علي بن الحسين ـ عليه السلام ـ مشهور به زينالعابدين و سجاد، چهارمين امام شيعه است كه بنا به قول مشهور[1] در سال 38 هجري متولد شده است. در نقلهاي چندي هم سال 35 و 36، سال تولد دانسته شده است.[2] احمدبن قاسم كوفي سال تولد آن حضرت را سال 30 هجري ياد كرده است.[3] روز تولد آن حضرت درمنابع مختلف[4] نيمه جماديالاولي دانسته شده است. برخي ديگرتولدرا در نهم شعبان[5] و برخي ديگر در پنجم آن ماه دانستهاند.[6]
اگر تولد امام در سال38 هجري باشد، آشكار است كه امام، بخشي از حيات امام علي ـ عليه السلام ـ و نيز دوران امامت امام مجتبي و امام حسين ـ عليه السلام ـ را درك كرده و ناظر تلاش معاويه براي تحت فشار گذاشتن شيعيان در عراق و ديگر نقاط بوده است. اما برخي از نويسندگان با توجه به اخباري كه در جريان واقعه طف نقل شده، سن امام را كمتر از آنچه مشهور است، دانسته و تولد امام را در حدود سال 48 گفتهاند. اين اخبار حاكي از آن است كه پس از شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ و يارانش، افرادي قصد به شهادت رساندن امام سجاد ـ عليه السلام ـ را داشتهاند، اما عدهاي به سبب نابالغ بودن آن حضرت از قتل وي جلوگيري كردند. حميد بن مسلم، كه خود در كربلا حضور داشته، ميگويد: شمر براي كشتن امام سجاد آمد، اما من با استناد به اين كه او كودك است، از كشته شدن او جلوگيري كردم.[7] همچنين نقل شده كه وقتي عبيدالله تصميم به قتل امام سجاد ـ عليه السلام ـ گرفت، از برخي خواست تا علايم بلوغ را در او جستجو كنند. وقتي آنها شهادت به بلوغ او دادند، حكم قتل او را صادر كرد. اما امام با گفتن اين سخن كه اگر تو مدعي «قرابت» با خاندان پيامبر (ص) هستي (به عنوان نوه ابوسفيان!) ميبايد مردي را به همراهي اين زنان تا مدينه بفرستي، ابن زياد را در شرايطي قرار داد تا از تصميم كشتن وي منصرف شود.[8] در خبر ديگري آمده است كه حضرت زينب (س) از كشته شدن امام سجاد ـ عليه السلام ـ جلوگيري كرد و فرمود: اگر قصد كشتن او را دارند، اول بايد او را بكشند.[9] جاحظ نيز در بر شمردن خطاهاي امويان اشاره به بي حرمتي به امام سجاد در جستجوي علايم بلوغ پس از واقعه كربلا كرده است.[10]اگر اين اخبار درست باشد، [11] ميبايد سن امام كمتر از آن چيزي باشد كه مشهور است؛ زيرا نهايت سن بلوغ پانزده سال است و بناچار طبق اين اخبار شرايط به گونهاي بوده كه سني در همين حدود را اقتضا ميكرده است.
گرچه اين اخبار در منابع متعددي نقل گرديده، اما شواهدي وجود دارد كه مانع از قبول آنهاست؛ اولا اين كه مشهور مورخان و سيره نويسان تولد آن حضرت را در سال 38 ياد كردهاند كه بر مبناي آن، سن امام در جريان واقعه كربلا، 23 سال دانسته شده است. ثانياً اخبار پيشگفته از چشم مورخان صاحب نظر به دور نبوده و در همان قرون نخست تعارض آنها با نقل مشهور، كه صحت آن براي آنها محرز بوده، روشن بوده و مورد نقد قرار گرفته است.
محمدبن عمر واقدي، از مبرزترين راويان اخبار تاريخي اهل سنّت، بعد از نقل اين كلام از امام صادق ـ عليه السلام ـ كه فرمود «علي بن الحسين ـ عليه السلام ـ در 58 سالگي رحلت كرد، مينويسد: اين گفتار بر آن دلالت دارد كه امام سجاد ـ عليه السلام ـ در حالي كه 23 يا 24 سال داشته در كنار پدرش در كربلا بوده است. از اين رو قول كساني كه او را «صغير» دانسته و نابالغ معرفي كردهاند، درست نيست. حضرت در كربلا مريض بود و به همين علت در جنگ شركت نكرده است. در اين صورت چگونه ميتوان پذيرفت كه او نابالغ بوده است، در حالي كه فرزندش، ابوجعفر محمدبن علي باقر، جابربن عبدالله انصاري را زيارت و از او حديث نقل كرده است، در حالي كه جابر در سال 78 هجري رحلت كرده است.[12]
ثالثاً از برخوردهايي كه امام سجاد ـ عليه السلام ـ با عبيدالله بن زياد و حتي يزيد بن ابي سفيان داشته، چنين برميآيد كه سن آن حضرت بيش از مقداري است كه در نظر اول بيان شده و آمده است كه در كربلا سخن از بلوغ يا عدم بلوغ او به ميان آمده باشد. موقعيت و زمينهاي كه براي منبر رفتن آن حضرت فراهم شد، به نوبه خود ميتواند حاكي از سن و سالي باشد كه چنين شرايطي را ايجاب كرده است. براي كسي كه هنوز در بلوغ او ترديد است، نميتوان چنين موقعيتي را، كه از سوي يزيد در اختيار او نهاده شد، پذيرفت.
