شهوت پرستى و عفاف
آیت الله ناصر مکارم شیرازی
خبرگزاري فارس:"شهوت" در لغت داراى مفهوم عامى است كه به هرگونه خواهش نفس و ميل و رغبتبه لذات مادى اطلاق مىشود; گاهى علاقه شديد به يك امر مادى را نيز شهوت مىگويند. مفهوم شهوت، علاوه بر مفهوم عام، در خصوص "شهوت جنسى" نيز به كار رفته است. واژه "شهوت" در قرآن كريم هم به معنى عام كلمه آمده است و هم به معنى خاص آن. در اين بحث، نظر ما بيشتر به معناى خاص آن است، زيرا آثار مخرب و زيانبار آن بيش از ساير كششهاى مادى است. "شهوت" نقطه مقابل "عفت" است. "عفت" نيز داراى مفهوم عام و خاص است.
"شهوت" در لغت داراى مفهوم عامى است كه به هرگونه خواهش نفس و ميل و رغبتبه لذات مادى اطلاق مىشود; گاهى علاقه شديد به يك امر مادى را نيز شهوت مىگويند. مفهوم شهوت، علاوه بر مفهوم عام، در خصوص "شهوت جنسى" نيز به كار رفته است. واژه "شهوت" در قرآن كريم هم به معنى عام كلمه آمده است و هم به معنى خاص آن. در اين بحث، نظر ما بيشتر به معناى خاص آن است، زيرا آثار مخرب و زيانبار آن بيش از ساير كششهاى مادى است.
"شهوت" نقطه مقابل "عفت" است. "عفت" نيز داراى مفهوم عام و خاص است. مفهوم عام آن، خويشتن دارى در برابر هر گونه تمايل افراطى نفسانى است و مفهوم خاص آن، خويشتن دارى در برابر تمايلات بى بند و بار جنسى است.
"عفت" يكى از فضايل مهم اخلاقى در رشد و پيشرفت و تكامل جوامع انسانى است; اما شهوت كه مقابل عفت قرار دارد، موجب سقوط فرد و جامعه مىشود.
مطالعات تاريخى نشان مىدهد كه اشخاص يا جوامعى كه بهره كافى از عفت داشتهاند، از نيروهاى خداداد خود، بالاترين استفاده را در راه پيشرفتخود و جامعه خويش برده و در سطح بالايى از آرامش و امنيت زيستهاند، اما افراد يا جوامعى كه در "شهوتپرستى" غرق شدهاند، نيروهاى خود را از دست داده و در معرض سقوط قرار گرفتهاند.
طبق نظر كارشناسان حقوقى، "شهوت جنسى" در ايجاد جرم و جنايت نقش عمده را دارد تا جايى كه گفته شده است: "در هر جنايتى، شهوت جنسى نيز دخيل بوده است". شايد اين تعبير، مبالغهآميز باشد، ولى به يقين منشا بسيارى از جنايات و انحرافات، طغيان "غريزه جنسى" و شهوتپرستى است. خونهاى بسيارى در اين راه ريخته شده و اموال فراوانى برباد رفته، اسرار مهم كشورها به وسيله زنان جاسوسى كه سرمايه و ترفند كارشان استفاده از زيبايى و آلودگىيشان بوده، افشا شده و آبروى بسيارى از آبرومندان در اين راه ريخته شده است.
طبق بيان آيات و روايات در مىيابيم كه يكى از ابزارهاى مهم شيطان همين "شهوت جنسى" است. در قرآن كريم در موارد مختلف به "عفت" و "شهوتپرستى" اشاره شده است كه ما در ذيل به بررسى آنها مىپردازيم:
1 - فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوت فسوف يلقون غيا × الا من تاب و آمن و عمل صالحا فاولئك يدخلون الجنة و لا يظلمون شيئا(سورهمريم،آيه59و60)
2 - والله يريد ان يتوب عليكم و يريد الذين يتبعون الشهوات ان تميلوا ميلا عظيما(سوره نساء،آيه27)
3 - و لوطا اذ قال لقومه انكم لتاتون الفاحشة ما سبقكم بها من احد من العالمين× ائنكم لتاتون الرجال و تقطعون السبيل و تاتون فى ناديكم المنكر فما كان جواب قومه الا ان قالوا ائتنا بعذاب الله ان كنت من الصادقين(سورهعنكبوت، آيه28و29)
4 - و لما جاءت رسلنا لوطا سىء بهم و ضاق بهم ذرعا و قال هذا يوم عصيب × و جآءه قومه يهرعون اليه و من قبل كانوا يعملون السيئات قال يا قوم هؤلاء بناتى هن اطهرلكم فاتقوا الله و لاتخزون فى ضيفى اليس منكم رجل رشيد × قالوا لقد علمت ما لنا فى بناتك من حق و انك لتعلم ما نريد × قال لو ان لى بكم قوة او ءاوى الى ركن شديد × قالوا يا لوط انا رسل ربك لن يصلوا اليك فاسر باهلك بقطع من اليل و لايلتفت منكم احد الا امراتك انه مصيبها مآ اصابهم ان موعدهم الصبح اليس الصبح بقريب × فلما جآء امرنا جعلنا عليها سافلها و امطرنا عليها حجارة من سجيل منضود × مسومة عند ربك و ما هى من الظالمين ببعيد (سورههود،آيه77و83)
5 - كذبت قوم لوط بالنذر × انا ارسلنا عليهم حاصبا الا ءال لوط نجينا هم بسحر(سورهقمر،آيه33و34)
6 - و لوطا اذقال لقومه اتاتون الفاحشة ما سبقكم بها من احد من العلمين × انكم لتاتون الرجال شهوة من دون النسآء بل انتم قوم مسرفون × و ما كان جواب قومه الا ان قالوا اخرجوهم من قريتكم انهم اناس يتطهرون × فانجيناه و اهله الا امراته كانت من الغابرين - و امطرنا عليهم مطرا فانظر كيف كان عاقبة المجرمين(سورهاعراف،آيه80و84)
ترجمه
1 - اما پس از آنان، فرزندان ناشايستهاى روى كار آمدند كه نماز را تباه كردند و از شهوات پيروى نمودند و به زودى (مجازات) گمراهى خود را خواهند ديد!
