ابوالقاسم يعقوبى
از نگاه تربيتى و اخلاقى، يكى از بهترين و كارآمدترين روشهاى پرورشى و سازندگى، تربيت از راه نشان دادن الگوها و سرمشقهاى عينى و عملى است.
اسلام به عنوان مكتبى انسان ساز و جامعه پرداز اين اصل اصيل را در برنامههاى تربيتى و اخلاقى خود مطرح كرده و با ارائه الگوهاى اصلى و حقيقى و پرهيزدادن از الگوهاى بدلى و دروغين، روش تربيتى ويژهاى را به جامعه بشرى نشان داده است.
قرآن كريم افزون برآموزشهاى موعظهاى، دستورالعملهاى كلى و بنيادى در زمينه كسب فضايل و خصلتهاى انسانى و آداب و اخلاق اسلامى; الگوهاى عينى را نيز معرفى كرده است:
1- «قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهيم و الذين معه...» (1)
قطعا براى شما در پيروى از ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست.
2- «لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة...» (2)
براى شما در زندگى رسول خدا صلى الله عليه و آله سرمشق نيكويى است.
در آيات زيادى در قرآن سخن از نمونههاى عالى انسانى به ميان آمده و به عنوان راه يافتگان فرزانه و قابل پيروى معرفى شدهاند. (3)
درفرهنگ دينى و گفتار پيشوايان مذهبى نيز به اين اصل اساسى اشارتها و صراحتهاى گوناگون به چشم مىخورد.
امام على عليه السلام مىفرمايد:
«فتابنبيك الاطيب الاطهر صلى الله عليه و آله فان فيه اسوة لمن تاسى...» (4)
پس به پيامبر پاكيزه و پاك صلى الله عليه و آله خود اقتدا كن كه در - رفتار - او خصلتى است كه زدودن اندوه خواهد....
در اين كلام نورانى كه حضرت پيش از آن به اسوههايى مانند حضرت موسى و حضرت عيسى و حضرت داود عليهم السلام اشاره مىكند، دو نكته قابل دقت است:
1- اصل اسوه پذيرى و ضرورت الگو در زندگى انسان مسلمان.
2- نشان دادن بهترين و جامعترين الگو در تمام زمينههاى انسانى و الهى; يعنى وجود پربركت و باكرامت رسول الله صلى الله عليه و آله.
امام صادق عليه السلام نيز از شيعيان مىخواهد كه با زبان عمل مردمان را به فرهنگ دينى فراخوانند كه اين زبان اثرش از زبان گفتارى بسىبيشتر و سودمندتر است:
«كونوا دعاة الناس بغير السنتكم ليروا منكم الورع و الاجتهاد و الصلاة و الخير فان ذلك داعية.» (5)
مردمان را به غير گفتارتان به سوى اسلام و ارزشهاى دينى فرا خوانيد تا در رفتار شما پرهيزگارى و تلاش و نماز و نيكى ببينند، چه اين كه اين گونه دعوت كردن، اثرگذار است.
ترديدى نيست كه يكى از بهترين و موفقترين روشهاى تربيتى، تربيت از راه نشان دادن الگوهاى عملى است و به همين جهت قرآن كريم پيامبراكرم صلى الله عليه و آله را اسلام مجسم و قرآن مجسد مىنامد، زيرا تمام مبادى ارزشها در وجودش و در سخن و سيرهاش متبلور شده است. در كتابهاى تربيتى نيز اين روش را براى پرورش و سازندگى فرد و جامعه سودمندتر مىدانند.
«عملىترين و پيروزمندانهترين وسيله تربيت، تربيت كردن با يك نمونه عملى و سرمشق زنده است. تاليف كتاب درموضوع پرورش آسان است و ترسيم يك نقشه خيالى اگرچه كامل و همه جانبه و وسيع باشد، آسانتر; اما اين روش و نقشه تا هنگامى كه به يك حقيقت عينى واقعى بر روى زمين تبديل نشده... مركبى استبر كاغذ و نقشه معلق در فضا. تنها روشى محقق مىشود و منشا حركت مىگردد و تحولى در تاريخ ايجاد مىكند كه عملا بر روى زمين و در زندگى اجتماعى اعمال گردد.» (6)
در اين سلسله از نوشتار برآنيم كه سير كوتاه داشته باشيم در سيره اخلاقى امام حسين عليه السلام. زيرا براين باوريم كه آن حضرت در سخن و سيره خود پس از پيامبر صلى الله عليه و آله و پدر بزرگوارش امام على عليه السلام و برادرش امام حسن عليه السلام بهترين سرمشق است. آن چنان كه خود فرمود: «فلكم فى اسوة» (7)
اسوه بودن امام حسين عليه السلام در تمام زمينههاى فردى، اجتماعى، سياسى، نظامى، فرهنگى و اعتقادى تجلى و تبلور دارد. لكن در اين نوشته تلاش ما برآن است كه از ديدگاه اخلاقى و تربيتى به زندگى و رفتار و گفتار آن حضرت بنگريم. براين باوريم كه سيره اخلاقى آن امام همام همچون سيره سياسى و اجتماعى و عاشورايى وى الهام بخش و انسان ساز است.
