وفاي به عهد و عاقبت عهد شکني
وفاء از ريشه «وفي» و به معناي چيزي را به تمام و كمال رساندن است. حفظ و نگهداري پي درپي از چيزي را نيز، عهد گويند. در نتيجه، وفاي به عهد بدين معناست كه عهد بدون كم و كاست و مطابق وعده انجام شود. (المفردات في غريب القرآن، حسين بن محمد راغب اصفهاني، ص ۸۷۸، ۵۹۱؛ قاموس قرآن، علي اكبر قرشي، ج۸، ص۲۳۰)
● وفاي به عهد در قرآن
واژه «عهد» در قرآن به سه معنا به كار رفته است:
الف) گاهي به معناي سفارش و تاكيد كردن به كار رفته كه لازمه آن امر و فرمان است. در اين باره مي توان به آيه ۶۰ سوره يس اشاره كرد كه خداوند مي فرمايد: «اي فرزندان آدم! مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را نپرستيد؟ زيرا وي دشمن آشكار شماست.»
ب) در بعضي موارد نيز، كلمه عهد به معناي يكي از مناصب الهي و مقامات آسماني است كه به كسي داده مي شود؛ مانند منصب نبوت و امامت. در اين باره مي توان به آيه ۱۲۴ سوره بقره اشاره كرد كه حق تعالي در اين آيه مي فرمايد: «پيمان من ]كه امامت و پيشوايي است[ به ستمكاران نمي رسد.»
ج) در برخي موارد نيز، عهد به معناي قرارداد دو طرفه آمده است كه اصطلاحا به آن معاهده گفته مي شود. عهد به اين معنا گاهي بين دو نفر، دو گروه، دو جامعه، جامعه و فرد، جامعه و گروه، گروه و فرد و گاهي نيز بين خدا و انسان تحقق مي يابد. در اين باره مي توان به آيه ۲۳ سوره احزاب اشاره كرد كه خداوند مي فرمايد:
«از مؤمنان مرداني هستند كه به آنچه با خدا بر آن پيمان بستند ]و آن ثبات قدم و دفاع از حق تا نثار جان بود[ صادقانه وفا كردند.»
بيش ترين كار برد عهد در قرآن كريم به معناي سوم عهد اختصاص دارد كه از زواياي مختلف اخلاقي، فقهي و حقوقي به بررسي آن پرداخته شده است. وفاي به عهد نيز، مربوط به بعد اخلاقي معاهدات است.
تعابير ديگري كه در قرآن براي عهد به كار رفته، واژه هايي نظير «عقد»، «ميثاق»، «وعده» و «بيعت» است كه رايج ترين واژه در اين رابطه، خود واژه عهد است. تعابيري هم كه براي پاي بندي به عهد در آيات قرآن به كار رفته، واژه هايي نظير «وفا» و «رعايت» است كه بيش از همه وفا كاربرد دارد. (اخلاق در قرآن، محمدتقي مصباح يزدي، ج۳، صص۱۸۲ ۱۷۶)
● اهميت وفاي به عهد
وفاي به عهد، يكي از بديهي ترين ارزش هاي اجتماعي است كه مقبوليت عمومي دارد. در واقع، حسن وفاي به عهد و قبح عهدشكني از امور فطري است كه براي هر انساني قابل فهم است. به عبارتي ديگر، انسان براي درك حسن وفاي به عهد و قبح عهدشكني، به راهنمايي شرع و اقامه برهان نياز ندارد.
به همين جهت، زماني كه به تاريخ جوامع مي نگريم، به وضوح مشاهده مي كنيم كه پاي بندي به معاهدات، يكي از اصول اخلاق اجتماعي مورد توجه آن ها بوده است. در حقيقت، هيچ اجتماعي راه زندگي اجتماعي و پيشرفت به سوي مقاصد خود را، جز به وسيله پاي بندي به معاهدات هموار نمي بيند.
حضرت علي(ع) در اين رابطه مي فرمايند: هيچ موضوعي همانند وفاي به عهد در ميان مردم با تمام اختلافاتي كه دارند، مورد اتفاق نيست. حتي مشركان هم، پيمان ها را در ميان خود محترم مي شمردند، زيرا عواقب پيمان شكني را دريافته بودند. (نهج البلاغه، نامه ۵۳)
قرآن نيز، به اين دليل كه متعرض اصلاح زندگي اجتماعي بشر شده، همان گونه كه به اصلاح زندگي افراد اهتمام نموده است، به طور گسترده به بيان اهميت وفاي به عهد پرداخته است. آيات پيرامون اين بحث را مي توان به دو دسته تقسيم كرد: دسته اول، آياتي هستند كه به طور مستقيم اهميت وفاي به عهد را مطرح مي كنند و دسته دوم به طور غيرمستقيم به بيان اين مطلب پرداخته اند.
