يناديهم يوم الغــدير نبيـهم بخــم و اسـمع بالـنبي مـناديــا
فقال له قم يا علي و انني رضيتك من بعدي اماما و هاديا (حسان بن ثابت)
در سال دهم هجري پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله از مدينه حركت و بمنظور اداي مناسك حج عازم مكه گرديد، تعداد مسلمين را كه در اين سفر همراه پيغمبر بودند مختلف نوشته اند ولي مسلما عده زيادي بالغ بر چند هزار نفر در ركاب پيغمبر بوده و در انجام مراسم اين حج كه به حجة الوداع مشهور است شركت داشتند. نبي اكرم صلي الله عليه و آله پس از انجام مراسم حج و مراجعت از مكه بسوي مدينه روز هجدهم ذيحجه در سرزميني بنام غدير خم توقف فرمودند زيرا امر مهمي از جانب خداوند بحضرتش وحي شده بود كه بايستي بعموم مردم آنرا ابلاغ نمايد و آن ولايت و خلافت علي عليه السلام بود كه بنا بمفاد و مضمون آيه شريفه زير رسول خدا مامور تبليغ آن بود:
يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس. [1]
اي پيغمبر آنچه را كه از جانب پروردگارت بتو نازل شده (بمردم) برسان و اگر (اين كار را) نكني رسالت او را نرسانيده اي و (بيم مدار كه) خداوند ترا از (شر) مردم نگهميدارد. پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله دستور داد همه حجاج در آنجا اجتماع نمايند و منتظر شدند تا عقب ماندگان برسند و جلو رفتگان نيز باز گردند.
مگر چه خبر است؟
هر كسي از ديگري مي پرسيد چه شده است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله ما را در اين گرماي طاقت فرسا و در وسط بيابان بي آب و علف نگهداشته و امر به تجمع فرموده است؟زمين بقدري گرم و سوزان بود كه بعضي ها پاي خود را بدامن پيچيده و در سايه شترها نشسته بودند. بالاخره انتظار بپايان رسيد و پس از اجتماع حجاج رسول اكرم صلي الله عليه و آله دستور داد از جهاز شتران منبري ترتيب دادند و خود بالاي آن رفت كه در محل مرتفعي بايستد تا همه او را ببينند و صدايش را بشنوند و علي عليه السلام را نيز طرف راست خود نگهداشت و پس از ايراد خطبه و توصيه درباره قرآن و عترت خود فرمود:
الست اولي بالمؤمنين من انفسهم؟قالوا بلي، قال: من كنت مولاه فهذا علي مولاه، اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.[2]
آيا من بمؤمنين از خودشان اولي بتصرف نيستم؟ (اشاره بآيه شريفه النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم) عرض كردند بلي، فرمود من مولاي هر كه هستم اين علي هم مولاي اوست، خدايا دوست او را وست بدار و دشمنش را دشمن بدار هر كه او را نصرت كند كمكش كن و هر كه او را وا گذارد خوار و زبونش بدار.
و پس از آن دستور فرمود كه مسلمين دسته بدسته خدمت آنحضرت كه داخل خيمه اي در برابر خيمه پيغمبر صلي الله عليه و آله نشسته بود رسيده و مقام ولايت و جانشيني رسول خدا را باو تبريك گويند و بعنوان امارت بر او سلام كنند و اول كسي كه خدمت علي عليه السلام رسيد و باو تبريك گفت عمر بن خطاب بود كه عرض كرد: بخ بخ لك يا علي اصبحت مولاي و مولي كل مؤمن و مؤمنة.
به به اي علي امروز ديگر تو امير و فرمانرواي من و فرمانرواي هر مرد مؤمن و زن مؤمنه اي شدي.[3] و بدين ترتيب پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله علي عليه السلام را بجانشيني خود منصوب نموده و دستور داد كه اين مطلب را حاضرين بغائبين برسانند.
