عملی که ثوابش بهشت است!
جامعه ما با باوری که نسبت به شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» پیدا کرده است باید وقت بیشتری برای همان یک یا دو فرزند خانه خود داشته باشد، اما حقیقت آن است که این شعار خودخواهانه، آغازی برای فرار از مسئولیت ها شده و توجیهی برای فدا کردن همه چیز برای به دست آوردن آسایش و آرامش شخصی گشته است .
شادی
در دنیای پر هیاهوی کنونی کمتر کسی را می توان یافت که حال و حوصله سر و کله زدن با بچه ها را داشته باشد. معمولا مردم به قدری در کارهای خود غرق شده اند که گاه حتی تحمل یکدیگر را هم ندارند. دیگر چه برسد به کودکی که می خواهد پا را از خطوط عادی ترسیم شده توسط بزرگتر ها فراتر نهد و دنیای به ظاهر منظم آنها را بر هم بریزد.
مشغله های فراوان مردم دنیای امروز دیگر اعصابی برای ارتباط با موجودی که گویا زبانش با زبان بزرگتر ها متفاوت است و رفتارش با جنس رفتار آنها فرق می کند، باقی نمی گذارد. بسیاری از مردم دنیای ماشینی حتی تحمل فرزندان خود را هم ندارند و صبح به صبح آنها را به مهد کودک ها می سپارند و عصر به عصر برای فرار از رویارویی با این موجود خارق العاده انتظار صبح دیگری را می کشند تا او را دوباره به دیگران بسپارند و از مسئولیتی که بر دوش می کشند، بگریزند. دیگر چه برسد به اینکه با دیگر کودکان جامعه ارتباط بر قرار کنند و خوش و بشی هم با آنان داشته باشند.
اگر چه جامعه ما با باوری که نسبت به شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» پیدا کرده است باید وقت بیشتری برای همان یک یا دو فرزند خانه خود داشته باشد، اما حقیقت آن است که این شعار خودخواهانه، آغازی برای فرار از مسئولیت ها شده و توجیهی برای فدا کردن همه چیز برای به دست آوردن آسایش و آرامش شخصی گشته است.
اما در این میان گروهی از افراد جامعه هستند که نه تنها از رویارویی با کودکان، فراری نیستند بلکه مسیر زندگی خود را به این سو سوق داده اند و کار و تلاش خود را «تربیت» و «شادمانی» نونهالان جامعه قرار داده اند.
مرد و زن هایی که گاه صبح تا به غروب با بچه ها و نوگلان گونه گون مردم، سر و کله می زنند و از این تعامل به ظاهر دشوار لذت هم می برند. به راستی اگر انسان روحی لطیف نداشته باشد، آیا خواهد توانست با غنچه های پرطراوت زندگی همنشین شود و استعدادهای نهفته آنان را شکوفا سازد؟
شادمان سازی کودک شاد کردن دل کودکان آنقدرها هم مشکل نیست. چراکه طبیعت کودک با طراوت و شادابی عجین است و به راحتی می توان شکفتن غنچه لبخند را بر روی لبهای او نظاره کرد. اما همین کار به ظاهر ساده راه و رسم ویژه خود را می طلبد و زبان و ادبیات و روش و منش مخصوص به خود را می خواهد.
ارزش کار کسی که برای خنداندن شکوفه ها از هیچ کاری دریغ نمی کند و در برابر چشم های فراوان مردم، صدای اسب و کلاغ و الاغ در می آورد، چه اندازه است؟ آیا در دنیای فانی میزانی برای ارزش گذاری آنها که در راستای تربیت و دانش افزایی کودکان جامعه، یک روز گوسفند می شوند و یک روز بزغاله، یک روز سگ می شوند و روز دیگر غورباغه، وجود دارد؟
در بسیاری از موارد لطیفه ها و جوک هایی که ما بزرگترها را مدتها می خنداند و سرمان را گرم می کند به هیچ وجه برای آنها سرگرم کننده نیست و بالعکس بسیاری از لطایفی که به مذاق او خوش می آید و با شنیدن آنها از خنده روده بر می شود به هیچ وجه برای ما خنده دار نمی باشد. پس باید برای شاد کردن دل کودک، فرآیند همانند سازی را در پیش رو گرفت و فکر و ذهن خود را با او هماهنگ نمود. چه زیبا فرموده است پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که:
«مَن كانَ عِندَهُ صَبِیٌّ فلْیَتَصابَ لَهُ.»(من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 483)؛ «هر كس كودكى دارد، باید با او كودكانه رفتار كند.»
