اظهار محبت به جنس مخالف
پدیدآورنده: محمد رضا احمدی
اگر دختر، پسری را دوست داشته باشد، چگونه محبت خود را به او تفهیم کند که برای پسر سوء تفاهم نشود؟
اظهار محبت به جنس مخالف، اغلب به یکی از دو هدف زیر انجام می گیرد:
1. به منظور ایجاد روابط دوستانه و صمیمانه و استمرار آن برای مدت زمانی خاص، در جهت پاسخ به احساس نیاز روانی خود (یعنی نیاز به محبت ورزیدن و مورد محبت واقع شدن).
2. به منظور آشنایی با یکدیگر و فراهم کردن مقدمات ازدواج.
انگیزه های دیگری را نیز می توان فرض کرد؛ ولی معمولاً جوان در این گونه اظهار محبت ها به دنبال یکی از دو امر است؛ یعنی یا خود داشتن رابطه دوستانه و اظهار محبت به دیگری هدف است و یا اظهار محبت و دوستی، مقدمه جلب نظر طرف مقابل، برای ازدواج و تشکیل زندگی مشترک است.
حال ببینیم کدام یک از دو صورت فوق را می توان پذیرفت و بر آن مهر تأیید زد.
شکی نیست که انسان دارای نیازهای مختلف زیستی، اجتماعی، عاطفی و شناختی است. او نیاز به خوردن و آشامیدن دارد؛ نیازمند ارتباط و تعامل با دیگران است و در پی پاسخ دادن به سوءال های شناختی خود است و سرانجام نیازمند محبت کردن و مورد محبت واقع شدن است. برخی روان شناسان با انواع نیازهای مختلف انسان و سطح بندی آن، بر اهمیت نیازهای عاطفی در دوران نوجوانی و جوانی و لزوم تأمین آن، توسط گروه همسالان، تأکید می ورزند و معتقدند که این نیاز، یکی از نیازهای عالی انسان است و همسالان با ایجاد ارتباط مثبت عاطفی، می توانند به تأمین آن بپردازند؛ اما آن چه در ایجاد رابطه دوستی و اظهار محبت به دیگری از اهمیت زیادی برخوردار است، آن است که این اظهار محبت به چه کسی و تا چه محدوده ای انجام گیرد تا هم آن نیاز عاطفی پاسخ داده شود و هم عوارض و پیامدهای منفی نداشته باشد و به عبارت دیگر، به چه هزینه ای می خواهیم این نیاز را تأمین و ارضا کنیم؟ همان طور که ما برای تأمین نیازهای زیستی خود دست به هر اقدامی نمی زنیم، بلکه سعی می کنیم طبق معیارهای صحیح، به آن چه تناسب بیشتری با وضعیت جسمانی ما دارد، عمل کنیم، شایسته است همین روش را در مورد نیازهای عاطفی و روانی به کار ببریم و آن چه سلامت روحی و روانی انسان را تهدید می کند، به کناری گذاشته، از آن دوری کنیم. اظهار محبت به جنس مخالف، پیامدهای زیر را به دنبال دارد.
الف) زیاده طلبی
کمال طلبی انسان، در هر بعدی از ابعاد جسمانی و روانی، زبانزد همگان است. اگر فردی در پی علم و دانشی باشد و آن را ارزش مطلق بداند، هیچ گاه دست از کنجکاوی و دانش جویی خود بر نخواهد داشت و چه بسا در واپسین لحظات زندگی نیز در پی کشف مجهولات خود باشد. فرد دیگری که در پی کسب قدرت و سلطه بر دیگران است، اگر بر تمام کره خاکی سلطه یابد، آن را کم و اندک می پندارد و حکومت بر دیگر کرات را خواهان است و کسی که خواهان ثروت است، اگر گنج قارون و بیشتر از آن را داشته باشد، باز هم در پی مال و ثروت بیشتر است. به طور کلی در تمام زمینه ها این کمال خواهی ظهور و بروز دارد و با اندک تأملی در رفتار خود و دیگران، می توان این صفت را کشف و مشاهده کرد. آیة الله سبحانی گفته است: روزی در محضر حضرت آیة الله العظمی بروجردی(ره) نشسته بودیم که گفتند یکی از پزشکان ترکیه خواستار ملاقات با مرجع جهان شیعه است. آن پزشک، هدف از ملاقات خود را تقاضای مقاله ای علمی درباره علت و یا علل تحریم شراب از نظر فقه شیعه برای ارائه به همایشی در ترکیه عنوان کرد. نماینده همایش دوست داشت پاسخ سوءالی را مستقیماً از آیة الله بروجردی بشنود؛ از این رو، سؤال کرد که چرا اسلام نوشیدن شراب را حرام کرده است؟ آن مرجع بزرگ، در پاسخ به وی چنین اظهار داشت: حقیقت انسان را عقل و قدرت اندیشه و تفکر وی تشکیل می دهد و اگر عقل نبود، ایشان با دیگر موجودات زنده چه تفاوتی داشت؟ پس در حفظ آن، باید کوشا بود و آن چه با این بعد وجودی تعارض و تنافی دارد، باید با آن به مقابله برخاست. یکی از اموری که در تضاد شدید با قوه عقل انسان است، نوشیدن شراب است. بنابراین، چون شراب عقل را از بین می برد و حقیقت انسان به عقل اوست، اسلام آن را ممنوع کرده است. آن پزشک گفت: درست است که نوشیدن زیاد شراب باعث از بین رفتن قوه تعقل انسان است، ولی اگر کسی به مقدار کمی از این نوع مایعات بنوشد، نمی توان گفت چنین تأثیری را دارد؛ چرا اسلام آن مقدار اندک را نیز ممنوع کرده، نوشیدن آن را غیرمجاز می داند. آیة الله بروجردی گفت: چون انسان کمال طلب است و هرگز به مقدار کم قناعت نمی کند، اگر مجاز شمرده شود، بر اساس کمال خواهی اش، به تدریج بر خواسته خود می افزاید و چه بسا به جایی می رسد که خودش هم فکرش را نمی کرد. به همین جهت است که اسلام از همان ابتدا، حتی مقدار اندک را ممنوع کرده است و به عنوان یک قانون قطعی و دقیق برای تمام افراد، چه با اراده و چه کم اراده، به اجرا گذاشته می شود و چون این ویژگی، یعنی کمال طلبی، در دیگر ابعاد و زمینه ها جاری است، دیگر قوانین ومقررات و دستورات صادره از طرف قانون گذار هستی، چه بسا بر اساس همین نکته شکل گرفته است و آن جا که ممکن است زیاده طلبی باعث حریم شکنی شود و به تدریج در وادی هولناک و خطرات جانی و روحی قرار گیرد، با جدیت و قاطعیت آن را نهی می کند. اظهار محبت به جنس مخالف، از همین موارد است که با یک سلام و احوالپرسی ساده و مختصر و یا به انگیزه اهداف آموزشی و غیره شروع می شود، ولی به تدریج نوع رابطه و گفت وگو تغییر پیدا کرده، به میزان و کمیت آن نیز افزوده می شود و تا آن جا پیش می رود که تمام انرژی عاطفی خود را می خواهد در همین گفت وگوها و ارتباط هزینه کند و هرگز به همان حداقلی که در روزهای اول داشته، اکتفا نمی کند و بر همین اساس است که از همان آغاز باید از ایجاد ارتباط عاطفی و مبتنی بر احساسات اجتناب کرد.
بنابراین، ما برای اظهار محبت به جنس مخالف (چه منشأ سوء تفاهم بشود و چه سوء تفاهمی را به دنبال نداشته باشد)، دلیل موجه و قابل قبولی را نمی شناسیم. در واقع، اگر هم باعث سوء تفاهم نشود، باعث سوء رفتار می شود و به تدریج افراد در گردونه ای وارد می شوند که چه بسا هیچ کدام خواستار آن نبودند. گردونه ای که گاهی رهایی از آن، مستلزم هزینه کردن تمام انرژی روانی و جسمانی فرد و قرار گرفتن در بن بست شدید است.
ب) وابستگی
با شکل گیری روابط عاطفی بین دختر و پسر و افزایش تدریجی آن، زمینه وابستگی آنها به یکدیگر و تشدید آن فراهم می شود. از آن جا که نیاز به محبت ورزیدن و مورد محبت واقع شدن در دوران جوانی به اوج خود می رسد و معمولاً فضای نسبتاً مناسبی برای ارضای این نیاز (هر چند به طور غیر صحیح آن) در محیط آموزشی و دانشگاهی وجود دارد، به شکل خودکار دختر و پسر در این کانال قرار می گیرند و هوشیارانه و در اکثر موارد به طور ناخودآگاه گرفتار چنین گردابی می شوند و آن را با عنوان های عرف پسند و موجه پوشش می دهند و باطن غیر موجه آن را با پوشش های ظاهری، نیکو و پسندیده جلوه گر می نمایند.
