پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

برنامه: حبل المتين
 
استاد: حضرت آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني
 
تاريخ :15 / 11 / 1391
 
 
 
*****************
 
مجري:
 
آيا در کتب اهل سنت قرينه صريح در «حديث منزلت» مبني بر خلافت حضرت امير عليه السلام وجود دارد؟
 
استاد قزويني:
 
همانطوري که برادر بزرگوارم اشاره فرمودند، يکي از ادله ي محکمي که بر امامت و خلافت اميرالمومنين سلام الله عليه دلالت دارد، حديث منزلت است.
 
ما در رابطه با حديث منزلت مفصل صحبت کرديم، من يک فهرستي از آنچه که در برنامه هاي گذشته تقديم کرديم را ارائه مي دهم انشاالله خدا توفيقمان بدهد تا بتوانيم اين پاور پوينت ها را تکميل کنيم تا هم در سايت قرار دهيم و هم در اختيار دوستاني که مرتب از ما تقاضا مي کنند.
 
حديث منزلت را در صحيحين مطرح کرديم که در همان قضيه  تبوک بوده است مفصل مطرح شد و گفتني ها در اينجا گفته شد.
 
حديث منزلت در غير حادثه جنگ تبوک همه مطرح شد.
 
در قضيه مؤاخاة ، فتح خيبر ، سد ابواب ، منزل ام سلمه ، ولادت حسنين و همچنين حديث منزلت در موارد متعدد ديگر مطرح شد که اينها به نقل ابن عباس ، ابو سعيد خدري ، ام سلمه و تا به ابوهريره ما رسيديم و صحت حديث منزلت را هم ما مفصل با دوستان صحبت کرديم و اين مباحث سپري شد.
 
در جلسه قبل به دلالت حديث منزلت بر امامت حضرت امير سلام الله عليه رسيديم.
 
ما در اينجا حديث منزلت را به عنوان يک فضيلت بي نظير اميرالمومنين از کتاب صحيح مسلم آورديم که جناب سعد بن وقاص مي گويد:
 
اگر يکي از اين فضائلي که علي دارد در من بود از تمام ثروت با ارزش تر بود.
 
و همچنين از جناب خليفه دوم نقل کرديم که گفت:
 
اگر يکي از اين صفات در من بود
 
 احب الي مما طلعت عليه الشمس
 
و همچنين مقارنت حديث منزلت را با حديث رايت مطرح کرديم و وقوع حديث منزلت در سياق آيه مباهله و اشاره شد بر اينکه حديث آيه مباهله براي اين بود که اميرالمومنين و ديگراني که در قضيه مباهله با نصاراي نجران حضور داشتند و شرکت کرده بودند هدف اثبات نبوت رسول اکرم و اثبات صداقت و راستي سخن نبي مکرم و نصرت آن حضرت بوده است.
 
و عرض کرديم که کساني که اين شأنيت و اهليت و مقام و رتبه را دارند که به امر الهي در اثبات نبوت نبي مکرم حضور پيدا کنند، قطعا براي خلافت نبي مکرم از ديگران بيشتر شايستگي دارد.
 
اما در رابطه با صحبتي که برادر عزيزم امروز سوال کردند که آيا ما در حديث منزلت دليل يا قرينه ي واضحي داريم که دلالت کند بر خلافت اميرالمومنين يا نه؟
 
دوستان اگر دقت کنند من گمان مي کنم به قول معروف که مي گويند در خانه کس است يک حرف بس است ما نزديک به 4، 5 ماه است که ادله متعدد در مورد امامت و خلافت اميرالمومنين با سندهاي صحيح و دلالت هاي صريح بيان کرديم.
 
و از اين آقايان هم خواستيم که بيايند و حداقل در کنار اين انبوه روايات يک روايت صريح يا يک آيه با تفسير با شان نزول در رابطه با خلافت جناب خليفه اول مطرح کنند ولي متاسفانه دريغ از ارائه يک دليل و يا يک قرينه و يا يک شاهد.
 
البته ما قصدمان نه جسارت به اهل سنت است و نه به اين آقايان ولي اين ادله ما است
 
قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
 
سوره بقره آيه 111
 
شما ببينيد اين عباراتي که ما آورديم يکي از اين عبارات در شان خليفه اول وارد شده است يا نه ؟
 
آن وقت ما وجدان خود را به قضاوت فرا بخوانيم.
 
روايت را جناب حاکم نيشابوري از احمد بن حنبل ، يحيي بن حماد از ابي بلث از ابن عباس نقل مي کند تا آنجايي که مي گويد پيامبر اکرم به اميرالمومنين فرمود:
 
اما ترضى أن تكون منى بمنزلة هارون من موسى الا انه ليس بعدي نبي انه
 
علي آيا دوست نداري که رتبه تو نسبت به من همانند هارون به موسي باشد مگر اينکه نبي بعد از من نيستي
 
بعد فرمود:
 
لا ينبغي ان اذهب الا وأنت خليفتي
 
من از مدينه به طرف منطقه تبوک نخواهم رفت مگر اينکه تو خليفه و جانشين من باشي.
 
المستدرك - الحاكم النيسابوري - ج 3 ص 134
 
اين آقاياني که مي گويند علي عليه السلام به عنوان خليفه پيامبر و جانشين پيامبر در مدينه بود ديگران هم بودند و ابن ام مکتوم 13 بار، بفرماييد آيا همچنين تعبيري در مورد هيچ يک از موارد فرموده است ؟
 
حتي در نمازي که آقايان ادعا مي کنند در همان بيماري نبي مکرم که فرمود:
 
مروا ابابکر ان تصلي بالناس
 
آيا اين تعبير در کنارش بود که و هو خليفتي؟
 
خوب اين تعبير تعبير خيلي بزرگ ، سنگين و داراي پيام است.
 
بعد ابن عباس مي گويد:
 
قال ابن عباس وقال له رسول الله صلى الله عليه وآله أنت ولي كل مؤمن بعدي ومؤمنة
 
تو ولي امر تمام مومنين و مومنات بعد از من هستي
 
اين تعبير در حق کدام يک از افراد و صحابه آمده است ؟
 
بعد جالب اين است که حاکم نيشابوري مي گويد:
 
هذا صحيح الاسناد
 
المستدرك - الحاكم النيسابوري - ج 3 ص 134
 
ذهبي هم مي گويد:
 
صحيح
 
تاريخ الإسلام - الذهبي - ج 3 ص 627
 
ديگه من گمانم اگر در خانه کس است يک حرف بس است.
 
کلمه «خليفتي» آمده ، «ولي کل مومن بعدي» آمده ، و اين 2 نفر هم ميگويند که صحيح است.
 
الباني که به تعبير آقايان بخاري دوران است مي گويد:
 
قال الحاکم صحيح الاسناد
 
حاکم نيشابوري گفته است سند صحيح است ، ذهبي هم موافقت کرده است صحت آن را
 
و هو کما قالا
 
اين روايت همانطوري که آن دو نفر گفتند صحيح است.
 
السلسلة الصحيحة ج 5 ص 222
 
پس 3 نفر که حاکم و ذهبي و الباني باشند شهادت دادند اين روايت صحيح است و صراحتش هم که معلوم است از و انت خليفتي و ولي کل مومن بعدي.
 
خوب چطور اينجا اگر نبي مکرم مي گويد:
 
ولي کل مومن بعدي
 
ما بايد دست برداريم و هيچ دلالتي نمي کند؟ ولي از آن طرف در صحيح مسلم جناب خليفه دوم که مي گويد:
 
تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ قال أبو بَكْرٍ أنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ
 
صحيح مسلم  ج 3، ص 1378
 
آنجا هم کلمه ولي استفاده شده است.
 
يا
 
ثم توفي أبو بكر ، فقلت : أنا ولي رسول الله وولي أبي بكر.
 
كنز العمال - المتقي الهندي - ج 7 ص 241
 
آنجا کلمه «ولي» را به چه معني گرفتيد، اينجا هم همين معنا را بگيريد.
 
المستدرک که چاپ هاي مختلف دارد که يکي از اين چاپ ها در پاورقي آن تلخيص ذهبي هم آمده است جلد 3 صفحه 133 نشر دار المعرفة بيروت.
 
الباني هم اين حرف را در سلسلة الاحاديث الصحيحة جلد 5 ص 202 بيان کرده است.
 
در روايت ديگر از خود جناب آقاي احمد بن حنبل باز در اينجا که ايشان از ابن عباس نقل مي کند که پيامبر فرمود:
 
أَمَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى الا أَنَّكَ لَسْتَ بنبي انه
 
تمام جايگاه هارون نسبت به موسي براي تو ثابت است جز اينکه تو پيامبر نيستي.
 
لاَ ينبغي أَنْ أَذْهَبَ الا وَأَنْتَ خليفتي
 
من از مدينه بيرون نخواهم رفت جز اينکه ثابت کنم تو خليفه من هستي
 
و فرمود :
 
قال وقال له رسول اللَّهِ أنت وليي في كل مُؤْمِنٍ بعدي
 
مسند أحمد بن حنبل  ج 1، ص 330
 
هيثمي هم آمده مي گويد:
 
رجال احمد رجال صحيح است غير از ابي بلج که صحبت خواهم کرد و او ثقه است گرچه يک مقداري نرمي هم دارد.
 
