فتلقي آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم .
سوره بقره آيه 37
ابن عباس گويد كه پيامبر فرمودند : زماني كه خداوند آدم را خلق كرد و از روح خود در وي دميد آدم عطسه كرد .
خداي بزرگ به او الهام فرمود تا بگويد الحمد لله رب العالمين .
پس خداي به او گفت : پروردگارت ترا در رحمت قرار داد .
پس آن هنگام كه فرشتگان بـر او سجده كردند به خود باليد و به پروردگارش عرض كرد آيا آفريده اي از من محبوب تر داري ؟
پس جوابي نشنيد سپس سؤالش را دوباره تكرار كرد . باز هم جوابي نشنيد . براي بار سوم سؤالش را تكرار كرد . باز جوابي نيامد .
آن گاه خـداي بزرگ فرمود : آري آفريده هايي برتر از تو هستند كه اگر آنان نبودند ترا هم نمي آفريدم .
آدم گفت : آنان را به من نشان بده .
پس خداي متعال به فرشتگان حجاب فرمان داد تا پرده ها برگيرند .چون حجاب و پرده ها برگرفته شد .
آدم پنج روح نوراني در بالاي عرش الهي بديد .
آدم گفت : پروردگارا اينان كيستند ؟
خطاب آمد اي آدم ! اين محمد پيامبر من است
و اين علي امير مؤمنان است ( پسر عموي پيامبر و جانشين اوست )
و اين فاطمه دختر پيامبرم است
و اين دو حسن و حسين فرزندان علي و نوادگان پيامبراند .
سپس خداي متعال فرمود : اي آدم اينان فرزندان تواند
آدم بسيار خشنود شد .
آن گاه كه دچار اشتباه و خطا گرديد . آدم گفت :
پروردگارا ! از تو مي خواهم به حق محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين تا بيامرزي ام و از من درگذري .
پس خداي مهربان بخاطر اين قسم از او درگذشت .
صاحب كتاب ( در ثمين ) در تفسير آيه شريفه قرآن
فتلقي آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم .
سوره بقره آيه 37
منظور از كلمات نام پنج تن آل عبا است : محمد ، علي ، فاطمه ، حسن و حسين .
آدم ساق عرش را نگاه كرد و نام هاي پيامبر و امامان معصوم را ديد . آن گاه فرشته جبرئيل به او گفت :
اي آدم بگو :
يا حميد بحق محمد
يا علي بحق علي
يا فاطر بحق فاطمه
يا محسن بحق الحسن و الحسين
و منك الاحسان .
اي خداي ستوده بحق محمد
اي خداي برتر بحق علي
اي خداي پديد كننده بحق فاطمه
اي خداي احسان كننده بحق حسن و حسين
و احسان و خوبي تنها از توست .
آدم وقتي نام حسين را ياد كرد ، اشكش جاري شد و دلش خاشع و نرم شد و گفت برادرم جبرئيل در ياد پنجمين دلم شكست و اشكهايم روان شد . فرشته جبرئيل گفت : اين فرزندت مصيبتي خواهد ديد كه همه مصيبتها نزد آن كوچك است .
آدم پرسيد برادرم كدام مصيبت ؟
حسين با لب عطشان كشته مي شود در حالي كه غريب و يكه و تنها است ناصر و معيني ندارد و اگر اي آدم او را ببيني او مي گويد :
وا عطشاه ، و اقله ناصراه .
تا آنجا كه تشنگي بين ديدگانش و آسمان چون غبار دودي فاصله مي افكند و ديگر ديد چشمانش كم سو مي گردد .
پس كسي او را جواب و پاسخي نمي دهد . مگر با شمشير و نوشيدن مرگ . پس آن گاه سر از تن او جدا مي كنند چون گوسفندي كه او را ذبح مي كنند و دشمنان به چادر هاي او حمله ور مي شوند. و سرهايشان و سرهاي يارانشان در ميان شهرها بگردش در مي آيد و در حاليكه زنان اسير و دربند همراه هستند .
اين چنين مصائبي از خداي واحد منان گذشته است و فهميده مي شود . پس آدم بسيار گريست چون مادري فرزند از دست داده .
« ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التوراه و الانجيل و القرآن و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم »
سوره توبه 111
حسين در آغوش مادر است . پيامبر او را از آغوش مادر گرفت و فرمود خدا قاتل تو را از رحمت خود دور كند و آن كه ترا و خانواده ياريگرت را از مقامتان باز مي دارد لعنت كند و از رحمت خود دور كند و بين من و آنان كه بر عليه تو جنگيدند حكم كند .
مادر چون اين چند دعاي پيامبر را بشنيد سراسيم گفت :
پدر جان چه مي گويي ؟
پيامبر : دختر عزيزم از مصيبتي كه بعد از من و بعد از تو بر او وارد مي شود ياد كردم به ياد اذيت ها ، ظلم ، ستم و حيله هايي كه بر حسينم روا مي شود افتادم . دخترم در آن گاه حسينم در بين گروهي است كه آنان چون ستارگان آسمان مي درخشند و به سوي شهادت مي شتابند تا فرزندم را ياري كنند .
گويي اكنون به لشگرگاه و خيمه گاهشان و تربتشان مي نگرم .
فاطمه : پدر جان آنجا كه مي گويي كجاست ؟
پيامبر : آنجا كربلاست همانجايي كه خانه كرب و بلا بر ما و براست است برترين امتم بر مي خيزند و ستم ها مي كنند .اگر همه كساني كه در آسمان ها و زمين ها نيز براي يكي از اينان شفاعت كنند پذيرفته نخواهد شد و در آتش مخله اند .
فاطمه مي گريست و فرمود : پدرم پس حسينم كشته مي شود .
آري پدر جان كشته مي شود و كسي چون حسين تو پيش از او نيست كه آسمان ها بر او مي گريند . زمين ها گريان اويند و فرشتگان بر او گريان اند . وحش ، گياهان ، درياها و كوهها بر حسين تو مي گريند .و اگر زمين اجازه داشت پس از مصيبت فرزند تو كسي را روي خود باقي نمي گذاشت .
دخترم ! اما در آينده گروهي از دوستان ما مي آيند كه در روي زمين آگاه ترين به خدا هستند و حق ما را بر پا مي دارند كه چون آنان كسي نمي تواند چنين كند و كسي در روي زمين جز آنان نيست كه متوجه او گردد .آنان چراغهايي درخشان در تاريكي هاي ستم اند و آنان شفاعت مي كنند و آنان فردا در كنار حوض كوثر بر من وارد مي شوند .
آن گاه كه بر من وارد مي شوند آنها را به سيمايشان مي شناسم و هر اهل ديني در پي امامنشان هستند . و آنها در پي ما هستند و ما را جستجو مي كنند و در پي غير ما نيستند . اينان پايه هاي زمين اند و بخاطرشان باران مي بارد .
فاطمه زهرا (س) فرمود : پدرم ! و گريست و بسيار گريان شد . پدر فرمود : اي دخترم برترين اهل بهشت ، شهيدان دنيا هستند . جان ها و مالهاشان بخشودند تا :
بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا .
پس آنچه در نزد خداست از دنيا و آنچه در آن است بهتر است . كشته شدن آسانتر از مردن است . آنكه براي او شهادن نوشته شده است قتل حتي تا بسترش خواهد آمد و آنكه كشته نشود پس به زودي خواهد مرد .
اي فاطمه عزيز دختر محمد آيا در برابر شهادت فرزندت دوست نداري كه در مقام حساب الهي دستور و فرمان تو كارساز است !
آيا به شهادت فرزندت راضي مي شوي در حاليكه او از حاملين عرش الهي است . آيا راضي مي شوي در حاليكه پدرت در قيامت به نزد او مي آيند و شفاعت او را درخواست مي كنند ؟ آيا راضي مي شوي در حاليكه شوهرت از حوض كوثر تشنگان از دوستانش را سيراب مي كند ؟ آيا راضي مي شوي در حاليكه شوهرت قسيم الجنه و النار است ؟ آيا به شهادت فرزندت حسين راضي مي شوي ؟
در حاليكه در روز حساب به فرشتگان كه در اطراف آسسمان هستند مي نگري . آنان ديده به تو دوخته اند و به فرمان تواند و به شوهرت علي مي نگرند در حاليكه خلايق حاضرند و او در نزد خدا از ستم مردمان شكوه مي برد .
