مؤلف:
سيد حيدر آملى (م 794 ق).
زندگينامه و اظهار نظرها:
سيد حيدر آملى از عرفاى بزرگ شيعه و از شاگردان فخرالمحققين، فرزند علامه حلى، است. وى مفسر، محدث، فقيه، متكلم و عارف است. اصليت او از آمل مازندران، ولى بزرگ شده در بغداد و حله است و بنا به تقاضاى فخر الدين رساله رافعة الخلاف را تأليف نمود. علامه آملى در زمره اولين فقيهان و متكلماني بود كه ميان تشيع و تصوف پيوند وثيق برقرار كرد. گرايش آملى بيشتر به تصوف بود; به طورى كه وى صوفيان را شيعيان خاص مى ناميد.[1]
استادان:
فخرالمحققين، مولانا نصيرالدين كاشانى حلى
تأليفات:
المحيط الاعظم فى تفسير القرآن الكريم، البحر الخضم فى تفسير القرآن الاعظم، التأويلات الاركان، جامع الاسرار، رساله نقد النقود، رساله رافعة الخلاف.[2]
معرفى اجمالى كتاب:
وى اين تفسير را بر وفق مذاق عرفانى و روح تصوف نگاشته است. اين كتاب در اصل در هفت جلد است، ولى تاكنون بيش از جلد اول و دوم آن يافت نشده و در حال حاضر، قسمتى از جلد نخست آن به طبع رسيده است. دو جلد موجود، شامل مقدمه اول از هفت مقدمه در بيان نگرش عرفانى و قرآن شناسى مؤلف است و جلد دوم، نسخه خطى در باب تفسير سوره حمد و بخشى از سوره بقره است. از جلد اول و دوم، فقط قسمت نخست آن، يعنى مقدمه سيد حيدر آملى همراه با توضيحات مفصل محقق آن به چاپ رسيده است.
ويژگى اين كتاب را بايد در تأويلات عرفانى سيد حيدر آملى دانست و در حقيقت نبايد اين نوشته را تفسير ناميد; بلكه اصطلاح «تأويلات» برازنده اين كتاب است و اگر كسى بخواهد اين نوع بيانات را تفسير بنامد، بايد آن را تفسير مقامات مدارج و معارج انسان و تفسير انفسى بنامد; چنان كه علامه حسن زاده درباره اين تفسير گفته اند.[3]
فهرست مقدمات سيدحيدر آملى به شرح زير است:
در بيان تأويل تفسير، در بيان كتاب الله آفاقى و تطبيق آن به قرآن، در بيان حروف الله آفاقى و تطبيق آن به حروف خدا در قرآن، كلمات آفاقى و آيات آفاقى و تطبيق آن به كلمات و آيات قرآنى، در بيان شريعت و طريقت و حقيقت، در بيان توحيد و اقسام آن.
وضعيت نشر:
اين كتاب در سه جلد به زبان عربي به وسيله وزارت ارشاد اسلامى، با تصحيح و تعليق و مقدمه سيد محسن موسوى تبريزى چاپ شده است.
[1]. اعيان الشّيعه، ج 6، ص 271; الذريعه، ج 2، ص 72; روضات الجنات، ج 2، ص 377.
[2]. ر.ك : جامع الاسرار، سيد حيدرآملى.
[3]. مجله بينات، شماره 3، ص 49.
محمدرضا ضميري- کتابشناسي تفصيلي مذاهب اسلامي، ص 513- 515