مگر آنان كه توبه كنند و ايمان بياورند و كار شايسته انجام دهند; چنين كسانى داخل بهشت مىشوند و كمترين ستمى به آنان نخواهد شد.
2 - خدا مىخواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاك نمايد)، اما آنها كه پيرو شهواتند، مىخواهند شما به كلى منحرف شويد.
3 - و لوط را فرستاديم، هنگامى كه به قوم خود گفت: "شما عمل بسيار زشتى انجام مىدهيد كه هيچ يك از مردم جهان پيش از شما آن را انجام نداده است.
آيا شما به سراغ مردان مىرويد و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مىكنيد و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مىدهيد؟! " اما پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند: اگر راست مىگويى، عذاب الهى را براى ما بياور!"
4 - و هنگامى كه رسولان ما (فرشتگان عذاب) به سراغ لوط آمدند، از آمدنشان ناراحتشد و قلبش پريشان گشت و گفت: "امروز روز سختى است!" (زيرا آنها را نشناخت و ترسيد، قوم تبهكار مزاحم آنها شوند.)
قوم او (به قصد مزاحمت ميهمانان) به سرعتسراغ او آمدند - و قبلا كارهاى بد انجام مىدادند - گفت:"اى قوم من! اينها دختران منند، براى شما پاكيزه ترند (با آنها ازدواج كنيد و از زشتكارى چشم بپوشيد!)، از خدا بترسيد و مرا در مورد ميهمانانم رسوا نسازيد. آيا در ميان شما يك مرد فهميده و آگاه وجود ندارد؟!" گفتند: "تو مىدانى ما تمايلى به دختران تو نداريم و خوب مىدانى ما چه مىخواهيم!"
گفت: "(افسوس!) اى كاش در برابر شما قدرتى داشتم، يا تكيه گاه و پشتيبان محكمى در اختيار من بود! (آن گاه مىدانستم با با شما زشتسيرتان ددمنش چه كنم!)"
(فرشتگان عذاب)گفتند:"اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توييم ; آنها هرگز دسترسى به تو پيدا نخواهند كرد! در دل شب، خانوادهات را (از اين شهر) حركت ده! و هيچ يك از شما پشتسرش را نگاه نكند، مگر همسرت كه او هم به همان بلايى كه آنها گرفتار مىشوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها صبح است، آيا صبح نزديك نيست؟!
و هنگامى كه فرمان ما فرا رسيد، آن (شهر و ديار) را زير و رو كرديم و بارانى از سنگ (گلهاى متحجر) متراكم بر روى هم، بر آنها نازل نموديم. (سنگ هايى كه) نزد پروردگارت نشاندار بود و آن از (ساير) ستمگران دور نيست!
5 - قوم لوط انذارها (و هشدارهاى پى در پى پيامبرشان) را تكذيب كردند.ما بر آنها تند بادى كه ريگها را به حركت در مىآورد فرستاديم (و همه را هلاك كرديم)، جز خاندان لوط را كه سحرگاهان نجاتشان داديم!
6 - (و به خاطر آوريد) لوط را، هنگامى كه به قوم خود گفت: "آيا عمل بسيار زشتى را انجام مىدهيد كه هيچ يك از جهانيان، پيش از شما انجام نداده است؟!
آيا شما از روى شهوت به سراغ مردان مىرويد، نه زنان؟! شما گروه اسرافكار (و منحرفى) هستيد"
ولى پاسخ قومش چيزى جز اين نبود كه گفتند: "اينها را از شهرتان بيرون كنيد كه اينها مردمى هستند كه پاكدامنى را مىطلبند (و با ما هم صدا نيستند!)
(چون كار به اينجا رسيد) ما او و خاندانش را رهايى بخشيديم، جز همسرش كه از بازماندگان (در شهر) بود. و (سپس چنان) بارانى (از سنگ) بر آنها فرستاديم (كه آنها را در هم كوبيد و نابود ساخت.) پس بنگر كه سرانجام كار مجرمان چه شد!
