بازخوانی روابط دختر و پسر
یکی از مسائل مهم اجتماعی در سالهای اخیر در جمهوری اسلامی ایران، مسئله روابط دختر و پسر است. درباره این پدیده، مانند بسیاری پدیدههای اجتماعی دیگر، دیدگاههای متفاوت وگاه متضادی وجود دارد که میتوان تا حد زیادی آنها را تیپبندی کرد.
اکثر والدین، مربیان و کسانی که دغدغه حفظ سنتها و آموزههای دینى- اخلاقی را دارند، با نگاهی انتقادیتر به این پدیده توجه میکنند. برخی کارشناسان امور تربیتی و روانشناسی آن را مرحلهای از بلوغ فکری و رشد شخصیت میدانند که موفقیت در آن به معنای موفقیت در فرآیند اجتماعی شدن است. گروهی از متخصصان علوم اجتماعى، روابط دختر و پسر را از ویژگیهای جوامع مدرن یا در حال گذار به سوی مدرنیته تلقی میکنند، به این معنا که جوامع مدرن خواه ناخواه باید خود را برای مواجهه با این پدیده در سطح گسترده و در اشکال گوناگون آماده کنند.
بدیهی است آنچه باعث میشود مواضع گروههای مختلف- صرفنظر از گروه جوانان- در موضوع روابط دختر و پسر تا این حد متنوع باشد، از یکسو به فقدان پژوهشهای جامعالاطراف و مستند برمیگردد و از سوی دیگر در ابهام موضوع ریشه دارد. فقدان پژوهشهای کافی درباره روابط دختر و پسر در ایران، معلول امور فراوانی است که از آن جمله میتوان به حساسیتهای عمومی جامعه در طرح موضوعات و مسائلی که به حوزه روابط جنسی و خصوصی افراد مربوط میشوند، اشاره کرد. در این قبیل مسائل، از یک طرف اشخاص غالباً از بیان واقعیتها طفره میروند و از طرف دیگر مؤسسات و سازمانهای متولی امور پژوهشى، همین مطالعات و پژوهشهای اندک را در دسترس قرار نمیدهند.
ابهام موضوع روابط دختر و پسر در ایران نیز در عوامل متعددی ریشه دارد؛ بخشی از ابهام به دلیل آن است که روابط دختر و پسر در ایران، طیف وسیعی از روابط را شامل میشود. از رابطه ساده و محاورات عادی میان دو همکار و یا دو همکلاسى، تا مراودات عاشقانه و در نهایت رابطه جنسی کامل؛ اما به نظر میرسد بخشی از ابهام موضوع، به غفلت از ماهیت و اشکال جدید روابط دختر و پسر بازمیگردد که توجه به آن به تنقیح موضوع کمک شایانی میکند؛ اگرچه اختلافنظرها همچنان باقی خواهند ماند.
«روابط دختر و پسر» در دنیای مدرن مانند بسیاری مفاهیم دیگر از جمله مفهوم جوانى[1] از مفاهیم و پدیدههای مختص مدرنیته است. گسترش شهرنشینى، صنعتی شدن، هستهای شدن خانوادهها و بسیاری از پدیدههای مدرن دیگر، مفاهیم و پدیدههایی هستند که در تحلیل مفاهیم جوانی و روابط دختر و پسر بسیار راهگشا میباشند. در گذشته مفهوم جوانى، مفهوم زیستشناختی بود که بر دورهای از عمر انسان اشاره میکرد. در این دوره، نیروهای جسمانی و غریزی در اوج کمال است. اما در دنیای جدید، مفهوم جوانی مقولهای اجتماعی محسوب میشود که در تعامل با سایر مقولات اجتماعى، نقشها و تعاملات خاصی را ایجاد مینماید. تغییر ساختارهای اجتماعى، سبکهای زندگی و خردهفرهنگها، به تغییر مفهوم جوانی و کنشهای جوانان منجر میشوند. موضوع روابط دختر و پسر در ایران، موضوعی است که جمعیت درگیر آن را جوانان تشکیل میدهند. فهم عمیق واقعیتهای زندگی جوانان ایرانى، ما را به درک عمیقتر موضوعات وابسته، از جمله روابط دختر و پسر سوق خواهد داد. از آنجا که جامعه ایرانی جامعهای در حال گذار به سوی مدرنیته است و همچنان سنتها و نهادهای سنتی در برابر مدرنیته و مظاهر آن مقاومت میکنند، باید در تعمیم واقعیتها و ویژگیهای جوامع مدرن به جامعه ایرانى، جانب احتیاط را پیش گرفت.
در این نوشتار مؤلفههای اساسی روابط دختر و پسر بیان میشود و سپس با تحلیل وضعیت روابط دختر و پسر در ایران، عوامل و دلایل گسترش این امر مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در پایان به بیان برخی پیامدهای این روابط و بایستههای آن خواهیم پرداخت.
مفهوم روابط دختر و پسر
مفهومی که از روابط دختر و پسر در این نوشتار مورد نظر است، ویژگیها و مؤلفههای زیر را دارد.
الف- در روابط دختر و پسر، نفس ارتباط موضوعیت دارد. الگوی ارتباط برای ارتباط، تفاوت این نوع از رابطه را با رابطههای دیگری که در اجتماع میان افراد دو جنس زن و مرد صورت میگیرد، روشن میکند. در روابط نوع دوم، هدف از ارتباط امر دیگری مانند خرید و فروش، طبابت و یا تعلیم و تعلم است. در نتیجه توصیه به اینکه چنین روابطی باید در حد ضرورت باشد، معقول است، زیرا با برآورده شدن هدف، موضوع رابطه خود به خود منتفی خواهد بود. اما رابطهای که نفس رابطه موضوعیت دارد، توصیه به اکتفا در حد ضرورت بیمعناست.
ب- در این نوع از روابط، جنسیت طرف مقابل موضوعیت دارد. اگر چه در دوستیهای رایج میان پسران و یا دختران، نفس رابطه موضوعیت دارد، ولی در این روابط، جنسیت طرف رابطه، مورد توجه قرار نمیگیرد.
ج- در این روابط، طیف وسیعی از عاطفه و احساس و در پارهای موارد، رفتارهای جنسی در اشکال و مراتب گوناگون آن مبادله میشود.