حسان بن ثابت از حضرت رسول صلي الله عليه و آله اجازه خواست تا در مورد ولايت و امامت علي عليه السلام و منصوب شدنش در غدير خم بجانشيني نبي اكرم صلي الله عليه و آله قصيده اي گويد و پس از كسب رخصت چنين گفت:
يناديهم يوم الغدير نبيهم بخم و اسمع بالنبي مناديا و قال فمن موليكم و وليكم؟ فقالوا و لم يبدوا هناك التعاديا الهك مولانا و انت ولينا و لن تجدن منا لك اليوم عاصيا فقال له قم يا علي و انني رضيتك من بعدي اماما و هاديا فمن كنت مولاه فهذا وليه فكونوا له انصار صدق مواليا هناك دعا اللهم و ال وليه و كن للذي عادي عليا معاديا [4]
روز غدير خم مسلمين را پيغمبرشان صدا زد و با چه صداي رسائي ندا فرمود (كه همگي شنيدند) و فرمود فرمانروا و صاحب اختيار شما كيست؟همگي بدون اظهار اختلاف عرض كردند كه:
خداي تو مولا و فرمانرواي ماست و تو صاحب اختيار مائي و امروز از ما هرگز مخالفت و نافرماني براي خودت نمي يابي. پس بعلي فرمود يا علي برخيزكه من ترا براي امامت و هدايت (مردم) بعد از خودم برگزيدم.
(آنگاه بمسلمين) فرمود هر كس را كه من باو مولا (اولي بتصرف) هستم اين علي صاحب اختيار اوست پس شما براي او ياران و دوستان راستين بوده باشيد.
و آنجا دعا كرد كه خدايا دوستان او را دوست بدار و با كسي كه با علي دشمني كند دشمن باش.
رسول اكرم فرمود اي حسان تا ما را بزبانت ياري ميكني هميشه مؤيد بروح القدس باشي.
ثبوت و تواتر اين خبر بحدي براي فريقين واضح است كه هيچگونه جاي انكار و ابهامي را براي كسي باقي نگذاشته است زيرا مورخين و مفسرين اهل سنت نيز در كتابهاي خود با مختصر اختلافي در الفاظ و كلمات نوشته اند كه آيه تبليغ (يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك. . . الخ) در روز هيجدهم ذيحجه در غدير خم درباره علي عليه السلام نازل شده و پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله ضمن ايراد خطبه فرموده است كه من كنت مولاه فعلي مولاه[5] ولي چون كلمه مولي معاني مختلفه دارد بعضي از آنان در اين مورد طفره رفته و گفته اند كه در اين حديث مولي بمعني اولي بتصرف نيست بلكه بمعني دوست و ناصر است يعني آنحضرت فرمود من دوست هر كس هستم علي نيز دوست اوست چنانكه ابن صباغ مالكي در فصول المهمه پس از آنكه چند معني براي كلمه مولي مينويسد ميگويد:
فيكون معني الحديث من كنت ناصره او حميمه او صديقه فان عليا يكون كذلك. [6]
پس معني حديث چنين باشد كه هر كسي كه من ناصر و خويشاوند و دوست او هستم علي نيز (براي او) چنين است!
در پاسخ اين آقايان كه پرده تعصب ديده عقل و انديشه آنها را از مشاهده حقايق باز داشته است ابتداء معاني مختلفه اي كه در كتب لغت براي كلمه مولي قيد شده است ذيلا مينگاريم تا ببينيم كداميك از آنها منظور نظر رسول اكرم صلي الله عليه و آله بوده است.
كلمه مولي بمعني اولي بتصرف و صاحب اختيار، بمعني بنده، آزاد شده، آزاد كننده، همسايه، هم پيمان و همقسم، شريك، داماد، ابن عم، خويشاوند، نعمت پرورده، محب و ناصر آمده است. بعضي از اين معاني در قرآن كريم نيز بكار رفته است چنانكه در سوره دخان مولي بمعني خويشاوند آمده است:
يوم لا يغني مولي عن مولي شيئا. و در سوره محمد صلي الله عليه و آله كلمه مولي بمعني دوست بوده.
