يك روزى رسول خدا صلىالله عليه و آله از مدينه بيرون رفت ديد عربى سرچاه براى شتر خود آب مىكشد فرمود: آيا اجير مىخواهى گفت: بلى هر دلوى 3 خرما مىدهم حضرت رسول صلی الله عليه و آله يك دلو كشيد و سه خرما گرفت.
دوباره كشيد ريسمان قطع شد دلو افتاد به چاه اعرابى غضبناك شد سيلى بصورت حضرت رسول اكرم صلی الله عليه و آله زد و اجرت حضرت را داد بعد حضرت رسول دست مبارك را ميان چاه كرد دلو را بيرون آورد اعرابى اين حلم و خلق را ديد فهميد كه آن حضرت بر حق است لذا رفت دست خود را قطع كرد و از حال رفت و غش كرد قافلهاى ديدند كه او غش كرده او را بحال آوردند و سؤال كردند قصه را نقل كرد بعد آمد خدمت رسول اكرم (صلی الله عليه و آله) براى عذر خواهى.
حضرت فرمود: دست خود را چرا قطع كردى گفت: دستى كه به شما جسارت كند لازم ندارم حضرت او را به اسلام دعوت كرد گفت: اگر راست می گوييد و رسول هستيد دست مرا خوب كنيد حضرت دست قطع شده را موضع خود گذاشت فرمود: بسم الله و دست كشيد و بحال اولى آورد اعرابى اسلام آورد اين يكى از رفتار رسول خدا بود با فرد مخالف كه كارى كرد به اخلاق او هم ايمان آورد(1).
در شب معراج حضرت رسول اكرم صلی الله عليه و آله خطاب رسيد: يا احمد هل تدرى لاى شى فضلتك على ساير الانبياء؟ قال: لا قال: باليقين و حسن الخلق و سخاوه النفس و رحمه الخلق
خداوند تعالى با حضرت رسول صلی الله عليه و آله تكلم می كند می فرمايد يا احمد آيا می دانى براى چه شما را از همه انبيا برترى قرار دادم؟ عرض كرد: نه! خداوند تعالى فرمود: براى اين كه در وجود تو صفات خوبى وجود دارد
اول: آنها يقين و ايمان.
دوم: اخلاق و رفتار نيك با مردم.
سوم: دست بازى دارى و كسى را از خودت مأيوس نمیكنى.
چهارم: نسبت به مردم رحيم و مهربان هستى.
براى خاطر اين صفات من تو را از انبياء مقدم نمودم و فضيلت دادم(2).
آيه شريفه هم درباره مساله اخلاق است مىفرمايد: هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين(3)
او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت آياتش را بر آنها بخواند و آنها را پاكيزه كند و كتاب و حكمت بياموزد هر چند پيش از آن گمراهى آشكارى بودند.
?1- ستارگان درخشان ج 1 ص 26، و در بعضى جلدها ص 23 او هم از ناسخ نقل كرده است
2- ارشاد القلوب ص 254
3- سوره 62 آيه 2