پايان فضيلت يا نقد تفکر اخلاقي جوامع نوين 4
فصلنامه معرفت، شماره 17، السدير مک اينتاير / ترجمه حجة الاسلام حميد شهرياري؛
اشاره
پيش از اين گذشت که کتاب «پايان فضيلت » نوشته السدير مک اينتاير بخشي از يک زنجيره متصل در باب فلسفه اخلاق است. ايشان دو کتاب « کدامين عدالت؟ کدامين عقلانيت؟» و «سه تقرير رقيب در پژوهش اخلاقي » را در يک سلسله تاليفي پس از کتاب «پايان فضيلت » تدوين نموده است. «پايان فضيلت »کتابي است که فرهنگ معاصر غرب و آرمانهاي اخلاقي آن را به شدت مورد عتاب قرار مي دهد و در راستاي نوعي اعاده معنويت عميق به اخلاق جوامع نوين گام برمي دارد. قوت و عمق ادله اي که اقامه مي شود و نيز تيزبيني وي در کشف پيشفرضهاي بسيار خفي و ظريف مکاتب اخلاقي از نقاط قوت اين مجموعه سه جلدي و بخصوص کتاب «پايان فضيلت » است. (1) نگارنده کتاب بر بررسي واقعيات تاريخي در تدوين تاملات اخلاقي اصرار فراوان دارد و پردازش تاملات اخلاقي را بدون در نظر گرفتن مسير تاريخي آن بي ثمر بلکه گمراه کننده مي داند.
اين کتاب مشتمل بر نوزده فصل است که تاکنون تلخيص نه فصل آن با عناوين زير از نظر خوانندگان گذشته است:
فصل اول: يک فرض نگران کننده;
فصل دوم: ماهيت نزاعهاي اخلاقي معاصر و ادعاهاي مذهب عاطفه گروي;
فصل سوم: عاطفه گروي ; محتواي اجتماعي و زمينه اجتماعي;
فصل چهارم: فرهنگ عصر روشنائي وطرح فراهم آوردن توجيهي عقلاني براي اخلاق فصل پنجم: علت ناکامي طرح عصر روشنگري در توجيه اخلاق;
فصل ششم: برخي پيامدهاي شکست طرح عصر روشنگري;
فصل هفتم: واقعيت، تبيين و تخصص;
فصل هشتم: ماهيت تعميم هاي علوم اجتماعي;
فصل نهم: نيچه يا ارسطو;
در فصل اخير ديديم که آقاي مک اينتاير معتقد است که نظريه اخلاقي ارسطو در فرهنگ يوناني، يهودي، مسيحي و اسلامي به تاييد رسيده است و به لحاظ فلسفي قويترين نظريه اخلاقي قبل از عصر جديد مي باشد. متفکران عصر روشنگري و متفکران پس از ايشان غايت شناسي را طرد نمودند و تقدم را با قواعد دانستند. اما ارسطو ابتدا به فضائل توجه مي کند و اعتبار قواعد را با آن مي سنجد. به نظر ايشان، براي بررسي مجدد تفکر ارسطوئي بايد آن را به عنوان سنتي در نظر گرفت که پيش از ارسطو آغاز شد و او با بهره گيري از آن توانست تفکرات بعدي را تحت تاثير قرار دهد و آن گذشته را به آينده پيوند زند. بنابراين، گرچه در اين سنت ارسطو جايگاهي محوري دارد ولي در عين حال، او فقط بخشي از اين سنت محسوب مي شود.
تلخيص فصل دهم: فضائل جوامع قهرماني
در تمام جوامع قهرماني - يونان، قرون وسطي و رنسانس - که تفکر و فعل اخلاقي در آن مطابق طرحي است که آن را«باستاني » (clssical) ناميدم، وسيله اصلي تعليم و تربيت اخلاقي همان نقل داستان است. هرجا که مسيحيت، يهوديت و اسلام رواج داشته است، داستانهاي متون مقدس به اندازه ديگر داستانها اهميت يافته است. و طبعا هر فرهنگي داستانهايي دارد که منحصرا اختصاص به آن دارد. اما علاوه براين، هر يک از اين فرهنگهاي يوناني يا مسيحيت داراي مجموعه داستانهايي است که از دوره قهرماني زوال يافته خودش سرچشمه مي گيرد و در باره آن سخن مي گويد. به عنوان مثال، مي توان از مواردي نام برد; در آتن قرن ششم انشاد منظم اشعار هومر همچون مراسمي عمومي برقرار بود، در حالي که اين اشعار نوعا در باره زماني بسيار دورتر از قرن ششم سخن مي گويد. مسيحيان ايسلند نيز ساگاها (2) را در قرن سيزدهم نگاشته اند اما محتواي آن مربوط به زماني است که مردم اسکانديناوي هنوز به دين سابق خود پايبند بوده اند. البته، در هر مورد صدق وقايع منقول مورد بحث قرار گرفته است، ولي آنچه براي بحث ما داراي اهميت است يک واقعيت تاريخي نسبتا مسلم است و آن اينکه چنين رواياتي جدا خاطره (3) تاريخي جوامعي را که درون آن نگاشته شده اند، خواه کافي يا ناکافي، فراهم مي آورد.
