
 
صحيح مسلم، ج 1، ص 86
 
علي را جز منافق دشمن نمي‌دارد، آيا دشمني بالاتر از سب علي بن ابي طالب است؟
 
اگر واقعا نيست، يک مقداري دوستان تأمل کنند، معاويه به سعد بن ابي وقاص دستور داد که به علي ناسزا بگويد و گفت:
 
ما مَنَعَكَ ان تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ
 
صحيح مسلم، ج 4، ص 1871
 
چرا تو به علي بن ابي طالب ناسزا نمي‌گويي؟
 
گويا يک واجبي از واجبات الهي را ترک کرده است. سعد بن ابي وقاص مي‌گويد: من 3 فضيلت و 3 جايگاه و 3 رتبه در علي بن ابي طالب سراغ دارم:
 
فَلَنْ اسبه
 
صحيح مسلم، ج 4، ص 1871
 
هرگز به علي ناسزا نخواهم گفت.
 
نکته اول: مي‌گويد:
 
لان تَكُونَ لي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ الي من حُمْرِ النَّعَمِ
 
صحيح مسلم، ج 4، ص 1871
 
اگر يکي از اين‌ها در من باشد، بهتر است از شتران سرخ مو.
 
به عبارت براي من از بهترين اموال دنيا ارزشش بالاتر است. سعد بن ابي وقاص مي‌خواهد بگويد: نه من و نه ديگر صحابه همچنين جايگاهي نداريم که علي دارد.
 
يکي از آن‌ها حديث منزلت است که پيغمبر فرمود:
 
أَمَا تَرْضَى ان تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى الا انه لَا نُبُوَّةَ بَعْدِي.
 
صحيح مسلم، ج 4، ص 1871
 
اين تعبيري که مي‌گويد:
 
لان تَكُونَ لي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ الي من حُمْرِ النَّعَمِ
 
صحيح مسلم، ج 4، ص 1871
 
اين مي‌خواهد چه بگويد؟
 
مي‌خواهد به صراحت بگويد: اين فضيلت‌ها، فضيلت اختصاصي علي بن ابي طالب است. سعد بن ابي وقاص که از کبار صحابه است و در ميان آقايان اهل سنت جايگاه ويژه دارد، آروز مي‌کند که همچنين جايگاه و رتبه‌اي داشته باشد.
 
ما قبلا از خليفه دوم هم نقل کرديم که گفتند:
 
سَمِعْتُ عُمَرَ بنَ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَقُولُ : كُفُّوا عَنْ ذِكْرِ علي بن أَبي طالبٍ فَقَدْ رَأَيْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ فِيهِ خِصَالاً لأنْ تَكُونَ لِي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ في آلِ الْخَطَّابِ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ.
 
جامع الأحاديث، ج 13، ص 396 و كنز العمال، ج 13، ص 54 و سبل الهدى والرشاد، ج 11، ص 292
 
دست از ناسزا گويي به علي برداريد، پيغمبر اکرم در رابطه با علي گفت: 3 ويژگي دارد که اگر يکي از اين‌ها در من عمر بن الخطاب باشد، از تمام ثروت روي زمين ارزشش براي من بالاتر است و از تمام آنچه که آفتاب بر او مي‌تابد براي من بهتر است.
 
مشخص است که اين قضيه حديث منزلت يک فضيلتي است که هيچ يک از صحابه همچنين جايگاه و فضيلتي نداشتند که جناب خليفه دوم آرزو مي‌کند و مي‌گويد: تک تک اين‌ها از تمام ثروت روي زمين براي من بالاتر است.
 
بعد مي‌گويد: من و ابوبکر و ابو عبيده جراح و تعدادي از صحابه بوديم که پيغمبر اکرم فرمود: علي اولين مؤمن و مسلمان تو هستي:
 
أَنْتَ مِني بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسَى
 
جامع الأحاديث، ج 13، ص 396 و كنز العمال، ج 13، ص 54 و سبل الهدى والرشاد، ج 11، ص 292
 
رتبه تو نسبت به من همانند رتبه حضرت هارون نسبت به حضرت موسي است.
 
حديث منزلت جايگاهي است که صحابه آرزوي همچنين جايگاهي مي‌کنند.
 
اين فضيلت و منقبت و رتبه‌اي است که هيچ يک از صحابه همچنين رتبه‌اي را ندارند.
 
اگر بنا است که براي خلافت افضليت ملاک باشد، افضل از علي وجود ندارد.
 
حديث منزلت دلالت مي‌کند بر اين که رتبه علي از تمام صحابه بالاتر است.
 
نکته دوم: سعد بن ابي وقاص حديث منزلت را مقارن مي‌کند با حديث رايت و پرچم.
 
مي‌گويد: پيغمبر اکرم در روز خيبر، فرمود:
 
لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيُحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ
 
صحيح مسلم، ج 4، ص 1871
 
پرچم را به دست کسي خواهم داد که خدا و پيغمبر را دوست دارد و خدا و پيغمبر هم او را دوست دارند.
 
يک همچنين تعبيري را در حق کدام يک از صحابه مي‌توانيد به ما نشان دهيد؟
 
سعد بن ابي وقاص مي‌گويد:
 
فَتَطَاوَلْنَا لها
 
صحيح مسلم، ج 4، ص 1871
 
همه گردن بلند کرده بوديم و چشم دوخته بوديم که اين نصيب کدام يک از ما خواهد شد، تا اين که اين نصيب علي بن ابي طالب شد.
 
جناب عمر بن الخطاب مي‌گويد:
 
ما أَحْبَبْتُ الْإِمَارَةَ إلا يَوْمَئِذٍ
 
صحيح مسلم، ج 4، ص 1871
 
من فرماندهي را دوست نداشتم؛ مگر امروز؛ چون فرماندهي امروز در قضيه خيبر، نشان دهنده 2 چيز است:
 
1. هر کس اين پرچم دست او باشد، ثابت مي‌شود که او خدا و پيغمبر را دوست دارد.
 
2. خدا و پيغمبر هم او را دوست دارند.
 
آيا فضيلتي بالاتر از اين؟
 
همين نشانگر اين است که اگر در خلافت افضليت ملاک باشد، آقا اميرالمؤمنين از همه افضل است؛ چون تمام صحابه آرزو داشتند که اين قرعه فال، به نام آن‌ها رقم بخورد که فقط به نام علي رقم خورد.
 
نکته سوم: حديث منزلت در سياق آيه مباهله است.
 
من از دوستان تقاضا داريم که دقت کنند.
 
گفتني‌هايي که من در آيه مباهله دارم، امشب مي‌خواهم در اين چند دقيقه بيان کنم.
 
جناب سعد بن ابي وقاص مي‌گويد: علي 3 ويژگي دارد که من هرگز او را ناسزا نمي‌گويم.
 
