برنامه: حبل المتين
استاد: حضرت آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني
تاريخ: 03 / 12 / 1391
مجري:
وفات حضرت معصومه را به شما تسليت عرض ميکنيم.
استاد قزويني:
قبل از اين که آقاي محسني بزرگوار سؤال خودشان را مطرح کنند، ناگزير هستم که نکاتي را خدمت عزيزان تقديم کنم.
ما در يک عصر پر غوغايي زندگي ميکنيم که هر دم از اين باغ بري ميرسد، تازهتر از تازهتري ميرسد.
اين وهابيين، نسل بني اميه و تخم ترکه نواصب و خوارج، هر روز با يک رويکردي، شيعه و عقائد شيعه و حکومتهاي شيعه را مورد هجمه قرار ميدهند.
من بارها گفتهام: ما خدا را شاکر هستيم که امروز مخالفين و دشمنان ما از جاهلترين و نادانترين افراد عصر ما هستند.
اينها، «يخربون بيوته بايديهم»؛ خودشان به دست خود رسوا ميشوند.
من قبل از آمدن به اينجا، داشتم يکي از شبکههاي فتنه و وهابي را ميديدم، در رابطه با مسجد حاج فيض مشهد يک هفته برنامه گذاشتند و داد و بيداد و فريادشان گوش عرشيان را کر کرده بود که مسجد ما اهل سنت را خراب کردند.
ما هيچ وقت در قضاياي سياسي وارد نميشويم؛ چون شبکه ما، شبکه سياسي نيست و ما به شبهههاي سياسي هم پاسخ نميدهيم.
شبکههاي ديگري هستند که به اين طور مباحث ميپردازند.
براي من خيلي جالب بود که ديدم از امام جماعت اين مسجد يک فيلمي پخش ميکردند که قبل از اين که اين مسجد را شهيد کنند.
معلوم شد که مساجد اين آقايان هم به درجه شهادت نائل ميشوند.
اين هم تحفه جديدي است، اصطلاح جديدي است.
بايد از علماي خود سؤال کنند که آيا اين بدعت است يا خير؟
آيا ميتوانند به مسجد هم شهيد بگويند؟
براي آقايان واژههاي قرآني احترام ندارند، احترام فقط اينها دارند و عقائد اينها و شخصيات مرتبط به اينها.
حماقت اين آقا براي من جاي تعجب داشت که ميگويد: من را ارگانهاي اطلاعاتي خواستند و گفتند: اگر ولي فقيه دستور بدهد که اين مسجد را خراب کنند، نظر شما چيست؟
اگر اولي الأمر دستور دهد که اين مسجد را خراب کنند، نظر شما چيست؟
گفتم: اولي الأمر هيچ، پيغمبر هم حق ندارند که دستور دهد که اين مسجد خراب شود. خاک بر سر اين تفکر، با اين همه جسارت به مقام رفيع نبي مکرم.
اگر واقعا اين امام جماعت آن مسجد بوده است، دست آنهايي که اين مسجد را خراب کردهاند، درد نکند.
کسي که اين قدر نسبت به نبي مکرم بياحترامي ميکند و ميگويد: پيغمبر هم همچين حقي ندارد.
اين احمقها و اين افراد رذل و اين تفکرات بني اميهاي از کجا ميرويد؟ آيا اينها قرآن خواندهاند يا خير؟
شايد قرآنشان مثل خوارج است که از اين گوش ميگيرند و از آن گوش بيرون ميکنند.
قرآن به صراحت ميفرمايد:
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا
سوره احزاب آيه 36
پيغمبر و خدا اگر دستور دهند، کسي حق سؤال گفتن ندارد.
فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا
سوره نساء آيه 65
من اگر بخواهم واژه مولوي را براي اين نواصب پليد و رذل بخواهم استعمال کنم، اين را اهانت ميدانم؛ چون به مولويها اهانت است.
ميگويد: پيغمبر هم همچين حقي ندارد که دستور دهد که مسجدي خراب شود.
اينها آيه 107 و 108 سوره توبه را خواندهاند که ميفرمايد:
وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ
همين افرادي که مسجد ضرار ساختند، مثل همين امام جماعت اين مسجد ميگويند:
إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى
ما ميخواستيم در اين مسجد نماز بخوانيم و خدمت کنيم، اين مسجد محل اجتماع اهل سنت ايران است.
شما بگوييد: محل اجتماع منافقين و نواصب ايران بوده است، اين خيلي بهتر است؛ ولي بدانيد:
وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ
خدا شهادت ميدهد که همه شما دروغ ميگوييد و اهانت ميکنيد.
اين شبکهها اين حرف کفر آميز و ارتداد آور را پخش ميکنند.
اگر شما از هر مسلماني سؤال کنيد که اين جمله ارتداد آور است يا خير، به شما جواب ميدهد که ارتداد آور است.
کسي بگويد: پيغمبر هم حق ندارد که همچين کاري کند.
اين پيغمبري که شما ميشناسيد و آن خداي الاغ سوار و اين پيغمبري که چندين بار بالاي کوه براي خود کشي رفته است، بله آن پيغمبر شما نميتواند همچين کاري کند.
پيغمبري که شما ابن تيميه را از او بالاتر ميدانيد، بله اين پيغمبر همچين حقي ندارد؛ ولي در مورد پيغمبر مسلمين قرآن ميفرمايد:
النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ
سوره احزاب آيه 6
تمام مفسرين ميگويند:
النَّبِىُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ في كل شيء من أمور الدين والدنيا
الكشاف، ج 3، ص 531 و عمدة القاري، ج 19، ص 115 و فتح القدير، ج 4، ص 261
اين تفسير بيضاوي و ديگران را نگاه بکنيد.
اين واقعا کفر آور و ارتداد آور است، اينکه پيغمبر هم نميتواند البته آقايان حق دارند.
آقايان اين همه سر و صدا روي مساجد دارند، در مسجد ضرار، همين 12 نفري که مسجد ضرار را بنيان گذاري کردند، طبري به صراحت در تفسيرشان ميگويد:
وكان الذين بنوه اثني عشر رجلا
تفسير الطبري، ج 11، ص 23
اينها 12 نفر بودند که از انصار بودند.
خذام بن خالد و ثعلبة بن حاطب، جزء کساني هستند که مسجد ضرار را ساختند و ثعلبة بن حاطب جزء کساني است که در جنگ بدر و احد بودهاند.
آقايان اگر به اسد الغابه ابن اثير جلد 1 صفحه 237 مراجعه کنند، صراحت دارد که آقاي ثعلبة بن حاطب از بنيان گذاران مسجد ضرار، اهل بدر بوده است.
قرآن ميفرمايد:
وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ
سوره توبه آيه 107
محارب خدا و رسول بودند.
اين عبارتي که از حديث صحيح بخاري نقل ميکنند که پيغمبر به اهل بدر نگاه کرد و گفت:
اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ فَقَدْ غَفَرْتُ لَكُمْ
صحيح البخاري، ج 3، ص 1095
هر کاري که ميخواهيد انجام دهيد، انجام دهيد، قبل از اين که شما بخواهيد گناه کنيد، هر زنا و قتلي و هر گناهي که بخواهيد مرتکب شويد، قبلا من شما را بخشيدهام.
چرا اين قد غفرت لکم، شامل آقاي ثعلبة بن حاطب و خذام و ديگراني که در بدر بودند، نشد.
الحمد لله الذي جعل أعدائنا من الجهلا والحمقاء
اينها خودشان را رسوا ميکنند.
بنده تا کنون در رابطه با قضيه مسجد حاج فيض اظهار نظر نکرده بودم.
يک قضايايي است که حکومت تشخيص ميدهد.
البته از ديدگاه آقايان، صدام و ملک عبد اللهي که با رئيس جمهور آمريکا و نخست وزير اسرائيل شراب ميخورد، اولي الامر هستند.
رهبر ليبي و فرعون مصر اولي الامر است؛ ولي مسؤلين نظام و ولي فقيه ايران، اولي الامر نيست.
اين هم يک معمايي است که آقايان نتوانستند پاسخ را پيدا کنند.
بعضي از علماي اهل سنت و از بعضي از محترمين که در اين زمينه مطالبي را مطرح ميکنند يا از تريبون نماز جمعه سخناني را در رابطه با قضيه مسجد ميگويند، يک مقداري تجديد نظر کنند و ببينند که اين حرفهايشان با قرآن تطبيق ميکند يا با عقائد اهل سنت نسبت به اولي الامر مطابق است يا خير.
