در احوال آیت الله سید علی قاضی نوشته اند: کثرت سجده و انقطاع او به گونه ای بود که گاهی شاگردان خدمتشان می رسیدند و او آن قدر در سجده بود که آنها ناامید شده و برمی گشتند. عبادت شبانه کلامش را نافذ و آتشین کرده بود و با جمله ای دلی را می ربود. "دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان"
و علامه طباطبایی با همان عبارت، شوری در دل می بیند و تا آخر در محضرش به کسب فیض می نشیند و دست از او بر نمی دارد.
انس با قرآن
آقای قاضی بر انس با قرآن تاکید بسیار داشتند، از جمله در نامه ای به یکی از شاگردانشان این چنین می فرماید:«علیکم بقراء ةالقرآن الکریم فی اللیل بالصوت الحسن الحزین فهو شراب المومنین» "بر شما باید به قرائت قرآن کریم در شب، با صدای زیبا و غم انگیز، پس آن شراب مؤمنین است"
و می فرمودند:"و آن قرة العیون مخلصین را همیشه در چشم داشته باشید و با آن هادی طریق مقیم و صراط مستقیم سیر نمایید و از جمله سیرهای شریف آن قرائت است به حسن صوت و آداب دیگر، خصوص در بطون لیالی"
و ظاهر آداب ایشان بر این قرار داشته که با قرآن استخاره نمی کردند و به شاگردانشان هم می فرمودند:"بنده، به قرآن کریم استخاره نمی کند"
و به شاگردانش آیت الله علی محمد بروجردی می گوید:"هیچ گاه از قرآن جدا مشو"
تلاوت مسبحات
آیةالله کشمیری نقل کرده است: " آقای قاضی سجده های طولانی داشت و معمولا قبل از خواب "مسبحات" را تلاوت می فرمود و برای روشنایی قلب، هفتاد مرتبه استغفار بعد از نماز ظهر وعصر را تجویز می کرد"
علامه طباطبایی فرموده اند:"... سوره های مسبحات که با یسبح و سبح شروع می شود پنج عدد است: سوره های حدید، حشر، صف، جمعه،و تغابن. و سوره اعلی که با سبح به فعل امر شروع می شود، جز مسبحات نیست، گر چه در روایتی وارد شده است ولیکن در روایت معتبره، مسبحات را همان پنج سوره تعیین کرده است.
و در روایت است که رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم) این پنج سوره را هر شب قبل از خواب می خواندند و از سبب قرائت این سوره ها از آن حضرت سؤال کردند؛ حضرت در جواب فرمودند: در هر یک از این سوره ها آیه ای است که به منزله هزار آیه از قرآن است! و در روایت دیگر وارد شده که هر کس "مسبحات" را شب قبل از خواب بخواند، نمی میرد مگر آنکه حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) را قبل از مردن می بیند؛ و آن حضرت محل و مقام وی را در بهشت به او نشان می دهند!
نماز
آیة الله نجابت به نقل از ایشان گفته است: " فقر و بی پولی و اولاد زیاد همواره به من فشار می آورد اما هنگامی که سرنماز می ایستم خداوند تبارک و تعالی لذت عبودیت را به قسمی به بنده می فهماند که قریب به یک ساعت نمازم طول می کشد و پس از نماز فکر می کنم این لذت عبودیت در نشئه بعدی به نحوی که عبودیت و ربوبیت حفظ شود آیا نصیبمان می شود یا نه؟
و راستی که چه زیباست این نجوای سید الساجدین، زین العابدین (علیه السلام) و چه درست می آید در مورد این بزرگان:"الهی بک هامت القلوب الوالهه وعلی معرفتک جمعت العقول المتباینه فلاتطمئن القلوب الا بذکرک و لاتسکن النفوس الا عند رؤیاک"
خدایا چه دل های سرگشته و قلب های بی تاب که شیفته و دیوانه تو شد و چه عقل ها که معرفت تو را گرد هم آورد و راه به جایی نبرد، مگر این دل ها جز به یاد تو آرام می شوند و مگر این جا ن های بی قرار جز لحظه دیدار تو ارام و قرار می گیرند؟! آیت الله قاضی می گوید:"گاهی طلبکار به در منزل می آید و در خانه چیزی نیست تا بدهم. از هر طرفی در فشارم، ولی در نماز به برکت خود خدا مثل این که نه زن دارم و نه بچه و نه قرضی؛ مشغول نماز که می شوم آهنگ افلاک را می شنوم. از خدا خواسته ام که این سماع را از من برندارد.
