شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

 

انتخاب نواب خاص از سوي امام دوازدهم، در واقع ادامه و توسعه فعاليت شبكه ارتباطي «وكالت» بود كه گفتيم از زمان پيشواي نهم به صورت فعّال در آمده، و در زمان امام هادي و امام عسگري - عليهما السلام - گسترش چشمگيري يافته بود، و اينك در زمان امام قائم - عجل الله تعالي فرجه - به اوج رسيده بود. وظايف و فعاليت هاي اساسي نوّاب خاص را مي‏توان در چند مورد زير خلاصه كرد:
الف - پنهان داشتن نام و مكان امام
 گرچه امكان رؤيت حضرت مهدي - عجل الله تعالي فرجه - در دوران غيبت صغري براي نوّاب خاص و برخي از شيعيان وجود داشت و گه گاه ديدارهايي صورت مي‏گرفت [1]امّا به دليل مشكلات سياسي، هر يك از نواب اربعه در زمان خود موظف بودند از بردن نام حضرت و افشاي محل او در سطح عمومي خودداري ورزند. زيرا در غير اين صورت، جان امام از سوي حكومت وقت به خطر مي‏افتاد. اين سياست استتار و پنهان كاري، دقيقاً بر اساس دستور و راهنمايي خود امام صورت مي‏گرفت. چنانكه روزي ابتدأ او بدون اينكه سؤالي از حضرت در اين باره شده باشد، توقيعي به اين مضمون خطاب به محمد بن عثمان (سفير دوم) صادر شد:
كساني كه از اسم (من) مي‏پرسند، بايد بدانند اگر سكوت كنند بهشت، و اگر حرفي بزنند جهنم (در انتظار آنان) است. چه، اينان اگر بر اسم واقف شوند، آن را فاش مي‏سازند و اگر از مكان آگاه شوند، آن را نشان مي‏دهند. [2]
همچنين روزي عبيد الله بن جعفر حميري و احمد بن اسحق اشعري، كه هر دو از بزرگان اصحاب امامان و از شيعيان برجسته و صميمي بودند، در ديداري كه با عثمان بن سعيد (سفير اوّل) داشتند از وي پرسيدند: آيا جانشين امام عسگري - عليه السلام - را ديده است؟ وي پاسخ مثبت داد. از نام آن حضرت پرسش كردند، وي از گفتن آن خودداري كرد و گفت:
بر شما حرام است كه در اين باره پرسش كنيد، و من اين سخن را از پيش خود نمي‏گويم - چون اختياري ندارم كه حلالي را حرام يا حرامي را حلال كنم - بلكه اين، به دستور خود اوست، زيرا حكومت (عباسي) بر اين باور است كه امام عسگري - عليه السلام - در گذشته و فرزندي از خود باقي نگذاشته است، و به همين دليل نيز ارثيه او را بين كساني تقسيم كردند كه وارث آن حضرت نبودند (جعفر كذاب و مادر حضرت عسگري) و اين موضوع با صبر و سكوت امام روبرو گرديد، و اينك كسي جرأت ندارد با خانواده او ارتباط برقرار كند يا چيزي از آنها بپرسد، و اگر اسم امام فاش شود مورد تعقيب قرار مي‏گيرد. زينهار! زينهار! خدا را در نظر بگيريد و از اين بحثها خودداري كنيد. [3]در زمان نيابت ابوالقاسم حسين بن روح، از ابوسهل نوبختي كه از بزرگان شيعيان بود، سؤال كردند كه چگونه تو، به اين سِمَت انتخاب نشدي و حسين بن روح انتخاب شد؟ وي پاسخ داد:
آنان كه او را به اين مقام برگزيده‏اند، خود داناترند. كار من، بر خورد و مناظره با مخالفان و دشمنان است. اگر من همانند حسين بن روح مكان امام را مي‏دانستم، شايد اگر در فشار قرار مي‏گرفتم، محل او را نشان مي‏دادم، ولي اگر اما زير عباي ابو القاسم پنهان شود، چنانچه او را قطعه قطعه هم كنند، هرگز لباس خود را كنار نمي‏زند! [4]