الف) دسته اول؛ آياتي كه به طور مستقيم اهميت وفاي به عهد را مطرح مي كنند. در اين آيات با روش هاي گوناگون به اهميت اين موضوع اشاره شده است. اين روش ها عبارتند از: توصيه اكيد به وفاي به عهد، ذكر وفاي به عهد به عنوان صفت برجسته انسان مؤمن و ذكر وفاي به عهد به عنوان يكي از اساسي ترين صفت نيكوكاران.
۱) توصيه اكيد به وفاي به عهد: آيات بسياري در قرآن وجود دارد كه به شكل عام يا خاص، نسبت به وفاي به عهد توصيه اكيد كرده است. مهم ترين آيه اي كه مي توان در اين رابطه نام برد، آيه ۳۴ سوره اسراء است. خداوند در اين آيه مي فرمايد:«به پيمان ]خود [ وفا كنيد، زيرا كه از پيمان پرسش خواهد شد.» «عهد» در اين آيه، مطلق آمده، در نتيجه عموميت را مي رساند و حكم آيه، همه عهدها را در برمي گيرد. (تفسير آسان، محمدجواد نجفي خميني، ج۱۰، ص۳۹؛ تفسير نور، محسن قرائتي، ج۷، ص۵۷)
با توجه به اين آيه و آياتي نظير آن، به وضوح مشاهده مي شود كه قرآن كريم نسبت به وفاي به عهد در همه معاني و مصاديقي كه دارد، توصيه اكيد فرموده است. چه وفاي به عهد به نفع صاحب عهد باشد يا به ضرر او، چه طرف مقابل مشرك باشد يا مسلمان، چه عهد بزرگ و مهم باشد يا كوچك و بي اهميت. خلاصه آن كه قرآن وجوب وفاي به عهد را به طور مطلق دستور داده و تحت هيچ شرايطي و با هيچ عذر و بهانه اي، نقض آن را جايز ندانسته است. مگر جايي كه عدالت، نقض عهد را حكم كند.
مساله عهد و پيمان، بيش از هر سوره اي، در سوره توبه مورد بحث و توجه قرار گرفته است. بيش از ده آيه از اول اين سوره، مربوط به مساله عهد است. آن گونه كه سياق آيات نشان مي دهد، اين آيات بعد از فتح مكه نازل شده اند. بعد از آن كه خداي تعالي در آن روز مشركان را خوار كرد و قوت و شوكتشان را از بين برد، در اين آيات بر مسلمانان واجب كرده كه سرزمين تحت تصرف خود را از پليدي شرك پاك كنند. به همين منظور، خون مشركان را بدون هيچ قيد و شرطي هدر كرده، مگر اين كه ايمان آورند. با اين همه تهديد، جمعي از مشركان را كه بين آن ها و مسلمانان عهدي برقرار شده و عهد خود را نشكسته اند، استثناء كرده و فرموده كه متعرض آن ها نشوند و اجازه هيچ گونه آزار و اذيت آنان را به مسلمانان نداده است. حتي به مسلمين دستور مي دهد كه عهد آنان را تا پايان موعد مقرر محترم شمارند. با اين كه روزگار، روزگار ضعف مشركين و قوت شوكت مسلمين بود و هيچ عاملي نمي توانست مانع از آزار و اذيت مسلمانان شود. همه اين ها به خاطر احترامي است كه قرآن براي عهد و پيمان قائل است. (الميزان في تفسير القرآن، محمدحسين طباطبايي، ج۵، ص۱۶۰)
۲) ذكر وفاي به عهد به عنوان صفت برجسته انسان مومن: خداوند در آيات نخستين سوره مومنون، برجسته ترين صفات مومنان را بيان مي كند. اين صفات نشانگر رفتاري ريشه دار و ژرف در شخصيت مومنان است. در اين آيات به شش صفت از مهم ترين و اساسي ترين صفات آنان اشاره شده كه در بيان پنجمين صفت از اوصاف آن ها در آيه ۸ آمده: «و آنان كه امانت ها و پيمان ها را رعايت مي كنند.» (تفسير هدايت، مترجمان، ج۸، ص ۱۵۳ ۱۴۶)
ذكر وفاي به عهد به عنوان صفت برجسته يك انسان مومن در قرآن و قرار گرفتن اين صفت در كنار ديگر اوصاف اساسي او نظير خشوع در نماز، روي گرداني از كارهاي لغو، پرداخت زكات، پاكدامني و محافظت بر نمازها، نشان دهنده اهميت والاي وفاي به عهد است.