1-     حديث منزلت
 
2-     حديث رايت
 
3-     آيه مباهله
 
که مي‌گويد:
 
وَلَمَّا نَزَلَتْ هذه الْآيَةُ (فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ) دَعَا رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فقال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلِي.
 
صحيح مسلم، ج 4، ص 1871
 
وقتي آيه مباهله نازل شد، پيغمبر براي مباهله با نصاراي نجران مي‌رفت، بعد از نازل شدن اين آيه، علي و فاطمه و حسن و حسين را با خودشان بردند.
 
علي به عنوان نفس پيغمبر بود و زهرا مرضيه مصداق نسائنا و ابناء نا حسن و حسين سلام الله عليهما بودند.
 
در رابطه با آيه مباهله عزيزان دقت کنند.
 
در مباهله، براي چه اين‌ها رفتند؟
 
مباهله براي چه بود؟
 
براي چه نبي مکرم با نصاراي نجران براي مباهله مي‌روند؟
 
پيغمبر چه چيزي را مي‌خواست ثابت کند؟
 
مي‌خواست ثابت کند که من پيغمبر خدا هستم؛ براي اثبات نبوتش و صداقت کلامش و نصرتش، علي و فاطمه و حسن و حسين سلام الله عليهم أجمعين را مي‌برد.
 
کسي که اين شأنيت و اين لياقت و اين مقام را دارد که براي اثبات نبوت پيغمبر مي‌رود، قطعا اولي است براي قبول امامت بعد از او که استمرار همان نبوت پيغمبر است.
 
در ميان آن همه صحابه، تنها کسي که کانديد مي‌شود براي اثبات نبوت برود، علي بن ابي طالب است.
 
براي امامت و خلافتي که بعد از پيغمبر است، کسي اولي از علي نيست؛ چون اگر اولي از علي بود، پيغمبر در مباهله مي‌برد.
 
رسول گرامي در آيه مباهله علي بن ابي طالب را نفس خودش شمرده است.
 
خداي عالم مي‌فرمايد:
 
وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ
 
سوره آل عمران آيه 61
 
عزيزان تا به حال روي کلمه «انفس» دقت کرده‌اند يا خير؟
 
قطعا نفس واقعي پيغمبر که نيست.
 
کلمه نفس مي‌آيد؛ يعني کسي که هم‌تراز و هم وزن و هم سنگ من است.
 
اين نشان مي‌دهد که آقا اميرالمؤمنين سلام الله عليه که نفس و هم‌تراز و جان پيغمبر است، با پيغمبر در تمام فضائل برابر است؛‌ غير از بحث نبوت و قبول وحي.
 
«أنفسنا» دلالت مي‌کند که علي بن ابي طالب در تمام مقامات با نبي مکرم هم‌تراز است. تمام کمالات پيغمبر در اميرالمؤمنين به دليل همين آيه جمع است.
 
از ويژگي‌ها و کمالات پيغمبر، عصمت و اولي بالمؤمنين من أنفسهم است.
 
از کمالات پيغمبر اين است که افضل از جميع خلق؛ حتي انبياء و ملائکه است.
 
علي بن ابي طالب هم در تمام اين مقامات هم سطح نبي مکرم است.
 
مساوي الاکمل أکمل وأولي بالتصرف
 
اين کاملا واضح و روشن است.
 
جناب سعد بن ابي وقاص که اين 3 فضيلت را در کنار هم قرار مي‌دهد و قضيه مباهله را در کنار حديث منزلت و رايت قرار مي‌دهد، اين‌ها نشان مي‌دهد که جايگاه اميرالمؤمنين يک جايگاه ويژه‌اي است که هيچ يک از صحابه نبي مکرم، همچنين جايگاه و همچنين مقامي ندارند؛ به ويژه همان قضيه أنت مني بمنزلة هارون من موسي.
 
در حق هيچ کدام از صحابه، همچنين جمله‌اي صادر نشده است و در حق هيچ يک از کساني که به عنوان خليفه از پيغمبر اکرم در مدينه بودند يا در مکه يا در طائف بودند، در حق هيچ کدام‌شان همچنين جمله‌اي صادر نشده است.
 
بيننده آقاي حسن اوقلي از مياندوآب:
 
ايام وحدت را به شما و بينندگان عزيز تبريک عرض مي‌کنم.
 
دو تا سؤال داشتم، يکي از سؤال‌هاي من مربوط مي‌شه به آقاي محسني.
 
آقاي محسني، همان طوري که دکتر بارها گفتند: ما اجازه نمي‌دهيم که به شيعيان و مراجع و ائمه توهين شود؛ ولي اين را هم اعلام کردند که من هرگز از خودم دفاع نمي‌کنم، هرچه مي‌خواهند در مورد من بگويند.
 
وظيفه ما در اين رابطه چيست؟
 
آيا ما نبايد از عالمي به اين بزرگواري و به اين عظمت که عالم اسلام کمتر به خودش ديده است، بياييم از ايشان دفاع کنيم؟
 
مجري:
 
ما و ايشان و کل شبکه، از جدشان دفاع مي‌کنيم، جد ايشان مظلوم‌تر هستند.
 
بيننده:
 
من وظيفه خود مي‌دونم که از ايشان به عنوان يک بزرگوار که خدا مي‌داند چقدر به ايشان علاقه داريم دفاع کنم. يکي از آرزوهاي من اين است که يک بار دست ايشان را ببوسم.
 
سؤال دومم اين است که شبکه‌هايي که از عبد الله سبأ نام مي‌برند و مي‌گويند: شيعيان برخواسته از اين عقيده هستند، اين‌ آقاي عبد الله سبأ مگر چقدر قدرت داشته است؟
 
چگونه توانسته است که نفوذ کند و اين همه جنگ و جدال راه بيندازد و اين همه چيز از خودش به يادگار بگذارد؟
 
من مي‌خواهم که بيشتر اين شخص را بشناسم. شنيده‌ام که اين شخص وجود خارجي نداشته است و افسانه است. الان مدارکش در دسترس من نيست.
 
اگر هم چنين شخصي وجود داشته است، يک يهودي چه طور مي‌تواند اين همه در صحابه نفوذ داشته باشد؟
 
بيننده آقاي هاشمي از هرمزگان از اهل سنت:
 
من تعجب مي‌کنم، ما اهل سنت وقتي که اين گفتار خداوند را که مي‌فرمايد:
 
النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ
 
سوره احزاب آيه 6
 
قبول داريم، وقتي بايد نبي را از جان خودمان بيشتر دوست داشته باشيم، حتما اولاد نبي هم از جان خودمان بيشتر دوست داريم که شما مي‌گوييد: هميشه ما بد مي‌گوييم.
 
من نمي‌دانم، شما اگر مدرکي داريد به ما نشان دهيد که کجا ما به آل پيغمبر بد مي‌گوييم.
 
مجري:
 
ما نگفتيم: اهل سنت بد مي‌گويند.
 
بيننده:
 
من همين الان که برنامه شما را دنبال مي‌کردم شنيدم.
 