و ان الكافرين لا مولي لهم. و در سوره نساء بمعني هم عهد آمده چنانكه خداوند فرمايد:
و لكل جعلنا موالي. و در سوره احزاب بمعني آزاد كرده آمده است:
فان لم تعلموا آباءهم فاخوانكم في الدين و مواليكم (عتقائكم) [7]
از طرفي بعضي از اين معاني درباره پيغمبر اكرم صدق نميكند زيرا آنحضرت بنده و آزاد كرده و نعمت پرورده كسي نبود و با كسي نيز همقسم نشده بود برخي از آنكلمات هم احتياج بتوصيه و سفارش نداشت بلكه گفتن آنها نوعي سخريه بشمار ميرفت كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در آن شدت گرما وسط بيابان مردم را جمع كند و بگويد من پسر عموي هر كس هستم علي هم پسر عموي اوست، يا من همسايه هر كه هستم علي هم همسايه اوست و هكذا. . . همچنين قرائن حال و مقام نيز بكار بردن كلمه مولي را بمعني دوست و ناصر كه دستاويز اكثر رجال اهل سنت است اقتضاء نميكند زيرا مدلول و مفاد آيه تبليغ با آن شدت و تهديد كه ميفرمايد اگر اين كار را بجا نياوري مثل اينكه وظائف رسالت را انجام نداده اي ميرساند كه مطلب خيلي مهمتر و بالاتر از اين حرفها است كه پيغمبر در آن بيابان گرم و سوزان توقف نموده و مردم را از پس و پيش جمع كند و بگويد من دوست و ناصر هر كه هستم علي هم دوست و ناصر اوست، تازه اگر مقصودش اين بود در اينصورت بعوض مردم بايد بعلي ميگفت كه من محب و ناصر هر كه هستم تو هم محب و ناصر او باش نه مردم، و اگر منظور جلب دوستي مردم بسوي علي بود در اينصورت هم بايد ميگفت هر كه مرا دوست دارد علي را هم دوست داشته باشد ولي اين سخنان از مضمون جمله: من كنت مولاه فهذا علي مولاه بدست نميآيد گذشته از اينها گفتن اين مطلب ترس و وحشتي نداشت تا خداوند اضافه كند كه من ترا از شر مردم (منافق) نگهميدارم.
از طرفي تخصيص بلا مخصص كلمه مولي از ميان تمام معاني آن بمعني محب و ناصر بدون وجود قرينه باطل و بر خلاف علم اصول است در نتيجه از تمام معاني مولي فقط (اولي بتصرف و صاحب اختيار) باقي ميماند و اين تخصيص عليرغم عقيده اهل سنت بلا مخصص نيست بلكه در اينمورد قرائن آشكاري وجود دارد كه ذيلا بدانها اشاره ميگردد.
اولا عظمت و اهميت مطلب دليل اين ادعا است كه خداوند تعالي با تاكيد و تهديد ميفرمايد اگر اين امر را بمردم ابلاغ نكني در واقع هيچگونه تبليغي از نظر رسالت نكرده اي و اين خطاب مؤكد ميرساند كه مضمون آيه درباره جعل حكمي از احكام شرعيه نبوده بلكه امري است كه تالي تلو مقام رسالت است، در اينصورت بايد مولي بمعني ولايت و صاحب اختيار باشد تا همه مسلمين از آن آگاه گردند و بدانند كه چه كسي پس از پيغمبر صلي الله عليه و آله مسند او را اشغال خواهد كرد مخصوصا كه اين آيه در غدير خم نزديكي جحفه نازل شده است تا پيغمبر پيش از اينكه حجاج متفرق شوند آنرا بهمه آنان ابلاغ كند زيرا پس از رسيدن بجحفه مسلمين از راههاي مختلف بوطن خود رهسپار ميشدند و ديگر اجتماع همه آنان در يك محل امكان پذير نميشد و البته اين فرمان از چند روز پيش به پيغمبر صلي الله عليه و آله وحي شده بود ولي زمان دقيق ابلاغ آن تعيين نگرديده بود و چون آنحضرت مخالفت گروهي از مسلمين را با علي عليه السلام بعلت كشته شدن اقوام آنها در جنگها بدست وي ميدانست لذا از ابلاغ جانشيني او بيم داشت كه مردم زير بار چنين فرماني نروند بدينجهت خداوند تعالي او را در غدير خم مامور بتوقف و ابلاغ جانشيني علي عليه السلام نمود و براي اطمينان خاطر مبارك پيغمبر صلي الله عليه و آله اضافه فرمود كه مترس خدا ترا از شر مردم نگهميدارد.
