پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

 

در اصول كافي، ارشاد شيخ مفيد، كشف الغمه و برخي كتابهاي ديگر، از رحلت امام صادق - عليه السلام - به لفظ «مضي‏» ، «مات‏» و «قبض‏» تعبير شده است.
ظاهر اين لفظها نشان مي‏دهد امام به مرگ طبيعي جهان را بدرود گفته است، اما در فصول المهمه و مصباح كفعمي (به نقل مجلسي در بحار) نيز در كتابهاي ديگري آمده است: امام را زهر خوراندند.[1]
ابن شهر آشوب در مناقب نوشته است ابو جعفر منصور او را زهر خورانيد [2] و بايست چنين باشد، زيرا با كينه‏اي كه منصور از او داشت و بيمي كه از روي آوردن مردم بدو در دل وي راه يافته بود، آسوده نمي‏نشست. آنان كه با تاريخ زندگي اين مرد آشنايند، مي‏دانند او به كساني كه براي رساندنش به مسند خلافت هر كوشش را به كار بردند، رحم نكرد و از جمله آنان ابو مسلم بود كه برپايي دولت عباسيان مرهون رنجهايي است كه او در اين باره بر خود نهاد. گناه ابو مسلم - چنان كه از اسناد تاريخي بر مي‏آيد، اين است كه هنگام خلافت‏سفاح، به منصور چنان كه بايد حرمت نمي‏نهاد، پس طبيعي است كسي را كه از او مي‏ترسد و از علاقه و احترام مردم بدو آگاه است آسوده نگذارد و تحمل نكند. ولي چنان كه خواهيم ديد، به ظاهر از رحلت آن امام بزرگوار دريغ مي‏خورد.
كليني به اسناد خود از ابو ايوب روايت كند: نيم شبي منصور مرا خواست. چون بر او در آمدم، بر كرسي نشسته بود و شمعي پيش روي داشت و نامه‏اي مي‏خواند و مي‏گريست. بر او سلام كردم. نامه را به سوي من انداخت و گفت: از محمد بن سليمان است. از مرگ جعفر بن محمد خبر مي‏دهد و سه بار «انا لله و انا اليه راجعون‏» را بر زبان آورد و گفت: كجا مانند جعفر يافت مي‏شود؟ سپس گفت: بنويس! در بالاي نامه نوشتم اگر شخص معيني را وصي قرار داده گردن او را بزن. چون پاسخ نامه رسيد، معلوم شد پنج تن را وصي خود كرده است: منصور، محمد بن سليمان، عبد الله، موسي و حميده. و در روايت ديگري به جاي محمد بن سليمان، محمد بن جعفر است و به جاي حميده، مولايي از موالي ابو عبد الله و اضافه دارد: منصور گفت اينان را نمي‏توان كشت.[3]
يعقوبي از اسماعيل بن علي بن عبد الله بن عباس روايت كند: بر منصور در آمدم، ديدم ريش او از اشك چشمش نمناك است. سبب پرسيدم، گفت: نمي‏داني به خاندان تو چه رسيده است.
- امير مؤمنان چه شده؟ - سيد و عالم و باقي مانده گزيدگان آنان درگذشت.
- امير مؤمنان چه كسي؟
- جعفر بن محمد!
- خدا امير مؤمنان را مزد دهد و او را براي ما باقي گذارد.
- جعفر از آنان بود كه خدا در باره‏شان گفته است: ثم اورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا[4] او از كساني بود كه خدايش گزيد و از سابقان در خيرات بود.[5]
ابن فضال روايت كند: نزد ام حميده رفتم تا او را به رحلت امام تعزيت دهم. گريست و من از گريه او به گريه در آمدم. پس گفت: اگر ابو عبد الله را هنگام مرگ مي‏ديدي چيزي شگفت مشاهدت مي‏كردي. چشم خود را گشود و گفت: هر كس را با من خويشاوندي دارد گرد آوريد. همه را گرد آورديم. بدانها نگريست و گفت: شفاعت ما به كسي نمي‏رسد كه نماز را سبك بدارد.[6]
كليني به روايت‏خود از امام موسي بن جعفر روايت كند: من پدرم را در دو جامه شطوي[7] كفن كردم كه آن دو، جامه احرام او بود و در جامه‏اي از جامه‏هايش و عمامه‏اي كه از علي بن الحسين بود براي آنكه آن را به چهل دينار خريده بود.[8]
يكي از اصحاب آن حضرت گفته است: بر او در آمدم موسي بن جعفر پيش روي او نشسته بود و او وي را وصيت مي‏كرد. آنچه از آن وصيت‏به ياد دارم اين است:
پسركم وصيت مرا بپذير و گفتارم را به خاطر سپار. اگر آن را به خاطر سپاري خوشبخت زندگي خواهي كرد و ستوده خواهي مرد.
پسركم! آنكه بدانچه خدا بدو داده قناعت كند بي‏نياز بود، و آنكه ديده به مال ديگري دوزد مستمند مي‏ميرد. آنكه بدانچه خداي عز و جل بدو داده خرسند نباشد خدا را در قضاي او متهم كرده است. آنكه گناه خود را خرد داند گناه جز خود را بزرگ شمارد. و آنكه گناه ديگري را خرد به حساب آرد، گناه خود را بزرگ انگارد. آنكه پرده از عيب ديگري برگيرد، عيبهاي درون خانه‏اش آشكار شود. آنكه شمشير ستم كشد، بدان كشته شود. آنكه براي برادر خود چاهي كند، خود در آن بيفتد.
آنكه با سفيهان بياميزد حقير شود و آنكه با علما نشيند وقار يابد. آنكه در جاي‏هاي بد در آيد متهم شود. پسركم حق را بگو! به سودت باشد يا به زيانت. از سخن چيني بپرهيز كه آن كينه را در دلهاي مردم مي‏كارد. پسركم! اگر جستجوي بخشش مي‏كني به معدنهاي آن روي آور.[9]
 
[1] . ج 47، ص 2 - 1.
[2] . مناقب، ج 4، ص 280.
[3] . اصول كافي، ج 1، ص 310.
[4] سپس ميراث داديم كتاب را به كساني كه برگزيديم از بندگانمان (فاطر: 32).
[5] . تاريخ يعقوبي، ج 3، ص 117.
[6] . ثواب الاعمال، ص 205، بحار، ج 47، ص 2.
[7] . دهي در مصر كه در آن چنان پارچه را مي‏بافتند.
[8] . اصول كافي، ج 1، ص 476.
[9] . حلية الاولياء، ج 3، ص 195، صفة الصفوه، ج 2، ص 170.
سيد جعفر شهيدي - زندگاني امام صادق (ع)، ص 85

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group