پس مي نگري كه خدا قاتل فرزندت و قاتلان خودت و شوهرت را به آتش درآورد ؟
آيا به شهادت فرزندت راضي مي شوي ؟
در حاليكه فرشتگان براي حسينت اشك مي فشانند و همه چيز بر او تأسف مي خورد ؟
آيا به شهادت فرزندت حسين راضي مي شوي ؟
در حاليكه هر كس به زيارت او نائل شود در ضمانت الهي قرار مي گيرد در حاليكه ثواب زيارت او چون حج عمره است و لحظه اي از رحمت الهي دور نگردد و چون زائر فرزندت بميرد مرگ او شهادت محسوب مي گردد و اگر باقي بماند فرشتگان حافظ تربت حسين براي زائر حسين دعا مي كنند و پيوسته در حفظ الهي است و پيوسته در امن الهي است تا دنيا را مفارقت كند .
فاطمه گفت : پدر تسليم شدم و راضي گشتم و بر خدا توكل مي كنم .
پيامبر دست بر قلب زهرايش نهاد و با انگشتان اشكهاي چشم دخترش پاك كرد و فرمود من و شوهرت و تو فرزندانت در جايگاهي هستيم كه چشمانت روشن است و دل و قلبت شاد
ثناي وحي از حسين (ع)
و اذ اخذنا ميثاقكم لاتسفكون دمائكم و لاتخرجون انفسكم من دياركم ثم اقررتم و انتم تشهدون
بقره 84
در تفسير منسوب به امام حسن عسگري آمده است :
پيامبر مي فرمايند: هنگامي كه آيه «و اذ اخذنا ميثاقكم لاتسفكون دمائكم» آيه درباره يهود است. يعني كساني كه پيمان خدا را شكستند و پيامبران خدا را تكذيب كردند و اولياي خدا را كشتند. آيا شما را خبر ندهم به كساني كه از امت من شبيه يهوديان هستند؟
گفتند: بلي يا رسول الله! فرموند: گروهي از امت من فكر مي كنند كه از امت من هستند اما بهترين فرزندان و پاكان اصالتم را مي كشند و شريعت و سنت من را تغيير مي دهند و دو فرزند حسن و حسين را مي كشند آنچنان كه پيشينيان يهود زكريا و يحيي را كشتند. آگاه باشيد همانا خداوند آنان را لعنت مي كند، آنچنان كه پيشينيان را لعنت كرد و بر بقايا و فرزندانشان هادي و مهدي از حسين مظلوم برمي انگيزدكه آنان را با شمشير اوليائش سوي جنم روانه مي كند .
آگاه باشيد لعنت مي كند خداوند كشندگان و دوستداران و ياري كنندگان قاتلين حسين عليه السلام را .
و بر كساني كه بر لعن بر دشمنان حسين سكوت مي كنند بي آنكه براي تقيه باشد، خداوند لعن مي فرستد .
آگاه باشيد خداوند بر گريه كنندگان از روي شفقت و مهرباني بر حسين (ع) صلوات مي فرستد، آنان كه دشمنان حسين (ع) را لعنت مي كنند و خشم و غضب خويش را بر دشمنان فراوان مي گرداند .
آگاه باشيد آنانكه به قتل حسين راضي باشند با قاتلين او در اين گناه بزرگ شريك اند بدانيد قاتلين حسين و ياران شان و پيروانشان از دين خدا مبري هستند. خداوند فرمان مي دهد به فرشتگان مقربش كه اشكهاي ريزان در قتل حسين را برگيرند و در گنجينه هاي بهشتي با آب حيات مخلوط كنند تا گوارايي و پاكيش هزار چندان گردد و فرشتگان آنان كه در قتل حسين خوشحال گرديدند، اشكهاي اينان را برگرفته و در جهنم يا حميم و صديد و غساق و غسلين اين نوشيدني اي ناگوار در جهنم مخلوط كنند تا شدت حرارتش زياده گردد و شكنجه آن هزار چندان شود تا دشمنان آل محمد را در جهنم با چنين نوشيدني هايي عذابشان تشديد گرديد .