مجري:
 
شما اهل سنت را با وهابيت يکي مي‌دانيد؟
 
بيننده:
 
من اطلاعاتم در مورد اهل سنت و شيعه زياد است. من با تمام ايران رفت و آمد دارم و در خانه شيعيان رفت و آمد دارم. هم ما به شيعيان احترام مي‌گذاريم و هم شيعيان به ما احترام مي‌گذارند.
 
آن‌ها براي ما جانماز پهن مي‌کنند که ما در خانه‌شان نماز بخوانيم و وقتي آن‌ها به خانه ما مي‌آيند، ما هم براي آن‌ها جانماز پهن مي‌کنيم و حتي مهر هم مي‌گذاريم؛ چون در مقدسات آن‌ها مهر وجود دارد.
 
امروز بالاجبار ما بايد در روابطه ‌مان با شيعه، حتما ؟؟؟ باشيم که امروز تجارت و زندگي ما ايجاب مي‌کند. ما در دين اسلام کسي را نداريم که به آن بد بگوييم، اصحاب و آل پيغمبر را بعد از پيغمبر قبول داريم.
 
من تعجب مي‌کنم از اين که شما گفتيد: شبکه‌هاي وهابي بد گويي به دختر رسول الله کردند. اين اگر مستند باشد که من ببينم بهتر است.
 
مجري:
 
ما گفتيم: شبکه‌هاي وهابي اين توهين‌ها را کرده‌اند.
 
بيننده:
 
من هنوز وهابي نمي‌شناسم، شما 3 خليفه را قبول داريد؟
 
مجري:
 
ما اعتقاد نداريم؛ ولي احترام مي‌گذاريم.
 
بيننده:
 
شما اهل سنت را قبول نداريد.
 
مجري:
 
ما وقتي مي‌گوييم: برادر هستيم، نمي‌گوييم‌: اعتقادات يکديگر را داريم، ما به اعتقادات يکديگر احترام مي‌گذاريم.
 
بيننده:
 
نه احترام نمي‌گذاريد، من مستند خدمت شما مي‌گويم و اگر خواستيد من براي شما ايميل مي‌کنم.
 
استاد قزويني:
 
يک مستند را نشان دهيد.
 
بيننده:
 
من از شهر گراش در استان فارس کليپي دارم که اگر خواستيد مي‌دهم که شما پخش کنيد.
 
استاد قزويني:
 
شما طرف حساب‌تان شبکه ولايت است. شما اگر در شبکه ولايت توهيني به مقدسات اهل سنت ديده‌ايد، يک مورد بيان کنيد ما در خدمت شما هستيم.
 
بيننده:
 
در شهر گراش آقاي دانشمند
 
استاد قزويني:
 
ما اجازه نمي‌دهيم در اينجا از فرد ديگري حرفي مطرح کنيد، طرف حساب شما ما هستيم. در شهر گراش فلان آقا گفته است، شما از آن آقا سؤال کنيد و جوابش را بشنويد.
 
ما طرف حساب شما هستيم. شما بگوييد: در شبکه ولايت چه توهيني به اهل سنت شده است؟ ما اجازه نمي‌دهيم در مورد غير شبکه ولايت صحبت کنيد.
 
بيننده:
 
من براي شما احترام قائل هستم و مي‌خواهم از شما استفاده کنم.
 
استاد قزويني:
 
شما بخواهيد از يک عالم شيعي و من هم از يک عالم سني مطلب بياورم، به درد بحث نمي‌خورد. جز اين که هم وقت شما گرفته مي‌شود و هم وقت ما و هم وقت بينندگان گرفته مي‌شود.
 
ما مسؤل شبکه ولايت هستيم. اگر شما از کارشناس‌هاي ما يا از خود بنده، مطلبي نسبت به مقدسات اهل سنت داريد بيان کنيد. اگر توانستيد ثابت کنيد، بنده اينجا از همه اهل سنت عذر خواهي کنم.
 
بيننده:
 
يعني در ايران هر اتفاقي بيافتد و در شهرهاي ايران هر حجت الاسلامي که شما مي‌شناسيدش و ديشب از اين حجت الاسلام دفاع کرديد و گفتيد: او در قديم بد مي‌گفت و الان بد نمي‌گويد، من صحبت شما را شنيدم.
 
استاد قزويني:
 
آن زماني که آن آقا توهين مي‌کرد، توهين ايشان را پخش مي‌کنند؛ ولي الان که برگشته و توهين نمي‌کند و احترام مي‌کند، اين را شما پخش نمي‌کنيد.
 
شما بگوييد:‌ ابو سفيان و معاويه و ديگران در جنگ بدر عامل کشته شدن 70 نفر از شهداي اسلام شدند. اين‌ها قلب پيغمبر را به درد آوردند.
 
همين خالد بن وليد عامل اصلي کشتار اين 70 نفر بوده است، با اين جنايت، شما مي‌گوييد: مسلمان شد و تمام شد رفت. فرض آقاي دانشمند 10 تا توهين کرده است.
 
بنده ايشان را به منزلم خواستم و با ايشان صحبت کردم و دليل آوردم، ايشان از صحبت من قانع شد.
 
الان چندين نوار هم براي من آورده است که توهين نکرده است.
 
به من گفت: در خرم آباد يا بروجرد بود که من منبر مي‌رفتم، من نگاه کردم، ديدم که خيلي تعبير محترمانه و مؤدبانه و تجليل از اهل سنت دارد. بنا نيست که يک فردي کار زشتي کرد، تا آخر عمر بخشيده نشود.
 
خداي عالم مي‌فرمايد:
 
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ.
 
سوره زمر آيه 53
 
اگر من قزويني، يک روزي يک حرف بد زدم و بعد پيشمان شدم و حرف خوب زدم، آيا شما از خداي عالم هم بالاتر رفتيد؟
 
من اگر دفاع کردم، دفاع از آن کارهاي زشت و توهين آن‌ آقا نکردم.
 
گفتم: براي من اين قدر اثبات شده است.
 
ما به هيچ وجهي نه از ايشان و نه از ديگران؛‌ حتي اگر 50 سال قبل تندي داشتند، ما در شبکه ولايت، يک ثانيه هم از اين عزيزان برنامه پخش نکرديم.
 
الان نزديک 150 کارشناس در شبکه ولايت است که اين‌ها از هزار خان رستم رد شده‌اند. تمام ويژگي‌هايشان و سخنراني‌هايشان و سوابق‌شان را بررسي مي‌کنيم.
 
اگر براي ما محرز شود که يک عالمي 30 سال قبل کوچک‌ترين توهيني به اهل سنت کرده باشد، ايشان را نمي‌آوريم؛ مگر اين که ما علم نداشته باشيم و يا خبر نداشته باشيم.
 
اگر با خبر باشيم، يک ثانيه در شبکه ولايت از اين‌ آقايان ما برنامه پخش نمي‌کنيم.
 
اين نهايت ارادت ما به اهل سنت است.
 