با این روش، علاقه ابتدایی شدت یافته، با وجود تصمیم ابتدایی دو طرف یا یکی از آنها، کم کم دو طرف به یکدیگر وابسته می شوند. این وابستگی (در بسیاری موارد اگر نگوییم در تمام موارد)، آفت بزرگی برای تمرکز حواس، تحصیل و تفکر عمیق در امور درسی آنها می شود؛ به گونه ای که گاهی مطالعه و حضور در کلاس درس را غیرممکن می سازد وهر کدام از آنها در تمام اوقات شبانه روز حتی در کلاس درس در فکر طرف مقابل است.
علاوه بر این، وابستگی به وجود آمده، مانع گزینش صحیح و دقیق برای شریک آینده زندگی می شود و از آن جا که شخص به فردی خاص وابسته شده، تمام نیکی ها، خوبی ها، زیبایی ها و ... را در فرد مورد علاقه خود می بیند و دیگر توان مشاهده عیوب احتمالی طرف مقابل را ندارد؛ زیرا از روی علاقه و از پشت عینک وابستگی، به طرف مقابل نگاه می کند و نه با نگاهی خریدارانه، نقادانه و بررسی کننده تا تمام نقاط ضعف و قوت او را در ترازوی حقیقت بین مورد دقت و مشاهده قرار دهد.
از طرف دیگر، اگر کسی بخواهد با فردی فقط برای مدتی دوست باشد و به او اظهار محبت کند (نه دراز مدت)، مطمئناً با این وابستگی به وجود آمده (پس از آن مدت کوتاه یا طولانی)، امکان جدا شدن از یکدیگر از نظر روانی بسیار سخت و مشکل آفرین است و معمولاً در چنین مواقعی بسیاری از جوانان به افسردگی های شدید دچار شده، از زندگی ناامید می شوند و احساس می کنند که نه راه پیش دارند و نه راه بازگشت؛ زیرا از طرفی می خواهند این ارتباط دوستانه را که به وابستگی شدید منجر شده، ادامه دهند و از طرف دیگر باور دارند که نمی توانند همدیگر را به عنوان شریک زندگی خود انتخاب کنند. این امر، گاهی به خاطر ویژگی های شخصی شان است و گاهی به خاطر عوامل خانوادگی، اقتصادی و...؛ مثل عدم توافق خانواده ها و نظیر آن است از این رو، دچار تنش می شوند و در یک بن بست سخت و شدید گرفتار می شوند.
ج) احساس گناه
شکی نیست که ما در جامعه ای دینی زندگی می کنیم و اکثریت مردم از آموزه های دینی و اخلاقی متأثر هستند و به آنها احترام می گذارند. گرچه ممکن است هر فردی در سال های اول زندگی نسبت به برخی از دستورات دینی اطلاع دقیقی نداشته باشد، ولی به طور ناخودآگاه و به تدریج به بسیاری از هنجارهای اخلاقی و اجتماعی جامعه دینی آگاهی پیدا می کند. اظهار محبت و طرح رابطه دوستی با جنس مخالف، از رفتارهایی است که جامعه دینی و ارزشی آن را نمی پسندد و به آن خرده می گیرد و با اندک دقتی در متون دینی و سخنان رهبران دینی روشن می شود که ارتباط با جنس مخالف از چارچوب و قوانینی خاص برخوردار است و آزاد و بدون محدودیت نیست؛ بلکه نگاه اسلام به این گونه ارتباط ها، منفی است و همه را از ایجاد ارتباط عاطفی و احساسی با جنس مخالف نهی می کند. اغلب جوانانی که چنین روشی را در پیش می گیرند، طولی نمی کشد که به خود می آیند و به گذشته خود می اندیشند و رفتارهای خود را با ملاک ها و معیارهای اخلاقی و شرعی مقایسه کرده، آنها را محک می زنند و دچار پشیمانی می شوند و اگر نتوانند به درستی از این فضای روانی خارج شوند، احساس گناه می کنند و این احساس گناه، منشأ بسیاری از ناگواری های روحی و روانی می شود. لازم به ذکر است که تجدیدنظر نسبت به اعمال غیرمعقول و غیرمشروع گذشته، پشیمان شدن از آنها و تصمیم بر ترک گرفتن، امری مقبول و شایسته و بلکه لازم و ضروری است؛ ولی آن چه به عنوان یک پیامد منفی در این جا از آن یاد می شود، آن احساس گناه شدیدی است که بر فضای فکری فرد حاکم شده، توان خارج شدن از آن را از شخص سلب می کند و همراه با یأس و ناامیدی مطلق است و بدین وسیله، شخص توان حرکت به سوی اصلاح و تغییر رفتار و مسیر زندگی را از دست می دهد.