مگر اين که آقايان بگويند: اولي الامر براي صدام و فرعون مصر و ملک عبد الله تطبيق ميکند؛ ولي اگر حکومت شيعي بود؛ چون شيعهها کافر و مشرک و مرتد هستند، اينها را شامل نميشود؛ اگر چه آقايان فتوا دادهاند که اگر حاکم اسلامي کافر هم باشد، قيام در برابر او جايز نيست و اطاعت از او واجب است.
مگر اين که بگويند: شيعيان از کافر بدتر هستند.
مجري:
علت تنزيل و تشبيه علي (ع) به هارون (ع) در حديث منزلت
يکي از ويژگيهاي حديث منزلت، تنزيل و تشبيه حضرت علي عليه السلام به حضرت هارون علي نبينا وآله وعليه السلام است.
علت اين تنزيل و تشبيه چيست؟ چرا به اوصياي ديگر تشبيه نشدهاند؟
استاد قزويني:
عرض کرديم که اين حديث هم در جنگ تبوک و هم در غير جنگ تبوک مطرح شده است.
نبي گرامي فرموده است: جايگاه علي نسبت به من همانند جايگاه حضرت هارون نسبت به موسي است، غير از اين که نبوت بعد از من نيست و علي خليفه من بعد از من براي هر مؤمن و مؤمنة است؛ مگر اين که خودش را مؤمن يا مؤمنه تصور نکند.
اين که چرا اين تشيبه فقط به حضرت هارون شده است، با اين که ديگر انبياء هم وصي داشتهاند.
ما قبلا در حديث وصيت مطرح کرديم که شيث وصي حضرت آدم بوده است و حضرت سليمان وصي حضرت داود بوده است و حضرت شمعون وصي حضرت عيسي بوده است.
ليس من نبي الا وله وصي
سيرة ابن إسحاق، ج 2، ص 105
ما اين روايت را بررسي سندي کرديم و ثابت کرديم که اين روايت سندا صحيح است.
در بعضي روايات داريم:
وعلي خاتم الأوصياء
تاريخ الطبري، ج 2، ص 647 و المعجم الأوسط، ج 2، ص 336 و تاريخ مدينة دمشق، ج 29، ص 4 و البداية والنهاية، ج 7، ص 168 و مجمع الزوائد، ج 9، ص 146 و فتح الباري، ج 8، ص 150
در اين ميان اين همه اوصياء، نبي گرامي علي را به حضرت هارون تشيبه ميکند.
علت اصلي آن اين است که در ميان اوصياء الهي، تنها وصيي که در قرآن به تفصيل سخن گفته شده است و تمام زواياي خلافت و وصايت او در قرآن مطرح شده است، وصي حضرت موسي، حضرت هارون سلام الله عليهما است.
در قرآن کريم، منازل و جايگاه و رتبههايي که براي حضرت هارون مطرح شده است، منزلت وزارت و اخوت و معاضدت و کمککار و مشارکت در امر است.
در آيه 29 تا 32 سوره طه که حضرت موسي از خداي عالم درخواست ميکند:
وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي
اينجا بحث وزارت حضرت هارون مطرح است.
وزير و کسي که جايگزين من باشد و تمام امور من به عهده او باشد و سنگيني کار من را متقبل شود و انجام دهد، قرار بده؛ نه از افراد ديگر، برادرم را وزير قرار ده.
جايگاه اخوت و بيت نبوت، خودش يک بحثي است که ان شاء الله اگر از سؤالهاي حاج آقاي محسني باشد، من اين را مفصل توضيح ميدهم.
بحث معاضدت و کمککار که ميفرمايد:
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي
سوره طه آيه 31 و 32
خدايا حضرت هارون را کمککار من قرار بده و در امر رسالت، او را شريک و هم کار من بگردان تا من را کمک کند.
در اين آيات 4 منزلت مطرح شده است:
1- وزارت
2- اخوت
3- معاضدت و کمککاري
4- مشارکت در امر
خداي عالم هم در خواست حضرت موسي را به اجابت ميرساند و ميفرمايد:
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى
سوره طه آيه 36
ما در خواست تو را قبول کرديم و حاجت تو را برآورده کرديم.
در اينجا جعل وزارت و اخوت و وصايت را به عهده خدا گذاشته است.
حضرت موسي نميفرمايد: خدايا من ميخواهم برادر را وصي و وزير خودم قرار دهم، اي مردم شما جمع شويد و برادر من يا يک شخصي را انتخاب کنيد که به عنوان وزير و وصي و خليفه من باشد.
ميفرمايد: خدايا تو قرار بده؛ معلوم ميشود که جعل وصايت و امامت از طرف خدا است.
در آيه 124 سوره بقره در رابطه با حضرت ابراهيم ميفرمايد:
إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا
ما تو را براي مردم امام قرار داديم، نميگويد: اي مردم:
اجعلوا لکم اماما
در آيات ديگر ميفرمايد:
إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً
سوره بقره آيه 30
جعل خلافت و امامت به دست خدا است.
در اينجا هم وقتي بحث وصايت حضرت هارون مطرح ميشود، اين 4 جايگاه را حضرت موسي از خدا ميخواهد و خدا هم ميفرمايد:
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى
سوره طه آيه 36
ما در خواست تو را به اجابت رسانيدم.
ان شاء الله من روايتي را عرض خواهم کرد که همين درخواست را نبي مکرم کرد که خدايا برادر من از تو خواست تا برادرش هارون را وصي و خليفه او قرار دهيد، برادر من علي هم کمککار من است، من ميخواهم او را به عنوان خليفه من قرار دهي.
خداي عالم وحي فرستاد که اي رسول من، درخواست تو مورد اجابت واقع شد.
اين روايتي است که فخر رازي و ديگران نقل کردهاند.
حاکم حسکاني اين روايت را نقل کرده است، ان شاء الله اين روايت را عرض خواهم کرد.
4 جايگاه در آيه 29 تا 32 سوره طه مطرح است.
جايگاه خلافت:
وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي
سوره اعراف آيه 142
هارون به عنوان خليفه حضرت موسي مطرح است. اگر نبي مکرم ميفرمايد:
أنت مني بمنزلة هارون من موسي
يعني همان طوري که هارون رتبه خلافت از حضرت موسي را داشت، علي هم رتبه خلافت را دارد.
وجوب اطاعت از هارون:
وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي.
سوره طه آيه 90
به بني اسرائيل ميگويد: بايد از من تبعيت کنيد و بايد از دستورات من اطاعت کنيد.
اينها نشان ميدهد که اين واژهها که در قرآن آمده است، نبي گرامي هم با توجه به اين واژهها، اميرالمؤمنين سلام الله عليه را تشبيه ميکند به حضرت هارون.
اين را دوستان داخل پرانتز از من داشته باشند؛ ولي در اين زمينه سؤالي نپرسند.
آن دفعه هم يک عزيز اهل سنت که از بنده سؤال کرد، گفتم: من درسش را نخواندهام.
انحراف قوم موسي در غياب حضرت موسي:
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ
سوره طه آيه 88
سامري يک گوسالهاي را درست کرد و از اين گوساله صدا درآمد و گفت: خداي شما اين گوساله است.
اي مردم اين طور صدا درميآورد و حرف ميزند. مردم هم تمام دستورات حضرت موسي را ناديده گرفتند. هرچه حضرت هارون گفت:
فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي
سوره طه آيه 90
به او گوش ندادند.
حضرت موسي يک چيزي گفت، فعلا سامري اين گوساله را درست کرده است.
هارون ديد جمعيت به طرف گوساله پرستي رفتند و توحيد و آن زحمات حضرت موسي و دستورات حضرت هارون، همه ناديده گرفته شد.
هارون نيامد با بعضي از دوستان قيام کند و در برابر گوساله پرستان جنگ و قيام به راه بيندازد. براي رعايت وحدت امت بني اسرائيل ساکت ماند.
حضرت موسي آمد و عصباني شد و از ريش برادرش گرفت و فرمود:
أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي
سوره طه آيه 93
چرا دستورات من را عصيان کردي و چرا گذاشتي مردم گوساله پرست شوند و از توحيد برگشتند؟
حضرت هارون ميفرمايد:
قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي
سوره طه آيه 94
اي فرزند مادرم (اين يک تعبير لطيفي است که وقتي ميخواهند طرف را به رحم و ترحم بياورند، ميگويند: اي فرزند مادرم؛ يعني ميخواهد آن عطوفت و آن محبت و مهرباني مادر را به رخش بکشد) از ريش و سر من نگير، من ترسيدم که اگر در برابر اين گوساله پرستان قيام کنم، بگويي: بين بني اسرائيل تفرقه انداختي.
من حرفم را زدم و اتمام حجت را کردم. گفتم که از من اطاعت کنند.