نکته دیگر اینکه غالباً چنین برداشت میشود که منظور از دختر و پسر در این بحث، افراد غیرمتأهل و بالغ و از هر دو جنس میباشند. نهاد متولی امور جوانان این روابط را میان افراد 15 تا 29 سال تصویر میکند. ظاهراً قید همچنان باقی است. اما به نظر میرسد اگر جوانی را مقولهای اجتماعی بدانیم که در هر دوره با کنشهای مشخصی تعریف میشود، میتوانیم با مبنا قرار دادن سه مؤلفه فوق، طیف وسیعتری از افراد جامعه ایرانی را درگیر موضوع «روابط دختر و پسر یا زن و مرد» بدانیم. بر این اساس، برخی ارتباطات رایج میان افراد متأهل که ویژگیهای روابط دختر و پسر در میان افراد مجرد را دارند، از مصادیق روابط دختر و پسر محسوب میشوند.
تحلیل روابط دختر و پسر در ایران
همانگونه که گذشت، درباره روابط دختر و پسر در ایران اطلاعات چندان روشنی وجود ندارد و این امر معلول فقدان تحقیقات بسنده در این موضوع میباشد. از طرف دیگر رعایت نشدن استانداردهای پژوهش، یافتههای برخی پژوهشها را نیز بیاعتبار میکند.
در گزارش محرمانهای که یکی از سازمانها منتشر کرده است، ادعا میشود که حدود 55 درصد از جوانان مورد مطالعه، با جنس مخالف خود رابطه داشتهاند. (مراد از رابطه، روابط صمیمانه قبل از ازدواج است که صبغه جنسی دارد)، بیش از 61 درصد به پایان بخشیدن به روابط خود تمایلی نداشتهاند. روابط جنسی حدود 24درصد آنان، به آمیزش جنسی منجر شده است و 16 درصد از افراد این گروه به حاملگی بعد از آمیزش اشاره کردهاند.
هر چند نمیتوان با قاطعیت بر این آمارها صحه گذاشت، با این حال برخی تحلیلها و پژوهشهای جانبى، از گسترش پدیده روابط دختر و پسر در ایران حکایت میکند. در رویکرد تحلیلی با تبیین لمی (سیر از علت به معلول)، میتوان گفت اگر روابط دختر و پسر را از پیامدهای مدرنیته بدانیم، به موازات حرکت جامعه ایرانی به سوی مدرنیته، روابط دختر و پسر نیز گستردهتر میشود و به الگوی روابط در کشورهای توسعه یافته نزدیکتر خواهد شد.
اگر پدیدههایی چون تأخیر در سن ازدواج، گرایش به مد، هستهایتر شدن خانوادهها، و روحیه فردگرایی در سالهای اخیر در کشور ما توسعه یافته باشد، میتوان انتظار داشت که روابط دختر و پسر نیز گسترش یابد.
برداشت عمومی افراد جامعه ایرانی نیز، گسترش روابط دختر و پسر در ایران و نزدیک شدن الگوی آن به الگوی دوستیهای میان دو جنس در کشور غربی را تأیید میکند. در پژوهشی که در آن از 1200 پدر و مادر تهرانی نمونهگیری شده است، چنین به دست میآید که 88 درصد از والدین معتقدند روابط دختر و پسر نسبت به سالهای گذشته افزایش یافته است. پدران و مادران جوان (تا 40 سال) بیشتر به شیوع این پدیده اعتقاد داشتند. [2]
عوامل و دلایل افزایش روابط دختر و پسر
در بررسی عوامل ایجاد و یا افزایش روابط دختر و پسر در ایران، میتوان به برخی زمینهها و عواملی اشاره کرد که در افزایش و یا ایجاد برخی آسیبهای اجتماعی دیگر مانند طلاق نیز مؤثر هستند. عوامل به دو سطح خرد و کلان تقسیم میشود، در سطح خرد، ویژگیهای پسران و دخترانی تبیین میگردد که بیشتر درگیر روابط دختر و پسر هستند و در سطح کلان به عوامل ساختاری و تغییرات اجتماعی که زمینهساز ایجاد و افزایش الگوهای جدید روابط دختر و پسر هستند مورد بررسی قرار میگیرد.
بدیهی است که توجه همزمان به دو سطح خرد و کلان، به تحلیل دقیقتر این موضوع و در نتیجه مدیریت بهتر آن میانجامد. با این وصف مطالعه پژوهشها و آثار اندکی که درباره این موضوع انجام گرفته و یا منتشر شده است، نشان میدهد سهم رویکردهای خرد به مراتب بیشتر از رویکردهای ساختاری و کلان بوده است.
در این قسمت عوامل افزایش روابط دختر و پسر، با تأکید بر ساختارهای کلان اجتماعی بررسی میشود.
1- تسهیل روابط دختر و پسر: یکی از تغییرات مهمی که در الگوی زندگی مردم ایران به خصوص در کلان شهرها صورت گرفته است، سهولت روابط دختران و پسران در سالهای اخیر است. از جمله مظاهر این سهولت، کثرت و توسعه اماکنی است که اساساً برای بهرهمندی نسل جوان ایجاد شدهاند و یا نسل جوان بیشترین بهرهگیری را از آنها دارند. دانشگاهها، سینماها، فرهنگسراها، پارکها، کافیشاپها و کافینتها اماکنی هستند که در آنها ارتباط حضوری دختران و پسران به شدت تسهیل شده است. الگوی طراحی برخی از این اماکن، به توسعه روابط دختر و پسر دامن میزند.
ویژگی عمده اماکن اجتماعی مدرن آن است که حضور جوانان در آنها بر اساس ویژگیها و هویت فردی آنان میباشد؛ به این معنا که خانواده، فامیل و یا مرجعیتهای دیگری که در گذشته روابط و کنشهای جوانان را در اجتماع هدایت، همراهی و یا کنترل میکردند، از همراهی جوانان باز میمانند.
برخی پژوهشها بیانگر آن است که دو سوم افراد دارای رابطه از طریق ملاقات حضوری و ارتباط کلامی با یکدیگر رابطه برقرار کردهاند. حدود چهل درصد از افراد دارای رابطه، اولین ارتباط را در خیابان با یکدیگر برقرار کردهاند. 15 درصد در میهمانیها، 15 درصد در دانشگاهها و 12 درصد در پارکها به این رابطه اقدام کردهاند.