از كتاب تفسيرالامام :369
و ما ظلمونا ولكن كانوا انفسهم يظلمون
بقره 57
از حضرت سكينه دختر امام حسين نقل شده است: كه حضرت زينب به برادر فرمود :«برادرم؛ ما را به حرم جدمان بازگردان» امام حسين در جواب فرمودند : « خواهرم برايم در اين كار راهي نيست.» زينب فرمود:« آري پس آنان را به مقام و منزلت جد و پدرت و برادرت و مادرت يادآور شو »
امام حسين فرمود:«به آنان گفتم اما بيدار نگشتند نصيحتشان كردم اما پذيرا نشدند. و سخنم را گوش نسپردند پس آنان جز به قتلم راضي نمي شوند و به ناچار مي خواهند بدنم را بر خاك فروافتاده ببينند، اما من شما را به تقواي الهي سفارش مي كنم. پروردگار بشر او را كه به ما در اين بلا فرمان مي هد و اين كه اين مصيبت را چون جرعه اي بنوشيد و به اين جد شما وعده داده است وعده الهي تخلف نمي پذيرد. همه شما را به خداي فرد صمدي مي سپارم .»
سپس برادر و خواهر هر دو ساعتي گريستند .
آنگاه امام عليه السلام اين آيه شريفه را تلاوت كرد .
« و ما ظلمونا ولكن كانوا انفسهم يظلمون »
از كتاب موسوعه كلمات الحسين؛400 ح 187
« حافظوا علي الصلوات و الصلوه الوسطي و قومو لله قانتين »
بقره 238
امام صادق عليه السلام
اباعبدالله عليه السلام درباره آيه فوق فرمودند :
نماز را حفظ كنيد، نماز يعني رسول گرامي اسلام و اميرالمومنين و فاطمه و حسن و حسين و وسطي اميرالمومنين است. براي خدا برپاخيزيد فرمان بردار باشيد در حالي كه به دستور امامان گردن نهاده ايد .
ضحاك پسر عبدالله مي گويد :
سپاه ابن سعه از كنار ما عبور مي كرد در حالي كه حراست مي كردند. در آن هنگام حسين درباره آنان اين آيه از قرآن را تلاوت فرمود
و لايسبن الذين كفرو انما نملي لهم خير لانفسهم
انما نملي لهم يزدادو اثما و لهم عذاب مهين
ما كان الله ليذر المومنين علي ما انتم عليه
سوره آل عمران 178
آنان كه كفر ورزيدند گمان مبرند كه اگر به آنان مهلت داده مي شود برايشان خوب است. ما به آنان مهلت مي دهيم تا بار گناهانشان را سنگين تر كنند و عذاب خواركننده براي آنان است .
در آن هنگام كه حسين كشته مي شد در ميان سپاهيان دشمن ولوله اي افتاد گويي كسي در سپاه وار شد بر آنان شيحه زد پس ناله كرد واي حسين و بازشان مي داشت گفتند: چرا ناله مي كني به آنان گفت: چگونه ننالم در حالي كه اكنون پيامبر خدا ايستاده است و يكبار به زمين مي نگرد و بار ديگر به جنگ شما و گروه نابكارتان نگاه مي كند من بيمناكم كه بر اهل زمين نفرين كند تا هلاك گردند. گروهي به او گفتنمد اين انساني ديوانه است اما گروه توابون از سپاهيان گفتند :
واي بر ما بخدا قسم به خود بد كرديم. بخاطر خشنوددي اين سميه آقاي جوانان بهشت را كشتيم. پس از همانجا بر عبيدالله بن زياد شوريدند .
از امام سوال كردم فدايت گردم آن كه ناليد كه بود؟
فرمود: او را جز جبرائيل نمي بينم .
آي اگر او مأذون بود چنان صيحه اي بر آن قوم مي نواخت تا جانهاشان از تن ها چون برقي بجهد و در آتش فرود آيد اما خدا به آنان مهلت داد تا گناهانشان افزون گردد و براي آنان عذاب دردناك است .
منبع: شبكه labbaik.ir