تفسير و جمع بندى بلاى شهوتپرستى در طول تاريخ در نخستين آيه، بعد از ذكر نام گروهى از پيامبران الهى و صفات برجسته و والاى آن بزرگواران، مىفرمايد: "ولى بعد از آنها، فرزندان ناشايستهاى روى كار آمدند كه نماز را ضايع كردند و از شهوات پيروى نمودند و به زودى (مجازات) گمراهى خود را خواهند ديد; فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا" (1) و بلافاصله بعد از آن - به عنوان يك استثناء - مىفرمايد: "مگر آنها كه توبه كردند و ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، چنين كسانى داخل بهشت مىشوند و كمترين ستمى به آنها نخواهد شد; الا من تاب و آمن و عمل صالحا فاولئك يدخلون الجنة و لا يظلمون شيئا" (2) شايان توجه اين كه بعد از مساله ضايع كردن نماز، سخن از پيروى "شهوات" و به دنبال آن، گمراهى به ميان آمده است. اين تعبير حساب شده از يك سو اشاره به آن است كه نماز، عامل مهمى براى شكستن "شهوات" و خود كامگىها و هواپرستىهاست ; همان طور كه در آيه 45 سوره عنكبوت آمده: "...ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر" و از سوى ديگر نشان مىدهد كه سرانجام "شهوتپرستى"، گمراهى و ضلالت است، همان گونه كه در آيه 10 سوره روم آمده است: "ثم كان عاقبة الذين اسائوا السوء ان كذبوا بآيات الله و كانوا بها يستهزئون; سپس سرانجام كار كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به اينجا رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به مسخره گرفتند!"
آرى! آنها گمراه مىشوند و به كيفر گمراهى خود ; يعنى، آتش قهر و غضب الهى گرفتار خواهند شد.
روشن است كه "شهوات" در اينجا مفهوم وسيعى دارد و منحصر به "شهوتجنسى"نيست، بلكه هر گونه تمايل افراطى نفسانى و هواپرستى را شامل مىشود. البته كسانى كه توبه كنند و ايمان خود را كه به خاطر گناه ضربه ديده است تجديد نموده و به سراغ اعمال صالح بروند، اهل بهشتخواهند بود و آثار تضييع نماز و پيروى شهوات از وجودشان برچيده خواهد شد. در دومين آيه، ضمن بيان مقابله آشكار ميان "بازگشتبه سوى خدا" و "پيروى از شهوات"، و اشاره به اين كه اين دو موضوع در دو جهت مخالف، حركت مىكنند، مىفرمايد:"خدا مىخواهد توبه شما را بپذيرد و شما را ببخشد و از آلودگى پاك سازد ; اما آنها كه پيرو شهواتند، مىخواهند شما به كلى (از راه حق) منحرف شود ; و الله يريد ان يتوب عليكم و يريد الذين يتبعون الشهوات ان تميلوا ميلا عظيما" (3) آرى! آنها كه غرق گناه و شهوتند، مىخواهند ديگران را نيز همرنگ خود سازند و از سر تا پا آلوده گناه كنند ; در حالى كه خداوند مىخواهد مردم با ترك شهوات به سوى او بازگردند و غرق معرفت و نور و صفاى تقوا و قرين سعادت و خوشبختى شوند.
به گفته مفسران بزرگ، منظور از "ميل عظيم"، هتك حدود الهى و آلوده شدن به انواع گناهان است. بعضى نيز آن را به معنى ازدواج با محارم و مانند آن - كه در آيات قبل، از آن نهى شده است - تفسير كردهاند كه در واقع يكى از مصاديق مفهوم بالاست. لازم به يادآورى است كه پيروى از شهوات در اين آيه، ممكن است داراى همان مفهوم عام باشد و نيز ممكن است اشاره به "شهوت جنسى" باشد ; زيرا اين آيه بعد از آياتى قرار گرفته كه حرمت ازدواج با محارم و زنان شوهردار و كنيزان (آلوده به اعمال منافى عفت) را بيان كرده است. به هر حال اين آيه، گواه روشنى استبه اين كه راه "شهوتپرستى" از راه "خداپرستى" جدا بوده و اين دو در مقابل هم قرار دارند.
آيات سوم، چهارم، پنجم و ششم، از آيات مورد بحث، ناظر به داستان قوم لوط و "شهوتپرستى" آنهاست ; شهوتى آميخته با انحرافات جنسى كه در تمام تاريخ آمده است. هر بخش از اين آيات، نكته خاصى را تعقيب مىكند كه ما به طور اجمال به آنها اشاره مىكنيم: سومين آيه، گفتار حضرت لوط(ع) را بيان مىكند كه قوم خود را مورد سرزنش شديد قرار داد: "لوط را فرستاديم، در آن هنگام كه به قوم خود گفت: شما كار بسيار شنيعى انجام مىدهيد كه هيچ كس از جهانيان، قبل از شما آن را انجام نداده است ; و لوطا اذ قال لقومه انكم لتاتون الفاحشة ما سبقكم بها من احد من العالمين" (4)
"فاحشه" واژهايست كه به هر كار بسيار زشت اطلاق مىشود، هر چند در تعبيرات متعارف بيشتر به "فحشاء جنسى" اطلاق مىگردد. تعبير آيه فوق، نشان مىدهد كه در جامعه بشرى "هم جنس گرايى" از قوم لوط(ع) شروع شد و تا آن زمان سابقه نداشت. در ادامه آمده است: "آيا شما به سراغ مردان مىرويد و راه تداوم نسل انسان را قطع مىكنيد و در مجلس خود، اعمال زشت (ديگر نيز) انجام مىدهيد؟! ; ائنكم لتاتون الرجال و تقطعون السبيل و تاتون فى ناديكم المنكر..." (5)
در اين تعبير يكى از علتهاى مهم تحريم "هم جنس گرايى" را قطع نسل بشر مىداند; زيرا هنگامى كه اين عمل زشت اخلاقى به شكل فراگير درآيد، خطر انقطاع نسل بشر، جامعه بشرى را تهديد مىكند.