از آیت الله نجابت نقل شده است که: " این تازه احوالات ایشان در اواسط راه و بدایات بوده، والا در نهایات که بسیار برتر بود" و او نه تنها از دنیا و مردم آن منقطع است که از آخرت هم چشم پوشیده و به شاگردان خود نیز می گوید:"در حال حاضر نماز یا ذکر و عبادت در برابر زیبای مطلق و جمال جمیل الهی هر چه دیدید و شنیدید، شما را مشغول نکند و مبادا به بهانه بهشت از بهشت آفرین غافل شوید"
و شاگردی چون علامه در این سیره توحیدی پرورش می یابد که می گوید:"روزی من در مسجد کوفه نشسته بودم و مشغول ذکر بودم . در آن بین یک حوریه بهشتی از طرف راست من آمد و یک جام شراب بهشتی در دست داشت و برای من آورده بود و خود را به من ارائه می نمود. همین که خواستم به او توجه کنم، ناگهان یاد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشیده و توجهی نکردم . آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را تعارف کرد. من نیز توجهی ننمودم و روی خود را بر گرداندم و آن حوریه رنجیده شد و رفت"
از مرحوم سید هاشم رضوی نیز نقل شده است: "ایشان فرزندی داشتند که خیلی مورد علاقه شان بود و با حادثه برق گرفتگی از دنیا رفت. در آن روزهای غم انگیز به خدمتشان شرف یاب شدم تا عرض تسلیتی کرده باشم. اولا فرمودند:" آن بچه تا الان نزد من بود شما که آمدید او رفتو سپس در خلال عرض تسلیت فرمودند: تمام هم و غم دنیا در نزد ما تا اول الله اکبر نماز است"
می فرمود:"دو سه روز است در این فکرم که اگر در بهشت نگذارند ما نماز بخوانیم چه بکینم؟!"
به او می گویند: تو و اینهمه اهل و عیال و خرج زیاد و بی پولی؟ می گوید:"این حال را دوست دارم. در مقابل آن غنای مطلق باید فقیرترین باشم، وقتی پول ندارم احساس نیاز بیشتری به خدا می کنم و التفاتم به خدا بیشتر می شود و در آن حال با خود می اندیشم آیا این لذایذی که از نماز نصیبم می شود، در برزخ هم نصیبم می شود"
شبی تمام در سجده "حسن حسن" می گوید و وقتی از او می پرسند که چرا چنین می گویید، پاسخ می دهد: "خداوندا به من فرزندی داه است که دیدم خیلی تسلیم است من هم گفتم در سجده حسن حسن بگویم تا خدا به من هم مثل او سلم بدهد" تنها چیزی که می تواند از اسرار نماز برای دیگران بگوید این است:" اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان می ماند"
نماز شب
اینها احوالات نماز های روزانه قاضی بود، اما او شب ها نیز آرام و قرار نداشت.
