ذکر توسل و روضه جانسوز_شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها_ حجت الاسلام میرزامحمدی
*السلام علیک یا بنت رسول الله*
اینجا قم است شهر گلی از تبار نور
آرامگاه دختر موسی ابن جعفر است
این شهر کعبه ی دل اهل ولایت است
خاکش ز هرچه هست زافلاک برتر است
اینجا کریمه ایست که عالم گدای اوست
*نه فقط اهل قم،نه فقط علما،طلاب" اینجا کریمه هست که حتی ملائکه برا گدایی به محضرش میان؛اگه امشب اومدی کشکول گداییت رو پر کنی ساکت نباش،این بانو حلقه ی اتصال من و شما به امام رضاست،شفیع من و شما محضر امام رضاست،به امام رضام ما تسلیت بگیم" من روضه م رو ازینجا بخونم، سروان و دوستان هستن فیض کامل رو میدن" وقتی از دنیا رفت،با جلالتی از محله ی بیت النور بی بی رو تشیع کردن به این محله ی باغ موسی ابن خزرج بود"
دو سوار نقاب دار اومدن همه رو کنار زدن،درستشم همینه" معصومه رو باید معصوم دفن کنه ....." حتما هم باید دو نفر باشن ... (فهمیدی چی گفتم؟!!) یکی بدن رو بده،یکی هم بدن رو میان قبر بزاره ..... (میدونم دلت کجا رفت ...) وقتی بدن مبارکش رو تو سرداب مقدس دفن کردن جناب موسی ابن خزرج رفت مقداری بوریا آورد ..... (برا چی ؟؟ بدن که دفن شده بود،لحدم چیده شده بود) گفت این قبر زیر آفتاب نمونه ..." آخ اسم آفتاب که میاد ناخداگاه بند دلاتون پاره میشه ..." یکی از سویدای دل میگه بگو حسین ......
آخ لایوم کیومک یا اباعبدالله ..... بی بی جان حتی مردم قم نزاشتن خاک قبرتم زیر آفتاب بمونه .....اما دلا بسوزه برا ابی عبدالله .... دختر علی آمد .... بین این بدن و آفتاب سایه کنه،گفت داداش :
دین احسانت بود بر گردنم
آمده وقت تلافی کردنم
*حالا که نتونستم تشنگیت رو رفع کنم،حالا که نتونستم جلو تیر و تیغ و نیزه و سنگهاشونو بگیرم،اما بدنمو سایه می کنم ..." آفتاب بدن اربا اربا ت رو نسوزونه ...." (یاالله ....) گفت داداش:
عفو کن ای یادگار مادرم
سایه بانی نیست جز موی سرم ....
حسین .......