بيننده:
 
1400 سال قبل يک اتفاق افتاده است و ما اينجا در مورد آن بحث مي‌کنيم.
 
شما يک مستند در مورد آقاي دانشمند داريد که توبه کرده است؟
 
من مي‌گويم: با تمام اين‌ها ارتباط دارم و با هم برادر هستيم و رفت و آمد داريم و نون و نمک يکديگر را مي‌خوريم. من نمي‌خواهم که اين شبکه‌ها برادري ما را بهم بزنند.
 
آن‌ها آن اين شبکه را مي‌بينند و آن شبکه فارسي زبان اهل سنت را مي‌بينند.
 
اين اختلافات دامن زده مي‌شود. وقتي در شهر گراش که در 10 کيلومتري شهر اهل سنت است، در مجلسش نشسته بودم مي‌گويد: عمر لعنت الله عليه
 
استاد قزويني:
 
ما از شما معذرت مي‌خواهيم. ما مي‌گوييم: هر حرفي زده است براي گذشته است. اين نحوه صحبت کردن نيست. اگر سؤال داريد بپرسيد.
 
فلان آقا فلان چيز را گفته است، شما مي‌خواهيد دوباره حرف آن آقا را مطرح کنيد.
 
اگر 10 نفر هم نشنيده‌اند بشنوند، اين در حقيقت يک نوع فتنه انگيزي است.
 
يک حرفي زده است، شما بايد اين حرف را تکرار کنيد که اگر 10 نفر هم نشنيده‌اند بشنوند و ما هم 10 نفر از علماي اهل سنت که توهين کرده‌اند را مطرح کنيم که 10 نفر شيعه‌اي که نشنيده‌اند بشنوند. اين صحيح نيست.
 
من اصرار مي‌کنم که شما حرف آن شخص را نزن. طرف حساب شما ما هستيم. شما بيا از شبکه ولايت صحبت کن و ما پاسخگو هستيم. ما پاسخگوي هيچ عالم و هيچ مداحي نيستيم. مداح يا عالمي کار اشتباه کرده است، فردا خودش مي‌داند.
 
شما اصلا تصور کن که اين آقا برنگشته است و بر همان حال خودش است.
 
ما مي‌گوييم: اهانت به مقدسات اهل سنت گناهي بزرگ و نابخشودني است.
 
حضرت آيت الله مکارم شيرازي که جديدا از ايشان در رابطه با اهانت به صحابه و مقدسات اهل سنت سؤال کردند، ايشان رسما فتوا داده‌اند که اين کار صحيح نيست و خلاف است و هر گونه اهانت به مقدسات اهل سنت پيش خداي عالم مسؤليت بزرگ دارد و بر همه واجب است؛ چه شيعه و چه سني واجب است که نسبت به مقدسات يکديگر احترام بگذارند.
 
ان شاء الله ما در جلسه بعدي عين فتواي ايشان را نشان مي‌دهيم که ببينيد اين مراجع و بزرگان ما هستند.
 
آن آقا در لندن به ام المؤمنين عائشه اهانت کرد، همه مراجع ما محکوم کردند و رهبري هم محکوم کرد؛ ولي اين خل و چل‌هاي شبکه‌هاي وهابي، همه را کنار گذاشته‌اند.
 
چون آن آقا توهين کرده است و يک بچه 9 ساله در جايي توهين مي‌کند، با کمال وقاحت اين را مرتب پخش مي‌کنند.
 
مشخص است که شما دنبال فتنه و اختلاف هستيد؛ چون اگر اين اختلافات نشود، شما بودجه‌هاي ميلياردي نمي‌خوريد و اگر اين اختلاف نباشد، شما سر ملا زاده بد بخت کلاه نمي‌گذاريد و حقش را بالا بکشيد که جلز و ولز بد بخت بالا بيايد.
 
انسان بخواهد بخورد، از يک شخصي مي‌خورد که حقي داشته باشد و يک انسان ظالم و قلدري باشد.
 
من نمي‌دانم که اين‌ها عقل و شعور خود را کجا بردند که يک بچه 9 ساله يک جايي در بين چند تا انسان نادان و جاهل يا مغرض توهين مي‌کند و اين‌ها پخش مي‌کنند.
 
اهل سنت و شيعه اين را بدانند که امروز دشمنان اسلام نه کاري به شيعه دارند و نه به سني.
 
اگر در سوريه آمريکا يا اسرائيل سرباز پياده کند و مسلمان‌ها را بکشند، مردم عليه اسرائيل و عليه آمريکا موضع مي‌گيرند. همه جا محکوم مي‌کنند.
 
سربازان صهيونيستي آمدند و مسلمان‌ها را به رگبار بسته‌اند.
 
اين آقايان در خانه‌هايشان نشسته‌اند و پشت درهاي بسته توطئه مي‌کنند و ما مسلمان‌ها را به جان هم مي‌اندازند.
 
در سوريه چه آن‌هايي که از طرف دولت هستند و چه آن‌هايي که تروريست يا مسلمان يا آزادي خواه، از هر دو طرف چه کساني کشته مي‌شوند؟
 
آن‌ها در خانه‌هايشان نشسته‌اند و ما مسلمان‌ها را به جان هم انداخته‌اند، ما آن‌ها را بکشيم و آن‌ها ما را بکشند. 4 تا وهابي را تحريک کنند که مسجد را منفجر کنند و عزاداري‌ها را منفجر کنند.
 
از اين طرف شيعه را عليه سني و سني را عليه شيه تحريک مي‌کنند.
 
امروز اگر کوچک‌ترين حرکتي از ما صورت بگيرد، بين شيعه و سني اختلاف بندازد، خلاف شرع است و حرام است و خدا و ائمه و حضرت زهرا سلام الله عليها و امام زمان سلام الله عليه قطعا به اين راضي نيست و هيچ حرامي امروز بالاتر از اين نيست که ما بياييم به بهانه دفاع از اهل بيت هفته برائت راه بيندازيم.
 
اين‌ها منتشر مي‌شود و آن‌ها را عليه شيعه تحريک مي‌کنند.
 
در ايران شما اکثريت هستيد؛ ولي در ديگر کشورها عزيزان در اقليت هستند.
 
در خود داخل کشور، اکثريت و اقليت مطرح نيست.
 
امروز ميلياردها ميليارد سرمايه گذاري مي‌کنند تا با 50 واسطه يک شيعه را وادار کنند که به صحابه فحش و ناسزا بگويد.
 
يک سني و يک وهابي را با 50 واسطه تحريک مي‌کنند که به مقدسات شيعه توهين کند. دشمن هم همين را مي‌خواهد.
 
ما نه از اصول اعتقادات شيعي دست برمي‌داريم و نه از تولي دست برمي‌داريم و نه از تبري دست برمي‌داريم؛ تبري نباشد، تولي معنا ندارد؛ ولي معناي تولي اين نيست که من در شبکه هفته برائت اعلام کنم و جلسات برائت بگيرم.
 
