امام علي ـ عليه السّلام ـ در دوران حكومت كوتاه خود استانداران و كارگزاراني داشت كه در اين مقاله به گوشه هايي از آن اشاره مي شود.
اعزام اولين گروه از استانداران
طبق نقل مؤرخين، علي ـ عليه السّلام ـ در ماه صفر سال سي و ششم هجري، اولين گروه از استانداران خود را به شهرستانها اعزام فرمود.
عثمان بن حنيف به بصره، عمارة بن شهاب به كوفه، عبيدالله بن عباس به يمن، قيس بن سعد به مصر و سهل بن حنيف به شام فرستاده شدند، سهل بن حنيف و عمارة بن شهاب از نيمهي راه بازگشتند.[1] و بقيه به محل مأموريت خود رفتند.
بنابر توصيهي مالك اشتر، حضرت امير ـ عليه السّلام ـ، ابو موسي اشعري را در كوفه ابقا كرد. در اين زمان، حاكم بصره عبدالله بن عامر، حاكم يمن يعلي بن اميه و حاكم شام معاويه بود كه از طرف عثمان منصوب شده بودند.
بنابر آنچه گفته شد، به خوبي ميتوان ادعا كرد كه حضرت امير ـ عليه السّلام ـ در تعويض استانداران مناطق مختلف، عجله به خرج نداده و در ماه سوم از خلافتش بعد از بررسي كامل جوانب امر و اتمام حجت، اين تعويضها را انجام داده است.
اسامي استانداران و فرمانداران حضرت امير ـ عليه السّلام ـ
ما سعي كرديم كه اسامي استانداران و فرماندارن حضرت امير ـ عليه السّلام ـ را به دست آورده، شرح حال آنها را بنگاريم و پس از تلاش چند ساله، اسامي زيرا به دست آورديم:
1. محمد بن ابي حذيفه، كارگزار مصر.
2. قيس بن سعد بن عباده، كارگزار مصر و سپس كارگزار آذربايجان.
3. عبدالله بن شبيل احمسي، جانشين قيس در آذربايجان.[2]
4. محمد بن ابيبكر، كارگزار مصر.
5. مالك اشتر نخعي، كارگزار نصيبين، آمد و سنجار و بعدها كارگزار مصر.
6. شبيب بن عامر جد كرماني، جانشين مالك اشتر در سرزمين جزيره و نصيبين كه شرح حال او را ضمن شرح حال مالك و كميل بن زياد ذكر كرديم.
7. عثمان بن حنيف، كارگزار بصره.
8. عبدالله بن عباس، كارگزار بصره بعد از جنگ جمل.
9. ابو قتاده انصاري، كارگزار مكه.
10. قثم بن عباس، كارگزار مكه بعد از ابوقتاده تا هنگام شهادت حضرت امير ـ عليه السّلام ـ .
11. تميم بن عمرو، ابو حبيش، كارگزار مدينه.
12. سهل بن حنيف، كارگزار مدينه.
13. تمام بن عباس، كارگزار مدينه.
14. ابو ايوب انصاري، كارگزار مدينه.
15. حارث بن ربيع، كارگزار مدينه.
16. ابو موسي اشعري، والي كوفه از جانب عثمان كه بنابر پيشنهاد مالك اشتر، حضرت او را براي مدتي ابقا كرد و بعداً بركنار نمود.
17. عمارة بن شهاب كه از نيمه راه كوفه بازگشت و بعد از مدتي از دنيا رفت.[3]
18. قرظة بن كعب، كارگزار كوفه بعد از بركناري ابوموسي و در هنگام جنگ جمل.
19. عقبة بن عمرو، ابو مسعود بدري، جانشين حضرت در كوفه، هنگام جنگ صفين.
20. هاني بن هوذة بن عبد يغوث، جانشين حضرت در كوفه، به هنگام جنگ نهروان.
21. حبيب بن منتجب از فرمانداراني كه از جانب عثمان بر منطقهاي از يمن حكمراني داشت و ظاهراً حضرت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ او را ابقا كرد.
22. عبيدالله بن عباس، استاندار يمن كه بعد از حملهي بسربن ارطات به كوفه بازگشت.
23. سعيد بن نمران هَمداني ناعِطي، كارگزار جَنَد.
24. عبدالله بن خبّاب الاَرت، كارگزار نهروان.
25. عدي بن حارث، كارگزار بَهُرْ سير.[4]
26. عبيده سلماني، فرماندار فرات.[5]
27. حلو بن عوف ازدي، كارگزار عمّان.[6]
28. خريت بن راشد، كارگزار اهواز.