ب - سازماندهي وكلا
 چنان كه گفتيم نمايندگان و وكلاي محلي امام در عصر غيبت - با اختيارات گوناگون و حوزه‏هاي فعاليت متفاوتي كه داشتند - در مناطق تمركز شيعيان مستقر بودند و هر چند در زمان پيشواي دهم و يازدهم اين دسته از وكلا معمولاً توسط وكيل اوّل با امام تماس مي‏گرفتند، امّا در هر حال امكان ارتباط مستقيم با خود امام نيز براي آنان وجود داشت، ولي در عصر غيبت صغري امكان ارتباط مستقيم كلاً قطع گرديد و وكلاي فرعي و منطقه‏اي امام در بلاد مختلف كه اسامي گروهي از آنان قبلاً گذشت - [5] ناگزير منحصراً زير نظر نايب خاصّ، انجام وظيفه مي‏كردند و نامه‏ها و سؤالات و وجوه شرعي شيعيان را توسط نايب خاص به محضر امام غايب مي‏رساندند. چنانكه قبلاً اشاره كرديم، در زمان سفارت ابو جعفر محمد بن عثمان، تنها در بغداد حدود ده نفر زير نظر او فعاليت مي‏كردند. [6]
نوّاب خاصّ، در مقابل دريافت وجوه و اموال، قبض نمي‏دادند ولي شيعيان از وكلاي ديگر قبض مطالبه مي‏كردند. بنا به نقل شيخ طوسي، در اواخر عمر محمد بن عثمان، شخصي به توصيه او، اموال مربوط به امام را به حسين بن روح مي‏پرداخت، و از او قبض مطالبه مي‏كرد. به دنبال شكوه حسين بن روح از اين بابت، محمد بن عثمان دستور داد كه از وي قبض مطالبه نشود و افزود: هر چه به دست ابو القاسم برسد، به دست من رسيده است.[7]
ج - اخذ و توزيع اموال متعلق به امام
 نواب خاص امام، هر كدام در دوران سفارت خود، وجوه و اموال متعلق به آن حضرت را كه شيعيان مستقيماً يا توسط وكلاي محلي مي‏پرداختند، تحويل مي‏گرفتند و به هر طريقي كه ممكن بود به امام مي‏رساندند، يا در مواردي كه امام دستور مي‏داد مصرف مي‏كردند.
در روزهاي شهادت امام عسگري - عليه السلام - گروهي از شيعيان قم و بعضي ديگر از مناطق ايران وارد سامرأ شدند و در آنجا از در گذشت امام آگاه گشتند. اين گروه، اموالي را از طرف شيعيان مناطق خود آورده بودند تا تحويل امام بدهند و وقتي از جانشين امام عسگري پرسش كردند، بعضي ها جعفر (كذاب)، برادر امام، را نشان دادند. آنان طبق روال معمول، نشاني و خصوصيات پولها و اموال را از جعفر پرسيدند تا معلوم شود كه وي داراي علم امامت است يا خير؟ وقتي كه جعفر از پاسخ درماند، از تحويل اموال به وي خودداري كردند و ناگزير به عزم بازگشت به وطن، از سامرا خارج شدند.
در بيرون سامرأ، پيك سرّي حضرت بقيه الله - عجل الله تعالي فرجه الشريف - آنان را به محضر امام راهنمايي كرد و پس از تشرّف به حضور امام، بعد از آنكه حضرت خصوصيات تمامي پولها و امول را بيان فرمود، اموال را تحويل ايشان دادند. آنگاه امام فرمود:
بعد از اين چيزي به سامرأ نياوريد. من شخصي را در بغداد معيّن مي‏كنم، اموال را به او مي‏دهيد و توقيع توسط او صادر مي‏گردد.[8] از آن به بعد بود كه امام، عثمان سعيد را به نيابت خاص منصوب كرد و او در بغداد وظايف خود را آغاز كرد.