2- توسعه وسایل ارتباط جمعى: از جمله مهمترین عوامل تغییرات اجتماعی در جوامع مدرن، رسانهها و وسایل ارتباط جمعی هستند. در سالهای گذشته توسعه وسایل ارتباط جمعى بهخصوص تلفن همراه و اینترنت، حجم و کیفیت روابط انسانی را تحت تأثیر خود قرار داده است.
اکثر استفادهکنندگان از اینترنت در ایران را جوانان تشکیل میدهند و حجم بالایی از مشترکان تلفن همراه، جوانان هستند. گرچه اطلاعات دقیقی از کیفیت استفاده جوانان از این وسایل نداریم، اما برخی شواهد و آمارها نشان میدهد جوانان در موارد غیر ضروری از این وسیله استفاده میکنند. توسعه امکانات در فضاهای مجازی برای گفت و گو، دوستیابی و انتقال اخبار و اطلاعات، هر چند میتواند کارکردهای مثبت بسیاری داشته باشد، اما به دلیل فقدان زیرساختهای فرهنگی و وجود برخی زمینههای اجتماعى، غالباً به فضایی برای اتلاف اوقات فراغت تبدیل شده است و به شلختگی این روابط در فضای مجازی دامن میزند. شاید مهمترین اقبال جوانان ایرانی به این دو وسیله، قابلیت عمده آنها در امکان بروز «فردیت» است. هویت مجازی افراد در فضای مجازى، امکان هنجارشکنیها و تجربه کردنها را بدون پذیرش تبعات اجتماعی ایجاد میکند.
3- تغییر در گروههای مرجع جوانان: یکی از عناصر مهم هویتبخشی به یک گروه یا یک طبقه اجتماعى، مرجعیتها و مراکز ثقل اقتدار برای افراد و اعضاء آن گروه یا طبقه است. مرجعیتها افراد یا گروههایی هستند که گروههای وابسته، هنجارها و ارزشهای خویش را از آنان میگیرند و تلاش میکنند خود را با آن هنجارها تطبیق دهند.[3]
اگر بپذیریم در گذشته عمدهترین مرجعیتهای جوانان خانواده، روحانیت و معلمان بودند، امروزه این مرجعیتها در میان جوانان، به خصوص جوانانی که با جنس مخالف خود ارتباط دارند، روز به روز کاهش مییابد، به گونهای که جایگاه برخی از آنان، از مرجعیت مثبت به مرجعیت منفى[4] تنزل مییابد. بدیهی است نفی یک مرجعیت به معنای جایگزینی مرجعیتهای دیگر است.
سیرتغییرمرجعیت گواه آن است که به تدریج مرجعیتهای بیگانه و سازگار با نظام سلطه سرمایهدارى
جایگزین مرجعیتهای سنتی خواهند شد. از جمله مهمترین آموزههای مرجعیتهای جدید، دامن زدن به روابط آزاد دختران و پسران است.
4- بالا رفتن سن ازدواج: از جمله پیامدها و نشانههای مدرنیته و صنعتی شدن جوامع، بالا رفتن سن ازدواج است. در کشورهای توسعه یافته و یا در حال توسعه، فاصله بلوغ جنسی و بلوغ اجتماعى، آموزش عالى، تأخیر در استقلال اقتصادی جوانان، کاهش حمایت خانوادهها از فرزندان پس از ازدواج موجب تأخیر سن ازدواج شده است.
از طرف دیگر برخی عوامل بومی نیز در سالهای اخیر سن ازدواج را افزایش میدهد. یکی از مهمترین آنها، عوامل جمعیتشناختی و نوسانهای رشد جمعیت است که به مضیقه ازدواج در سالهای گذشته منجر شد.[5]در خلال سالهای 1355 تا 1365 رشد جمعیت در ایران حدود 9/3 درصد بود که با اعمال سیاستهای کنترل جمعیت، از سال 1370 تا 1375 به 5/1 درصد رسید. [6] از آنجا که میانگین سن ازدواج در مردان حدود 4 سال بیش از زنان است دخترانی که در فاصله سالهای 55 تا 65 متولد شدند، به دلیل نبودن این تعداد پسر در سالهای قبل از 55، در مضیقه ازدواج قرار گرفتند. آمار دختران مجرد بالای 22 سال چنین وضعیتی را تأیید میکند. بدیهی است بالا رفتن سن ازدواج به معنای تأخیر در پاسخ گفتن به نیازهای عاطفی و غریزی است. از آنجا که نیروی جنسی و نیازهای عاطفی و احساسی از قویترین قوای انسانی به خصوص در ایام جوانی هستند، طبیعی است خروج از قالبهای مشروع و قانونی در ارضاء عواطف و نیازها افزایش یابد.
از سوی دیگر مضیقه ازدواج برای دختران در سالهای گذشته، باعث شده است بسیاری از دختران روابط دختر و پسر را واسطهای برای ازدواج و انتخاب همسر بدانند. بسیاری از دخترانی که به مشاوران مراجعه میکنند، این سؤال را میپرسند که آیا روابط دختر و پسر، راهکار مناسبی برای انتخاب همسر است؟[7] بنا بر گزارش برخی پژوهشها، حدود 44 درصد دختران هدف اصلی خود را از رابطه با جنس مخالف، ازدواج و انتخاب همسر ذکر کردهاند، در حالیکه 25 درصد پسران چنین ادعایی را داشتهاند.
اگر نوسانات رشد جمعیت را عامل مؤثری در افزایش یا کاهش روابط دختر و پسر بدانیم، میتوانیم پیشبینی کنیم در سالهای 88 تا 95 به دلیل اینکه مضیقه ازدواج بیشتر برای پسران آماده ازدواج مطرح است، در حجم و الگوی روابط دختر و پسر تغییراتی صورت بگیرد.