بعضى از مفسران، جمله "و تقطعون السبيل" آيه فوق را، اشاره به راهزنى و دزدى قوم لوط دانستهاند و بعضى اشاره به مزاحمتهاى جنسى مىدانند كه به عمد براى راهگذران به وجود مىآوردند!
"نادى" از ماده "ندا" به معنى مجلس عمومى يا مجلس تفريح است ; زيرا در آنجا افراد يكديگر را "ندا" مىكنند. گرچه قرآن كريم، در اينجا شرح نداده كه آنها در جلسات تفريحى خود، چه منكرات ديگرى را انجام مىدادند، ولى پيداست كه اعمالى متناسب با همان عمل شنيعشان بوده است. در روايات آمده است، آنها در حضور جمع بدنهاى خود را برهنه مىكردند، فحشهاى ركيك مىدادند و كلمات زشت و بسيار زننده رد و بدل مىنمودند و حركات ناشايست ديگرى داشتند كه قلم از ذكر آنها شرم دارد. آنها چنان، غرق در شهوت بودند كه خدا و همه ارزشهاى اخلاقى و انسانى را به باد مسخره مىگرفتند ; به همين دليل، هنگامى كه پيامبرشان حضرت لوط(ع) از روى تعجب و انكار سؤالى از عمل شنيعشان نمود، "پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند: اگر راست مىگويى، عذاب الهى را براى ما بياور! ;...فما كان جواب قومه الا ان قالوا ائتنا بعذاب الله ان كنت من الصادقين. (6)
و به اين ترتيب عذاب الهى را نيز به سخريه گرفتند. در چهارمين بخش از اين آيات به گوشه ديگرى از داستان قوم لوط اشاره مىكند:"وآن زمانى است كه فرشتگان الهى(كه مامور عذاب قوم لوط بودند در چهره جوانان زيبايى)بهسراغ حضرت لوط عليه السلام آمدند و او(كه آنها را نمىشناخت) از مشاهده آنان سخت ناراحتشد وقلبش پريشان گشت و(پيش خود گفت:)امروز روز سختى است،زيرا ممكن است،اين قومزشتسيرت،حرمت ميهمانهاى مرا نشناسند و قصد تجاوز به آنان را داشته باشند!، و لماجاءت رسلنا لوطا سىء بهم و ضاق بهم ذرعا و قال هذا يوم عصيب " (7) (و در اين هنگام،اشرار قوم با خبر شدند"و به سرعتبه سراغ او آمدند(و قصد سويىنسبتبه ميهمان او داشتند)و پيش از آن نيز اعمال بدى انجام مىدادند(و اين كار،يعنى،تجاوز به ميهمانان از آنها بعيد نبود!، و جاءه قومه يهرعون اليه و من قبل كانوا يعملونالسيئات... " (8) "حضرت لوط عليه السلام(بسيار ناراحتشد و با ايثار و فداكارى عجيب و يا به خاطر اتمامحجت)به آنها گفت:اين دختران منند كه براى شما پاكيزهترند(بياييد با آنها ازدواج كنيد و ازاعمال شنيع خود دستبرداريد.از خدا بترسيد و مرا در برابر ميهمانانم رسوا نسازيد،آيا يكانسان رشيد(و عاقل و با غيرت)در ميان شما نيست؟، قال يا قوم هؤلاء بناتى هن اطهرلكم فاتقوا الله و لا تخزون فى ضيفى ا ليس منكم رجل رشيد " (9) ولى آن قوم كثيف و زشتسيرت،نه تنها در برابر اين همه بزرگوارى حضرتلوط عليه السلام حياء نكردند،بلكه بىشرمانه پاسخ گفتند:"تو خود مىدانى،ما را به دختران توحقى نيست(و به جنس زن علاقهاى نداريم!)تو به خوبى مىدانى كه ما چه چيز مىخواهيم!، قالوا لقد علمت ما لنا فى بناتك من حق و انك لتعلم و ما نريد " (10) هنگامى كه قوم لوط،وقاحت را به آخرين درجه رساندند،حضرت لوط عليه السلام فريادزد و گفت:"اى كاش!قوت و قدرتى داشتم(تا شما خيرهسران را مجازات مىكردم)و اىكاش!تكيهگاه محكمى از قوم و عشيره و پيروان نيرومندى در اختيار من بود(تا به كمك آنهاشما منحرفان را سخت كيفر مىدادم، قال لو ان لى بكم قوة او ءاوى الى ركن شديد " (11) همان گونه كه در ادامه اين آيات آمده استحضرت لوط عليه السلام متوجه شد كه آنهافرستادگان پروردگارند،هيچ كس نمىتواند كمترين آسيبى به آنها برساند.فرشتگان بهحضرت لوط عليه السلام خبر دادند كه فردا صبح عذاب هولناكى به سراغ اين قوم مىآيد وشهرهاى آنها به كلى زير و رو مىشود و بارانى از سنگهاى آسمانى بر آنها فرومىريزد،به حضرت لوط عليه السلام دستور دادند كه شبانه به اتفاق خانوادهاش-به استثناىهمسرش كه از تقوا بىبهره بود-آن شهرها را ترك كنند كه صبحگاهان عذاب الهى فرامىرسد.
