گاهی دوایی را که تلخ است به بچّه میخورانید، یا دکتر میخواهد به او آمپول بزند؛ و میدانید که اگر این آمپول تزریق نشود یا آن دوا را نخورد، مرضش شدّت پیدا میکند. از طرف دیگر بچّه ناراحت است، از دوا بدش میآید ولی برایش لازم است؛ این مثالی برای مصیبتهاست که دوای انسان است.
بچّه گاهی آبنبات دوست دارد، آدامس و شکلات دوست دارد، اما مضر است یا زیادش ضرر دارد. از دست بچّه میگیرید و او بهانه میگیرد اما بهخاطر خودش به او نمیدهید. ما غیبت میکنیم، این غیبت در دهان ما شیرین است ولی برای ما سمّ است، بچه ممکن است نقل و نفتالین را با هم اشتباه بگیرد، چقدر خطرناک است که کنار دست بچّه باشد!
خوب بچّه میخواهد موسیقی حرام گوش کند، چطور اگر نفتالین را بهجای قند میخواست بخورد، از او میگرفتید، اگر نفت را بهجای آب میخواست بخورد، فورا دور از دستش میگذاشتید، اما به سم روحی چنین حساسیتی نشان نمیدهید. اگر بچه داروی سمی مصرف کند شما بلافاصله میبرید و معدهاش را شستشو میدهید تا آثار آن سمّ از بین برود.
استغفار شستشوی معده از روح انسان است. وقتی که بچّهای نفت میخورد و بیهوش میشود، اگر خوابش ببرد، خطرناک است.
اگر تریاک خورده، خوابش ببرد، خطرناک است، همینطور وقتی انسان گناه میکند، اگر مست شود، غافل شود و غفلتش ادامه پیدا کند؛ خطر ناک است و هلاک میشود؛ باید او را بیدار نگهداشت، شما برای بچه خودتان به دکتر نیازمندید، خدا هم برای ما انبیاء را فرستاده که طبیب ما باشند و به ما بگویند، چه چیزی برای ما حکم نفتالین دارد و چه چیزی حکم قند؟ و همه گناهانی که از آن ریشه میگیرند، همان نفتالینهایی هستند که انسان میپندارد قند است.