اما از سوی دیگر نسلی که در گذشته، بیشترین روابط میان دو جنس را تجربه کرده است، در سالهای پیش رو، نسل همسران جوان را تشکیل میدهد. در کنار خانوادههای جوان موجود که روابط دختر و پسر را تجربه کردهاند، حجم فراوانی از دختران مجرد و زنان بیوه وجود دارند. این امر به معنای تداوم تعلق خاطر عاطفی خانواده، به بیرون از نهاد خانواده است. به این معنا که حجم به بالایی از روابط میان دختر و پسر را با توسعه مفهوم جوانی و مفاهیم دختر و پسر در میان زوجهای جوان، پیشرو خواهیم داشت. بالا رفتن آمار طلاق و بزههای اخلاقی نیز از پیامدهای اینگونه روابط است.
5- حاکمیت روحیه فردگرایى: اگر روابط دختر و پسر را پدیدهای مدرن بدانیم، بیش از آنکه مظاهر و تجلیات مدرنیته را مورد توجه قرار دهیم، باید نگاه خود را به انگارهها و فرهنگهایی معطوف کنیم که به تدریج با غلبه و توسعه مدرنیته در کشور ما، توسعه مییابند. از جمله ویژگیهای فرهنگ مدرن، تأکید بر فردگرایی است. فردگرایی که بر محوریت فرد در بهرهمندی از حقوق اساسی و حقوق شهروندی تأکید میکند، در کنار مفاهیم دیگری چون سکولاریسم، لیبرالیسم و اومانیسم تبلیغ میشود. به علاوه، در جوامع مدرن یا در حال گذار به سوی مدرنیته، فردگرایی وصف کنشهای افراد جامعه محسوب میشود. میل به استقلال، برنامهریزی برای آینده فردی و ترسیم آرمانهای فردى، بخشی از مظاهر حاکمیت روحیه فردگرایى است. تأکید بر حقوق و آزادیهای فردى، مهمترین مطالبه جوانان میباشد. بر این اساس، ازدواج دورهای ایدهآل و مرحلهای از کمال و پیشرفت در زندگی محسوب نمیشود، زیرا جوانان برای تغییر وضعیت و تغییر انتخاب اهمیت ویژهای قائل هستند.
برخی خردهفرهنگها و سبکهای زندگی نیز به رفتارهای فردگرایانه در جوامع متأخر دامن میزند. از طرف دیگر تمایل به متفاوت بودن، دیده شدن، انتخاب کردن، به روز بودن و برخی مفاهیم بنیادیتر مانند کالایی شدن روابط جنسى، موجب میشود دوستیها و روابط پیش از ازدواج، اشکال جدیدی از خانواده را در کشورهای در حال توسعه رقم زند.
تغییر نگاه به ازدواج و تشکیل خانواده، به خصوص از نیمه دوم قرن بیستم به بعد از ویژگیهای جوامع مدرن است. در گذشته مجموعهای از نیازها و اهداف مانند نیازهای عاطفى، نیازهای غریزى، میل به بقاء نسل و به دست آوردن پایگاه اجتماعى، موجب پدید آمدن نهاد خانواده و اقدام به ازدواج میشد و تأکید بر دو عنصر تعهد طرفینی و قداست نهاد خانواده، از ویژگیهای دیگر خانواده محسوب میگردید.
افزایش روحیه فردگرایی و آرمانهای فردگرایانه، خانواده را به صورت یکی از امکانهای فرارویی مطرح میکند که حتیالمقدور از تعهداتی که فردیت فرد را محدود مینماید، خالی است؛ به این معنا که طرفین میپذیرند این انتخاب، راه را بر انتخابهای دیگر نمیبندد و پایان عمر یک خانواده تا زمانی است که یکی از طرفین، انتخاب جدیدی نکرده باشد. به همین دلیل روابط میان دو جنس از شکل و قالبهای محدود کننده قانونی آن خارج شده و به صورت نوعی رابطه عرفی ظاهر میشود.
اگرچه این ویژگیها مخصوص کشورهای توسعه یافته و بهخصوص آمریکاست، اما مطالعه وضعیت جوانان در اکثر کشورهای جهان نشان میدهد این فرهنگ به دلیل وجود وسایل ارتباط جمعی از قبیل ماهواره و اینترنت، فراگیر خواهد شد. [8]
در جامعه ما، این وضعیت تا حد زیادی پیچیده است. تنوعات فرهنگی کشور که گاه منشاء اقتصادى، قومی و اقلیمی دارند، ما را از تعمیم ویژگیهای یک خرده فرهنگ به سایر خردهفرهنگها باز میدارد. از سوی دیگر برخی نهادها از جمله مذهب، خانواده و قانون نیز در برابر اشاعه فرهنگ افراطی فردگرایی و مظاهر آن در روابط دختر و پسر مقاومت میکنند. ارزشمندی نهاد خانواده، روابط فامیلی و ارزشهای اخلاقی در کنار حمایت مذهب و قانون از روابط و تعهدات متقابل میان زوجین، موجب شده است که اکثرجوانان هنوز ازدواج را مرحلهای تکاملی از دوران حیات اجتماعی افراد بدانند.
از سوی دیگر، تربیت فرزندان بر اساس روحیات فردگرایانه، و ظهور اینگونه رفتارهای در سایر ساحتهای حیات اجتماعی ایرانیان، از جمله رفتارهای اقتصادى، گواه آن است که به تدریج رفتارها و روحیات فردگرایانه درحال گسترش است، و دیر یا زود اخلاق و نهاد خانواده را تهدید خواهد کرد. افزایش هنجارشکنیها در میان افراد متأهل از رسوخ روحیات فردگرایانه در حوزه اخلاقیات و خانواده حکایت دارد؛ از طرف دیگر مظاهر فردگرایانهای مانند تمایل به آزاد شدن از قید و بندهای خانواده و گرایش به استقلال، ضعف روابط صمیمانه با پدر و مادر، حساسیت کمتر خانواده نسبت به برقراری رابطه با جنس مخالف، ضعف اعتقادات مذهبی خانواده، ضعف نظارت خانواده بر فرزندان، ضعف پایبندی فرد به احکام شرعی و ارزشهای سنتى، در افرادی که با جنس مخالف اقدام کردهاند، گزارش شده است.