در پنجمين بخش از آيات،ضمن اشاره به مجازات شديد اين قوم ننگين زشتسيرتمىفرمايد:"قوم لوط،انذارها و هشدارهاى مكرر(پيامبرشان)را تكذيب كردند.ما بر آنها تندبادى كه ريگها را به حركت در مىآورد،فرستاديم(و همه را زير آن مدفون ساختيم)،جزخاندان لوط كه آنها را سحرگاهان نجات داديم،(به استثناى همسرش كه مشمول مجازاتقوم گنهكار شد)، كذبت قوم لوط بالنذر×انا ارسلنا عليهم حاصبا الا آل لوط نجيناهمبسحر " (12) ). البته اين بخشى از مجازات دردناك آنها بود،زيرا در قرآن آمده است كه:"نخستزلزلهاى-به امر ما-آمد و سرزمين آنها را زير و رو كرد،آن چنان كه قسمتهاى بالا در پايينو قسمتهاى پايين در بالا قرار گرفت، فلما جاء امرنا جعلنا عاليها سافلها. .. (13) )" "و بارانى از سنگ بر آنها فرو فرستاديم، ...و امطرنا عاليها حجارة من سجيل منضود " (14)
اين باران سنگ،ممكن استبخشى از سنگهاى سرگردان آسمانى بوده كه بهفرمان پروردگار الهى بر فراز آسمان شهر آنها ظاهر گشته و بر ويرانهها و اجساد بىجان آنان باريده است.
احتمال ديگر اين است كه"حاصب"به معناى"طوفان شن"باشد.اين طوفان گاهىتپههايى را از يك گوشه بيابان برداشته و به آسمان مىبرد،سپس در نقطهاى ديگر،مانندبارانى فرو مىريزاند،به طورى كه گاهى قافلهها،زير انبوهى از شن و ماسه مدفونمىگشت!
حال اين نكته قابل تامل است كه هر چند،گاهى طوفانهاى شن يا بارانهاى سنگدر جهان طبيعت روى مىدهد،ولى خداوند متعال فرمان داده بود كه اين حوادث درآن ساعت مخصوص و معين-كه فرشتگان حضرت لوط عليه السلام را خبر داده بودند-واقعگردد.
احتمال ديگرى نيز وجود دارد كه ممكن است،نخست زلزلهاى سهمگين،شهرهاىآنها را زير و رو كرده و سپس بارانى از سنگهاى آسمانى بر سرشان فرو ريخته و آنگاهطوفانى از شن،آثار آنها را محو و نابود كرده باشد كه اين عذابهاى سه گانه،بيانگرشدت خشم الهى،نسبتبه اين قوم رو سياه است.
در ششمين و آخرين بخش از آيات،ضمن اشاره فشرده و مختصر به تمام ماجراىقوم لوط-از آغاز تا پايان-مىفرمايد:"به خاطر آوريد"لوط"را،هنگامى كه به قوم خودگفت:آيا عمل شنيعى انجام مىدهيد كه هيچ كس از جهانيان پيش از شما آن را انجام ندادهبود؟!، و لوطا اذ قال لقومه ا تاتون الفاحشة ما سبقكم بها من احد من العالمين " (15)
آرى!شما از روى شهوت به سراغ مردان مىرويد،نه زنان،شما جمعيتتجاوزكارى هستيد،زيرا قوانين و سنتهاى الهى را رها كرده و راه انحراف را پيشگرفتهايد،راهى كه سبب نابودى نسل و شيوع انواع بيمارىهاى و مفاسد ديگر اجتماعىمىشود.
گر چه بيمارى وحشتناك"ايدز"يكى از هولناكترين بيمارىهاى عصر ما شناختهشده،ولى بعيد نيست كه اين بيمارى در آن زمان نيز وجود داشته و گروهى از قوم لوط بهآن گرفتار شده بودند.به همين علتخداوند حكيم و رحيم،اجساد آنها را زير خروارها سنگ و شن دفن كرد تا اين امر،هم درس عبرتى براى ديگران بوده و هم مايه نعمتى كههمان جلوگيرى از انتشار و سرايت اين بيمارى به ديگران بوده است.
