محمدجواد طبسي
ديباچه
دنيا براي بسياري از مردم جاي زينت، تفاخر، تكاثر، لهو و لعب است؛ اما گروهي از مردان خدا هرگز فريب لذتهاي زودگذر را نميخورند و بر اساس گفته قرآن كريم «تجارت، آنها را از ذكر خدا غافل نميكند». آنان در دنيا زندگي ميكنند؛ اما هرگز وابسته به دنيا نيستند. آري فقط به خدا دل بستهاند و آنچه كه در مسير كمال است.
مونس آنان كتاب خدا و آيات الهي است؛ آن گونه كه اگر تمام مردم كره زمين بميرند، اما اين كتاب همراهشان باشد، هرگز احساس تنهايي و وحشت نميكنند.
امام حسين عليهالسلام از جمله انسانهاي بينظير جهان هستي است كه زندگي او با قرآن عجين شده بود. او از كودكي با قرآن همراه بود؛ عاشق و دلداده قرآن بود. چون لب به سخن ميگشود، كلامش آيات قرآن بود و از قرآن دفاع ميكرد؛ اگر نامهاي مينگاشت، دفاع از قرآن بود و سكوتش براي انديشيدن در آيات آن.
با اذعان به اين كه در اين نوشتار كوتاه نميتوان كاملاً به زندگي قرآني امام حسين عليهالسلام پرداخت، اما اجمالاً به مواردي از آن اشاره خواهد شد كه از دوران كودكي حضرت تا روز شهادتش را دربرگرفته است.
1. عشق به قرآن در دوران كودكي
امام حسين عليهالسلام از كودكي به قرآن عشق فراواني داشت؛ زيرا آيات فراواني از قرآن در خانهشان بر رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم نازل گشت و بدون ترديد، امام حسين عليهالسلام متأثّر از فضاي قرآن حاكم بر خانواده بود.
ايشان از سنين كودكي به قرائت، حفظ، تفسير و تأويل قرآن اهميت زيادي ميداد. به چند نمونه از آنها كه در تاريخ به ثبت رسيده، دقت كنيد:
الف ـ فراگيري سوره توحيد
از امام حسين عليهالسلام سؤال شد: از رسول خدا چه شنيدي؟ فرمود: شنيدم كه ميفرمود:
خداوند كارهاي مهم و بزرگ را دوست ميدارد و كارهاي پست و حقير را نميپسندد... و او «قل هواللّه احد» و نمازهاي پنجگانه را به من آموخت.
و شنيدم كه ميفرمود:
هركه خدا را اطاعت كند، خدا او را بالا ميبرد و هركه نيت خود را براي خدا خالص كند، خدا او را نيكو سازد و بيارايد و هركه به آنچه نزد خدا است، اطمينان كند، خدا او را بينياز كند و هركه بر خدا بزرگي كند، خدا او را خوار سازد.1
ب ـ پرسش تأويل برخي آيات از رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم
اسماعيل بن عبداللّه روايت كرده است: هنگامي كه آيه «و اولوا الأرحام بعضهم اولي ببعض في كتاب اللّه»؛ (و خويشاوندان در كتاب خدا بعضي مقدم بر بعضي ديگرند) نازل شد، امام حسين عليهالسلام ميفرمايد: تأويل اين آيه شريفه را از پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم سؤال كردم.
پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم در پاسخ فرمودند: سوگند به خدا كه منظور پروردگار در اين آيه جز شما نميباشد. و «اولوا الأرحام» شماييد. پس اگر من از دنيا رفتم، پدرت علي از هركس به جانشيني من شايستهتر است و هرگاه پدرت علي در گذشت، برادرت حسن به جانشيني او سزاوارتر است و هرگاه حسن از دنيا رفت، تو به جانشيني او لايقتري.