به ديگر سخن، او همان گونه كه سرور شهيدان و سرور آزادگان است، سرآمد بزرگوارىها و فضيلتهاى انسانى و اسلامى نيز هست. مكتب حسينى تنها مكتب جهاد و مبارزه با ديوهاى ظلم و ستم بنىاميه نبود، بلكه پيش از آن، اين مكتب و پرورش يافتگانش در ميدان جهاد اكبر آزمايش خود را نشان دادند و پيشتازى و جلودارى در ميدان ارزشها را به نمايش گذاشتند.
حسين عليه السلام عصاره رسالت و ميوه درخت امامتاست كه سيره اخلاقى او مىتواند ترسيم كننده ارزشهاى والاى قرآنى باشد. اعتلاى شخصيت اخلاقى امام حسين عليه السلام و استقلال شخصيتسياسى اجتماعى آن حضرت، انعكاس گستردهاى در جامعه اسلامى آن روز داشت; به گونهاى كه دشمنان و مخالفان وى نيز آن را باور داشتند; به اين جمله كه از زبان معاصران آن حضرت نقل شده، بنگريد: معاويه به فرزندش يزيد چنين سفارش كرد:
«حسين احب الناس الى الناس» (8)
حسين محبوبترين چهره مردمى است.
و نيز وليدبن عتبه، والى مدينه به عبيدالله بن زياد نوشت:
«حسين به عراق روى آورده است. او فرزند فاطمه و فاطمه دختر پيغمبر صلى الله عليه و آله است. بترس از آن كه كمترين ناگوارى به او برسانى و اگر با او بد رفتارى كنى، مردم به تو و قبيلهات مىشورند و هيچ كس از خاصه و عامه تا ابد آن را فراموش نخواهد كرد.» (9)
اين دو نمونه گواه اين نكته است كه: امام حسين عليه السلام به عنوان يك انسان وارسته و فرزانه در عصر خودش مطرح بوده و سيره و روش آن حضرت برهمگان روشن و معلوم بوده است.
چهره سياسى - اجتماعى و نيز چهره انسانى و اخلاقى امام حسين عليه السلام به عنوان الگوى عينى جامعه اسلامى در ميان دوست و دشمن مطرح بوده است.
اباعبدالله عليه السلام پيش از هرچيز، «عبدالله» بود و عبوديت در تمام زواياى زندگى و رفتار و گفتارش آشكار بود. سيره او سازنده انسان و ترسيم كننده سيستم ارزشهاى اخلاقى است. به اين حديثشريف از زبان امام باقر عليه السلام بنگريم و چهره انسانهاى سوزنده و سازنده را ترسيم نماييم و سپس به نمونههايى از سيره سازنده اخلاقى امام حسين عليه السلام بپردازيم:
امام باقر عليه السلام در ترسيم اسوههاى شرآفرين و الگوهاى بركتآفرين و رحمتبخش چنين مىفرمايد:
«ان لله عبادا ميامين مياسير يعيشون و يعيش الناس فىاكنافهم و هم فىعباده مثل القطر، و لله عباد ملاعين مناكير، لايعيشون و لا يعيش الناس فى اكنافهم، و هم فىعباده مثل الجراد، لايقعون على شىء الا اتواعليه.» (10)
«همانا براى پروردگار بندههايى است پربركت و باميمنت كه خود خوش مىزيند و مردم نيز در پرتو آنان زندگى خوشى دارند. آنها در ميان بندگان مانند بارانند. در برابر، انسانهايى هستند نفرين شده و نكبتبار كه نه خود زندگى سالمى دارند و نه كسى از زندگى آنان بهرهاى مىگيرد. اين گروه مانند ملخ هستند كه جز نابودى و تبهكارى چيزى ندارند.»
امام حسين عليه السلام الگوى رحمت، رافت، كرامت و بزرگوارى است كه باران وجودش همگان را سيراب مىسازد و شادابى و نشاط و حيات و حركت مىآفريند.
منابع:
1 - سوره ممتحنه، آيه 4.
2- سوره احزاب، آيه 21.
3- سوره تحريم، آيات 11 و 12 و سوره انعام، آيات 90- 83.
4- نهج البلاغه، خطبه 160، ترجمه شهيدى، ص162.
5- اصول كافى، ج 2، ص 78.
6- روش تربيتى اسلام، محمد قطب، ترجمه جعفرى، ص 244.
7- تاريخ طبرى، (هشت جلدى)، ج 4، ص 304.
8- تهذيب، ابن عساكر، ج 4، ص 327.
9- نفس المهموم، محدث قمى، ص 107.
10- تحف العقول، ص 310.
منبع: ماهنامه كوثر، شماره 44