به هر حال،آن قوم آلوده،به قدرى بىشرم بودند كه نه تنها به سخن حضرتلوط عليه السلام گوش ندادند،بلكه خواستار اخراج او و خاندانش-به جرم پاكى از آلودگىهاىشايع در ميانشان-از آبادىها شدند.قرآن كريم در ادامه اين آيات به آن اشاره دارد: وما كان جواب قومه الا ان قالوا اخرجوهم من قريتكم انهم اناث يتطهرون ". (16)
خداوند در ادامه اين آيات مىفرمايد: "ما لوط و خاندانش را-به جز همسرش كه از بازماندگان(در شهر)بود،نجات بخشيديم،سپس بارانى(از سنگ)بر آنها فرو فرستاديم(و همه را نابود كرديم و مدفون ساختيم).اكنونبنگر،سرانجام كار مجرمان چگونه بود، فانجيناه و اهله الا امراته كانت من الغابرين-وامطرنا عليهم مطرا فانظر كيف كان عاقبة المجرمين " (17) آرى!آنها چنان آلوده بودند كه بىگناهى و پاكدامنى را گناه مىدانستند!و پاكان رابه جرم پاكى محكوم به تبعيد و راندن از خانه و زندگيشان مىكردند.هر چند قبل ازانجام اين كار،به غضب الهى گرفتار و نابود شدند.
بخش مهمى از اين آيات،ضمن بيان عواقب هوسبازى و هوا پرستى و شهوترانى-بهمفهوم عام و خاصش-،اين عمل ناشايسته و پست اخلاقى را كه سرچشمه گناهان واثرات مخرب اجتماعى بىشمارى است،سخت نكوهش مىنمايد.
شهوت پرستى در روايات اسلامى اين مساله در منابع روايى اسلام،مورد توجه فراوان قرار گرفته است كه بيشتر آنهابيانگر هشدار،درباره پيامدهاى خطرناك آن است.اين احاديث تكان دهنده،هرخوانندهاى را تحت تاثير عميق قرار داده و روشن مىسازد كه آلودگى به"شهوت"-خواهبه مفهوم عام و خواه به مفهوم خاص آن-از موانع اصلى سعادت و كمال انسانها و از اسباب مهم گسترش گناه و جنايت در جامعه بشرى است كه در ذيل،به بعضى از آناحاديث اشاره مىشود:
1-پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايند:"ما تحت ظل السماء من اله يعيد من دون الله اعظمعند الله من هوى متبع،در زير آسمان معبودى جز خدا پرستيده نشده است كه در پيشگاهخدا،بدتر از هوا و هوسى باشد كه انسان را به دنبال خود مىكشاند." (18)
به اين ترتيب،روشن مىشود كه"شهوت"و هواى نفس از خطرناكترين عواملانحراف انسان به سوى زشتىهاست.
2-امام امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام مىفرمايند:"الشهوات سموم قاتلات،شهوتها،زهرهاى كشنده است" (19) (كه شخصيت و ايمان و مروت و اعتبار انسان را نابودمىسازد).
3-در حديث ديگرى از همان امام بزرگوار عليه السلام آمده است:"الشهوات مصائدالشيطان،شهوات دامهاى شيطان است." (20) (كه انسانها را به وسيله آن در هر سن و سالو در هر زمان و مكان صيد مىكند.)
4-همان حضرت عليه السلام در جاى ديگر مىفرمايند:"امنع نفسك من الشهوات تسلممن الآفات،اگر مىخواهيد از آفات در امان باشيد،خويشتن را از تسليم شدن در برابر شهواتبازداريد." (21)
5-در حديث ديگرى نيز از همان پيشواى پرهيزكاران جهان آمده است:"تركالشهوات افضل عبادة و اجمل عادة،ترك شهوتها،برترين عبادت و زيباترين عادتاست." (22)
6-امام صادق عليه السلام مىفرمايد:"من ملك نفسه اذا غضب و اذا رغب و اذا رهب و اذااشتهى،حرم الله جسده على النار، كسى كه به هنگام غضب و تمايل و ترس و شهوت،ملك نفس خويش باشد،خداوند جسد او را بر آتش دوزخ حرام مىكند. " (23)
7-امير مؤمنان على عليه السلام در حديث ديگرى مىفرمايند:"ضادوا الشهوة مضادةالضد ضده و حاربوها محاربة العدو العدو،با خواهشهاى نفسانى در تضاد باشيد،همچون تضاد دو ضد با يكديگر و با آن به پيكار برخيزيد(مانند)پيكار دشمن با دشمن." (24)
اين سخن با صراحت،اين حقيقت را بازگو مىكند كه"شهوت پرستى"درست مقابل"سعادت"و خوشبختى انسان قرار گرفته است. پيامدهاى شهوتپرستى در كلام امير مؤمنان على عليه السلام
درباره پيامدهاى شهوت پرستى و پيروى از هواى نفس،تعبيرات دقيق،حساب شدهو تكان دهندهاى در احاديث اسلامى ديده مىشود كه در اين بحث تنها به كلام پيشواىمتقيان حضرت على عليه السلام اشاره مىشود:
1-امير مؤمنان على عليه السلام مىفرمايند:"اهجروا الشهوات فانها تقودكم الى ركوبالذنوب و التهجم على السيئات،از شهوات سركش بپرهيزيد كه شما را به ارتكاب انواعگناهان و هجوم بر معاصى مىكشاند." (25)
2-اين مساله گاهى به قدرى شديد مىشود كه به كلى دين انسان را بر باد مىدهد،چنان كه در حديث ديگرى مىفرمايند:"طاعة الشهوة تفسد الدين،فرمانبردارى ازشهوات نفسانى،دين انسان را فاسد مىكند." (26)
3-آن حضرت در تعبير ديگرى مىفرمايند:"طاعة الهوى تفسد العقل،هوا پرستى عقل انسان را فاسد مىكند." (27)
4-در جاى ديگر مىفرمايند:"الجاهل عبد شهوته،انسان نادان بنده شهوت خويشاست" (28)
يعنى،انسان جاهل مثل برده خوار و ذليلى است كه در برابر شهوت خويش،هيچ اختيارى از خود ندارد.