آیت الله نجابت می فرمود: "کم می خوابد و مکرر بیدار می شود مثل کسی که دنبالش کرده اند، این عشق، این جنون الهی مگر برای او خواب گذاشته است، بیدار می شود و به نماز مشغول می شود، اما نه چهار رکعت، نه ده رکعت و یازده رکعت که تا بیست رکعت و بیشتر" و توصیه ایشان به علامه طباطبائی معروف است که "دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان" خودش می گوید:"20 سال تمام است که وضو دارم و بی وضو نبوده ام، الا حین تجدید وضو و نخوابیدم مگر با طهارت آبی" یک روز هم که فرزندشان از ایشان می پرسد شما چه می کنید که هر وقت می خواهید بیدار شوید،این قدر راحت بیدارمی شوید؟ آیه سوره کهف را می خوانید؟ جواب می شنود که :"نه، بیدار می شوم چون باید بیدار شوم"
آقای سید محمد حسن قاضی می گوید:"روزی با یکی از برادرانم در رابطه با حالات معنوی و شب زنده داری پدرمان صحبت می کردیم. پرسیدم: شما خاطره ای در این باره دارید؟ گفت: او شب ها همیشه مشغول راز و نیاز با خدای خود بود و ستاره های شب با گریه های او آشناست. در خانه ما دو اتاق تو در تو بود که فقط یک درب بیرونی داشت. مادرم و تمامی بچه ها در این اتاق می خوابیدند و اتاق دیگر مخصوص پدرمان بود که شب ها در آن جا استراحت می کرد. بسی از شب های طولانی که صدای گریه و زاری از آن اتاق به گوش می رسید. ولی هیچ کس جرأت بیان کردن نداشت و همیشه من در صدد این بودم که به حقیقت آن دست یابم. در یکی از شب ها با صدای گریه از خواب بیدار شدم. همه خوابیده بودند و سکوت همه جا حاکم بود و تنها صدای شیونی بود که از آن اتاق به گوش می رسید. یواشکی به سوی اتاق مزبور به راه افتادم همین که به در اتاق نزدیک شدم از سوراخ در، به درون اتاق نگاه کردم و دیدم پدرم نشسته و با حالت خاص معنوی، صورتش را با دستهایش پوشانده است و مشغول ذکر می باشد و ظاهرا دعایی را به صورت تکرار بیان می کند. با حالت اضطراب به بستر خود برگشتم و متوجه شدم مادرم بیدار شده و سراغ مرا می گیرد. همین که مادرم را دیدم، زود انگشتش را به دهان گذاشت و مرا به سکوت و آرامش دعوت کرد"
او در نامه ای که به یکی دیگر از شاگردانش می نویسد، چنین می فرماید: "اما نماز شب پس هیچ چاره و گریزی برای مؤمنین از آن نیست و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و مانشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر بوسیله نماز شب"
نشاط برای نماز شب
علامه طهرانی درباره سید هاشم حداد نوشته است:"....ایشان در اول غروب پس از نماز مغرب، مقدار مختصری به عنوان شام آنچه را که از منزل مجاور یعنی منزل سر کوچه که عیالاتشان آنجا بودند می آورند، تناول نموده و پس از ادای نماز عشاء می خوابیدند. ساعتی می گذشت بیدار می شدند و از بام به زیر می آمدند و تجدید وضو نموده، بالا می آمدند و چند رکعت نماز با صدای خوش و آهنگ دلنشین قرآن از سوره های طویل می خواندند، و بعدا قدری همین طور متفکراً رو به قبله می نشستند، و سپس می خوابیدند. باز بیدار می شدند و چند رکعت نماز دیگر به همین منوال می خواندند، و چون شبها کوتاه بود لهذا دیگر وقتی به اذان صبح باقی نمی ماند.
و چه بسا این حال یا در دفعه اول که بیدار می شدند می فرمودند: سید محمد حسین! چای یا آب گرم بیاور! من پائین می رفتم و روی چراغ فتیله نفتی چای درست می کردم و فورا می آوردم. می فرمودند: مرحوم آقا(یعنی مرحوم قاضی) خودش این طور بود و به ما هم این طور دستور داده بودکه: "در میان شب چون برای نماز بر می خیزید، چیز مختصری تناول کنید؛ مثل چای یا دوغ یا یک خوشه انگور، یا چیز مختصر دیگری که بدن شما از کسالت بیرون آید و نشاط برای عبادت داشته باشید"
سجده های طولانی
آیة الله کشمیری می فرمود: "در ایامی که در نجف خدمت مرحوم قاضی مشرف شدم گاهی به منزلشان که می رفتم می دیدم ایشان در سجده هستند و آن قدر سجده ایشان طولانی بود که من خسته شده و از منزل بیرون می آمدم!"