شيعه و سني همه معتقد هستيم که از دشمنان محمد و آل محمد، بايد بيزاري جست. اين که مصداق آن چه کسي است، من نبايد بيايم يک مطلبي بگويم که احساسات عزيزان اهل سنت را به يک نوعي جريحه دار کنم.
 
بيننده آقا عليرضا از مشهد:
 
اي بنده ما چه بي‌وفايي                                      که از مهر به سوي ما نيايي
 
آنگه که تو را دهيم دردي                            ناچار شوي دمي بيايي
 
وآنگه که تو را دهم شفايي                         ياغي شوي و دگر نيايي
 
من هر وقتي که حرم مي‌روم، از آقا امام رضا خواهش مي‌کنم که شما از خدا بخواهيد که يک ذهن قوي مثل دکتر حسيني قزويني به ما دهد که در راه امام زمان خرج کنيم.
 
آيا جناب عمر بن خطاب به آيات قرآن جهل داشتند؟
 
چرا بانو فاطمه زهرا سلام الله عليها وصيت کردند که شبانه دفن شوند؟
 
استاد قزويني:
 
در رابطه با سؤال اول شما، جواب مثبت است.
 
موارد متعددي بوده است که از جناب خليفه دوم سؤال کردند و ايشان اظهار داشته است که من آگاهي ندارم. قضيه تيمم بوده است. قضيه «أبا» (وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا (31)) بوده است.
 
در رابطه با حضرت زهرا هم ان شاء الله در ايام فاطميه مفصل جواب خواهيم داد.
 
بيننده آقاي عباسي از تهران از اهل سنت:
 
من با صحبت‌هاي جناب آيت الله قزويني در رابطه با آقاي دانشمند واقعا موافق هستم؛ چون هر آدمي پاسخگوي اعمال خودش است.
 
ايشان توهين مي‌کنند، خودشان جواب گوي اعمال خودشان هستند.
 
اين وحدتي که واقعا مي‌گوييد، ان شاء الله خداوند اين وحدت را بين سني و شيعه بيشتر کند؛ چون به قول آقاي قزويني، دشمن‌هاي اسلام از خدايشان است که سني و شيعه به جان هم بي‌افتند. اين‌ها دشمن اسلام هستند. هرچه سني يا شيعه کشته شود، راضي هستند. تفرقه کار آن‌ها است.
 
در مورد سوره مبارکه اعراف آيه 188 مي‌خواستم آيت الله قزويني براي ما توضيح دهند؛ چون من امشب داشتم قرآن را تلاوت مي‌کردم، اين آيه به چشم من خورد که يا من مفهوم اين را متوجه نمي‌شوم يا به نظر من کسي از غيب آگاه نيست. من اين طور متوجه شدم.
 
خداوند مي‌فرمايد:
 
قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
 
استاد قزويني:
 
القرآن يفسر بعضه بعضا
 
در يک جا قرآن مي‌فرمايد:
 
اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا
 
سوره زمر آيه 42
 
خدا نفس‌ها را قبض روح مي‌کند.
 
بنابراين اگر اين طور باشد، پس عزائيل و يارانش چه کاره هستند؟
 
در آيات ديگر هم مي‌فرمايد:
 
قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ
 
سوره سجده آيه 11
 
اين دو آيه را بايد کنار هم بگذاريم.
 
يک جا که قرآن مي‌فرمايد: خدا است که فقط شما را قبض روح مي‌کند و يک جا هم مي‌فرمايد: ملک الموت قبض روح مي‌کند، معناي آن اين است: آن که واقعا در دنيا تمام افعال را صورت مي‌دهد به صورت مستقل خداوند است.
 
توفي الانفس و ميراندن و زنده کردن همه براي خدا است؛ ولي خداي عالم که مستقيم، نمي‌آيد افراد را قبض روح کند.
 
خداي عالم مستقيم روزي به من و شما نمي‌دهد، خداي عالم والمدبرات امرا است.
 
يک سري ملائکه دارد که تدبير امور به عهده آن‌ها است و مي‌فرمايد:
 
قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ
 
سوره سجده آيه 11
 
از طرف خداي عالم وکيل هستند.
 
ما بيش از 100 آيه داريم که اين طور است.
 
يک جا مي‌فرمايد: خدا روزي مي‌دهد و در جاي ديگري مي‌فرمايد: پدر و مادر روزي مي‌دهند. يک جا مي‌فرمايد: کشاورزها زراعت مي‌کنند و در جاي ديگري مي‌فرمايد: خدا زراعت مي‌کند.
 
در بحث علم غيب هم، علم غيب استقلالي و ذاتي براي خدا است. غير از خداي عالم احدي در دنيا علم غيب استقلالي ندارد.
 
پيغمبر اکرم که مي‌فرمايد:
 
وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
 
سوره اعراف آيه 188
 
اگر من غيب مي‌دانستم، تمام خيرات را به طرف خودم جذب مي‌کردم.
 
يعني من از پيش خودم علم غيب ندارم.
 
شما آيه 188 سوره اعراف را در کنار آيه 26 سوره جن بگذار.
 
در آنجا مي‌فرمايد:
 
عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا
 
سوره جن آيه 26 و 27
 
خداي عالم غيبش را به کسي نشان نمي‌دهد و ظاهر نمي‌کند مگر براي پيامبران.
 
معلوم مي‌شود که پيامبران علم غيب دارند؛ ولي پيامبران از پيش خودشان علم غيب ندارند. اگر پيغمبري گفت: من از پيش خودم علم غيب دارم، نستجير بالله اين کفر است.
 
براي همين در قضيه حضرت عيسي مي‌فرمايد:
 
أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآَيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
 
سوره آل عمران آيه 49
 
من از گل به صورت پرنده چيزي درست مي‌کنم و در آن مي‌دمم و به اذن خدا پرنده مي‌شود. من آنچه که شما در خانه‌هايتان مي‌خوريد، خبر دارم؛‌ نه تنها از خورد و خوراک شما خبر دارم؛ بلکه از تمام آذوقه‌ها و مواد غذايي که در خانه‌تان ذخيره کرده‌ايد، از آن هم خبر دارم.
 
آنچه که در عالم هستي مدبر واقعي است و فاعل استقلالي است، خداي عالم است و مابقي هرچه انجام مي‌دهيم، الله خلقکم و ما تعملون.
 
هر کاري که بنده انجام مي‌دهم؛ مثلا الان صحبت مي‌کنم، اگر بگويم اين من هستم که از پيش خودم صحبت مي‌کنم، اين کفر و شرک است.
 
لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم
 
اميدوارم که قضيه روشن شده باشد.
 
بيننده:
 
ما قبول داريم که پيغمبر گرامي اسلام به وسيله وحي از علم غيب آگاه مي‌شدند.
 
سؤالي که پيش مي‌آيد اين است که بعد از پيغمبر وحي قطع مي‌شود.
 