عرض كردم: اي رسول خدا! چه كسي پس از من به جانشيني من سزاوارتر است؟
فرمود: فرزندت علي، سپس فرزندش محمد، سپس فرزندش جعفر، سپس فرزندش موسي، سپس فرزندش علي، سپس فرزندش محمد، سپس فرزندش علي، سپس فرزندش حسن؛ پس هرگاه حسن از دنيا رفت، غيبت در نهمين فرزند تو رخ ميدهد و اين نه امام، از نسل تو هستند. خدا به آنان دانش و فهم مرا عطا فرموده است و سرشت آنان از سرشت من است.2
ج ـ منظور از (انّ السمع و البصر و الفؤاد)چيست؟
عبدالعظيم فرزند عبداللّه حسني گويد: سرورم امام هادي عليهالسلام از پدران خود، از امام حسين عليهالسلام نقل كرده است كه رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم فرمود: همانا ابوبكر نسبت به من همچون گوش، و عمر همچون چشم و عثمان همچون دل است. امام حسين عليهالسلام ميفرمايد: فرداي آن روز خدمت پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم مشرّف شدم در حالي كه در محضر او اميرمؤمنان عليهالسلام ، ابوبكر، عمر و عثمان شرفياب بودند. از حضرت سؤال كردم: اي جدّ بزرگوار! ديروز از شما در باره اين صحابه سخني شنيدم؛ منظور چيست؟
پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم فرمود: آري. سپس به آن سه نفر اشاره كرده، فرمود: آنان همانند گوش و چشم و دلاند و به زودي در روز قيامت در مورد اين وصيّ من ـ سپس به علي عليهالسلام اشاره فرمود ـ از آنان سؤال ميشود. خداي سبحان ميفرمايد: «انّ السمع و البصر و الفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسئولاً»3 سپس فرمود: سوگند به عزّت پروردگارم كه همه امت من در روز قيامت نگه داشته ميشوند و از آنان در باره ولايت علي عليهالسلام سؤال ميشود و اين، همان فرموده خداي سبحان است كه «و نگاهشان داريد كه سؤال ميشوند».4
د ـ شفا يافتن به بركت سوره حمد
علامه مجلسي مينويسد: از اميرمؤمنان عليهالسلام نقل شده كه فرمود: وقتي امام حسين عليهالسلام بيمار شد، مادرش فاطمه عليهاالسلام او را نزد پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم برد و عرض كرد: يا رسول اللّه! دعا كن خداوند به پسرت شفا عنايت فرمايد. رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم فرمود: دخترم! خداوند متعال همان كسي است كه او را به تو هبه كرد و او قادر است كه پسرت را شفا دهد. در همان وقت جبرئيل نازل شد و عرض كرد: يا محمد! به درستي كه خداوند متعال سورهاي را بر شما نازل نكرده، مگر اين كه در آن، حرف «فاء» ميباشد. و هر فايي از آفت است؛ جز سوره حمد كه در آن، حرف فاء نيامده است. پس ظرف آبي طلب كن و بر آن چهل مرتبه سوره حمد را بخوان. سپس آن آب را بر حسين بپاش كه خداوند در اثر چنين كاري، به حسين شفا خواهد داد. پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم چنين كرد و امام حسين عليهالسلام عافيت يافت.5
2. عشق به آيات قرآن
اگرچه شنيدن تمام آيات قرآن براي امام حسين عليهالسلام لذت بخش بود، اما گاهي شنيدن برخي آيات، آن هم از زبان پدرشان، آن قدر لذت بخش بود كه وصف آن را فقط خود ابيعبداللّه عليهالسلام ميدانست و بس.
امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: پدرم برايم نقل فرمود كه عليّابن ابيطالب عليهالسلام در حالي كه امام حسن و امام حسين عليهماالسلام در محضر مبارك او بودند، سوره مباركه «انّا انزلناه في ليلة القدر» را قرائت كرد. امام حسين عرض كرد: پدرجان! گويا شنيدن اين سوره از دهان مبارك تو، شيريني ويژهاي دارد! امام علي عليهالسلام در پاسخ فرمود: اي فرزند رسول خدا و اي فرزندم! من از اين سوره خاطرهاي دارم كه تو از آن خبر نداري؛ چون اين سوره نازل شد، جدّ تو پيامبر خدا صلياللهعليهوآلهوسلم مرا به حضور طلبيد و آن را بر من قرائت كرد. سپس دست برشانه راست من زد و فرمود: اي برادر و وصيّ من و اي سرپرست امّت من پس از من، و اي ستيزگر با دشمنان من تا روزي كه بر انگيخته شوند! اين سوره پس از من براي توست و سپس در شأن فرزندان تو. همانا برادرم جبرئيل رويدادهاي امتم را برايم بازگو كرد و او آنها را همانند حوادث نبوت براي تو بازگو ميكند. اين سوره در قلب تو و اوصياي تو تا هنگام طلوع فجر قائم آل محمد عليهالسلام نوري درخشان دارد.6
3. عشق به تلاوت قرآن كريم
همان گونه كه گفته شد، امام حسين عليهالسلام از دوران كودكي به اين كتاب آسماني علاقه شديدي داشت و همواره در تمام زندگياش از قرآن سخن ميگفت و لحظهاي از آن جدا نبود؛ حتي در آن روزهايي كه براي دفاع از قرآن و اسلام آماده جنگ با دشمنان اسلام بود. امام عليهالسلام چه در مدينه و چه در بين مكه و مدينه و در راه عزيمت از مكه به كربلا و در كربلا، در مقاطع مختلف، از قرآن سخن به ميان ميآورد و با ابراز عشق به آن، ميزان علاقه خود را به حاضران و آيندگان نشان ميداد كه به چند مورد از آنها اشاره ميكنيم:
الف ـ قرائت قرآن در بيابان سوزان
ابن عساكر از يزيد الرشك، از شخصي كه با امام حسين عليهالسلام گفت وگو داشته، نقل كرده است: (در منزل ثعلبيه) چشمم به چادرهايي افتاد كه در بيابان برپا شده بود. پرسيدم: اين چادرها از آنِ كيست؟ گفتند: امام حسين عليهالسلام . پس به نزد او آمدم و او را پيرمردي يافتم كه مشغول تلاوت قرآن بود و اشك از چشمانش برگونهها و محاسنش سرازير بود. عرض كردم: پدر و مادرم به فدايت اي فرزند رسول خدا! براي چه به اين جا آمدي، و در اين بيابان كه هيچ كس در آن يافت نميشود، چه ميكني؟
فرمود: اين نامههاي اهل كوفه است كه به من نوشتهاند و نميبينم مگر آن كه همانها قاتل من هستند. پس اگر چنين كردند، هيچ حرمتي براي خدا نبوده، مگر آن كه دريده باشند و خداوند در برابر اين همه بيحرمتي، از آنها كسي را بر آنان مسلط خواهد كرد كه خوار و ذليلشان كند...7
ب ـ مهلت خواستن امام در عصر عاشورا
تمام مورّخان اسلامي ذكر كردهاند كه در عصر عاشورا، عمر بن سعد با دريافت پيام و دستور جديد از عبيداللّه بن زياد، به محلّ استقرار امام حسين عليهالسلام و ياران باوفايش نزديك شد. چون امام از هدف او آگاه شد، به برادر بزرگوار خود، قمربنيهاشم فرمود: اگر ميتواني آنها را متقاعد كن كه جنگ را تا فردا به تأخير بيندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خداي خود راز و نياز كنيم و به درگاهش نماز بگزاريم. خداي متعال ميداند كه من به خاطر او نماز و تلاوت كتاب او را دوست دارم...8
و با اين بيان، حضرت يك شب را مهلت گرفت و بار ديگر اوج عشق و علاقه خود را به قرآن نشان داد.
ج ـ خطبه شب عاشورا
امام زين العابدين عليهالسلام ميفرمايد: در شب عاشورا پدرم ياران خود را جمع كرد و براي آنها خطبه خواند. من نيز خدمت ايشان رفتم تا گفتارشان را بشنوم. پدرم به ياران خود ميفرمود: خداي را ستايش ميكنم به بهترين ستايش هايش و او را سپاس ميگويم در خوشي و ناخوشي. بار خدايا! تو را سپاس ميگزارم كه ما را به نبوّت گرامي داشتي و علم قرآن و فقه دين را به ما كرامت فرمودي و گوشي شنوا و چشمي بينا و دلي آگاه به ما عطا كردي؛ ما را از زمره سپاسگزاران قرار بده.9
د ـ در چادرهاي حسيني چه گذشت؟
در شب عاشورا در ميان خيمههاي ياران امام، جنب و جوش فوق العادهاي به چشم ميخورد. برخي سلاح خود را براي جنگ آماده ميساختند؛ عدهاي مشغول عبادت و مناجات و راز و نياز با پروردگار بودند و بعضي هم با قرآن اُنس گرفته بودند.