رابعاً روايات متعددي كه در منابع تاريخي درباره تولد امام باقر ـ عليه السلام ـ آمده، حاكي از آن است كه امام در چهار سالگي در كربلا حضور داشته و كسي در اين روايات ترديدي نكرده است. در صورت پذيرش اين اخبار، چارهاي جز قبول قول مشهور، با تفاوت يكي دو سال كمتر يا بيشتر نداريم.
آخرين سخن آن كه كساني چون بيهقي در لباب الانساب سه قول (سالهاي 33، 36، 38) براي سال تولد امام ذكر كردهاند كه هر سه آنها بي ارتباط با قول پيشگفته است. سال 33 را ابن عساكر ياد كرده است.[13] و زهري نيز گفته است كه علي بن الحسين در حالي كه 23 داشت، در كربلا كنار پدرش بود.[14]
رحلت امام سجاد در برخي نقلها سال 92 [15] و در نقلي ديگر 94 [16] و در منابعي ديگر سال 95 [17] دانسته شده است. رحلت آن حضرت در ماه محرم دانسته شده و روز آن در منابع به اختلاف 25، 22و 18 ياد شده است.[18] شبراوي نوشته است كه آن حضرت در سال 94 با سمي كه از طرف وليد بن عبدالملك به او داده شد، به شهادت رسيد.[19]
[1] . تواريخ النبي و الآل، ص 29 از: الارشاد، ص 284؛ مسار الشيعة، ص 31؛ التهذيب، ج 6، ص 77؛ روضة الواعظين، ص 242؛ كشفالغمة، ج 2، ص 105؛ الفصول المهمة، ص 183، الدروس، ص 153؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 175، اعلام الوري، ص 256.
[2] . تواريخ النبي و الآل، ص 30 از: الاقبال، ص 621، مصباح المتهجد، ص 733، بيهقي در لباب الانساب سه قول را در تولد امام سجاد ـ عليه السلام ـ آورده: 33، 36 و 38 هجري.
[3] . الاستغاثة، ص 116. مشكلي كه وجود داشته آن است كه برخي مانند همين كوفي خواستهاند تا امام سجاد ـ عليه السلام ـ را فرزند بزرگ امام حسين ـ عليه السلام ـ بدانند. گفته شده كه شيخ مفيد، شيخ طوسي در كتاب رجال، علي و احمد فرزندان طاووس، علامه در خلاصة الرجال بر اين باورند. اين در حالي است كه اعاظم مورخان و محدثان، امام سجاد ـ عليه السلام ـ را كوچكتر از علي اكبر كه در عاشورا به شهادت رسيد ميدانند در اين باره نك: تواريخ النبي و الآل، ص 31.
[4] . از جمله: مسار الشيعة، ص 31؛ مصباح المتهجد، ص 733؛ اعلام الوري، ص 256.
[5] . روضة الواعظين، ص 242.
[6] . كشف الغمة، ج 2، ص 105.
[7] . تاريخ الطبري، ج 5، ص 229 (ط مؤسسة عزالدين)
[8] . همان، ج 5، ص 231.
[9] . همان، ج 5، ص 231.
[10] . شرح نهجالبلاغه، ابن ابي الحديد، ج 15، ص 236.
[11] . علي بن الحسين، سيد جعفر شهيدي، صص 32، 33.
[12] . طبقات الكبري، ج 5، ص 222؛ مختصر تاريخ دمشق، ج 17، ص 256، كشف الغمه، ج 2، ص 191. البته تنها استدلال به سال وفات جابر نميتواند تولد امام باقر را قبل از واقعه كربلا نشان دهد؛ گرچه احتمال تولد او را بعد از كربلا كم ميكند. استناد واقدي، به اصل خبر تولد امام باقر است، نه ملاقات با جابر.
[13] . مختصر تاريخ دمشق، ج 17، ص 230.
[14] . همان، ص 231.
[15] . كشف الغمه، ج 2، ص 101.
[16] . مسار الشيعه، ص 26؛ مصباح المتهجد، ص 729؛ فرق الشيعه، ص 66؛ تاريخ دمشق، ترجمة الامام زين العابدين، ص 12، حديث 5.
[17] . الكافي، ج 1، ص 468؛ اثبات الوصية، ص 171؛ التهذيب، ج 6، ص 77؛ مروج الذهب، ج 3، ص 160.
[18] . به ترتيب در الارشاد، ص 285؛ مصباح كفعمي، ص 509؛ كفاية الطالب، ص 454.
[19] . الاتحاف بحب الاشراف، ص 143.
رسول جعفريان ـ حيات فكري و سياسي امامان شيعه(ع)، ص255