در تاريخ اعثم كوفي مينويسد كه پيش از واقعهي صفين، امير المؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ، خريت بن راشد را بر امارت شهر اهواز مقرّر نموده بود كه بدانجا رفته، آن نواحي را مضبوط دارد و به كارهاي مهم آن ولايت سر و سامان بدهد. در آن وقت كه حضرت از صفين به كوفه بازگشت، خريت بن راشد در اهواز، از حكم حكمين خبر يافت. او را موافق نيفتاده، لشكري جمع كرد و بر امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ شوريد و مال ولايت اهواز را درهم آورد و به لشكر داد و خلافت و عصيان را آشكار گردانيد. حضرت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ نيز مردي را به نام معقل بن قيس به دنبال او فرستاد.[7]
در كتاب تاريخ اعثم كوفي كه قسمتي از آن در هند ترجمه شده است (چون اصل كتاب ابن اعثم، الفتوح است) . به جاي خريت، حريث بن راشد ذكر شده است و بايد توجه داشت كه اگر خريت، كارگزار اهواز بود، در جنگ صفين شركت داشته است و قيام او بر ضدّ امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ از كوفه آغاز شده و به منطقهي اهواز و عمان منتهي گرديده است كه توضيح آن را در ضمن شرح حال مصقله ذكر نمودهايم.
29. حذيفة بن يمان، كارگزار مدائن كه از سوي عثمان انتخاب شده بود و حضرت امير ـ عليه السّلام ـ او را ابقا كرد.
30. لام بن زياد، كارگزار مدائن.[8]
31. سعد بن مسعود ثقفي، كارگزار مدائن كه تا دوران خلافت امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ در اين سِمَت مشغول فعاليت بود.
32. مالك بن كعب، فرماندار عين التمر.
33. كميل بن زياد، فرماندار هيت.
34. سليمان بن صرد، كارگزار جَبُّل.
35. ابو حسان بن حسان بكري، كارگزار استان عالي كه مركز آن شهر انبار بود.
36. قُدامة بن عجلان، كارگزار كسكر.
37. قعقاع بن شور، كارگزار كسكر و ميسان كه به جانب معاويه گريخت.
38. عمر بن ابيسلمه، فرماندار بحرين.
39. نعمان بن عجلان، كارگزار بحرين بعد از عمر بن ابي سلمه كه به معاويه محلق شد.
40. عمر و بن سلمهي ارحبي، كارگزار منطقهاي از فارس و ايران.
41. منذر بن جارود عبدي، فرماندار اصطخر فارس كه از سوي حضرت به اتّهام اختلاس بركنار شد.
42. مصقلة بن هبيرهي شيباني، كارگزار اردشير خُرّه كه به معاويه پيوست.
43. زياد بن ابيه، كارگزار فارس.
44. مخنف بن سليم، كارگزار اصفهان، ري و همدان كه قبل از جنگ صفّين به كوفه بازگشت و حارث بن ربيع را جانشين خود در اصفهان و سعيد بن وهب را جانشين خويش در همدان قرار داد.
45. يزيد بن قيس ارحبي، استاندار اصفهان بعد از مخنف.
46. يزيد بن حجيه، كارگزار ري كه به معاويه ملحق شد.
47. ربيع بن خثيم اسدي كوفي (خواجه ربيع) ، كارگزار ري و قزوين.
48. جعدة بن هبيرة بن ابي وهب، پسر خواهر حضرت امير ـ عليه السّلام ـ، كارگزار خراسان.
49. خليد بن قره يربوعي، استاندار خراسان.
50. حُرَيث بن جابر، كارگزار حضرت در بلاد شرق.
شيخ مفيد روايت كرده است كه جناب امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ، حريث بن جابر را والي يكي از بلاد مشرق نمود و او دو دختر يزدگر را براي حضرت فرستاد. حضرت يكي را كه شاه زنان نام داشت، به جناب امام حسين ـ عليه السّلام ـ داد و امام زين العابدين از او به هم رسيد و ديگري را به محمد بن ابيبكر كرد و قاسم، جدّ مادري حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ از او به هم رسيد. پس قاسم با امام زين العابدين خالهزاده بودند.[9]
51. اشعث بن قيس، كارگزار آذربايجان از طرف عثمان و كارگزار حُلوان ازسوي علي بنابر نقل بلاذري وي هنگام ترك آذربايجان شريح بن مكدّر را جانشين خود نمود.[10]
52. اسود بن قطبه، كارگزار و فرمانده سپاه حلوان.
53. سعد بن حارث خزاعي، كارگزار آذربايجان.
54. جرير بن عبدالله، كارگزار همدان از سوي عثمان كه بعد از جنگ جمل از طرف حضرت امير ـ عليه السّلام ـ بركنار شد.