6- بحران هویت: یکی از عواملی که به روابط دختر و پسر دامن میزند، مانند بسیاری آسیبهای اجتماعی دیگر، بحران هویت است. اگر هویت را تفسیر اشخاص از کیستی خود و انتظار متقابل فرد و جامعه از یکدیگر بدانیم، بحران هویت را میتوان اغتشاش در این برداشت و یا ناسازگاری آن با انتظارات متقابل فرد و جامعه از یکدیگر دانست. البته علاوه بر امکان ترسیم معنایی عام از هویت، با عنوان هویت فردى، میتوان به اعتبارات و حیثیتهای متفاوت، هویتهای گوناگونی از قبیل خانوادگى، ملى، دینى، اجتماعی و فرهنگی ترسیم کرد.[9] بدیهی است میان هویت عام فردی و سایر هویتها، رابطه متقابل وجود دارد.
اختلال و اغتشاش در برخی هویتهای خاص، عوامل مخصوص خود را دارد. یکی از عوامل تأثیرگذار بر هویت را میتوان در مرجعیتهای هویتساز جستجو کرد. افراد، گروهها و جوامع، بر اساس نوع مرجعیتهایی که میپذیرند، هویت مییابند. همانطور که پیش از این اشاره شد، پایگاه مرجعیتهای سنتی به تدریج در حال تزلزل است و هویتهای تأثیرپذیر از این مرجعیتها نیز در معرض آسیب خواهند بود.
یکی از عوامل تأثیرگذار بر نفی مرجعیتهای سنتى، حرکت تدریجی جوامع در حال توسعه به سوی مدرنیته است. یکی از تأثیرات مدرنیته به خصوص در دوران متأخر آن (دوران پست مدرنیته)، نفی مرجعیتهای سنتی است. برخی تجربههای فرهنگی کشورهای در حال توسعه، به رغم اختلاف فراوان در سطح توسعه یافتگى، مشابه تجربههای کشورهای توسعه یافته است. شاید مهمترین عامل این تشابه، توسعه وسایل ارتباط جمعى، از جمله اینترنت و ماهواره دانست. «فرهنگ جهانی عصر پسامدرن تأثیرپذیری جوانان از روندهای فرهنگی همه کشورهای جهان را به دنبال خواهد داشت. تلویزیونهای ماهوارهای و اینترنت، مرزهای زمانی و مکانی را درمینوردند و هزینه آن گشوده شدن فرهنگ بومی به هجوم جهانی فرهنگ عامهپسند غربى، بهویژه نوع آمریکایی آن است. مقاومت در برابر این تهاجم فرهنگی حتی برای کشورهای قدرتمندی که به حفظ زبان و سنن فرهنگی خویش اصرار دارند، بسیار دشوار است.[10]
اما علاوه بر تأثیر فرهنگ مدرنیته، برخی کژکاریهای ساختاری نیز سبب بحران و اختلال هویت فردی و هویتهای خاص شده است. برخی ناکارآمدیهای حکومت، نهاد آموزش، خانواده و روحانیت اطمینان نداشتن جوانان به آینده و در نهایت بیاعتنایی آنان نسبت به مرجعیتهای سنتی را در پی دارد. نفی جایگاه مرجیعتها و هویتهای منبعث از آنان، خردهفرهنگها و سبکهای زندگى، نقش مهمی در بازتعریف هویت جدیدتر برای جوانان ایفا میکنند. این خردهفرهنگها بر فراغت به جای کار، بر گروه همسالان و نیز بر سبک زندگی تأکید میکنند. از پیامدهای پذیرش این هویت صنفی جدید، تأکید بر «اکنونیت» و به روز بودن است. رسانهها و به خصوص فضای مجازى، مکانی سیال و مجازی را برای هویتیابی جوانان ایجاد میکنند.
از جمله مظاهر این هویت جدید استفاده از زبان جدید و سیال، و مدهای پوشش و آرایش است. این قبیل کالاهای خردهفرهنگ جوانان، به سرعت، تولید، مصرف و اشاعه مییابند و به سرعت نیز از عرصه خردهفرهنگ جوانان حذف میشوند.
حساسیت جوانان در مشارکت یافتن در این هویت جدید، بیش از همه چیز در فقدان پایگاههای مستحکم هویت بخش ریشه دارد. نفی هنجارهای گذشته یکی از الزامات حضور در چنین فضایی است. یکی از این هنجارها، هنجارهای دینى- اخلاقی در روابط دختر و پسر است. بر اساس برخی پژوهشها، نگرش مثبت به برقراری رابطه با جنس مخالف، تمایل به آزاد شدن از قید و بندهای خانواده وگرایش به استقلال، ضعف روابط صمیمانه با پدر و مادر، ضعف نظارت خانوادهها، ضعف اعتقادات مذهبی و پایبندی به احکام شرعی و به طور کلی بیاعتنایی به ارزشهای سنتی جامعه، احتمال برقراری رابطه با جنس مخالف را افزایش میدهد و تمام این موارد، معلول اختلال در هویت افراد است.
- اختلال در هویت جنسى: هویت جنسی بخشی از هویت فردی است. هویت جنسی را میتوان به برداشت شخص از جنسیت خود در نسبت با نقشها و انتظارات مبتنی بر جنسیت تعریف کرد. فقدان چنین برداشتی و یا اغتشاش در آن هویت جنسی را دچار اختلال خواهد کرد.
تمام آنچه که درباره بحران هویت گفتیم، میتوانیم درباره هویت جنسی نیز مطرح کنیم. اما در این قسمت، به طور خاص، تأثیر اختلال هویت جنسى، در افزایش روابط دختر و پسر مورد توجه است.
نظام آموزش و تربیت ما در سالهای اخیر به پیروی از الگوی غربى، از تربیت دختران و پسران برای پذیرش نقشهای متفاوت غافل است. بخشی از این غفلت، معلول غفلت از اهمیت و تأثیر نقش هویت جنسی افراد در بسیاری از ساحتهای زندگی است و بخش دیگر از آن، در تبلیغات اندیشههای فمینیستی که جنسیت را امری اجتماعی میدانند، ریشه دارد. یکسانسازی امر آموزش و تربیت موجب میشود که هر دو جنس به رغم وجود غرایز و نیازهای متفاوت و گاه متضادشان، در موقعیتها و فرصتهای متفاوت یکسان رفتار کنند.