تیزبینی در انجام مستحبات
یکی از اشخاصی که به مرحوم آقای قاضی علاقه داشت و رابطه دوستی و رفاقت باهم داشتند مرحوم آیة الله میرزا باقر زنجانی(متوفی1394 ق) بود که از مدرسین ممتاز و مجتهدین نامی نجف به شمار می رفت.
فرزند ایشان حجة الاسلام شیخ محمود زنجانی نقل کرده اند: پدرم صمیمیت زیادی با مرحوم قاضی داشت و از جوانی با هم دو ست و رفیق بودند. البته ایشان در سلک و روش عرفانی مرحوم عرفانی مرحوم قاضی نبود و چه بسا هم به طور مطلق قبولش نداشت ولی سید را شخصی اهل معنی و بزرگوار می دانست. روزهای جمعه که در منزل آقای قاضی روضه برقرار می شد ، تشریف می برد و ایشان هم برای روضه منزل ما می امدند.
پدرم نقل می کرد: روز جمعه ای به منزل آقای قاضی رفتم بعد از اتمام روضه چند نفری نشستند و مشغول صحبت شدیم، نزدیک زوال که شد آقای قاضی فرمود: ببخشید، اگر اجازه بدهید من یک غسل جمعه ای بکنم، چون من ملتزم به انجام آن هستم و پس از آن بلند شد و در ایوان لنگی به کمر بست و یک پارچ کوچک را که در حدود دو لیوان آب می گرفت پر از آب کرده در کنار خود گذاشت، سپس پارچه ای را داخل پارچ کرده و خیس نمود و با آن سر خود را مرطوب کرد، پس از آن صورت، بعد بدن و بالاخره تمام بدن را خیس کرد و سپس با حوله پاک نمود و لباسهایش را پوشیده و نزد ما آمد و نشست. ما که متعجبانه به ایشان نگاه می کردیم گفتیم: آقای قاضی غسل شما این بود؟! قاضی فرمود: "بلی! این غسل سنت(مستحب) است که در آن نباید اسراف بشود" و ما از این رفتار بی آلایش و بدون تکلف ایشان بسیار تحت تأثیر قرار گرفتیم"
برنامه ماه رمضان
نقل است که: در دهه اول و دوم ماه رمضان، مجالس تعلیم و انس آیة الله قاضی در شبها بود، در حدود چهار ساعت از شب گذشته شاگردان او به محضرش می رفتند و دو ساعت مجلس طول می کشید. ولی در دهه سوم، مجلس تعطیل بود و مرحوم قاضی دیگر تا آخر ماه رمضان دیده نمی شدند و هر چه شاگردان به دنبال ایشان می گشتند در نجف، در مسجد کوفه، در مسجد سهله و یا در کربلا، ابدا اثری از ایشان نبود! و این رویه مرحوم قاضی در همه سال بود تا زمان رحلت.
خلوت
سکوتش بیشتر از کلامش بود و خلوتش بیشتر از جلوتش.
روز هایی در بعضی ایام سال نیست، می شود. هیچ کس خبری از او ندارد نه در مدرسه و نه در مسجد، نه در کوفه و نه در سهله. هیچ کس او را نمی یابد. او کجاست؟ چه می کند؟ با کیست؟ چگونه رفته؟ و چگونه برمی گردد؟ هیچ کس نمی داند، هیچ کس...
آری! «مداومة الخلوة داب الصلحا»
و این خلوت او نه تنها، تنهایی نیست، بلکه آکنده از اسرار است. راستی او چه عوالمی دارد که کسی راه بدان ندارد و حتی برای شاگردانش که محرم ترین های او هستند، اسرار را فاش نمی کند.
انس او با خلوت است و روح او با وحدت. ساعت ها به تفکر در وادی السلام نجف می پردازد و خودش می گوید که :"با روح مردگان مأنوس تر است تا با زندگان"
منبع: کیهان- شماره 20119- 20 دی 1390