مثل جوشكاري!
بچهها به جوشكاري خيلي علاقه دارند، هر چه هم ميگويي: پسر جان! نگاه نكن اذيت ميشوي. ميگويد: دلم ميخواهد! خوشم ميآيد!
اما شب كه شد ناخوشيها شروع ميشود، و چشم درد امانش را ميبرد، و تازه ميفهمد كه بعضي خوشيها پايان خوشي ندارند. و همين جاست كه به خود ميآيد و با خود ميگويد: اي كاش حرف بزرگ ترها را آويزه گوش ميكردم.
حال، بزرگ تري مثل اميرالمؤمنين علي (ع) به ما همين را ميگويد:
«كَم مِن نَظرَةٍ جَلَبَتْ حَسرَةً»
چه بسا نگاهي كه حسرت و ندامت در پي دارد.
? مثل شاخه های گیلاس - محمد رضا رنجبر