تربیت نشدن پسران برای غیرتورزى، کنترل چشم، مسئولیتپذیری و صیانت از غریزه جنسى، و همچنین تربیت نشدن دختران برای حیاء، پرهیز از تبرّج و رفتارهای عشوهگرانه و خضوع در گفتار موجب میشود، دو جنس در برقراری ارتباط با یکدیگر، هر چند غرایز سرکش طبیعی و جنسی آنان وجود دارد، همانند ارتباط با همجنسان خود رفتار کنند.
7- ناکارآمدی خانوادهها در ارضاء نیازها و عواطف زوجین: در تقریر موضوع و محل نزاع در مسئله روابط دختر و پسر گفتیم که با توسعه مفهومی «رابطه دختر و پسر» به رابطه میان زنان و مردان جوان متأهلی که بیرون از خانواده روابطی دارند، وسعت مییابد. در توجیه چرایی ارتباط افراد متأهل، اعم از ارتباط عاطفی و یا جنسى، میتوان به بروز نوعی عادت ثانویه برای افرادی که در دوران تجرد چنین روابطی داشتهاند اشاره کرد. در بخش پیامدها به این موضوع خواهیم پرداخت. چنین روابطی میان افراد متأهل میتواند تا حدود زیادی معلول ناکارآمدیهای خانوادههای جدید در ارضای غرایز و نیازهای روانی باشد.
پیامدهای افزایش روابط دختر و پسر:
1- توسعه و ترویج هنجارشکنی دینى: از آنجا که ادیان الهی و به خصوص دین مبین اسلام، آموزههای روشن و کنترلگری در مورد روابط میان محرم و نامحرم و همچنین روابط دختر و پسر دارند، داشتن چنین روابطى، هنجارشکنی آگاهانه در برابر احکام و آموزههای دینى خواهد بود و در نتیجه عادت و انگیزه افراد را به زیرپا گذاشتن سایر آموزههای دینى را افزایش خواهد داد.
2- گسست در روابط خانوادگی و افزایش آثار طلاق: افشا شدن روابط قبل از ازدواج دختران و یا پسران برای همسرانشان و یا استمرار روابط به زمان تأهل سبب سلب اعتماد در روابط زناشویی و افزایش احتمال طلاق خواهد شد چنانکه میتوان حدس زد کسانی که روابط سهل انگارانه و خارج از تعهد را تجربه کردهاند در روابط خانوادگی هم متعهد به حفظ اصول خانوادگی نباشند. نکتهی دیگری که غالباً از آن غفلت میشود آن است که در ازدواجهای سالم، دختر و پسر اولین رابطهی جنسی را در خانواده تجربه میکنند و جذابیت اولین رابطه ی جنسی سالم برای طرفین، به افزایش ارتباط عاطفی آنان میانجامد. اما در فرض آن که دختر و پسر روابط قبل از ازدواج را تجربه کرده باشند انرژی و انگیزهی جنسی لازم را برای تقویت روابط عاطفی در اختیار ندارند و نمیتوانند روابط گرمی برقرار کنند.
3- افزایش آسیبهای روحی روانى: از آنجا که در شرایط فعلى، روابط دختر و پسر با هنجارها و سنتهای دینى و اخلاقی جامعه ناسازگار است، افراد در صورت داشتن چنین روابطى، احساس گناه و پشیمانی خواهند داشت. ترس از افشای رابطه نیز سلامت روانی افراد را آسیب میزند. اصطکاک و تعارض جوانان و والدین، همچنین نهادهای کنترلگر و انتظامى، فضای تنشآمیزی را در جامعه ایجاد میکند.
بخشی از اضطرابهای روانی در روابط دختر و پسر، معلول ماهیت این روبط است. از آنجا که در روابط دختر و پسر، دو طرف در برابر یکدیگر تعهدی ندارند، ترس از پایانیافتن رابطه و یا خیانت طرف مقابل به نگرانیها و اضطرابها دامن میزند. از آنجا که اکثر این روابط به ازدواج منتهی نمیشود، اضطراب روانی افراد بهخصوص دختران از فاش شدن روابطشان ابعاد دیگری مییابد. بیاعتمادی به همسر نیز در صورتی که طرف مقابل از روابط پیش از ازدواج او آگاهی داشته باشد، بخشی از آسیبهای روانی اینگونه روابط دختر و پسر است.
4- بحران اخلاق در نسل آتى: میتوان حدس زد که دخترها و پسرهای امروز که قیود اخلاقی را در رابطه خود نادیده گرفتهاند در آیندهای نه چندان دور، در موقعیت پدر و مادر، نه انگیزه و نه توان لازم را برای انتقال ارزشهای اخلاقی همچون حیا و عفت، به فرزندان خود ندارند، در محیط خانواده با سهل انگاری در برقراری ارتباط با دیگران که جزئی از عادات روزمرهی آنان شده است، الگوهای منحطی برای فرزندان خود هستند و نظارت لازم را بر عملکرد اخلاقی فرزندان نخواهد داشت. بنابراین اگر جوانان امروز بر اساس غفلت خود و والدین به دام فساد افتادهاند، فرزندان آنان بر اساس رهنمونهای والدین و یا سهلانگاری عملی آنان با مفاسد اخلاقی انس خواهند گرفت.
5- کسب عادت ثانویه به ارتباط با جنس مخالف: معمولاً افرادی که پیش از ازدواج با جنس مخالف ارتباط دارند، اینگونه روابط را به صورت مکرر تجربه میکنند. به تدریج داشتن ارتباطاتى، به عادت ثانویه آنان تبدیل میشود، به گونهای که آینده زندگی خانوادگیشان را در معرض خطر قرار میدهد.
6- نهادینه شدن روابط دختر و پسر، رقیبی برای خانواده: بدیهی است با گسترش و تداوم الگوی موجود در روابط دختر و پسر و همراهی ساختارهای سازگار با آن، به تدریج اینگونه روابط فراگیر شده، به دلیل مقبولیت عمومى، زمینههای ناهنجار دانستن آن از بین میرود. بدین ترتیب داشتن چنین روابطى افزایش مییابد و انگیزه تشکیل ازدواج کاهش خواهد یافت. در واقع روابط دختر و پسر، رقیبی برای خانواده خواهند بود و یا به تعبیر کاستلز، اشکال جدید خانواده را رقم خواهند زد.