مجمع الزوائد ج 9 ص 120
 
روايت ديگر ابن ابي عاصم:
 
ايشان نقل مي کند از عمرو بن ميمون از ابن عباس که پيامبر فرمود:
 
انت مني بمنزلة هارون من موسي الا انک لست نبيا
 
جز اينکه پيامبر نيستي
 
بعد مي گويد:
 
انه لا ينبغي ان اذهب الا و انت خليفتي في کل مومن من بعدي
 
كتاب السنة ص 551
 
آن آقاياني که دنبال اشکالات بني اسرائيلي هستند، به گمانم با اين روايت نبي مکرم هرگونه طرح کردن اشکالات بني اسرائيلي رو به روي همه بسته است.
 
فرمود: من از مدينه بيرون نمي روم مگر که ثابت کنم تو خليفه من در حق تمام مومنين بعد از من هستي.
 
اين خيلي واضح و روشن است و اين خلافت فقط مربوط به تبوک نبوده است؛ بلکه خلافت ثابت براي بعد از نبي مکرم صلي الله عليه و آله وسلم است.
 
الباني هم مي گويد:
 
اسناده حسن
 
از ديدگاه آقايان اهل سنت هم حديث حسن معتبر است مانند حديث صحيح ، در عمل تفاوتي بين صحيح  و حسن ندارند.
 
ر رجاله ثقات رجال شيخين
 
تمام راويان اين ثقه هستند و رجال اين روايت همان رجال صحيح بخاري و مسلم است غير از ابي بلج و اسمش يحيي بن سليم است که حافظ گفته است:
 
صدوق
 
اين آقا صدوق است
 
ربما اخطأ
 
گاها خطا هم مي کند.
 
ضلال الجنة ج 2 ص 337
 
و اين نهايت اشکالي است که جناب آقاي الباني مي گيرد. که البته  ايشان مي گويد:
 
اسناد حسن است
 
يعني اينکه از حافظ ابن حجر نقل مي کند که صدوق است ربما اخطاء اين اخطاء ضرري به اعتبار روايت نمي زند.
 
مجري:
 
اين قسمت آخر که حضرت عالي اشاره فرموديد از آقاي الباني که بخاري عصر بود و به تازگي از دنيا رفت، خواستم اين اشکالي که وارد کرد را پاسخش را هم به دوستان بدهيد تا اين را متوجه شوند.
 
استاد قزويني:
 
الباني که مي گويد حافظ ، مراد از حافظ علي الاطلاق که مي آوردند ابن حجر عسقلاني است.
 
اين عبارت:
 
ربما اخطاء
 
هيچ ضرري به وثاقت روايت نمي زند. چرا ؟ چون تعدادي از روات بخاري و مسلم با اينکه توثيق شده اند درباره شان دارد که:
 
يخطئون کثيرا
 
زياد خطا مي کردند
 
اگر ملاحظه کنيد افرادي در سند صحيح بخاري و مسلم داريم که مي گويد:
 
ثقة يخطئ کثيرا
 
شما ببينيد عبدالرحمن بن عبدالله بن حنظله را که ابن حجر مي گويد:
 
من رجال البخاري و مسلم و هو ثقة عند الاکثر
 
ابن حبان گفته است:
 
کان يخطئ کثيرا
 
زياد خطا مي کرده است.
 
کسي که زياد خطا مي کند در بخاري روايت دارد و اگر واقعا اولا اشکال داشته باشد جناب آقاي بخاري شرط کرده است که سند و روايتي را مي آورم که تمام راويان آن بالاتفاق ثقة باشند.
 
ثقة عن ثقة عن ثقة عن رسول اکرم
 
و شذوذي هم نداشته باشد.
 
خوب بفرماييد اين عبدالرحمن بن عبدالله حنظله از راويان صحيح بخاري و مسلم است.
 
و اضافه مي گويد:
 
ثقة عند الاکثر
 
مورد وثوق است نزد اکثر.
 
اگر چنانچه خطاي اين آقا ضرر به اعتبار و وثاقت اين آقا مي زد که اين معنا نداشت.
 
فتح الباري ج 10، ص 118
 
البته اين را که من آوردم
 
من رجال البخاري و مسلم
 
از تهذيب التهذيب آوردم.
 
چون جا نبود بنده ذکر نکردم ، بعدا آقايان نگويند که در فتح الباري همچنين مطلبي ذکر نشده است.
 
خدا حفظ کند حضرت آيت الله العظمي سبحاني يه روزي مي فرمود:
 
در هند يکي از علماي شيعه با تعدادي از علماي وهابي بحث مي کردند، ايشان يک روزي آمد و يک روايت از صحيح بخاري نقل کرد ، آقايان گفتند ما اين روايت را بررسي مي کنيم و فردا به شما جواب مي دهيم.
 
يکي از آنها روز بعد بلند شد و گفت ما گفتيم اين شيعه ها همه دروغ مي گويند ولي باور نمي کرديد ولي من امروز ثابت مي کنم اين روحاني شيعه که ديروز از صحيح بخاري روايت خواند، دروغ گفته است.
 
پرسيدند دروغ او چيست؟ گفت : ايشان گفت: جلد 2 صفحه 150 در حالي که اين مطلب در صفحه 150 نيست بلکه در صفحه 151 است و اين شخص دروغ مي گويد.
 
حالا بعضي از آقايان مي آيند از اين اشکالات مي گيرند.
 
عبيدالله بن اخنس است که ابن حجر مي گويد:
 
من رجال الستة
 
صحاح سته همه دارند، مسلم، بخاري، نسائي، ابوداوود، مالک و ابن ماجه است. بعد مي گويد:
 
ابن حبان او را در ثقاتش آورده است و توثيق کرده است و گفته است:
 
يخطئ کثيرا
 
تهذيب التهذيب ج 7 ص 3
 
فتح الباري ج 10 صفحه 169
 
زازان ابوعبدالله است که ابن حجر مي گويد از روات بخاري و مسلم و 4 تاي ديگر است و اين معين گفته است :
 
ثقة لايسأل ان مثله
 
اصلا وثاقت او در حدي است که حرفي درش نيست.
 
ابن حبان در ثقات آورده است و گفته است که :
 
کان يخطي کثيرا
 
تهذيب التهذيب ج 3 ص 261
 
پس بنابر اين اين فرمايش آقاي الباني که مي گويد که :
 
قال الحافظ صدوق ربما اخطاء
 
اين در رابطه با آقاي ابوبلج هيچ ضرري به اعتبار روايت نمي زند.
 
مجري:
 
اشکال بعدي که بعد از آقاي الباني هست به اين حديث ، اشکال آقاي بخاري است به سند روايت که اگر لطف بفرماييد هم اشکال را بفرماييد و هم پاسخش را ما ممنون مي شويم.
 
استاد قزويني:
 
من از عزيزان طلبه و فضلا بحث دارند يا ديگر بزرگواران که در مباحث اختلافي مي خواهند استدلال کنند يا با وهابي ها مذاکرات و مناظراتي دارند من هميشه توصيه کردم که بحث رجال و تسلط به مباني رجالي و جرح و تعديل و مباني جرح و تعديل هم از ديدگاه شيعه و هم از ديدگاه اهل سنت از ضروريات است و دوستان بايد به آن اولياتي که در بحث هاي رجالي مطرح است آگاهي داشته باشند.
 
شما 10 تا روايت نقل مي کنيد و خودتان را خسته مي کنيد ولي آن شخص مي گويد تمام روايات ضعيف است. اينکه هزينه اي ندارد اينها را اثبات کنيد.
 
من در جلسه اي که خدمت مفتي اعظم عربستان جناب آل شيخ بوديم همچين اتفاقي افتاد و بحث سر اين بود که ايشان گفت ما روايتي نداريم که هيچ يک از صحابه بعد از رحلت پيامبر به قبر پيامبر متوسل شده باشد.
 
گفت يک مورد هم نداريم. من چند تا روايت آوردم مخصوصا از دلائل النبوة بيهقي و ديگر گفت که همه روايات ضعيف است.
 
گفتم شما که فرموديد ما روايت نداريم حالا که من روايت آوردم مي فرماييد روايت ضعيف است؟
 
گفتم چشم اين هم جواب مي دهم، همين روايت را آقاي ابن حجر در فتح الباري جلد 2 صفحه 412 مي گويد صحيح است، ابن کثير در البداية و النهاية مي گويد روايت صحيح است.
 
به هر حال امروز اين وهابي ها اگر چنانچه شما آيه قرآن بخوانيد و تشخيص ندهد که اين آيه قرآن است يا روايت مي گويد اين روايت ضعيف است.
 
خدا بيامرزد من هميشه ياد شهيد مطهري مي افتم که مي گفت:
 
در هواپيما بوديم که يکي از اين اساتيد دانشگاه که دکتر هم بود بحث حقوق زن و مرد بود و من اين آيه را خواندم :
 
لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ
 
سوره نساء آيه 11
 
و براي او ترجمه کردم و توضيح دادم، که برگشت گفت: آقاي مطهري ما شما را آدم روشنفکر مي دانستيم، آدم اجتماعي مي دانستيم و اين روايات اسرائيليات و دروغ هاي کعب الاحبار را از کجا در مي آوريد؟ از شما خيلي بعيد است.
 
گفتم آقاي دکتر اين آيه قرآن است.
 
حالا اين وهابي ها اگر ندانند اين آيه است يا حديث ، اگر بر خلاف عقيده شان باشد بلافاصله مي گويند اين روايت ضعيف است.
 
و لذا عزيزان يک مقداري در اين زمينه دقت کنند، ما در زمينه ابوبلج مفصل قبلا هم صحبت داشتيم ولي باز هم تکرار کرديم.
 
ببينيد ابن عدي کتابي دارد به نام الکامل في ضعفاء الرجال در جلد 7 صفحه 229 که آقاي ابوبلج را که مي آورد مي گويد:
 
قال البخاري يحيى بن أبى سليم أبو بلج الفزاري سمع محمد بن حاطب وعمرو بن ميمون فيه نظر
 
من در ايشان نظر داريم.
 