5-در تعبير ديگر مىفرمايند:"عبد الشهوة اسير لا ينفك اسره،برده شهوت چنان اسير است كه هرگز روى آزادى را نخواهد ديد." (29)
6-آن حضرت عليه السلام در اين كه سرانجام"شهوت پرستى"،رسوايى است،مىفرمايند:"حلاوة الشهوة ينغصها عار الفضيحة،شيرينى شهوت را ننگ رسوايى از ميانمىبرد." (30)
7-در تعبير ديگرى،شهوت پرستى را كليد انواع شرها مىدانند:"سبب الشر غلبةالشهوة (31) سبب شر،غلبه شهوت است."
با توجه به اين كه"الشر"با الف و لام جنس و به صورت مطلق ذكر شده است،معناىعموم را مىرساند كه اين امر بيانگر آن است كه"شهوت پرستى"،سرچشمه تمام شرها وبدبختىهاست.
8-در جاى ديگر ضمن اشاره به اين نكته كه غلبه هوا و هوس،سبب بسته شدنراههاى سعادت بشرى شده و او را در گمراهى نگاه مىدارد،مىفرمايند:"كيف يستطيعالهدى من يغلبها الهوى،چگونه مىتواند انسان به هدايتبرسد،در حالى كه هواى نفس براو غالب گرديده است." (32)
9-آن حضرت در سخن ديگرى،غلبه شهوات را باعث تضعيف شخصيت انسانمىدانند:"من زادت شهوته قلت مروته، كسى كه شهوات او فزونى يابد،شخصيت انسانىاو كم مىشود." (33)
10-در بيان ديگرى به اين حقيقت اشاره مىكند كه راه بهشت،راه"شهوت پرستان"
نيست:"من اشتاق الى الجنة سلا عن الشهوات،كسى كه مشتاق بهشتباشد بايدشهوت پرستى را فراموش كند" (34)
11-در جاى ديگر اين نكته را گوشزد مىكند كه حكمت و آگاهى با شهوت پرستىسازگار نيست:"لا تسكن الحكمة قلبا مع شهوة،حكمت و دانش در قلبى كه جاىشهوت پرستى است،ساكن نمىشود." (35)
آثار زيانبار شهوت پرستى از بحثهاى قبل روشن شد كه"شهوت"داراى مفهوم عام و وسيعى بوده و شاملهر گونه دوست داشتن،تمايل و رغبتبه درك لذت و خواهش نفس مىشود.بدون اينكه اختصاص به شهوت جنسى داشته باشد،گرچه گاهى در خصوص شهوت جنسى نيز بهكار رفته است.
در قرآن مجيد نيز اين مفهوم در يازده مورد به صورت عام استفاده شده است و تنهادر دو مورد در معنى خاص آن به كار رفته است.در روايات اسلامى و كلمات علماىاخلاق نيز اغلب در مفهوم عام به كار رفته كه در مقابل آن واژه"عفت"به معنى خويشتندارى و چشم پوشى از لذايذ گناه آلوده مادى به كار مىرود.
اين مفهوم بيشتر در موارد منفى به كار مىرود،اما گاهى در موارد مثبت نيز به كاررفته است،مانند،آن جايى كه خداوند خطاب به بهشتيان مىفرمايد:"... و لكم فيها ماتشتهى انفسكم ...،هر چه را دوستبداريد و به آن تمايل داشته باشيد،در بهشتبراى شمافراهم است" (36) يا آن جايى كه مىفرمايند:"... فيها ما تشتهيه الانفس و تلذ الاعين ...،دربهشت آنچه دلها مىخواهد و چشم از آن لذت مىبرد،موجود است." (37)
به هر حال اين واژه،بيشتر داراى بار منفى بوده و در مواردى كه هوا و هوس افراطىبر انسان چيره گشته و تمايلات ويرانگر و گناه آلود بر تمام وجودش مستولى گردد بهكار مىرود.
اين واژه و مشتقات آن،در قرآن مجيد،سيزده مورد به كار رفته كه شش مورد آنداراى مفهوم مثبت و هفت مورد آن داراى مفهوم منفى است.