55. عبدالله بن اهتم، فرماندار كرمان.[11]
56. عون بن جعده، كارگزار سجستان.[12]
57. ربعي بن كأس، كارگزار سجستان بعد از عون.[13]
عون را در بين راه، دزدي كشت. عقيل بن جعده طلب قصاص كرد و بعد از مدتي كه قاتل زنداني بود، در مدينه قصاص شد.
از اين عده كه نامشان ذكر شد، چند نفر در ابتدا عنوان جانشيني داشتند، مانند: شبيب بن عامر و عبدالله بن شبيل، اما مورد تأييد حضرت بودند و از اين رو بركنار نشدند. البته تمام افراد موثقي كه از طريق كارگزاران حضرت به عنوان جانشين تعيين ميشدند، حضرت با ديد كارگزار آن منطقه، به آنها مينگريست و اعمالشان را تحت كنترل داشت.
نام گروهي از اينها تنها به عنوا كارگزاران حضرت، در بعضي از كتب تاريخ آمده است و ما شرح و توضيحي دربارهي زندگي آنها نيافتيم و از اين رو تنها به ذكر نام آنها اكتفا كرديم، مانند: لام بن زياد و عون بن جعده.
شرح حال عدّهي ديگري را كه مورد توجه بيشتر بودند و ولايت آنها بر منطقهاي حتمي بود، مفصلتر آوردهايم؛ گرچه گروهي نيز شرح حال آنها، مجهول و نامعلوم است. واليان بصره و مصر را به جلد مستقلي اختصاص داده و بقيه را ابتدا از منطقهي حجاز و عراق آغاز كردهايم و سپس يمن و مناطقي را كه مربوط به ايران آن زمان بوده، آوردهايم و در آخر شرح حال جرير را كه والي عثمان بر همدان بود، ذكر كردهايم و بعد از آن، شرح كوتاهي از زندگي معاويه ارائه دادهايم.
عدهي اندكي از اين افراد، جزو كارگزاران عثمان بودند كه حضرت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ بعد از مدتي آنها را عزل كرد، مانند: ابو موسي، اشعث و جرير بن عبدالله و تنها حبيب بن منتجب و حذيفه را در سِمَتهايشان ابقا كرد.
از ميان اين كارگزاران، عدهاي توسط دشمنان حضرت شهيد شدند، مانند: مالك اشتر، .محمد بن ابيبكر، عبدالله بن خبّاب ارت، محمد بن ابي حذيفه، ابو حسان بن حسان بكري و حلو بن عوف و گروهي نيز در زمان حضرت بر اثر كهولت سن از دنيا رفتند، ماندن: سهل بن حنيف، ابو قتاده و حذيفة بن يمان. عدهاي تا آخر به آن حضرت وفادار ماندند، مانند: قيس بن سعد، عثمان بن حنيف، قُثَم بن عباس، كميل، سعد بن مسعود و سليمان بن صرد و.. از اين عده، گروهي نيز در انجام وظيفه كوتاهي كردند: مانند: عبيدالله بن عباس و سعيد بن نمران كه مورد ملامت قرار گرفتند و قدامة بن عجلان. عدهاي را حضرت به خاطر خيانتشان، بركنار و عزل نمودند: مانند: عبدالله بن عباس، منذر بن جارود و عقبة بن عمرو. گروهي از افراد مزبور، پا را فراتر گذاشته، علاوه بر خيانت، به معاويه پيوستند، مانند: مصقلة، نعمان بن عجلان، قعقاع بن شور و يزيد بن حجيه تيمي. عمدهترين مسأله كه باعث فرار اينها و گروهي ديگر به جانب معاويه گرديد، مسائل مالي بود.
[1] . نهاية الأرب، ج5، ص112 و كامل ابن اثير، ج3، ص201 و تاريخ طبري (ده جلدي)، ج4، ص442.
[2] . انساب الاشراف، ج2، ص161 و تاريخ يعقوبي، ج2، ص202.
[3] . تاريخ طبري، (هشت جلدي) ج3، ص463.
[4] . بحارالانوار، ج32، ص357.
[5] . انساب الاشراف، ج2، ص176 و تنقيح المقال، ج2، ص242.
[6] . تاريخ يعقوبي، ج2، ص195.
[7] . تاريخ اعثم كوفي، ص309 و الفتوح، ج2، ص240.
[8] . انساب الاشراف، ج2، ص273.
[9] . جلاء العيون، ص497 و ارشاد مفيد، ج2، ص138.
[10] . اسد الغابه، هفت جلدي، ج2، ص519.
[11] . انساب الاشراف، ج2، ص176.
[12] . همان منبع.
[13] . همان منبع و البلدان، ص57 و وقعه صفين، ص12.
علي اكبر ذاكري - سيماي كارگزاران امام علي (ع) ، ص 67