از ضحاك بن عبداللّه مشرقي نقل شده است كه در شب عاشورا، هرچند لحظه يك بار، گروهي سواركار از لشكريان عمربن سعد به عنوان مأموريت و نظارت به پشت خيمههاي حسين بن علي عليهالسلام ميآمدند و به وضع اين خيمهنشينان سر ميكشيدند. يكي از آنان صداي امام را كه اين آيه شريفه را ميخواند، شناخت: «ولا يحسبنّ الذين كفروا انّما نملي لهم خيرٌ لأنفسهم انّما نملي لهم ليزدادوا اثماً و لهم عذابٌ مهين ماكان اللّه ليذر المؤمنين علي ما أنتم عليه حتي يميزالخبيث من الطيب...»10
آنان كه كفر ورزيدند، گمان نبرند مهلتي كه به آنان ميدهيم، به نفع آنها است؛ بلكه به آنان مهلت ميدهيم تا برگناهان خود بيفزايند و براي آنان عذابي است ذلتبار. خداوند مؤمنان را بر اين وضعي كه هستند، واگذار نخواهد نكرد تا بد را از نيك و ناپاك را از پاك جدا سازد.
در شب عاشورا در ميان خيمههاي ياران امام، جنب و جوش فوق العادهاي به چشم ميخورد. برخي سلاح خود را براي جنگ آماده ميساختند؛ عدهاي مشغول عبادت و مناجات و راز و نياز با پروردگار بودند و بعضي هم با قرآن اُنس گرفته بودند.
آن مرد با شنيدن اين آيه، گفت: به خدا سوگند! افراد نيك، ما هستيم كه خدا ما را از شما جدا كرده است. «بُرَيْر» جلو آمد و به او پاسخ داد: اي مرد فاسق! خدا تو را در صف پاكان قرار داده است؟ به سوي ما برگرد و از اين گناه بزرگ خود توبه كن؛ به خدا سوگند كه ماييم افراد پاك. آن مرد از روي استهزاء گفت: «و انا ذلك من الشاهدين؛ من نيز بر اين شهادت ميدهم»، آن گاه به سوي اردوگاه لشكر ابن سعد برگشت.11
4. تشويق معلّم قرآن
امام عليهالسلام به خاطر علاقه شديدي كه به قرآن داشت، به معلمان قرآن بسيار ابراز علاقه ميكرد و در موردي، يك معلم قرآن را آن قدر تشويق كرد كه مورد اعتراض ديگران قرار گرفت.
ابن شهرآشوب روايت ميكند كه عبدالرحمن سلمي به يكي از فرزندان امام حسين عليهالسلام سوره حمد را آموزش داد. وقتي فرزند امام آن را در نزد پدر خواند، امام حسين عليهالسلام به آن آموزگار هزار دينار و لباس عطا كرد و دهان او را پر از جواهرات كرد .
به حضرت اعتراض كردند كه آموزش يك سوره اين همه عطا و تشويق لازم نداشت!
امام در پاسخ فرمود: اين عطا و بخشش چگونه ميتواند با تعليمي كه او ميدهد، برابري كند!؟12
5. قرآن در سيره امام حسين عليهالسلام
زندگي امام حسين عليهالسلام بزرگترين و بهترين نشانه تجلّي آيات قرآن كريم است؛ چرا كه قرآن همراه آنها و آنان همراه با قرآن بودند و هرگز جدايي بين قرآن و عترت، قابل تصوّر نيست. اين حقيقت زماني كه به نشانههاي آن توجه كنيم، جايگاه خود را مييابد:
الف ـ امام حسين عليهالسلام در كنار سفره بينوايان
عياشي در تفسير خود از مسعده روايت كرده كه روزي امام حسين عليهالسلام از كنار فقرا و تهيدستان ميگذشت. آنان كه سفره خود را پهن كرده و تكههاي نان خشك را در آن قرار داده بودند، از امام خواستند تا با آنان هم غذا شود.
حضرت به درخواست آنها پاسخ مثبت داده و در كنار آنها نشست و با آنان هم غذا شد و اين آيه را تلاوت فرمود: «انّ اللّه لايحبّ المستكبرين»؛13 خداوند مستكبران را دوست نميدارد.
