ششمين امام شيعيان جعفر بن محمد صادق ـ عليه السلام ـ است که بنا به نقل برخي منابع، در سال 80 هجري[1] و به نقل منابع ديگر، در سال 83 هجري ديده به دنيا گشودند.[2] مادر آن حضرت، فروه دختر قاسم بن محمد بن ابي بکر است. در گذشت امام، به اتفاق مورخان، در ماه شوال سال 148 در دوران خلافت منصور عباسي بوده[3] و در برخي از کتابها گفته شده که روز آن، 25 ماه شوال بوده است.[4] تکيه اصلي شيعه، از نظر فکري و عقيدتي، بر امام صادق ـ عليه السلام ـ بوده و بخش بزرگي از احاديث و علوم اهل بيت توسط اين امام گسترش يافته است. امام صادق ـ عليه السلام ـ حد فاصل فرقه هايي قرار گرفته بود که در شيعه به وجود آمد و وظيفه مهم حفظ و صيانت شيعه از انحرافات را در رأس برنامه خود قرار داد و آن را از تأثيرپذيري در برابر انحرافات موجود عصر خود، که خلوص فکري و عقيدتي و استقلال مکتبي آن را به طور مداوم مورد تهديد قرار مي داد، باز داشت.
رواياتي که در باب امامت امام صادق - عليه السلام - نقل شده، در بسياري از جوامع روايي و کتابهاي تاريخ شيعه از جمله «کافي» (کتاب الحجة) «کشف الغمة في معرفة الائمه»[5] «اثبات الوصيه» و «ارشاد» مفيد و «اثباة الهداة» وارد شده است.
امام باقر ـ عليه السلام ـ، در مدينه زندگي مي کرد. اما امام صادق ـ عليه السلام ـ از آنجا که بيشتر شيعيان آن حضرت در عراق بودند و يا به دلايل ديگر، مدتي در عراق به سر برده است.[6]
در دوران امام ششم، امويان سقوط کردند و حکومت به دست بني عباس افتاد. آن حضرت ـ عليه السلام ـ پس از آن که طولاني ترين مدت را ـ نسبت به ساير امامان ـ در ارشاد مردم سپري کرد، در سال 148 رحلت نموده و شيعيان را در غم سنگين و هميشگي ناشي از فقدان خود باقي گذاشت. درباره شهادت امام صادق ـ عليه السلام ـ روايتي از منابع اهل سنت نقل شده[7] اما ابو زهره آن را نادرست شمرده و براي اثبات نظر خود به تمجيد منصور از امام صادق ـ عليه السلام ـ و اظهار تأسفش از رحلت آن حضرت ـ که يعقوبي آن را روايت کرده ـ استناد جسته است.[8] او همچنين اين اقدام از طرف منصور را، مخالف روش او در تحکيم پايه هاي خلافتش مي داند.[9] ولي بايد گفت، هيچکدام از اين دو امر، نص تاريخي و دليل بر عدم شهادت آن حضرت نيست؛ زيرا اظهار تأسف منصور به عنوان يک خليفه ـ که نمي خواهد به ظاهر بپذيرد، امام صادق ـ عليه السلام ـ به دستور وي به شهادت رسيده ـ امري کاملا طبيعي است و مشابه آن درباره مأمون نسبت به امام رضا ـ عليه السلام ـ نيز وجود دارد و اصولا درباره سلاطين و قتلهاي سياسي که به دستور آنان صورت مي گيرد، اين رويّه امري عادي است. همچنين حرکت منصور و کشتن شمار زيادي از علويان و دشمني صريح او با آنان که بدون وقفه ادامه داشت با استظهار ابوزهره از رفتار منصور، منافات دارد.
به عکس، فرض کشته شدن امام صادق ـ عليه السلام ـ به دستور منصور، مطابق روش حکومتي او بوده، چنانکه رويه معمول او در برخورد با دشمنانش نيز همين بوده است، گرچه اقدامات اين چنيني وي، در پس پرده و کاملا محرمانه انجام مي گرفته تا او از عوارض جانبي آن در امان باشد. بنابراين اگر گزارشي تاريخي درباره مسموم شدن آن حضرت به دست منصور وجود داشته باشد، زمينه پذيرش آن بيشتر است تا انکار آن به دليل اظهار تأسف منصور!
[1] . کشف الغمه، ج 2، ص 161؛ اثبات الوصيه، ص 178.
[2] . الکافي، ج 1، ص 472؛ الارشاد، ص 304؛ فرق الشيعه، ص 78.
[3] . الکافي، ج 1، ص 472؛ الارشاد، ص 304؛ فرق الشيعه، ص 78.
[4] . تواريخ النبي و الآل، ص 68.
[5] . کشف الغمه، ج 2، ص 173 _ 167.
[6] . الملل و النحل، ج1، ص 147.
[7] . الاتحاف بحب الاشراف، ص 147.
[8] . تاريخ اليعقوبي، ج 3، ص 117؛ الامام الصادق _ عليه السلام _ ، ابوزهره، ص 67.
[9] . الامام الصادق _ عليه السلام _ ، ص 64.
رسول جعفريان ـ حيات فكري و سياسي امامان شيعه (ع)، ص 325