ثانيا رسول خدا صلي الله عليه و آله پيش از اينكه بگويد:
من كنت مولاه فرمود: الست اولي بالمؤمنين من انفسهم؟يا الست اولي بكم من انفسكم؟
آيا من بشما از خود شما اولي بتصرف نيستم؟همه گفتند بلي آنگاه فرمود: من كنت مولاه فهذا علي مولاه قرينه اي كه بكلمه مولي معني اولي بتصرف و صاحب اختيار ميدهد از جمله اول كاملا روشن است و سياق كلام ميرساند كه مقصود از مولي همان اولويت است كه پيغمبر نسبت بمسلمين داشته و چنين اولويتي را بعدا علي عليه السلام خواهد داشت.
ثالثا رسول اكرم صلي الله عليه و آله پس از ابلاغ دستور الهي در مورد جانشيني علي عليه السلام چنانكه در صفحات پيشين اشاره گرديد بمسلمين فرمود: سلموا عليه بامرة المؤمنين[8]. يعني بعلي عليه السلام بعنوان امارت مؤمنين سلام كنيد و چنانچه مقصود از مولي دوست و ناصر بود ميفرمود بعنوان دوستي سلام كنيد و سخن عمر نيز كه بعلي عليه السلام گفت مولاي من و مولاي هر مرد مؤمن و زن مؤمنه شدي ولايت و امارت آنحضرت را ميرساند.
رابعا علاوه بر كتب شيعه در اغلب كتب معتبر و مشهور تسنن نيز نوشته شده است كه پس از ابلاغ فرمان الهي و دعاي پيغمبر صلي الله عليه و آله كه عرض كرد
اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله
خداوند اين آيه را نازل فرمود: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا. [9]
يعني امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما اتمام نمودم و پسنديدم كه دين شما اسلام باشد. و مسلم است كه موجب اكمال دين و اتمام نعمت ولايت و امامت علي عليه السلام است چنانكه پيغمبر فرمود:
الله اكبر!علي اكمال الدين و اتمام النعمة و رضي الرب برسالتي و ولاية علي بن ابيطالب بعدي. [10]
(الله اكبر بر كامل شدن دين و اتمام نعمت و رضاي پروردگار برسالت من و ولايت علي پس از من.)
خامسا پيش از آيه مزبور كه مربوط با كمال دين و اتمام نعمت است خداوند فرمايد:
اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون.
يعني كفار و مشركين كه هميشه در انتظار از بين رفتن دين شما بودند امروز نا اميد شدند پس، از آنها نترسيد و از من بترسيد زيرا آنان چنين مي پنداشتند كه چون پيغمبر اولاد ذكور ندارد كه بجايش نشيند لذا پس از رحلت او دينش نيز از ميان خواهد رفت و كسي كه بتواند پس از او اين دين را رهبري كند وجود نخواهد داشت ولي در آنروز كه علي عليه السلام بفرمان خداي تعالي از جانب رسول خدا بجانشيني وي منصوب گرديد اين خيال و پندار مشركين باطل و تباه گرديد و دانستند كه اين دين دائمي و هميشگي است و اين آيه و دنباله آن كه مربوط با كمال دين و اتمام نعمت است آيه سوم سوره مائده بوده و با آيه تبليغ (يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك. . .) كه آيه 67 همان سوره ست بنحوي با هم ارتباط دارند و از اينجا نتيجه ميگيريم كه مقصود از مولي در كلام پيغمبر صلي الله عليه و آله ولايت و جانشيني علي عليه السلام بود نه بمعني محب و ناصر. [11]
سادسا از تمام معاني مختلفه كه براي كلمه مولي دلالت دارند فقط (اولي بتصرف) معني حقيقي آنست و معاني ديگر از فروع اين معني بوده و مجاز ميباشند كه نيازمند باضافه قيد ديگر و محتاج بقرينه اند و از نظر علم اصول حقيقت مقدم بر مجاز ميباشد بنا بر اين كلمه مولا در اين حديث بمعني صاحب اختيار و اولي بتصرف است.