روشن است که برای آنکه بتوانیم رفتار کودکانه داشته باشیم باید از بلندای شخصیت خود فرود آییم و همچون کودکان بدون هیچ معذوریت ساده و بی پیرایه رفتار کنیم. چنین کاری برای بسیاری از افراد دشوار است. انسانی که صبح تا به شب تعظیم دیگران را در برابر خود می بیند و همیشه از بالای عینک به دیگران نگاه می کند چگونه می تواند در یک لحظه خود را گوسفند بازی کودکانه کند و بع بع کنان خنده را بر لبان کودک بنشاند.
محبت
اما عجیب است که پیامبر خدا در دوران رهبری و حکومتش و امیر مومنان در اوج قدرت خویش و در زمان خلافتش بر عالم بزرگ اسلام چنین تجربه ای را به رخ کشیده اند. این نکته نشان می دهد که شادمان سازی کودکان تا چه اندازه در دیدگاه اسلام پراهمیت است.
جایگاه شادمان سازان کودک
حالا که اهمیت شاد کردن دل کودکان روشن شد سری بزنیم به مهدهای کودک و دبستان ها و ایستگاه های شادمانه. آیا می توان فعالیت مربیانی را که شغل خود را شادابی و طراوت کودکان جامعه برگزیده اند، ارزش گذاری کرد؟ آیا می توان قیمتی برای زحمات معلمان خوش برخورد و پرطراوت آموزش و پروش ارائه داد؟ به راستی ارزش کار برنامه سازان کودک چقدر است؟ آنان که در طول روز، لبخند را در قالبی کودکانه و در چهارچوبه ارزش ها، بارها و بارها برای کودکان همه خانه های جامعه به ارمغان می آورند.
شادمان سازی کودک شاد کردن دل کودکان آنقدرها هم مشکل نیست. چراکه طبیعت کودک با طراوت و شادابی عجین است و به راحتی می توان شکفتن غنچه لبخند را بر روی لبهای او نظاره کرد. اما همین کار به ظاهر ساده راه و رسم ویژه خود را می طلبد و زبان و ادبیات و روش و منش مخصوص به خود را می خواهد
ارزش کار کسی که برای خنداندن شکوفه ها از هیچ کاری دریغ نمی کند و در برابر چشم های فراوان مردم، صدای اسب و کلاغ و الاغ در می آورد، چه اندازه است؟ آیا در دنیای فانی میزانی برای ارزش گذاری آنها که در راستای تربیت و دانش افزایی کودکان جامعه، یک روز گوسفند می شوند و یک روز بزغاله، یک روز سگ می شوند و روز دیگر غورباغه، وجود دارد؟
حقیقتا چه کسی در طراوت و شادابی کودکانمان سهم بیشتری را ایفا می کند؟ والدین و خویشاوندان؟ و یا مربیان و معلمان و برنامه سازان کودک و عموها و خاله های گونه گون برنامه های کودک؟
آیا برای کسانی که خود را به قیمت آینده ای بزرگ اینچنین کوچک می کنند، پاداشی جز بهشت می توان تصور کرد؟
در روایتی که از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل شده چنین آمده است:
«إنّ فی الجَنَّةِ دارا یقالُ لَها دارُ الفَرَحِ لا یَدخُلُها إلاّ مَن فَرَّحَ الصِّبیانَ.» (كنز العمّال، ح 6ظ ظ 9)
«همانا در بهشت سرایى است به نام «سرای شادی» كه تنها كسانى به آن در آیند كه كودكان را شاد كنند.»
خوشا به حالشان که خداوند از هم اکنون جایگاهی ویژه برایشان فراهم نموده است و هتلی مخصوص برایشان آماده ساخته است.
البته همه ما می توانیم سهمی در این سرا برای خود پیش بینی کنیم و به اندازه خود سهمی در خوشحال کردن کودکان جامعه داشته باشیم. هر کس به اندازه خود و در جایگاهی که هست می تواند قدمی بردارد. آنقدرها هم سخت نیست. حتی با اهدای یک شکلات هم می شود چنین کرد.