تمام آن حرفهايي که تو زده بودي و بحث توحيد را گفتم و گفتم: اين خلاف است و اين انحراف از آئين حضرت موسي است؛ ولي هيچ کس به حرف من گوش نکرد.
ديدم که اگر در برابر اينها قيام کنم، در ميان بني اسرائيل تفرقه ميافتد.
آن آقاياني که ميگويند: چرا اميرالمؤمنين در برابر انحراف امت قيام نکرد، اين هم پاسخ آن.
آقاي ابن عبد البر سني در کتاب الاستيعاب جلد 2 صفحه 497 همين تعبير را دارد.
من اين مطلب را از نهج البلاغه نياوردهام. اين تعابير در خطبههاي مختلف نهج البلاغه هم وجود دارد.
در کتاب سليم بن قيص وجود دارد و ابن ابي الحديد معتزلي هم اينها را دارد.
ما اينها را فعلا فاکتور ميگيريم.
استيعاب از کتب معتبر تراز اول است. ميگويد: اميرالمؤمنين فرمود:
إن الله عز وجل لما قبض رسوله صلى الله عليه وسلم قلنا نحن أهله وأولياؤه لا ينازعنا سلطانه أحد فأبى علينا قومنا فولوا غيرنا وأيم الله لولا مخافة الفرقة وأن يعود الكفر ويبوء الدين لغيرنا فصبرنا على بعض الألم.
الاستيعاب، ج 2، ص 497
وقتي که پيغمبر از دنيا رفت، ما گفتيم: ما هستيم اولياء و ولي امر بعد از پيغمبر، اين مقام خلافتي که پيغمبر براي ما قرار داده است، کسي با ما مخالفت نميکند. قوم ما قريش، با ما مخالفت کردند.
آن جايگاهي که خدا و پيغمبر براي ما قرار داده بود، اينها را به ما ندادند و ديگران را خليفه کردند.
قسم به خداي عالم اگر ترس اين را نداشتم که ميان امت اسلامي تفرقه ميافتد و دوباره کفر بساطش را پهن ميکند و دين اسلام نابود ميشود، قطعا حکومت را تغيير ميدادم و در برابر هيئت حاکم ميايستادم و همه را کنار ميزدم و خلافت را به دست ميگرفتم. به بعضي از دردها صبر کردم.
صبرت وفي العين قذى وفي الحلق شجي أرى تراثي نهبا
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 98
صبر کردم صبري که خار در چشم و استخوان در گلو است.
يکي از چيزهايي که نبي مکرم صلي الله عليه وآله خلافت اميرالمؤمنين را به خلافت حضرت هارون تشبيه کرده است، شايد همين قضايايي است که در قرآن در رابطه با انحراف امت حضرت موسي در غياب او صورت گرفته است، باشد.
اين هم يک مقدار درد آور است؛ ولي عزيزان اهل سنت اين را از ما در حد يک فرضيه داشته باشند.
ان شاء الله ما سر فرصت اينها را مطرح ميکنيم.
يکي از نکاتي که در رابطه با قوم بني اسرائيل است، اين است که بني اسرائيل با همه آنچه که از حضرت موسي ديده بودند، آن همه معجزات و آن همه نشانهها و آن همه تبليغ و نجات از دست فرعونيان:
وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آَلِهَةٌ
سوره اعراف آيه 138
بني اسرائيل آمده است و درياي نيل کوچه کوچه شده است و همه آبها ايستادهاند و بني اسرائيل حرکت کرد و رفت و از آن طرف فرعونيان آمدند و غرق شدند.
چه معجزه مهمي رخ داده است؛ ولي وقتي که از دريا رد شدند و از رود نيل آن طرف رفتند، ديدند که يک عده بت پرست، يک بتهايي گذاشتهاند و اطراف آن طواف ميکنند و آنها را عبادت ميکنند.
گفتند: موسي تو که آدم خوبي هستي و اين همه معجزه و کرامت داري و هرچه که ما خواستيم به ما دادي، همان طوري که اينها بت ميپرستند و طواف ميکنند، يک بتي هم براي ما درست کن تا ما هم مشغول شويم.
نميدانم اسم اين را چه بگذاريم؛ ولي قرآن ميفرمايد:
قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ
سوره اعراف آيه 138
شما قوم جاهلي هستيد.
همين قضايا را جناب ترمذي و ابن تيميه و ديگران با قطعيت در رابطه با امت اسلامي نقل ميکنند.
ان شاء الله اميدوار هستيم که کارشناسان شبکهها به جاي فحش دادن و اهانت کردن و جسارت کردن، بيايند اينها را جواب دهند.
به جاي فرياد کشيدن و اين صدايشان را بالا ببرند، اطلاعاتشان را بالا ببرند.
ترمذي با سند خودش از ابو واقد ليثي نقل ميکند:
أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لَمَّا خَرَجَ إلى خيبر مَرَّ بِشَجَرَةٍ لِلْمُشْرِكِينَ يُقَالُ لها ذَاتُ أَنْوَاطٍ يُعَلِّقُونَ عليها أَسْلِحَتَهُمْ فَقَالُوا يا رَسُولَ اللَّهِ اجْعَلْ لنا ذَاتَ أَنْوَاطٍ كما لهم ذَاتُ أَنْوَاطٍ فقال النبي صلى الله عليه وسلم سُبْحَانَ اللَّهِ هذا كما قال قَوْمُ مُوسَى أجعل لنا إِلَهًا كما لهم آلِهَةٌ
سنن الترمذي، ج 4، ص 475
در بعضي از روايات دارد که اين قضيه براي بعد از فتح مکه است. پيغمبر اکرم 21 سال براي اين مردم زحمت کشيده است و تلاش کرده است. اگر خيبر هم باشد، 19 سال پيغمبر براي مردم زحمت کشيده است.
بعد از 19 سال، ديدند يک دسته از مشرکين يک سري درخت دارند که اطراف آن درختها اسلحههايشان را انداختهاند و طواف ميکنند و اين درختها را عبادت ميکنند، گفتند: همان طوري که اينها درختي دارند و اطراف اين درخت طواف و عبادت ميکنند، براي ما هم يک درختي درست کن تا ما هم طواف و عبادت کنيم.
جناب آقاي هاشمي سبحان الله گفتن جايش اينجا است.
پيغمبر فرمود: اين همان سخني است که قوم حضرت موسي از حضرت موسي خواستند. وقتي که ديدند يک قومي يک بتي را ميپرستند، گفتند: براي ما هم همچين الهي درست کن.
عين همان حرفي که قوم حضرت موسي از موسي خواستند، شما مسلمانها و شما صحابه از من خواستيد. اينها از صحابه بودند، اينها که از يهوديها نبودند، اينها به جنگ يهوديها رفته بودند.
بعد پيغمبر فرمود:
وَالَّذِي نَفْسِي بيده لَتَرْكَبُنَّ سُنَّةَ من كان قَبْلَكُمْ
سنن الترمذي، ج 4، ص 475
قسم به خدايي که جان من پيغمبر در قبضه قدرت او است، تمام سنتهاي زشتي که در امم گذشته بود، در امت من قدم به قدم خواهد بود.
آقاي ترمذي ميگويد:
هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ
سنن الترمذي، ج 4، ص 475
آفتاب آمد دليل آفتاب.
اين هم بزرگواران در ذکر مبارکشان باشد. ما نميخواهيم که چيزي قبول کنند يا قبول نکنند؛ ولي حداقل اين را حمل بر اهانت و جسارت نکنند. اينها هم خواندن دارند.
آنهايي که گزارش تاريخي دارند و ميخواهند خيانت در گزارش تاريخي نکنند، اينها را هم در نرم افزارهايشان بياورند.
ابن تيميه به صورت قاطعانه ميگويد: صحابه از حضرت رسول اکرم همچين درخواستي کردند. شايد همين قضيه را بيش از 200 کتاب از کتب عزيزان اهل سنت آوردهاند که من فقط يک نمونهاش را اينجا مطرح کردم.
ان شاء الله ما سر فرصت، اتفاقاتي که بعد از پيغمبر براي امت اسلامي افتاد را خواستيم مطرح کنيم، اين را هم عرض ميکنيم و جملاتي که آقاي محمد بن عبد الوهاب در رابطه با انحراف امت اسلامي دارد؛ حتي در عصر پيغمبر انحراف از توحيد داشتند، اينها را ان شاء الله خواهيم گفت.
شايد بعضي از دوستان در رابطه با چيزي که ما از سنن ترمذي آورديم، اين مطلبي است که در صحيح بخاري آمده است؛ ولي آقايان يک مقداري صدر و ذيل قضيه را حذف کردهاند.