۳) ذكر وفاي به عهد به عنوان يكي از اساسي ترين صفت نيكوكاران: در آيه ۱۷۷ سوره بقره، پانزده صفت نيك در قالب اصول مهم اعتقادي، عملي و اخلاقي براي نيكوكاران واقعي بيان شده است. در بخش اعتقاد به مساله ايمان به خدا، فرشتگان، انبياء، قيامت و كتب آسماني اشاره شده و در بخش عمل به برپايي نماز، پرداخت زكات، آزاد نمودن بردگان و صبر اشاره گرديده است. در قسمت اخلاقي نيز، وفاي به عهد و دل كندن از ماديات و ترحم به فقرا، به عنوان اصول اين بخش معرفي شده اند. (تفسير نور، محسن قرائتي، ج ۱ ص ۲۷۰)
ذكر وفاي به عهد به عنوان يكي از اصول اخلاق نيكوكاران واقعي و قرارگرفتن اين شاخصه مهم اخلاقي در كنار اساسي ترين مسائل اعتقادي و عملي، نشان دهنده جايگاه ويژه وفاي به عهد است.
● برخورد با عهدشكنان
دسته دوم؛ آياتي كه به طور غيرمستقيم بيانگر اهميت وفاي به عهد هستند. در اين آيات نيز، با روش هاي گوناگوني به طور غيرمستقيم به اهميت اين موضوع اشاره شده است. اين روش ها عبارتند از: سرزنش عهدشكنان، برخورد شديد با عهدشكنان و بيان پيامدهاي سوء عهدشكني.
۱) سرزنش عهد شكنان: خداوند در آيات بسياري عهدشكنان را مورد ملامت و سرزنش قرار مي دهد. مثلا در آيه ۲ و ۳ سوره صف مي فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورديد، چرا چيزي مي گوييد كه انجام نمي دهيد؟ نزد خدا سخت ناپسند است كه چيزي را بگوييد و انجام ندهيد.» با توجه به سخني از حضرت علي (ع) مي توان فهميد كه منظور از سخنان بي عمل در آيه، عهدشكني است. (نهج البلاغه، نامه ۵۳)
گاهي اوقات، لحن آيات در مقام سرزنش عهدشكنان از اين هم خشن تر مي شود مثلا در نخستين آيه از سوره توبه كه به علامت خشم و غضب الهي و سنگيني گناه عهد شكني بدون «بسم الله الرحمن الرحيم» آغاز شده، مسأله نقض عهدگروهي از مشركين به عنوان يك گناه كبيره و كاري بسيار ناپسند كه موجب برائت خدا و رسول است، مطرح شده است. (اخلاق در قرآن، محمدتقي مصباح يزدي، ج ۳، ص ۱۸۹)
در آيه ۵۶ سوره انفال نيز، خداوند بدترين جنبندگان را كساني معرفي مي كند كه كفر ورزيدند و پي در پي عهد خود را مي شكنند.
از رهگذر اين آيات كه با گزنده ترين تعابير، عهدشكنان را مورد نكوهش قرار مي دهد، قبح شديد عهدشكني و ارزش و اهميت وفاي به عهد، آشكار مي شود.
۲) برخورد شديد با عهدشكنان: از جمله برنامه هاي اصولي قرآن، مبارزه با ظلم و ريشه كن كردن آن در هر لباس و به هر شكلي كه هست، مي باشد. بي ترديد، عهدشكني از مصاديق بارز ظلم و تجاوز به حقوق ديگران است. به همين جهت، در قرآن حكم شده كه اگر يكي از طرفين معاهده بدون هيچ مجوزي معاهده را نقض كرد، آن معاهده ملغي و باطل است. به طرف مقابل نيز اجازه داده شده كه به همان مقدار كه به حق او تجاوز شده، به حق طرف مقابل تجاوز نمايد. (الميزان في تفسيرالقرآن، محمدحسين طباطبايي، ج۵، ص ۱۶۰)
ذكر اين نكته نيز ضروري است كه ميزان و چگونگي تجاوز به حق ناقض عهد، به وسيله احكام شرعي مشخص مي شود كه در معاهدات مختلف، حكم آن متفاوت است. براي نمونه، مي توان به ماجراي معاهده مشركين با مسلمانان اشاره كرد كه در آيات نخستين سوره توبه، مفصل درباره نقض اين معاهده توسط مشركين و چگونگي رفتار مسلمانان با آن ها بحث شده است.
