1. شيعه در عصر«غيبت كبري»
فساد و بيدادگري بني عباس و نهضت هاي پي در پي علويان، اركان حكومت عباسيان راسست نموده و زمينه را براي ظهور دولت هاي انقلابي و شيعي آماده كرد و براي شيعه آزادي تبليغ مذهب را به همراه داشت.
در قرن چهارم، شيعيان بسياري در سراسر دنياي اسلام زندگي مي كردند. در مدت 5 قرن[1] شيعه به گسترش خود ادامه داده و دولت هايي شيعي نيز بر سر كار آمد. در اين مدت اتفاقاتي نيز روي داد كه مهم ترين آنها عبارتند از:
1. «اسماعليان» در اواخر قرن پنجم در ايران در حال استقلال كامل مي زيستند.[2]
2. سادات مرعشي در«مازندران» و«قزوين» از نيمه قرن هشتم تا پس از قرن نهم سلطنت كردند.[3]
3. نفوذ علامه حلي و فرزندش در دربار«سلطان محمد خدابنده» باعث تشيع او و ترويج و رشد آن مذهب حق شد.[4]
4. «آق قويونلوها» در «تبريز» حكومت كرده و قلمرو آنان تا«فارس» و«كرمان» هم كشيده شد.[5]
5. شهيد اول (محمد بن مكي عاملي)، صاحب«لمعه» كه يكي از نوابغ علمي شيعه بود، در سال (786) در دمشق به جرم«تشيّع» به شهادت رسيد.
به طور كلي، شيعه در اين 5 قرن، از لحاظ رشد جمعيت در افزايش و از لحاظ قدرت و آزادي مذهبي تابع حكومت و قدرت سلاطين وقت بود. در اين برهه در هيچ يك از مناطق اسلامي، شيعه، مذهب رسمي اعلام نشد.
درآغاز قرن دهم هجري قمري، شاه اسماعيل صفوي كه شيعه مذهب بود، قيام خود را از «اردبيل» شروع كرد و ايران را به شكل يك كشور واحد در آورد. او مذهب شيعه را در قلمرو حكومت خود رسميت بخشيد.
هم اكنون در جهان بيشتر از 100 ميليون شيعه وجود دارد. بر اساس آماري كه در سال (1346 هـ .ش) علامه طباطبائي اعلام كرده است، در آن تاريخ جمعيت شيعه جهان حدود 100 ميليون نفر بوده است. طبيعي است كه در مدت 31 سال اخير اين تعداد، رشد روز افزون و چشمگيري داشته است.
در طليعه قرن پانزدهم هجري و پس از مبارزه طولاني با استبداد داخلي و استعمار فرهنگي، سياسي و اقتصادي خارجي، يك حكومت اسلامي تمام عيار بر اساس نظريه مترقي«ولايت فقيه» جامع الشرايط ـ با تدارك كليه نقاط ضعف انقلاب هاي گذشته در مبارزه بي امان با استبداد و استعمار ـ در ايران شيعه نشين به وجود آمد و آثار و بركات معنوي و مادي اين انقلاب به شرق و غرب جهان اسلام گسترش پيدا كرد و چون خاري در چشم دشمنان اسلام، از تمام نهضت هاي اسلامي در جهان حمايت نموده و مايه اميدواري و عاملي بزرگ در پيروزي اين نهضت ها به شمار مي رود. اين نهضت، جهان را به عصري جديد وارد نموده و تمام ابر قدرت ها نيز براي مبارزه با مذهب شيعه اثني عشري بسيج شده اند، در حالي كه مباني و نظرات شيعه به سرعت در تمام جهان اسلام و در شرق و غرب جهان رو به گسترش مي باشد.
2. نهضت ها و دولت هاي شيعي در عصر غيبت كبري:
نهضت هاي شيعي از همان آغاز انحراف در سطح زمامداري و رهبري اسلامي، پس از وفات پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، تلاش انقلابي خود را آغاز نموده و با حركتي بي امان در مركز جهان اسلام و ساير مراكز كليدي و در سراسر دوران ائمه ـ عليهم السّلام ـ و با راهنمائي آن بزرگوارران، پرچم مبارزه را بر عليه طاغوت و طاغوتيان برداشته و يك سلسله متصل و پيوسته از نهضت ها را تا دوران غيبت كبري و تا عصر حاضر با گذشتن از فراز و نشيب هاي گوناگون به راه خود ادامه داده و گاهي اين نهضت ها شكست خورده وگاهي نيز به ثمر نشسته و دولت هاي انقلابي در گوشه و كنار جهان اسلام و گاهي نيز در مراكز مهم و حياتي جهان اسلام به وجود آورده در اين شش قرن اخير، شيعه همواره در مركز تشيع و در «ايران» اسلامي از قدرت مذهبي و سياسي خوبي برخوردار بوده و پيام خود را به جهانيان ابلاغ نموده است. بسياري از نهضت هاي شيعي در «عراق»[6] و«حجاز»[7] بوده و در برابر قدرت خلفا نيز دولت هائي در شرق و غرب مركز خلافت به پا داشته و هيچ گاه سنگر مبارزه را رها ننموده و همواره شعار عدالت و امامت را به عنوان اصلي ترين پيام وحي به دوش كشيده است و تا تحقق نهايي اين دو اصل، مبارزه با تمام قدرت هاي ظالم را بر خود واجب ديده، و بخشي اجتناب ناپذير از ايمان مي داند. در بيشتر قيام ها، شيعه پيشتاز بود و شيعيان در صفوف مقدم، ولي اين نهضت ها هرگز جنبه گروهي و مذهبي نداشت و به آن معني نبود كه پيروان اهل بيت جدا از مردم به اين حركت ها دست مي يازيدند و با آنها همكاري مي كردند؛ زيرا مخالفت شيعه با اساس حكومت امويان و عباسيان از اعماق قلوب توده هاي وسيع مردم مسلمان سرچشمه مي گرفت، ولي ستيزه گري مسلحانه و خونبار شيعه به كمك افكار عمومي جوامع ستمديده، ريشه در دفاع مقدس به منظور حفظ هويت اسلامي خود و پاسداري از حريم اسلام و تشيع داشت.
چهره انقلابي پيروان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ را نبايد فقط در ميدان هاي شهادت جستجو كرد، بلكه اين چهره را مي توان در قالب انقلاب فرهنگي در شكل آرام تبليغ نيز مشاهده كرد، «ادريس بن حسن مثني»، كشور«مغرب» را با تبليغ فتح نمود، همچنين «اندونزي» و شرق دور جهان اسلام با تبليغ گشوده شد، در قرن پنجم هجري انبوهي از مردم «هند» توسط دو نفر شيعي، مسلمان شدند، در حالي كه عباسيان 300 سال بود كه به زور شمشير، زير شعار دروغين دعوت به اسلام، كشور گشائي مي كردند.
نهضت هاي انقلابي شيعي در سراسر جهان، روح حماسه و انقلاب را زنده نگه داشته، و علي رغم شكست هاي پي در پي در قرن هاي اول تا سوم هجري، توانست در نيمه قرن سوم تا چهارم و پس از آن، به نتايج قابل توجّهي دست يابد و به شكل گيري يك سلسله دولت هاي انقلابي در سرتا سر جهان اسلام بينجامد و بارقه اميدي بر دل هاي يأس گرفته بتاباند و عاملي براي كاهش ستمگري ها و طغيان بيشتر حاكمان ستمگر باشد.
«آل بويه» فرهنگ اسلام و تعاليم ائمه اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ را زير بناي حكومت خويش قرار دادند، و با وجود اين كه شيعي مذهب بودند درباره پيروان مذاهب ديگر و علماي آنان، رفتاري نيكو و بردبارانه داشتند و از تكريم و انعام آنان فرو گذار نبودند. اين ويژگي تنها منحصر به«آل بويه» نبود و تمامي دولت هاي شيعي از آن برخوردار بوده اند.
به همين جهت، قرن چهارم هجري ـ كه قرن دولت هاي انقلابي شيعه در سراسر جهان اسلام به شمار مي رود[8] ـ اوج تمدن اسلامي و اعتلاي فرهنگ جهان اسلام دانسته شده است[9] و هيچ عاملي جز آزادي فكر و عقيده كه در پرتو دولت هاي شيعي همراه با تشويق و تكريم دانش و دانشمندان بوده است، نمي يابيم، آرماني بودن اين دولت ها با انگيزه هاي والاي موسسان آن بزرگ ترين عامل اين ترقي و تمدن بوده است، و به فساد آلوده شدن گام به گام حكّام، و دور شدن از آرمان هاي اسلامي خود، عامل تباهي و اضمحلال اين دولت ها گرديد. بازو پاشي دولت هاي انقلابي، در نتيجه اختلاف ميان رهبران، و آلوده شدن كارگزاران به فساد قدرت و دوري از آرمانهاي انقلابي و اصيل، جهان اسلام در قرن ششم و هفتم هجري، شاهد سقوط دولت عباسي و تجزيه قدرت سياسي و شكل گيري دولت هاي كوچك و كشمكش ها، برادر كشي ها و رقابت هاي ابلهانه بر سر تصاحب قدرت بود.
در سال(489 هـ ) اولين دوره«جنگ هاي صليبي» به صورت سازمان يافته آغاز گرديد در حالي كه در مركز خلافت، انديشه اي جز خوشگذراني و جمع آوري اموال نبود. در چنين شرايطي تهاجم بنيان كن«مغول» بر جهان اسلام آغاز شد و حكومت اسلامي پيش پاي «مغولان» فرو ريخت و نابود گرديد.
و اگر اسلام توانست همچنان سرفراز بماند، به خاطر حركت انديشمندانه جمعي پيشتاز گمنام و به دور از قدرت سياسي بود كه توانستند مغول هاي پيروزمند را در برابر اسلام خاضع گردانند و دل هاي آنان را به روي اسلام بشگايند و آن را پيروز سازند.[10]
و اگر «هلاكوخان» پس از قتل عام 900 هزار نفر بي گناه از اهالي بغداد قبل از بازگشت از بغداد دستور مي دهد كه مسجد خليفه و ضريح و مرقد حضرت كاظم را تجديد بنا كنند،[11] به خاطر حركت شجاعانه و بازدارنده اي بود كه «مويد الدين ابن علقمه» و«خواجه نصيرالدين الطوسي» ـ دو شخصيت ممتاز شيعي ـ افتخار آن را از آن خود كردند، هر چند كه اين بزرگواران آماج تهمت هاي زشت و و زننده اي شدند.
هدف «خواجه نصير»، جلوگيري از خون ريزي و خسارت هاي معنوي بود و او توانست با نفوذ در تشكيلات مغول ها باعث نجات جان بسياري از علماي جهان اسلام از تيغ خون ريز مغول شود.
آن بزرگ مرد، متجاوز از 60 كتاب ارزنده در علوم و فنون مختلف به رشته تحرير در آورد؛ در عين حال چند شهر را نيز از نابودي نجات بخشيد و سخت ترين دشمنان اسلام را در برابر اسلام و شعائر تشيع مجبور به تواضع و ايمان نمود.[12]
نهضت هاي انقلابي بازدارنده علماي شيعه توانست دين مردمي را كه زير پاي مغولان شكسته و نابود شده بود، بر دل و جان همان مغول ها حاكم گرداند و آن ها را به صورت ابزاري براي پيشرفت دين در آورد.
در قرن هاي 8 و 9، شمال و شرق ايران شاهد به قدرت رسيدن دولتهاي انقلابي سربداران در «خراسان» و جنبش ضد منكرات در«هرات» و نهضت حروفيه در برابر تيموريان و سادات مرعشي در«مازندران» بود.
با توجه به تعصب شديد عثماني ها و حملات مكرر آنان به خاك ايران، در اوج مبارزه عثماني با اروپاي مهاجم، در شروع قرن دهم هجري قمري، نهضت «قزلباش»، صفويه را به قدرت رسانيد و از پشت سر به عثماني ها حمله كرد و فرزندان «شيخ صفي الدين اردبيلي» شيعه مذهب با استفاده از روح فتوت و شهامت و بهره گيري از مايه هاي انقلابي تشيع كه در عمق وجدان جامعه ايراني ريشه دوانده بود، به منظور استقلال ايران و تحقق بخشيدن به آرمان هاي اسلامي و ديدگاههاي سياسي تشيع با انفجاري از مجموعه نفرت هاي 10 قرن نسبت به حكومت هاي ستمگر تسنن كه بر روي هم انباشته شده بود، نظام سياسي شيعي خود را بر اعماق روح و وجدان انديشه توده ها بنا كردند و تشيع در قالب نظام سياسي مقتدر «صفويه» توانست در مقابل جبهه نيرومند اكثريت عظيم تسنّن و امپراطوري عثماني، با صلابت، استقلال خود را حفظ نمايد. و روابط به ظاهر حسنه علماي تشيع با پادشاهان صفوي از اين واقعيت نشأت مي گرفت كه آنان وجود يك قدرت سياسي و دولت با كفايتي را براي حفظ ميراث تشيع و پاسداري از ايران شيعه و جلوگيري از تهاجم تسنني كه ثواب شيعه كشتن را برتر از هر عبادت مي شمرد، ضرورتي اجتناب ناپذير مي دانستند.[13]
دولت صفويه با تمام ضعف هايش مروج شعائر مذهب بود و اهل تسنن نيز عموماً تحت فشار نبودند و نسبت به مسيحيان، يهوديان و زردشتيان نيز روش مدارا اعمال مي شد، در حالي كه اكثر كشورهاي غربي حتي با آزادي نسبي اديان، بيگانه بودند.[14]
رونق كشاورزي، رشد اقتصادي و رفاه نسبي عمومي، رضايت طبقه متوسط را نسبت به سياست اقتصادي دولت صفويه جلب نمود و بيشتر شاهان صفوي را از حمايت مردمي برخوردار كرده بود.
توسعه فرهنگي، گسترش مراكز علمي و حمايت همه جانبه از علما و مؤلفان، از برجسته ترين امتيازات دوران صفويه است و ابتكار بهره گيري از هنر و صنعت و معماري در خدمت فرهنگ و معارف اسلامي از خصوصيات ديگر اين دوره است.
ايجاد تحول در سيستم سياسي و اداري حكومت و وجود زمينه براي ايفاي نقش بيشتري، براي علما در امور سياسي، قضايي، فرهنگي از ديگر خصوصيات اين دوره است.[15]
بازگرداندن استقلال و هويت هاي شيعي و رهايي از بيگانه پرستي و حمايت كامل از موجوديت دين، موجب مي گرديد كه علماي شيعه بر مشروعيت قدرت سياسي پاشاهان صفويه صحه بگذارند.[16]
پس از «صفويه»، «افشاريه» و«زنديه» روي كار آمدند. آنها نيز در تقويت تشيع كوشيدند. نادرشاه افشار در جهت تقريب بين شيعه و اهل سنت گام هايي برداشت، و نظريات ويژه اي را در اين زمينه مطرح نمود.[17]
با پيروزي«كريم خان زند» در سال (1164 هـ ) مايه هاي مذهبي و مردمي رو به افزايش نهاد و روحانيون از حكومت «كريم خان» حمايت كردند. هجوم استعمار سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي غرب به جهان اسلام در بيداري مشرق زمين نقش آگاه كننده داشت و به نهضت هاي اسلامي سرعت و عمق بيشتري بخشد، استبداد داخلي نيز در كشورهاي اسلامي نقش قابل توجهي در ملموس تر شدن دردها و رو آمدن مشكلات و مردمي شدن مبارزات داشت.
با پيوندي كه بين نهضت هاي اسلامي در سراسر جهان اسلام در يك قرن اخير وجود دارد،[18] سرانجام همه آنها به يك حركت انقلابي در نيمه دوم قرن سيزدهم هجري قمري تبديل شده، و مناطق وسيعي از جهان اسلام، زير پوشش اين موج عظيم بيداري و مبارزه قرار گرفت، و كشورهائي چون«مصر»، «سوريه»، «لبنان»، «عراق»، «تركيه»، «افغانستان»، «پاكستان»، «الجزاير»، «تونس»، «مراكش»، «حجاز»، «اندونزي»، «هندوستان» و «ايران» را در بر گرفت و مفهوم جديدي از انديشه هاي سياسي و مباني عدالت اجتماعي اسلام را به دنبال چند قرن ركود و ستم و تسليم، مطرح نمود.[19]
در اكثر كشورهاي اسلامي خصلت تاريخي ـ مردمي بودن روحانيت ـ رسالت رهبري حركت ها و جنبش ها را در يكصد سال اخير بر دوش رهبران ديني نهاد و نهضت اسلامي امام خميني، اوج كليه جنبش هاي اسلامي تاريخ اسلام و تشيع به شمار مي رود و همه آرمان هاي انقلابي نهضت هاي اسلامي در سراسر جهان در اين نهضت تبلور يافت.
با نگاهي سريع و مروري اجمالي بر«وصيت نامه سياسي، الهي» قائد اعظم انقلاب شكوهمند اسلامي ايران، يعني امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ و قانون اساسي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران و تاريخ پر فروغ اين انقلاب تا تشكيل دولت و رهايي از توطئه هاي پي در پي،اين تبلور را به خوبي مي توانيم از نزديك لمس نمائيم.[20]
[1] . از قرن پنجم تا قرن نهم هجري قمري.
[2] . انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، عباسعلي عميد زنجاني، ص 208 ـ 215.
[3] . همان.
[4] . شيعه در اسلام، ص 56.
[5] . همان، ص 57.
[6] . در قرن هاي اول و دوم هجري، قيام هاي: توابين، مختار، زيد بن علي فرزند امام سجاد، ابراهيم بن عبدالله بن حسن، عيسي فرزند زيد بن علي و محمد بن ابراهيم حسني، در مناطق مختلف عراق بوده است.
[7] . قيام سرور آزادگان، حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ و قيام اهل مدينه پس از شهادت امام حسين ـ عليه السّلام ـ و قيام محمد بن عبدالله بن حسن و قيام حسين بن علي «صاحب فخ» در حجاز بوده است، قيام يحيي، فرزند زيد بن علي نيز در گرگان و قيام محمد بن قاسم در خراسان بوده است.
ابوالفرج اصفهاني، مورخ مشهور جهان اسلام تا سال (313 هـ ) شهادت تعداد 218 نفر از فرزندان «علي» را به ثبت رسانده و گفته است كه در اطراف يمن و محدوده طبرستان، گروهي از اين تبار به قيام هاي پيروزمند و يا شكست خورده اي دست زده اند كه از آن ماجراها اطلاعي در دست نيست. به كتاب «انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن»، ص 145 مراجعه شود.
[8] . ادريسيان در مغرب، علويان در طبرستان، آل بويه در عراق و ايران، فاطميان در مصر و شمال آفريقا، حمدانيان و بني مرادس و بني عمار در شامات.
[9] . به تمدن اسلامي در قرن چهارم هجري، تأليف آدام متز، جلدهاي 1 و 2 مراجعه شود.
[10] . انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، ص 186.
[11] . البداية و النهاية، ابن كثير، ج 13، ص 302؛ تاريخ الاسلام السياسي، ج 4، ص 161.
[12] . انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، ص 188 ـ 190.
[13] . همان: ص 227، به نقل از: اسناد و نامه هاي تاريخي و اجتماعي دوران صفوي، ثابتيان، ص 231؛ تاريخ ايران، ترجمه كريم كشاورز: 511.
[14] . ر.ك: به تاريخ ايران، ترجمه كريم كشاورز: 522.
[15] . ر.ك: «علامه مجلسي»، «حسن طارمي»، «انتشارات طرح نو»، حجة الاسلام طارمي كه به تازگي قائم مقامي آقاي دكتر حداد عادل در دانشنامه ايران و اسلام را پذيرفته است در كتاب «علامه مجلسي» با استفاده از ابزار علمي روز، به تبيين علت و چرايي همكاري امثال علامه مجلسي و شيخ بهائي، با حكومت صفويان پرداخته و نقش اين بزرگان و علماي تشيع را در قوام فرهنگي اين سلسله بازشناسانده است. نويسنده، در اين كتاب با استناد به آمار و كتب تاريخ، اشتباهات دكتر شريعتي و مستشرق خائن به آرمان اسلام و تشيع؛ يعني «ادوار براون» را پاسخ داده است، بدون آن كه به جنجال آفريني هاي مرسوم و شايع روي آورده باشد.
[16] . ر.ك: همان.
[17] . ر.ك: «نادرشاه و مسأله تقريب» (مقاله)، «رسول جعفريان»، «كيهان انديشه»، شماره 62 (مهر و آبان 1374).
[18] . اين پيوند را بسياري از مورخان به«سيد جمال الدين اسدآبادي» نسبت داده، هر چند كه غير از او از دانشمندان بزرگوار شيعه مواضع بسيار ارزنده اي در اين زمينه داشته اند. ر.ك: انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، ص 238 ـ 243.
[19] . انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، ص 241.
[20] . ر.ك: وصيت نامه سياسي، الهي، امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ .
سيد مسعود پورسيدآقايي- تاريخ عصر غيت، ص22