در صحيح بخاري نبي مکرم ميفرمايد:
أَنَّ النبي صلى الله عليه وسلم قال لَتَتَّبِعُنَّ سَنَنَ من قَبْلَكُمْ شِبْرًا بِشِبْرٍ وَذِرَاعًا بِذِرَاعٍ حتى لو سَلَكُوا جُحْرَ ضَبٍّ لَسَلَكْتُمُوهُ
صحيح البخاري، ج 3، ص 1274
شما سنت گذشتهگان را وجب به وجب عمل خواهيد کرد، قدم به قدم؛ حتي اگر در گذشته يک فردي در سوراخ سوسمار رفته بود، در امت من کسي در سوراخ سوسمار خواهد رفت.
خود جناب حاکم نيشابوري ميگويد:
لو أن أحدهم جامع امرأته بالطريق لفعلتموه
المستدرك على الصحيحين، ج 4، ص 502
من اين را ترجمه نميکنم.
آقايان هم اگر خواستند حرف ابن تيميه را ببينند، ميتوانند به کتاب مجموعه فتاوي مراجعه کنند. در آنجا قضيه درخواست مسلمانها و صحابه از پيغمبر که براي براي ما ذات انواطي درست کن.
ايشان در آنجا ميگويد:
وحتى لو أن أحدهم جامع أمرأته في الطريق لفعلتموه
مجموع الفتاوى، ج 27، ص 137
بيننده آقاي حيدري از شيراز:
جامعه بني اسرائيل صحابي پيامبرشان بودند و بين آنها پيامبر زاده و افرادي که منتسب به پيامبر بودهاند هم حضور داشته است.
من فکر ميکنم که اينها از نظر فرهنگي نسبت به مشرکين و کفاري که در زمان پيغمبر بودند، جلوتر بودند.
اين کارنشناسان شبکههاي وهابي به جاي اين که در اين قضيه، حضرت هارون را زير سؤال ببرند، بهتر است که اين جمعيتي که تحت عنوان صحابه و بني اسرائيل بودند، آنها را زير سؤال ببريد.
اينها ميگويند: وظيفه پيامبر در حد يک پيام رسان است و وظيفه او اين بوده است که فقط يک پيامي برساند و بعد از مرگش هيچ رابطهاي با اين دنيا ندارد.
بنابراين آن جامعهاي هم که پيام به ايشان رسانده شده بود و از قبل در آن جامعه پيامبراني بوده است و عملا اينها از نوادههاي پيامبران قبل بودهاند، اينها صحابيهاي خاص و صحابيهاي عام تشکيل ميدادند.
توهيني که به شخص نبي مکرم از طريق اين شبکههاي وهابي ميشود، ميخواستم برادران مسلمان اعم از شيعه و سني دقت بيشتري در اين قضيه داشته باشند؛ چون شخص نبي اکرم را به بدترين شکل و بدترين وجهي که زبان از بيان آن قاصر است، زير سؤال ميبرند.
اينها قبل از سقيفه يک کودتاي قدرت انجام دادند.
اينها ميگويند: مردم به حضرت علي رأي ندادهاند؛ چون حضرت علي جنگهايي داشته است و در آن جنگها تعدادي از خانوادههاي آنها را کشته است.
حضرت علي در رکاب پيغمبر جنگيده است.
حضرت همراه با پيامبر شمشير ميکشيدند و تعدادي را از طرف مقابل کشته بودند.
اينها که در اين جنگها از بين رفته بودند، به دستور پيامبر مسلمانها با اينها وارد جنگ شده بودند.
بيننده آقا محمد از تهران از اهل سنت:
حاج آقاي قزويني الوعده وفا.
من هفته قبل تماس گرفتم؛ ولي بنده متأسفانه مجبور شدم که با يک اسم ديگري بيايم.
من رضا هستم از سنندج يا همان محمد از تهران؛ ولي من چند روز است که تماس ميگيرم و شماره من را به استديو راه نميدهند، امروز ناچارا هم شمارهام را عوض کردم و هم با يک اسم ديگري آمدم به اميد اين که به استديو راه پيدا کنم.
مجري:
اگر شما ميخواهيد با اين شگردها يک حقانيتي را براي خودتان ايجاد کنيد، ما در برنامههايمان نشان داديم که اشخاصي مانند شما و يا از شما بدتر صحبت کردند و روي خط آمدند و بارها آمدهاند. اين شگردي که شما به کار برديد، شگرد منصفانهاي نيست.
خيلي از بينندگان عزيز خودشان ديدهاند و گفتهاند و اين حرف شما خيلي جايي ندارد.
بيننده آقاي عليرضا از گلپايگان:
ميخواستم در مورد رجعت امام حسين و بقيه امامها، از قرآن و از احاديث اهل سنت اگر چيزي هست نشان دهيد.
ميگفتند: اين 12 نفري که در کتب اهل سنت آمده است که خليفه روي زمين ميشوند و شيعهها آن را به 12 امام منتسب ميکنند، اينها به خلافت ميرسند؛ ولي حضرت امام حسين که به خلافت نرسيده است؛ در صورتي که شيعهها اين 12 نفري که در کتب اهل سنت آمده است که خليفه حضرت محمد هستند و به حق هستند را به همان 12 امام خودشان وصل ميکنند.
اگر ميشود در اين رابطه توضيح دهيد.
استاد قزويني:
در رابطه با سؤال اول شما، عصر جمعه به برنامه به سوي ظهور تماس بگيريد. حضرت آيت الله طبسي و جناب آقاي کلباسي پاسخگو هستند. اين در حوزه تخصصي آقايان است. آنها جواب دادهاند.
من هفته گذشته بحث رجعت را از ديدگاه قرآن مفصل مطرح کردم.
شما ميتوانيد فايل ورد برنامه را از سايت ولي عصر و سايت شبکه ولايت ببينيد.
در رابطه با 12 خليفهاي که پيغمبر اکرم فرمود:
إِنَّ هذا الْأَمْرَ لَا يَنْقَضِي حتى يَمْضِيَ فِيهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً
صحيح مسلم، ج 3، ص 1452
امر اسلام از بين نخواهد رفت، مگر اين که 12 خليفه من بيايند.
نفرموده است: 12 نفر خلافت کنند. اين که خليفه پيغمبر است، يک بحث است و اين که اينها خلافت کنند، اين يک بحث ديگري است.
ما رواياتي داريم که تعبير کردهاند:
اثْنَا عَشَرَ كَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بني إِسْرَائِيلَ
مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 398
آيا همه نقباء بني اسرائيل خلافت کردند؟
حضرت هارون که به عنوان خليفه رسمي حضرت موسي بود، در غياب حضرت موسي توانست خلافت کند يا مشکلات ديگري داشت؟
در بعضي از موارد هم روايت آمده است که نبي مکرم صلي الله عليه وآله فرمود: اين 12 نفري که به عنوان خليفه من خواهند آمد، مردم در حق اينها ظلم خواهند کرد.
لاَ يَضُرُّهُ من خَالَفَهُ أو فَارَقَهُ
مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص 99
اينها خليفه من هستند و مخالفت مردم ضرر به خليفه بودن اينها نميزند و جدا شدن مردم از اينها به خلافت اينها ضرر نميزند.
اين که آيا اينها خليفه پيغمبر بودند يا نبودند، اين امري است و اين که مردم گذاشتن که اينها خلافت کنند يا خلافت نکنند، اين امر ديگري است.
نبي گرامي در مکه 13 سال بودند و پيغمبر هم بودند؛ ولي با آن همه اذيت و آزار پيغمبر نتوانست که حرفش را به مردم برساند.
پيغمبر علاوه بر اين که پيغمبر بود، امام بود و موظف بود که حکومت اسلامي تشکيل دهد.
چرا نبي مکرم از اين اختيار خدا دادي خودش براي تأسيس حکومت در 13 سال مکه اقدام نکرد؛ ولي به مجرد اين که به مدينه آمد، ديد زمينه فراهم است و مردم قبول ميکنند، حکومت تشکيل داد؟
ائمه عليهم السلام هم خليفه پيغمبر هستند؛ چه مردم بخواهند و چه نخواهند.
اگر زمينه در جامعه فراهم شود، اينها مکلف هستند که از طرف خداي عالم اقدام به خلافت و اقدام به دفع ظلم و اقامه عدل و تأسيس حکومت اسلامي کنند.
بيننده آقا رسول از کرمانشاه از اهل سنت:
شما از جريان هارون و سامري و موسي گفتيد، چرا حضرت موسي قبل از رفتن به کوه طور، دستور نداد که سامري را بکشند يا زنداني کنند يا چرا خدا دستور نداد؟
استاد قزويني:
شما که به ما گفتيد: قصاص قبل از جنايت حرام است.
بيننده:
علم که داشتند.