ماجرا از اين قرار بود كه گروه هايي از غيرمسلمانان در حديبيه و مانند آن، پيمان ترك مخاصمه با رسول خدا(ص) بسته بودند. اما پس از مدتي، بعضي از گروه هاي مشركين يك جانبه و بدون هيچ مجوزي پيمانشان را نقض نمودند. زماني كه مشركين بدون اعلام قبلي معاهده اي را كه هنوز وقت آن به سر نرسيده بود نقض كردند، خداوند نيز با لحن بسيار تند، الغاي آن معاهدات را اعلام كرد. سپس چهار ماه براي آن ها مهلت قرار داد كه در كار خود فكر كنند و آخرين رأي خود را با آزادي هر چه تمام تر اعلام دارند. اگر در اين مدت ايمان آورند، نجات مي يابند و اگر نه بايد خود را آماده پيكار با مسلمانان كنند. اين فرمان در مراسم برائت از مشركين در سال نهم هجرت، به دستور پيامبر و توسط حضرت علي(ع) اعلام شد. (تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي و همكاران، ج ۷، ص ۲۸۲، ۲۷۵)
در آياتي نظير آيه ۵۷ سوره انفال، خداوند در رابطه با كساني كه مدام با مسلمانان عهد مي بندند ولي آن را نقض مي كنند، دستور برخورد شديدتري مي دهد. خداوند در اين آيه به پيامبر دستور مي دهد كه اگر آنان را در ميدان جنگ يافتي، آن چنان آن ها را درهم بكوب كه جمعيت هايي كه پشت سر آن ها قرار دارند عبرت گيرند و پراكنده شوند و عرض اندام نكنند.
لحن شديد اين آيات در رابطه با عهدشكنان، حاكي از اهميت ويژه وفاي به عهد و احترام به معاهدات است.
۳) بيان پيامدهاي شوم عهدشكني: يكي از روش هايي كه در قرآن براي نشان دادن اهميت وفاي به عهد به كار رفته، بيان پيامدهاي سوءعهدشكني است. از خلال آيات قرآن به دست مي آيد كه عهدشكني پيامدهاي شوم گمراهي، قساوت، خيانت و دروغ، شرمساري، بي اعتمادي، جنگ و خونريزي، فرجام بد، لعنت، عذاب و انحطاط را به دنبال دارد. (فروغ بي پايان، عبدالمجيد معاديخواه، ص ۲۰۳)
● فلسفه احترام به معاهدات
در سوره اعراف، بعد از اشاره به سرگذشت دردناك اقوام پيشين و بيان بخشي از نقاط ضعف و انحراف آن ها، در آيه ۱۰۲ آمده: «و در بيشتر آن ها عهدي ]استوار[ نيافتيم و بيشترشان را جدا نافرمان يافتيم.» در رابطه با اين كه مقصود از عهد در اين آيه چيست، مفسران اقوال زيادي ذكر كرده اند.
اما نكته، قابل توجهي كه آيه درصدد بيان آن است اين كه مساله پيمان شكني و عدم پاي بندي به عهدها، يكي از عوامل مهم در بدبختي همه امت ها بوده است. (اخلاق در قرآن، ناصر مكارم شيرازي و همكاران، ج ۳، ص ۲۵۲).
آن چه كه زيربناي حيات اجتماعي را در زمينه هاي گوناگون خانوادگي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي و ... تشكيل مي دهد، معاهدات است. اگر اين معاهدات به استحكام خود باقي بمانند، جامعه به سمت پيشرفت حركت كرده و در نتيجه حيات آن برقرار مي ماند. ولي اگر در استحكام معاهدات، تزلزلي به وجود آيد. جامعه به سمت انحطاط سوق مي يابد و در نتيجه حيات آن مختل مي شود.
عهدشكني عامل بسيار مهمي براي ايجاد تزلزل در استحكام معاهدات است. زماني كه عهدشكني منش و رفتار جامعه اي گردد، دروغ و خيانت در ميان آنها رواج مي يابد. درنتيجه، افراد جامعه نسبت به يكديگر بدبين و بي اعتماد مي شوند. اين امور، افراد جامعه را از هم جدا كرده و اتحاد آنها را از بين مي برد.