سپس فرمود: من دعوت شما را پذيرفتم؛ حال، شما نيز به دعوت من پاسخ گوييد. عرض كردند: آري، اي فرزند رسول خدا! چنين ميكنيم. پس همراه امام حسين عليهالسلام به سوي منزلش روانه شدند. حضرت به كنيز خود فرمود: هرچه در منزل كنار گذاشتهاي، براي ما بياور.14
ب ـ آزادي در برابر يك شاخه گل
علامه مجلسي از اربلي، از انس نقل ميكند: نزد امام حسين عليهالسلام بودم كه يكي از كنيزان آن حضرت در حالي كه شاخه گلي در دستش بود، وارد شد و آن را به امام تقديم كرد. امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستي. عرض كردم: او را در برابر يك شاخه گل بيارزش و كم بها آزاد ميكني؟! حضرت فرمود: خداوند ما را چنين تربيت كرده است كه ميفرمايد: «و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا بأحسن منها او ردّوها»15 و آزادگي او بهتر است از آنچه كه او آورده بود.16
ج ـ گذشت به خاطر شنيدن آيه عفو
همچنين نقل شده است كه روزي يكي از بردگان حضرت، جنايتي كه موجب تنبيه بود، انجام داد. حضرت دستور داد تا او را تأديب كنند. او گفت: اي آقاي من! «والكاظمين الغيظ»17؛ امام فرمود: رهايش كنيد. بار ديگر گفت: اي مولاي من! «والعافين عن الناس»18؛ حضرت فرمود: از تو گذشتم. براي بار سوم گفت: اي مولاي من! «واللّه يحبّ المحسنين»19؛ حضرت فرمود: تو در راه خدا آزاد هستي. و از اين پس، حقوق تو دو برابر آنچه كه پيش از اين به تو ميدادم، خواهد بود.20
د ـ اخلاق كريمانه در پرتو قرآن
عصام بن المصطلق گويد: وارد مدينه شدم؛ وقتي حسين بن علي عليهالسلام را ديدم، هيبت و عظمت او حسد و كينه درونيام را نسبت به پدرش علي عليهالسلام شعلهور ساخت. بدين جهت، او را مورد خطاب قرار داده، گفتم: تو پسر ابوتراب هستي؟ گفت: آري. پس شروع كردم به دشنام دادن او و پدرش.
امام حسين عليهالسلام نگاهي مهرجويانه به من افكند و فرمود: اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم «خذالعفو و أمر بالعرف و أعرض عن الجاهلين و اِمّا ينزغنك من الشيطان نزغ فاستعذ باللّه انه سميع عليم. انّ الذين اتقوا اذا مسّهم طائف من الشيطان تذكّروا فاذا هم مُبصرون و اخوانهم يمدّونهم في الغيّ ثم لا يقصرون»21
با آنها مدارا كن و عذرشان را بپذير و به نيكيها دعوت نما و از جاهلان روي بگردان (و با آنان ستيزه مكن) و هرگاه وسوسهاي از شيطان به تو رسد، به خدا پناه بر، كه او شنونده و داناست. پرهيزگاران هنگامي كه گرفتار وسوسههاي شيطاني شوند، به ياد (خدا و پاداش و كيفر او) ميافتند و (در پرتو ياد او، راه حق را ميبينند و) در اين هنگام بينا ميگردند. و (ناپرهيزگاران را) برادرانشان (از شياطين) پيوسته در گمراهي پيش ميبرند و باز نميايستند.
سپس به من فرمود: صدايت را كوتاه كن و آرامتر سخن گوي؛ خداوند من و تو را ببخشايد. اگر از ما چيزي طلب ميكردي، به تو كمك ميكرديم و اگر عطا و بخششي ميخواستي، به تو ميداديم و اگر راهنمايي ميخواستي راهنماييات مينموديم.
عصام گويد: از تندرويهايي كه كرده بودم، سخت پشيمان شدم.
امام فرمود: «لا تثريب عليكم اليوم يغفر اللّه لكم و هو أرحم الراحمين»22؛ «امروز ملامت و توبيخي بر شما نيست؛ خداوند شما را ميبخشد و او مهربانترين مهربانان است». سپس فرمود: تو از شاميان هستي؟ عرض كردم: آري. فرمود: «شنشنة أعرفها من أخزم»23 خدا ما و تو را زنده بدارد. نيازهايت را از ما بخواه كه مرا در بهترين گمانت خواهي يافت.