استاد قزويني:
مگر آنها موظف بودند که به علمشان عمل کنند؟ پيغمبر اکرم هم علم داشت که خالد بن وليد در جنگ احد از پشت حمله ميکند و 70 نفر از عزيزانش را ميکشد.
قبل از جنايت که نميشود قصاص کرد. پيغمبر اکرم نسبت به آن کساني که نسبت فحشاء به همسرشان دادند، به آنها حد زد. که از آنها حسان بن ثابت و مسطح بن اساسة و خواهر زن خود است.
پيغمبر اکرم قبلا اينها را شلاق ميزد يا ميکشت يا اينها را در مدينه حبس ميکرد تا در آن قضيه سفر با اينها نباشند. همه ميگويند: پيغمبر قصاص قبل از جنايت ميکند.
بيننده:
يعني علم داشتهاند و اين کار را نميکردند؟
خدا شيطان را به درگاه خودش راه داد و بعد هم دشمن آدم شد و بعد هم بيرونش کرد. نميشود که بگوييم: خدا علم نداشته است. خدا هم شيطان را راه داد و بعد هم بيرونش کرد.
استاد قزويني:
خدا از روز اول شيطان را نميآفريد يا آن زماني که در ميان ملائکهها بود، به يکي از اين ملائکه ميفرمود: برو شيطان را خفه کن تا اين همه جنايت نکند.
بيننده:
در همين جريان 40 روز خدا به حضرت موسي ميفرمايد:
قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ
سوره طه آيه 85
گويا خدا موسي را خوانده است که امت را گرفتار کند.
استاد قزويني:
دنيا، دنياي امتحان است.
أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آَمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ
سوره عنکبوت آيه 2
آيا مردم تصور ميکنند که ايمان آوردهاند و امتحاني نيست.
دنيا، دنياي امتحان است. فرض کنيد الان يک امتحان براي بنده است که آيا ميتوانم آن حقايقي که در سينهام وجود دارد ميتوانم بگويم يا خير. اگر کوتاهي کردم فرداي قيامت مسؤل هستم.
شما عزيز بزرگوار اين مطالبي را که ميشنويد، ما نميگوييم: قبول کنيد؛ ولي حداقل تحقيق و بررسي کنيد که اين مطالب درست است يا خير. شما يک طور امتحان داري، بنده هم به صورت ديگري امتحان دارم.
بيننده:
من از علماء که سؤال کردم، اينها ميگويند: اين که پيغمبر عائشه و حفصه را طلاق نداده است دليل بر اين است که شيخ ابي بکر و عمر خوب هستند.
علت اين که اين همه لعن و نفريني که خدا در قرآن بر امت و صحابه موسي کرده است که ميفرمايد:
ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآَيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ
سوره آل عمران آيه 112
در حالي که اينها همه اولاد يعقوب پيغمبر بودند. علت اين که اينها را لعن و نفرين کرده است چيست؟ آيا خدا هم رافضي صفوي بوده است؟
استاد قزويني:
اين بحثي که مطرح ميکنيد، يک بحثي است که بايد يک مقداري دقت بيشتري شود.
اين که از علماء سؤال ميکنيد، اگر حرفهاي اين علماء براي شما قانع کننده است، شما قبول کنيد؛ ولي اگر قانع کننده نيست، اين يک بحث ديگري است.
شما اين آيه قرآن را که من ميخوانم از علماء بزرگوار خودتان سؤال کنيد.
در سوره تحريم آيه 5 ميفرمايد:
عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا
قضيه صغت قلوبکما، ما نميخواهيم در اين باب برويم. اين خطاب به زنان پيغمبر و امهات المؤمنين است.
در اين که اينها امهات المؤمنين هستند، ما هيچ شک و شبههاي نداريم. اگر کسي انکار کند که همسر پيغمبر ام المؤمنين است، قرآن را انکار کرده است.
ما اين را خيلي بيپرده ميگوييم؛ فرقي نميکند که شيعه باشد يا سني يا وهابي.
اينها مادران همه مؤمنين هستند که حق ازدواج با اينها را ندارند.
اگر امروز حضرت خديجه سلام الله عليها يا عائشه بيايد، هيچ مسلماني نميتواند با او ازدواج کند. بر همه مسلمانها تا قيام قيامت اينها مادر هستند؛ ولي اين که اينها چون خوب بودند و از همه بهتر بودند و بهتر از اينها نبود، اين با منطق قرآن سازگار نيست.
قرآن ميفرمايد:
عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا
سوره تحريم آيه 5
اي همسران پيغمبر، اگر پيغمبر را اذيت کنيد، پيغمبر شما را طلاق ميدهد و به جاي شما زنهاي بهتر از شما براي پيغمبر در نظر ميگيرد.
اگر اينها بهترين زنان عصر بودند و از اينها بهتر نبود، اين آيه چه ميفرمايد؟
فداي نبي مکرم شوم و قربانش شوم، اينها قلب پيغمبر را خوشحال ميکند. اگر اين زنها براي يک فرد عادي هم باشد قند در دل انسان آب ميشود.
بيننده:
ديشب يا 2 شب قبل شخصي از شيعيان از آقاي ترشابي ميپرسيد: علماي يهود و نصارا براي اين که امتشان مسلمان نشوند، اسم پيامبر ما را از تورات و انجيل حذف کردند.
گناه اين کار به گردن علماء است يا به گردن آن مردمي است که الان به اسلام ايمان نميآورند؟
بعد اين مسئله را مطرح کرد که آيا ممکن است که امامت در قرآن آمده بوده است؛ ولي آنهايي که نگذاشتند که پيامبر وصيت نامه بنويسد، حذف کرده باشند؟
من ميخواستم همين را بدانم که ممکن است همچين مسئله باشد.
استاد قزويني:
ما نميخواهيم بگوييم: بوده است يا خير.
من 2 تا آدرس خدمت شما ميدهم، شما به کتاب در المنثور سيوطي و تفسير روح المعاني آلوسي ذيل آيه شريفه 67 سوره مائده از عبد الله بن مسعود نقل ميکند:
كنا نقرأ على عهد رسول الله (صلى الله عليه و سلم) ياأيها الرسول بلغ ماأنزل اليك من ربك إن عليا ولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته.
روح المعاني، ج 6، ص 193 و الدر المنثور، ج 3، ص 117 و فتح القدير، الشوكاني، ج 2، ص 60
اين آيه 67 سوره مائده را ما زمان پيغمبر اين طور قرائت ميکرديم.
ميگويد: کنا، نميگويد: کنت؛ ما صحابه در عصر پيغمبر اين آيه را اين طور قرائت ميکرديم که اي پيغمبر به مردم ابلاغ کن که علي بن ابي طالب ولي امر مؤمنين است و اگر ابلاغ نکني رسالت نا تمام است؛ ولي الان در قرآنهايي که عزيزان اهل سنت دارند، از اين عبارت خبري نيست.
اين را از بزرگواران اهل سنت سؤال کنيد، جوابي را که دادند براي ما بياوريد.
عبارت سيوطي و شوکاني اين است:
ان عليا مولى المؤمنين
الدر المنثور، ج 3، ص 117 و فتح القدير، الشوكاني، ج 2، ص 60
اين 3 آدرسي که الان در ذهن من بود و خدمت شما عرض کردم را بررسي کنيد.
جناب خليفه يا ام المؤمنين عائشه ميگويند: سوره احزاب که ما در زمان پيغمبر ميخوانديم، به اندازه سوره بقره بود.
200 آيه از سوره احزاب حذف شده است.
شايد در ميان اين 200 آيهاي که حذف شده است، چند آيه در رابطه با امامت ائمه و امامت اميرالمؤمنين بوده است.
اين آقايان به ما بگويند: اين 200 آيهاي که حذف شده است، اگر نسخ شده است، قرآن ميفرمايد:
مَا نَنْسَخْ مِنْ آَيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا
سوره بقره آيه 106
اگر نسخ کرديم، يک آيهاي مثل يا بهتر از آن ميآوريم.
آقايان ميگويند: اين آيات بوده است و قرائت آن نسخ شده است؛ ولي حکم آن مانده است. اين 200 آيهاي که از سوره احزاب حذف شده است، چه احکامي بوده است؟
به سند صحيح نقل ميکنند که جناب عائشه ميگويد: يک آيه را در يک ورق گياهي نوشته بودم و زير فرشم بود، آقا بزه آمد و آيه را خورد.
شايد در اين برگه هم خلافت اميرالمؤمنين بوده است که بز آن را خورده است.
از اين بزرگواران سؤال کنيد و جوابش را براي ما بياوريد.
بيننده:
امروز در برنامهاي صحبت در مورد حضرت ام المؤمنين عائشه بود، ميگفتند: ايشان به جنگ جمل رفته است؛ اما توبه کرده است و خدا او را بخشيده است.
