آیت الله حائری شیرازی:
آرزو و اضطراب انسان
اینکه انسان وقتی خطر مرگ را میبیند مضطرب میشود، ریشهاش در تعلّقات و آرزوهای اوست.
من اگر ساختمان یک آرزوی طولانی و آسیب پذیر چند طبقهای را در مجرای خطرناکی بنا کنم، همیشه مضطربم چون خانه در معرض هجوم این آسیبهاست.
«ای آن که خانه در ره سیلاب میکنی بر خاک رودخانه نباشد معولی1 »
این زلزلهها به جان آرزوهای تو میافتد، و چون دل به آنها بستی، وقتی آرزو تکان میخورد تو هم تکان میخوری.
اگر خودت تیشه برداری و این آرزوی ده طبقه را (که عمارتی در ذهن توست) قبل از این که ویرانش کنند خودت ویرانش کنی، ضربهها و زلزلهها تکانت نمیدهد.
وقتی دل به آسیب پذیر بستی، تو هم آسیب پذیر میشوی. دل به چیزی که لرزه پذیر است بستی لرزه پذیر میشوی.
انسان اگر وحشت میکند باید ریشه این وحشت را پیدا کند، که ریشه آن در آرزوی اوست.
1. اعتماد کردن و تکیه نمودن