عصام گويد: آنچنان شرمنده شدم كه زمين با آن همه وسعتي كه داشت، بر من تنگ آمده، آرزو داشتم تا مرا به كام خود فرو برد. از آن پس، هيچ كس در نزد من محبوبتر از او و پدرش نبود.24
6 ـ استدلال بر مقام والاي اهلبيت عليهمالسلام
همچنين به آيات ديگري برميخوريم كه حضرت امام حسين عليهالسلام شأن نزول آنها را اهل بيت ميداند و يا آنها را به اهل بيت تفسير كرده است:
الف ـ مراد از «ناس» ما اهل بيت هستيم
سعيد بن مسيب نقل ميكند: از امام سجاد عليهالسلام شنيدم كه ميفرمود: مردي خدمت اميرمؤمنان عليهالسلام رسيد و عرض كرد: اگر عالِم هستي، مرا از (تفسير) «ناس» و «اشباه الناس» و «نسناس» آگاه كن. حضرت امير عليهالسلام خطاب به امام حسين عليهالسلام فرمود: اي حسين! جواب اين مرد را بده. امام حسين عليهالسلام فرمود: اما اين كه پرسيدي «ناس» چه كسانياند؛ ما همان ناس هستيم (كه خداي سبحان مردم را به پيروي از ما فرمان داده است). از اين رو، خداي پاك در كتاب آسماني خويش ميفرمايد: «ثم افيضوا من حيث افاض الناس»25؛ «از همان جايي كه مردم كوچ ميكنند (عرفات)، شما هم كوچ كنيد». اين رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم بود كه مردم را كوچانيد. و اما سؤال تو كه «اشباه الناس» چه كساني هستند؛ آنان شيعيان و دوستان ما هستند و آنان از ما ميباشند. از اين رو، حضرت ابراهيم عليهالسلام فرمود: «فمن تبعني فانّه منّي»26؛ «هركه از من پيروي كند، حقّا كه او از من است». اما سؤال تو كه «نسناس» چه كساني هستند؛ آنان همين توده مردماند. و حضرت با دست [مبارك [خود به انبوه مردم اشاره كرد و اين آيه را خواند: «ان هم الاّ كالأنعام بل هم أضلّ سبيلاً»27؛ «اينان جز همانند چهارپايان نيستند؛ بلكه (نادانتر و) گمراهتر از آنهايند».28
ب ـ اين آيه در باره ما نازل شده است
ابن شهرآشوب در كتاب خود آورده است كه حضرت موسي بن جعفر و امام حسين عليهماالسلام در تفسير آيه شريفه «الذين ان مكنّاهم في الأرض أقاموا الصلوة...»29؛ «آنان كه چون در زمين به قدرت رسيدند، نماز را بر پاي ميدارند»، فرمودند: اين آيه در باره ما اهل بيت آمده است.30
7 . تطبيق برخي آيات بر اميرمؤمنان عليهالسلام
امام حسين عليهالسلام علاوه بر تطبيق بعضي آيات شريفه بر اهل بيت عصمت عليهمالسلام برخي ديگر از آيات را خصوصاً بر اميرمؤمنان علي عليهالسلام تطبيق ميكرد و ميفرمود: اين آيه در شأن مولا علي عليهالسلام نازل شده است. در اين جا چند مورد از آنها را ذكر ميكنيم:
الف) امام عليهالسلام در تفسير آيه شريفه «تراهم ركّعاً سجّداً»31؛ «آنان را در حال ركوع و سجود بسيار ميبيني»، فرمود: اين آيه شريفه در شأن عليبن ابيطالب عليهالسلام نازل شده است.32