7- رواج الگوهای همزیستی غیر خانوادگى: هم اکنون موارد معدودی از پیوندهای دراز مدت جنسی و همزیستی نامشروع میان دو همجنس یا ناهمجنس گزارش شده است. گرچه به دلایل اخلاقی و امنیتی آمار روشنی از مقدار همزیستیهای غیر خانوادگى، در کشور ما، در دست نیست، اما قرائن نشان از روند رو به رشد اما تدریجی و مخفیانه آن دارد. به مرور زمان این احتمال تقویت میشود که این شکل از همزیستی از حالت مخفیانه خارج شود، موافقانی را از میان نسل جوان و حتی از میان نخبگانی که تحت سیطرهی آموزههای مدرن قرار دارند پیدا کند و افزایش فشار داخل و بینالملل در این زمینه به مسامحه در برخورد با آنان بیانجامد. به نظر میرسد با رواج این پدیده یکی از چالشهای نظام اسلامى، در آینده فشارهایی است که در قالب تبیینها و تحلیلهای علمی مدرن از سوی کارشناسانی وارد شود که تلاش میکنند الگوهای جدید همزیستی را اقتضای جبری و تردید ناپذیر جامعهی اطلاعاتى، ارج نهادن به آزادی و نمودی از حقوق فردی تصویر کنند و جریانهای فمینیستی نیز که هماکنون همت اصلی خود را به مباحث حقوقی معطوف کردهاند در آینده حضور فعالتری در حوزهی اخلاق جنسی خواهند داشت؛ چنان که هماکنون عقبههای این جریان در خارج از کشور حمایت از گروههای همجنسگرا را وجههی همت خود ساختهاند.
8- افزایش فشار اجتماعی برای اصلاح قوانین و رویهها: در این فرض که روابط دختر و پسر شیوع یابد اجرای حدود شرعی و محدودیتهای قانونی با واکنش منفی مواجه خواهد شد و مجریان را به منظور تسامح در اجرای قوانین و قانونگذاران را برای اصلاح قانون تحت فشار قرار میدهد. تعدیل قانون سقط جنین در سالیان اخیر و متوقف شدن اجرای برخی از مجازاتها از جمله مجازات اعدام در نوجوانان کمتر از 18 سال، گرچه با دلایل عنوان شدهی دیگری انجام شده است اما میتواند تا حدودی نیز ناشی از فشار تقاضا از ناحیهی مورد بحث باشد.
بایستهها:
به نظر میرسد در بیان بایستههای موضوع روابط دختر و پسر، باید میان بایستههای پژوهشی، بایستههای حکومت و بایستههای فردی و خانوادگی تفکیک شود. در اینجا به برخی از مهمترین بایستههای اشاره میشود:
1- توسعه پژوهشهای لازم: همانگونه که پیشتر اشاره شد، پژوهشهایی جدی و بسنده درباره موضوع روابط دختر و پسر وجود ندارد. فقر پژوهشی از یکسو در حوزه واقعیتهای روابط دختر و پسر است و از سوی دیگر در حوزه تبیین چرایی آن. فروکاستن ابعاد این قبیل ارتباطات به روابط اجتماعی و عادى، موجب میشود واقعیتهای این روابط تأثیر اجتماعی خود را بدون مزاحمت تدبیر و یا کنترل اجتماعى، برجای بگذارد. انگیزه پژوهشگران و نظریهپردازان به پرداختن در ابعاد اینگونه روابط، از آگاهی آنان به چنین واقعیتهایی حکایت دارد.
به نظر میرسد سازمانها و نهادهای متولی امر جوانان، باید بیشتر به این قبیل پژوهشها بپردازند و بدون اعمال سلیقهها انقباضى، نتایج آن را در اختیار پژوهشگران و نظریهپردازان قرار دهند.
2- سیاستگذاری در جهت کاهش سن ازدواج: افزایش سن ازدواج به تنهایی طیف وسیعی از آسیبهای اجتماعی را سبب میشود و یا دستکم شرایط وقوع آن را تسهیل میکند. سیاستگذاری جهت کاهش سن ازدواج یکی از پیششرطهای کنترل اینگونه آسیبهای اجتماعی از جمله روابط دختر و پسر است. کاهش سن ازدواج به عوامل گوناگون اقتصادى، اجتماعی و فرهنگی بستگی دارد؛ بنابراین در برنامهریزی و سیاستگذاری برای کاهش سن ازدواج نباید بر یک ساحت تمرکز کرده و از ساحتهای دیگر غفلت نمود.
3- تسهیل ازدواج و تنوع الگوهای آن: دین اسلام با رسمیتبخشی به ابراز نیاز جنسی و تسهیل در ارضای آن، وجود غریزه جنسی را از ابتدای دوران بلوغ جدی میگیرد. تنها محدودیت دین اسلام برای ارضای غریزه جنسى، حدود دینى است که آن هم به صورتی آسان و مبتنی بر تساهل وضع شده است. سنتهای مسلمانان در جوامع اسلامی نیز بر حداقلی بودن پیششرطهای ازدواج استوار بوده است. اگرچه الگوی پذیرفته شده در اسلام، منحصر به روابط جنسی میان دو فرد است، اما این الگو قابلیت تنوعپذیری فراوانی دارد. ازدواج مطلوب آن است که مجموعهای از تعهدات و اهداف، از جمله بقاء نسل را دربرداشته باشد، اما اسلام ازدواجی را که در آن فقط به جنبههای جنسی و یا عاطفی صرف پرداخته می شود، تأیید کرده است. دیدگاههای متصلبانه و غیر منطقی درباره تنوعات ازدواج به دلیل آسیب دیدن خانواده، در درازمدت خانواده را بیشتر دچار آسیب خواهد کرد.