خوب« فيه نظر» در حقيقت يعني فيه اشکال و ضعف. و ابن حجر هم در تهذيب التهذيب  مي گويد:
 
ابن معين ، ابن سعد در طبقات ، نسائي و دارقطني گفته اند که ثقه است
 
و قال البخاري فيه نظر
 
بخاري گفته است که من در او نظر و اشکال دارم.
 
تهذيب التهذيب ج 12 ص 41
 
حالا اين ابن حجر چطور شد بعد از اينکه از يحيي بن معين و محمد بن سعد و از جناب آقاي نسائي و دارقطني وثاقتش را نقل مي کند در کنارش هم اين را اضافه مي کند؟
 
ظاهر قضيه اين است که ايشان مي خواهد که اين آقاي ابوبلجي که اين رواياتي در خلافت آقا اميرالمومنين سلام الله عليه دارد با کلام بخاري زير سوال ببرد.
 
خوب آقايان اين را داشته باشند، در رابطه با اينکه ايشان مي گويند بخاري گفته است فيه نظر ، استاد احمد شاکر که از محققين مسند احمد است و از شخصيت هاي برجسته اهل سنت است و در علم رجال خلاصه آدم توانمندي است.
 
ايشان به سند که مي رسد مي گويد:
 
اسناده صحيح
 
سند اين روايت کاملا صحيح است .
 
در رابطه با ابوبلج مي گويد:
 
و هو ثقة
 
اين مورد وثوق است
 
وثقه ابن معين ابن سعد و النسائي و الدارقطني وغيرهم
 
غير از اينها هم همه او را توثيق کردند
 
و مي گويد:
 
و في التهذيب ان البخاري قال فيه نظر
 
من از عزيزان تقاضا دارم که خوب دقت کنند ، ابن حجر در تهذيب التهذيب گفته است که بخاري گفته است فيه نظر، بعد احمد شا کر مي گويد:
 
و ما ادري أين قال هذا
 
من نمي فهمم بخاري اين را کجا گفته است و ابن حجر از کجا استفاده کرده است
 
فانه ترجمه في الکبير
 
بخاري در تاريخ کبير آقاي ابوبلج را ترجمه کرده است
 
و لم يذکر فيه جرحا
 
هيچ اشکالي بر او وارد نکرده است و ضعفي نياورده است
 
و لم يترجمه في الصغير
 
در تاريخ صغير هم اصلا ذکر نکرده است
 
و نه خود آقاي بخاري در ميان ضعفا و نه در نسائي هيچ کدام آقاي ابوبلج به هيچ وجهي در ميان راويان ضعيف نياوردند.
 
مسند احمد جلد 3 صفحه 331 تحقيق احمد شاکر نشر دارالحديث قاهره.
 
پس معلوم شد که اينکه آقاي ابن حجر مي آيد و مي گويد:
 
قال البخاري و فيه نظر
 
آقاي ابن عدي مي گويد :
 
قال البخاري فيه نظر
 
در اين «فيه نظر» آقاي بخاري نظر است و اينکه آقاي بخاري مي گويد اشکال دارد ، اشکال آقاي بخاري اشکال دارد و هيچ جا اين مطلب که ابن عدي و ابن حجر نقل مي کنند به هيچ وجه خبري از آن نيست.
 
بعد جالب اين است که ابن عدي که ما از او نقل کرديم اگر دوستان دقت کنند اين آقاي ابن عدي تضعيف آقاي ابوبلج را از ابن حماد عن البخاري نقل مي کند.
 
ابن حماد کيست؟ محمد بن احمد بن حماد دولابي است که ذهبي درباره او دارد که :
 
متهم فيما قاله في نعيم بن حماد
 
ميزان الاعتدال ج 3 ص 459
 
و آقاي ابن حماد که از علماي رجال است و بعضا اظهار نظر مي کند و ذهبي و ديگران از او نقل مطلب دارند ايشان مي آيد در رابطه با نعيم بن حماد که از او تعبير مي کنند به :
 
الحافظ الامام
 
ايشان آمده اشکال کرده است و مي گويد او آدم متهم است و به هيچ وجهي مورد نظر ما نيست.
 
پس آنچه که ابن عدي از ابن حماد نقل مي کند مورد ضعف آقايان است و خود ذهبي مي گويد اين آقا اهل صنعت بوده است و حتي اهل تاليف بوده است و ديگران او را تضعيف کرده اند.
 
 پس بنابر اين اين عبارتي هم که اآقاي ابن عدي آورده است اين هم کنار مي رود.
 
از طرف ديگر ديديم که اين آقايان مي گويند ابن معين ، ابن سعد و ديگران او را توثيق کرده اند.
 
در موارد ديگري شما ببينيد که آقاي ابواسحاق حمويني که از علماي بزرگ حجاز است ايشان در يک روايتي که در سندش ابوبلج است مي گويد:
 
اسناده حسن
 
ابوبلج را ابن معين و ديگراني مانند دارقطني و ابوحاتم توثيق کرده اند. اما بخاري گفته است:
 
فيه نظر هذا جرح شديد عنده
 
اين در حقيقت جرح شديدي است
 
لا اري مسوغ له
 
دليلي نداريم که آقاي بخاري مجوزي داشته باشد که ابوبلج را تضعيف کند الا اينکه ايشان روايتي در رابطه با :
 
لياتين علي جهنم زمان تخفق ابوابها ليس فيها احد
 
يک روزي مي آيد و تمام جهنمي ها را از آنجا بيرون مي برند و وارد بهشت مي کنند و تمام درهاي جهنم گشوده مي شود و هيچ کس در آنجا نمي ماند.
 
خصائص نسائي ص 34 تحقيق ابواسحق الحويني
 
ظاهرا اگر آقاي بخاري تضعيف هم کرده باشد به خاطر اين روايت است که با ديگر روايات و آيات قرآن که مي گويد:
 
خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا
 
سوره نسا آيه 169
 
نمي سازد و او را جرح کردند.
 
و جالب اين است که جناب عيني در موارد ديگري که نسبت به ابوالمنيب عبيدالله بن عبدالله مي گويد: آقاي بخاري و ديگران آمدند او را تضعيف کردند، حاکم گفته : ابن معين او را توثيق کرده است
 
و انکر علي البخاري ادخاله في الضعفاء
 
گفتند آقاي بخاري با اينکه ابن معين توثيق کرده است او را تضعيف کرده است بر او انکار کردند و گفتند که اين کار بخاري کار اشتباهي است
 
فهذا ابن معين امام هذا الشان
 
ابن معين که پيشواي علم رجال است
 
کفي به حجة في توثيقه اياه
 
همين که ابن معين آمده ابوالمنيب را توثيق کرده است اين براي ما کافي است و با توثيق او تضعيف بخاري ارزش و قيمتي ندارد.
 
عمدة القاري ج 7 ص 11
 
خوب ما هم همين را داريم عرض مي کنيم و مي گوييم آقاي ابوبلجي که ابن معين ، نسائي ، دار قطني ، محمد بن سعد او را توثيق کردند و بعد از توثيق آنها ديگر فرض اگر ثابت هم بشود که بخاري او را تضعيف کند هرچند ما گفتيم ثابت هم نيست چون اين مطلب در هيچ يک از کتاب هاي بخاري همچين تضعيفي وجود ندارد و بر فرض هم که باشد با توثيق يحيي بن معين که امام فن علم رجال است هيچ جايگاهي ندارد.
 
مجري:
 
آيا در حديث منزلت دليل و قرينه اي هست که ثابت کند خلافت حضرت امير در مدينه در قضيه جنگ تبوک حضرت علي قائم مقام رسول الله شده است يا نه ؟
 
استاد قزويني:
 
نکته قشنگي را بيان کرديد، ما اولا ثابت کرديم که نبي مکرم فرمود:
 
لا ينبغي ان اذهب الا انت خليفتي
 
لا ينبغي ان اذهب الا و انت خليفتي في کل مومن بعدي
 
و امثال اين روايات ، خوب اينها را با سند صحيح  آورديم و اشکال آقاي الباني را پاسخ داديم بدون اينکه هيچ فحشي به او بدهيم.
 
اشکال آقاي بخاري و ابن عدي را آورديم و بدون هيچ اهانتي پاسخ داديم.
 
حالا اين آقايان که الان 2 سال و نيم است به قدري گفتيم که زبان مان مو در آورد که بياييد يک گفتگوي علمي استوديو به استوديو داشته باشيم. اين آقايان خودشان که ديگر نتوانستند هر دفعه مي روند بزرگي را مي آورند.
 
يک روز مي روند عبدالرحمن دمشقيه و دُلَيمي را مي آورند و 2 شب قبل هم رفتند و عثمان الخميس را آوردند.
 
اهلا و سهلا ما از خدايمان است که بيايند و خلع سلاح شوند و مخاطبين بفهمند که اينها حرفي براي گفتن ندارند.
 
همين آقاي عثمان الخميس در شبکه المستقله با علماي شيعه نشستند با جناب آقاي دکتر تيجاني ثابت شد که شيعه معتقد به تحريف قرآن نيست.
 
حالا اگر يک يا دو نفر هم مطالبي دارند دال بر تحريف قرآن اين نشانگر اين نيست که شيعه معتقد به تحريف قرآن است و آقايان هم به خاطر اين امر خير، يک بره کباب شده آوردند روي ميز گذاشتند و از او تعبير کردند به :
 
نعجة الشيخين
 
اين بره منتسب به جناب ابوبکر و عمر است، گرفتند همان جا خوردند و شيريني هم خوردند و گفتند که براي ما ثابت شد که شيعه معتقد به تحريف قران نيست.
 