ب) همچنين امام باقر عليهالسلام ، از امام سجاد عليهالسلام ، از جدّش نقل ميكند كه وقتي آيه شريفه «و كلّ شيء أحصيناه في امام مبين»33؛ «و همه چيز را در كتابي روشنگر برشماردهايم، بر پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم نازل شد، ابوبكر و عمر از جاي برخاستند و گفتند: اي رسول خدا! آيا امام مبين، تورات است؟ فرمود: نه. عرض كردند: انجيل است؟ فرمود: نه. سؤال كردند: قرآن است؟ فرمود: نه. در اين هنگام اميرمؤمنان عليهالسلام وارد شد. پيامبر خدا صلياللهعليهوآلهوسلم به علي عليهالسلام اشاره نموده و فرمود: امام مبين، اين است. حقّا كه او همان امامي است كه خداي تبارك و تعالي علم هرچيزي را در آن به شمار آورده است.34
ج) امام ميفرمايد كه از پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم در باره آيه «طوبي لهم و حسن مآب»35 سؤال شد. پيامبر فرمود: اين آيه در باره اميرمؤمنان علي عليهالسلام نازل شده است و «طوبي» درختي است در خانه علي كه در فردوس ميباشد و هيچ ميوهاي از ميوههاي بهشتي نيست، مگر آنكه در آن خانه موجود است.36
د) حارث بن اعور به امام حسين عليهالسلام گفت: فدايت شوم اي فرزند رسول خدا! مرا از فرمايش خدا در كتاب خويش خبرده كه ميفرمايد: «و الشمس وضحها»37 منظور چيست؟ فرمود: «ويحك يا حارث ذاك محمد رسول اللّه؛ اي حارث! اين محمد رسول خداست عرض كرد: فدايت شوم منظور از «والقمر اذا تلاها»چيست؟ فرمود: منظور اميرمؤمنان است كه پشت سر پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم بود. عرض كردم: منظور از «والنّهار اذا جلاّها» چيست؟ فرمود: آن قائم آل محمد است كه زمين را پر از عدل و داد ميكند.38
8 . پاسخ با استناد به آيات
در مواقع گوناگوني امام حسين عليهالسلام با استناد به آيات قرآن كريم به اتهامات واهي دشمنان پاسخ گفته و آنها را سركوب ميكرد و در نتيجه، دشمن جز تسليم در برابر امام چاره ديگري نداشت.
از موسي بن عقبه نقل شده كه به معاويه گفته شد: اكنون چشم مردم به سوي حسين رفته است؛ چه خوب است كه او را دستور دهي منبر برود و سخن بگويد تا بدين وسيله، از شأن و منزلتش در بين مردم كاسته و خجل گردد. چرا كه در او لكنت و كندي زبان هست. معاويه گفت: ما همين خيال را نسبت به برادرش امام حسن داشتيم؛ اما برخلاف انتظار، او در چشم مردم بسيار بزرگ شد و ما را مفتضح ساخت.
اما آنان دست بردار نبوده و پيوسته از او ميخواستند تا چنين دستوري بدهد. معاويه به ناچار به امام گفت: اي اباعبداللّه! چه خوب است بر منبر رفته و خطبهاي بخواني. امام بر منبر رفت؛ همين كه خواست شروع كند، شنيد كه فردي ميگويد: چه كسي سخن ميگويد؟ امام حسين عليهالسلام در پاسخ فرمود: ما حزب اللّه كه غالب هستيم و عترت پيامبر كه به او نزديكيم و اهل بيت طيّب او و يكي از دو ثقلي كه رسول خدا ما را ثقل دوم كتاب خدا قرار داده، ميباشيم كه در اوست تفصيل هرچيز: «لايأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه»39؛ «هيچ گونه باطلي، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نميآيد». ماييم كه تفسير قرآن به ما واگذار شده است. پس از ما پيروي كنيد كه پيروي از ما بر شما واجب است؛ چرا كه پيروي ما به پيروي از خدا گره خورده است.