د - پاسخگويي به سؤالات فقهي و مشكلات عقيدتي
 حوزه فعاليت نواب اربعه تنها به مواردي كه شمرديم محدود نمي‏شد، بلكه دايره فعاليت آنها شامل پاسخگويي به همه گونه سؤالات فقهي و شرعي، حل مشكلات عقيدتي و نيز مبارزه علمي با شبهاتي مي‏شد كه مخالفان مطرح مي‏كردند و از اين راه در تضعيف عقايد و پريشاني فكري شيعيان مي‏كوشيدند.
نواب خاصّ، اين وظايف را با استفاده از آموزشهاي امام و دانش بسيار بالايي كه داشتند، به بهترين وجهي انجام مي‏دادند. نگاهي گذرا به كارنامه سفارت اين چهار شخصيت بزرگ، ابعاد گسترده كوششها و موفقيهاي آنان را در اين زمينه نشان مي‏دهد.
آنان از يك سو، وسوسه‏هاي مربوط به انكار وجود امام را، از راههاي گوناگون خنثي مي‏كردند و در اين راستا، گاه ناگزير، پرده از ديدارهاي سرّي خود با امام بر مي‏داشتند [9] و گاهي نيز توقيعي از سوي حضرت در اين باره صادر مي‏شد و امام در دفع شبهات مزبور به كمك آنان مي‏شتافت.[10]
از سوي ديگر، سؤالات فقهي و شرعي شيعيان را به عرض امام رسانده پاسخ آنها را مي‏گرفتند و به مردم ابلاغ مي‏كردند. به عنوان نمونه، مي‏توان از توقيعي نام برد كه توسط محمد بن عثمان صادر شده و طي آن به پرسشهاي «اسحاق بن يعقوب» در زمينه‏هاي گوناگون پاسخ داده شده است. [11]همچنين مي‏توان توقيع مفصلي ياد كرد كه در پاسخ به سؤالات نماينده مردم قم، «محمد بن عبدالله بن جعفر حميري»، صادر گرديد. [12]
از اين گذشته، گاه، نواب خاصّ، مناظراتي با مخالفان انجام داده و آنان را محكوم مي‏ساختند و تأكيد مي‏كردند كه اين پاسخها را از امام آموخته‏اند. چنانكه حسين بن روح، در يك مجلس مناره، پاسخ شخصي را كه شبهه‏اي در مورد شهادت امام حسين - عليه السلام - مطرح كرده بود، به صورت گسترده بيان نمود و فرداي آن روز با اشارهبه پاسخ مزبور، به يكي از شيعيان - كه فكر مي‏كرد پاسخها تراوش فكري خود اوست - اظهار داشت: اگر از آسمان سقوط كنم و طعمه مرغان هوا شرم يا باد تندي مرا به محل دروري پرتاب كند، در نظرم بهتر از اين است كه در دين خدا رأي و نظريه شخصي خود را اظهار كنم. مطالبي كه ديروز شنيدي از حجت خدا شنيده شده است. [13]
همچينين وي در پاسخ پرسش يكي از متكلّمان وقت در مورد عامل شهادت امام موسي بن جعفر - عليه السلام - و اينكه آيا پيشوايان معصوم همه، با شمشير يا با مسموميّت در گذشته‏اند و نيز راز برتري حضرت فاطمه - عليها السلام - نسبت به دختران ديگر پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ توضيحات روشن و قانع كننده‏اي داد كه تحسين دانشمند مزبور را بر انگيخت و گفت: در اين باره پاسخي از اين بهتر و كوتاهتر از كسي نشنيده‏ام[14].
ه - مبارزه با مدّعيان دروغين نيابت
 مبارزه با غلات و مدّعيان دروغين بابيّت و نيابت و وكالت و افشاي ادعاهاي باطل آنان را نيز بايد به فعاليتهاي نواب اربعه افزود. چنانكه درسيره امام هادي توضيح داديم، گروهي از افراد منحرف و جاه طلب با طرح مطالب بي اساس از قبيل ربوبيت والوهيت ائمه، مقاماتي براي خود ادعا مي‏كردند و به نام امام از مردم خمس يا وجوه ديگر را مي‏گرفتند و اين موضوع موجبات بد نامي شيعه را فراهم ساخته و مشكلاتي براي ائمه ايجاد مي‏كرد.