همين آقاي عثمان الخميس من گمانم نگذاشت همين گوشت نعجة الشيخين هضم شود و نرسيده به کويت گفت که شيعه قائل به تحريف است و کافر و بي دين و مهدور الدم است.
 
حالا انشاء الله فردا شب دوستان ما در رابطه با صحبت هاي ايشان حرف دارند و همچنين پنجشنبه خواهران ما در کلام زينبي حرف دارند ولي ما از خدايمان است که اينها بروند هرکسي را که دوست دارند بياورند.
 
الحمد لله شيعه براي خود دليل و منطق دارد و اضافه بر کتب خودش از کتب اهل سنت هم دليل دارد، خوب آقايان بيايند يکي از اين ادله را که براي اميرالمومنين آورديم براي ديگران بياورند ما که از خدايمان است.
 
آقايان مي گويند که ابن سبا ابن سبا ابن سبا ، باشه چشم ، يک شيعه مي خواهد از ابن سبا دست بردار بايد چکار کند؟ به کدام دليل؟ به کدام آيه؟ به کدام اجماع؟
 
به هر حال من فقط نکته اي را توضيح دهم شما ببينيد خباثت را که سوال مي کنند که آقا علماي معاصر مانند آيت الله العظمي سيستاني و ناصر مکارم شيرازي نسبت به صحابه جسارت و اهانت نمي کنند مي گويد: اينها که ملاک نيستند؛ بلکه کليني و بحراني ملاک هستند.
 
يک سري از علماي گذشته ، اينها رواياتي از امام صادق دارند و غيره و آنها سب مي کنند.
 
يک نفر نيست از اين آقا که واقعا اون خبث و پليدي وي نسبت به شيعه اين گونه فوران مي کند و هدفي غير از اين ندارند که اهل سنت را عليه شيعه تحريک کنند و مي خواهند با اين عبارات خود شيعه کشي را بيش از گذشته گسترش دهند.
 
شيعه معتقد است تقليد از ميت حرام است، باطل است مانند آقايان اهل سنت نيست که بيايد از آقاي ابوحنيفه که متوفاي 150 است و 1300 سال قبل از دنيا رفته است تقليد کند. از مالک که متوفاي 204 است از احمد که متوفاي 241 است تقليد نمي کند.
 
نه تنها شيعه تقليد از کليني و بحراني و مجلسي را باطل مي داند؛ بلکه آنها اصلا مجتهد نبودند؛ بلکه محدث و عالم بودند.
 
مراجع ما مانند شيخ صدوق و شيخ طوسي و سيد مرتضي و ابن براج و شهيد اول و شهيد ثاني ، محقق و علامه و .... آنها مراجع ما بودند.
 
آقاي بروجردي نزديک 50 سال است که از دنيا رفته است و الان هيچ کس حق ندارد از آقاي بروجردي تقليد کند و ملاک براي شيعه در هر عصري نظر مراجع آن عصر است حالا در گذشته چيزي بوده يا نبوده و اگر بنا بر اين باشد ما از بزرگان شما از 50 نفر ارائه مي دهيم حتي از مالک و ديگران که شيعه را تکفير کردند.
 
ما گفتيم يکي از بهترين راه هاي انسجام و وحدت و تقريب اين است که ما نبش قبر نکنيم. ما ببينيم که از شيعه معتقد است و فقط ما بايد از مراجع تقليد معاصر بايد تقليد کنيم نه از گذشته و نظر شيعه نظر مراجع است.
 
الان آقاي مکارم مي گويد اهانت حرام است ، حالا اگر در آينده مجتهدي آمد و گفت اهانت جايز است خوب او پاسخگو است ، حالا شما يک مجتهدي نيامده و نگفته فعلا  داريد پيش داوري و محاکمه مي کنيد قبل از آنکه جرمي مرتکب شده باشند.
 
حضرت آيت الله العظمي  سيستاني که بارها گفت:
 
لا تقولوا اخواننا السنة، بل قولوا (أنفسنا أهل السنة)
 
http://www.sistani.org/index.php?p=914883&id=684
 
اين آقايان هم دروغي گفتند و بنا بود که جايزه اي بدهند و ما ثابت کرديم هم از سايت ايشان و هم از دفتر ايشان و گفتند که بله حضرت آيت الله سيستاني همچين فرمايشي کرده است.
 
حضرت آقاي مکارم هم بيانيه اي دادند که انشاء الله بنده شب جمعه هم متن عربي و هم ترجمه آن را به همراه مهر آقا نشان خواهيم داد که ايشان فتوا داده اند که هرگونه اهانت به مقدسات اهل سنت ، اهانت به صحابه ، اهانت به خلفا ، اهانت به همسران پيامبر خلاف شرع و حرام است و کف از اين واجب است. هر گونه اهانت نزد خدا مسئوليت بزرگ دارد.
 
از اين بهتر و واضح تر؟ حالا اين آقا آمده است يک سري حرفهاي چرندي مي زند که من نمي دانم اين بغض اهل بيت و بغض شيعه در درون اينها مي خواهد چکار کند.
 
حالا من نمي دانم جواب بدهم يا بگذرم؟
 
مجري :
 
چون بحث مفصلي مي شود بگذاريد براي برنامه بعد چون فرصتي نداريم.
 
بيننده: معصومي از کرج
 
عرض سلام و احترام دارم خدمت حضرت آيت الله العظمي قزويني زبان گوياي تشيع.
 
يک يا دو سال قبل در شبکه اهل بيت وقتي آقاي اللهياري يک سوالي را در مورد بحث حديث قرطاس را مطرح کردند يکي از عزيزان اهل سنت تماس گرفتند و گفتند که آقاي اللهياري اگر پيامبر هم از قبر بيرون بيايد و بگويد علي برحق است ما قبول نمي کنيم.
 
آقاي اللهياري پرسيدند که پس شما چطور خودت را مسلمان مي داني؟
 
آنجا اين شبهه در ذهن من پيش آمد که اگر يک روز بفهمي که مذهب اهل سنت بر حق است آيا حاضري مذهبت را عوض کني و سني شوي؟ و اونجا به خودم گفتم بله من دوست دارم که جزء فرقه ناجيه باشم و اون فرقه اي باشم که پيامبر فرمودند اهل بهشت است و با خودم تصميم گرفتم که اگر اهل سنت بر حق بود سني شوم و بعد از آن بودم که با تحقيق و ديدن برنامه هاي شما به اين نتيجه رسيدم که واقعا مذهب شيعه اثني عشري بر حق است و تصميم گرفتم که اين ايمان را تا آخر عمر داشته باشم و اگر خداوند به من لطف کند و تا آخر عمر اين ايمان در دل من باقي بماند.
 
يک مطلب ديگر را هم مي خواهم عرض کنم با توجه به اين موضوع به برادران اهل سنت که عزيزان اهل سنت اين سوال را هم شما از خودتان بپرسيد که آيا من اگر روزي متوجه شوم که شيعه بر حق است آيا حاضرم شيعه شوم يا نه ؟ اگر واقعا مي خواهيد بدانيد که مذهبتان را بر اساس عقل و منطق و فرامين پيامبر انتخاب کرديد يا بر اساس ارث و اينها ، اين سوال را هم شما از خودتان بپرسيد.
 
در آخر هم مي خواستم عرض کنم که با توجه به حديث امام صادق عليه السلام که فرمودند کساني را که دوستشان داريد به آنها اعلام کنيد از همين جا مي خواستم اعلام کنم که حضرت آيت الله ما شما را خيلي دوست داريم و به شما عشق مي ورزيم.
 
خدا حافظ شما.
 
استاد قزويني:
 
لطف داريد خيلي ممنون
 
بيننده: قيومي از آلمان
 
صداي بيننده نامفهوم است.
 
بيننده : محمد از کردستان
 
خدمت آقاي قزويني عرض سلام و ادب دارم.
 
يک سوال دارم که مي خواهم مطرح کنم در موضوع خلافت حضرت امير مي خواهم صحبت کنم، مراجعه به کتب مخالف بي نتيجه است، خود حضرت امير در نهج البلاغه در صفحه 7 جلد دوم خطاب به معاويه مي فرمايد:
 
تعيين امير بسته به راي و رضايت مهاجر و انصار است و اگر کسي را مهاجر و انصار امام مسلمين قرار بدهند، هيچ کس را حق تخلف نيست و اگر کسي تخلف کرد او را بايد دعوت به اطاعت کرد و در صورت تمرد بايد او را قصاص نمود.
 
مجري :
 
جلد دوم نهج البلاغه منظورتون شرح نهج البلاغه است؟
 
استاد قزويني:
 
نامه ششم نهج البلاغه
 
بيننده:
 
زيرا از طريقه مومن تخلف کرده است. با اين صراحت خود علي عليه السلام که تعيين خليفه را موکول به رضايت مهاجر و انصار مي فرمايد و مي گويد که هيچ کس حق تخلف از راي آن را ندارد.
 
و براي اثبات صحت خلافت خود به خلافت خلفا استدلال و استناد مي فرمايد.
 
آيا ديگر جايي دارد کسي بر خلاف فرمايش خود امير بگويد علي خليفه بلافصل است؟ و خلافت خلفا باطل بوده است؟
 
و در صفحه 445 جلد اول نهج البلاغه قسم مي فرمايد که اصلا مايل به خلافت نبوده است و طلحه و زبير او را وادار به خلافت کرده اند  و نير در صفحه 198 مي فرمايد من محق تر از شما هستم نسبت به خلافت و من وزير شما باشم بهتر است از اينکه امير باشم. و صريحا خود را مطيع خليفه معرفي مي فرمايد و براي خود مقام وزارت را  بر مقام خلافت ترجيح مي دهد و صلاح مسلمين را در آن مي داند.
 
