مأمون در سال 218 هجري درگذشت و پس از او برادرش «معتصم» جاي او را گرفت. او در سال 220 هجري امام را از مدينه به بغداد آورد تا از نزديك مراقب او باشد.
در مجلسي كه براي تعيين محل قطع دست دزد تشكيل داده بود، امام را نيز شركت داد و قاضي بغداد «ابن ابي دُؤاد» و ديگران شرمنده شدند و چند روز بعد از آن «ابن ابي دؤاد» از حسد و كينه توزي نزد معتصم رفت و گفت: از باب خير خواهي، به شما تذكر مي دهم كه جريان چند روز قبل به صلاح حكومت شما نبود، زيرا در حضور همه دانشمندان و مقامات عالي مملكتي فتواي ابو جعفر «امام جواد - عليه السلام - »، يعني فتواي كسي را كه نيمي از مسلمانان او را خليفه و شما را غاصب حق او مي دانند، بر فتواي ديگران ترجيح دادي و اين خبر ميان مردم منتشر و خود دليل قاطعي بر حقانيت او نزد شيعيانش شد.
معتصم كه مايه ابراز هر نوع دشمني با امام را در نهاد خود داشت، از سخنان «ابن ابي دؤاد» بيشتر تحريك شد و در صدد قتل امام برآمد و سرانجام منظور پليد خود را عملي ساخت و امام را توسط منشي يكي از وزرايش مسموم و شهيد نمود[1]. امام هنگام شهادت بيش از بيست و پنج سال و چند ماه داشت [2].
[1]. عياشى، كتاب التفسير، تصحيح و تعليق: حاج سيد هاشم رسولى محلاتى،، قم، المطبعة العلمية، ج 1، ص 320 - مجلسى، همان كتاب، ص 7 - پيشواى نهم...، مؤسسه در راه حق، ص 41 - قزوينى، همان كتاب، ص.382 در مورد چگونگى شهادت حضرت جواد اقوال ديگرى نيز هست كه به خاطر رعايت اختصار، از ذكر آنها خوددارى شد. جهت اطلاع بيشتر رجوع شود به: ابن شهر اشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 380 - مجلسى، بحار الأنوار، ج 50، ص 8 و 9 - فتّال نيشابورى، روضة الواعظين، ص.267
[2]. شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتى،، ص 326 - مجلسى، همان كتاب، ص 7 - محمد بن جرير بن رستم الطبرى،، دلائل الامامة، الطبعة الثالثة، قم، منشورات الرضى،، 1363 ه. ش، ص.208
سيره پيشوايان- مهدي پيشوايي، ص563