سابعا چنانكه قبلا اشاره گرديد پس از انجام اين مراسم حسان بن ثابت قصيده اي سرود و معني مولي را كاملا حلاجي نموده و توضيح داد كه بعدها جاي اشكال و ايراد براي مغرضين باقي نماند آنجا كه گويد:
فقال له قم يا علي و انني رضيتك من بعدي اماما و هاديا
در اين بيت از قول پيغمبر ميگويد كه فرمود يا علي برخيز كه من پسنديدم ترا بعد از خود (براي امت) امام و هدايت كننده باشي.
اگر مولا بمعني دوست و ناصر بود پيغمبر بحسان اعتراض ميكرد و ميفرمود من كي گفتم علي امام و هادي است گفتم علي دوست و ناصر است ولي مي بينيم رسول اكرم صلي الله عليه و آله نه تنها اعتراض نكرد بلكه فرمود هميشه مؤيد بروح القدس باشي و قصيده حسان و اشعار ديگران كه در اينمورد سروده اند در كتب معتبر اهل سنت قيد شده است.
بعضي از علماء اهل سنت كه در بن بست گير كرده و تا حدي منصف بوده اند ناچار باهميت مطلب اقرار نموده و صريحا اعتراف كرده اند كه در آنروز پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله علي را بولايت و جانشيني خود منصوب نمود چنانكه سبط ابن جوزي در تذكره پس از شرح معاني كلمه مولي و انتخاب معناي اولي بتصرف بقرينه الست اولي بالمؤمنين من انفسهم مينويسد:
و هذا نص صريح في اثبات امامته و قبول طاعته. [12]
و اين خود نص صريح در اثبات امامت علي و قبول طاعت او ميباشد.
[1] . سوره مائده آيه 67.
[2] . بحار الانوار جلد 37 ص 123 نقل از معاني الاخبار-مناقب ابن مغازلي ص 24-شواهد التنزيل جلد 1 ص 190-فصول المهمه ص 27 و ساير كتب فريقين.
[3] . ارشاد مفيد جلد 1 باب دوم فصل 50-الغدير جلد 1 ص 4 و 156-مناقب ابن مغازلي ص 19 و كتب ديگر.
[4] . روضة الواعظين جلد 1 ص 103-احتجاج طبرسي جلد 1 ص 161-ارشاد مفيد و كتب ديگر.
[5] . فصول المهمه ابن صباغ ص 25-شواهد التنزيل جلد 1 ص 190-مناقب ابن مغازلي ص 16-27-شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد جلد 1 ص 362-ذخائر العقبي ص 67-ينابيع المودة ص 37-تفسير كبير فخر رازي و تفاسير و كتب ديگر.
[6] . فصول المهمه ص 28.
[7] . وجوه قرآن ص 278.
[8] . بحار الانوار جلد 37 ص 119 نقل از تفسير قمي ص 277-ارشاد مفيد و كتب ديگر.
[9] . شواهد التنزيل جلد 1 ص 193-مناقب ابن مغازلي شافعي-الغدير جلد 1
[10] . بحار الانوار جلد 37 ص 156-شواهد التنزيل جلد 1 ص 157.
[11] . براي توضيح بيشتر بجلد 5 تفسير الميزان مراجعه شود.
[12] . تذكره ابن جوزي چاپ قديم باب دوم ص 20.
فضل الله كمپاني - علي كيست؟، ص 59