بعلاوه اين روايات، در جوامع باستاني يک زمينه اخلاقي را براي بحثهاي جديد آن زمان و شرحي از يک نظام اخلاقي متعالي يا تا حدودي متعالي را فراهم آورد که باورها و مفاهيم آن هنوز تا حدي نافذ بوده، اما نظامي بود که تفاوت بارزي با زمان حاضر دارد. از اينرو، فهم جامعه قهرماني بخشي ضروري براي فهم جامعه باستاني و جانشينان آن است. بايد ديدکه خصائص کليدي چنين جامعه اي چيست؟
اولين ويژگي، اين است که در جامعه هومر و نيز در جامعه قهرماني ايسلند هر فرد درون نظام معين و کاملا مشخص نقشها و موقعيتهاي اجتماعي، نقش و موقعيت اجتماعي خاص خود را داراست. در اين جوامع نظام فاميل و خانواده از اهميت بسزايي برخوردار است. در چنين جامعه اي انسان با شناخت نقش خود در اين نظامها تشخيص مي دهد که کيست و با اين شناخت تشخيص مي دهد که متصديان هر نقش و موقعيت اجتماعي ديگر چه چيز را مديون او هستند و او چه چيز را مديون آنهاست. انسان، در جامعه قهرماني همان چيزي است که انجام مي دهد. هرمان فرانکل، در باره انسانهاي زمان هومر مي نويسد: «انسان و افعال او عين يکديگر مي شوند، و او خود را به طور کامل و کافي در افعال خود درمي يابد; او هيچ ژرفاي پنهاني ندارد...انسانها هر چه باشند در گزارش واقعي (حماسه ها) از آنچه انجام مي دهند و مي گويند، ظهور مي يابند زيرا آنها چيزي بيش از کارها و گفته ها و رنجهايشان نيستند» (فرانکل 1975، ص.79) بنابراين، قضاوت در باره يک انسان، قضاوت در باره افعال اوست. يک انسان با انجام نوعي افعال خاص در يک موقعيت خاص، توجيهي را براي قضاوت در باره فضائل و رذائلش ارائه مي دهد. زيرا فضائل فقط اوصافي هستند که يک انسان آزاد را در نقشش نگه مي دارند و خودشان را در افعالي که آن نقش نيازمند است بروز مي دهند.
ويژگي ديگر، مربوط به مفهوم فضائل در اين جوامع است. واژه آريته (arete) که بعدا به «فضيلت » ترجمه گرديد، در اشعار هومر براي هر نوع مزيتي به کار رفته است. يک دونده سريع آريته پاهاي خود را به نمايش مي گذارد.(ايلياد 20 - 411) يک پسر در تمامي انواع آريته - به عنوان ورزشکار، به عنوان سرباز و در فکر (mind) - بر پدرش مزيت دارد.(ايلياد 15 - 642) اين مفهوم فضيلت يا مزيت براي ما غريب تر از آن است که ما در ابتدا آماده پذيرش آن بوديم. روشن است که در اين مفهوم قدرت بدني جايگاه ويژه اي دارد. اما اين امر در آن جامعه چندان براي ما عجيب نيست.آنچه براي ما غريب است رابطه تنگاتنگي است که در جامعه قهرماني بين مفهوم شجاعت و فضائل وابسته بدان از يک سو و مفاهيم دوستي، سرنوشت و مرگ از سويي ديگر وجود دارد.
شجاعت، نه صرفابه عنوان يک صفت فردي، بلکه به عنوان صفتي لازم براي حفظ خانواده و جامعه اهميت دارد. ستايش يا کودوس، (4) به عنوان نشاني براي قدرداني از طرف خانواده و جامعه اش، از آن فردي است که در جنگ يا در مسابقه زيت يابد و نيز شايسته است همگان صفات ديگري مثل مکر (cunning) را که با شجاعت پيوند دارد، به دليل نقشي که در حفظ نظم عمومي ايفامي کند، پاس دارند. در اشعار هومر، مکر يک چنين صفتي است زيرا مکر مي تواند در جايي که شجاعت فاقد دستاوردي باشد، يا شجاعت ناکام بماند، بدان دست يابد. در ساگاهاي ايسلند فهمي کاملا نادرست از شوخ طبعي (humor) با شجاعت پيوند خورده است و همانگونه که گفته شد اين ارتباط بين شجاعت و ديگر اوصافي که در جامعه قهرماني فضيلت تلقي شده است، براي ما غرابت تام دارد.
نکته ديگر اينکه، شجاع بودن آن است که شخص طوري باشد که بتوان به او اتکا نمود. از اينرو، شجاعت يک عنصر مهم در دوستي است. در جوامع قهرماني پيوندهاي دوستي از پيوندهاي خويشاوندي الگو گرفته اند. گاهي، رسما پيمان دوستي مي بندند تا با اين پيمان وظائف برادري را بطور متقابل متحمل شوند. اينکه، چه کساني دوستان من و چه کساني دشمنان من هستند، به همان وضوحي که چه کساني خويشان من هستند مشخص مي گردد.