به هر حال"شهوت"به هر معنى كه باشد،هرگاه مفهوم خاص آن كه همانخواستهاى افراطى و شهوانى است مورد نظر باشد،آثار زيانبارى به دنبال خواهدداشت كه به وضوح قابل مشاهده است كه ضمن توجه به رواياتى كه در فصل قبلآورديم،بايد اذعان داشت كه سر تا سر تاريخ نيز مملو از پيامدهاى نامطلوبشهوت پرستىهاست كه به طور خلاصه مىتوان به عناوين زير،اشاره كرد:
1-آلودگى به گناه
شهوت پرستى انسان را به سوى انواع گناهان مىكشاند و در واقع يكى ازسرچشمههاى اصلى گناه و معصيت و نافرمانى خدا محسوب مىگردد،زيرا چشم وگوش انسان را بسته و به مصداق حديث نبوى"حبك للشىء يعمى و يصم (38) "آدمى راكور و كر كرده و قدرت درك واقعيتها را از او مىگيرد و در چنين حال،زشتىها درنظر او زيبا و زيبايىها در نظر او زشت و بىرنگ مىشود.
به همين دليل،در روايات سابق(روايت هشتم)خوانديم كه امير مؤمنان عليه السلام دربارهپيروى از شهوات هشدار داده و مىفرمايد:"از شهوات سركش بپرهيزيد كه شما را بهارتكاب انواع گناهان مىكشاند."
در حديث دهم،از همان حضرت نيز به اين نكته اشاره شد كه:"هواپرستى عقلانسان را فاسد مىكند"و در حديث نهم نيز فرمودند(اگر شهوت پرستى تشديد شود):"دينانسان را بر باد مىدهد و حتى انسان را به بت پرستى مىكشاند."در اين رابطه مفسران وارباب حديث،در ذيل آيات 16 و 17 سوره حشر،داستانى درباره عابدى از قومبنى اسرائيل به نام"برصيصا"آوردهاند كه شاهد زندهاى براى اين مدعاست،داستانگر چه معروف است،اما تكرارش خالى از صواب نيست: ...مرد عابد بنى اسرائيلى به خاطر سالها عبادتش،به آن حد از مقام قرب الهىرسيده بود كه بيماران با دعاى او لامتخود را باز مىيافتند و به اصطلاح مستجابالدعوة شده بود.
روزى،زن جوان زيبايى را كه بيمار بود،نزد او آوردند و به اميد شفاء در عبادتگاهاو گذاردند و رفتند.
شيطان به وسوسه آن عابد مشغول شد و آن قدر صحنه گناه را در نظرش زينت داد كهعنان اختيار را از كف او ربود،آن چنان كه گويا عابد كر و كور گشته و همه چيز را بهدست فراموشى سپرده است.ديرى نپاييد كه آن عابد دامان"عفت"خويش را به گناهبيالود.پس ارتكاب گناه به خاطر اين كه احتمال داشت آن زن باردار شود و موجب رسوايى او گردد،باز شيطان و هواى نفس به او پيشنهاد كرد كه زن را به قتل رسانده و درگوشهاى از آن بيابان وسيع دفن كند. هنگامى كه برادران دختر،به سراغ خواهر بيمار خويش آمدند و عابد اظهاربىاطلاعى كرد،آنان نسبتبه عابد مشكوك گشته و به جستجو برخاستند و پس ازمدتى،سرانجام جسد خونين خواهر خويش را در گوشه بيابان از زير خاك بيرون كشيدند.
اين خبر در شهر پيچيد و به گوش امير رسيد.او با گروه زيادى از مردم به سوىعبادتگاه آن عابد حركت كرد تا علت اين قتل را بيابد.هنگامى كه جنايات آن عابدروشن شد،او را از عبادتگاهش فرو كشيدند تا بر دار بياويزند.
در ادامه اين حكايت آمده است:هنگامى كه عابد در كنار چوبه دار قرار گرفت،شيطان در نظرش مجسم شد و گفت:من بودم كه با وسوسههاى خويش تو را به اين روزانداختم،حال اگر آنچه را كه من مىگويم،اطاعت كنى،تو را نجات خواهم داد.
عابد گفت:چه كنم؟
شيطان گفت:تنها يك سجده براى من كافى است.
عابد گفت:مىبينى كه طناب دار را بر گردن من افكندهاند و من در اين حال توانايىسجده بر تو را ندارم.
شيطان گفت:اشارهاى هم كفايت مىكند.
عابد بيچاره نادان،پس از اين كه با اشاره،سجدهاى بر شيطان كرد،طناب دار گلويشرا فشرد و او در دم جان سپرد.
آرى!شهوت پرستى باعثشد تا آن عابد،ابتدا به زنا آلوده شود و سپس قتل نفسانجام دهد و بعد دروغ بگويد و سرانجام مشرك گردد و بدين ترتيب محصول سالهاعبادت او بر باد رفته و نزد خاص و عام رسوا شود.
همه رنج جهان از شهوت آيد كه آدم زان برون از جنت آيد (39)
منبع: مجمع جهانی شیعه شناسی