خداي متعال در قرآن ميفرمايد: «أطيعواللّه و أطيعوالرسول و اولي الامر منكم فان تنازعتم في شيء فردوه الي اللّه و الرسول»40؛ «اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبرخدا و اولواالامر (اوصياي پيامبر) را و هرگاه در چيزي نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر خدا باز گردانيد (و از آنها داوري بطلبيد)». همچنين فرمود: «ولو ردّوه الي الرسول و الي اولي الامر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته لاتبعتم الشيطان الاّ قليلاً»41؛ «اگر آن را به پيامبر و پيشوايان ـ كه قدرت تشخيص كافي دارند ـ بازگردانند، از ريشههاي مسائل آگاه خواهند شد و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عدّه كمي، همگي از شيطان پيروي ميكرديد» و به شما هشدار ميدهم كه به پيامهاي شيطان گوش نكنيد كه او دشمن شماست؛ پس همانند اولياي شيطان ميشويد كه به آنها گفت: «لا غالب لكم اليوم من الناس و انّي جارلكم فلما ترائت الفئتان نكص علي عقبيه و قال انّي بريء منكم»42؛ «امروز هيچ كس از مردم بر شما پيروز نميگردد و من همسايه شما هستم؛ اما هنگامي كه دو گروه در برابر يكديگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: من از شما بيزارم». اين جاست كه فرود آمدن شمشيرها و وارد آمدن نيزهها و در هم شكستن گرزها و نشانه رفتن تيرها را به سوي هدف و غرض خواهيد ديد؛ در وقتي كه ديگر از كسي كه پيشاپيش ايمان نياورد و يا در ايمان خود خيري كسب نكرده است، عذري پذيرفته نخواهد شد.
اين جا بود كه معاويه فرياد بر آورد و گفت: اي اباعبداللّه! بس است كه پيام خود را رساندي.43
عمروبن عاص براي اين كه اين رسوايي را بپوشاند، چند سؤال كرد؛ از جمله اين كه پرسيد:
به چه علّت محاسن شما از محاسن ما بيشتر است؟
امام فرمود: «والبلد الطيب يخرج نباته باذن ربّه و الذي خبث لايخرج الاّ نكداً»44؛ «سرزمين پاكيزه گياهش به فرمان پروردگار ميرويد، اما سرزمينهاي بد طينت و (شوره زار) جز گياه ناچيز و بيارزش، از آن نميرويد».
معاويه به عمروبن عاص گفت: به حقّي كه من برتو دارم، سخن را كوتاه كن كه اين، فرزند عليّابنابيطالب است.
اگر بار ديگر عقرب به سراغ ما بيايد، ما نيز به سراغش رفته و كفشها براي كشتن او آماده است. عقرب به علم و يقين ميداند كه نه دنيا دارد و نه آخرت.45
منابع:
1 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)، ص 31.
2 ـ كفايةالاثر، ص 175.
3 ـ اسراء/ 36.
4 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)، ص 629.
5 ـ بحارالانوار، ج 92، ص 261.
6 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)، ص 637.
7 ـ وقائع الطريق من مكه الي كربلا، ج 3، ص 226.
8 ـ قصّه كربلا، ص 243 و لهوف سيدابن طاووس، ص 38.
9 ـ ارشاد مفيد، ص 214.
10 ـ آل عمران/178 و 179.
11 ـ سخنان حسين بن علي از مدينه تا كربلا، ص 209، به نقل از تاريخ طبري.
12 ـ مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 66.
13 ـ نحل/ 23.
14 ـ تفسير عياشي، ج 2، ص 257 و بحارالانوار، ج 44، ص 189.
15 ـ نساء/ 86.
16 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 195.
17 تا 19 ـ آل عمران/ 134.
20 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 195.
21 ـ اعراف/ 202 ـ 199.
22 ـ يوسف/ 92.
23 ـ مَثَلي است معروف و در جايي كه اصل و سبب و ريشه ماجرا معلوم است، به كار برده ميشود.
24 ـ الامام الحسين فيالمدينة المنوّره، ج 1، ص 353.
25 ـ بقره/ 199.
26 ـ ابراهيم/ 36.
27 ـ فرقان/ 44.
28 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)، ص 625.
29 ـ حج/ 41.
30 ـ مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 47.
31 ـ فتح/ 29.
32 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)، ص 634.
33 ـ يس/ 12.
34 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)، ص 633.
35 ـ رعد/ 29.
36 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)، ص 628.
37 ـ والضحي/ 3 ـ 1.
38 ـ تفسير فرات كوفي، ص 212.
39 ـ فصلت/ 42.
40 ـ نساء/ 59.
41 ـ همان/ 83.
42 ـ انفال/ 48.
43 ـ احتجاج طبرسي، ج 2، ص 22.
44 ـ اعراف/ 58.
45 ـ مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 67. .
منبع: از كتاب «با امام حسين در محضر قرآن»