در عصر غيبت صغري، علاوه بر اينها، افراد ديگري پيدا شدند كه به دروغ مدعي سفارت و نيابت خاص امام بودند و در اموال متعلق به امام تصرفات بيمورد نموده و در مسائل فقهي و اعتقادي، سخنان گمراه كننده بر زبان مي‏راندند. اينجا بود كه نواب خاصّ، با رهنمود امام، به مقابله با آنان بر مي‏خاستند و گاه رد طرد و لعن آنان از ناحيه حضرت، توقيع صادر مي‏شد.
ابو محمد شريعي، محمد بن نصير نميري، احمد هلال كرخي، ابو طاهر محمد بن علي بن بلال، حسين بن منصور حلاّج و محمد بن علي شلمغاني از اين گروه بودند.[15]
شلمغاني قبلاً از فقهاي شيعه شمرده مي‏شد و حتي كتابي به نام «تكليف» نوشته بود، ولي بعدها به غلوّ و انحراف كشيده شد و افكاري كفرآميز مطـرح كـرد. از آن جمله، بر روي نظريه حلول تأكيد مي‏كرد و مي‏گفت: روح پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در پيكر محمد بن عثمان (سفير دوم)، روح امير مؤمنان - عليه السلام - در كالبد حسين بن روح (نايب خاص سوم) و روح حضرت فاطمه - عليها السلام - در بدن ام كلثوم، دختر محمد بن عثمان حلول كرده است.
حسين بن روح، اين عقيده را كفر و الحاد معرفي كرده آن را از نوع عقايد مسيحيان در مورد حضرت مسيح شمرد و او را طرد نمود و افشاء افكار باطلش او را در ميان قومش رسوا ساخت. با توجه به نقش تخريبي شلمغاني بود كه در ذيحجه سال سيصد و دوازده، توقيعي توسط حسين بن روح در لعن و تكفير و ارتداد او صادر گرديد و سر انجام در سال 323 كشته شد. [16]
 
[1] . طوسى،، همان كتاب، ص 222 و 246 - صدوق، كمال ادين، قم، مؤسسه النشر الاسلامى (التابعه) لجماعه المدرسين بقم المشرفه، 1405 ه. ق، ص .44 .
[2] . طوسى،، همان كتاب، ص .222
[3] . طوسى،، همان كتاب، ص 146 و .219
[4] . طوسى،، الغيبه، ص 240 - مجلسى،، بحار الأنوار، ج 51، ص .359
[5] . مرحوم طبرسى،، فهرست جالبى از اين دسته وكلا، با ذكر محل مأموريتشان، ذكر كرده است (اًعلام الورى، ص 4).
[6] . طوسى،، همان كتاب، ص .225
[7] . طوسى،، همان كتاب، ص 225 و .226 .
[8] . طوسى،، همان كتاب، ص 225 و .226
[9] . صدوق، كمال الدين، قم، مؤسسه النشر الاسلامى (التابعه) لجماعه المدرسين بقم المشرفه، 1405 ه. ق، ص 440 - .441
[10] . طوسى،، همان كتاب، ص 176 - .177
[11] . طبرسى،، همان كتاب، ص 452 - .453
[12] . طوسى،، همان كتاب، ص 229 - .236
[13] . طوسى،، همان كتاب، ص 198 - .199
[14] . طوسى،، همان كتاب، ص 238 - .239
[15] . طوسى،، همان كتاب، ص .244
[16] . طوسى،، همان كتاب، ص 248 - 254 ور. ك به: دكتر حسين، جاسم، تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم، ص 200 - .205 مسعودى، قتل او را در سال 322 دانسته است (التنبيه والاشراف، قاهره، دار الصاوى للطبع والنشر و التأليف ص 343).
مهدي پيشوايي - سيره پيشوايان، ص683
 
 
 
 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group