استاد قزويني:
 
فرمايشتان تمام شد؟
 
بينننده :
 
سوال ديگر هم دارم اگر اجازه بدهيد
 
استاد قزويني:
 
نه اجازه بدهيد همين سوال را جواب بدهيم ، ما از اينکه بزرگواري کرديد و خيلي مودبانه صحبت کرديد تشکر مي کنيم.
 
ببينيد برادر بزرگوارم! در اينجا اميرالمومنين طرف حسابش معاويه است معاويه اي که معتقد به خلافت حضرت امير از کتاب سنت نيست، معاويه اي که در برابر ابوبکر و عمر و عثمان تسليم بوده است مي آيد در برابر اميرالمومنين قيام مي کند و با علي بيعت نمي کند.
 
امير المومنين نامه مي نويسد و مي گويد: معاويه! همانطوري که مردم با ابابکر و عمر و عثمان  بيعت کردند و تو پذيرفتي، همين ها با من بيعت کردند. چرا زير بار خلافت ابوبکر و عمر و عثمان رفتي ولي زير بار خلافت من نمي روي؟
 
دارد اميرالمومنين از باب جدال به احسن و از باب قاعده الزام مي گويد اگر آنها را قبول داشتي و ملاک تو بيعت مردم بود، بيعت من هم همين شکلي بود؛ پس چرا درباره من اين چنين مي کني؟
 
حتي از علماي بزرگ اهل سنت جناب آقاي خوارزمي هم در المناقب خود صفحه 202 مي گويد:
 
نامه اي که اميرالمومنين به معاويه نوشت
 
لاخذ الحجة عليه
 
خواست حجت را معاويه تمام کند.
 
المناقب - الموفق الخوارزمي - ص 202
 
اين يک ، دوم حضرت مي فرمايد:
 
إنما الشورى للمهاجرين والأنصار
 
نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) ( تحقيق صالح ) - ص 750
 
ما اين را بارها گفتيم  که شورا مال مهاجرين و انصار است.
 
 مي خواهد اولا: طعنه بزند به معاويه که تو نه از مهاجريني و نه از انصار و اصلا شورايي کردن تو و وجود تو در شورا هيچ ارزشي ندارد چون پيامبر اکرم فرمود:
 
لا هجرة بعد الفتح
 
صحيح البخاري - البخاري - ج 3 ص 200
 
بعد از فتح مکه ديگر درب هجرت بسته شد و معاويه نه از مهاجرين است و نه انصار
 
مي گويد تو که دم از مهاجرين و انصار مي زني تو هيج کدام از آنها نيستي.
 
 ثانيا ما هم قبول داريم اگر همه مهاجرين و همه انصار من جمله خود علي بن ابي طالب از مهاجرين است اگر کسي را بگويد امام است ما هم مي گوييم امام است ولي شما بفرماييد آيا در خلافت ابوبکر همه مهاجرين و انصار بودند؟ در خلافت جناب عمر آيا مهاجرين و انصار بودند؟ در خلافت همه مهاجرين و انصار بودند؟
 
شما بفرماييد يک دليل روايت ضعيف هم بياوريد مي بوسيم و روي چشم خود مي گذاريم.
 
در قضيه ابوبکر اين ديگر روايت صحيح بخاري است و ما بارها گفتيم بخاري جلد پنجم صفحه 82 حديث 4240 که مي گويد  اميرالمومنين بعد از 6 ماه يعني در طول 6 ماه با ابوبکر بيعت نکرد و تعداد زيادي از مهاجرين و  انصار بيعت نکردند. يک نفر از بني هاشم بيعت نکردند.
 
 اضافه در ذيل روايت چه مي گويد؟ من بارها عرض کردم اين آقايان قسمت آخر را برداشتند و کليپ درست کردند حالا هر غلطي مي خواهند بکنند بکنند.
 
ولي اميرالمومنين در آخر همين خطبه نامه ششم مي گويد:
 
اگر کسي مهاجرين و انصار او را امام قرار دادند که من هستم
 
فإن أبى قاتلوه
 
اگر کسي جلوي اين امام و خليفه ايستاد شما بايد با او بجنگيد
 
على أتباعه غير سبيل المؤمنين وولاه الله ما تولى
 
نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 3 ص 7
 
خوب اين اشاره است بر اينکه اميرالمومنين سلام الله عليه با اين جمله اش اصلا معاويه را اهل جهنم مي داند.
 
 حالا من خيلي نمي خواهم توضيح بدهم در اين زمينه که «نولي ما تولي» و غيره را شما اگر از قرآن در بياوريد آنجا ديگه براي شما عرض کنم کاملا مشخص و واضح است و اضافه آيا فقط همين نامه ششم از نهج البلاغه است ؟ يا نامه هاي ديگر هم در نهج البلاغه هست که اميرالمومنين سلام الله عليه در رابطه با خلافت و امامت خودش به صراحت سخن گفته است.
 
شما در خطبه 74 مي فرمايد:
 
لقد علمتم
 
به مهاجرين و انصار مي گويد: شما علم داشتيد
 
أني أحق الناس بها من غيري
 
من شايسته ترين افراد بودم در ميان مهاجرين براي خلافت
 
در خطبه 117 مي فرمايد:
 
فوالله إني لأولى الناس بالناس
 
ولايت من بر مردم از همه بالاتر است
 
يا براي شما عرض کنم در خطبه دوم نهج البلاغه اين را هم عزيز جان دقت کن که حضرت مي فرمايد:
 
لا يقاس بآل محمد صلى الله عليه وآله من هذه الأمة أحد
 
هيچ يک از امت با آل محمد قابل مقايسه نيستند
 
تا آنجايي که مي گويد:
 
ولهم خصائص حق الولاية .
 
اصلا ولايت و امامت مال آل محمد است
 
وفيهم الوصية والوراثة
 
پيامبر به آل محمد وصيت کرده است و آل محمد وارث او هستند
 
بعد از آنکه اميرالمومنين به خلافت مي رسد در همان زماني که نامه ششم را نوشته است در همان زمان هم بالاي منبر مي رود مي گويد:
 
الآن إذ رجع الحق إلى أهله ونقل إلى منتقله
 
نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 1 ص 30
 
الان حق به حقدار رسيد و اون خلافت غصب شده به جايگاه خود منتقل شد.
 
 اين خطبه دوم نهج البلاغه است و اضافه حالا مطالب ديگري که در خود نهج البلاغه است مانند انتقاد تندي که اميرالمومنين از خلفا مي کند و غيره آنها هم سر جاي خود است و الان فرصت بيان آنها نيست ولذا آقاي محمد آقاي بزرگوار! شما اگر مي گوييد اميرالمومنين خلافت ديگران زده و قبول دارد، نمي دونم اگر چنانچه من وزير باشم بهتر از اين است که خليفه باشم، بحث خلافت، يک امري است و بحث امامت يک امر ديگري است.
 
يکي از مشکلات بعضي از عزيزان اهل سنت اين است که فرقي بين خلافت و امامت نمي گذارند حالا ما انشاء الله در يکي از جلسات حبل المتين جايگاه امامت و شوون امامت را از ديگاه قرآن و سنت و از ديدگاه خود اميرالمومنين بيان مي کنيم و انشاء الله به حول و قوه الهي ثابت مي کنيم که خلافت يکي از شوونات امامت است.
 
امامت جابه جايي نيست، امامت جعل الهي است
 
إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا
 
سوره بقره أيه 124
 
و امامت اميرالمومنين به هيچ وجهي قابل جابجايي و انتقال نيست و خلافت يعني رياست بر مردم و شرط خلافت اين  است که تا مردم نخواهند به هيچ وجهي بر امام واجب نيست که بيايد مردم را وادار کند که آي مردم من مي خواهم حکومت تشکليل دهم حتما بياييد زير نظر من.
 
در خطبه سوم هم مفصل اميرالمومنين اين را مطرح کرده است.
 
مجري :
 
خيلي مممنون تقريبا 12 دقيقه است که با شما صحبت مي کنيم اجازه بدهيد بيننده بعدي هم صحبت کنند.
 
بيننده :
 
مي توانم صحبت کنم ؟
 
و سوال ديگر را هم بپرسم؟
 
مجري:
 
اجازه بدهيد شب ديگر در خدمت شما باشيم به هر صورت سوال مفصلي فرموديد و بحث مفصلي هم بود عزيزان ديگر هم پشت خط هستند.
 
استاد قزويني:
 
اگر فرمايشتان را براي ما پيامک بزنيد من اين را قول مي دهم آقاي محسني يادآوري کنند ما جلسه بعد، اول سوال حضرت عالي را از طرف شما عينا مي خوانيم و مطرح مي کنيم.
 
با کمال معذرت
 
مجري :
 
خيلي متشکريم و سپاسگذاري مي کنيم
 
بيننده : قيومي
 
قطع شد
 
بيننده : امري از يزد
 
بنده هم متقابلا سلام عرض مي کنم خدمت حضرت عالي و جناب استاد و براي شما آروزي سلامتي دارم و تشکر مي کنم از برنامه خوب شما و همين که اين برنامه را تشکيل داديد و اين برنامه را درست کرديد اين نشان دهنده احساس مسئوليتي است که شما نسبت به دين داريد.
 