ما که اهل سنت هستيم، اينها ميگويند: براي امامت فقط از قرآن دليل بياوريد.
بعد هم که شما احاديث شيعه را آورديد، ميگويند: همه احاديث شيعه باطل است؛ به دليل اين که يکي از شيعيان ممکن است اشکالي داشته باشد؛ در حالي که تناقضات اينها ما را خسته کرده است.
استاد قزويني:
شما از عقلا حرف بزنيد. از اين مولويهاي عزيزي که در منطقه شما هستند از اين ماموستاها صحبت کنيد.
بيننده:
تمام احاديث اهل سنت يا نصف آن از احاديث حضرت عائشه ام المؤمنين است.
جنگ جمل و پشيماني خود عائشه را دليل بر مشکل دار بودن احاديث نميگيرند؛ ولي همه احاديث شيعه را به سبب کوچکترين چيزي باطل اعلام ميکنند.
به کدام حرف اينها ميشود اعتماد کرد. ما متحير شدهايم.
استاد قزويني:
اين که همه احاديث اهل سنت از عائشه است، اين حرف باطلي است.
احاديثي که آقايان اهل سنت آوردهاند، بنابر آنچه که جناب ابن حزم اندلسي خيلي دقيق آمار داده است، ميگويد: از عائشه 2210 روايت داريم. اگر کسي بيش از دارد، بايد مدرک نشان دهد.
بيننده:
شما دعا کنيد که خدا ما را از سرگرداني و حيرت نجات دهد.
استاد قزويني:
ان شاء الله خدا حق را براي همه ما روشن و توفيق تبعيت از حق را به ما کرم کند.
بيننده:
اگر در واقعيت علي به منزله هارون نسبت به موسي بوده است، چرا ابي بکر و عمر، اين 2 شيخ بزرگواري که نماز شبشان ترک نميشده است و روزه و عبادت و جهاد و همه خوبيهاي از اينها توقع نبوده است که انحراف را در امت بيندازند.
الان اين همه اختلاف و افتراق باشد؛ وگرنه از يزيد که ميگويند: شراب خور بوده است، توقعي نبوده است که او بخواهد به حسين ظلم کند يا بکشد.
استاد قزويني:
پيغمبر اکرم فرموده است: من دارم ميروم و بعد از خودم کتاب خدا و اهل بيت خودم را ميگذارم. حتي اگر اين حديث درست هم باشد که درست نيست، آقايان اهل سنت ميگويند:
اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله وسنتي
نفرموده است:
کتاب الله واصحابي
کتاب الله وابو بکر
کتاب الله وعمر
کتاب الله وعثمان
همچين چيزي نفرموده است.
فرداي قيامت عمل جناب آقاي ابو بکر و عمر نميتواند براي شما حجت باشد.
سخن پيغمبر بايد حجت باشد. من با همه احترامي که براي شما قائل هستم، در يکي از سايتهاي وهابي گفت: ابن تيميه گفته است: توسل به پيغمبر حرام است.
پيغمبر هم بگويد: توسل جايز است، ما قبول نميکنيم.
امام جماعت مسجد فيض ميگويد: پيغمبر هم نميتواند دستور دهد که مسجد را خراب کنند. مشخص است که نه دين براي اينها مطرح است و نه قرآن و نه حرمت نبي مکرم.
بيننده سرکار خانم قراقزلو از مشهد:
به خاطر شام غريبان حضرت معصومه عليها السلام عرض تسليت دارم.
سؤالي که من ميخواهم بپرسم در مورد موضوع بحث شما نيست؛ ولي در مورد ولايت اميرالمؤمنين است.
سؤال من اين است که مگر ولايت از طرف خداوند به امام واگذار نميشود، پس چرا روز اولي که پيغمبر ميخواستند تبليغشان را علني کنند، آن مهماني را ميگيرند و در روز سوم مهماني که موفق به صحبت کردن ميشوند، اين مقام را تعارف ميکنند و ميفرمايند: چه کسي حاضر است وصي و خليفه و جانشين من باشد که بين همه آنها فقط حضرت علي دست بلند ميکند؟ اين چه علتي داشته است؟
استاد قزويني:
اين در حقيقت اتمام حجت بود که فردا قريشي که مدعي رياست هستند و مدعي هستند که ما بايد فرماندهي و رياست را داشته باشيم، فردا نگويند: اگر پيغمبر يک فضاي دمکراسي درست کرده بود، ما ايمان ميآورديم تا خلافت به ما برسد.
پيغمبر خدا از روز اول هم ميدانست که به وحي الهي هيچ کسي در اين قضيه اقدام نميکند و پاسخ نميدهد و اين براي نبي مکرم واضح و روشن بود.
خواست براي مردم و آن 40 نفر و سران قريش هم اثبات کند که اگر يک فضاي دمکراسي بود و براي شما هم اين برنامه را داشتم، شما هم زير بار حق نميرفتيد.
شما آدمهاي لجوج هستيد و اهل منطق نيستيد. فقط خواست براي آنها اتمام حجت کند. همان طوري که خدا از ما امتحان ميکند.
خدا مگر نميداند که شمر يا اباذر يا فرعون يا موسي چه کاره است؟
خدا همه را ميداند. براي اين که براي اتمام حجت کند تا فردا فرعون نگويد: اگر براي ما پيغمبري فرستاده بودي، ما قبول ميکرديم.
پيغمبر را هم فرستاديم و تو زير بار نرفتي. براي همين رسول گرامي در آنجا يک فضاي دمکراسي درست کرد:
أَيُّكُمْ يواليني
مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 330
چه کسي است از شما که چنين کاري را کند تا خليفه و وصي من باشد.
يک فضايي درست کرد و هيچ کسي جواب نداد. پيغمبر خواست بفرمايد: اگر دمکراسي و آزادي هم باشد، غير از علي هيچ کسي جواب نميدهد.
بيننده:
در ابتداي امر بوده است و ايشان آن قدر از لحاظ اجتماعي و سياسي قدرتي نداشتند و به خاطر همين کسي قبول نکرده است؛ ولي بعدا که اين اتفاق ميافتد و از لحاظ قدرت جايگاهي پيدا ميکنند، دوباره سر خلافت و ولايت دعوا ميشود، آنجا فضاي دمکراسي مطرح نيست؟
استاد قزويني:
شما تنها آن را نبايد ملاک قرار دهيد. بحث سران قريش، حسابشان از توده مردم جدا است.
سران قريشي که سالها ادعاي رياست بر مکه و فرماندهي و سياست و پرده داري کعبه را داشتند، نبي مکرم با اينها اين چنين ميکند؛ ولي همين نبي مکرم وقتي با ديگران اقوام بحث رسالتشان را مطرح ميکند، اينها ميگويند: يا رسول الله اگر ما بياييم با تو بيعت کنيم، آيا حاضر هستيد که ما را به عنوان خليفه قرار دهيد؟
در رابطه با قبيله بني عامر که يک قبيله خيلي بزرگي است، پيغمبر رسالتش را عرضه ميکند، ميگويند:
أيكون لنا الأمر من بعدك
تاريخ الطبري، ج 1، ص 556
يا رسول الله اگر ما به تو ايمان بياوريم، خلافت بعد از تو نصيب ما خواهد شد؟
پيغمبر فرمود:
قال الأمر إلى الله يضعه حيث يشاء
تاريخ الطبري، ج 1، ص 556
امر خلافت بعد از من کارش دست خدا است، هر کس را صلاح بداند انتخاب ميکند.
آنها گفتند: نه ما حاضر نيستيم گردنمان در برابر شمشير مخالفين تو قرار دهيم:
فإذا ظهرت كان الأمر لغيرنا لا حاجة لنا في هذا من أمرك
تاريخ الطبري، ج 1، ص 556 و الثقات، ج 1، ص 90 و 91
وقتي که تو غالب شدي و نبوتت جهاني شد، رياست و خلافت ما ديگري باشد، ما احتياجي به رسالت تو نداريم.
در قضيه حديث الدار، قرآن ميفرمايد نبي مکرم:
وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى
سوره نجم آيه 3 و 4
آنجا به پيغمبر دستور ميدهد که قريشي که اين چنين ادعايي دارند، همچين طرح دمکراسي داشته باش؛ ولي نسبت به قبيله بني عامر و عامر بن طفيل و ديگر افرادي که هستند، نسبت به آنها ميفرمايد که به اين شکل مطرح کن.
نسبت به هوذه شاعر زبردستي است که ميگويد: يا رسول الله اگر من که خطيب قوم و شاعر قوم هستم، مبلغ تو باشم، تمام مردم را به طرف اسلام دعوت ميکنم:
فاجعل لي بعض الأمر أتبعك
الطبقات الكبرى، ج 1، ص 262
پيغمبر! خلافت نه، يک قولي به ما بده که از اين نمد براي ما کلاهي درست شود.