علاوه بر اين هرج و مرج، دشمنان نيز فرصت را مغتنم شمرده و از اين تفرقه استفاده مي كنند و به آساني برچنين جامعه اي مسلط مي شوند. چه بسا كه دراين ميان، جنگ و خونريزي و ويراني شهرها و روستاها نيز اتفاق بيفتد.
بديهي است كه چنين جامعه اي هرگز قادر نخواهد بود كه از دستاوردهاي كنوني خويش دفاع كند، چه رسد به اين كه به سمت پيشرفت حركت نمايد. درنتيجه، اين جامعه به سمت نابودي سوق مي يابد.
نابودي حيات جامعه، نابودي حيات افراد را نيز به دنبال خواهد داشت. زيرا حيات جوامع و افراد، به طور غيرقابل انكاري درهم تنيده است. درحقيقت، عهدشكنان با نقض معاهدات، آتشي را برپا مي كنند كه نه تنها ديگران درآن آتش مي سوزند، بلكه عاقبت نيز خودشان در آن گرفتار خواهند شد. به همين جهت، قرآن عهدشكني را نوعي حماقت معرفي كرده است. زيرا هيچ انسان عاقلي، تيشه بر ريش، خود نمي زند.
● ارتباط ايمان و وفاي به عهد
همان گونه كه بيان شد، در بعضي از آيات نظير آيه ۸سوره مؤمنون، وفاي به عهد به عنوان يكي از اوصاف لازم و برجسته انسان مؤمن معرفي شده است. اما در بعضي از آيات ديگر نظيرآيه ۳ سوره صف، خداوند عهدشكناني را با عنوان مؤمن مورد خطاب قرارداده و آنها را به خاطر عهدشكني ملامت مي كند.
حال ممكن است اين سؤال پيش آيد؛ اگر وفاي به عهد از اوصاف برجسته يك انسان مومن است، چرا خداوند در بعضي از آيات، عهدشكناني را مؤمن ناميده و آنها را به خاطر عهدشكني هايشان ملامت مي كند؟
درپاسخ به اين سؤال ابتدا بايد بگوييم كه با توجه به آيات فراوان و اقوال مفسرين، ايمان داراي مراتبي است كه اين مراتب با وفاي به عهد، ارتباط كاملا مستقيمي دارد. به عبارت ديگر، هر چه انسان از مراتب بالاتري از ايمان برخوردار باشد، ميزان پاي بندي او به معاهدات نيز بيشتر خواهد بود. اما هرچه از مراتب پايين تري از ايمان برخوردار باشد، به همان اندازه ميزان پاي بندي او به معاهدات نيز كم تر مي شود.
آن دسته از آيات كه وفاي به عهد را از اوصاف لازم و برجسته يك انسان مؤمن معرفي مي كند، درصدد توصيف مؤمنان راستين است. مؤمناني كه از درجات بالاي ايمان برخوردارند و اقوالشان با كردارشان هماهنگ شده است. مكررا در آيات قرآن مشاهده مي شود كه خداوند چنين افرادي را مدح و ثنا مي كند.
اما آن دسته از آيات كه عهدشكنان را مؤمن ناميده، درصدد توصيف مؤمنان ضعيف الايمان است. مؤمناني كه از مراتب پاييني از ايمان برخوردارند و هنوز سخنانشان با عملشان هماهنگ نشده است. مكررا درآيات قرآن مشاهده مي شود كه خداوند چنين افرادي را به خاطرعهدشكني هايشان مورد ملامت و سرزنش قرار مي دهد. حتي گاه چنين افرادي را منافق مي نامد. زيرا از نظر قرآن عهدشكني نشانه بارزي از وجود نفاق در آدمي است. (الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبايي، ج ۱۴، ص۲۹۰؛ اخلاق درقرآن، محمد تقي مصباح يزدي، ج ۳، ص ۱۸۳)
اين سخن قرآن در روايات معتبر كه قرائن قطعي براي تفسير آيات قرآن هستند نيز منعكس شده است. در روايتي از پيامبر (ص) وارد شده كه فرمودند: هرگاه سه خصلت در وجود كسي باشد، او منافق است. هرچند كه روزه بگيرد و نماز هم بخواند. يكي از اين سه خصلت كه حضرت براي چنين شخصي بيان مي كند، عهدشكني است. (الكافي، شيخ كليني، ج ۲، ص ۲۹۰)