واقعيت اين است که هدف از آفرينش انسانها چيزي جز کمال نيست و برنامه همه ما نبايد اين باشد که جز رسيدن به کمال تلاش ديگري کنيم و خدمت شما عارض هستم که ولي به سمت کمال رفتن هم نياز به کمال دارد و هر چه اين معرفت با ادله و برهان قوي تري براي آدم ساخته شده باشد به طبع قدم هايي که آدم بر مي داردقدم هاي ثابتي است و برگشته از آن قدم ها اگر خدا توفيق دهد ديگر امکان نداشته باشد.
 
همه دوران معمولا آدم ها به دين خانواده خود بودند يعني به دين پدر و مادر ولي الان اطلاعات خيلي شده و رسانه ها خيلي زياد شده است شبهات خيلي زياد شده است و خيلي اينترنت و ماهواره.
 
نمي خواهم اينها را نفي کنم خيلي هم مثبت هستند ولي به هر حال تفکرات متقابل وجود دارد به طبع شبهات هم وجود دارد حالا که اين شبهات وجود دارد جوانان ما واقعا مانند يک نهال مي مانند و اگر يک نهالي کج عمل بيايد بعد از اينکه سن و سالي از آن بگذرد حقيقتش اين است که درست کردنش خيلي سخت است.
 
ولي اگر همان نهال را با قوام بيشتر سعي در درست کردنش داشته باشد خدا را شاکريم که يک نهالي بوده است و به درختي تبديل شده است.
 
پس مي خواهم با اين مقدمه عرض کنم که ما و خصوصا شماها خيلي مسئوليت داريد و نبايد نسبت به اين مسائل بي تفاوت باشيم.
 
اگر ده سالي سوالي در مورد حضرات روحانيون مي پرسيدم ميگفتند هميني که هست انجام بدهيد و جوابش را هم نمي خواهد بدانيد و دليل هم نمي خواهد.
 
ولي الان حضرات به اين نتيجه رسيدند که نمي شود درب جواب را بست و بايستي که مردم را روشن کنيم و اين برنامه شما واقعا نشان دهنده همين احساس مسئوليت شماست.
 
پس خواهشي که دارم اين است که به همين کار ادامه دهيد و حالا يک سري انتقاد دارم و پيشنهاد و يک سوال هم دارم که به خدمت شما بگويم.
 
به علاوه يک مسئله اي را هم خدمت شما عارض هستم که من خدمت بينندگان هم بگويم که آدم اگر واکسن بزند شايد مريض نشود پس ما نيازمند اطلاع هستيم شايد مثلا نسبت به بعضي از اهل تشيع وقتي که به آنها بگويي که بياييد ياد بگيريم که با ادله قرآن امامت حضرت علي را مي گويند ما که شيعه هستيم.
 
درست است شما شيعه هستيد شايد يک بيماري قوي فکري براي شما آمد پس بهتر است ما همگي واکسينه شويم.
 
حالا انتقادي که بکنم البته انتقاد خيلي زيادي نيست يک انتقاد خيلي کوچولو است چون دوست ندارم که کسي خللي در برنامه شما بگيرد اين را عرض  مي کنم که يک سايتي را معرفي کرديد يک دفعه که از صحبت هاي شما شنيدم که سايت ولي عصر بود.
 
توي سايت ولي عصر بحثي و شبهه اي وارد کرده بودند که حضرت امير در روز غدير بعد از جنگ يمن بوده است که سر غنائم بوده که بحثشان شده است پيامبر گرامي از ايشان دفاع کردند و گفتند که ايشان را دوست داشته باشيد.
 
مجري:
 
شبهه ابن کثير است بفرماييد.
 
بيننده :
 
احسنت شما خيلي هم خوب جواب داده بوديد، 2 تا سخنراني را من توي سايت شما ديدم که يکي از اين جواب هايي را که داده بوديد حقيقتش در تمام اين پاسخ ها وقتي من مطالعه کردم من نظر شيعه را نديدم و همش گفتم يعني شيعه با نظر اينها موافق است؟ استدلالات شما اين گونه بود که سني ها و حضرات آنها اين گونه مي گويند پس ببينيد که پيامبر مي گويد که از علي بد نگوييد.
 
بعد خدا را شکر يک جواب ديگري داده بوديد راجع به سفرهايي که حضرت علي به يمن کرده بود که من همان جا اوايل فرمايشات آيت الله قزويني دريافت کردم که شيعه خيلي از اين مسائل را قبول ندارند ولي از استدلالات خودشان جواب خودشان را مي گويند.
 
حالا اين مقدمه را گفتم يعني توي پاسخ ها هميشه اگر امکانش هست نظر شيعه را هم بگوييد چرا؟ چون خيلي ها اهل مطالعه نيستند و نمي نشينند تا آخر مطلب را بخوانند يا تا آخر فرمايشات شما را گوش کنند و فکر مي کنند شما همين گونه مي گوييد. نظر شيعه را هم بگوييد که جوابي که شما مي گوييد يک جواب کامل باشد.
 
اين يک انتقاد کوچولو چون دلم نمي خواهد خدشه اي به نظرات شما وارد شود.
 
استاد قزويني:
 
ببينيد، بعضي از شبهاتي که مطرح شده است شبهات جديد است و اين شبهات مثلا 50 سال قبل نبود 100 سال قبل نبود ما تقريبا از اينها حدود 10 هزار شبهه جمع کرديم.
 
اينها مثلا ما هر شبهه اي که بخوايم جواب بدهيم يکي از کار ما به دوستان هم توصيه کرديم که پيشينه شبهه و پاسخ را هم در کتب شيعه و سني جستجو کنند. خوب بعضي از شبهاتي بودند که از همان قرن سوم توسط جاحظ مطرح شده است و شيخ مرتضي و حلي جواب داده است قاضي عبد الجبار يک سري شبهاتي آورده است که جواب دادند سيد مرتضي يک کتاب مفصلي نوشته است.
 
يک سري از اين اقايان وهابي خوب پول هنگفت و وقت و انگيزه هم دارند و شيطان هم کمکشان مي کند و
 
إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ
 
سوره انعام آيه 121
 
شبانه روز مي نشينندو شبهه توليد مي کنند و اين شبهات هيچ سابقه اي ندارد که مثلا علامه اميني مير حامد حسين جواب داده باشند و ما به او اشاره کرده باشيم ما خيلي از شبهاتي که در سايت جواب داديم شبهات جديدي است که اين وهابي ها يا در شبکه هاي ماهواره اي مطرح مي کنند يا درسايت ها مطرح مي کنند خوب وقتي ما مي بينيم بزرگان در گذشته جواب ندادند خوب چکار کنيم از خودمان يک چيزي درست کنيم؟ نه
 
و اضافه براي اين آقايان ما جواب به اينها مي خواهيم بدهيم.
 
ما ده تا روايت از کافي بياوريم خوب هيچ فايده اي ندارد ، خود ابن حزم اندلسي مي گويد:
 
ولا معنى لاحتجاجهم علينا برواياتهم فنحن لا نصدقها
 
الفصل في الملل والأهواء والنحل - ابن حزم - ج 4 ص 94
 
معنا ندارد که شيعه بيايد از کتب خود براي ما استدالال کند و ما کتب آنها را قبول نداريم
 
ببينيد کتابهاي ما را اصلا قبول ندارند و اين از باب
 
وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ
 
سوره نحل آيه 125
 
يا همين آيه قرآن که به يهود مي گويد:
 
قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
 
سوره آل عمران آيه 93
 
از اين باب است و بلا تشبيه ما قصد اهانت به اهل سنت نداريم و لذا هنر شيعه در اين است و قدرت شيعه در اين است که اضافه از کتب خود از کتب عزيزان اهل سنت هم استدلال مي کند براي حقانيت مذهب خود ولذا اين فرمايش حضرت عالي کاملا متين است و اين قضيه شبهه جيش يمن را به اين شکلي که ما مطرح کرديم شايد بتوانيم ادعا کنيم البته
 
هذا من فضل ربي
 
که در تاريخ کسي به اين شکل پاسخ نداده است.
 
حتي من يک روزي با حضرت ايت الله ميلاني که از  قدوه هاي مدافع حريم ولايت است و ما در عصر حاضر مثل ايشان نداريم ايشان يک مقداري کسالت دارند و بيمارستان بستري هستند و خدا انشاء الله به آبروي حضرت زهرا ايشان را شفا دهد.
 
حتي من يک روزي با ايشان بحث شبهه يمن را مطرح مي کنيم يک چند تا مطلب گفتم عبارتي گفتند که فلاني شما در اين زمينه مطالعه تان خيلي زياد است و من در اين حد در اين زمينه کار نکردم.
 
ببينيد اين نقص نيست ها الان امکاناتي ما در اختيار داريم بزرگان و علماي ما نداشتند و حتي خيلي از علماي ما اصلا کامپيوتر را بلد نيستند که چگونه کامپيوتر روشن و خاموش مي شود و اصلا حوصله اش را ندارند.
و چون يک عمري هم از آنها گذشته ، الان همين کامپيوتري که دوستان دارند مي بينند الان يک نرم افزارش 250 هزار کتاب داخلش است و دنبال يک مطلبي که مي گرديم در يک ثانيه دو ثانيه يک دفعه مي آيد يک مطلبي را از صدها و هزاران کتاب آدرس مي دهد.
 
امکاناتي که ما داريم در اختيار بزرگواران گذشته نبود.
 
مجري:
 
ده دقيقه است که تقريبا با شما صحبت مي کنيم.
 
استاد قزويني:
 
حالا ما هم يک گلايه اي از آقاي امرايي بکنيم آقا ما وقتي اسم يزد را مي شنويم اضافه بر تقوا و ديانت يزدي ها و آن عرق مذهبي يزدي ها گاها سوغات يزدي ها هم به ذهنمان مي آيد ولي تا به حال از اين بزرگواران سوغاتي نديديم.
 
بيننده:
 
اجازه مي دهيد من يک پيشنهاد هم مطرح کنم؟
 
مجري :
 
بفرماييد
 
بيننده:
 
خدمت شما عارضم با اين مقدماتي که خدمت شما گفتم شما خيلي زحمت مي کشيد تو اين تلويزيون ولي من هم براي شما ها و هم براي ديگر حضراتي که در اين زمينه تلاش مي کنند دو تا پيشنهاد دارم.
 
حقيقت امر اين است که استدلالاتي که در قرآن و احاديث و روايات براي حضرت علي وجود دارد به هر حال قابل جمع آوري هستند ادله هايي که در قران و احاديث هستند چه اشکالي دارد همه اين احاديث و آيات و روايات را با دليل با سند همه جمع آوري شود و يک بار براي هميشه جواب مفصل با سند همه چيز ذکر شود در يک کتاب مطرح شود و اگر هم بشود شبهات آقايان که تا اين تاريخ جمع آوري شود و تيمي تشکيل شود و جواب اين شبهات داده شود و در کتب و سي دي و اينترنت در دست بچه مسلمان ها و شيعه ها قرار بگيرد که من که سي و چند سالم است تازه در اين سن به يک سري مسائل آشنا نشوم.
 
حقيقت امر اين است که وقتي که خيلي از استدلالات شما را در قرآن مطالعه کردم باورم نمي شود من لذت بردم و احساس کردم که من بايستي دوباره اشهد ان عليا ولي الله را مطرح کنم بعد من در جمع دوستان مطرح مي کردم مي گفتم که خيلي از اين استدالالات را ما تا بحال نشنيديم.
 
پس هم ما خودمان مسئوليم و هم خود آقايان اهل علم هم مسئوليت هستند يعني مسئوليت خيلي مهمي است.
 
مجري:
 
البته جناب آقاي امرايي ما کتب زيادي داريم حالا گرچه بعضي از آنها تخصصي است و يا به زبان عربي است ولي شما اين جوري بي انصافي نفرماييد که نيست و کتب زيادي است.
 
خود حاج آقا 3 جلد کتاب در نقد کتاب اصول شيعه دکتر قفاري آوردند که واقعا مي توان گفت همه مطالب اينجا جمع است. و واقعا يک کتاب فني است يا کتب ديگر که حضرت آيت الله مکارم شيرازي دارند. حالا کتابهايي زيادي است. ولي درست است شايد اينها راحت الحلقوم نشده است ساده سازي نشده است و کمتر بيان شده است.
 
استاد قزويني:
 
آقاي امرايي بزرگوار همان طور که جناب آقاي محسني گفتند ما در اين نقد قفاري الحمدلله 3 جلدي اش 2 روز قبل از چاپ در آمد و ما با توجه به آن 2 جلدي که قبلا بود تجديد نظر کرديم و بعضي از جاها اضافه کرديم و در جلد اول اين کتاب حدود 600 صفحه اصلا ولايت علي در قرآن را مطرح کرديم و شبهاتي که اينها دارند جواب داريم؛ يعني يک کتاب نزديک به 600  صفحه نوشتيم و ما به کمک دوستان و با اين امکانات که داشتيم که يکي از خواهر هاي بزرگوار هم باني شده است ترجمه شده است و کنترل مي کنيم که به زبان فارسي منتشر شود.
 
و از آن گذشته حضرت آيت الله شيرازي کتابي دارند «علي في القرآن» حالا من در ذهنم نيست که 2 يا 3 جلد است که ايشان نزديک به 800 تا آيه در اين کتاب آورده است که از کتب شيعه و اهل سنت تفسير شده است در فضائل و ولايت اميرالمومنين؛ يعني ببينيد اين کتابها عربي است و در دسترس عموم و مضافا جناب آقاي امرايي بزرگوار ببينيد کثرت ملاک نيست ما نبايد دنبال کميت باشيم و اگر ما بياييم به جاي 800 آيه 5 آيه را خوب حلاجي کنيم و رواياتي که در آن زمينه است کاملا بررسي شود مطلب تمام است.
 
خوب اين آقايان گفتند که ابن عباس مي گويد 300 آيه در مورد حضرت علي بيان شده است و جناب آقاي شيرازي 800 آيه آورده است که تأويل و تفسير و غيره در مورد حضرت امير است.
 
حالا اين کتاب را اگر دوستان بتوانند تهيه کنند حالا نمي دانم روي اينترنت گذاشتند اين کتاب را يا نه اگر من يادم باشد در جلسه بعد آقاي محسني ياد آوري کنيد که اين کتاب را بياوريم و به مردم نشان دهيم. بزرگان ما کار کردند و الان هم کار مي کنند ولي خوب اطلاع رساني ضعيف است.
 
وهابي ها مانند يک مرغي وقتي تخم مي کنند به قدري داد و بيداد و قوقولو قوقو مي کنند که همه جا را خبر مي کنند ولي اين همه آثار از شيعه حتي بعضا مي بينيم که بعضي از علماي بزرگ حوزه هم از کتب خبر ندارند.
 
تشکر مي کنيم از شما.
 
بيننده : حنفي (اهل سنت)
 
سلام عليکم ، جناب آقاي قزويني اين 40 جاي مختلفي که حديث منزلت از پيامبر اکرم در مورد حضرت علي که علي مني بمنزلة هارون من موسي اين هر 40 جاي مختلف از کتب سنت شما نقل فرموديد؟
 
در مورد حضرت علي که «علي مني بمنزلة هارون من موسي» اين هر 40 جاي مختلف از کتب سنت شما نقل فرموديد؟
 
مجري:
 
بله
 
بيننده:
 
پس چطور علمايي مانند خدمتي و ديگران که از آنها در شبکه کلمه سوال مي شود مي گويند فقط يک جا وارد شده است و آن هم تبوک بوده است که او را در مدينه به عنوان خليفه گذاشته است و هيچ دلالتي هم بر اين ندارد.
 
مجري :
 
شما که کتاب و اينترنت و کتابخانه در اختيارتان هست. آدرس داديم شما به اين آدرس ها مراجعه کنيد و ببينيد اصلا درست بوده است يا نه ، چرا شما همه چيز را به خدمتي مي سپاريد؟ مگر خدمتي پيامبر شماست که همه چيز را از آن قبول داريد؟
 
بيننده :
 
نه منظور مي گويم
 
مجري :
 
نه خوب پس اين استدلال شما درست نيست، الان ديگه اينترنت در اختيار شماست و خيلي از کتابها و سي دي ها است برنامه مکتبة شامله و الجامع الکبير است.
 
بيننده:
 
يا مي گويند هارون ، هارون قبل از حضرت موسي مرده است
 
مجري :
 
حالا اين شبهه بوده است و ما آن را جواب خواهيم داد و به مباحث آنجا نرسيديم.
 
اين مبحثي که الان شما مطرح کرديد  از شبهاتي که هنوز به آنجا نرسيديم و سر وقتش آن را هم توضيح خواهيم داد. اصل وجود حديث منزلت آيا در کتب اهل سنت با آن تعداد روات وجود دارد يا ندارد؟ ما اين آدرس ها را هم خدمت شما داديم شما اينها را نگاه کنيد انشاالله گام گام
 
بيننده:
 
جناب آقاي حسيني اين حديث که مي گويند که امت من به 73 فرقه تقسيم مي شود و 72 فرقه جناب آقاي حسيني در آتش هستند اين ما را ترسانده ، آيا واقعا اگر همچين کاري شده است پيامبر مي خواسته که واقعا بهشت زياد شلوغ نشود که اينها را فرموده است يا توضيحي نداده است ؟ اين چه مسئله اي بوده است ؟ و فرقه ناجيه را چرا معرفي نکرده است ؟ اونها مي گويند که فرقه ناجيه ماهستيم ، و شما چيز ديگري مي فرماييد خوب آخه ما بدبختها چه بکنيم؟
 
مجري :
 
بلا نسبت شما ، ما وظيفه داريم
 
بيننده :
 
اجازه بدهيد من سوالم را بپرسم تا وقتم تمام نشود ، من مي گويم اين فرقه ناجيه پيامبر آيا خودشان معين نفرمودند که فرقه ناجيه کيست يا مثلا شما الان مي گوييد پيامبر 40 جا فرموده است :
 
علي مني بمنزلة هارون من موسي
 
خوب هارون سامري مي خواد سامري کي بوده ؟چرا معين نفرموده است که سامري کيست؟ اگر هارون در زمان موسي مرده است پس بايد شبهه در اين مي شود که هارون هم که گرفتار سامري بوده است پس علي هم گرفتار سامري مي شود. آيا سامري معاويه بوده است ؟ خلفا بودند؟
 
استاد قزويني :
 
ببينيد برادر بزرگوار! شما يک لحظه مانيتور خود را ببينيد ما حديث منزلت را در غير حادثه تبوک در قضيه مواخاة با سندهاي صحيح نقل کرديم بعد از فتح خيبر نقل کرديم و ارتباطي به تبوک نداشت.
 
سد ابواب و منزل ام سلمه و هنگام تولد حسنين و هنگام خوابيدن صحابه در منزل در جمع صحابه که اصلا ارتباطي به قضيه جنگ تبوک نداشت.
 
در رابطه با مسئله اختلاف امت به 73 فرقه هم ببينيد مفصل قبلا بحث کرديم و گفتيم که اشاعره و حنابله ، اهل حديث ، ماتريدي، وهابي خود را از اين فرقه ناجيه مي دانند بعضي هم که مي گويند اصلا ما نمي توانيم بعد ما آمديم يک بخشي داشتيم و نشانه اين فرقه را در کلام پيامبر بيان کرديم کاملا که چه بوده است و اينها را دانه دانه مطرح کرديم و ادله شيعه را هم آورديم که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم مي فرمايد بر اينکه اهل بيت من آن کساني که همراه اهل بيت من هستند آنها جزو اين فرقه هستند اهل بيتي که سفينه نوح و امثال اين يا براي شما عرض کنم بحث :
 
شيعتک هم الفائزون و امثال اين را ما مفصل مطرح کرديم اينها چيزي نيست که بر کسي امروز پوشيده بماند و باز هم انشاء الله چشم در پايان اين بحثي که ما داريم يک تلخيصي هم از بحث هاي گذشته انشاء الله در خدمت برادران بزرگوار خواهيم بود.
 
بيننده:
 
آقاي حسيني آيا توسل واجب است ؟ از نظر شما
 
استاد قزويني:
 
نه توسل واجب نيست
 
بيننده:
 
پس اين بحث هايي که بين شبکه کلمه است
 
 استاد قزويني:
 
اصلا توسل واجب نيست. ببينيد، قرآن در سوره مائده آيه 35 مي گويد:
 
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ
 
آي مومنين تقوا داشته باشيد و متوسل شويد و در راه خدا جهاد کنيد.
 
اينکه آيا حتما بر من واجب است توسل بکنم هيچ عالم شيعه فتوا نداده است ولي اين را هم داشته باشيد که کسي که بيايد بگويد توسل مشروع نيست اين هم خلاف قرآن است و انکار آيه قرآن است و خودتان هم مي دانيد که اين کار کفر است؛ چه شيعه باشد چه سني چه وهابي و چه ناصبي فرقي نمي کند.
 
قرآن مي گويد: وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ
 
آقا مي گويد که ما اصلا توسل نداريم و منکر توسل شود و چون توسل يک دستور قرآني است انکار آن طبق تمام مذاهب اسلامي کفر آور است ولي ما به هيچ وجه نگفتيم توسل واجب است نه کسي مي تواند بگويد:
 
رَبَّنَا آَتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآَخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
 
سوره بقره آيه 210
 
و مي تواند هم بگويد
 
رَبَّنَا إِنَّنَا آَمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا
 
سوره آل عمران آيه 16
 
مي تواند هم بيايد بگويد
 
يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا
 
سوره يوسف آيه 97
 
بيننده :
 
من از حيدري هم پرسيدم در مورد سامري ايشان هم جواب نداد شما هم جواب نداديد.
 
استاد قزويني:
 
ما در آن زمينه درسش را نخوانديم معذرت مي خواهيم ، براي اينکه خدايي نکرده جسارت به مقدسات اهل سنت نشود معذرت مي خواهيم.
 
بيننده:
 
جناب آقاي حسيني اين شبکه شما چرا در تلويزيون پخش نمي شود که همه بتوانند ببينند؟
 
استاد قزويني:
 
ما از خدايمان هست که پخش شود اين را از صدا و سيما سوال کنيد.
 
بيننده : سيد هادي از يزد
 
عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما و آيت الله حسيني قزويني و اميدوارم که حضرت آيت الله حسيني قزويني از دست صاحب غدير آن آبي را که علامه اميني نوشيدند را بنوشند.
 
دوست دارم بروم در آن دنيا ببينم وقتي ايشان مي آيند ببينيم که اميرالمومنين چه استقبالي از دکتر حسيني قزويني مي کنند.
 
من دو تا مطلب در شبکه کلمه خواندم که آقاي خدمتي و هاشمي گفتند که اين دروغ قرن است يعني اين قدر بزرگ است که دروغ قرن است .
 
يک مطلب که در پايگاه پژوهشي وهابيت شناسي من ديدم که نوشته بود در کتابي است روضة الافکار نوشته بود در رابطه با محمد بن عبدالوهاب که او کتاب دلائل الخيرات را سوزاند به جهت آن که در لفظ آن سيدنا و مولانا بر پيامبر اطلاق شده بود و همچنين گفته است که اگر دسترسي بر حجره پيامبر پيدا کنم آن را خراب خواهم کرد و از آن جمله گفته است که درود فرستادن بر پيامبر در روز و شب جمعه بدعت و ضلالت است و کسي که اين کار را کند به دوزخ خواهد رفت.
 
اين يک مطلب و يکي ديگر هم در رابطه با جنگ هاي امير المومنين که مي گويد علي مي جنگيد تا از او اطاعت کنند و بتواند بر جان و مال مردم تصرف کند پس چگونه اين جنگ را براي دين قرار ميدهيد؟
 
و ابوبکر براي اين جنگيد که از اسلام مرتد شده بودند و نيز با کساني آنچه را که خدا واجب کرده بود ترک کرده بودند تا فقط خدا و رسولش خوانده شوند.
 
اين جنگ هاي اميرالمومنين براي دين نيست.
 
من در اين سايت تالار گفتگوي شيعيان يک مطلبي را خواندم که به نظر خودم خيلي خوب بود و شايد هم شما قبلا از شبکه بيان کرده باشيد ولي من نشنيده بودم و خواندنش خالي از لطف نيست.
 
مي گويد اسماعيل از پدرش ابوسعيد خدري نقل مي کند که در انتظار تشريف فرمايي رسول اکرم بوديم که فاصله اي نشد که پيامبر از خانه يکي از همسرانش بيرون آمد و از جا برخاستم و به استقبال آن حضرت رفتيم و اندکي که راه افتاديم بند کفش پيامبر گسيخت و علي عليه السلام کفش را گرفت و به وصله زدن آن پرداخت.
 
رسول خدا به حرکت خود ادامه داد و ما همه همراه آن حضرت حرکت کرديم پس از اندک فاصله اي رسول خدا ايستاد و ما هم به پيروي از ايشان ايستاديم . پيامبر منتظر علي بن ابي طالب بودند که در اين هنگام پيامبر اکرم فرمودند:
 
به راستي يکي ازشما براي تاويل قرآن مي جنگد همان طور که من براي تنزيل آن جنگيدم
 
مسند احمد بن حنبل ج 3 ص 81
 
مي گويد ابوبکر و عمر گفتند ما همان فرد هستيم؟ پيامبر فرمودند نه بلکه همان کس که کفش من را وصله مي زند با مخالفان مي جنگد.
 
آقاي هيثمي هم آورده است که رواه احمد و اسناده حسن مجمع الزوائد جلد 6 صفحه 244.
 
با توجه به اينکه اميرالمومنين علي بن ابيطالب براي تاويل قرآن مي جنگيده و حق بوده است و قرآن هم حق است.
 
پس تکليف آن کساني که آمدند که جنگ جمل و صفين و نهروان را راه انداختند پس اين ها تکليفشان با توجه به اين حديث روشن است.
 
حالا من مي خواهم که الان به اقاي هاشمي آن دو مطلبي را که من خواندم را توضيح بدهند استاد اگر مي خواهند و گرنه آقاي هاشمي من چند بار ديگر زنگ زدم به آقاي هاشمي و موفق نشدم که اين دروغ قرن را برايشان بخوانم که همچين چيزي همچين جايي هست.
 
منهاج السنة جلد 8 صفحه 333 که جواب بدهند و خواستم از اين تريبون که قطعا اين شبکه را مي بينند اين مطلب را اگر جوابي برايش هست جواب بدهند.
 
مجري :
 
ممنونيم که با ما ارتباط برقرار کرديم و سپاسگذاري  مي کنيم.
 
بيننده: مجيد از کردستان(اهل سنت)
 
سلام حالتون خوبه ؟
 
استاد قزويني:
 
سلام عليکم الحمدلله
 
بيننده:
 
من ميخواستم يک شعري را بخوانم
 
مجري:
 
بفرماييد
 
بيننده:
 
مسلم اول شه مردان علي است
 
عشق را سرمايه ي ايمان علي است
 
از ولاي دودمانش زنده ام
 
در جهان مثل گهر تابنده ام
 
قوت دين مبين فرموده اش
 
كائنات آيين پذير از دوده اش
 
خاكم و از مهر او آيينه ام
 
مي توان ديدن نوا در سينه ام
 
هركه داناي رموز زندگي است
 
سر اسماي علي داند كه چيست
 
ذات او دروازه ي شهر علوم
 
زير فرمانش حجاز و چين و روم
 
عشق با دشوار ورزيدن خوش است
 
چون خليل از شعله گل چيدن خوش است
 
در جهان نتوان اگر مردانه زيست
 
همچون مردان جان سپردن زندگي است
 
استاد قزويني:
 
احسنت
 
بيننده:
 
سوال من تمام شد خداحافظ شما
 
مجري :
 
خيلي ممنونيم به هر صورت حسن ختام برنامه ما شد که شعري را درباره مدح حضرت امير فرموديد.
 
استاد قزويني:
 
بله، آقايان اهل سنت نسبت به حضرت امير عشق مي ورزند و ارادت دارند و مانند اين وهابي ها نيستند که بخواهند اهانت کنند و جسارت کنند.
 
خدايا تو را قسم مي دهيم به آبروي محمد و آل محمد فرج مولاي ما بقية الله الاعظم را نزديک نموده و ما را از ياران ويژه آن بزرگوار قرار بده.
 
*****************
 
اللهم عجل لوليک الفرج
 
 
 
 
 
حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group