پيغمبر فرمود: اگر بگويد: من براي تو تبليغ ميکنم در عوض يک وجب از خاک ملک خودت را به من بده، من به او نخواهم داد.
بيننده آقا سعيد از زاهدان از اهل سنت:
چند شب قبل آقاي ابوالقاسمي و آقاي يزداني برنامهاي داشتند که مطالبي از کتب اهل سنت مطرح ميکردند و جناب عمر و حضرت عائشه را زير سؤال ميبردند.
من از شما تقاضا دارم که به حوزه علميه زاهدان زنگ بزنيد و از اين آدمها دعوت کنيد تا ما بدانيم جريان اين روايتها چه بوده است.
اين روايات جعلي است؟ چه کسي اينها را در اين کتابها گذاشته است؟
مجري:
شما از طرف ما نيابت ميگيريد که اين کار را انجام دهيد؟
بيننده:
شبکهاي صحبت کنيد يا تلفني صحبت کنيد تا ما حقيقت را بفهميم.
استاد قزويني:
آقا سعيد بزرگوار ما که حرفي نداريم. اگر چنانچه هر کدام از اين بزرگواران اهل سنت که سابقه حوزوي دارند، يا سابقه دانشگاهي دارند و فاضل هستند و اطلاعات دارند، بيايند، قدمشان روي چشم ما است.
ما در حد توان خودمان و در حد طلبگي از اينها پذيرايي ميکنيم و احترامشان هم ميکنيم. يک جلسه، دو جلسه، ده جلسه هم باشد، ما آمادگي داريم.
يک بزرگواري از زاهدان اينجا تشريف بياورند، من به عنوان مسؤل شبکه قول ميدهم که يک هفته، دو هفته اينجا بمانند، ما تمام برنامههاي شبکه ولايت را تعطيل ميکنيم و هر شب با اين بزرگواران دو، سه ساعت با يکديگر صحبت دوستانه ميکنيم.
حالا اسمش را مناظره نميگذاريم، ميگوييم صحبت کاملأ دوستانه علمي.
ما حرفي ميزنيم و اين بزرگواران بيايند و حرفي بزنند، مردم قضاوت کنند.
البته ما هيچ شرطي غير از آن دو شرط هميشگي که داشتيم که وارد سياست نشوند و يک مقدار هم محترمانه و مؤدبانه نسبت به يکديگر حرف بزنيم.
ما اين را بارها گفتيم و الان هم به احترام آقا سعيد گل رسما اعلام ميکنيم که هر کدام از بزرگواراني که تشريف بياورند قدمشان روي چشم ما است.
بيننده:
حاج آقا خدا خيرت بدهد. ميخواستم به اين شاگردانتان آقاي ابوالقاسمي و آقاي يزداني يک تذکري بدهيد. ما به خدا ناراحت ميشويم.
ما در کشور هستيم و برادر هستيم و با هم فرقي نميکنيم. ما نميتوانيم جواب اينها را بدهيم؛ چون ما عالم نيستيم؛ ولي وقتي ما از تلويزيون ميشنويم واقعا ناراحت ميشويم.
استاد قزويني:
چشم.
مجري:
ما مباحث خودمان را به صورت علمي مطرح ميکنيم و به هيچ کس هم هيچ اهانتي نميکنيم.
استاد قزويني:
شما 2 تا تقاضا کرديد، اجازه دهيد که من هم از شما تقاضا کنم.
اين بحثهايي که دوستان ما آقاي ابوالقاسمي و آقاي يزداني ميکنند، شما ميتوانيد اين را ضبط کنيد و اگر نميتوانيد ضبط کنيد، قطعا با اينترنت سر و کار داريد، صحبتهاي اينها روي سايت گذاشته ميشود و بعضي از قسمتها هم تايپ ميشود.
اينها را اگر بزرگواري کنيد و يادداشت کنيد و از علماي بزرگ آنجا سؤال کنيد.
شما نگوييد: من براي شبکه ولايت ميخواهم؛ چون شايد به شما جواب ندهند.
اينها را از اين علماي بزرگوار و از اين مولويها سؤال کنيد و جوابشان را از روي کاغذ براي ما بخوانيد.
عين جملاتش را بخوانيد که خدايي ناکرده جلو و عقب نشود.
فردا ميگويند: آقا سعيد آمد پيش ما و حرفي زديم رفت، حرف ما را تقطيع کرد.
ما اين را از شما داريم آقا سعيد عزيز.
اين مطالب دوستان و يا مطالبي را که من مطرح ميکنم فرقي نميکند، اينها را يادداشت کنيد و از اين عزيزان و از اين محترمين و بزرگواران، آنهايي که اهل فضل هستند، سؤال کنيد و جوابش را براي ما بياوريد و بخوانيد.
بيننده آقا احمد از افغانستان:
من واقعا به شما وشبکه شما افتخار ميکنم.
گرچه مدت زيادي نيست، در حدود يک ماه است که برنامه شما را دنبال ميکنم، صادقانه ميخواهم بگويم: پيبردم که عالم کجا و عابد کجا؟
سؤالي داشتم که هر چند مربوط به موضوع برنامه نيست؛ ولي چندان دور هم نيست. اينجا در شهر مزار شريف زيارتگاهي داريم منسوب به حضرت علي بن ابي طالب خليفه چهارم است.
تا جايي که من تحقيق کردم شخصي بوده به نام علي، سيدي بوده که نام پدرش هم ابي طالب بوده است که بعد از 10 نسل به امام زين العابدين ميرسد.
ميخواستم بدانم که شما در اين مورد چه ميگوييد؟
من قبول دارم که حضرت علي در نجف دفن هستند، بنا به روايتي که اگر اشتباه نکنم امام جعفر صادق بودند که قبر ايشان را پيدا کردند و به مردم ابلاغ کردند ولي باز هم تنها چيزي که ما را به شک انداخته است، صفت مظهر العجائب حضرت علي است.
استاد قزويني:
اين مقاماتي که براي ائمه عليهم السلام، در بعضي از جاها براي حضرت زينب هم در دمشق است و هم در مصر است و يا رأس الحسين هم در دمشق است و هم در مصر و هم در کربلا است.
الان ما 1400 سال از صدر اسلام فاصله داريم. تاريخها جا به جا شده است و هر حکومتي که آمده است، طبق نظر خودش تاريخ نوشته است و کتابهاي قبلي را از بين برده است.
در حملههايي که بوده است؛ چه حمله مغول و چه حملهاي که ايوبيين داشتهاند، کتابخانهها را سوزاندند و کتابها را از بين بردند. خيلي از مسائل به دست ما نرسيده است.
اين که قبر مطهر اميرالمؤمنين سلام الله عليه، فداي غبار حرمش، در نجف است، در آن شک و شبههاي نيست.
اين که ميگوييد: امام صادق کشف کرد، قبر اميرالمؤمنين را امام حسن و امام حسين زيارت ميکردهاند.
امام سجاد و امام باقر و امام صادق هم همين طور؛ ولي از ترس حکومت علني نبود.
در عصر امام صادق سلام الله عليه؛ حتي امام باقر، تعدادي از صحابه را با خودشان به زيارت قبر مطهر اميرالمؤمنين سلام الله عليه بردند.
اين که ميگوييد: اين آقا علي بوده است و پدرش ابو طالب بوده است و با 10 نسل به امام سجاد منتصب است، ما اين مشکلات را داشتيم.
خدا حفظ کند حضرت آيت الله حسن زاده آملي استاد بزرگوار ما را، بنده يک بخشي از فلسفه را محضر ايشان خواندم.
بعضي از کتابهاي بو علي سينا مثل اشارات را هم خدمت ايشان تلمذ کرديم.
اين بزرگوار هم حق بزرگي به گردن ما دارد.
ايشان يک روزي در همان بحث اشارات بو علي سينا که خدمتشان در مسجد معصوميه بوديم، صحبت اين مناجات منظومه اميرالمؤمنين که ميفرمايد:
لَك الحَمْدُ يا ذا الجُودِ وَالمَجْد ِوَالعُلى تَبارَكْتَ تُعْطِي مَنْ تَشاءُ وَتَمْنَعُ
إِلهِي وَخَلاّقِي وَحِرْزِي وَمَوْئِلي إِلَيْكَ لَدى الاِعْسارِ وَاليُسْرِ أَفْزَعُ
مفاتيح الجنان (عربي)، الشيخ عباس القمي (مترجم: نجفي)، ص 225
اولين شعر عربي که حفظ کردم همين مناجات منظومه است.
اين مناجات منصوب به اميرالمؤمنين است.