آن چه بیان شد، برخی پیامدها و عوارضی است که به دنبال اظهار محبت به جنس مخالف، به منظور داشتن رابطه دوستانه و صمیمانه شکل می گیرد. صورت دوم، یعنی اظهار محبت به جنس مخالف، به منظور آشنایی و فراهم کردن مقدمات ازدواج، شرایط دیگری دارد.
بی شک یکی از پیش نیازهای ضروری ازدواج، آشنایی دو طرف از ویژگی های رفتاری، شخصیتی، اخلاقی، خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی و ... یکدیگر است و هر دو طرف با دقت و حساسیت زیاد و با استفاده از راه های مختلف تحقیق و بررسی، باید به اطمینان کافی دست یابند و از طریق همین آگاهی های واقع بینانه، دو طرف از نقاط ضعف و قوت همدیگر اطلاع پیدا می کنند و میزان تناسب و همفکری خود را درمی یابند.
در این صورت، چگونه و طبق چه مکانیزمی دو طرف باید به این هدف دسترسی پیدا کنند و آیا می توان با ایجاد رابطه عاطفی و اظهار محبت، به این هدف دست یافت و زمینه ارتباط دوستانه را فراهم نمود تا در این ارتباط ها به روحیات و ویژگی های اخلاقی، خانوادگی و ... همدیگر پی برد؟ ما بر اساس شواهد موجود و اطلاعات به دست آمده معتقدیم که بیشتر ارتباط هایی که با همین قصد و نیت موجه و معقول شکل می گیرد، انگیزه دیگری را غیر از آن چه به زبان جاری می شود، در پی دارد (به خصوص اگر تقاضا کننده جنس مذکر باشد). در واقع، تقاضای آشنایی با یکدیگر قبل از ازدواج، صرفاً پوشش به ظاهر مقبولی است که فرد بدین وسیله می خواهد دلیل موجه و معقولانه ای برای ارتباط های عاطفی و اظهار محبت های غیرمجاز قرار دهد. لازم به ذکر است که برخی افراد، با طراحی از قبل و با چنین ترفندی، با مخفی کردن انگیزه شیطانی خود، در پی صید و به دام انداختن افراد ساده دل و خوش بین هستند تا نیازهای جنسی خود را تأمین کنند و در واقع این گونه افراد آگاهانه طرف مقابل را قربانی غریزه جنسی و خودخواهی های شهوانی خودشان می کنند. شکی نیست که عده ای نیز هستند که ناآگاهانه گرفتار چنین دامی می شوند و در این صورت، هر چند واقعاً هیچ کدام از دو طرف قصد سوء استفاده از سادگی و یا ناآگاهی طرف مقابل را ندارد، ولی چون غریزه جنسی انسان بخصوص در دوران جوانی، بسیار قوی و شدید است و از طرف دیگر حیله های شیطانی نیز دراین مورد بسیار پیچیده، مرموز و متعددند، با طرح انگیزه های معقول و موجه به طور ناآگاهانه وارد چنین صحنه خطرناکی می شوند؛ به گمان این که هدفشان مقدس و معقول است و این گونه ارتباط ها مشکلی ایجاد نمی کند و یا حداقل تا این اندازه مجاز و گاهی لازم و ضروری است.
با ایجاد چنین ارتباطی و شکل گیری علاقه ابتدایی بین دو طرف، امکان تحقیق و بررسی واقع بینانه کاهش می یابد و شخص از نقاط ضعف طرف مقابل غفلت کرده، تحقیقی که باید دور از هر گونه جهت گیری باشد، دچار جهت گیری و یا تعصب خواهد شد. همان طور که گفته شد، وقتی علاقه و محبت چیزی در قلب فرد جای گرفت، او را نسبت به واقعیات کور و کر می کند و دیگر نمی تواند نقاط منفی و ضعف آن را ببیند و حتی بشنود و آن چه می بیند و می شنود، در نظرش زیبا و جذاب جلوه گر می شود و حتی نقاط ضعف را نقاط قوت تلقی می کند. خلاصه آن که برای چنین امر حیاتی و مهمی باید ابتدا به تحقیق و بررسی پرداخت و سپس در صورت وجود قابلیت ها و صلاحیت ها، در فکر ایجاد علاقه بود؛ نه این که با عینک محبت و علاقه، به بررسی احوال و ویژگی های فرد اقدام کرد. مطمئناً آن عشق و علاقه ای باعث کمال و آرامش می شود که پس از پیمان زناشویی و تعهد به زندگی مشترک ایجاد می شود؛ نه آن عشق و علاقه قبل از ازدواج به فردی که هنوز آگاهی و آشنایی کافی نسبت به او پیدا نشده و کاملاً سطحی و احساسی است.
منبع: پرسمان : آبان 1384، شماره 38