چه جوري امام صادق چيزي از آينده گفته‌اند؟
 
اين را شما قبول داريد، وحي بعد از پيغمبر قطع شده است. اين‌ها چه طوري از علم غيب آگاه شده‌اند در صورتي که وحي نبوده است؟
 
استاد قزويني:
 
اگر شما به خود کتاب‌هاي اهل سنت مراجعه کنيد، من يک حديثي از صحيح مسلم براي شما مي‌خوانم، كه جواب شما است:
 
2891 وحدثنا محمد بن بَشَّارٍ حدثنا محمد بن جَعْفَرٍ حدثنا شُعْبَةُ ح وحدثني أبو بَكْرِ بن نَافِعٍ حدثنا غُنْدَرٌ حدثنا شُعْبَةُ عن عَدِيِّ بن ثَابِتٍ عن عبد اللَّهِ بن يَزِيدَ عن حُذَيْفَةَ أَنَّهُ قال أخبرني رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بِمَا هو كَائِنٌ إلى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ فما منه شَيْءٌ إلا قد سَأَلْتُهُ إلا أَنِّي لم أَسْأَلْهُ ما يُخْرِجُ أَهْلَ الْمَدِينَةِ من الْمَدِينَةِ
 
صحيح مسلم، ج 4، ص 2217
 
حذيفه مي‌گويد: پيغمبر از تمام اتفاقاتي که تا قيام قيامت، مي‌افتد به من خبر داد.
 
پيغمبر اکرم که عالم غيب باذن الله است خبر مي‌دهد و آقاي حذيفه تا قيام قيامت از همه مطالب با خبر است.
 
اگر امام صادق هم از آينده و غيب خبر مي‌دهد، اين را از پدر بزرگوارشان امام باقر گرفته است و امام باقر از امام سجاد و امام سجاد از امام حسين و امام حسين از اميرالمؤمنين و اميرالمؤمنين از پيغمبر گرفته است. آيا اين استبعاد دارد؟
 
در صحيح مسلم اگر دو تا حديث جلوتر بياييد، از ابو زيد نقل مي‌کنند:
 
صلى بِنَا رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم الْفَجْرَ وَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَخَطَبَنَا حتى حَضَرَتْ الظُّهْرُ فَنَزَلَ فَصَلَّى ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَخَطَبَنَا حتى حَضَرَتْ الْعَصْرُ ثُمَّ نَزَلَ فَصَلَّى ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَخَطَبَنَا حتى غَرَبَتْ الشَّمْسُ فَأَخْبَرَنَا بِمَا كان وَبِمَا هو كَائِنٌ فَأَعْلَمُنَا أَحْفَظُنَا
 
صحيح مسلم، ج 4، ص 2217
 
پيغمبر نماز صبح را خواند و به منبر رفت و خطبه خواند تا نماز ظهر، نماز ظهر را خواند، دوباره خطبه خواند و نماز عصر را خواند و خطبه خواند تا غروب.
 
بعد از نماز صبح تا نماز عشاء، پيغمبر يک روز تمام خطبه خوانده است.
 
پيغمبر در اين يک روز تمام آنچه که در گذشته اتفاق افتاده و در آينده بنا بود اتفاق بيافتد، همه را خبر داد، هر کدام از ما حافظه‌اش قوي‌تر بود، مطالب را گرفتيم و هر کس حافظه‌اش قوي نبود، نتوانست مطلبي بگيرد.
 
اگر پيغمبر اکرم به باذن الله مي‌داند و به صحابه مي‌گويد، علي هم جزء همين صحابه است. اميرالمؤمنين احفظ صحابه است و تمام مطالب را گرفته است.
 
أنا مدينة العلم و علي بابها
 
أنا مدينة‌ الحکمة علي بابها
 
براي همين از اميرالمؤمنين به تدريج ائمه عليهم السلام گرفته‌اند.
 
در رابطه با خود خليفه دوم، آقايان اهل سنت مي‌گويند: پيغمبر فرمود: اگر بنا باشد يک فردي محدث باشد، يعني ملائکه با او سخن بگويند، جناب عمر بن الخطاب است.
 
چه طور جناب خليفه دوم اين شأنيت و اهليت را دارد که ملائکه با او سخن بگويند؛ ولي اميرالمؤمنين و فرزندان بزرگوارشان اين شأنيت را ندارند؟
 
بيننده آقاي محمد امير از يزد:
 
من چقدر وقت دارم؟
 
مجري:
 
3 دقيقه
 
بيننده:
 
اين برادر اهل سنت ما الان 11 دقيقه صحبت کردند. من چند تا مطلب دارم شايد بيشتر از 3 دقيقه شود. ما در خدمت حاج آقا که هستيم خيلي خوشحال هستيم و احساس مي‌کنيم که ايشان کم و کسري‌ها را رفع مي‌کنند.
 
من در رابطه با حديث منزلت يک مطلبي مي‌خواهم عرض کنم. اين صحبت‌هايي که شما گفتيد، خيلي جامع و خوب بود.
 
اين‌ها مي‌گويند: مربوط به جنگ تبوک بوده است. اين جانشيني حضرت 40 روز طول کشيده است. ما معتقد هستيم که به اندازه يک ثانيه، همان اندازه، تمام خواصي را که در رابطه با حضرت هارون بود، به حضرت امير منتقل شد.
 
همين که ايشان فرمودند و يک لحظه هم که شد، تمام آن خواص به حضرت منتقل شد. حضرت موسي از خدا خواستند که حضرت هارون وزيرشان باشد، وزير هم در عربي به معني پناهگاه است؛ يعني کسي که به او پناه ببرم.
 
خداوند عالم در قرآن مي‌فرمايد: ما موسي را با زبان تورات به وسيله هارون قوي کرديم و او را پشتيبان تو قرار داديم.
 
خود حضرت رسول الله به يک نحوي فرمودند: يا علي مدد. اين چيزي است که طبق همين آيات و روايات مشخص است.
 
يک حديثي است که من از بخاري خواندم و ترجمه آن را هم آقاي ترشابي کرده است و اين را در اينترنت انتشار داده‌اند. يک حديث مفصلي است که من خلاصه آن را مي‌گويم.
 
حضرت رسول صلي الله عليه وآله 3 نفر را تشبيه مي‌کنند.
 
من فقط اين تشبيهي که براي مولايمان اميرالمؤمنين کرده‌اند را مي‌گويم.
 
أنت مِنِّي وأنا مِنْكَ
 
صحيح البخاري، ج 2، ص 960
 
من تو هستم و تو من هستي.
 
واضح‌تر از اين ديگر نمي‌شود و اين از جانشيني رد کرده است.
 
أنت مني وأنا منک، بهترين حديثي که در اين کتاب است، همين حديث است.
 
بالاتر از اين ديگر نمي‌شود. اين يک کلام خيلي خوبي است.
 
در رابطه با اعياد و وفات که گذشت، من يک مطالب قرآني داشتم که 3 مرتبه با شبکه کلمه و با 3 نفر از اين کارشناسان‌شان صحبت کردم. اين‌ را ما روخواني کرديم و تفسير نکرديم.
 
ما عرض کرديم: در قرآن کريم در سوره مريم، خداوند از حضرت يحيي خيلي تجليل مي‌کنند و از ايشان به عنوان بهترين پرهيزکار ياد مي‌کنند، مي‌فرمايد:
 
وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا
 
سوره مريم آيه 15
 
سلام بر تو يحيي در روز ولادتت و روز موتت و روزي که برانگيخته مي‌شوي.
 
خداوند در اينجا خلاصه زندگي حضرت يحيي را به 3 روز خلاصه کرده است، روز تولد و روز مرگ و روز قيامت؛ روز قيامت که خداوند مي‌فرمايد: يوم عظيم است.
 
يعني تولد و وفات با يوم عظيم مساوي شده است.
 
اينجا مشخص است که وقتي خداوند تبارک وتعالي سلام مي‌فرستد و روز تولد آن را ذکر مي‌کند، يک چيزي هست که مي‌فرمايد: روز تولد.
 
وقتي مي‌خواهد تکريم کند مي‌فرمايد: روز تولد.
 
حضرت عيسي هم که پيامبر اولي العزم است، در همين سوره در مورد ايشان مي‌فرمايد: سلام خدا بر من بر روز تولدم و بر روز وفاتم و بر روز رستاخيزم.
 
اين چيزي است که خداوند آن را مشخص کرده است.
 
اين‌ها گفتند: اين مربوط به آن دوران است. پيغمبر ما اين کارها را نکرده است و جشن هم نگرفته است.
 
استاد قزويني:
 
نکات خوبي گفتيد؛ مخصوصا همان نکته اول که حضرت عالي اشاره کرديد که نبي مکرم به اميرالمؤمنين مي‌فرمايد:
 
أنت مِنِّي وأنا مِنْكَ
 
صحيح البخاري، ج 2، ص 960 و ج 3، ص 1357 و ج 4، ص 1551
 
اين روايت در 3 جاي بخاري آمده است.
 
در مورد حمزه يک صحبتي مي‌کند و در مورد جعفر يک حرفي مي‌زند و به زيد يک حرفي مي‌زند و به اميرالمؤمنين که مي‌رسد اين جمله را مي‌فرمايد.
 
گر در خانه کس است يک حرف بس است.
 
بيننده آقا فرهاد از کردستان از اهل سنت:
 
آقاي قزويني گفتند: که ما در شبکه‌مان اصلا به اهل سنت توهين نمي‌کنيم؛ ولي من دلائل زيادي دارم که شما توهين مي‌کنيد.
 
استاد قزويني:
 
بگوييد: ما در خدمت هستيم.
 
بيننده:
 
من بارها در شبکه‌تان ديدم به شيخ الاسلام رحمت الله عليه توهين کرديد.
 
استاد قزويني:
 
به کدام شيخ الاسلام؟
 
بيننده:
 
شيخ الاسلام ابن تيميه.
 
استاد قزويني:
 
ما ابن تيميه را شيخ الاسلام نمي‌دانيم، اهل سنت هم او را شيخ الاسلام نمي‌دانند.
 
آقاي محمد بن محمد بخاري وقتي به ابن تيميه مي‌رسد، ايشان مي‌گويد::
 
من أطلق على ابن تيمية أنه شيخ الإسلام فهو بهذا الإطلاق كافر
 
الضوء اللامع لأهل القرن التاسع، شمس الدين السخاوي، ج 9، ص 292
 
هر کس به ابن تيميه بگويد: شيخ الاسلام، با همين اطلاق کافر است.
 
ما که نگفتيم، امام سبکي هم همين تعبير را دارد.
 
بيننده:
 
يقين داشته باشيد که آن شخصي که همچنين حرفي زده است دشمن اسلام است.
 
استاد قزويني:
 
شما نظرتان اين است که او دشمن اسلام است.
 
مجري:
 
جناب آقاي ابن تيميه به حضرت امير عليه السلام توهين مي‌کند، شما اين توهين را قبول داريد؟
 
بيننده:
 
نه، توهين نکرده است. قبول ندارم که به حضرت علي توهيني کرده باشد.
 
استاد قزويني:
 
شما کتاب الدرر الکامنه ابن حجر عسقلاني را تا به حال خوانده‌اي؟
 
بيننده:
 
خوانده‌ام؛ ولي شما تحريفاتي در ترجمه مي‌کنيد.
 
استاد قزويني:
 
شما بگوييد: چه تحريفاتي ما کرديم.
 
بيننده:
 
روايتي که به حضرت علي توهين شده است را بياوريد تا من تحريفات شما را بگويم.
 
استاد قزويني:
 
ايشان مي‌گويد: بعضي ابن تيميه را کافر و زنديق و منافق مي‌دانند.
 
علت اين که مي‌گويند: ايشان منافق است، اين است که نسبت به اميرالمؤمنين سلام الله عليه جسارت کرده است و گفته است:‌
 
أن عليا قاتل للرياسة لا للديانة
 
علي بن ابي طالب فقط به خاطر رياست خواهي جنگ کرده است نه براي ديانت.
 
ايشان در 17 مورد با قرآن مخالفت کرده است و بر خلاف قرآن عمل کرده است.
 
وإنما قاتل للرياسة لا للديانة
 
علي بن ابي طالب اسلامش ارزش نداشته است و بچه بوده است که مسلمان شده است.
 
وکان مخذولا حين ما توجه
 
هر کجا علي رفته، جز ذلت چيز ديگري با علي نبوده است.
 
بيننده:
 
همچنين چيزي نيست. اگر در کتاب‌هاي شيخ الاسلام رحمت الله عليه اين چنين بود، يقين بدانيد من ايشان را از اسلام خارج مي‌دانستم.
 
استاد قزويني:
 
شما مي‌گوييد: من عبارت ابن حجر را مطالعه کردم. ابن حجر دروغ مي‌گويد؟
 
بيننده:
 
شيخ الاسلام اگر در کتاب‌هاي خودش داشت من مي‌ديدم.
 
استاد قزويني:
 
اين قدر شيخ الاسلام شيخ الاسلام نکن برادر عزيز من. شما گفتيد: در عبارت تحريف کرديد، من هم عبارت ابن حجر را خواندم. اگر مي‌خواهيد عين عبارت ابن حجر را روي آنتن بياورم و شما ببينيد.
 
بيننده:
 
من ابن حجر را قبول ندارم. اگر در کتاب شيخ الاسلام است بياوريد.
 
استاد قزويني:
 
آقاي ابن حجر و سيوطي و ابن حجر هيثمي را قبول نداريد؛ پس چه کسي را قبول داريد؟
 
بيننده:
 
همه اين کساني را که گفتي قبول دارم. در روايتي که در مذمت شيخ الاسلام آمده است، آن‌ها را قبول ندارم.
 
استاد قزويني:
 
آيا شما آقاي ابن حجر هيثمي که از علماي بزرگ شافعي است، قبول داريد؟
 
بيننده:
 
بله قبول دارم.
 
استاد قزويني:
 
ايشان وقتي به ابن تيميه مي‌رسد، مي‌گويد: ابن تيميه:
 
ابن تيمية عبد خذله الله وأضلَّه وأعماه وأصمه وأذلَّه
 
الفتاوى الحديثية، ج 1، ص 83
 
ابن تميميه يک بنده‌اي است که خدا او را ذليل و گمراه و کر و کور کرده است.
 
آيا اين عبارت آقاي ابن حجر هيثمي که از علماي بزرگ اهل سنت است و شافعي مذهب است، قبول داريد؟
 
آقاي ابن حجر هيثمي مي‌گويد:
 
وبذلك صرح الأئمة الذين بينوا فساد أحواله وكذب أقواله
 
الفتاوى الحديثية، ج 1، ص 83
 
اين سخن تمام پيشوايان اهل سنت است که فساد حال ابن تيميه و دروغگويي او را بيان کردند.
 
بيننده:
 
اين که گفتيد: ابن حجر همچنين چيزي گفته است، گناه کبيره‌اي انجام داده است.
 
هر کس به ابن تيميه توهين کند از اسلام خارج نشده است؛ ولي گناه کبيره انجام داده است. اميداوارم که خدا او را ببخشد.
 
هر کدام از علماي اهل سنت هم که به شيخ الاسلام رحمة الله عليه توهين کند، گناه کبيره مرتکب شده است. من اين عقيده را دارم.
 
استاد قزويني:
 
شما اين عقيده را داريد و علماي اهل سنت هم اين عقيده را دارند. آقاي حصني دمشقي که از علماي بزرگ شافعي است مي‌گويد:
 
إمامه الشيطان
 
دفع شبه من شبه وتمرد، ج 1، ص 95
 
پيشواي ابن تيميه شيطان بوده است.
 
مجري:
 
پس ما به مقدسات اهل سنت توهين نمي‌کنيم؛ بلکه ما با علماي اهل سنت همراه شده‌ايم.
 
بيننده:
 
شما به مقدسات اهل سنت توهين نمي‌کنيد؟
 
استاد قزويني:
 
نه تنها ابن تيميه مقدس نيست؛‌ بلکه منفور اهل سنت است.
 
بيننده آقاي بهرامي از انزلي:
 
صحبتي که من از اساتيد شما شنيدم اين است که آياتي در قرآن است که به حضرت اميرالمؤمنين يا خلافت ايشان اشاره کرده است.
 
اهل تسنن اين را قبول ندارند. چرا در قرآن اسم اميرالمؤمنين نيامده است که اين شبهه‌اي که اهل تسنن دارند بر طرف شود؟
 
مجري:
 
چند وقت است که بيننده برنامه ما هستيد؟
 
بيننده:
 
2 هفته است که بيننده برنامه‌هاي شما هستم.
 
مجري:
 
اين مباحث خيلي مطرح شده است و پاسخ داده شده است.
 
استاد قزويني:
 
در آيه 55 سوره مائده که مي‌فرمايد:
 
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ
 
ولي شما خدا و پيغمبر و آن آقايي است که نماز مي‌خواند و در رکوع انگشتر به سائل مي‌دهد.
 
آقاي آلوسي از علماي بزرگ اهل سنت است، ايشان مي‌گويد: معظم محدثين و کبار حديث نگاران بر اين عقيده هستند که اين آيه در حق علي بن ابي طالب نازل شده است.
 
اين مطلب را در کتاب روح المعاني جلد 6 صفحه 177 و 188 ملاحظه کنيد.
 
اين‌ آيه مي‌فرمايد: ولي امر شما بعد از پيغمبر آن آقايي است که نماز مي‌خواند و در رکوع انگشترش را به سائل مي‌دهد.
 
با اين ويژگي‌ها خداي عالم معين مي‌کند و تمام مفسرين هم مي‌گويند:‌ اين آيه در حق علي نازل شده است.
 
آمدن اسم ملاک نيست، وقتي يک فردي را با مشخصاتش به اين شکل معين مي‌کند، کافي است.
 
مگر آقايان اهل سنت که مي‌گويند: آيه 40 سوره توبه که مي‌فرمايد:
 
إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
 
در رابطه با ابوبکر است و هر کس انکار کند کافر است، اسم ابوبکر در آن آمده است يا به کمک روايات مي‌گويند: در حق ابوبکر است.
 
آيه 11 سوره نور که مي‌گويند:‌ در حق عائشه است، منکر آن هم کافر است، اسمي از عائشه که نيامده است؛ بلکه به کمک روايات مي‌گويند.
 
همان رواياتي که مي‌گويد: آيه 40 در رابطه با ابوبکر است و آيه 11 در رابطه با عائشه است، همان روايات هم مي‌گويند: آيه 55 در رابطه با حضرت امير است و آيه 67 سوره مائده در رابطه با اميرالمؤمنين است و آيه 2 سوره مائده در حق اميرالمؤمنين است.
 
آقاي آلوسي از عبد الله بن مسعود نقل مي‌کند: ما آيه 67 سوره مائده را در زمان پيغمبر اين طور مي‌خوانديم:
 
ياأيها الرسول بلغ ماأنزل اليك من ربك إن عليا ولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته
 
روح المعاني، ج 6، ص 193 و الدر المنثور، ج 3، ص 117
 
نام علي هم در قرآن بوده است و الان نيست.
 
ما که جواب‌گو نيستيم.
 
آلوسي و سيوطي و آقاي محمد رشيد رضا و آقاي شوکاني نقل مي‌کنند که عبد الله مسعود مي‌گويد: ما اين آيه را زمان پيغمبر اين طوري مي‌خوانديم.
 
آقايان اهل سنت بايد به اين جواب دهند که اين شخص مي‌گويد: نام اميرالمؤمنين بوده است و الان در قرآن نيست.
 
من از امثال آقا فرهاد مي‌خواهم بزرگواري کنند و برنامه سراب وهابيت را ببينند و عبارت‌هايي که بزرگان اهل سنت که بيش از 50 نفر از شخصيت‌هاي برجسته اهل سنت که مي‌گويند: ابن تيميه منافق است و مرتد است و از اسلام بهره‌اي ندارد را نگاه کنند.
 
سبکي مي‌گويد: از 73 ملت خارج است.
 
اين همه بزرگان همه اشتباه کردند.
 
حضرت عالي در چه حدي هستيد که به ابن حجر عسقلاني و ابن حجر هيثمي و امام سبکي و حصني شافعي دمشقي بگوييد: اين‌ها اشتباه کردند.
 
پايان.
 
 
 
حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني
 
 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group