ايشان ميگفت: من تحقيق کردم و ديدم که يکي از اين شعراء بوده است که مال قرن 3 يا 4 بوده است که اسمش علي بوده است و اسم پدرش هم ابو طالب بوده است.
اينها تصور کردند که هر کسي اسمش علي باشد و پدرش ابو طالب باشد، اميرالمؤمنين است.
اين منسوب به اميرالمؤمنين است.
ظاهرا اين شعر مال آقا اميرالمؤمنين عليه السلام نيست.
من اين جمله را ميخواهم عرض کنم، در هر کجاي دنيا اگر پرچمي به نام علي زده شود، آنجا علي را مورد زيارت قرار دهند، قطعا مرضي اميرالمؤمنين است.
آن عالم مسيحي ميگويد: اگر امام حسين براي ما بود، در هر شهر و در هر کوي و در هر جايي پرچمي به نام حسين ميزديم و منبري به نام حسين اقامه ميکرديم و مردم را با نام حسين به طرف مسيحيت دعوت ميکرديم.
من از شما که 1 ماه است با برنامههاي آشنا شديد، تقاضا دارم، بعضي از دوستان ما ميگويند: 2 است که با برنامه آشنا شديم، اگر بزرگواري کنيد و بعضي از عزيزان؛ چه شيعه و چه سني که در جريان نيستند، پيامک دهيد يا تماس بگيريد و آدرس شبکه را بدهيد که ما بتوانيم از محضر اين بزرگواران استفاده کنيم.
اين سفره اهل بيتي که ما پهن کرديم، ما بتوانيم بيننده بيشتر و استفاده کننده بيشتري داشته باشيم.
بيننده آقا محمد از امارات:
2 تا سؤال براي من پيش آمده بود که خيلي برايم مهم بود که ميخواستم از شما بپرسم.
استاد قزويني:
آقا محمد هميشه آخر ميآيد و سؤالاتي را هم مطرح ميکند که فرصت پاسخ دادن به آن را نداريم. نميدانم که اين ترفند آقا محمد است که آخر وقت تماس ميگيرند يا اتفاقي اين طور ميشود.
بيننده:
دفعه قبلي هم تماس گرفته بودم، سؤالم را يک مقداري انحراف داديد.
اولين سؤال بنده اين است که ميخواستم بدونم از نظر شما مقام کربلا بالاتر است يا مقام کعبه شريفه و بيت الله الحرام؟
استاد قزويني:
مقام کعبه بالاتر است. زيارت کعبه واجب است، زيارت امام حسين مستحب است.
اگر کسي 10 هزار مرتبه به زيارتش برود، حج واجب از گردن او ساقط نميشود.
اين از نظر فقهي است.
اين که کربلا به خاطر انتسابش به امام حسين يک جايگاه ويژهاي داشته باشد؛ همان طوري که اهل سنت ميگويند: مدينه به مراتب از مکه بالاتر است. آن يک بحث ديگري است.
بيننده:
سؤال من اين است که علت اين که در شبکه شما و در کل شبکههاي صدا و سيماي ايران، از کعبه شريفه و بيت الله الحرام پخش مستقيم نميشود چيست؟
سؤال دوم من اين است که شما در برنامههايتان بارها تأکيد کرديد که ما با اهل سنت برادر ديني هستيم. حکومتي که امروز در ايران حاکم است، آيا شما اين حکومت را يک حکومت شرعي ميدانيد يا خير؟
استاد قزويني:
شما سؤال خودتان را بپرسيد. بنا نيست که شما از ما اعتراف بگيريد، جلسه محاکمه که نيست.
بيننده:
از نظر شما حکومتي که در ايران حاکم است، حکومت شرعي است؟
استاد قزويني:
بله ما حکومت اسلامي ميدانيم؛ ولي حکومت اسلامي که به آن هم نقد و اشکالات هم داريم. شايد نقد و اشکالات ما به مسؤلين، 10 برابر اشکالاتي است که آقاي محمد آقاي اماراتي داشته باشد.
بيننده:
شما بارها در برنامهتان ميگوييد: ما با اهل سنت برادر هستيم. شما خودتان با خبر هستيد که در تهران اهل سنت زندگي ميکنند. رهبر شما هم عالم و روحاني هستند.
مجلس خبرگان را هم علماء تشکيل ميدهد. علت عدم همکاري شما با اهل سنت که در تهران داراي مسجد شوند چيست؟
اگر آيت الله خامنهاي حکم صادر کند که اهل سنت بايد در تهران مسجد داشته باشند، هيچ کسي مانع اين حکم نميشود.
علت عدم همکاري علماي شما با اهل سنت که در تهران داراي مسجد شوند چيست؟
استاد قزويني:
آيا شما حکومت آل سعود را حکومت اسلامي ميدانيد؟
اگر حکومت اسلامي نميدانيد که هيچ. اگر حکومت اسلامي ميدانيد، اين همه شيعه در مدينه زندگي ميکنند. چرا اجازه نميدهند که شيعيان يک مسجد در مدينه براي خودشان درست کنند.
در خود مکه شيعههاي زيادي زندگي ميکنند. چرا اجازه نميدهند که در مکه براي اينها مسجد درست شود. در احصاء و قطيف و دمام، 60 درصد شيعه هستند.
شيعيان در اين شهرها چند تا مسجد دارند؟ شيعيان در رياض چند تا مسجد دارند؟
در بحرين حکومت چند تا از مساجد را خراب کرده است؟ آيا حکومت بحرين يک حکومت اسلامي است؟
شما در امارات هستيد، غير از دبي در آن 5 شهر ديگر، چند مسجد براي شيعيان است؟
اگر شما ميگوييد: شيعه ندارد، بنده تعداد شيعياني که در کل امارات غير از دبي هستند را آمار ميدهم. چرا حکومت امارات اجازه نميدهد که اينها مسجد داشته باشند؟
اگر بنا بود که حکومت ايران با اهل سنت مشکل داشته باشد، در هيچ کجا نبايد اجازه دهد که مسجد داشته باشند.
الان در سيستان و بلوچستان، آقايان اهل سنت چقدر مسجد دارند و چقدر نماز جمعه دارند؟ شيعيان در اين استان چند تا امام جمعه دارند؟
اگر بنا بود که حکومت با آقايان اهل سنت به مخالفت برخيزد اجازه نميدادند که اين مساجد را داشته باشند. من آماري که دارم اهل سنت 10 هزار مسجد در سراسر ايران دارند.
اين آمار مال 10 سال قبل است. هر 500 سني يک مسجد دارند.
با توجه به آماري که شيعيان در ايران دارند، هر 1100 شيعه يک مسجد دارند.
ما آمار عزيزان اهل سنت را با آمار شيعيان مقايسه کنيم، سنيها 2 برابر شيعهها در ايران مسجد دارند.
اگر بنا باشد که حکومت با مساجد اهل سنت مقابله کند، نميگذارد که هيچ مسجدي درست شود؛ همان طوري که در عربستان نميگذارند.
اين حرف را شما نگوييد.
اگر نظر ولي فقيه و ولي امر و اولي الامر را واجب ميدانند، اينها چندين بار در زمان امام راحل و در زمان بعد از امام خواستند، اولي الامر مسلمين ميگويد: ما صلاح نميدانيم.
اين آقايان موظف هستند که در برابر نظر اولي الامر تبعيت کنند؛ مگر اين که بگويند: ما شيعيان را اولي الامر نميدانيم و از کافر هم بدتر ميدانيم.
اين يک بحث ديگري ميشود.
اين آماري که بنده دادم، براي 14 اسفند 1387 است.
در سايتهاي مختلف اين آمار آمده است و مورد تأييد همه است؛ حتي آمار دادند که ما در استان سيستان و بلوچستان 3546 مسجد داريم.
در آذربايجان غربي 1768 مسجد داريم.
در استان هرمزگان 1032 و گلستان 1017 مسجد داريم.
در استان خراسان و گيلان و در خود بوشهر 106 مسجد داريم.
در کرمانشاه 341 مسجد داريم.
در استان خراسان اهل سنت 746 مسجد داريم.
وقتي شما اين مطالب را مطرح ميکنيد، يک مقداري منصفانه مطرح کنيد.
فرض کنيم که آقاي ولي فقيه مسلمين اجتهاد کرده است و در اجتهاد خود هم اشتباه کرده است که اجازه نميدهد که سنيها در تهران مسجد داشته باشند.
شما که ميگوييد: مجتهد اگر اشتباه کند، يک ثوابي هم دارد. ولي امر مسلمين اجتهاد کرده است و اشتباه کرده است و يک ثوابي هم ميبرد. شما حق اعتراض نداريد.
پايان.
حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني