شيعه اماميه
شيعه در لغت و اصطلاح
شيعه در لغت بر دو معنا اطلاق ميشود، يكي توافق و هماهنگي دو يا چند نفر بر مطلبي، و ديگري، پيروي كردن فردي يا گروهي، از فرد يا گروهي ديگر.[1] و در اصطلاح به آن عده از مسلمانان گفته ميشود كه به خلافت و امامت بلافصل علي ـ عليه السلام ـ معتقدند، و بر اين عقيدهاند كه امام و جانشين پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از طريق نصّ شرعي تعيين ميشود، و امامت حضرت علي ـ عليه السلام ـ و ديگر امامان شيعه نيز از طريق نص شرعي ثابت شده است.[2]
اطلاق شيعه بر دوستان و پيروان علي ـ عليه السلام ـ، نخست، از طرف پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ صورت گرفته است. اين مطلب، در احاديث متعددي كه از آن حضرت روايت شده، مطرح شده است. چنان كه سيوطي از جابر بن عبدالله انصاري و ابن عباس و علي ـ عليه السلام ـ روايت كرده كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در تفسير آيهي «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريّة» (بيّنه / 7) اشاره به علي ـ عليه السلام ـ كرده و فرمودهاند: «تو و شيعيانت» روز قيامت، رستگار خواهيد بود.»[3]
در تاريخ شيعه، فرقههايي پديد آمده است، كه بسياري از آنها منقرض شدهاند، و بحث دربارهي آنها فايدهي چنداني ندارد. فرقههاي اصلي شيعه كه هم اكنون نيز موجودند عبارتند از: شيعهي اثنا عشريه، شيعهي زنديّه، و شيعهي اسماعيليه، دربارهي هر يك از آنها در فصلي جداگانه، به اختصار بحث خواهيم كرد. موضوع بحث در اين فصل، شيعهي اثنا عشريه است.
وجه تسميه
اكثريت شيعه، را شيعهي اماميه يا اثنا عشريه تشكيل ميدهد،از آنجا كه آنان جانشينان پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را دوازده نفر ميدانند، اثنا عشريه (دوازده امامي) ناميده شدهاند. نام و خصوصيات امامان دوازدهگانه در احاديثي كه از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ روايت شده، بيان گرديده است آنان عبارتند از:
1ـ علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ 2ـ حسن بن علي ـ عليه السلام ـ 3ـ حسين بن علي ـ عليه السلام ـ 4ـ علي بن الحسين ـ عليه السلام ـ (امام سجّاد) 5ـ محمد بن علي (امام باقر ـ عليه السلام ـ ) 6ـ جعفر بن محمد (امام صادق ـ عليه السلام ـ ) 7ـ موسي بن جعفر (امام كاظم ـ عليه السلام ـ ) 8ـ علي بن موسي (امام رضا ـ عليه السلام ـ )9ـ محمد بن علي (امام جواد ـ عليه السلام ـ ) 10ـ علي بن محمد (امام هادي ـ عليه السلام ـ ) 11ـ حسن بن علي (امام عسكري ـ عليه السلام ـ ) 12ـ حجة بن الحسن (مهدي موعود ـ عج ـ).
شيعهي اثنا عشريه بر مسئلهي امامت تأكيد خاصّي داشته و عصمت امام و افضيلت او را بر ديگر افراد امت اسلامي بسيار مهم و اساسي ميداند. و از طرفي، امامت را، پس از سه امام نخست، منحصر در فرزندان امام حسين ميداند. با توجه به اين عقايد ويژه دربارهي امامت، به «اماميه» شهرت يافته است.
شيخ مفيد، پس از تعريف شيعه به كساني كه به امامت بلافصل علي ـ عليه السلام ـ عقيده دارند دربارهي شيعهي گفته است: «اين عنوان، مخصوص آن دسته از شيعه است كه به وجود امام در هر زمان، و وجوب نصّ جلّي، و عصمت و كمال براي هر امامي معتقد است، و امامت را (غير از سه امام نخست) منحصر در فرزندان امام حسين ـ عليه السلام ـ ميداند...»[4]
تاريخ پيدايش تشيّع
گرچه، در عصر پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دربارهي پارهاي از مسايل، اختلاف نظرهايي ميان مسلمانان پديد آمد،[5] ولي فرقهها و دستهبنديهايي كه بعدها پيدا شد، در آن زمان وجود نداشت. ولي پس از رحلت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اختلافاتي پديد آمد كه سبب پيدايش فرقههاي مختلف در ميان مسلمانان گرديد. مهمترين اختلافي كه در نخستين روزهاي پس از رحلت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ پديد آمد، مربوط به مسئلهي خلافت و امامت بود كه مسلمانان را به دو دسته تقسيم كرد.
يك دسته معتقد بودند كه امامت، همانند نبوت، منصب و مقامي الهي است و از شرايط امام اين است كه معصوم از خطا و گناه باشد، و اين صفت را جز خداوند كسي نميداند، بنابراين راه تعيين امام نصّ الهي است كه در قرآن يا احاديث نبوي بيان شده است، و طبق اين نصوص، علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ جانشين پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و امام مسلمين است. حضرت علي ـ عليه السلام ـ و بني هاشم و گروهي از بزرگان صحابه، اعم از مهاجرين و انصار، طرفدار اين نظريه بودند. و اين همان عقيدهي شيعه ـ خصوصاً شيعهي اماميه ـ در مسئلهي امامت است.
و دستهي ديگر ـ كه در رأس آنها ابوبكر و عمر قرار داشتند ـ بر اين عقيده بودند كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ براي خود جانشين تعيين نكرده است، و اين كار را به مسلمانان واگذار كرده است. بر اين اساس، و با توجه به اهميت مسئلهي خلافت و امامت و نقش حياتي آن در سرنوشت امت اسلامي، در يك اقدام شتابزده - در شرايطي كه حضرت علي ـ عليه السلام ـ و عدهاي از بزرگان صحابه به تجهيز بدن پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مشغول بودند ـ عدهاي از مهاجران و انصار در سقيفهي بني ساعده گرد آمده، و پس از گفتگوهايي كه در مورد خليفهي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ميان آنها مطرح شد، سر انجام با ابوبكر به عنوان خليفهي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بيعت كردند، و چون شرايط سياسي و اجتماعي دنياي اسلام و جهان به گونهاي بود كه امام علي ـ عليه السلام ـ و هواداران او، براي اثبات عقيده خود و عملي ساختن آن، به اقدامات عملي و خصمانه دست ميزدند، موجوديت اسلام از ناحيه دشمنان خارجي (امپراطوري ايران و روم) و دشمنان داخلي (منافقين) آسيب جدّي مي ديد، امام علي ـ عليه السلام ـ مصلحت اسلام و مسلمين را پيروي از روش صبر و مدارا ديد، و گرچه در مواقع مناسب، ديدگاه خود را درباره نادرستي عمل آنان بيان ميكرد، ولي از درگيريهاي خصومت آميز خودداري كرد، و در هدايت و پيشبرد جامعه اسلامي، از هيچ گونه كوشش و تلاشي خودداري نميكرد.
و در حل مشكلات، دستگاه خلافت را ياري مينمود. تا آنجا كه از خليفه دوم نقل شده كه هفتاد بار گفته است «اگر علي نبود عمر هلاك ميشد» و نيز گفته است: «خدايا مرا براي برخورد با مسئلهي دشواري كه علي بن ابي طالب حضور ندارند، باقي مگذار».[6]
در هر حال، شيعه به عنوان پيروان علي بن ابي طالب و معتقدان به امامت بلافصل او در نخستين روزهاي پس از رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ پديد آمد. البته رواياتي نيز يافت ميشود كه لفظ شيعه در زمان حيات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر چهار تن از صحابه اطلاق ميشد كه عبارت بودند از: سلمان، مقداد، ابوذر و عمار ياسر.[7] اين افراد از جمله كساني هستند كه در مسئلهي خلافت و امامت، علي ـ عليه السلام ـ را خليفهي بلافصل پيامبر ميدانستند با اين وصف، و با توجه به اين كه نظريهي شيعه در مسئلهي امامت به نصوص كتاب و سنّت مستند گرديده است، ميتوان گفت: تشيع، در حقيقت، با اسلام همراه بوده است، هر چند به عنوان يك مذهب، پس از رحلت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ موجوديت يافت.
[1] . الشيعة القوم الذين تجتمعوا علي امر، و كل قوم اجتمعوا علي أمر فهم شيعة، و كل قوم أمرهم واحد يتبع بعضهم رأي بعض هم شيع. لسان العرب، كلمهي شيع، الميزان، ج17، ص147.
[2] . اوائل المقالات، ص35، الملل و النحل، ج1، ص146.
[3] . الدر المنثور، ج8، ص589، ط دارالفكر. نيز به الغدير، ج2، ص57ـ58 رجوع شود.
[4] . اوائل المقالات، ص38.
[5] . در اين باره به كتاب النص و الاجتهاد، تأليف امام شرف الدين رجوع شود.
[6] . جهت آگاهي از اين روايات به الغدير، ج1 رجوع شود.
[7] . فرق الشيعه، ص17ـ18، اعيان الشيعة، ج1، ص18ـ19.
علي رباني گلپايگاني- در آمدي بر علم كلام، ص 179