4- تقویت هویت و احیای مرجعیتهای گذشته: اگرچه بخش مهمی از آسیبپذیری هویت و مرجعیتها، معلول حاکمیت تفکر مدرنیته است، اما نباید از این امر غفلت شود که بخش مهمی از این آسیبها معلول ناکارآمدیها و کژکارکردیهای ساختاری و خرد میباشد. احیای نقش خانواده، روحانیت، تأکید بر هویت ملی و دینى، محدودیتپذیری و قانونگرایى، از جمله مواردی است که به احیای هویتها و مرجعیتهای از دست رفتهها کمک خواهد کرد. در اینجا نکته حائز اهمیت ضرورت مدیریت آرمانها و تمایلات نسل جوان است. در دوران دفاع مقدس به دلیل آنکه توجه نسل جوان به آرمانهای متعالی معطوف بود و احساسات عمومی توسط مسئولان نظام، بویژه امام، مدیریت و هدایت میشد، ارزشهای مورد نظر نظام به ارزشهای نسل جوان تبدیل گردید و ذهنیتهای آنان، الگوی مشارکت اجتماعی زنان و مردان و فعالیت اساسی آنان را تحت تأثیر قرار داد. این خود در تقویت پیوندهای اجتماعی و تقویت یا احیای مرجعیتهای مورد نظر، نقش مهمی داشت.
5- احیاء باورهای بنیادین دینى: در بیان عوامل تأثیرگذار بر روابط دختر و پسر به حاکمیت تفکر مدرنیته و غلبه روحیه فردگرایی و سکولاریسم اشاره کردیم. به نظر میرسد به میزانی که دامنه تأثیر این عامل در آسیبهای اجتماعی گسترش دارد، ارائه راههای برونرفت از آن نیز با دشواریها و پیچیدگیهای فراوانی مواجه است. در گام نخست میتوان با ترویج فرهنگ جمعگرایى، ایثار، خانوادهگرایی و قناعت، به حذف برنامهها و سیاستهایی که با این باورها در تقابل است اقدام کرد. اراده جمعی بر احیای باورهای بنیادین دینى، بر نظریهپردازی و سیاستگذاریهای همسو با این باورها مبتنی است. اما باید پذیرفت که بسیاری از آموزهها، برنامهها، نظامها و ساختارهای مبتنی بر تفکر مدرنیته با باورهای بنیادین دینى تعارض دارد. البته این مطلب هنوز مورد پذیرش و اجماع عمومی نخبگان جامعه ایرانی نیست.
6- بازترسیم شاخصهای رشد فرهنگی اجتماعى: شاخصهای رشد از این جایگاه برخوردارند که میتوانند مقیاسی برای ارزشگذاری تحولات در حوزههای مختلف باشند. پذیرش شاخصهای فرهنگی اجتماعی استاندارد شده از سوی نهادهای بین المللی که بر پیشفرضهای الحادی و مدرن استوار است، تحولات فرهنگی و اجتماعی را به سمت اهداف مادی جهتدهی خواهد نمود و نتیجهی آن غلبهی فرهنگ مدرن بر ذهنیت نسل جوان و نخبگان ما و همچنین ظهور پدیدههای نامیمونی است که با فاصلهی زمانی کم و یا زیاد در کشورهای مرجع شاهد آن بودهایم. آیا این نکته که کشوری مانند سوئد با احراز رتبهی اول در رعایت شاخصهای حقوق بشر و حقوق زنان با معضلات مهمی چون نرخ 55 درصدی فرزندان نامشروع و نرخ 63 درصدی همزیستیهای خارج از چارچوب ازدواج رسمی روبهروست به ما نشان نمیدهد که شاخصهای نظامهای مادی قابلیت سنجش تحولات در نظامهای دینى را ندارد؟
7- اصلاح نظام آموزشى: مهمترین رسالت نظام آموزشی رسمی و غیر رسمی در هر جامعهاى، اصلاح ذهنیتها، تمایلات و رفتار آحاد جامعه به سمت اهداف تعریف شده و مطابق با آرمانها و نیازهای آن جامعه است. از آنجا که نظام آموزشی مدرن نسبت به ارزشهای اخلاقی و مقولهی جنسیت حساسیت مثبتی نداشته است لازم است با اصلاحات اساسی در نظام آموزشی و پرورشى، مقولهی تربیت فرزندان را بر اساس مفاهیم و آموزههای اسلامی بازنگری کرد. امروزه متون تربیتی در لفافهای از آموزههای دینى، واقعیت نظام تربیتی را از دید صاحب نظران مخفی کرده است و به نظر میرسد تحولات اخیر، به ویژه در مقطع آموزش ابتدایى، به ترویج فرهنگ تساهل و تسامح و نفی مرجعیت اخلاقی منجر شود و انگیزهی والدین و مربیان را در انتقال ارزشهای اخلاقی به نسل آتی کم رنگتر سازد. توجه به تربیت جنسی و تربیت جنسیتی نیز از محورهای مهم در اصلاح نظام آموزشى است.
از سوی دیگر لازم است سیاستهای تربیتی و اخلاقی رسانهها به ویژه صدا و سیما بازترسیم شود و رسانهها نسبت به اجرای سیاستها پاسخگو باشند. جای تعجب است با آن که رسانهی ملى، به اعتراف صاحب نظران و به ادعای مدیران رسانه، از تأثیرگذارترین عوامل در تربیت فرزندان است اما هیچ نهادى، خارج از سازمان صدا و سیما، مسئولیت نظارت بر عملکرد این سازمان را بر عهده ندارد.
- محمد سعید ذکایى، جامعهشناسی جوانان ایران، نشر آگه، چاپ اول، ص 43[1]
- سازمان ملی جوانان، بررسی میزان رایج بودن دوستی دختر و پسر از نظر والدین (شهر تهران)، بهمن ،1379[2]
- محمد سعید ذکایى، فرهنگ مطالعات جوانان،تهران، نشر آگه، چاپ اول، 1385، صفحه 144.[3]
- همان.[4]
- محمد سعید ذکایى، فرهنگ مطالعات جوانان، نشر آگه، چاپ اول، 1385، ص 155. [5]
- افشین جعفری مژدهی و حجت الله قندى، رشد جمعیت و اختلال در وضعیت ازدواج در ایران، فصلنامه ریحانه، شماره 1[6]
7- به عنوان نمونه رک به «روابط پسر و دختر»، محمد رضا احمدی با همکاری جمعی از محققان، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، 1386.
- محمد سعید ذکایى، جامعهشناسی جوانان ایران، ص 42.[8]
- رک: محمد رضا شرفى، جوان و بحران هویت، انتشارات سروش، چاپ اول،1379 [9]
- محمد سعید ذکائى، جامعهشناسی جوانان ایرانى، ص 42[10]
منبع: حوراء : دی 1387- شماره 28